جنایتهای سبعانه و نسلکشی رژیم صهیونیستی در سرزمینهای اشغالی فلسطین، موضوع جدیدی نیست و قدمتی به اندازه عمر این رژیم منحوس دارد. درواقع، رژیم صهیونیستی از بدو تشکیل خود تا کنون متکی به جنایت، نسلکشی، خونریزی و غصب بوده است. بنابراین، آنچه این رژیم اکنون در باریکه غزه انجام میدهد که تنها در جریان بمباران اخیر بیمارستان المعمدانی شاهد پردهای از این خوی وحشیگرانه را با به شهادت رساندن و زخمیکردن جمع زیادی از زنان و کودکان بیگناه غزه بودیم، به اقتضای ماهیت پلید این رژیم است.
نکته مهم این است که باوجود انزجار و اعلام نفرت جهانی از این اقدامات رژیم صهیونیستی، برخی کشورهای اروپایی و آمریکا، با بستن چشمان خود بر روی واقعیتهای فلسطین و غزه، حتی در این شرایط از رژیم صهیونیستی حمایت کردند. برای مثال میتوان به اظهارات مختلف مقامات آمریکا، اعم از وزیر خارجه و رئیسجمهور این کشور در جریان سفر به سرزمینهای اشغالی اشاره کرد؛ به گونهای که بایدن با صراحت در دیدار با نتانیاهو اعلام کرد که: «اینجا آمدهام تا حمایت آمریکا از اسرائیل در هر شرایطی را اعلام کنم». واقعیتهای میدانی نیز مؤید این ادعای مقامات آمریکایی است؛ زیرا با شروع جنگ اخیر در سرزمینهای اشغالی، آمریکاییها علاوه بر ارسال ناوها و جنگندههای خود به منطقه بهمنظور اعلام حمایت از رژیم صهیونیستی، تعدادی نیروی مخصوص نیز به این سرزمینها فرستادند و حتی هماکنون اداره این میدان نبرد در این سرزمینها را نیز در دست گرفتهاند. در همین زمینه، برخی کشورهای اروپایی نیز به شیوههای مختلف به اعلام حمایت از رژیم کودککش صهیونیستی پرداختهاند. برای مثال، تعدادی از نمایندگان پارلمان فرانسه در واکنش به انتشار توئیت حمایتآمیز «کریم بنزما» بازیکن فوتبال این کشور، خواستار اعمال تنبیههایی علیه او شدند. سفر صدراعظم آلمان و نخستوزیر انگلیس نیز در همین راستا انجام شده است.
بااینحال، بخش دیگری از حمایتها از کودککشی رژیم صهیونیستی در حوزه رسانهها و شبکههای اجتماعی مجازی انجام میشود؛ زیرا برخی شبکههای اجتماعی بهویژه توئیتر، انتشار هرگونه خبر و تحلیل درباره مقاومت فلسطین را تحریم کرده و حساب کاربرانی که بخواهند در این زمینه مطلبی منتشر کنند، مسدود میکند.
غزه و تقسیم جهان به دو قطب
از آنچه گفته شد میتوان نتیجه گرفت که اکنون در مقابل جنایتهای رژیم کودککش صهیونیستی، جهان به دو قطب تبدیل شده است: قطب «انسانی، حقیقتگرا و آزادیخواه» که وجدان بیدار آن در مقابل این همه جنایت و قساوت رژیم صهیونیستی در فلسطین به درد آمده و به شیوههای مختلف علیه این رژیم اعلام انزجار میکند و همه ملتها و آزادیخواهان جهان در این قطب قرار دارند.
قطب دیگر، قطبی «حیوانی، نابینا و جنایتپیشه» است که باوجود دیدن جنایت نسلکشی و کودککشی رژیم منحوس صهیونیستی، نهتنها آن را محکوم نمیکند؛ بلکه چشم خود را به روی آن میبندد و حتی اعلام میکند که در این جنایت، از هرگونه کمکی به رژیم قصاب دریغ نمیکند و تا آخر از آن حمایت میکند. سرکرده این قطب، آمریکا و تعدادی از دولتهای اروپایی (نه ملتهای آنها) هستند.
