صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۶ فروردين ۱۳۸۸ - ۱۲:۰۶  ، 
شناسه خبر : ۸۴۸۷۸

بصیرت: حضرت آیت الله خامنه ای، رهبر معظم انقلاب اسلامی تعریفی جامع از «اصولگرایی» دارند و بارها در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام مقدس جمهوری اسلامی و دیدار با رئیس جمهور و اعضای هیئت دولت ضمن اشاره به رویکردهای اصولگرایانه در کشور به تبیین شاخص های اصولگرایی پرداخته اند.
در این نوشتار سعی داریم به مهم ترین شاخص های «اصولگرایی» در کلام رهبر فرزانه انقلاب اسلامی بپردازیم:
تعریف اصولگرایی
رهبر معظم انقلاب اسلامی «اصولگرایی» را این گونه تعریف کرده اند؛ «اصولگرایی به حرف نیست؛ اصولگرایی در مقابل نحله های سیاسی رایج کشور هم نیست. این غلط است که ما کشور یا فعالان سیاسی را به اصولگرا و اصلاح طلب تقسیم کنیم: اصولگرا و فلان؛ نه. اصولگرایی متعلق به همه کسانی است که به مبانی انقلاب معتقد و پایبندند و آنها را دوست می دارند؛ حالا اسمشان هرچه باشد.»
چنان که از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی برمی آید، اصولگرایی با حرف و شعار شناخته نمی شود، بلکه در عمل پدیدار می گردد؛ یعنی زمانی می توانیم بگوییم که اصولگرایی در جامعه حکم می راند که مسئولین، کارگزاران و دولتمردان نظام مقدس جمهوری اسلامی در عمل به اصول اصولگرایی پایبند باشند و آن اصول را در جامعه پیاده کنند. اما اصول اصولگرایی کدامند؟
در ادامه به شاخص ترین اصولی که رهبر معظم انقلاب اسلامی برای اصولگرایی برشمرده اند، اشاره داریم.
اصل اول: ایمان و هویت اسلامی و انقلابی و پایبندی به آن
اصولگرا در درجه اول ایمان روشن بینانه به خدای خویش دارد، اصولگرا به مبانی انقلاب اسلامی معتقد بوده و به این مبانی پایبند است و می کوشد تا دیگران را نیز با این مبانی آشنا سازد، اما در این راه هیچ گاه، دین و ایمان دیگران را به طور کامل کنار نگذاشته و قصد آن ندارد که تعصبهای فرقه ای را مشتعل سازد و همه را به جان هم بیندازد.
چه نیکوست که اصل اول اصولگرایی را در آیینه رهنمودهای مقام معظم رهبری به نظاره بنشینیم؛ ایشان اصل اول اصولگرایی را ایمان و هویت اسلامی و انقلابی و پایبندی به آن دانسته و می فرمایند: «وظیفه مهم این است که ما پایه های یک ایمان روشن بینانه و استوار را در ذهن نسلهای جوان و رو به رشد خودمان تقویت کنیم؛ ایمان دور از خرافه گری و سست اندیشی، ایمان روشن بینانه، ایمان به دین، ایمان به نظام، ایمان به مردم، ایمان به آینده، ایمان به خود، ایمان به استقلال کشور و ایمان به وحدت ملی و ایمانی که در هیچ بخشی برافروزنده آتشهای تعصب فرقه ای نباشد. این را من تکرار و تأکید می کنم و به همه می گویم: این غلط است که ما به نام ایمان اسلامی یا ایمان مذهبی حرفی بزنیم و کاری بکنیم که تعصبهای فرقه ای را دائم مشتعل کنیم و همه را به جان هم بیندازیم؛ قضیه اصلا این طوری نیست. به ایمان خودتان پایبند باشید؛ با هر کسی هم که از لحاظ ایمان مذهبی یا دینی با شما مخالف است، بحث بکنید، مجادله بکنید، استدلال بکنید، منطق بکنید و او را به فکر خودتان معتقد بکنید؛ اما تعصب افروزی نکنید؛ «و جادلهم بالتی هی احسن». این، قرآن است. چرا یک عده ای نمی فهمند؟! من نمی دانم.»
