در تعریف کلاسیک، جنگ نوعی کنش و خشونت عمدی و ارادی سازمانیافته و بر مبنای زور است که با مقاصد سیاسی و اقتصادی، تسخیر سرزمین و تسلیم دشمن از سوی نیروهای مسلح با بهکارگیری ادوات و تسلیحات مخرب جنگی، تکیه بر فنون و تاکتیکهای نظامی در بستر پدافندی، آفندی، فرسایشی و رزمایشی انجام میشود. این نوع جنگ که آن را جنگ سخت مینامند، هزاران سال است که دامن مردمان جهان را گرفته است. ویرانگری جنگ سخت به حدی بوده که در طول پنج هزار سال گذشته، یعنی ۳۵۰۰ سال پیش از میلاد تا سده ۲۰ میلادی ۱۴ هزار و ۵۰۰ جنگ مهم نظامی در جهان به وقوع پیوسته که در آن ۵/۳ میلیارد انسان کشته شده و صدها میلیون زخمی ، مجروح و معلول نیز برجای گذاشته است.
ملغمهای از جنگها و ابزارها
این خانمانسوز بودن جنگ سبب شد تا عدهای، مانند «جوزف نای» به فکر طراحی جدید و نامی جدید بیفتند. کسانی که ادبیات سیاسی ایران را در دهههای ۷۰ و ۸۰ پیگیری کردهاند، نام جنگ نرم را به کرات شنیدهاند. هدف جنگ نرم القای سبک زندگی یا تفکری خاص به جامعه یا فرد هدف بود؛ اما آنچه در جنگ نرم استراتژیستها را میآزارد، زمانبَر بودن و مشخص نبودن نتیجه آن بود؛ به همین دلیل و پس از جنگ چچن، جنگ ۳۳ روزه و... برخی نظریهپردازان نام جدیدی با عنوان جنگ ترکیبی یا هیبریدی را مطرح کردند.
برخلاف جنگ سخت که خشونت پایه بود، جنگ ترکیبی ملغمهای از جنگها و ابزارهاست. اگر بخواهیم تعریف درستی ارائه دهیم، باید بگوییم جنگ هیبریدی یا همان جنگ ترکیبی به راهبرد نظامی پیچیدهای اطلاق میشود که ترکیبی از نبردهای متعارف، نامتعارف، سایبری، روانی و اطلاعاتی را در خود جای میدهد. در واقع، طیف گستردهای از ابزارهای متعدد به شیوه متقارن یا نامتقارن در این نوع جنگ که نبردی غیرخطی به شمار میرود، استفاده میشود.
با وجود نو بودن عبارت جنگ ترکیبی، منطقه غرب آسیا منطقهای بوده است که بارها رنگ و بوی این جنگ را به خود دیده است. برای نمونه، وقتی آمریکاییها در عراق نتوانستند داعش را بر این کشور مسلط کنند، به دنبال آوردن جنبش جوکر با جوانانی رفتند که تحت تأثیر جنگ شناختی قرار گرفته بودند. در جنبش جوکر عراق آنچه ناخوشایند و عجیب بود، این بود که این گروه با طیفی، مانند حشدالشعبی درگیر میشدند که در خط مبارزه با داعش بودند و این ظن آمریکایی بودن این طیف را تقویت میکرد. اغتشاشات سال ۱۴۰۱ نمونه عینی و آشکار در تعریف جنگ ترکیبی بود. تلاش برای درگیر کردن قومیتها، استفاده از ظرفیتهای اقلیتها و موضوع جنسیت، استفاده از دروغپراکنیهای رسانهای و... بخشی از جنگ ترکیبی سال ۱۴۰۱ بود.
جنگ غزه، نمونه کامل جنگ هیبریدی
اما جنگ غزه را باید یک جنگ کاملاً هیبریدی و ترکیبی تعریف کرد. یکی از پایههای جنگ هیبریدی و ترکیبی، استفاده از ظرفیتهای جنگ سایبری است. برای نمونه، «گابی پورتنوی» در رسانه CNN مدعی شد: «هکرهای وابسته به حزبالله دوربینهای امنیتی رژیم صهیونیستی را هک کردهاند تا حرکت سربازان اسرائیلی را در هفتههای اخیر ردیابی کنند.» احتمال حملات سایبری حتی در فضای سیاسی آمریکا نیز داغ شد. چنانکه «کریستوفر ری» رئیس افبیآی در جلسه کمیته امنیت ملی و امور دولتی سنای آمریکا مدعی شد: «میتوان انتظار داشت که در صورت گسترش درگیری(جنگ غزه)، حملات سایبری به منافع و زیرساختهای مهم آمریکا که پیشتر شاهد بودهایم، توسط ایران و بازیگران غیردولتی مانند ایران انجام شوند، همچنین تهدید حملات(سایبری) کینتیک گسترش پیدا کند.»
جنگ غزه فقط به موشک و سایبر محدود نیست. عملیات طوفانالاقصی حادثهای تاریخی و در سالهای اشغالگری صهیونیستها بینظیر بود. مقاومت فلسطین توانست به عمق هسته این رژیم نفوذ و آن را مستقیم و غیرمستقیم از نظر اقتصادی فلج کند تا جایی که فریادهای صهیونیستها مبنی بر فروپاشی بزرگ اقتصاد رژیم صهیونیستی بلند شده است. برای نخستین بار میتوان ادعا کرد، پروژههای راهبردی بزرگ دشمن صهیونیستی غیرقابل اجرا شدهاند. این عملیات قربانیان زیادی دارد؛ ازجمله کریدور هندیـ آمریکایی که از بندر حیفا میگذرد و سرمایهگذاران این پروژه از پیامدهای عملیات مقاومت جان سالم به در نمیبرند، زیرا امکان سرمایهگذاری در مکانهایی که امنیت ندارد، حتی با وجود جاهطلبی صهیونیستها نیست.
یا برای نمونه «نیویورک تایمز» گزارش کرد، شرکت انویدیا نشست هوش مصنوعی را که قرار بود در تل آویو برگزار شود، لغو کرده است. بیشتر شرکتهای بزرگ فناوری آمریکایی از جمله مایکروسافت، گوگل (الفابت)، اپل و اوراکل نیز دفاتر تولید یا تحقیق و توسعه مهمی در سرزمینهای اشغالی دارند.
سرنوشت تأسیساتی که اینتل با هزینه 25 میلیارد دلاری قصد ساخت آن را داشت، در هالهای از ابهام قرار دارد، به ویژه اینکه مکان استقرار آن تنها 30 دقیقه با حصار جداکننده نوار غزه فاصله دارد. موشکهای شلیک شده به منطقه گوش دان که نگین حوزه صنعت، اقتصاد و فناوری رژیم صهیونیستی است، سبب شد این منطقه بهشدت فلج شود و تاکنون بیش از 2 میلیارد دلار به این رژیم خسارت وارد کرده است.
آنچه گفته شد نمایی کلی از جنگ ترکیبی است که در سرزمینهای اشغالی و از سوی مقاومت در حال پیادهسازی است. نکته مهمی که باید در نظر گرفت، آن است که در پیادهسازی تاکتیکهای جنگ ترکیبی هر یک از اضلاع هوشمندانه و در عین حال هماهنگ عمل میکنند. برای نمونه، یکی از اضلاع مهم در جنگ ترکیبی، عملیات ایذایی است. عملیات ایذایی به علت خیر خطی و عدم تقارنش ساختار ذهنی و تمرکز دشمن را بر هم میزند. در جنگ اخیر، حزبالله لبنان، مقاومت عراق و انقلابیون یمن این نقش را بازی میکنند.
حرکت هوشمندانه حزبالله در شمال سرزمینهای اشغالی سبب شده است در شمال سه لشکر صهیونیستها زمینگیر شده و عملاً از کمک به دیگر بخشهای ارتش در غزه باز بمانند. این روند در ایلات و از سوی یمنیها در حال پیادهسازی است. حملات گاه و بیگاه یمنیها به ایلات و دیگر شهرهای اشغالی برای صهیونیستها بسیار ناخوشایند است. در کنار این اضلاع باید مقاومت عراق را هم دید که مهره یارگیری آمریکاییها در پایگاههای غیر قانونی آنها در عراق و سوریه است.
این هماهنگی نوید میدهد همانطور که کسانی، مانند هافمن مدعی بودند جنگ ۳۳ روزه آغازگر عملیاتهای ترکیبی در دنیا بود، این بار هم مقاومت به درستی از پس کار بربیاید و بتواند پشت این رژیم آپارتایدی را به خاک بمالد.