جالب آن است که قطب مذکور در حالی به حمایت از جنایتهای رژیم صهیونیستی میپردازد که داعیههایی همچون حمایت از حقوق بشر، مبارزه با تروریسم، ترویج صلح در جهان و... هم دارد. بر این اساس، امروز غزه و فلسطین به نمایشگاهی برای اثبات دروغین بودن ادعاهای اینچنینی از سوی غربیها تبدیل شده است. درواقع، آمریکاییها اکنون در کنار اعزام ناو، جنگنده و نیروهای ویژه به منطقه و سرزمینهای اشغالی، در حالی اداره این سرزمینها را در روزهای اخیر در دست گرفتهاند که سالهای متمادی است که داعیهدار پیشبرد پرونده موسوم به «صلح اعراب و اسرائیل» هستند. بنابراین، آنانی که دلخوش به تحقق صلح آمریکایی در منطقه هستند، باید بدانند که جنس صلح آمریکایی، حقکشی، جنایت و حمایت از متجاوز است و حال اگر کسی بخواهد در پرونده صلح آمریکایی در منطقه وارد شود، باید این موارد را ببیند و دم برنیاورد.
قدرت تنها استاندارد آمریکاییصهیونیستی
در همین زمینه باید اشاره کرد که داعیههای حقوق بشری آمریکا و چند کشور اروپایی حامی تروریسم نیز باتوجهبه جنایتهای جاری رژیم صهیونیستی در غزه، بهخوبی رنگ باخته است. درواقع، سکوت این کشورها در برابر جنایت ضدبشری نسلکشی از سوی رژیم صهیونیستی، که بهخوبی در جریان حمله به بیمارستان المعمدانی نمایش داده شد، و حمایت از آن، از این واقعیت برمیدارد که حقوق بشر از نظر این قدرتها، معیارهایی دوگانه دارد؛ زیرا اگر حامی واقعی حقوق بشر هستند، مردم مظلوم غزه که اینگونه در معرض حمله وحشیانه قرار میگیرند، نیز بشر هستند و حقوق آنها باید محترم شمرده شود. باتوجهبه آنچه گفته شد، اعلام حمایت صریح بایدن، رئیسجمهور آمریکا، از جنایتهای رژیم صهیونیستی در جریان دیدار با نتانیاهو، در اصل لگدزدن به ارزشهای بهاصطلاح آمریکایی و در حکم از بام افتادن تشت رسوایی آمریکا بود.
مسائلی مانند ارزشهای آمریکایی یا آنچه تحت عناوینی همچون حیثیت بینالمللی مطرح میشود، برای جنایتپیشگان آمریکایی و صهیونیستی فاقد ارزش است و آنها صرفاً براساس منطق زور و قدرت، آن هم در عریانترین و سبعانهترین حالت آن عمل میکنند. به عبارت دیگر، برخلاف آنچه در تبلیغات و پروپاگاندا تصویرسازی میشود، تنها استاندارد آمریکاییصهیونیستی، منطق قدرت و خشونت است و تنها زبانی هم که میفهمند، همین زبان است.
سخن پایانی
مطابق با آنچه در صحنه عمل و میدان میبینیم و در سطور بالا به اجمال بیان شد، تکلیف جبهه غربی و حیوانی مصاف امروز غزه مشخص است؛ اما روی سخن در اینجا بیشتر متوجه کسانی است که در داخل کشور، باوجود عیانبودن جنایتهای رژیم صهیونیستی و آمریکا، هنوز در گوشه و کنار شعار «نه غزه نه لبنان» سر میدهند. درواقع، اینان با همراهی با جنایتهای رژیم صهیونیستی در غزه و فراتر از این، دلخوش بودن به شعارهای آمریکایی مانند دموکراسی، صلح، حقوق بشر و... و نقشآفرینی بهعنوان پیادهنظام آنها در ایران در مواقع لزوم، غافل از آن هستند که اینان جنایتپیشگانی هستند که نباید گول شعارهای فریبنده آنها را خورد. به بیان دقیقتر، اینان با نادیدهگرفتن ماهیت و عملکرد واقعی آمریکا و رژیم صهیونیستی که به سبب سادهلوحی اینان و مرعوب شدن در برابر اغوای رسانهای و جنگ شناختی جبهه غربی به وقوع پیوسته، تصور میکنند که آمریکا میتواند ارمغانآور حقوق بشر و آزادی باشد؛ در حالی که غزه بهمثابه نمایشگاهی در برابر دیدگان جهانی نشان داد که آمریکا در برابر حقوق بشر معیار دوگانه دارد و تصور اینکه با جاده صاف کنی برای آمریکا میتوان به ادعاهای آمریکایی دلخوش بود، در حکم «در خواب دیدن پنبهدانه» است.