روزنامه کیهان **
بیماریهای انتخاباتی/ بهمن درّی
براساس شواهد و اسناد منتشر شده، محافل سیاستگذاری و طراحان راهبردی آمریکا، محمل انتخابات در ایران را به عنوان یکی از خطوط کاری خود انتخاب کرده و با تاکید بر جنبههای نرمافزاری، اقتدار فکری، قدرت طراحی و سناریوسازی در غلبه بر ایران، تاکتیکها و راهبردهایی را برای تاثیرگذاری در سرنوشت انتخابات ایران مدون کردهاند که در قالب ویروس و امراض واگیردار و مُسری توسط پادوهای داخلی خود به اجرا درمیآید. بازخوانی حوادث فتنه 88 و درسآموزی از ماجراهای مجلس ششم، حکم میکند که برای روشنگری افکارعمومی درباره شناساندن زمینههای نفوذ دشمن، باید امراض مذکور را تبیین کرد و مولفههای آن را بازشناخت.
1- مرض مخالفت با اصل انتخابات
از جمله مفاهیم جدیدی که به عنوان مکمل قدرت نرم مطرح شده، طرح قدرت هوشمند است؛ سیاستی که ترکیبی از قدرت نرم و قدرت، سخت باشد و همراه با اعمال زور، اقناع نیز به کار رود. در آستانه همه انتخابات پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نخستین مرضی که از سوی طراحان آمریکا با ارعاب و فشار و تهدید و فتنهگری به اجرا درآمده «مخالفت با اصل انتخابات» است و به تعبیر رهبری معظم انقلاب «آنها میخواهند بگویند مردمسالاری منحصر درماست. نمیتوانند این را تحمل کنند که یک نظام اسلامی و دینی، با ارزشهای والای ایمانی خود بتواند مردمسالاری را این طور نهادینه کند.» (در اجتماع بزرگ مردم کرمان- 1384/2/11).
2- مرض تحریم انتخابات
سپس با شیوه اقناعی و یارگیری از عناصر وابسته داخلی و رسانههای زنجیرهای، زمزمه «تحریم انتخابات» را آغاز میکنند و با هدف حذف مردم از معادلات سیاسی ایران و نظام جمهوری اسلامی، ویروس و مرض تحریم انتخابات را به اذهان عمومی تزریق میکنند. اثرگذاری این مرض به شدت بستگی به پذیرش مخاطبان دارد. به علاوه منابع قدرت نرم اغلب بطور غیرمستقیم و برای شکل دادن به محیط به جهت پذیرش سیاستها عمل میکنند و گاه سالها به طول میانجامد که نتیجه دلخواه را به دست دهند؛ چرا که پراکندهتر و دیربازدهتر هستند و هم بهکارگیری آن طاقتفرسا است. با این حال این مرض، امراض متنوع دیگری را تکثیر و تولید میکند.
3- مرض کمرنگ کردن و بیرونق کردن انتخابات
به مصداق به مرگ بگیر تا به تب راضی شود یکی از کار ویژههای اصلی مرض تحریم انتخابات، زایش چند مرض فرعی و در عین حال مهم است از جمله مرض «کمرنگ کردن و بیرونق کردن انتخابات» است. به طور طبیعی رسانهها در فعالسازی این مرض نقش موثری ایفا میکنند و عدهای بیتوجه و گاهی مزدور و حقیر و قلمبمزد در داخل با ارائه آمارهای دروغین از طریق رسانههای وابسته در میدان دشمن و به نفع آن بازیگری میکنند. در انتخابات دورههای چهارم، هفتم تا نهم مجلس شورای اسلامی این رهیافت و رویکرد به عنوان مرضی فراگیر مورد بهرهبرداری قرار گرفت و حتی تا مرز به تعویق افتادن انتخابات دوره هفتم نیز پیش رفت که با قاطعیت و تدبیر رهبری، مکر انتخاباتی دشمن نقش برآب شد.
4- مرض تردیدافکنی در سلامت انتخابات
یکی از زیر مجموعههای مرض تحریم انتخابات که با هدف دلسرد کردن مردم طراحی شده و در همه ادوار انتخابات با کلید واژههای «تقلب»، «تخلف» مهندسی شده، «طرفداری سازماندهیشده از یک جناح»، «عدم استقلال شورای نگهبان»، «رد صلاحیتهای غیرعادلانه»، «نتیجه از پیش تعیین شده»، «طرفداری از نامزدهای خاص»، «نظارت استصوابی»، «دخالت نهادهای نظامی» و... پیگرفته شده «مرض تردیدافکنی در سلامت انتخابات» است که رهبری معظم انقلاب در دیدار اخیرشان با ائمهجمعه در مورخ 94/10/14 نیز به آن اشاره داشتند: «برخی انگار به عادت و مرض بدی مبتلا شدهاند که دائم در نزدیک انتخابات، در کوس نامطمئن بودن نتایج آرا میدمند.»
5- مرض دو قطبی کردن انتخابات
در کنار طرح حاکمیت دوگانه و دامن زدن به رویارویی دو عنصر «جمهوریت» و «اسلامیت» که در نظام اسلامی یک حقیقت واحدند و با یکدیگر ممزوج شدهاند، طراحان محافل سیاسی و امنیتی آمریکا طرح «دو قطبی کردن انتخابات» را در ادوار گوناگون انتخابات در دستور کار قرار میدهند به این ترتیب که عناصر وابسته به خود و یا چهرههایی که گرایش به غرب دارند و منش لیبرال دموکراسی را پیشه کرده و یا سمت و سوی گفتار و عملشان موردپسند آمریکاست نقش goodman (آدم خوب) را عهدهدار بوده و نقش bad man (آدم بد) را به چهرههای متدین و متعهد، انقلابی و دلسوز و بصیر و معتقد به نظام و رهبری واگذار میکنند.