اصولگرا «نوآور» و «نواندیش» است؛ اصولگر می کوشد تا نگاهی نو به دنیا داشته باشد؛ نگاهی نو به مردم و جامعه، نگاهی نو به دین، نگاهی نو به خدمت گذاری، نگاهی نو به عدالت گستری، نگاهی نو به اقتصاد، نگاهی نو به سیاست، نگاهی نو به زندگی و...
اصولگرا هیچ گاه خود را یکسره پایبند ریشه ها نکرده و هر روز نگاهی نو آینده دارد و به اصلاح مداوم می اندیشد. اصولگرا در حالی که در «امروز» زندگی می کند، به «فرداها» می اندیشد و فکرهای نو و حرف های نو دارد.
رهبر معظم انقلاب اسلامی به خوبی به این نکته اشاره کرده و می فرمایند: «بعضی ها خیال می کنند که نوآوری در دین امکان ندارد! گنجینه منابع اسلامی و دینی ما بی پایان است؛ ما به قدر وسع خودمان، فقط چند سطل آب از این چشمه جوشان برداشته ایم؛ تلاش کنیم و فکرهای نو و حرهای نو در زمینه های مختلف تولید کنیم. این قرآن یک اقیانوس بی پایان است؛ خیلی حقایق هست؛ نه «خیلی»، بلکه بیشتر حقایق عالم را که ما از قرآن می توانیم بفهمیم، هنوز نفهمیده ایم. فکر کردن، استخراج کردن، نوآوری کردن و سخن نو را در مقابل افکار عمومی متفکران و اندیشمندان مسلمان قرار دادن، یکی از کارهای ماست.»
آری اصولگرا با ایمان به خدای بزرگ، هرگز هویت اسلامی خود را فراموش نمی کند، به مبانی انقلاب اسلامی معتقد بوده و نیک می داند که انقلاب اسلامی چه آرمان های مقدسی دارد، بنابراین برای تحقق آرمان های مقدس انقلاب اسلامی حاضر به بالاترین درجه ایثار و خودگذشتگی؛ شهادت در راه اسلام است.
اصولگرا به وحدت امت اسلامی می اندیشد و برای تحقق این هدف والا و مقدس تلاش می کند، او فضیلت های اخلاقی را در جامعه رشد می دهد و به اسلام ناب محمدی(ص) فکر می کند و اعتقاد دارد که باید همواره پرچم جمهوری اسلامی ایران برافراشته باشد تا روزی پرچم انقلاب اسلامی را به دستان مبارک حضرت صاحب الزمان؛ مهدی موعود(عج) بسپارد و انقلاب خمینی کبیر(ره) را به انقلاب مهدی موعود(عج) پیوند دهد.
کلام رهبر معظم انقلاب اسلامی در این خصوص، بسیار شیرین و آموزنده است؛ «ایشان می فرمایند: پرچم برادری اسلامی را با همه ملتهای اسلامی بلند کنیم و فضیلتهای اخلاقی را در جامعه رشد بدهیم: همکاری، گذشت، کمک، صبر، حلم؛ اینها خلقیات اسلامی است؛ اینها را در جامعه رشد بدهیم. این، همان ایمان و هویت اسلامی و انقلابی است که اصل اول است.»
اصل دوم: عدالت
اصولگرا همواره دغدغه اجرای عدالت در جامعه را دارد. او می کوشد که حضرت علی(ع) را که مظهر عدل و عدالت بر روی زمین است، سرمشق و الگو قرار داده و حتی به نزدیکان خود نیز کوچکترین امتیازی ندهد. اصولگرا نیک می داند که تنها راه کشورداری اجرای واقعی عدالت است.
اصولگرا معنای واقعی عدالت را خوب می داند؛ او می داند که عدالت به معنای «قرار دادن هر چیز در جای خود و یا انجام دادن هر کاری به نحو شایسته» است. او می داند که اگر روزی عدالت واقعی در جامعه اجرا گردد، هیچ فقیری وجود نخواهد داشت، بنابراین اصولگرا می کوشد تا عدالت واقعی را در جامعه پیاده کند هر چند که این امر به مذاق برخی خوش نیاید. اصولگرا نیک می داند که عدالت بهتر و شریف تر از بخشش است، چرا که به این کلام حضرت علی(ع) ایمان دارد که حضرت می فرمایند: «عدالت، هر چیزی را در جای خود می نهد، در حالی که بخشش آن را از جای خود خارج می سازد. عدالت تدبیر عمومی مردم است. در حالی که بخشش گروه خاصی را شامل است. پس عدالت شریف تر و برتر است» اصولگرا به این اصل ایمان دارد که عدالت است که می تواند تعادل اجتماعی را حفظ کند، همه را راضی نگه دارد و به اجتماع سلامت و به روح جامعه آرامش بدهد. اصولگرا برای رشد اقتصادی جامعه و اجرای عدالت برنامه ریزی می کند و هرگز در اجرای این برنامه ها عدالت را فراموش نمی کند.
