صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صبح صادق >>  دین >> یادداشت
تاریخ انتشار : ۱۰ مهر ۱۴۰۲ - ۱۴:۲۴  ، 
شناسه خبر : ۳۵۱۴۹۹

شناخت انسان، راهى است به شناخت خدا و در حقيقت راه خداشناسى از انسان‌شناسى عبور مى‌کند و در اين‌مورد به برخى از نصوص اسلامى اشاره مى‌کنيم. قرآن مجيد پيوند انسان را با مقام ربوبى آن ‌چنان محکم و استوار مى‌انديشد که غفلت از خدا را مايه غفلت از خود انسان مى‌داند و براى نخستين بار از اين مطلب پرده برداشته و مى‌فرمايد: «از آن گروه نباشيد که خدا را فراموش کرده و در نتيجه به خودفراموشى دچار شده‌اند.»(حشر/19) قرآن بر خلاف انديشه «مارکس» که خداشناسى و علايق مذهبى را مايه از خود بيگانگى مى‌انديشد، حفظ پيوندهاى دينى را مايه خويشتن‌گرايى دانسته و بى‌توجهى به اين اصل را، وسيله از خود بيگانگى مى‌داند و گواه او بر اين مطلب بسيار روشن است؛ زيرا انسان به حکم اينکه معلول و مخلوق خداست، واقعيتى جز وابستگى به علت و پديد آورنده خود ندارد و ناديده گرفتن اين اصل، جز ناديده گرفتن حقيقت خويش ندارد و حذف اين پيوند، معادل با حذف خود انسان است... رسول گرامى(ص) فرمودند: «آگاه‌ترين شما بر خويش، داناترين شما به پروردگار خود مى‌باشد.»(امالى، سیدمرتضى، ج2، ص329) روزى يکى از همسران پيامبر از او پرسيد: «چه زمان انسان خدا را مى‌شناسد؟» حضرت فرمود: «إذا عَرَفَ نَفْسَه»؛ آنگاه که خود را بشناسد. مى‌گويند عارفى به همتاى خود مى‌گفت که تو مى‌گويى «إلهى عَرِّفْنى نَفْسَک»؛ خدايا خود را براى من بشناسان، ولى من مى‌گويم: «إلهى عَرِّفْنى نَفْسى»؛ خودم را بر خودم بشناسان. از «بوعلى» در رساله «حجج عشره» نقل شده است که مى‌گويد: «از على‌بن‌ابى‌طالب(ع) نقل شده است که مى‌فرمودند: «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ»؛ امام صادق(ع) در تفسير حديث پيامبر گرامى(ص) که دانش را هر چند در کشور چين باشد بياموزيد، چنين مى‌فرمايند: «هُوَ مَعْرِفَةُ عِلْمِ النَّفْسِ وَ فيها مَعْرِفَةُ الرَّبّ». مقصود شناخت انسان است که در آن، شناخت پروردگار نيز نهفته است.
شناخت انسان به‌خاطر برآوردن نيازهاى مادى و معنوى او؛ اين بخش از شناخت است که مى‌تواند مقدمه تصميم‌گيرى و وسيله شناخت بايستى‌ها و نبايستى‌ها و جهت بخشيدن به ايدئولوژى انسان باشد و هيچ مکتبى بدون شناخت انسان نمى‌تواند براى او تکليف و وظيفه‌اى معين کند، امر و نهى کند، براى او نظام حقوقى، سياسى و اقتصادى پى‌ بريزد يا نظام خانوادگى خاصى و شيوه حکومتى را پيشنهاد کند تا مکتبى انسان را نشناسد، چگونه مى‌تواند درباره حيات فردى و اجتماعى او، طرح صحيح و جامعى بريزد و روش و فرهنگ خاصى را بر او عرضه کند؟ مگر نه اين است که هر نوع طرح نوين درباره انسان و هر نوع بايد و نبايد براى تعالى و بالا بردن مقام اوست، در چنين صورتی شناخت انسان به‌صورت پايه براى تعيين برنامه زندگى او لازم و ضرورى است.

نام:
ایمیل:
نظر: