عاشورا، فرهنگ است و این فرهنگ درسهای خود را دارد و عبرتهای خاص خود را؛ ندای «هل من ناصر ینصرنی» امام مظلومان جهان، همیشه چونان مغناطیسی یاران و طالبان خود را از خیل عظیم انسانهای بصیر و آگاه و صابر و مطیع امر ولایت جذب می نماید. لبیک گویان امام از میان دریای مکر و فریب و وسوسه و شبهه و شعار و خودخواهی ها باید بگذرند و از روزن زمان و مکان به عاشورا و کربلا نیک بنگرند و توشه های لازم را از آن کربلا و عاشورا برای این کربلا و کربلاها و عاشوراهای مکرر برگیرند و این، یعنی «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا»
عاشورا مصاف دو صف مدعی دینداری است که همواره ممکن است تکرار شود؛ صف مدعیان دینی که بی باورند به دین و شکم انباشته از لقمه های حرام دارند و صفی که دین برایشان مقدس و دلهاشان در تسخیر خدا و جوارحشان در اجرای حدودالله و مقتدایشان علی است. عاشورا، جلوه تقابل دو تفکر به درازنای حق و باطل از دین است؛ تفکری فربه شده از بسط شریعت در بستر تسامح و تساهل و تفکری پایبند به سنت نبوی و قصه پرغصه عاشورا همچنان باقی است و مرز خونباری که تا ابد می ماند تا مرزهای عقیده و عمل، خودی و غیرخودی، حق و باطل، حسینی و غیر حسینی و... با رنگ خون معین و مشخص باشد. مرزها مقدسند و دلها حریم کبریا و نامحرمان متجاوز به مرزها و حریم ها را چه عاقبت، جز ننگ و شکست و این عبرت عاشورا است که «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا»
عاشورا صحنه آزمون خواص و عوام است. عوام تحلیل درستی از مسائل ندارند و صاحب بینشی که در پناه آن، حق و باطل را از یکدیگر تمییز دهند، نیستند، از این رو از هنگامه سقیفه، در پی شخصیتها و خواص حرکت کردند و به جای سنجش شخصیتها با مناط حق، حق را در ترازوی آنان نهادند و در میدانهای جمل، صفین و نهروان چشم به نامها و بیرقها دوختند و «در پی کسانی که روزی در صف اصحاب رسول خدا قرار داشتند و اینک به خونخواهی خلیفه سوم در برابر حق مجسم و عدالت محض ایستاده بودند، روانه شدند. خواص مقابل حق، دردشان این بود که دنیایشان با حکومت عدل علی (ع) تنگ گشته و سهم شان از بیت المال همسان دیگران مقرر شده بود» و عوام چشم بسته، جان و مال به پای خدعه معاویه، عمروبن عاص و اصحاب جمل و پیشانی های پینه بسته جهال نهروان نثار کردند و این حادثه تلخ در عاشورا نیز بازسازی شد. در شرایط امروز نیز ظرفیت تکرار دارد. در آینده نیز تکرار می شود اگر خواص اهل حق به چرب و شیرین دنیا دل و ایمان از کف بدهند و انبوه بزرگ عوام به دنبال آنان خواهند رفت اگر باز به خود اجازه فکر کردن و تحلیل نمودن و تصحیح بینش اسلامی ندهند. امروز نیز جریانهای فکری - سیاسی وارداتی به دنبال طرح ایدئولوژی های رنگارنگ و تصنعی خود درصدد خانه نشینی اسلام سیاسی و اجتماعی امام (ره) و رهبری هستند. اسلامی که می خواهد در اجتماع، سیاست، قدرت، اقتصاد و... حضور داشته باشد و انسان تشنه امروز را از افتادن در دام های جدید غرب و شرق نجات بخشد.
«اگر امروز من و شما جلو قضیه را نگیریم، ممکن است پنجاه سال دیگر، ده سال دیگر یا پنج سال دیگر، جامعه اسلامی ما کارش به جایی برسد که در زمان امام حسین (ع) رسیده بود. مگر این که چشمان تیزی تا اعماق را ببیند، نگهبان امینی راه را نشان دهد، مردم صاحب فکری کار را هدایت کنند و اراده های محکمی پشتوانه این حرکت باشند. آن وقت، البته خاکریز محکم و دژ مستحکمی خواهد بود که کسی نخواهد توانست در آن نفوذ کند.»( 20/3/1375)