کلام رهبر معظم انقلاب اسلامی دراین خصوص شنیدنی است؛ ایشان می فرمایند: «فلسفه وجودی ما، عدالت است. این که ما برنامه رشد اقتصادی درست کنیم و بگذاریم بعداز حاصل شدن دو، سه برنامه رشد اقتصادی، به فکر عدالت بیفتیم، منطقی نیست. رشد اقتصادی باید همپای عدالت پیش برود؛ برنامه ریزی کنند و راهش را پیدا کنند.»
حضرت آیت الله خامنه ای عدالت را این گونه تعریف می کنند: «... حالا عدالت چیست؟ البته ممکن است در معنا کردن عدالت، افرادی، کسانی یا گروه هایی اختلاف نظر داشته باشند؛ اما یک قدر مسلمهایی وجود دارد: کم کردن فاصله ها، دادن فرصتهای برابر، تشویق درستکار و مهار متجاوزان به ثروت ملی، عدالت را در بدنه حاکمیتی رایج کردن- عزل و نصبها، قضاوت ها، اظهارنظرها- مناطق دور دست کشور و مناطق فقیر را مثل مرکز کشور زیرنظر آوردن، منابع مالی کشور را به همه رساندن، همه را صاحب و مالک این منابع دانستن، از قدر مسلمها و مورد اتفاق های عدالت است که باید انجام بگیرد.بنابراین، عدالت یک اصل است و نیازمند قاطعیت.
چنان که رهبر معظم انقلاب اسلامی اشاره فرموده اند، اصولگرا از عدالت تعریفی حقیقی دارد؛ او برای اجرای عدالت، فاصله طبقاتی را کم می کند، به همه افراد جامعه فرصت های برابر می دهد، دست متجاوزان به ثروت ملی را قطع کرده و اجازه نمی دهد که ذره ای از بیت المال به ناحق مصرف گردد، او اگر مسئولیتی را عزل یا نصب می کند براساس میزان لیاقت و کارآمدی اوست. اصولگرا برای اجرای عدالت واقعی حاضر نیست کوچکترین ظلمی در حق کسی اعمال شود. سیاست اقتصادی اصولگرا در مورد عدالت اقتصادی، سیاستی قاطع است که به او اجازه نمی دهد برای اینکه مردم را به خود جذب کند، دست به حربه های سیاسی زده و با توزیع ناعادلانه ثروت بین مردم، آنان را مطیع و فرمانبردار خود کند، اصولگرا حتی با کوچکترین بی عدالتی به مبارزه برمی خیزد.
چنانکه گفتیم اصولگرا برای اجرای عدالت، حضرت علی(ع) را الگو قرار می دهد و عدالت واقعی را در جامعه اجرا می کند. در حکومت اصولگرا، شخصیت زدگی باعث بی عدالتی نمی گردد و اصولگرا هرگز حاضر نمی شود در اجرای عدالت، فضایل و کمالات اشخاص را درنظر گرفته و اجرای حکم کند. در رفتار و نگاه اصولگرا نیز عدالت جاری است؛ به گونه ای که او در نگاه کردن ها و ملاحظات خود، مساوات را رعایت می کند.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در خصوص اجرای واقعی عدالت در جامعه، توصیه هایی حکیمانه دارند؛ ایشان می فرمایند: «عدالت، با من بمیرم، تو بمیری درست نمی شود؛ عدالت، با تعارف درست نمی شود؛ اولا قاطعیت می خواهد، ثانیا ارتباط با مردم می خواهد، ثالثا ساده زیستی و مردمی بودن لازم دارد و بالاتر از همه، خودسازی و تهذیب می خواهد؛ این هم جزو پیش شرطها و پیش نیازهای اجرای عدالت است. اول، باید خودمان را درست کنیم و یک دستی به سرو صورت خودمان بکشیم، تا بتوانیم عدالت را اجرا کنیم؛ وظیفه من و شما اینهاست. واقعا باید با ویژه خواران و فساد مبارزه کنیم.»
آری اصولگرا به اصل مهم «عدالت»، اعتقاد و ایمان راسخ دارد و نیک می داند که باید ولایت فقیه پشتوانه عدالت اجتماعی باشد، اصولگرا می داند که نظام جامعه اسلامی زمانی می تواند عدالت را به معنای واقعی کلمه در جامعه بگستراند که ولایت فقیه زمام امور را به دست بگیرد و نظارت عادلانه برای اجرای عدالت داشته باشد.
اصل سوم: حفظ استقلال سیاسی
اصولگرا نان به نرخ روز نمی خورد. اصولگرا حرفش یکی است. سیاست در منظر اصولگرا تعریفی دیگر دارد؛ سیاست اصولگرا عین دیانتش و دیانت او عین سیاستش است. در سیاست اصولگرا، مکر و دروغ راه ندارد. در سیاست اصولگرا هدف وسیله را توجیه نمی کند، بنابراین اصولگرا هرگز به خود اجازه نمی دهد تا برای آنکه رای مردم جامعه را بدست آورد، به فریب آنها دست زند. اصولگرا نیک می داند که شعار اصلی انقلاب اسلامی «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» بوده و است، بنابراین همواره استقلال سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خود را حفظ می کند و هرگز این اجازه را به دیگران نمی دهد که برای او تصمیم بگیرند، برای کشور او تصمیم بگیرند، برای مردم او تصمیم بگیرند و تعیین تکلیف کنند و...
سیاست اصولگرا حرکت های رفورمیست و فرمالیسم (ظاهر پرستی و ظاهرسازی) که تنها به ظاهرسازی و ریاکاری توجه دارند، را نفی می کند. سیاست اصولگرا در برخورد با مردم به گونه ای است که در آن نژادپرستی و قومیت گرایی راه ندارد و به خود برتربینی توجهی نمی شود، بلکه سیاست اصولگرا در برخورد با مردم، برابری و برادری امت مسلمان است.
سیاست اصولگرا در برخورد با خویشاوندان نیز، تامل برانگیز است؛ سیاست اصولگرا در برخورد با خویشاوندان به گونه ای است که تفکر اگوستانتریسم (خودمداری و خودمحوری) را نفی می کند یعنی به خود اجازه نمی دهد که خویشاوندی را تنها به خاطر اینکه نسبت خویشاوندی با وی دارد، امتیازی دهد تا خود را درنظر آنان محبوب گرداند و خویشاوندان را از خود راضی نگه دارد.
سیاست اصولگرا در برخورد با دشمن نیز روشن و آشکار است؛ اصولگرا از صلح و پیشنهاد صلح استقبال می کند و صلح را تایید می کند، اما این به معنای آن نیست که اصولگرا جهاد مقدس را نفی کند، بلکه او در برخورد با دشمن، بسته به موقعیت و مصلحت نظام سیاسی و جامعه اسلامی، سیاست «صلح» و یا «جهاد مقدس» را انتخاب می کند.
اخلاق سیاسی اصولگرا به گونه ای است که او به طور شفاف اصول سیاست اجتماعی خود را برای مردم جامعه تشریح می کند و در این راه هرگز دست به انحراف افکار نمی زند و همه را به یک دیده می نگرد. سیاست اصولگرا، تفکر دپراتیزه (انحراف افکار عمومی) را نفی می کند و اخلاق سیاسی او به گونه ای است که جز حق و حقیقت در سیاست های حکومتی وی راه ندارد.
اصولگرا استقلال سیاسی خود را حفظ می کند و این گونه نیست که اگر روزی بی مهری در حق او صورت گیرد، زبان به شکوه گشاید، بلکه اصولگرا در برخورد با فتنه ها، راه حل یعنی استقامت را برمی گزیند. اصولگرا در برخورد با موضع گیری های سیاسی ناپسند، سیاست «نکوهش» را درپیش می گیرد.
پست های سیاسی درنظر اصولگرا کوچکترین ارزشی ندارد، بلکه این پست های سیاسی تنها میدان آزمایش انسان ها است و او می داند که درهر مقامی و درهر پستی باید خدمت گذار مردم جامعه باشد و برای رضای خدا کار کند نه برای خشنودی و رضایت افراد خاص.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیانات خود ضمن اشاره به اصل چهارم اصولگرایی، نکته مهمی را دراین خصوص متذکر می گردند: «این، خیلی مهم است: این، جزو مبانی اصولی نظام است. این استقلال، استقلال سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است. ما باید این بندهای اختاپوس فرهنگی تحمیل شده به وسیله غرب را از دست و پای خودمان باز کنیم؛ این هم یکی از اصول ماست. آن حرکتی، آن جریانی، آن شعاری و آن برنامه ریزی ای که در آن استقلال کشور و ملت دیده نشود، اصولگرایانه نیست.»
آری اصولگرا تا عمل نکند، رعدو برقی ندارد و تا نبارد سیل جاری نمی سازد.
اصل چهارم: تقویت خودباوری و اعتماد به نفس ملی
اصولگرا به این اصل اعتقاد و ایمان دارد که «ایرانی می تواند»، بنابراین او سعی دارد خودباوری و اعتماد به نفس ملی را در مردم جامعه خود تقویت کند تا روزی ایران اسلامی بتواند با تکیه بر نیروی فکری جوان ایرانی، به پیشرفت های نوین در همه عرصه ها نایل آید. اصولگرا حس خودباوری و اعتماد به نفس ملی را از بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی به ارث برده است؛ او به یاد دارد که خمینی کبیر(ره) چگونه به مردم ایران اسلامی فهماند که ایرانی می تواند.
اصولگرا نیک می داند که خودباوری و اعتماد به نفس ملی بود که نهضت ملی شدن صنعت نفت را رقم زد، خودباوری و اعتماد به نفس ملی بود که موفقیت های ایران اسلامی را در عرصه فناوری صلح آمیز هسته ای به گوش جهانیان رساند. پس اصولگرا به این اصل ایمان دارد و سعی دارد با تکیه بر این اصل به موفقیت های روز افزون در تمام عرصه ها نایل گردد.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در خصوص اصل چهارم اصولگرایی، توصیه هایی حکیمانه دارند؛ ایشان می فرمایند: «... استقلال اعتماد به نفس ملی و خودباوری، فقط به این چیزها منحصر نمی شود که ما می توانیم سد درست کنیم؛ می توانیم نیروگاه درست کنیم و می توانیم بدون کمک خارجی کارهای بزرگ و پروژه های عظیم را راه اندازی کنیم، بلکه باید در سیاست، فلسفه، ابتکارهای مردمی و ارزش های اخلاقی هم خودباوری داشته باشیم.»
اصل پنجم: جهاد علمی
رهبر معظم انقلاب اسلامی، اصل پنجم اصولگرایی را جهاد علمی بر شمرده اند و جهاد علمی را جزو مبانی اصولگرایی دانسته اند. حال باید بدانیم که اصولگرا برای نهضت تولید علم در کشور، چه رسالتی برعهده دارد.
رهبر فرزانه انقلاب اسلامی به خوبی، به رسالت اصولگرا در این امر مهم اشاره کرده و می فرمایند: «ما باید بر ثروت علمی بشر بیفزاییم. نگویند نمی شود؛ می شود. یک روزی بشریت فناوری ریزترینها- نانوتکنولوژی- را نمی شناخت، بعد شناخت. امروز صد تا میدان دیگر ممکن است وجود داشته باشد که بشر نمی شناسد؛ اما می توان آنها را شناخت و می توان جلو رفت. البته مقدمات دارد؛ اما آن مقدمات را هم می شود با همت فراهم کرد. من یک روز در مجموعه جوانها و اهل دانشگاه گفتم من توقعم زیاد نیست؛ من این را از شما جامعه علمی کشور توقع می کنم که شما پنجاه سال دیگر- پنجاه سال، نیم قرن است- در رتبه بالای علمی دنیا قرار داشته باشید؛ این توقع زیادی است از یک ملت با استعداد؟ اما اگر بخواهیم این اتفاق بیفتد، از الان باید سخت کار کنیم. شرطش تنبلی نکردن است؛ غفلت نکردن است؛ خست نورزیدن است؛ از ورود در این راه وحشت نکردن است و میدان دادن و پرورش نخبگان علمی است.»
مدیریت علمی اصولگرا در جهت تولید علم و دانش در جامعه است. او به جوانان تشنه کار و فهمیدن، میدان می دهد، امکانات را در اختیار آنان قرار می دهد تا آنان در دامان ایران اسلامی پرورش یابند. اصولگرا ارزش واقعی علم را می داند و به آن بها می دهد، به جوان جویای علم بها می دهد. اصولگرا نیک می داند که اگر او فرصت های علمی را برای جوان ایرانی مهیا سازد، آینده از آن ایران اسلامی است و آن روز است که می توانیم چشم اندازهای 20 ساله و حتی بیشتر را ارایه دهیم و افق دید خود را گسترش دهیم.
اصل ششم: تثبیت و تامین آزادی و آزاداندیشی
اصولگرا به کرامت و ارزش والای انسان و آزادی و آزاداندیشی توجه ویژه دارد. تعریف اصولگرا از آزادی و آزاداندیشی همان تعریف قانون اساسی جمهوری اسلامی از آزادی است؛ «در جمهوری اسلامی ایران آزادی و استقلال و وحدت و تمامیت ارضی کشور از یکدیگر تفکیک ناپذیرند و حفظ آنها وظیفه دولت و آحاد ملت است. هیچ فرد یا گروه یا مقامی حق ندارد به نام استفاده از آزادی به استقلال سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی و تمامیت ارضی ایران کمترین خدشه وارد کند و هیچ مقامی حق ندارد به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور آزادی های مشروع را، هر چند با وضع قوانین و مقررات، سلب کند.»
اصولگرا خود آزاد است؛ آزادی که توام با مسئولیت در برابر خداوند متعال است. اصولگرا به آزادی و حق آزاداندیشی افراد جامعه احترام می گذارد اما هرگز اجازه نمی دهد افرادی به نام استفاده از آزادی، به استقلال سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی و تمامیت ارضی ایران اسلامی کمترین خدشه ای وارد کنند. اصولگرا مرزی برای آزادی افراد جامعه ترسیم کرده است؛ او تا حدی به افراد آزادی می دهد که قسط و عدل، استقلال سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و همبستگی ملی تامین می شود و هرگونه ستمگری و ستم کشی و سلطه گری و سلطه پذیری نفی می شود.
کلام رهبر معظم انقلاب اسلامی در این خصوص بسیار شیرین و آموزنده است؛ ایشان می فرمایند: «آزادی را نباید بد معنا کرد. آزادی یکی از بزرگترین نعمت های الهی است که یکی از شعبش آزاداندیشی است. بدون آزاداندیشی، این رشد اجتماعی، علمی، فکری و فلسفی امکان ندارد. در حوزه های علمیه، دانشگاه و محیط های فرهنگی و مطبوعاتی، هو کردن کسی که حرف تازه ای می آورد، یکی از بزرگترین خطاهاست؛ بگذارید آزادانه فکر کنند. البته من فهم غلط از آزادی را تأیید نمی کنم؛ من باز گذاشتن دست دشمن را در داخل برای اینکه مرتباً گاز سمی تولید کند و در فضای فرهنگی یا سیاسی کشور بدمد، تأیید نمی کنم؛ من براندازی خاموش را- آن چنانی که خودآمریکاییها گفتند و عواملشان چند سال قبل در اینجا سادگی و بی عقلی کردند و به زبان آوردند- برنمی تابم و رد می کنم؛ اما توسعه آزادی و رها بودن میدان برای پرورش فکر و اندیشه و علم و فهم، ربطی به اینها ندارد. ظرافتی لازم است که آدم این دو منطقه را از همدیگر باز بشناسد و مرز اینها را معین بکند. آزادی و آزاداندیشی، یکی از مبانی اصلی اصولگرایی است.»
اصل هفتم: اصلاح و تصحیح روش ها (اصلاحات)
اصولگرا، اصلاحگری وارسته است که اصلاحات را جزو مبانی اصولگرایی می داند و همواره در پی اصلاحات است. اما کدام اصلاحات؟! و براساس کدام معیارها؟!
رهبر فرزانه انقلاب اسلامی
این گونه به این پرسش پاسخ داده اند؛ ایشان می فرمایند: «اصلاحات باید ضابطه مند و مبتنی بر ارزش ها و معیارها و خط کشهای اسلامی و ایرانی باشد. معیار اصلاحات، قانون اساسی است؛ بر این اساس، باید ما اصلاحات کنیم؛ ما به اصلاحات احتیاج داریم. اصلاحات، تصحیح روش های ماست؛ تصحیح هدفه های مرحله ای ماست؛ تصحیح تصمیم گیریهای ماست؛ تعصب نورزیدن روی تصمیم گیریهای ناحق است. این، غیر ازساختارشکنی و مبارزه با قانون اساسی، مبارزه با اسلام و مبارزه با استقلال یک کشور است.»
اصل هشتم: شکوفایی اقتصادی
رهبر معظم انقلاب اسلامی، اصل هشتم اصولگرایی را شکوفایی اقتصادی که همان رسیدگی به زندگی مردم و رسیدگی به اقتصاد کشور است، می دانند.
اصولگرا به اقتصاد به عنوان وسیله می نگرد نه هدف. اصولگرا اقتصاد را وسیله ای برای رفع نیازهای افراد جامعه در جریان رشد و تکامل آنها می بیند، بنابراین هرگز به خود اجازه نمی دهد اقتصاد را هدف قرار داده و به تمرکز و تکاثر ثروت و سودجویی بیاندیشد. اصولگرا به رشد اقتصادی فکر می کند به این فکر می کند که چگونه می تواند به زندگی مردم جامعه خود رسیدگی کند و اقتصاد کشور را شکوفا سازد؟
رهبر فرزانه انقلاب اسلامی در خصوص اصل هشتم اصولگرایی و شکوفایی اقتصاد کشور توصیه های دارند؛ ایشان می فرمایند: «ما احتیاج داریم که از سرمایه گذاری حمایت بشود؛ کارآفرینی بشود؛ تولید داخلی ترویج بشود؛ با قاچاق و فساد مجدانه مبارزه بشود؛ اشتغال به عنوان یک مبنای اصلی و یک هدف مهم دنبال بشود؛ ثبات و شفافیت و انسجام سیاست ها و مقررات اقتصادی انجام بشود- مقررات اقتصادی ای که امروز یک چیزی بگوییم، فردا عوضش بکنیم، فایده ای ندارد- مقررات اقتصادی و قوانین ما باید هم ثبات داشته باشند که مردم بتوانند روی آن برنامه ریزی کنند، هم باید منسجم باشد و با هم بخواند و شفاف باشد. بازاریابی جهانی، یکی از مهمترین وظایف برای رونق اقتصادی کشور است- که جزو کارهایی است که ما نکرده ایم و جزو کم کاریهای ماست- و اطلاع رسانی کامل از فعالیت ها و برنامه ها؛ ما بایستی اینها را در نظر داشته باشیم. البته برنامه های راهبردی اساسی کشور نباید از نظر دور بماند؛ مسئله ذخایر ارزی مطمئن که کشور بتواند با شوک های اقتصادی و ارزی مقابله کند؛ تامین منابع تولید وس رمایه گذاری؛ برنامه های راهبردی تولید و انتقال آب و انرژی در کشور، جزو مسایلی است که ما در چند سال آینده به شدت نیازمان به آنها محسوس خواهد شد؛ اینها بایستی با جدیت دنبال بشود؛ اینها جزو همان مقوله رونق اقتصادی کشور است.»
سخن پایانی
نویسنده بر این اعتقاد است که: برای اینکه اصولگرا باشیم نیازی نیست که جایی، نام خود را ثبت کرده باشیم، نیازی نیست وابسته به حزب یا جناحی خاص باشیم، نیازی نیست شعار دهیم و نتوانیم آن شعارها را عملی سازیم. برای آنکه اصولگرا باشیم کافی است که به اصولی که رهبر معظم انقلاب اسلامی برای اصولگرایی برشمرده اند، ایمان داشته باشیم و به آن اصول عمل کنیم. آری همه ما ایرانیان می توانیم اصولگرا باشیم.

 

نام:
ایمیل:
نظر: