بصیرت: پس از 22 روز مقاومت حماس در برابر تهاجمات رژیم صهیونیستی،‌ اگرچه این رژیم مجبور به ایجاد آتش بس یکجانبه نموداما این آتش بس هرگز ناکامی های ارتش اسرائیل را نخواهد پوشاند و آینده حماس و مقاومت در صفحات ورق خورده جدید خاورمیانه پررنگ خواهد بود. در واپسین روزهای سال 2008 میلادی یعنی در 27 دسامبر (هفتم دیماه)، غزه شاهد حملات گسترده رژیم صهیونیستی بود که منجر به شهادت بیش از 1300 نفر و زخمی شدن بیش از 5300 نفر شدو سوالی که ذهن تحلیل گران را به خود مشغول کرده این است که حملات رژیم صهیونیستی چرا غزه را هدف قرار داد و علت اینکه در این مقطع زمانی صورت گرفت چیست؟ و چه دستاوردهایی برای طرفین درگیر داشت؟ قبل از این ضروری است نمایی کلی از وضعیت نوار غزه را مورد اشاره قرار دهیم. نوار غزه: نوار غزه به وسعت 360 کیلومترمربع در حاشیه دریای مدیترانه و در جنوب فلسطین و در شمالشرقی شبه جزیره سینا واقع شده است. این منطقه تا سال 1948 تحت سلطه انگلیس بود و بعد از خروج انگلیس نوار غزه جزو مناطق وعده داده شده به اسرائیل بود،‌اما به دنبال نتایج جنگ سال 1948 این توطئه عملی نشد و در بین سال¬های 1948 تا 1956 این منطقه تحت سلطه مصر قرار گرفت تا اینکه بعد از حمله اسرائیل به مصر،‌تحت تصرف اسرائیل درآمد و در مقطعی تحت سلطه اسرائیل بود. بعد از توافقنامه اسلو در سال 1993 به برخی از مناطق فلسطینی پیوست. پس از پیروزی حماس در انتخابات مجلس در آذرماه 1385،‌این گروه توانستند در خرداد 1386 بر غزه سیطره کامل پیدا کنند. رژیم صهیونیستی طی ماههای گذشته ارتباط مناطق مختلف نوار غزه با یکدیگر را قطع کرد و این محاصره طولانی و طاقت فرسا که نوعی مجازات همگانی علیه مردم بی دفاع غزه محسوب می شود باعث واکنش حماس به این اقدام اسرائیل شد و حمله فعلی صهیونیستها امتداد محاصره نوار غزه است که مقاومت حماس را در پی داشته است. چرا غزه؟ سوالی که در اذهان مهم می¬نماید این است که چرا پس از خروج ارتش اسرائیل از غزه در سال 2005 و ویران کردن تمام تأسیسات و مراکز توسط خودشان بار دیگر غزه برای تهاجم انتخاب شد؟ فرضیه هایی که برای پاسخ به این سوال متصور است شامل موارد زیر است: 1- براندازی حماس در غزه: اسرائیل در سال 2005 بصورت یکجانبه و بدون مذاکره با فلسطینیان نیروهای خود را از غزه بیرون رانده بود و این یک نوع پیروزی برای حماس تلقی شده بود و اکنون نیز که حماس پس از پیروزی در انتخابات پارلمانی قدرت را عملاً در تصاحب دارد و مراکز دولتی آن نیز دراین شهر قرار دارد و در واقع این شهر در سیطره حماس است، اسرائیل با تخریب زیربناهای اساسی دولت قانونی حماس از قبیل ساختمانها،‌پایگاههای امنیتی و مراکز دولتی و خانه های مسکونی و فلج کردن آنها،‌ ساقط کردن دولت قانونی حماس را در سر می پروراند تا از این طریق مقاومت را تضعیف نماید و اختیار امور را بدست حکومت خودگردان بسپارد. 