آرزوی اربعین کربلا
نور مهر آن نگار ماهرو دارم هنوز
سرفرازم چون به مهرش سر فرود آرم هنوز
رهنورد کوى عشقم، راه را گم کردهام
در پى گمگشتهی خود جستوجو دارم هنوز
تار مویش رشتهی ایمان اهل دل بُوَد
الفتى بسیار با آن تار مو دارم هنوز
در کمال روسیاهى بستهام بر او امید
کز عطایش مژدهی «لاتَقنَطوا» دارم هنوز
راحتىبخش دل و جانم حسین بن على است
این صفاى باطن از انفاس او دارم هنوز
من ندارم ارزشى امّا ز مهرت، یا حسین!
در حضور کبریایت آبرو دارم هنوز
شهد شیرین غمت از عیش عالم خوشتر است
با غم عشقت از آن پیوسته خو دارم هنوز
بس که از خود بىخودم گر فرصتى آید به دست
از تو و نام تو با خود گفتوگو دارم هنوز
گریم از داغت که شاید عقدهی دل وا شود
کز غم ایّام، اسرار مگو دارم هنوز
بوی سیب و رنگ گل از خاک و خونت آیتى است
چون بهاران، خرّمى ز آن رنگ و بو دارم هنوز
هر زمان طوف حریمت خوش بُوَد امّا حسین!
اربعین کربلا را آرزو دارم هنوز
کربلایت کعبهی امّید و دل قبلهنماست
هر طرف رو میکنم، سوى تو رو دارم هنوز
چون «مؤیّد» سرخوش از جام تولّاى توام
بادهی عشق تو را اندر سبو دارم هنوز
سیدرضا موید
ايران قوى
اين قوم مرامش علوى بوده همیشه
از بس كه على گفته، قوى بوده هميشه
ترک و لر و کرد و عرب و شیعه و سنی
در دين محمّد اخوى بوده هميشه...
هشدار که افراط به تفريط مىافتد
با تندروى كندروى بوده همیشه
دعوا سر بنزين و حجاب و صف نان نيست
دعوا سر ایران قوى بوده همیشه
«ما زنده به آنيم که آرام نگیریم»
این قصه اگر میشنوی بوده همیشه
مهدی جهاندار
ایستادهایم
سرویم و سبز بر سر پا ایستادهایم
هرگز به های و هوی خزان تن ندادهایم
فواره بلند شکوهیم و غیرتیم
در اوج سربلندی خود افتادهایم
ما بیهراس از گذر تیر و تیغها
در کار عشق تن به بلاها نهادهایم
ما را جدا نبیندمان تیغ فتنهگر
ما با همیم، ما همه یک خانوادهایم
هی میدویم از پی آن مرگ سرخ خویش
سرمست از آرزوی همان کهنه بادهایم
داغ بقای ماست که بر قلب آتش است
ققنوسوار از جگر شعله زادهایم
در هر کجای معرکهها تا که ماندهایم
با ذکر حیدر است که خیبر گشادهایم
راهی شدیم مقصدمان خاک کربلاست
هر اربعین مسافر این سرخ جادهایم
حسن زرنقی