6- مرض تخریب چهره نامزدهای انتخاباتی
بر مبنای مولفه بند پنج «مرض تخریب چهره نامزدهای انتخاباتی» غیر همسو با آمریکا با کنترل افکارعمومی شکل میگیرد و با ساز و کارهایی مثل جنگ رسانهای مانند استفاده از همه ظرفیتهای مطبوعات اجارهای و زنجیرهای با توسل به سرعت واکنش به رویدادها و عکسالعملها در قبال چالشها و موضوعات و فرصتهای جدید، عملیات روانی، تبلیغات سیاسی و فرهنگی و دیپلماسی رسانهای، اراده و هویت و اعمال آنان تخریب میشود و از دیگر سو از همین طریق، با بزرگنمایی افراد و جناحهای خاص و مورد نظر، ضمن مسیریابی از وضع موجود تا رسیدن به وضح مطلوب با تمسک به نظرسنجیهای از پیش تعیین شده بر روی خواست و اذهان و آرای مردم تاثیر میگذارد.
7- مرض سیاهنمایی
مکانیسم اصلی مورد استفاده کشورهای غربی، به ویژه آمریکا برای تغییر آرایش انتخاباتی در کشورمان دارای ابعاد و ماهیت ویژهای مبتنی بر الگوی «سیاهنمایی» است. براساس این طرح که دارای زیرشاخههایی چون «مرض بدفهمی»، «مرض سوءتبلیغ»، «مرض سوء تشخیص» و «مرض سوءرفتار» است، همه مولفهها و شاخصهای مثبت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی کشور دارای تراز منفی گردیده و با انگارههای سیاهنمایی، همه سرمایههای کشور به همراه توانایی و مهارت متولیان آن با استفاده از تکنیکهای عملیات روانی مانند «برجستهسازی نقاط ضعف و منفی»، «استناد مجازی و غیرواقعی»، «تهییج»، «فریب»، «ایجاد کانونهای خبری»، «نشر شایعه»، «تبخیر نقاط مثبت» و با بکارگیری روشهای مجابسازی، مورد هجوم قرار میگیرد. به این ترتیب مرض واگیر سیاهنمایی شاخصهای مهمی چون «اراده عمومی ملت»، «انگیزه و شوق و اشتیاق مردم»، «روحیه ملی و حماسی»، «نشاط و شادمانی»، «خودباوری و هویت دینی و ملی» که میزان انسجام و اقتدار ملی کشور بر مبنای آن استوار است را کاملا مخدوش کرده و به هیچ میانگارد. در این میان در فضای تخاصم و ایجاد شبهههای رنگارنگ با توجه به زمینههای رفتارشناسی برخی از نخبگان، خواص، متولیان، مسئولان، مدیران، تصمیمگیران و تصمیمسازان، امراضی چون «بدفهمی و کجاندیشی»، «خودبینی و خوشباوری»، «قدرتطلبی و ریاستخواهی»، «زیادهطلبی و فزونخواهی» گریبان آنها را خواهد گرفت و اینان آگاهانه و یا ناآگاهانه در پازل گسترش سیاهنمایی دشمن قرار میگیرند و بر حسب اینکه کدامیک از قابلیت اثرگذاری بیشتری برخوردارند و هنجارهای مقبولی براساس «سوابق انقلابی» و یا وابستگی به «بزرگان و معماران نظام» دارند در دیپلماسی رسانهای دشمن مورد بهرهبرداری قرار میگیرند و ناخواسته و یا عامدانه زمینههای تاراج سرمایههای اجتماعی نظام را فراهم کرده و از دیگر سو وقتی دشمن به رغم تلاشهای طاقتفرسا و صرف هزینههای سرسامآور و هنگفت و بکارگیری همه ظرفیتهای بالقوه و بالفعل سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و امنیتی خود، موفق به رقم زدن نتیجه مورد نظر خود در انتخابات نمیشود، همه توان خود را برای به هم زدن بازی مصروف میکند. نخست در سطح رهبران و نخبگان و خواص و همزمان در سطح میانی که بر عنصر مردمی قدرت ملی تاکید دارد و سپس در سطح تاکتیکی که مبتنی بر روحیه مقاومت نیروهای خودی است، بر طبل ابطال انتخابات میکوبد تا نتایج دلخواه خود را رقم زده و از طریق ترغیب و جلب نظر همگان، سطح کارآمدی نظام را با چالش جدی مواجه نماید.
ختم کلام آنکه با توجه به امراض تولیدی دشمن برای از میان بردن مظاهر اقتدار ملی - که انتخابات یکی از جلوههای آن است- میتوان مصادیق نفوذ دشمن را در بوقهای تبلیغاتی دشمنان که مدتهاست مشغول سمپاشی و آلوده کردن و زهرآگین نمودن فضای کشور هستند بازشناخت.
***************************************
روزنامه قدس **
غرب در آستانه باز تعریف روابط با ریاض
علیرغم جنجالی که سعودیها برای قطع رابطه با ایران و تحریک برخی کشورهای حاشیهای برای همراهی با خویش خلق کردن، به نظر میرسد ناظران مسایل جهانی و بویژه تحلیلگران مسایل خاورمیانه در اروپا متوجه خطری که از سوی این پادشاهی خودسر کل منطقه و حتی صلح جهانی را تهدید می کند، شدهاند. ریاض برخلاف تصوری که داشت در همراه کردن ممالک عربی برای رویارویی با ایران موفقیتی کسب نکرد. سهم آل سعود با وجود تمام هزینههایی که کردند تنها یک بیانیه معمولی بود که پیشتر نیز بارها شبیه آن با تحریک ریاض صادر شده بود.
همزمان با تلاش سعودیها برای انحراف افکار عمومی جهان از عملکرد خطرناک این رژیم هم در برخورد خشن و جنایتکارانه با مخالفین در داخل و هم در ایجاد و تحویل سازمانهای تروریستی در سرتاسر جهان، بویژه در عراق و سوریه، رسانههای غربی به نحو معناداری گزارش چند ماه قبل سازمان اطلاعات و امنیت آلمانها را مورد توجه قرار دادند که در آن نسبت به رفتار جنونآمیز و خارج از قاعده سعودیها و تأثیر مخرب آن بر معادلات صلح جهانی هشدارهایی داده شده بود. از رهگذر یمن بود که برلین مقهورنمایش جنجالی ریاض نشد و نسبت به اعدام شیخ نمر موضع تندی اتخاذ کرد و حتی برخی از چهرههای پرنفوذ آلمانی سخن از متوقف کردن فروش تسلیحات به عربستان را به میان آوردند. جز آلمان بسیاری از کشورهای دیگر نیز اعدامهای اخیر و از جمله اعدام شیخ نمر را بشدت محکوم کردند. جنجالهای شاهزاده 29 ساله سعودیها علیه ایران مانع از آن نشد که کشورهای مهم اروپایی محکومیت ریاض و سرزنش کردن دولتمردان آن را فراموش کنند. در این میان اما یک خط خبری در پی وقایع اخیر، بسیار پررنگ در رسانههای غربی دنبال میشود و آن هشدارهای پیاپی به دولتمردان غربی نسبت به اعمال ماجراجویانه آل سعود است. «پاتریک جی. بوچنان» از جمله کارشناسان خبره مسایل خاورمیانه است که مقاله جنجالی او هشدار به مقامات آمریکایی برای ادامه حمایت از آل سعود است. او در مقالهاش تأکید میکند که اعدام آیتا... نمر یک عمل تحریکآمیز و عامدانه بود تا هم نشانه مشت آهنین برای مخالفان داخلی پادشاه جدید و پسر طماع او باشد و هم تهران را تحریک به عکس العملی کند تا در ادامه آن به خط تضاد شیعه و سنی دامن زده شده و آل سعود به عنوان ناجی این تضاد در رأس جناحبندی قرار گیرد. او می افزاید؛ ما به عربستان برای سرکوب حوثیها کمک کردیم در حالی که حوثیها هرگز به ما حمله نکرده و بلکه نظیر ما دشمن القاعده بودهاند، اما سعودیها حامیان آنهایند و ما از سعودیها حمایت کردیم. چرا!
چنین به نظر میرسد که جهان نسبت به نقش دوگانه آل سعود هوشیار شده و جبههگیریهای جدید بر این اساس در راه است.
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
نقطه عطف تاریخ معاصر
بسمالله الرحمن الرحیم
با ارائه گزارش «یوکیو آمانو» مدیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی مبنی بر تایید اقدامات ایران در انجام تعهدات مربوط به برجام، پرونده تحریمهای ظالمانه اقتصادی علیه جمهوری اسلامی ایران برای همیشه بسته شد. این یک پیروزی درخشان سیاسی برای ایران اسلامی محسوب میشود و جا دارد که آحاد ملت صرفنظر از تعلقات سیاسی خود نسبت به این «افتخار ملی عظیم»، موضع روشنی اتخاذ کنند و از این پیروزی بزرگ استقبال نمایند.
آنچه به دست آمده، نتیجه مجاهدات و استقامت ملت در طول این دوره 12 ساله است که آحاد مردم در تمامی فراز و نشیبهای تاریخی معاصر همچنان پشتیبان نظام و یاور مسئولین بودهاند و هستند.
این پیروزی بزرگ را که نقطه عطفی در تاریخ معاصر محسوب میشود، باید به آحاد ملت، رهبری معظم انقلاب اسلامی، مسئولین نظام اجرائی بویژه اعضاء گروه مذاکره کننده که انصافاً از قهرمانان ملی محسوب میشوند، تبریک گفت: جا دارد در اینجا از خیل عظیم شهدای گرانقدر بویژه شهدای هستهای تجلیل ویژهای بعمل آید و مشخصاً به بازماندگان شهدا، ثمرات این پیروزی بزرگ را به رسم قدردانی هدیه کنیم.
ایران اسلامی پیروزیها و پیشرفت خود را در خدمت ثبات و امنیت منطقه و جهان به کار گرفته و میگیرد. این پیروزیها علیه هیچ کشوری نیست و ایران در صحنه منطقهای و جهانی، جای کسی را تنگ نکرده، جای کسی را نگرفته و از موضع عزت و اقتدار با تمامی طرفهای منطقهای و جهانی، از جایگاهی برابر و عزتمند، تعامل میکند. طبعاً برجام و دوران پسابرجام، فرصتی طلائی برای رشد و گسترش ارتباطات و تعاملات منطقهای و جهانی خواهد بود.
ممکن است کسانی از دیدگاه جناحی و گروهی درصدد کم اهمیت جلوه دادن پیروزیها برآیند و بخواهند با کمرنگ نشان دادن حقایق عینی و ملموس، فضا را آلوده و مسموم سازند و حتی آنرا یک پدیده منفی معرفی نمایند. طبعاً در این زمینه با نگاهی به محیط پیرامونی و مشاهده حجم عظیم جوسازیهای دشمن برای عدم تحقق این پدیده، بهتر میتوان دریافت که عزیزان ما در چه مسیر پرفراز و نشیبی به هماوردی با سایر طرفهای مذاکره پرداختهاند و شش قدرت جهانی را به پذیرش حقوق مسلم جمهوری اسلامی ایران در قلمرو هستهای وادار نمودهاند. صحنه مذاکرات بینالمللی، صحنه تعامل طرفینی است و در این زمینه چه بسا که چشم اندازهای درخشانتری در ذهن طرفهای ایرانی مذاکره بوده است ولی در این هماوردی توانستهاند بخشهای اصلی و خطوط قرمز نظام را تامین نمایند که خود جای تقدیر دارد.
حجم عظیم جوسازیها و سنگ اندازی رژیم صهیونیستی، لابی صهیونیستی در آمریکا و جمهوری خواهان بعنوان جناح رقیب حزب حاکم که اتفاقاً در کنگره اکثریت محسوب میشوند، به خوبی نشان میدهد که پیروزی در چنین شرایطی تا چه اندازه ارزشمند و قابل ستایش است. برخی رژیمهای عرب و مشخصاً آل سعود از هر فرصتی برای تخطئه و تحتالشعاع قرار دادن پیروزیهای ایران و حتی ممانعت از تحقق آن در هر مرحله تلاش کردند ولی در این مقوله طرفی نبستند و ناکام شدند.
افتخار بزرگ جمهوری اسلامی ایران که به برکت مجاهدات مردم و پایمردی گروه مذاکره کننده به دست آمد در اینست که این پیروزی بزرگ سیاسی، بسیار سخت و همراه با تدبیر و عقلانیت به دست آمد و پشتکار دولت یازدهم در این زمینه انصافاً ستودنی است که با حمایت کامل رهبری به اهداف مورد نظر دست یافت. دشمنان ما 12 سال تلاش کردند ایران را از فناوری هستهای محروم کنند ولی نتوانستند.
طبعاً در این میان درسهای مهمی برای دیگران هم در سطح منطقهای و جهانی مطرح شد. هیچ قدرتی نتوانست و نمیتواند جای ایران را در منطقه بگیرد. تمامی طرفهائی که سعی کردند ایران را در صحنه معادلات منطقه حذف کنند یا جای آنرا بگیرند، در میدان عمل به ناتوانی، بیوزنی و ناکامی خود پی بردند. آنها چه بسا که هنوز هم تمایلی به قبول شکست خود نداشته باشند ولی تلاش برای تعامل 6 قدرت جهانی با ایران بخوبی ماهیت موضوع را نشان میدهد. آنچه طی دو سال اخیر شاهد بودیم، دنیا چیز تازهای بر اهمیت و اقتدار ایران نیفزود بلکه در میدان عمل به همگان نشان داد که تلاشها برای حذف ایران به کلی بیهوده است و ایران اسلامی جایگاه و موقعیت منطقهای و جهانی را که حق طبیعی آن بوده و هست، احراز میکند.
دنیا امروز به حقیقتی که حاضر به پذیرش آن نبوده، اعتراف کرد و جایگاه برجسته و منطقی جمهوری اسلامی ایران را در مقیاس منطقهای و جهانی پذیرا شد. احتمال میرود کسانی که در داخل و خارج به سادگی حاضر به قبول واقعیتهای عینی نبودهاند، از این پس هم به بهانههای تازهای سعی کنند همه چیز را زیر سئوال ببرند حتی اگر آنها به روی خود نیاوردند و این تحول بزرگ ابعاد عظیم میدانی را هم انکار کنند، امروز دنیا پذیرفته که این پیروزی بزرگی برای ایران و ملتش محسوب میشود و به نشانه به رسمیت شناختن این پیروزیها است که دولتمردان و سرمایهگذاران و شرکتهای مطرح دنیا برای ورود به ایران به صف ایستادهاند.
ناگفته پیداست که علیرغم تمامی این واقعیتها، باز هم نباید انتظار داشت که یک روزه معجزهای صورت گیرد و همه چیز مطابق میل ما به پیش برود. لازم است در این راه صبر و استقامت بخرج دهیم و با تدبیر و آیندهنگری، شرایط بهتری را برای کشور ترسیم کنیم.
***************************************
روزنامه خراسان**
آیا رفع تحریم ها کافی است؟/حبیب نیکجو
تحریم ها نفس های آخر خود را می کشد و اقتصاد ایران در آستانه رهایی از بند تحریم ها قرار دارد. همگان انتظار دارند که با رفع تحریم ها، ایران با رکود چندساله خود خداحافظی کند و به دوران رونق اقتصادی سلام کند. با این حال، یک سوال مهم پیش روی اقتصاد ایران قرار دارد: آیا با رفع تحریم ها می توان به رشد پایدار دست پیدا کرد یا اقتصاد ایران به مسیر رشدهای پرنوسان خود ادامه خواهد داد؟
رشد ناپایدار وموقتی، برای کشور مفید نیست
با برداشته شدن تحریم ها در روزهای آینده، گشایش هایی در اقتصاد ایران رخ می دهد که سبب می شود رشد اقتصادی در یکی دو سال آینده افزایش یابد چرا که در سال های گذشته به واسطه وقوع تحریم ها، اقتصاد ایران از نقطه تعادل خود خارج شده است و با رفع تحریم ها اقتصاد به صورت خودکار به سمت نقطه تعادل خود حرکت می کند. یعنی فعالان اقتصادی که به خاطر قرار دادن تحریم ها، سطح فعالیت های خود را کاهش داده بودند یا به کل فعالیت خود را قطع کرده بودند، حال این فرصت را پیدا می کنند که به سطح تولید قبل از خود بازگردند. اتفاق مشابه در سال های بعد از جنگ رخ داد. به طوری که بالاترین رشد اقتصادی ایران در این سال ها رقم خورد و رشد های بالاتر از 10 درصد اتفاق افتاد. اما بعد از گذشت 3 سال رشد اقتصادی به زیر 5 درصد سقوط کرد. بدون شک این رشد ناپایدار، بدون دخالت دولت می تواند صورت پذیرد اما اتفاق افتادن آن مطلوب کشور نیست. در جمع بندی باید گفت که صرفنظر از وجود هر دولتی در دو سال آینده با رشد اقتصادی مثبت مواجه می شویم اما این رشد نشان از بهبود وضعیت کشور نیست بلکه بازگشت به دوران قبل از تحریم هاست.
رشد پایدار با تصمیم جمعی نظام امکان پذیر است
اما رشد اقتصادی که مد نظر اکثر اقتصاددانان است، رشد پایداری است که نه تنها ممکن است دو سال دوام بیاورد بلکه شاید ادامه دار باشد. نظیر رشد هایی که در کشورهای جنوب شرق آسیا رخ داده و کم و بیش ادامه پیدا کرده است. از این منظر رفع تحریم ها می تواند به منزله «نقطه عطف» اقتصاد ایران باشد. نقطه عطفی که عاصم اوغلو و رابینسون از آن به عنوان یکی از اتفاقات مهم توسعه هر کشوری یاد می کنند. عاصم اوغلو و رابینسون در مقاله معروف خود در سال 2005 می نویسند که برآیند اقتصادی کشورها، چه ثروتمند و چه فقیر، نتیجه نهادهای اقتصادی و سیاسی آن کشور است. منظور از نهادهای سیاسی و اقتصادی، هر آن چیزی است که انگیزه بازیگران اقتصادی و سیاسی کشور را شکل می دهد. در نگاه این دو عالم اقتصادی و سیاسی، نهادهای ضعیف، تلاش می کنند نهادهای ضعیف را گسترش دهند که این اتفاق را چرخه های رذیلت می نامند. آن ها با ارائه این مقدمات یکی از عوامل اثرگذار برای تغییر وضعیت بد به خوب، را شانس یا تصادف می دانند. این شانس یا تصادف یک موقعیت مناسب در اختیار کشورها قرار می دهد تا خود را از چرخه های رذیلت رهایی بخشند. حال، رفع تحریم ها می تواند به عنوان عامل شانس سبب شود تا اقتصاد ایران از چرخه گرفتار شده در آن رهایی یابد. رفع تحریم ها می تواند به تغییر باورها، ارزش ها و ساختار اقتصادی ایران کمک کند و از این رو، نهادهای تازه شکل گرفته بتوانند مسیر توسعه ایران را هموار کنند. اگرچه در رشد ناپایدار نیازی به تغییرهای اساسی در ساختارهای تصمیم گیری و انگیزشی کشور نیست، اما اگر قصد داریم رشد پایداری را برای کشور رقم بزنیم، لازم است که تک تک مردم ایران بر سر پیشرفت توافق کنند. به عبارت دیگر، اگر می خواهیم از تکانه مثبت رفع تحریم ها، نهایت بهره مندی عایدمان شود، لازم است که این توافق بین همه مردم صورت پذیرد که وضعیت فعلی اقتصاد کشور مطلوب نیست. وضعیت فعلی ساختار انگیزشی و تصمیم گیری کشور مناسب نیست، چون برآیند این ساختار وضعیت فعلی اقتصاد ایران است. ساختار کنونی به فعالان اقتصادی این سیگنال را می دهد که در بازارهای نامولد شرکت کنند و سود خود را حداکثر کنند. در این ساختار، سرمایه گذاری در زمین، طلا و ارز که هیچ گونه عایدی برای کشور ندارد، بیشترین عایدی را به فرد می رساند. یعنی مسیر توسعه و رشد پایدار کشور در مقابل بهبود وضعیت مالی فعالان اقتصادی قرار می گیرد و تا زمانی که این شرایط تغییر پیدا نکند، صحبت کردن از رشدهای بلندمدت خیالی خام است. طبیعتا هرگونه تغییر از وضعیت فعلی به وضعیت مطلوب، سبب می شود که منافع عده ای قطع شود و قطع شدن این منافع کافی است که آن تغییرات ناکام بماند. تجربه تغییرات قوانین مالیاتی، خصوصی سازی و . . . درس های مفیدی را به اقتصاد ایران آموخت. حال که منافع عده ای در مقابل تغییر کشور از وضعیت موجود به مطلوب قرار گرفته است، باید نظام تصمیم بگیرد. باید قوای سه گانه و سایر نهادهای تصمیم گیر در نظام، به یک عزم مشترک برسند و با آن عزم مشترک بساط این عده را برچینند تا اقتصاد ایران بتواند مسیر تغییر را طی کند. در این مسیر، «همدلی و همزبانی دولت و ملت» حرف اول را می زند. اگر آحاد ملت در کنار دولت سرود تغییر را بخوانند، اقتصاد می تواند به رشد بلند مدت امیدوار شود. در غیر این صورت، نه این دولت و نه سایر دولت ها کاری از دستشان برنمی آید. بلکه بالعکس این دولت با تکیه بر رشد کوتاه مدت اتفاق افتاده که در قسمت اول به آن اشاره شد، رای دوره بعد خود را تضمین می کند و مردم هم بدون تغییر در سطح رفاه قبلی زندگی خود را ادامه می دهند. بدون شک در این مسیر دولت مهم ترین نقش را در همراه کردن سایر قوا خواهد داشت و می تواند با ایجاد عزم عمومی در میان آحاد مردم، احساس نیاز به رشد پایدار را ایجاد کند. شاید زمان «همدلی و همزبانی» فرا رسیده است. شاید. . .
***************************************
روزنامه ایران**
روزهای سرنوشتساز/ سعید علیخانی
این روزها برای کشور ما و نیز جامعه جهانی روزهایی تاریخی و سرنوشت ساز است. روزهایی که مذاکرات پیچیده و نفسگیر هسته ای به لغو تحریم ها علیه کشورمان منتهی میشود تا این دوره از مراحل چهارگانه مذاکرات هسته ای که از 26 مرداد 1392 با مدیریت محمد جواد ظریف پیش می رفت، با موفقیت خاتمه یابد. مذاکرات اتمی کشورمان از زمان آغاز(14 مهر82) تا کنون مدیریت 4 شخصیت سیاسی کشورمان را شاهد بوده است. حسن روحانی، علی لاریجانی، سعید جلیلی و محمد جواد ظریف. ارزیابی دستور کار چهار دوره مدیریت مذاکرات هسته ای نشان می دهد که به جز دوره دکتر روحانی و ظریف که تعامل با غرب، سیاست تنش زدایی و دور کردن پرونده هسته یا کشورمان از شورای امنیت(دوره روحانی) و خارج کردن پرونده ایران از شورای امنیت (دوره ظریف)به عنوان سیاستی عملگرایانه در دستور کار قرار گرفت ، دو دوره دیگر بیشتر بر نگاه به شرق(چین و روسیه در دوره دکتر لاریجانی) و نیز سیاست موسوم به "سیاست تهاجمی و طلبکارانه"(دوره دکتر جلیلی) مبتنی بود. ابتنای دو دیدگاه روحانی و ظریف در دوره متناوب روحانی (۱۴ مهر ۱۳۸۲ تا ۲۴ مرداد ۱۳۸۴) و ظریف (از 26 مهر 92 تاکنون) بر مذاکره مستقیم و تعاملی با غرب که بواسطه ابعاد عملگرایانه خود منتقدان سرسختی نیز در داخل یافت، در این دستاورد مشترک بود. به این ترتیب که در زمان دکتر روحانی، پرونده هسته ای ایران با تعهد سه کشور اروپایی به شورای امنیت نرفت (توافق تهران و پاریس)و در زمان دکتر ظریف نیز توافق جامع اتمی حاصل شد.(توافق موقت ژنو). این وضعیت در دوره دکتر لاریجانی و جلیلی البته سرنوشتی متفاوت داشت. ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت سازمان ملل و باز شدن این پرونده ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد که موضوع آن "تهدید صلح و امنیت جهانی" بود، در این دوره اتفاق افتاد و شورای امنیت با صدور ۶ قطعنامه تحریم اقتصادی ایران را آغاز کرد.در دوره مدیریت جلیلی نیز هرچند ایران طبق توافق ژنو درخواست آژانس برای بازرسی از تاسیسات قم را پذیرفت و با پیشنهاد تبادل سوخت موافقت کرد و مبادله اورانیوم با غلظت پایین با اورانیوم غنی شده به عنوان سوخت راکتور تهران را طبق توافق تهران پذیرفت اما تحریم های سنگین از سوی آمریکا و اروپا علیه کشورمان وضع شد تا جایی که این وضعیت علاوه بر آنکه درآمد نفتی کشورمان را به نصف تقلیل داد به دلیل اخلال در مبادلات ارزی ، منجر به ایجاد موانع جدی حتی در انتقال درآمد نفتی شد.اکنون اما بنابر توافق جامع اتمی،علاوه برآنکه حق غنی سازی کشورمان به رسمیت شناخته شده است، تداوم کار با سانتریفیوژها تضمین شده است و راکتور آب سنگین اراک نیز باقی خواهد ماند. تحریم های دیگر در حوزه نفت و گاز، تسلیحاتی(بعد از پروسه 5 ساله)، بانکی، تجاری، بیمه و نیز خرید هواپیماهای مسافربری(بعد از سی سال تحریم) لغو می شود و از همه مهم تر اینکه تحریم علیه صادرات و واردات مواد هسته ای نیز برچیده خواهد شد . خرید اقلام حساس با کاربرد دومنظوره و تامین نیازهای کشورمان از طریق کمیسیون مشترک ایران و ۱+۵ و نیز تحصیل دانشجویان کشورمان در رشته های مرتبط با انرژی هسته ای نیز از جمله مورادی هستند که منبعد راه برای تحقق آن نیز تسهیل خواهد شد. این مقایسه عینی که صورت مذاکرات و نتایج مکتوب و در دسترس برآن صحه می گذارد، بهترین مناط و ملاک قضاوت در ارزیابی چهار دوره پر فراز و نشیب از پرونده هسته ای کشورمان است .
تردیدی نیست که پرونده ای با این حجم از پیچیدگی که هربخشی از آن به جز آنکه حاوی نکات مهم فنی در بستری از تحولات سیاسی داخل و خارجی نیز نضج گرفته است، راه را برای انواع تفاسیر باز می گذارد و این انتظار که همگان با وجود روشنی دستاوردهای این پرونده در وجوه مثبت آن همداستان نباشند، چندان عجیب نیست اما می توان ماحصل توافق درپرونده هسته ای را صرف نظر از نتایج غیرقابل انکار آن بر بخش های عظیمی از اقتصاد کشور از منظر "به موقع بودن" آن در معادلات سرنوشت ساز کنونی منطقه نیز ارزیابی کرد. پرونده هسته ای ایران در نگاه غرب پرونده ای بود که ذیل"دغدغه های امنیتی" طبقه بندی می شد.
نحوه تعامل مسوولانه و منطقی کشورمان بااین پرونده به غرب نشان داد که ایران توانایی مدیریت یک بحران امنیتی(از منظر غرب) را با منطق دیپلماسی دارد و به هیچ وجه نمی توان آن را ذیل یک تهدید امنیتی گنجاند . رویه و رویکرد دیپلماسی هوشمندانه کشورمان البته این پیام رسا را نیز به غرب رساند که مبنای عمل ایران نه بر اساس تهدید که مبتنی بر به رسمیت شناختن حقوق و مطالبات قانونی آن است. درک جایگاه قابل اعتنای ایران در مــــــفهوم مقوله« اعتماد و امنیت» آن گاه حایز اهمیت است که در نظر داشته باشیم دغدغه های امنیتی غرب با بسط پدیده شوم تروریسم در جهان بالاخص در منطقه ، ابعاد بغرنج تری یافته است و ایران پسا توافق نقش کلیدی تری در رفع این بحران خواهد داشت. نقشی که با برچیدن تحریم ها ضمن تقویت فضای عمومی ، اجتماعی و اقتصادی کشورمان ، غرب را بیش از گذشته به نقش آفرینی ایران در رفع بحران های منطقه ای نیازمند می کند. از این منظر اکنون می توان دریافت ریشه نگرانی رقبای منطقه ای ایران از تحقق مذاکرات هسته ای و اثبات نیت و عمل صلح آمیز و مبتنی بر تعامل کشورمان چه بوده است و در فضای روشن شدن نقش غیرسازنده برخی از این کشورها در مقوله امنیت منطقه ای، دامنه دستاوردهای خروج موفقیت آمیز از پرونده هسته ای تا کجا در جهت ثبات منطقه ای و از طریق اتکا و اعتماد جهانی به ایران، امتداد خواهد یافت.
***************************************
روزنامه جام جم**
لازمههای دوران سخت پسابرجام / دکتر علیرضا شیخ عطار
توافق هستهای در شرایطی اجرا شد که تدوین آن با فراز و فرودهای بسیاری همراه بود و بارها تا مرز قهر طرفهای گفتوگوکننده و قطع مذاکرات پیش رفت.
از سوی دیگر باید گفت برجام حاصل سالها مذاکراتی بود که تیمهای قبلی اگرچه با یک تکنیک و تاکتیک متفاوت اما با نیت حفظ منافع جمهوری اسلامی ایران (همانطور که تیم فعلی نیز همین نیت را داشت) داشتند. انتقادات و حمایتهای زیادی هم از این توافق شد و بالاخره امروز به مرحله بسیار حساسی رسیدهایم که عبارت است از اجرای برجام.
با وجود تلاشهای زیادی که هیات ایرانی کرده است تا جلوی تفسیرها و تاویلها از متن را سد کند با این حال هر متن حقوقی هر چقدر هم در نگارش آن دقت شود امکان تاویل و تفسیر را دارد و این به مقدار زیادی به اراده سیاسی طرف مقابل بستگی دارد. بیتردید اراده سیاسی طرف مقابل ما بخصوص آمریکا، همراه با حسن نیت نیست و این موضوع نیاز به استدلال ندارد. همه گروهها در آمریکا از تندروها گرفته تا آنهایی که اصطلاحا میانهرو هستند برای اینکه در مقابل ایران مشکلآفرینی کنند با همدیگر رقابت میکنند و به عنوان شاهدی برای این موضوع میتوان به بحثها و مناظرههای انتخاباتی در آمریکا نگاهی انداخت. شاید یک زمانی بود که کاندیداهای ریاست جمهوری از تلاش برای نزدیکی به ایران، صحبت و از این موضوع به عنوان یک امتیاز یاد میکردند اما امروز میبینیم که برخی از کاندیداها ( حداقل کاندیداهای جمهوریخواه و حتی بعضی از دموکراتها) در این ادعا که در صورت رسیدن به ریاست جمهوری برجام را متوقف خواهند کرد، مسابقه گذاشتهاند. حتی دولت فعلی هم که برجام را امضا کرده است گاهی خط و نشانهایی میکشد که اگر لازم باشد اجرای برجام را متوقف میکند.
اینها همگی نشان میدهد که ما باید حواسمان جمع باشد و با دقت و هوشمندی رفتار کنیم تا اولا جلوی تفسیرها را بگیریم و مهمتر از آن اینکه حتی اگر طرف مقابل خواست نقض عهد کند ما در موضع ضعف و شکست قرار نگیریم. به عبارت دیگر باید برای نقض عهد و عدم اجرای برجام آمادگی داشته باشیم تا از ترس عدم اجرای آن ناچار به دادن امتیاز نشویم.
به همین دلیل هم بود که مقام معظم رهبری از همان ابتدا تاکید میکردند مرحله پس از توافق و نحوه اجرای آن مهمتر از تدوین و مرحله امضای توافق است. ما در همین مدت هم شاهد مواضع متناقض، تهدیدآمیز و تخریبکننده از سوی آمریکاییها بودهایم که نمونهای از آن طرحها و لوایحی است که در کنگره و سنا تصویب شد. لذا باید بسیار دقت کنیم که اجرای برجام را آخر راه ندانیم بلکه این رویداد، آغاز فصل نوینی میان ما و نظام سلطه است.
ما به این نیت برجام را امضا کردیم که مشکلات ما تسهیل شود، اما طرف مقابل چنین نیتی ندارد، بلکه به دنبال این بوده که با استفاده از برجام ما را در موقعیتی قرار دهد که ناچار شویم در برخی جاها از مواضعمان تنازل کنیم و این نشاندهنده حساسیت شرایط آینده است.
بخش مهمی از برجام موضوع اقتصادی و تحریم است و بخشهای دیگر آن نیز موضوع توان نظامی و توان تکنولوژیک جمهوری اسلامی ایران است. در همه این فصول اصل بر این است که ما هم توسعه داشته باشیم، هم توان نظامی مان افت نکند و هم توان تکنولوژیک ما افزایش داشته باشد. اگر به این اصول دقت داشته باشیم میتوانیم جلوی تاویل و تفسیر را بگیریم و نیز میتوانیم راههای جایگزین را برای وقتی که بخواهند برجام را نقض کنند پیدا کنیم. راه حل مشکلات در بخش اقتصادی، اقتصاد مقاومتی است که اصول آن از سوی مقام معظم رهبری تبیین شده، اما متاسفانه هنوز روشهای اجرایی آن نهایی نشده است و باز با کمال تاسف میتوان گفت که در بسیاری از بخشهای اجرایی در ردههای گوناگون، اساسا به عنوان یک راه حل دفاعی، اعتقادی به این روش نیست. اما در بخش نظامی، خوشبختانه هم اصول توسط مسئولان نظامی رعایت میشود و هم با نشان دادن بموقع مواضع عملی، نشان داده شده که هیچ گاه اجازه نخواهیم داد کشوری، توان نظامی ما را مخدوش کند. این چیزی است که اتفاقا در همین مدت کوتاه، نظام سلطه و خصوصا آمریکاییها به آن پی بردند، عصبانی هم شدند و عصبانیتشان را هم بروز دادند، ولی خوشبختانه مسئولان نظام ما از شخص مقام معظم رهبری، آقای رئیسجمهور و وزیر امور خارجه و دیگران، یک موضع یکسان در این زمینه داشتند که این جای خشنودی دارد. در بخش تکنولوژی نیز اگرچه برجام عمدتا به مساله هستهای برمیگردد، ولی خیلی از مسائل آن قابل تعمیم به سایر فناوریها نیز هست و به همین دلیل باید دقت بیشتری کرد. گرچه برجام برای ما محدودیت ایجاد کرده ولی این محدودیتها در بخشی از سختافزارهای صنعت هستهای است و چون نرمافزار و فناوری این صنعت را به دست آوردهایم، قابلیت بازگشت وجود دارد.
ولی باید دقت کرد که با تنازل و کوتاه آمدنهای بیجا دست خودمان را در فناوری نبندیم، زیرا اگر بخواهیم در فناوری هستهای برای خودمان سدهای خودساخته ایجاد کنیم این اقدام، سنت نامطلوبی برای نظام سلطه خواهد بود که در سایر فناوریها نیز بر این اساس عمل خواهند کرد. در هر صورت امروز هم وظایف دولتمردان و هم وظایف مردم برای مقابله با نقض عهد، پیمانشکنی و دبه کردن نظام سلطه در اجرای برجام خیلی سخت تر از دوره مذاکره خواهد بود.
***************************************
روزنامه وطن امروز**
محل خرج برجام/عبدالله عبداللهی
1- توافقنامه «برجام» به مرحله اجرا رسید. در این مرحله بناست پس از راستیآزمایی آژانس درباره عملیاتی شدن تعهدات سنگین ایران، بخشی از تحریمها توسط آمریکا و اتحادیه اروپایی به حالت تعلیق درآید و مبلغی حدود
100 میلیارد دلار از پولهای نفتی (که قبلا در داخل توسط دولت پیشخور شده بود) نیز از توقیف خارج شود.
2- برجام بیش و پیش از آنکه توافقنامهای فنی درباره مساله هستهای ایران باشد، با نگاه به مناسبات و معادلات سیاسی نوشته شده است؛ آنچنانکه پیشتر(در برهه پس از تفاهم لوزان و پیش از توافق وین) نیز در نوشتهای با عنوان «دغدغههای فراهستهای در مذاکرات هستهای با نگاهی به مصاحبه اوباما» تاکید کردیم، شل و سفت کردنهای دولت آمریکا در برخی مسائل فنی هستهای، بیش از هر چیز ناظر به حفظ و قوامبخشی به راهبرد سیاسی کلان بود و مباحث صرفاً فنی از این منظر در اولویتهای دوم به بعد قرار میگرفت.
اهمیت بعد سیاسی برجام برای آمریکا تا حدی بوده و هست که جان کری، وزیر خارجه آمریکا و برخی دیگر از مقامات این کشور، در حین مذاکرات هستهای و در پاسخ به برخی منتقدان داخلیشان درباره چرایی مذاکره با ایران و اعطای برخی امتیازات(جزئی)، بر سویه سیاسی مساله اشاره و تاکید میکردند در صورت شکست مذاکرات، مهمترین اتفاقی که رخ خواهد داد، تضعیف گروههای خوشبین به آمریکا و مبلغ غرب در داخل ایران است (برای مطالعه بیشتر در این زمینه مراجعه شود به متن اظهارات جان کری در شورای روابط خارجی آمریکا به تاریخ 5 مرداد 94). مقامات آمریکایی طی روزهای اخیر هم مهمترین رکن رایزنی خود با کنگره درباره تحریمهای جدید را «انتخابات پارلمانی ایران» قرار داده و از آنها خواستهاند حداقل تا انتخابات مجلس این تحریمهای جدید را به تعویق بیندازند.
در حقیقت، دولت آمریکا توافق برجام را یک «زیرساخت نرمافزاری» برای تغییر نرم در جمهوری اسلامی از طریق تقویت و تثبیت غربگرایان در دستگاه تصمیمسازی و تصمیمگیری ایران در نظر گرفته است. برخلاف برخی تصورات مبنی بر اینکه آمریکا با عدم اجرای بخشی از تعهدات خود، زیر میز این معاهده خواهد زد، نگارنده این سطور به جد معتقد است دولت آمریکا تا زمانی که امکان پیگیری راهبرد سیاسی مذکور خود در ایران را کاملاً منتفی نبیند، هیچگاه راساً به سمت برچیدن برجام نخواهد رفت (برخی پدیدهها از جمله تحریمهای در دست بررسی کنگره آمریکا علیه ایران و نسبت آن با نقض برجام و چرایی پیگیری چنین مسائلی توسط دستگاه حاکمه آمریکا، تحلیل مستقلی میطلبد که در مجالهای دیگری انشاءالله به آن خواهیم پرداخت).
3- انتخابات اسفند سال جاری، بویژه انتخابات مجلس شورای اسلامی، از نظر غرب و غربپرستان داخلی، اولین و شاید مهمترین محک برای «کارآمدی سیاسی» معاهده «به ظاهر فنی» برجام است. هر
2 طرف به جد امیدوارند در این انتخابات، تا حد توان برجام را به یک دستاورد سیاسی در داخل ایران تبدیل و غربگرایان را روانه مجلس شورای اسلامی کنند.
4- بهرغم بعضی اظهارات مبنی بر اینکه آمریکا یک پاپاسی از قِبَل برجام نصیب ایران نخواهد کرد، از قضا انتخابات اسفندماه یکی از اصلیترین محلهای خرج برجام خواهد بود. به نظر نگارنده، طی روزهای آتی و پیش از انتخابات اسفند، اتفاقات قابل توجهی در عرصه اقتصادی کشور رخ خواهد داد. هرچند یکی از مقامات اجرایی، به گفته برخی رسانهها، ضمن گلهمندی از منتقدان برجام تاکید کرده است «اگر این توافق در سال 2014 انجام میشد، دولت اکنون میتوانست میوههای آن را بچیند»، با این حال به نظر نمیرسد این طیف غربگرا در کشور
فصل میوهچینی انتخاباتی از برجام را به کلی
از دست رفته ببینند.
به واسطه پولهای برجام، طی روزهای آینده تا مقطع انتخابات مجلس «میکآپ» اقتصادی موقتی شکل خواهد گرفت. یکی از فوریترین ظاهرسازیهای اقتصادی متعاقب پولهای برجام خود را در افت نزدیک به 800 الی هزار تومانی قیمت دلار نشان خواهد داد.
به منظور ظهور موجه برجام در گامهای ابتدایی برای مردم، اثرات این میکآپ و آرایش ظاهری تا انتخابات دوام خواهد آورد.
5- مهمترین سوال پیش رو آن است که اگر از طریق برجام قرار است پولی نصیب ایران شود، چرا باید با آن مخالفت شود؛ مهمترین نکته ماجرا همینجاست که اساساً برجام بنا نیست مستقل از معادلات سیاسی-آنچنان که ذکر شد - آوردهای برای مردم ایران داشته باشد.
به عبارت واضحتر، میزان بهرهوری برجام برای ملت ایران هیچ نسبت مستقیمی با میزان «شفافیت» جمهوری اسلامی در مساله هستهای ندارد، بلکه این نسبت در نگاه آمریکاییها در برابر مساله بسیار بالاتری به نام «استقلال» تعریف شده است. بدین معنا که به هر اندازه غربگرایان داخلی در سیستم تصمیمگیری نظام تقویت و تثبیت شده و حاضر به معامله بر سر استقلال شوند، از آمریکاییها میتوان درباره برجام انتظار واقعی داشت. با این وجود اگر در انتخابات مجلس و انتخابات ریاستجمهوری آتی، پروژه تبدیل برجام به آوردهای سیاسی برای غرب نتیجه موفقی در پی نداشته باشد، آن روی سگ برجام رفتهرفته عیان خواهد شد. آمریکاییها برای این مرحله نیز مینهای لازم را در برجام جاسازی کردهاند.
***************************************