هر یک از تصمیمات پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) در زمان خودشان حول محور «حفظ دین» بود. اولویتی که هیچگاه تغییر نکرد و مصلحتی بالاتر از آن نیامد. این راهی بود که جان گرانقدر ائمه معصوم(ع) هم در آن فدا شد و هر روز مکتب عزیزمان عزتمندی بیشتری پیدا کرد. ابلیس و ایادی او هر لحظه راهی جدید برای نابودی اسلام پیش گرفتند. «وَلا يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا...»؛ (دشمنان) همواره با شما مقاتله میکنند تا اگر بتوانند شما را از دینتان بازگردانند.(بقره/۲۱۷) اما صبر و درایت اهل بیت(ع) آنان را ناکام گذاشت. ایشان ابایی از جنگیدن نداشتند و بارها اتفاق افتاد که علی(ع) و حسنین(ع) چنان جنگیدند که کسی نتوانسته لحظهای در مقابل ایشان مقاومت کند؛ زیرا جهاد و جنگ دستور خداوند برای دفع دشمن است. خداوند در قرآن کریم جنگ را تأیید میفرماید و با اشاره به ضرورت مقابله و دفاع در برابر ظلم و فساد میفرماید: «وَقاتِلُوا فِی سَبِیل اللهِ الذَّینَ یقاتِلُونَکُم»؛ در راه خدا با کسانیکه با شما میجنگند بجنگید.(بقره/190) ائمه(ع) چه با جنگ و چه بدون جنگ موفق بودند؛ زیرا هدفشان اول بندگی خدا، دوم حفظ دین و سوم حفظ دینداران بود. حتی حفظ دینداران ظاهری! موفقیت ایشان را میتوانیم در این ببینیم که تا قیامت و پس از آن هر کسی در حق یا باطل بودن راه اهل بیت(ع) با خود بیندیشد، بدون هیچ درنگی به حق بودن آن پی میبرد و بدون هیچ جانبداری اعتراف میکند که راه ائمه معصوم(ع) هیچ نقطه خاکستریای ندارد؛ چه رسد به تاریک بودن یا باطل بودن. امام علی(ع) خانهنشینی را برگزیدند؛ در حالیکه خلیفه و امام بودند و ماندند و در موقعیت لزوم جنگیدند، فقط بهخاطر حفظ دین. امام حسن(ع) در دورهای قیام و جنگ و در دورهای صلح را اختیار فرمودند، فقط برای حفظ دین. امام حسین(ع) قیام و خروج فرمودند: «وَ إِنّي لَم أخرُجْ أَشِراً وَ لا بَطِراً وَ لا مُفسِداً وَ لا ظالِماً وَ إنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإصلاحِ في اُمَّةِ جَدّي اُرِيدُ أن آمُرَ بِالْمَعرُوفِ وَ أنهي عَنِ الْمُنكَرِ» و در زمین کربلا به شهادت رسیدند، فقط به جهت حفظ دین و نیز امامان دیگرمان هر یک به نحوی مبارزه فرمودند و فقط حفظ دین خدا را در نظر داشتند. تدبیر اهل بیت(ع) دفعکننده دشمنیها، خاموشکننده آتش فتنهها، برهمزننده بساط ظالمان و درهمکوبنده هیبت و حیثیت دشمنان بود. ایشان هر دشمن و دشمنی را با روش صحیح و درست خودش دور و نابود فرمودند. خداوند در آیه ۲۵۱ سوره بقره میفرماید: «... لَولاَ دَفع اللهِ النَّاسُ بَعضَهُم بِبَعٌضٍ لَّفَسَدَت الاَرض…»؛ چنانچه خداوند گروهی از مردم را با گروه دیگر دفع ننماید، همانا زمین دچار فساد میگردد... تصور ما از جنگ این است که عدهای با سلاح در مقابل حریفشان بایستند و بجنگند؛ اما جنگ را باید هرگونه مقابله با دشمن دانست با ابزارها، برنامهها و هنرهای متفاوت؛ روش امام حسن(ع) در دفع دشمن این بود که سازش فرمایند و مسلمانان را از یک مصیبت بزرگ، یعنی گرفتاری در شبهه، اختلاف و تردید که بیدینی میآورد، نجات دهند. امام حسن(ع) هنگام سازش با معاویه خطاب به سپاهیان خودشان فرمودند: «معاویه با من در مورد حقی منازعه میکند که آن برای من است و برای صلاح امت و قطع فتنه و آشوب آن را رها کردم و شما با من بیعت کرده بودید که با هر که صلح کنم، صلح و با هر که بجنگم، بجنگید. به این عقیده رسیدهام که با معاویه سازش کنم و خط جنگ بین خود و او را پایان دهم و با او بیعت نمودم و دیدم که جلوگیری از خونریزی بهتر از ریختن آن است و قصدم از این کار صلاح و بقای شماست و شاید این امر آزمایشی برای ما بوده و تا زمان اندکی آنان را بهرهمند سازد.»(بحار الأنوار، ج44، ص65) منظور امام حسن(ع) از بقای شما در خطبهشان میتواند هم مادی باشد و هم معنوی، اما بُعد معنوی و اعتقادی آن پررنگتر است. ایشان هیچ هراسی از جنگ نداشتند و ای بسا اگر میجنگیدند، پیروز میدان میشدند؛ ولی آنچه در آنزمان خطرناک بود برای شیعیان، نه شمشیرها و میدان جنگ، بلکه رسانه و شبهات و شایعات خطرناک بود که هر ساعت تعویق سازش میتوانست تلفات بیشتری در میدان معنوی و مجازی جنگ بگیرد. آنچه در آن موقعیت برای شیعیان لازم و ضروری بهنظر میرسید، اتحاد و همدلی بود؛ یعنی چیزی که معاویه هم آن را فهمید و علیه آن اقدام کرد؛ اما برخی اطرافیان امام حسن(ع) آن را نمیفهمیدند. حضرت علی(ع) میفرمایند: «إِنَّهُ لَا غَنَاءَ فِی کَثْرَةِ عَدَدکُمْ مَعَ قِلَّةِ اجْتِمَاعِ قُلُوبکُمْ»؛ بدانید که هرگز تعداد بسیار شما در صورتیکه همدلی و پیوستگی قلبهایتان اندک باشد، سودی بهحال شما نمیبخشد. (نهجالبلاغه، خ۱۱۸) منظور امیرالمؤمنین(ع) از اتحاد همان اتحادی است که در جنگ بدر وجود داشت. اتحادی که قدرت مسلمانان را افزود، بهصورتیکه جمعیت بسیار اندک آنان توانست جمعیت زیاد کفار و مشرکان مکه را در هم بکوبد؛ اما وقتی این اتحاد از بین برود، قدرت و استحکام هم کم میشود. در این زمان است که باید با درایت و تدبیر برنامهای را پیش گرفت که به تفرقه و دشمنی نرسد.