صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۷ آذر ۱۳۸۷ - ۱۰:۱۰  ، 
شناسه خبر : ۶۴۲۳۰

به راستی چرا طی سده های شانزدهم تا نوزدهم میلادی به تدریج سلطه استعماری غرب اروپا بر سراسر جهان پدید شد؟ و چرا تمدنهایی که پیشینه هایی درخشان در پیش داشتند مغلوب مهاجمینی آزمند و بی فرهنگ شدند؟ این بی شک مهمترین پرسش نظری در عرصه اندیشه سیاسی و تاریخی است.
در سده شانزدهم شاهد یک تکانه عظیم تمدنی در دو کانون شرق اسلامی و غرب مسیحی هستیم . این تکانه در کانون شرق اسلامی سه دولت مقتدر هند، ایران و عثمانی را پدید ساخت و در کانون اروپای غربی امپراتوری های مستعمراتی اسپانیا، پرتغال، انگلستان، هلند و فرانسه را. کانون اسلامی پس از یک دوران شکوفایی در سده هجدهم رو به افول نهاد، کانون اروپای غربی استوار و استوارتر شد و سرانجام سلطه جهانی خویش را تامین نمود.
پژوهشگران در کاوش برای دریافت «راز» سلطه غرب عوامل متعددی را ذکر می کنند که مهمترین و پذیرفتنی ترین آن فرادستی دریایی غرب اروپا است.
از سده پانزدهم میلادی تا به امروز«غرب» سلطان بلامنازع دریاها بوده است و این فرادستی نه مولود«یکتایی» نژادی یا فرهنگی اروپائیان که محصول ویژگی های زیست- محیطی غرب اروپاست. موقع اقلیمی سرزمین های به هم پیوسته و غنی آسیا و آفریقا هیچ گاه نیاز جدی به نیروی دریایی اقیانوس پیما را در مردم این سامان برنینگیخت.
مردم این سرزمینها تجارت خود را به طور عمده از طریق راههای زمینی انجام می دادند و تکاپوی دریایی آنان محدود به تجارت بندر به بندر و سفرهای سالیانه حج بود. به نیروی رزمی دریایی نیز تنها برای مقابله با دزدان و حفاظت از سواحل و جزایر خود در برابر مهاجمانی هم سنگ خویش نیاز بود نه بیش. در این میان ژاپن یک استثنا است.
از سوی دیگر، نیاز شدید مادی سرزمین های غرب قاره اروپا، که از دیرباز راه طبیعی ارتباطات شان دریاها بود نه خشکی، ایشان را به تکاپوی جدی در اقیانوس ها واداشت و درست در این زمان به «کشف» قاره آمریکا نائل شدند. معادنی بی پایان از ثروت بی هیچ مدافع جدی در انتظار اروپائیان بود. اینک غرب با پشتوانه سلطه خویش بر قاره آمریکا و در پرتو ثروت عظیمی که از معادن طلا و نقره این قاره و از اقتصاد پلانت کاری به دست می آورد، می توانست تهاجم جدی را برای سلطه بر شرق و غارت ثروت های آن آغاز کند.
ولی این توصیف «راز سلطه غرب» را به طور کامل بازگو نمی کند. ابهام ها فراوان است. به راستی چرا تمدنهای بومی قاره آمریکا در زمان ورود اروپائیان تنها در انتظار تلنگری بودند تا فرو پاشند و سلطه اروپا بر قاره آمریکا به این سادگی ممکن شود؟ چرا تکانه تمدنی سده های شانزدهم و هفدهم میلادی در شرق اسلامی در سده هجدهم منقطع شد؟ و چرا سایر دولت های مقتدر و شکوفای جهان غیراروپایی، چون چین ، در زمان تهاجم دریایی غرب در حال افول بودند؟ در اینجاست که پژوهشگران نقش«تصادف تاریخی»را به جد می گیرند.

برچسب اخبار
نام:
ایمیل:
نظر: