صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۸ شهريور ۱۴۰۲ - ۰۷:۰۷  ، 
شناسه خبر : ۳۵۰۷۲۳

طرح تشکیل «استان تهران غربی» تکرار ناموفق تب استان سازی 

زهرا نژاد بهرام

در خبرها آمده بود که وزارت کشوربه دنبال حل مسائل مرتبط بر اداره و نظارت شهرهای حاشیه غربی تهران  به دنبال تشکیل استان تهران غربی شامل شهرهای اسلامشهر و پرند و … است‌؛ این خبر درکنار لایحه بر زمین مانده مدیریت واحد شهری در مجلس شورای اسلامی از یک سو و طرح های انتقال پایتخت به برخی استانها از سوی دیگر این نگرانی را حاصل کرده که عزمی  برای حل مسائل تهران در کانونهای تصمیم گیری وجود ندارد‌!

بی پاسخی به طرح ها و لوایح قبلی و بر زمین ماندن مسئله اداره شهر تهران و شهرهای پیرامونی شاید از جدی ترین دلایل روی آوری به این استان سازی باشد‌! تهران کلان شهری با بیش از ۱۲ میلیون نفر جمعیت در روز و حدود ۹ میلیون نفر درشب بزرگترین شهر کشور از منظر جمعیت و مقیاس است که مسائل و مشکلات جدی در بخش های گوناگون دارد؛ که بخش بزرگی از آن به دلیل مرکزیت  اقتصادی ، فرهنگی وسیاسی آن است‌!

 بی توجهی به حل مشکلات تهران و کم نظری نسبت به اتصال مشکلات و مسائل این شهر با شهرهای پیرامونی و استان‌های همجوار و منفرد دیدن مسائل این شهر منجر به بروز طرح های متفاوت با توجیه منافع شهروندان شهرهای دیگر، توجیهی  بیرونی برای تصمیمات سیاسی و بی تصمیمی  برای یکی از مهمترین مسائل مرتبط با تقسیمات کشوری یعنی توجه به مجموعه شهری تهران است !

 اگر مسائل شهر تهران و شهرهای پیرامون آن را در قالب پنج  دسته ترافیکی ، زیر ساخت‌ها ، اجتماعی‌–‌سیاسی، جمعیتی واقتصادی بیان کنیم هیچیک از مسائل مرتبط با شهر تهران و شهرهای پیرامونی این استان از همدیگر جدا نیست‌!

شهری که کانون جذب نیروی کار است و بسیاری از ظرفیت‌ها اشتغال در آن جای دارد، طبیعی است که شاغلین بسیاری را در خود جای داده که بنا به دلایل گوناگون امکان سکونت همه آنها در تهران وجود ندارد‌!

لذا بنا بر برخی آمارها روزانه سه تا چهار میلیون سفر از مبادی ورودی شهر تهران برای ورود به عرصه اشتغال دراین شهر وجود دارد که مسائل ترافیکی و تردد جمعیتی را با خود همراه دارد‌!

درهمین راستا سرریز شدن مسائل و مشکلات اجتماعی‌–‌اقتصادی تهران به شهرهای پیرامون وبازگشت متفاوت انها به داخل این شهر در کنار شناوری جمعیتی بزرگ تحت عنوان شاغلین ساکن در شهرهای پیرامونی بستری متفاوت برای مسائل این شهر و شهرهای پیرامونی ایجاد کرده است.

ورود به عرصه استان سازی که نمونه آن استان البرز است نه تنها مشکلات و مسائل تهران و شهرهای پیرامونی را مرتفع نکرد بلکه به دلیل ایجاد ساختارهای متفاوت مدیریتی مسائل برزمین مانده آن هنوز گریبانگیر دو شهر و پیرامون آنها است.

درهمین راستا تلاش‌هایی که برای ایجاد ساماندهی مناسب برای یکی از مهم‌ترین مبادی تردد بین شهری میان کرج و تهران صورت گرفته به دلیل منافع متفاوت و مسئولیت های مختلف میان دو استان نتوانست راهکار مناسبی برای کاهش ترافیک و بهبود آن تدارک ببیند !

موضوعی که تنها منجر به افزایش قیمت زمین از یک سو و تحمیل هزینه سنگین استان سازی برای دولت می شود و راه را برای سوداگری زمین و مستغلات افزایش می دهد و بار مهاجرت درون کشوری را بیش ا ز گذشته به سوی این شهرها تحمیل می کند !

در واقع تجربه تشکیل استان البرز برای تهران و کرج نشان داد که حل مسئله با ایجاد تاسیسات جدید دولتی شکل نمی گیرد بلکه با هماهنگی و برنامه ریزی مشترک امکان پذیر است.

به بیانی این محقق نمی شود مگر در شکل‌گیری طرح های مثل مجموعه واحد شهری که مدت مدیدی است از سوی ر وزارت راه و شهر سازی با حضور نمایندگا ن و کارشناسان بخش های مختلف بررسی شده است !

دراین راستا تلاش نمایندگان و مسوولین محلی در اصرار بر تشکیل استان های  جدید ، مسئله ای جدی است که دولتها نسبت به آنها معمولا با نگاه همراهی ،گام برمی‌دارند در حالیکه این نوع رویکردها نه تنها  تقسیمات کشوری را با چالش جدی در هزینه و اداره همراه می کند بلکه  مشکلی را برای کشور حل نمی کند! و سطح زندگی را دراین شهرها دچار تعییرات غیر قابل کنتر ل می کند و ساختار تعادل بخشی موجود را برهم می زند!  و دست سوداگران را باز می‌کند‌! شاید نگاهی به طرح استان بم بتواند ابعاد این مسئله را روشن کند !

لذا به نظر می رسد تب استان سازی را بایستی از تقسیمات کشور ی دور کرد و این رویکرد که استان شدن برخی مناطق منجر به توسعه آنها می شود را به رویکرد ی برای منطقه ای کردن اداره کشور تغییر داد! تابتوان نه تنها در کاهش هزینه ها بلکه در هماهنگ سازی روند توسعه و رشد کشور با توجه به امکانات و محددیت ها‌، تصمیمات یکپارچه را اتخاذ کرد! این مهم حتی در میان شهرهای تهران هم وجود دارد اصرار بر جدا شدند قیامدشت به رغم آنکه هنوز با کمک شهرداری تهران همراه است از سوی فرمانداری ری و تلاش برای جدا کردن ری از تهران و…جملگی منجر به جداسازی هویت های مشترک می‌گردد‌! که نه تنها  قادر به حل مسائل کلان این مناطق نخواهد شد بلکه مسائل تازه ای را نیز ایجاد می‌کند‌ ! اگر فقط ملاک جمعیت را برا شکل گیری استانهای جدید در نظر بگیریم بدون توجه به مسائل جدی زیرساختی ، اجتماعی ، فرهنگی و اقتصادی به نظر می رسد راه را به خطا رفتیم!

چراکه بسیاری از ساکنان این استان درهمه موارد ذکر شده مشترکات به هم تنیده ای دارند که بی توجهی به آنها با تولید بروکراسی جدید قابل توجیه نیست !

از این رو اگر تمرکز وزارت کشور و مجلس شورای اسلامی بر راهکار دیگر یعنی منطقه شهری تهران باشد شاید راهکارهای بهتری برای حل مشکلات این شهر وشهرها استان فراهم آید !تجربه کشورهای دیگر می تواند راهگشای مناسبی برای این مهم باشد !

حکمت استقامت برای نورانی شدن دانشجو
حسين عبداللهي فر

رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با دسته‌های عزاداری دانشجویی طی سخنانی کوتاه خطاب به دانشجویان فرمودند: «امروز هر کدام از شما می‌توانید یک مشعل نورانی باشید بر سر راه پیرامون خودتان و محیط پیرامونی خودتان. سعی کنید این را نگه دارید؛ تلاش کنید در این راه استقامت بورزید.»
در اربعین دو سال پیش وقتی همین جماعت دانشجویی به حسینیه حضرت امام (ره) آمده بودند، مقام معظم رهبری فرمان جهاد تبیین را صادر کرده و فرمودند: «هر کدام از شما به عنوان یک وظیفه، مثل یک چراغی، مثل یک نوری پیرامون خودتان را روشن کنید. امروز خوشبختانه میدان باز است برای انتشار افکار.»
در آن زمان کسی از تحمیل جنگ ترکیبی به کشورمان خبر نداشت، اما یک سال بعد وقتی دانشگاه ناآرام شد، اهمیت نورافشانی دانشجویان و جهاد تبیین روشن گردید. دانشجویانی که از نور بهره‌مند بودند به نورافشانی پرداختند و اطراف خود را نورانی کردند. در مقابل هتاکان ایستادند و صحنه را ترک نکردند و با شنیدن دشنام‌ها و الفاظ ناپسند از کوره در نرفتند. آگاهانه و جوانمردانه مقاومت کردند تا دشمنان ملت ایران ناکام گردیدند.
امروز فرمان همان کسب نورانیت و نورافشانی است، اما دستور استقامت در این راه، حکم جدید است؛ لذا پرسش اساسی این است که حکمت استقامت برای روشن شدن و روشن کردن در شرایط کنونی چیست؟
طبیعت کسب نور و پخش آن نیاز به استقامت دارد چنانکه ماندن در صراط مستقیم نیازمند استقامت است.
جاذبه‌های انحراف از راه راست زیاد است و روزبه روز بیشتر هم می‌شود. چنانکه معظم له نیز اشاره کردند و فرمودند: «جاذبه‌ها برای زاویه ایجاد کردن از این صراط مستقیم کم نیست. همیشه این زاویه‌ها بوده، و امروز بیشتر از همیشه است. اراده قوی لازم است تا در مقابل این جاذبه‌های شیطانی بتوانید مقاومت کنید. اگر مقاومت کردید، آن وقت قلّه را فتح خواهید کرد.»
علت دیگری که لزوم استقامت برای نورانی ماندن و نورافکنی روشن می‌سازد، امید دشمن به دانشگاه است که رهبر حکیم انقلاب اسلامی هفته گذشته به آن اشاره و تصریح کردند: «یکی از نقاط ستیزه‌گری دشمن که به آن امید دارد دانشگاه‌ها است.» شاید این امید در گذشته در این حد نبوده، اما تجربه دشمن از سال گذشته و موضوع عفاف و حجاب آن‌ها را به سرمایه گذاری بیشتر سوق داده است؛ لذا پیدا کردن راه در این مسیر دشوارتر و نشان دادن راه به دیگران به دلیل احتمال بروز دوقطبی و قرارگرفتن در زمین بازی دشمن بسیار مشکل شده است.
پیچیده‌تر شده شگرد‌های دشمن نیز عامل دیگری است که ماندن در صراط مستقیم را بدون استقامت غیرممکن می‌سازد. نمونه بارز این پیچیدگی را می‌توان این روز‌ها در رفتار دشمن برای موج سواری بر ماجرای استادان دانشگاه مشاهده کرد. بدون شک تغییر فاز از فوت یک شخص در بیرون دانشگاه به کشاندن ماجرا از بیرون به داخل و تغییر سطح از دانشجو به استاد می‌تواند جریان پیچیده تری را ایجاد کند؛ لذا می‌بینیم کسانی که تا دیروز اخراج و بلاتکلیف گذاشتن بیش از ۳‌هزار استاد برایشان اهمیتی نداشت، امروز برای تهیه خوراک لازم اقدام به آمارسازی نموده و با احتساب اساتید مرحوم و بازنشسته، مستعفی و حق التدریسی، به رقم ۵۸ رسیدند.
آمارسازان برای رسیدن به هدف خویش مرز‌های دو وزارتخانه علوم و بهداشت را نادیده گرفته و استقلال دانشگاه آزاد را زیر سؤال برده و سعی داشته‌اند تا اساتیدی را که در زمان قانونی بازنشست شده‌اند با اعضای هیئت علمی که دارای پرونده قضایی از بیرون بوده‌اند، بعلاوه اساتیدی که استعفا داده‌اند، با اساتید حق التدریسی را که به هر دلیلی واحد به آن‌ها داده نشده با آن دسته از اعضای هیئت علمی که به علت رکود علمی یا عدم تبدیل وضعیت در شرایط قطع همکاری قرار گرفته‌اند، جمع کرده و در کنار چند نفری که پاسخ استعلام آن‌ها برای جذب منفی بوده، گذاشته‌اند تا شاید به رقم قابل توجهی برسند که به قول خودشان به ۶۰ نفر نرسیده است. جالب آنجاست که رسانه‌های معاند این رقم را ۲۲ نفر، اما عده‌ای در داخل اصرار بر آمارسازی بیشتر دارند.
نکته مهم این است که ظاهراً برنامه دشمن در سال جاری صرفاً ایجاد اغتشاش خیابانی نیست و «مقاومت اجتماعی» را از طریق انباشت نارضایتی‌های اقتصادی و سیاسی در دستور کار قرار گرفته است.

شلیک به ترامپ با متمم 14 ؟
 امیرعلی ابوالفتح 

 جو بایدن و دونالد ترامپ، دو نامزدی هستند که در نظرسنجی‌های عمومی و ایالتی مقبولیت بالایی ندارند اما بر هم کنش آرای سلبی آن ها نسبت به یکدیگر می تواند نتیجه ماراتن انتخابات ریاست جمهوری 2024  میلادی را رقم بزند. در آخرین نظرسنجی‌های انجام شده، میزان نفرت عمومی از ترامپ حدود 64 درصد و برای بایدن 55 درصد بوده است. به عبارت بهتر، اکثریت نسبی شهروندان آمریکایی از حضور هر دوی این سیاستمداران در رأس معادلات سیاسی و اجرایی کشورشان ناراضی هستند. با وجود این، به نظر می‌آید اراده صاحبان پنهان و آشکار قدرت در هر دو حزب سنتی آمریکا تکرار دوگانه ترامپ-بایدن است.بایدن 80 ساله که هم اکنون مسن‌ترین رئیس‌جمهور آمریکاست، در میان نگرانی‌های رای‌دهندگان درباره سن او و میزان محبوبیت ضعیفش، باید رای‌دهندگان را متقاعد کند که برای چهار سال دیگر در کاخ سفید بماند. متحدان بایدن می گویند که او نامزد می شود زیرا احساس می کند تنها نامزد دموکرات است که می تواند ترامپ را شکست دهد.درطرف مقابل،در نظرسنجی های درون حزبی جمهوری خواهان، ترامپ با اختلاف زیادی نسبت به دیگر نامزدها از جمله دی سانتیس فرماندار فلوریدا پیش بوده و روز به روز این شکاف (به ضرر رقبای ترامپ) بیشتر می شود.در این بین، در برخی از ایالت ها تلاش هایی در جریان است تا به استناد متمم 14 قانون اساسی آمریکا که ممنوعیت تصدی مقامات فدرال را برای «شورشیان» در نظر گرفته است، دونالد ترامپ از شرکت در انتخابات ریاست جمهوری 2024 محروم شود. در ایالات متحده، انتخابات ریاست جمهوری را ایالت ها برگزار می کنند و تقریبا هر کدام نیز قواعد خود را دارند. قرار گرفتن نام هر نامزدی روی برگه های آرا نیز در زمره اختیارات نهاد مسئول برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در سطح ایالتی است. از این رو چه بسا در برخی از ایالت ها، مقام برگزار کننده انتخابات، با توسل به متمم 14 قانون اساسی آمریکا، نام دونالد ترامپ را از برگه های انتخاباتی حذف کند. در این صورت، ترامپ قادر نخواهد بود آرای الکترال ایالت مزبور را از آن خود کند و چه بسا نتواند حداقل آرای الکترال را که 270 عدد است، به دست آورد. با این اقدام، ترامپ به نامزد حزب رقیب خواهد باخت. البته این روند، مشکلات خاص خود را نیز دارد. اول این که هنوز ترامپ در هیچ دادگاهی به جرم مشارکت در شورش علیه نهادهای دموکراتیک کشور، محکوم نشده است. از این رو، هرگونه تلاش برای توسل به متمم 14 قانون اساسی بدون در دست داشتن احکام قضایی، به جنگ حقوقی میان پویش انتخاباتی ترامپ و ایالت ها منجر می شود. ضمن این که قابل پیش بینی است در نهایت چنین پرونده حساسی به دیوان عالی فدرال ارجاع شود، جایی که قضات محافظه کار اکثریت کرسی ها را در دست دارند و 3 تن از 9 قاضی آن، منصوب ترامپ هستند. دوم این که مشخص نیست سرنوشت نهایی پرونده مشارکت ترامپ در شورش ششم ژانویه 2021 تا پیش از روز 5 نوامبر 2024، روز پایان رای گیری ریاست جمهوری به نتیجه برسد. از این رو چه بسا ترامپ زمانی به جرم مشارکت در شورش علیه دولت فدرال محکوم شود که خود، رئیس دولت فدرال باشد.  سوم و در نهایت این که این مسیر، تنش های سیاسی در آمریکا را به سطح بالاتری ارتقا می دهد؛ زیرا هواداران متعصب ترامپ و حتی حامیان جریان میانه روی حزب جمهوری خواه مطمئن خواهند شد که دموکرات ها برای حذف یک رقیب انتخاباتی قدرتمند، به تحریف قانون اساسی متوسل شده اند، آن هم متممی که طی حدود 140 سال از تصویب آن، درباره افراد بسیار اندکی به کار گرفته شده است. با این حال، شاید برای سرسخت ترین دشمنان ترامپ چاره ای جز امید بستن به متمم 14 قانون اساسی ایالات متحده نباشد تا بتوانند از بازنگشتن ترامپ به کاخ سفید اطمینان یابند، حتی اگر به دستکاری در روند انتخابات، سوء استفاده از قانون اساسی و حذف غیر دموکراتیک رقیب انتخاباتی متهم شوند. اگر این مسیر هم جواب نداد، شاید تنها گزینه پیش روی دشمنان قسم خورده ترامپ، حذف فیزیکی وی باشد

هیئت مقررات‌‌زدایی علیه کانون وکلا

محمدهادی جعفرپور 
به موازات آغاز فعالیت مجلس فعلی، برخی نمایندگان حاضر در کمیسیون اقتصادی و جهش تولید‌ به تبعیت از ادعای فعالان حوزه اقتصاد در دولت با شعار انحصارزدایی از کانون وکلا و حمایت از اشتغال جوانان تمام تلاش خودشان را صرف تسری‌دادن طرح موسوم به تسهیل صدور برخی مجوزهای کسب‌وکار به حرفه وکالت کرده و در نهایت با وجود مخالفت قاطبه جامعه حقوقی کشور که بنا بر مقتضیات نهاد وکالت و اصول بدیهی دادرسی عادلانه، تبعات منفی گزینش کارآموز وکالت به این شیوه را متذکر شدند؛ اما آنچه شنیده نشد، ایرادهای اصولی جامعه حقوقی کشور بود و در نهایت طرح موصوف تصویب شد. قوه قضائیه و کانون‌های وکلا درصدد یافتن طرق دفع تبعات منفی اجرای این قانون بودند که مجلس با مصوبه مورخه ۲۹ مردادماه ۱۴۰۲ در قالب الحاق بند ج به ماده ١۳ قانون رفع موانع تولید، چالشی جدید علیه نهاد وکالت رقم زد. پیرو تصویب این مصوبه، جامعه حقوقی مستند به اصول قانون اساسی، اصل تفکیک قوا و قوانین حاکم بر نظارت قضائی دیوان عدالت اداری بر مصوبات هیئت دولت و... به بیان ایرادات وارد بر آن پرداخته، مدیران نهاد وکالت از فقها و حقوق‌دانان شورای نگهبان خواسته‌اند تا با تصویب چنین مصوبه‌ای مخالفت کنند. چند روز پس از اعتراض جامعه حقوقی کشور کارگروه هیئت مقررات‌زدایی با انتشار اطلاعیه‌ای و امیر سیاح در برنامه تلویزیونی ۲۰:۳۰ ضمن نسبت‌دادن اوصاف ناروا به اعضای نهاد وکالت، در تفسیری برخلاف مفاد مصوبه موصوف بیان می‌کند که تنها تکلیفی که کانون‌های وکلا با تصویب این مصوبه مکلف به اجرای آن هستند، اعلام تشریفات صدور، ابطال، تعویض پروانه‌ وکالت است، این ادعا در حالی مطرح می‌شود که در سطرهای انتهایی بند الحاقی به‌صراحت کانون وکلا را مکلف به تبعیت از مصوبه هیئت مقررات‌زدایی دانسته، ضمانت اجرای چنین تکیلفی، مجازات درجه ۶ تعریف شده است (پس از لازم‌الاجرا شدن این قانون صدور هرگونه مجوز خود را صرفا از طریق درگاه ملی مجوزهای کشور و به صورت الکترونیکی انجام دهند. هر‌کس از اجرای احکام فوق استنکاف کند، به تشخیص مرجع قضائی ذی‌صلاح به مجازات درجه ۶ ماده ۱۹ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲/۲/۱ با اصلاحات و الحاقات بعدی محکوم خواهد شد). پرواضح است که‌ در عالم منطق و حقوق مفهوم و آثار ناشی از فعلِ «انجام دهند» مصرح در متن قانون با عبارت «اعلام شود» که از سوی امیر سیاح بیان و در اطلاعیه مذکور اشاره شده است، متفاوت بوده، فعلِ «انجام دهند» واجد تکلیف کانون‌های وکلا به تبعیت از مصوبات هیئت مقررات‌زدایی در شیوه صدور پروانه وکالت و بالطبع تشریفات تمدید و ابطال پروانه وکالت است. علاوه اینکه برخلاف اصل ۱۷۳ و ۱۷۴ قانون اساسی که دیوان عدالت اداری و سازمان بازرسی کل کشور را مرجع رسیدگی به شکایات مردم از سازمان‌ها و نهادهای دولتی می‌داند، در تبصره‌ ۱ مصوبه مذکور مقرر شده همه مصوبات هیئت مقررات‌زدایی و بهبود محیط کسب‌و‌کار قابل اعتراض یا شکایت در دیوان عدالت اداری و دیگر مراجع قضائی نیست و در تبصره‌ ۲ و ۳ مرجع رسیدگی به شکایات از مصوبات هیئت مقررات‌زدایی را به هیئتی از قضات محول کرده که از سوی وزیر دادگستری انتخاب و در وزارت اقتصاد مستقر می‌شوند و به شکایات واصله رسیدگی می‌کنند! واضح است که چنین مقرره‌ای ناقض اصل تفکیک قوا و به عبارتی دخالت قوه مجریه در وظایف و صلاحیت ذاتی قوه قضائیه است.             

نکته تأمل‌برانگیز آنجاست که همان‌طور که از عنوان هیئت موصوف استخراج می‌شود، فلسفه وجودی این هیئت زدودن مقررات دست‌وپا‌گیر در صدور مجوزهای کسب‌وکار است؛ اما آنچه از مصوبات این هیئت به‌عنوان تکلیف بر کانون‌های وکلا تحمیل شده، خلاف این ادعا است؛ چراکه کانون‌های وکلا بنا بر قانون کیفیت اخذ پروانه وکالت و به‌تازگی مستند بر قانون تسهیل، آزمون ورودی برگزار کرده و تشریفات صدور پروانه وکالت پس از آزمون اختبار به سرانجام رسیده، نام وکیل در سایت صندوق حمایت وکلا ثبت می‌شود. بنابراین اضافه‌کردن چنین تکلیفی بر کانون وکلا با فلسفه مقررات‌زدایی و تسهیل طریق اخذ پروانه اشتغال در تعارض آشکار است؛ به‌ویژه اینکه مبنای چنین مصوبه‌ای ناشی از قانون اجرای سیاست‌های کلی نظام (اصل ۴۴ قانون اساسی) بوده که کلیت آن هیچ ارتباطی با نهاد وکالت ندارد. ماده ۱ قانون اجرای سیاست‌های کلی اصل ۴۴ به معرفی مؤسسات و نهادهای مشمول این قانون در صدور مجوز کسب‌و‌کار بنا بر ماده ۵ قانون مدیریت خدمات کشوری و ماده ۵ قانون محاسبات عمومی اشاره می‌کند که از نظر ساختاری و کارکرد هیچ سنخیتی با کانون وکلا ندارند. اما چرا وکلا در نقد این مصوبه موضوع حقوق ملت و نقض حقوق ملت را مطرح کرده، اجرای این مصوبه را نقض صریح حقوق ملت و اتخاذ تصمیمی بر‌خلاف قانون اساسی می‌دانند؟ اصل ۴۴ قانون اساسی در فصل چهارم با موضوع اقتصاد و امور مالی انشا شده است که در تشریح این فصل نظام اقتصادی جمهوری اسلامی ایران بر پایه سه بخش دولتی، تعاونی و خصوصی تعریف و تبیین شده است که بخش تعاونی و خدمات دانسته که مکمل فعالیت‌های اقتصادی دولتی و تعاونی است. پرواضح و روشن است که تنها بخشی را که می‌توان با فعالیت حرفه‌ای نهاد وکالت مرتبط دانست، بخش خدمات است. با وجود اینکه نهاد وکالت مکلف به ارائه خدمات حقوقی است، اما ماهیت و مقتضای تکلیف کانون وکلا به ارائه خدمات حقوقی به مردم هیچ قرابتی با فعالیت‌های اقتصادی دولت و تعاونی‌ها به‌عنوان فعالیت مکمل بخش خدمات ندارد. علاوه بر اینکه اصل ۳۵ قانون اساسی ذیل فصل سوم قانون اساسی با عنوان حقوق ملت، داشتن وکیل را جزء حقوق اساسی ملت دانسته و تأمین شرایط دادرسی عادلانه را با حضور وکیل تکلیف حاکمیت می‌داند. بدیهی است چنانچه وکالت به‌عنوان یک بنگاه اقتصادی مدنظر شارعان قانون اساسی بود، باید در فصل چهارم ذیل مباحث اقتصادی به آن اشاره می‌شد که در چنین فرضی برخورداری از خدمات وکیل در قالب وکالت معاضدتی و تسخیری در زمره حقوق ملت تعریف نمی‌شود. با فرض اجرائی‌شدن این مصوبه، آیا ضرورتی برای وجود کانون وکلا متصور است؟ اگر قرار است همه امور صفر تا صد صدور پروانه وکالت خارج از کانون وکلا تصمیم‌سازی شود، چه لزومی به وجود تشکیلات خودگردان کانون وکلاست که بدون دریافت ریالی بودجه سال‌ها به ارائه خدمات حقوقی و تربیت وکلای جوان اقدام می‌کند؟ در چنین فرضی کدام مرجع و نهاد قانونی، آموزش و تربیت وکلای جوان را بدون ریالی بودجه عهده‌دار خواهد شد؟ آیا وزارت اقتصاد دارای صلاحیت چنین تکلیفی است؟ تعریف هزینه و بودجه اجرای دوره‌های آموزشی برای عملیاتی‌شدن چنین مقرره‌ای معنایش مقررات‌زدایی و کوچک‌کردن دولت است یا تحمیل هزینه‌ای مضاعف بر بودجه دولت؟ بر فرض اجرائی‌شدن این مصوبه، آیا در چنین فرضی چیزی از هویت و جایگاه کانون وکلا به‌عنوان نماد حکومت قانون و دادرسی عادلانه باقی خواهد ماند؟ در کدام سیستم قضائی شاهد تبعیت یک نهاد قضائی از وزارت اقتصاد بوده‌ایم که تجربه مثبت چنین اقدام شاذ و عجیبی الگوی این آقایان شده است؟

و امّا اربعینی‌ها... 

محمدهادی صحرایی

«و چون شكيبايى كردند و به آيات ما يقين داشتند، برخى از آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما مردم را هدايت مى‏كردند.» (1)
با مرور تاریخ انبیا که سلام و درود خدا و خوبان نثارشان، یکی از چیزهایی که بی‌شک به ذهن ما خطور می‌کند این است که اگر ما در آن دوران بودیم، چگونه رفتار می‌کردیم؟ اگر پیامبران خدا و معجزاتشان را می‌دیدیم در مقابل رسالت آنها چه رفتاری داشتیم؟ می‌پذیرفتیم یا نه؟ اگر می‌پذیرفتیم با طیب خاطر و دل آرام یا به سختی و با چون و چرا؟ اوامرشان را تمکین یا در آنها تردید می‌کردیم؟ می‌شود کسی توفان نوح ببیند و خاشع نشود؟ یا گلستان شدن آتش نمرود برای ابراهیم را ببیند و خاضع نگردد؟ می‌شود معجزات دوازده‌گانه موسای کلیم تا شکافته شدن دریا و عبور بنی اسرائیل از میان امواج کوه پیکر است را دید و دل نلرزد؟ زنده شدن مرده و محو برص و پیسی از پوست و بدن مردم توسط عیسای روح‌الله را چه باید گفت؟
آیا می‌شود پذیرفت کسانی محمد امیّ و امین که سلام و صلوات و برکات خدا بر او و خاندانش را دیدند که چگونه از آسمان، قرآن جاویدانی به زمین آورد که تاکنون جن و انس نتوانسته‌اند، یک آیه مثل آن را بیاورند ولی باز هم قلبشان نرم به ایمان نشد؟ دیدند که چگونه از مردم متفرق، خشک، خشن و جاهلی حجاز، برادرانی مثل سلمان فارسی و ابوذر غفاری و صهیب رومی و بلال حبشی و ... به‌وجود آورد که تا قبل از انقلاب اسلامی ایران، هیچ بدیل و عدیلی نمی‌توان برایش یافت ولی باز هم ایمان نیاوردند. باور اینها گرچه سخت است و مثل انکار خورشید توسط کسی که نور و گرمای آفتاب را حس می‌کند می‌ماند ولی واقعیت این است که می‌شود باور کرد مخلوقاتی شبیه آدمی هستند و عقل و قلب‌هايى دارند ولی نمی‌توانند با آنها بفهمند و باور کنند؛ چشمانى دارند كه حقیقت بین نیست؛ و گوش‌هايى كه سخن حق نمى‏شنوند. و به جای حواس به هوا و هوس اکتفا می‌کنند.
می‌بینند که منطق حسین بن علی که سلام خدا و خوبان و ما به محضرش، پس از آنکه بر سیطره روانی و رسانه‌ای یزید پیروز شد، توانسته بعد از هزار و چهارصد سال، با مغناطیس محبت، سیطره افسانه‌ای رسانه‌های استکباری را هم پاره‌پاره کند و ده‌ها میلیون نفر را در روزگاری که مردم جهان، حس و حال فعالیت‌های سخت اجتماعی و رمق اقتصادی ندارند را در گرمای سخت، پیاده و پای برهنه به پهنه بیابان‌های عراق بکشاند و برای فطرت غبار گرفته و عدلِ ستمدیده بگریاند و خونخواه دین سربریده کند ولی باز هم تردید و تشکیک و تحقیر و توهین می‌کنند که اخلاق آل بوجهل و بوسفیان‌هاست. در ابتدا تکذیب می‌کنند و پس از ناکامی، در واقعیت، تردید می‌کنند و چون باز هم ناتوان می‌شوند، تمسخر می‌کنند یا مثل احمق‌های آمر و عامل قرآن‌سوزی، می‌خواهند حقیقت را آتش بزنند. و این شیوه لعنتی، مختص به نفرین‌شدگانی است که تعبیر قرآن از آنها، موجودات پَست‌تر از چهارپایان است.
بسیار عجیب است در روزگاری که بزرگان و مدعیان مدیریت افکار عمومی جهان که پیوسته نظر می‌سازند و می‌گویند «رسانه به مردم می‌گوید به چه فکر کنند» و گاهی می‌گویند «یاد می‌دهد چگونه فکر کنید» و باز می‌گویند «می‌آموزیمتان که به آنچه ما می‌خواهیم بیندیشید» و ... ولی باز هم کسانی هستند که به سیدالشهدایی فکر می‌کنند که هزار و چهارصد سال پیش در دشت تفتیده کربلا فرمود «هرگز کسی مثل من با کسی مثل یزید بیعت نمی‌کند» و چقدر ذلت و خفت از این اندیشه دور است؛ و او تکه‌تکه شد ولی هر ساله دل‌های مؤمنان و محرومان را به هم جمع‌تر می‌کند. اکنون که گویی صنعت رسانه‌های اغواگر و غفلت‌زا به دست سامری و شریح قاضی و یزید و ابن زیاد افتاده، هر روز حرف حسین، سکه رایج تر فطرت‌های پاک و اندیشه‌های زلالی می‌شود که به جای ابلیس و ابلیسک، خدای ازلی و ابدی و زنده و مقتدر آسمانها و زمین را می‌پرستند.
عجیب است در دنیای امروز که ارباب رسانه‌ها اولویت زندگی و علایق و سلایق را سمت و سو می‌دهند و شیوه زندگی به سبک «جنگل منظم و مطیع» را می‌آموزند و نظم فطری و طبیعی حیات بشری را به هم زده و دنبال عملی کردن تهدید ابلیس در گمراه کردن مردم با آرزوهای دور و دراز و دگرگون کردن خلقت خدا (2) هستند، هستند مردمی که نبض زندگی خود را با آخرین ضربان قلب حسین تنظیم کرده‌اند تا برای همیشه تاریخ، نام حسین در جهان طنین افکند. اینکه حسین زنده است و نمی میرد به خاطر فطری بودن آرمان اوست و هر که حیات انسانی را برگزیده و در خلقت خود تابع خرد و ایمان است، با امام سربریده احساس قرابت و خویشی می کند. آن که با دیدن عظمت راهپیمایی اربعین، به قصد تحقیر، آن را احساسی و شور و زودگذر می‌خواند، نه معنی احساس و شور را فهمیده و نه می‌داند زودگذر یعنی چه و هنوز هم متوجه کم‌فهمی خود نشده است. هزار و چهارصد سال زودگذر است؟!
اگر عشق اربعینیان به حسین، فقط از سر احساس و هیجان بود، چرا امپراتوری رسانه‌ها که به دنبال جایگزین کردن غریزه و احساس به جای فطرت و عقل هستند نمی توانند یک هزارم جمعیت اربعین را در یک تابستان سوزان جمع کنند؟ اربعینیان لقمه دهان خود را با زائران نصف می‌کنند ولی چرا غول‌های قارونی جهان جرأت و جربزه ندارند که کمی از ثروت افسانه‌ای خود را برای تجمع پیروانشان هزینه کنند؟ جهان سلطه با هوش مصنوعی، هوش از سر عقل برده و تزیین و تزویر رسانه‌های صهیونی جنگ جهانی ربات‌ها علیه عقل را به راه انداخته و به اسم تمدن نوین، برای قوم لوط که هزاران سال پیش عذاب شده، پرچم ساخته و به دست مسخ شده‌ها داده و به اسم آزادی، مردم را لخت می‌کند و به نام مبارزه سیاسی، شلوار از پای حیا و غیرت درآورده و در این شرایط، ده‌ها میلیون نفر که توانسته‌اند خود را به سرزمین اربعین برسانند فریاد می‌زنند «لا أعبد ماتعبدون». و حسین رهبر این جوانمردان است.
دریایی که نمی از آن گفته شد از عجایب روزگار ما و معجزه جاری حسین است که در آن زندگی می‌کنیم و اربعین، محیط زیستی شده تا مردان و زنان آخرالزمانی که قرار است انتهای طولانی تاریخ را به نام خدا و به رنگ حسین، معماری و نقاشی کنند، در آن تمرین زندگی بهشتی کنند. و حسین طراح آخرین تمدن بشری است که مردم زیر سایه بیکرانش جا می‌جویند. آن که فرمود «ففرّوا الی الحسین» امروز را می‌دید که چگونه شیاطین جن و انس، انسان شکار می‌کنند و به خورد شهوت می‌دهند و چگونه با غریزه یزیدی به جنگ فطرت حسینی آمده‌اند. کشتی وسیع و سریع حسین، هم آدمیان را از مهلکه‌های شیاطین می‌رهاند و هم آنان را به زمان و مکان اصلی تاریخ و جغرافیایی که قرار است تمدن مهدوی که خدا در ظهورش تسهیل و تعجیل کند، می‌رساند. آنچه مردم از حسین دیده و دل به او باخته‌اند، هرگز اتفاقی نیست و غیر از حقانیت و صداقت و صفا، تحیری است که وصف ناشدنی است.
فهمیده‌اند که حسین، بیابان را آباد و فقیر را کریم و بینوا را بخشنده و سرگردان را سربه راه می کند که سفره دل خود را زیر پای زائرانش پهن می‌کنند. و ای حسین! که کربلایت را مرکز عقل و عاشقی جهان کرده ای، حرارت جگر دلدادگانت کجا و گرمای تابستانی این بیابان‌ها کجا؟ کار ما کجا و جهاد تو و یاران با وفایت کجا؟ آنچه ما و خانواده ما از جفاکاران روزگار می‌کشند کجا و سختی اهل بیت محترم تو کجا؟
ای نظرکرده و عزیزشده خدا، حال که دل‌های بی‌قرار عاشقانت به سوی تو پر کشیده و رایحه نامت در اربعین، «چون شیشه عطری که دَرَش گم شده باشد»، در هوای جهان پیچیده و از ابدیت مَستمان کرده، مبادا در «شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل»، خود را از نظر لطف شما محروم و جامعه را بیش از این در محبس غیبت محکوم کرده باشیم که «کجا دانند حال ما سبکباران ساحل‌ها». ای کریم؛ دعا کن برای ما، که سخت محتاجیم.
____________________________________________________________________________
1- سوره سجده، آیه 24.
2- و آنان را سخت گمراه و دچار آرزوهای دور و دراز خواهم کرد، و وادارشان می‌کنم تا گوش‌های دام‌ها را شکاف دهند، و وادارشان می‌کنم تا آفریده خدا را دگرگون سازند.» و هر کس به جای خدا، شیطان را دوست گیرد، قطعا دستخوش زیان آشکاری شده است.
سوره نسا، آیه 119.