2- توقف موشکباران حماس از غزه: حماس که پس از ماهها محاصره طولانی نوار غزه عرصه را بر مردم بی دفاع خود تنگ می دید و از طرفی تلافی حملات وحشیانه رژیم صهیونیستی چاره ای جز دفاع از خود از طریق حملات موشکی نمی دید به این کار دست زد و رژیم صهیونیستی به ظاهر با بهانه قرار دادن این موشکباران و در واقع با طراحی قبلی یکی از اهداف خود را توقف موشکباران حماس عنوان نمود. 3- از بین بردن غزه به عنوان نماد مقاومت: واقعیت این است که غزه پس از روی کار آمدن حماس به شهر مقاومت در فلسطین تبدیل شده است. رویکردهای حماس به موضوع فلسطین به عنوان سرزمینی که مورد اشغال صهیونیستها قرار گرفته و باید برای آزادی آن مبارزه کرد بزرگترین تهدیدی است که صهیونیسم از آن هراس دارد. این رویکرد همان تفکر مقاومت است که اسرائیل با این اقدامات درپی از بین بردن حماس به عنوان نماد مقاومت و غزه به عنوان پایگاه این نهاد بود. 4- تقویت حکومت خودگردان: یکی دیگر از اهداف اسرائیل از حمله به غزه از بین بردن استحکامات و امور زیربنایی دولت حماس در غزه و بالطبع تقویت حکومت خودگردان که سیاستهایش در راستای اهداف آنها می¬باشد و از این طریق با تضعیف جریان مقاومت،‌سبب تقویت جریانهای فلسطینی سازش گرا گردد و از طرفی می¬تواند غزه را به گروه فتح -که رابطه چندان مناسبی با حماس ندارد- تحویل دهد. 5- کنترل منابع نفت و گاز غزه: منابع گازی که در سواحل غزه وجود دارد باعث شده بود که در سال 2007 مقدمات یک قرارداد چهارمیلیارد دلاری میان مقامات فلسطینی و شرکت نفتی British gas فراهم شود که بر طبق آن،‌میدان گازی سواحل غزه توسعه داده می شد و گاز آن به مدت 15 سال از طریق خط لوله زیر دریایی به بندر اشکون در اسرائیل صادر می شد. اما پس از خروج فتح از غزه و سیطره حماس بر آن،‌این قرار داد معلق ماند و اکنون اسرائیل می تواند با کنترل بر نوار غزه علاوه بر تحقق اهداف مهم تر به این هدف نیز جامه عمل بپوشاند. چرا اکنون؟ پرسش مهم دیگری که اذهان را به خود مشغول کرده این است که چرا اسرائیل این مقطع زمانی را برای حمله به غزه انتخاب نموده است؟ تحلیل گران چند فرضیه را برای پاسخ دادن به این پرسش مطرح کرده اند که عمده آن ها عبارتند از: 1- نزدیکی انتخابات پارلمانی اسرائیل: یکی از دلایل انتخاب این مقطع زمانی خاص برای تهاجم به غزه نزدیکی انتخابات کنست(پارلمان) رژیم صهونیستی است و از آنجاییکه حزب پیروز این انتخابات تعیین کننده نخست وزیر اسرائیل است،‌این انتخابات برای احزاب مختلف دارای اهمیت است حزب کادیما به رهبری لیونی که شکست در جنگ 33 روزه برابر حزب ا... را در پرونده خود دارد و از طرفی ناکارآمدی در حل مناقشه خاورمیانه از این حزب چهره ای مخدوش در افکار عمومی اسرائیل ساخته است،‌با حمله به غزه قصد داشت خاطره شکست در جنگ 33 روزه را در اذهان عمومی بزداید تا در انتخابات پارلمانی فوریه آینده بر رقیب خود از حزب لیکود به رهبری نتانیاهو پیروز گردد و در واقع وجهه حزب کادیما را ترمیم نماید. 2- انتقال قدرت در کاخ سفید: با توجه به اینکه دولت ایالات متحده در وضع انتقالی قرار داشت و دولت آمریکا با شعار تغییر روی کار آمده و هدف خود را تغییر سیاستهای دولت بوش و بازسازی وجهه بین المللی آمریکا اعلام کرده،‌رژیم صهیونیستی با تردید نسبت به فراهم بودن چنین زمینه ای در دولت آینده آمریکا زمان کنونی را بهترین زمان برای حمله به غزه با هدف سرکوب حماس تلقی می کرد. از طرفی بر اساس تحلیلی دیگر ایجاد آتش بس یکطرفه دو روز قبل از ورود اوباما به کاخ سفید و ژست طرفدار مآبانه اوباما از فلسطین می تواند طرحی از قبل طراحی شده برای بازسازی وجهه ایالات متحده در دوران جدید تلقی گردد. آنگونه که سارکوزی از برگزاری نشستی در آینده نزدیک در رابطه با صلح در فلسطین و با کارگردانی آمریکا خبر داد و اوباما نیز با اذعان به اینکه من چند روز دیگر وارد قضیه می شوم و همه امور را اصلاح می کنم، این فرضیه را تقویت می کند. 3- پایان دوره ریاست حکومت خودگردان: با توجه به اینکه دوره ریاست محمود عباس بر حکومت خودگردان به پایان رسیده،‌این حمله به زعم اسرائیل می توانست حماس را – که به تمدید ریاست محمود عباس بدون برگزاری انتخابات تن نمی داد- وادار به پذیرش این موضوع نماید و در واقع آنها نیز با این کار اهداف خود را پیش ببرند. 4- تعطیلات کریسمس: همزمانی حمله به غزه با تعطیلات کریسمس که افکار عمومی در غرب سرگرم برگزاری سال نو میلادی است می توانست تا حدی این موضوع را تحت الشعاع قرار دهد و از پوشش خبری و فشار افکار عمومی بکاهد. ارزیابی دستاوردهای مقاومت حماس در نوار غزه: اسرائیل پس از ناکامی در تحقق اهداف خود در حمله به نوار غزه، از سر استیصال بطور یکجانبه اقدام به آتش بس نمود و در واقع برای جبران شکست در عرصه نظامی اقدامات دیپلماتیک را برای تحت الشعاع قرار دادن این شکست و در واقع کسب پیروزی در عرصه سیاسی آغاز نمود. کلیه اقدامات سیاسی با برگزاری اجلاس شرم الشیخ آغاز شد که دراین اجلاس همه شرکت کنندگان در یک اقدام عاجزانه و فوری خواهان تضمین امنیت اسرائیل شدند. شرکت کنندگان در اجلاس شرم الشیخ که در طول 22 روز جنگ حاضر به برگزاری جلسه ای دراین سطح برای حل بحران غزه نشده بودند، حال که عواقب جنگ را اینگونه پیش بینی نمی کردند سراسیمه به شرم الشیخ آمدند تا بار دیگر بر فرضیه "طرح از پیش طراحی شده حادثه غزه" و خیانت برخی کشورهای عربی صحه بگذارند. آنچه باعث سراسیمگی کشورهای حامی رژیم صهیونیستی شده است دستاوردهای مهم مقاومت حماس در نوار غزه است که ممکن است پس لرزه های آن آینده خاورمیانه را متحول کند. اهم دستاوردهای حماس در 22 روز مقاومت شامل موارد زیر است: الف- دستاوردهای منطقه ای 1- ناکامی اسرائیل در تحقق اهداف: اسرائیل هدف از حمله به نوار غزه را نابودی حماس،‌توقف موشکباران حماس و کنترل نوار غزه و گذرگاههای آن توسط نیروهای بین المللی اعلام کرده بود، اما پس از 22 روز جنگ و انهدام زیرساختهای دولت قانونی حماس،‌ نتوانست در جبهه زمینی موفقیتی بدست آورد و تا روز آخر در پشت درهای نوار غزه ماند و با 1500 کشته و زخمی سرافکنده شد. 2- ترویج و تقویت اندیشه مقاومت: رژیم صهیونیستی که تجربه تلخ شکست در جنگ 33 روزه را در کارنامه خود داشت و حزب ا... در پرتو این پیروزی توانسته بود روح خودباوری و اعتماد به نفس را در جبهه امت اسلامی تقویت نماید. اکنون حماس با مقاومت شجاعانه خود اندیشه مقاومت در برابر ظلم را تقویت نمود و بار دیگر اثبات کرد که با روش های چریکی و با اتکاء به خدا و نیروهای خودی می توان ارتش به ظاهر مسلح را به زانو در آورد و ملتهای عربی و اسلامی نیز بار دیگر به این نکته پی بردند که مقاومت و سازش ناپذیری از طرحهای صلح عربی که به آن چشم دوخته اند گیراتر و موثرتر است. در واقع اندیشه مقاومت و دفاع از مظلوم به عنوان یک ارزش در افکار عمومی رسوخ پیدا کرد. 3- محوریت یافتن جنبش حماس در فلسطین: اگرچه تا قبل از حمله اسرائیل به نوار غزه حماس از پایگاه مردمی بالایی برخوردار بود اما پس از جنگ این پایگاههای مردمی وسعت پیدا کردو به فراتر از مرزهای فلسطین رفته است و در خود فلسطین نیز که برخی گروهها مثل الفتح و ... با صرف هزینه های هنگفت در پی کسب مشروعیت و پایگاه مردمی بودند و به جای آن حماس به عنوان محور مقاومت مورد پذیرش قرار گرفت. 4- افزایش نا امنی روانی در شهرک نشینان صهیونیست: شهرک نشینان رژیم صهیونیستی که موشکباران حزب ا... لبنان را فراموش نکرده بودند این بار نیز اگرچه اسرائیل خیال آنها را از بابت ناتوانی گروههای فلسطینی در آسیب رساندن به آنها راحت کرده بود اما موجه شدن با حملات موشکی حماس بار دیگر نا امنی روانی در بین شهرک نشینان تقویت شد و باعث شد که آنها دیگر از جانب هیچکدام از گروههای مقاومت احساس آرامش نکنند و چه بسا مهاجرت معکوس آنها به سرزمین های قبل خود را نیز باعث گردد. 5- تضعیف جبهه سازش: با پیروزی حماس در جنگ اخیر و تقویت اندیشه مقاومت جبهه سازش به رهبری مصر و عربستان بار دیگر در افکار عمومی جهان عرب تضعیف شده و سبب شد بسیاری از ملت های منطقه در برابر دولتهایشان قرار بگیرند و در واقع در جبهه واحد عربی سازش گرا تفرقه ایجاد گردد و نشست دوحه و مطالب مطرح شده در این نشست و عدم شرکت برخی سران عرب گویای این واقعیت است. 6- تحت تأثیر قرار دادن انتخابات پارلمانی اسرائیل: حزب کادیما که می کوشید در آستانه انتخابات پارلمانی با پیروزی در برابر حماس بر شکست در جنگ 33 روزه سرپوش بگذارد با این شکست ممکن است پیروزی در انتخابات پارلمانی را نیز در برابر رقیب خود از دست بدهد. ب‌- دستاوردهای فرامنطقه ای 1- اثبات ناکارآمدی سازمانهای بین المللی: در طول 22 روز جنگ و قبل از آن در زمان محاصره نوار غزه، سازمان ملل و شورای امنیت، از برگزاری جلسه مؤثر ناتوان بود و این موضوع ناکارامدی سازمان ملل و سایر سازمانهای بین المللی را به اثبات رساند. 2- افزایش تنفر عمومی نسبت به رژیم صهیونیستی: اسرائیل با فجایعی که در نوار غزه به بار آورد بخصوص در کشتار کودکان مظلوم و زنان تنفر عمومی را نسبت به خود برانگیخت به گونه ای که علاوه بر راهپیماییهای گسترده در سرتاسر جهان و در تمام قاره ها در اقدامی منحصر به فرد برخی کشورهای آمریکای لاتین اقدام به اخراج و یا تعلیق روابط خود با رژیم صهیونسیتی کردند و کشورهای عربی نظیر قطر نیز روابط تجاری خود با اسرائیل را به حالت تعلیق در اورد. در واقع اسرائیل با این اقدامات وجهه خود را در جهان تخریب نمود. 3- افزایش شکاف دولت-ملت در برخی از کشورهای عربی مدعی: برخی کشورهای عربی که خود را در جهان عرب پیشرو معرفی می کنند در این حادثه با اتخاذ مواضع منفعلانه از طرف ملتهای خود مورد سرزنش قرار گرفته و در برخی کشورها این فاصله گسترش یافت و باعث اختلافات و درگیریهایی نیز گردید. 4- تثبیت حماس: جنبش حماس با مقاومت در نوار غزه و حمایتهای گسترده مردمی در فلسطین و سایر کشورهای منطقه ای و فرا منطقه ای ضمن تثبیت خود به عنوان دولت مردمی و قانونی،‌قدرت خود را نیز به رخ کشید و از این پس به عنوان یک قدرت نیز مطرح خواهد شد. 5- تحکیم وحدت امت اسلامی: اگر از برخی اختلاف نظرهای سران عرب بگذریم امت اسلامی در سرتاسر جهان یکپارچه از مقاومت حماس حمایت نمود و باعث وحدت دوباره امت اسلامی و عربی گردید .