اسرار اربعين

محمدکاظم انبارلویی
۱- سرّ و باطن عاشورا چیست؟ فلسفه زیارت اربعین چیست؟
امام حسین (ع) از اسرار الهی است! آگاهی از اسرار الهی، گمشده انسان است.
امام باقر (ع) می‌فرماید: اگر مردم می‌دانستند چه فضیلت و اسراری در زیارت حسین (ع) است از شوق می‌مردند.
میلیون‌ها انسان از سراسر جهان طی یک ماه گذشته مسیر نجف و کربلا را با حضور گرم خود پر کردند. آمده بودند بگویند؛
آب حیات عشق را در رگ ما روانه کن
آئینه صبوح را ترجمه شبانه کن
ای پدر نشاط نو بر رگ جان ما برو
جام فلک نمای شو و از دو جهان کرانه کن
این انسان‌ها در جستجوی «مقام محمود» بودند، شیفته توحیدند و می‌خواهند به خدا برسند. مسیر را درست آمده‌اند، طریق را کشف کرده‌اند! امام صادق (ع) 
می‌فرماید: کسی که به ما متصل شود ، به پیامبر پیوند خورده است، کسی که به پیامبر وصل شود به خدا وصل شده است.
ای دل پاره پاره‌ام ، دیدن اوست چاره‌ام
اوست پشت و پناه من، تکیه بر این جهان مکن
کار دلم به جان رسد   کارد به استخوان رسد
ناله کنم بگویدم ؛ دم مزن و بیان مکن
در طریق حسین (ع) کسی دست خالی برنمی‌گردد. اگر درست گام بردارد سرّی از اسرار را به او خواهند گفت. به او چگونه زیستن و چگونه مردن را خواهند آموخت.
۲- کسی که در آوردگاه عاشورا و اربعین طی طریق می‌کند دنبال رزق الهی است. او می‌خواهد از شک بگریزد به یقین برسد از حرص و طمع فرار کند به قناعت برسد. از نامردی دور شود به جوانمردی و مروت برسد. از غضب فاصله بگیرد به حلم و بردباری برسد . از کفر و نفاق بپرهیزد به ایمان و توحید برسد.
و…
مکتب عاشورا و منطق اربعین تنها دکانی است که در آن این اجناس خرید می‌شود.
در تمام مسیر راهپیمایی اربعین، این فریاد فرشتگان به گوش می رسد؛ 
خیز ؛ کلاه کج بنه از همه دام‌ها بجه
بر رخ روح بوسه زن ، زلف نشاط را شانه کن
خیز، بر آسمان اندرآ ، خدمت آن آستانه کن
۳- روز عاشورا که آن فاجعه بی‌نظیر تاریخ رخ می‌دهد و اهل بیت پیامبر به اسارت رفتند برخی گمان کردند قصه تمام شده است. اما وقتی کاروان اسرا به کوفه و شام رسید. زینب سلام الله علیها و حضرت سجاد (ع) با جهاد تبیین، ورق تاریخ را برگرداندند نگذاشتند نقطه پرگار دایره روزگار روی کفر و بی‌دینی ثابت بماند. اوضاع در شام به گونه‌ای شد که یزید با همه شرارت گفت : لعنت خدا بر ابن زیاد نمی‌خواستم این‌طور بشود. او سه روز عزای عمومی اعلام می‌کند و اسرا را با احترام به مدینه برمی‌گرداند. کم‌سن‌و‌سال‌ترین سپاه امام حسین (ع) حضرت رقیه جانش را در دمشق به علامت پیروزی فدا می‌کند. کاروان اسرا پس از فتح شام راهی کربلا و از آنجا به مدینه می‌روند. دمشق به‌عنوان یکی از فتوحات نهضت کربلا تاکنون در کنار اسلام و مسلمین باقی می‌ماند.در جنگ ۸ ساله که همه اعراب و قدرت‌های جهانی علیه ملت ایران وارد جنگ شدند دمشق در کنار ملت ایران بود. امروز هم یزیدیان زمان دولت سوریه را یک استخوان در گلو می‌دانند.
اخیرا رژیم صهیونیستی و آمریکا تحرکاتی را در سوریه شروع کرده‌اند. آنها نمی‌دانند سوریه جزء تصرفات اسلام است آن‌هم نه در عصر ما بلکه ۱۴۰۰ سال پیش توسط حضرت زینب (س) ، حضرت رقیه (س) و حضرت سجاد (ع)!
به همین دلیل هزاران نفر از ایران برای صیانت از حرم سوریه رفتند و حرامیان را از حرم دور کردند.
۴- امسال بیش از ۴ میلیون ایرانی برای شرکت در راهپیمایی اربعین به عراق رفتند مردم عراق میزبان ۴ میلیون ایرانی بودند. از آب و غذا و پذیرایی‌های وصف‌ناشدنی گرفته تا دادن کلید خانه‌های خودشان به ایرانیان برای استراحت!
ناظران جهانی در بهت و حیرت هستند چطور مردمی که ۸ سال با هم جنگیدند و خونین‌ترین جنگ‌ها را در تاریخ ثبت کردند امروز برادرانه با هم  کنار یک سفره نشسته‌اند و به قبه نورانی امام حسین (ع) و حضرت عباس (ع) نگاه می‌کنند. این صحنه دیدنی رونمایی از یکی از راز و رمزها و اسرار کربلا و اربعین و عاشورا است.
۵- سلام بر ولی خدا ! سلام بر فرزند برگزیده خدا ! سلام بر حسین مظلوم شهید !
خدایا گواهی می‌دهم او را به فیض شهادت گرامی داشتی و او را پیشوایی از پیشوایان الهی قرار دادی او را حجت بر خلق قرار دادی!
او خون پاکش را در راه تو به خاک ریخت تا بندگان تو را از «جهالت» ، «حیرت» و «گمراهی» نجات دهد.
خدا لعنت کند کسانی که او را کشتند و کسانی که خود را در چاه هوی و هوس سرنگون کردند شهادت می‌دهم حسین (ع) از ارکان دین و آیین مسلمین است. 
او پناه و نگهبان اهل ایمان و هدایت‌کننده خلق خداست.
اربعین یک فرصت طلایی برای بیعت با امام زمان (عج) و ورود به سپاهیان ولی‌عصر (عج) برای مبارزه با طواغیت زمان است.
 
نویسنده : 
 
اربعین؛ رسانه تشیع
محمدامین علی‌دوست
مراسم پیاده‌روی اربعین، به صورت فردی، خانوادگی، گروهی یا به صورت هیات‌های عزاداری برگزار می‌شود. مسیر نجف به کربلا 2 راه اصلی دارد: یک راه مستقیم که از بیابان‌های خشک این منطقه عبور می‌کند و امروز در حاشیه جاده قرار دارد و مسافت آن، حدود 70 کیلومتر است؛ راه دیگر، از کنار رود فرات می‌گذرد و 100 کیلومتر است و زائران حسینی، معمولا از این مسیر حرکت می‌کنند و در مدت 3 روز، آن را می‌پیمایند. بعضی نیز با سرعت بیشتر و توقف کمتر، این مسیر را در 2 روز می‌پیمایند و خود را به حرم حسینی می‌رسانند. برخی نیز از سر عشق و ارادت به اباعبدالله(ع) با پا و سر برهنه، این مسیر را طی می‌کنند.
علمای شیعه در هدایت و ترغیب شیفتگان حسینی به انجام زیارت امام بویژه در اربعین، نقش محوری داشته‌اند و ضمن ارائه رهنمود، خود نیز به این مهم مبادرت می‌ورزیدند.
* رهنمودهای علمای شیعه
آیت‌الله العظمی میرزاجوادآقا ملکی‌تبریزی، با استناد به حدیث علامت‌های پنجگانه مؤمن می‌فرمود: بر مراقبه‌کننده لازم است بیستم صفر (اربعین) را برای خود روز حزن و ماتم قرار داده، بکوشد امام شهید را در مزار حضرتش زیارت کند؛ هرچند تنها یک بار در تمام عمرش باشد.
آیت‌الله العظمی بهجت فومنی، پیاده‌روی اربعین را بهترین فرصت برای معرفی امام حسین(ع) به جهانیان دانسته، بر این نکته تأکید می‌فرمود: الان هنوز همه مردم عالم، حسین(ع) را نمی‌شناسند و این تقصیر ما است، چون ما برای سیدالشهدا(ع) طوری فریاد نزدیم که همه عالم صدای ما را بشنود.
آیت‌الله العظمی ناصر مکارم‌شیرازی نیز بر بعد تبلیغی زیارت اربعین اشاره کرده، پیاده‌روی این موسم را با احترام به امام حسین(ع) پیوند می‌زند و تأکید دارد: پیاده رفتن، یک نوع اظهار عظمت و تجلیل مقام شامخ اباعبدالله(ع) است، لذا پیاده‌روی اربعین خیلی در دنیا صدا می‌کند و تبلیغ خوبی برای عالم تشیع و عالم اسلام است؛ یکی از مبلغ‌های بسیار خوب است.
در نگاه آیت‌الله شبیری‌زنجانی پیاده سفر کردن به کربلا موضوعیت دارد و آن را یک نوع ادای احترام و خضوع و خشوع دانسته و از مصادیق تعظیم شعائر می‌شمارد: امام حسن(ع) و امام حسین(ع)، پیاده به مکه می‌رفتند و این خود، یک نوع احترام است. حتی در روایتی در کتاب بحارالانوار در معجزات امام حسن(ع) اشاره شده که آن حضرت در بازگشت از مکه به مدینه، با پای پیاده حرکت می‌کردند تا بدان جا که پاهای ایشان ورم می‌کرد. با اینکه وسایل عبور و مرور بوده و حضرات هم به آن دسترسی داشتند. در روایتی معتبر در کتاب کافی، ابن بکیر از امام صادق(ع) درباره 20 سفر پیاده حج امام حسن مجتبی(ع) سؤال می‌کند و حضرت در پاسخ اشاره می‌فرمایند حضرت با پای پیاده به حج می‌رفتند، در حالی که محمل‌ها و کجاوه‌ها همراه حضرت حرکت می‌کردند.
آیت‌الله سیدعلی سیستانی که نقش محوری در تعظیم شعائر حسینی عراق معاصر ایفا می‌کند، معتقد است: خداوند مؤمنان را از آن رو به زیارت مشاهد متبرکه ایشان تشویق کرده است که یادشان جادوانه بماند و جایگاه‌شان اعتلا یابد تا از آنجا که آن بزرگواران نمونه اعلای بندگی خدای سبحان و جهاد در راه او و فداکاری برای دین استوارش بوده‌اند، این امر سبب به یاد آوردن خدای متعال و آموزه‌ها و احکام او برای مردم باشد.
ایشان بر ارتقای باور و رفتار شیفتگان حسینی نیز تأکید دارند و توصیه مهم‌شان به زائران اربعین حسینی این است: از لوازم این زیارت آن است که زائر علاوه بر یادآوری جان‌فشانی‌های امام حسین(ع) در راه خداوند متعال، تعالیم دین حنیف از جمله نماز، حجاب، اصلاح، گذشت، بردباری و ادب و قوانین آمد و شد و دیگر مفاهیم پسندیده را رعایت کند تا زیارتش گامی در مسیر تربیت نفس برای پذیرش این امور و تثبیت آثار آن تا زیارت‌های بعد باشد. چنین است که شرکت در این مراسم به منزله حضور در مجالس تعلیم و تربیت امام(ع) است. پس بر زائران است در مسیر خویش، ذکر خدای متعال را بسیار بگویند و در هر گام و هر عمل خود اخلاص را در نظر داشته باشند و بدانند خداوند متعال نعمتی همتای اخلاص در عقیده و گفتار و رفتار به کسی عنایت نفرموده است و عمل تهی از اخلاص، با پایان زندگی دنیوی تمام می‌شود؛ در حالی که عمل مخلصانه، هم در این دنیا و هم پس از آن، جاودان و مبارک خواهد ماند.
خدا را خدا را در رعایت پوشش و حجاب! که از مهم‌ترین چیزهایی است که اهل بیت(ع) حتی در سخت‌ترین شرایط کربلا به آن توجه داشته و خود والاترین الگوی آن بوده‌اند. ایشان به اندازه آزاری که از هتک حرمت خود دیدند، از هیچ رفتار دشمن آزرده نشدند، لذا بر همه زائران و بویژه بر بانوان زائر فرض است شرایط عفاف را در رفتار و نوع پوشش و ظاهر خود حفظ کرده و از هر چه این امر را خدشه‌دار می‌کند (مانند پوشیدن لباس‌های تنگ و اختلاط‌های زشت و استفاده از زیورآلات ناروا) بپرهیزند؛ بلکه سزاوار است به منظور منزه نگه داشتن این مراسم مقدس از شائبه‌های ناپسند، تا حد امکان، بالاترین مراتب عفاف را رعایت کنند.
آیت‌الله وحیدخراسانی، انجام زیارت به نیابت معصومان(ع) را به زائران توصیه می‌کند: سزاور است کسانی که از ایران مشرف می‌شوند، به نیابت امام هشتم علی بن موسی الرضا(ع) بروند و کسانی که از بلاد دیگر به آن حرم شرفیاب می‌شوند، به نیابت سایر معصومین(ع) مشرف شوند و در این سفر پربرکت چون نایب آن مقام رفیع هستند، نظر عنایت حضرت سیدالشهدا(ع) بر آن نایبان به رعایت منوب عنه آنان موجب سعادت دنیا و عقبی است.
ایشان بر قدرشناسی از نعمت زیارت اربعین تأکید داشته به زائران سفارش می‌کند:
مراقب باشند خود را آلوده نکنند و خدا و امام زمان(ع) را هرگز فراموش نکنند.
آیت‌الله العظمی جوادی‌آملی معتقد است: اهمیت زیارت اربعین، تنها به این نیست که از نشانه‌های ایمان است، بلکه طبق این روایت، در ردیف نمازهای واجب و مستحب قرار گرفته است. بنابراین همان گونه که نماز، ستون دین و شریعت است، زیارت اربعین و حادثه کربلا نیز ستون ولایت است اما مهم آن است دریابیم نماز و زیارت اربعین انسان را چگونه متدین می‌کند.
* نمونه‌هایی از کاروان‌های پیاده‌روی علما
1- کاروان بیت آیت‌الله شاهرودی
در میان مراجع تقلید، حضور آیت‌الله العظمی سیدمحمود شاهرودی، زبانزد همگان بود. معروف است که وی در این مراسم، نخست با پای پیاده از نجف خارج می‌شد و به سوی کربلا حرکت می‌کرد و سپس سایر آقایان، استادان و طلاب هم به دنبال وی به راه می‌افتادند و وقتی مراسم زیارت تمام می‌شد، بیشتر زائران از کربلا سوار وسیله نقلیه می‌شدند و به نجف بازمی‌گشتند اما آیت‌الله شاهرودی در بازگشت هم پیاده به نجف بازمی‌گشت. معروف است این مرجع بزرگ، 40 سفر با پای پیاده به زیارت امام حسین(ع) مشرف شده است.
2- پیاده‌روی حاج‌آقا مصطفی خمینی(ره)
آیت‌الله حاج‌آقا مصطفی خمینی نیز از عالمان و استادان نجف بود که همواره در مراسم پیاده‌روی حضوری پیوسته و جدی داشت. او مقید بود در تمام ایام زیارت‌های مخصوص امام حسین(ع) (اول و نیمه رجب، نیمه شعبان، عرفه و به خصوص اربعین) پیاده از نجف به کربلا برود و در میان راه، گاهی کف پایش تاول می‌زد و زخمی می‌شد ولی باز هم با شور و شوق تمام، به راه خود ادامه می‌داد و اصرار دوستان را برای سوار شدن به وسیله نقلیه، حتی در قسمتی از راه نمی‌پذیرفت و چون به نزدیک کربلا می‌رسید و نگاهش به گنبد و گل دسته‌های حرم امام حسین(ع) و پرچم سرخ‌رنگ آن می‌افتاد، بی‌اختیار اشک از چشمانش سرازیر می‌شد و مصیبت اهل بیت(ع) را زمزمه می‌کرد و به سر و سینه می‌زد و عزاداری و نوحه‌سرایی می‌کرد.
وی در این سفر، بدون توجه به اینکه فرزند مرجع بزرگ تقلید، حضرت امام خمینی(ره) است، مانند یک طلبه ساده در خدمت همسفران بود و از کمک به آنان دریغ نمی‌کرد و هنگام توقف و استراحت نیز به بحث علمی می‌پرداخت. مرحوم آیت‌الله شیخ محمدحسن قدیری که در یکی از سفرها همراه او بود، می‌گوید: یک بار در پیاده‌روی از نجف به کربلا، خدمت حاج‌آقا مصطفی خمینی بودم؛ وقتی به باغ‌های نزدیک کربلا رسیدیم، شب را آنجا ماندیم. دوستان همه دور حاج‌آقا مصطفی را گرفتند و او صحبت را شروع کرد و بعد بنا شد هر کدام از رفقا در یک رشته از علوم حوزوی سؤالی بپرسد و وی جواب دهد. سؤالات بسیاری از فقه، اصول، فلسفه، تفسیر، عرفان و اخلاق از وی پرسیده شد که حدود 4 ساعت به طول انجامید و حاج‌آقا مصطفی بدون اینکه مطالعه و مراجعه به کتابی کند، همه را کامل جواب داد که من بسیار متعجب شدم او اینقدر بااستعداد است.
3- علامه امینی(ره)
یکی دیگر از شخصیت‌های برجسته حوزه علمیه نجف که به طور مرتب، در این مراسم شرکت می‌کرد، علامه امینی مؤلف کتاب ارزشمند «الغدیر» بود که در این سفرها، همواره تعدادی از مؤمنان او را همراهی می‌کردند. علامه امینی وقتی به نزدیکی کربلا می‌رسید، حالش منقلب و قطرات اشک از چشمانش جاری می‌شد.
4- امام موسی صدر
امام موسی صدر، رهبر شیعیان لبنان که شهریور 1357 توسط صهیونیست‌ها در لیبی ربوده و ناپدید شد، یکی از شیفتگان مراسم پیاده‌روی از نجف به کربلا بود. مرحوم آیت‌الله سیدمحمدعلی موحدابطحی، از عالمان بزرگ اصفهان که در نجف با امام موسی صدر هم‌بحث بود، می‌گوید: وقتی امام موسی صدر همراه ما با پای پیاده از نجف به کربلا می‌رفت، در این سفر، حضوری عاشقانه داشت و در وقت دعا و زیارت عاشورا، از همه باحال‌تر بود و هنگام گریستن، چشمانش از شدت گریه سرخ می‌شد و وقتی نوبت ذکر مصیبت و خواندن اشعار و نوحه‌سرایی به او می‌رسید، با حال جانکاهی در مصیبت اهل بیت(ع) اشعار فارسی و عربی فصیحی می‌خواند و هنگام کار و حمل اثاثیه سفر، وی بیش از همه کار می‌کرد و هنگام شوخی و مزاح، مزاح‌هایی بیان می‌کرد که بعد علمی و اخلاقی جالبی داشت.
نام:
ایمیل:
نظر: