وطن امروز/
نمایش تمام شد رجب وقت شورش است!
شروین طاهری: کودتای نافرجام بامداد دیروز ترکیه قطعا نمایشی نبود که اگر
بود یکشبه به آخر نمیرسید و به قول طنازان عالم مجازی، ترکها استادانه
از آن سریالی چندصد قسمتی درمیآوردند. در عوض میتوان گفت این کودتا،
پایانبندی نمایش خونین داعشیای بود که رجب طیب اردوغان طی 5 سال گذشته
برای سرگرم کردن نظامیان ترکیه در منطقه به راه انداخته بود؛ چه همواره
میهراسید که بزرگترین میراث آتاتورک یعنی کودتاهای متوالی ژنرالها علیه
دولتهای منتخب یا منتسب آنکارا، روزی گریبان خودش را هم بگیرد که سرانجام
گرفت!
مرد اول سیاست در تنها کشور مسلمان عضو ناتو آن هم در همسایگی روسیه و
ایران، میدانست سازوکار ارتش دستپرورده آمریکا در کشورش چیزی جز تغییر
حاکمیت سیاسی آنکارا - بویژه اگر مقتدر هم باشد - در بزنگاههای مورد نظر
واشنگتن نیست. پس خبیثانه با نقشه نومحافظهکاران کاخ سفید در زمان وزارت
خارجه هیلاری کلینتون در واکنش به موج بیداری اسلامی، برای راه انداختن
جنگهای نیابتی تکفیری در خاورمیانه به اسم اسلام وهابی و با هدف تضعیف و
فروپاشی دولتهای منطقه همساز شد. با حربه نوعثمانیگری او سر دستگاه عریض و
طویل و عمدتا «لائیک – پانترکی» نظامی ترکیه را به دخالت در لیبی و سوریه
و عراق و حتی لبنان و مصر و یمن و نیجریه و مالی گرم کرد و در این راه حتی
خطر مواجهه با روسیه را به جان خرید اما نمایش کثیف او لاجرم روزی به
پایان اکران خود می رسید. روزی از همین روزها، خوره تکفیری و تجزیه به
گوری بدل شد که این بهرام گرفت و همان گونه که دیدیم طی یک سال اخیر آتش
جنگ داخلی و تروریسم ترکیه را فراگرفت؛ اوایل کردها در شرق و جنوب و کمی
دیرتر داعش در غرب و در حقیقت قلب بهاصطلاح امپراتوری نوعثمانی رجب پاشا
یعنی قسطنطنیه دیروز و استانبول امروز. حمله بیسابقه 9 تیرماه به
فرودگاه آتاتورک استانبول، به معنای هشداری جدی برای رئیسجمهور خودکامه
برای پایان دادن به نمایش داعش بود، چرا که چاقوی تکفیری مشخصا دست صاحبش
را بریده بود. البته اردوغان چند هفته پیش از آن چرخش ندامتبار خود را از
مواضع ماجراجویانه 5 سال گذشتهاش آغاز کرده بود؛ بند و بست با اتحادیه
اروپایی در مساله سیل پناهجویان، عادیسازی روابط با تلآویو، قطع کردن
حمایت از داعش، نامه عذرخواهی – بابت سرنگون کردن سوخوی روسی در آسمان
سوریه – به پوتین و برنامه تبدیل مسکو به بزرگترین شریک اقتصادی آنکارا و
دست آخر فرستادن هیاتهای نهان و غیررسمی به دمشق برای بررسی راهکار آشتی
با اسد. اما همه اینها به معنای فراغت یافتن نظامیان از تهدیدها و
ماموریتهای فرامرزی بود. در عین حال مثل همیشه رجب پاشا در چرخش خود
زیادهروی کرده بود. پیشنهاد به روسیه برای استفاده از پایگاه اینجرلیک -
پایگاه مشترک ترکیه با ناتو - در جنگ با داعش و رایزنی پنهان برای بقای
بشار اسد، حقیقتا فراتر از تحمل آمریکا و ناتو و در حد دشنامی ناموسی به
آنها بود. حمله به فرودگاه آتاتورک استانبول اولین هشدار به آنکارا بود که
نباید از مدار غرب خارج شود اما کارگر نیفتاد و وقتی اردوغان پس از آن
حمله، تصفیه جدی مهرههای مستقیم غرب در چارچوب وفاداران به «فتحالله
گولن» - رهبر مخالف سایهنشین - را در بدنه ارتش و ژاندارمری و همچنین
دستگاه قضایی پی گرفت، دیگر برای گولنیهای مورد حمایت غرب چارهای نماند
جز این که واکنش نشان دهند و سنت کودتا را دوباره در آناتولی زنده نگاه
دارند. فتحالله گولن، رهبرسایه ساکن پنسیلوانیا را حالا دیگر همه به
عنوان دشمن شماره 1 رجب طیب اردوغان میشناسند. او گزینه جایگزین آمریکا
برای حکومت حزب و عدالت توسعه در ترکیه است. سیاستمداری بسیار بانفوذ در
ارکان جامعه ترکیه و میلیاردری که خود را پیشوای دینی قرائتی کالوینیستی و
صهیونیستپسند از اسلام میداند. طبیعی بود که آمریکا و اروپا نیز از کنار
گذاشتن مهره سوختهای مثل اردوغان استقبال میکردند.
محکومیت ظاهری کودتا توسط اوباما و مرکل از پیش برنامهریزی شده بود، چون
به فرض موفقیت کودتا قرار نبود کودتاچیها در راس قدرت بمانند و طبعا
پروسه انتقال حکومت با ظاهری دموکراتیک به گولنیها در راه بود.
کودتایی که از نخستین ساعات بامداد شنبه 26 تیر با بستن پلهای ارتباطی
استانبول روی تنگه بسفر توسط گروهی از نظامیان موسوم به شورای صلح عملیاتی
شد، در واقع ریشه در رویدادهای چند روز جلوتر داشت. روزهایی که خبر موج
دستگیری مقامات کشوری و لشکری گولنی در ترکیه جسته و گریخته منتشر میشد.
سپس آلمانها در اعتراض به یک اختلاف نامشخص احتمالا با ژنرال «خلوصی
آکار»، رئیس ستاد مشترک ارتش ترکیه - که در جریان کودتا، گروگان گرفته شد
- تهدید کردند نیروهایشان را از این کشور بیرون میکشند و متعاقبا
چهارشنبه گذشته خبر رسید فرانسویها باز هم بنا به اختلافی نامشخص با
دستگاه اطلاعاتی ترکیه (میت) و بر پایه ارسال گزارشهایی به پاریس مبنی بر
احتمال بروز تهدیدهایی جدی، کنسولگریشان در استانبول را از روز پنجشنبه
[همزمان با جشن ملی فرانسه و حمله تروریستی خونین نیس] در این کشور تعطیل
کردند. حتی نمیتوان از ارتباط حمله نیس با کودتای ترکیه چشمپوشی کرد، چرا
که افکار عمومی را موقتا از ترکیهای که آبستن جنگی داخلی بود دور کرد.
آنچه تاکنون درباره کودتای اخیر گفته نشده این است که اردوغان پیش از آغاز
آن در حال محاصره کردن درجهداران گولنی بود. ژنرال «آکین اوزتورک»،
فرمانده سابق نیروی هوایی ترکیه که دیروز به عنوان فرمانده ارشد
کودتاچیها معرفی شد مدتی پیش به خاطر ارتباط با محفل گولنی برکنار شده
بود، البته هنوز در دفتر اطلاعات نیروی هوایی و شورایعالی نظامی عضویت
داشت.شریک اصلی او در کودتا، ژنرال «متین اییدیل»، فرمانده سابق مرکز
مخابرات و پشتیبانی آموزشی نیروی زمینی بود، یعنی جایی که برای مهرهچینی
در ارتش بسیار مناسب است. آنها در رأس گروهی از ژنرالهای نیروی هوایی و
ژاندارمری، فرماندهان نفوذی گولن در دستگاه اطلاعاتی و برخی یگانهای
تکاوری ارتش قرار داشتند اما این هسته مرکزی بسیار کوچکتر از آن بود که
بتواند در مقابل کل ساختار نظامی و سیاسی کاری از پیش ببرد. تعداد کم
نیروهای میدانی کودتا و حملات محدودشان به چند دفتر رسانهای و ماهوارهای
در استانبول و آنکارا و همچنین حملات ناکارآمدی که به محل اقامت
رئیسجمهور، همچنین ساختمان پارلمان و سازمان میت داشتند و بویژه عدم
موفقیت آنها در استفاده از جنگندههای اف 16 و هلیکوپترهای تهاجمی که در
اختیارشان بود، برای محاصره پایگاههای نظامی بخش وفادار ارتش و نیروی
هوایی و همچنین هدف قرار دادن یا متوقف کردن پرواز اردوغان به استانبول،
نشان میداد آنها کاملا مهیای عملیات سراسری براندازی و کنترل کشور
نبودهاند و وادار به یک عملیات زودهنگام شدهاند.
با این حال همانطور که «ییلدیریم»، نخستوزیر ترکیه هم اعتراف کرده سرکوب
این شورش نظامی به معنای مرتفع شدن خطر کودتاهای بعدی نیست. نمایش نظامی
اردوغان در منطقه رو به پایان است و شورش ارکان قدرت در ترکیه علیه
یکدیگر تازه آغاز شده است. جایگاه اردوغان پس از کودتای دیروز به قدری
متزلزل شد که حتی حزب کردها (دموکراتیک خلق) که با او در جنگند نیز موقتا
از او حمایت کردند. از فردای کودتا، رجب قیمهای بیشماری برای ادامه حکومت
در کاخ آک سارای خواهد داشت که این جنگ قدرت در ترکیه را پیچیدهتر
میکند.
کیهان/
آیا این شراب سرکه خواهد شد؟!(یادداشت روز)
ابعاد کودتای جمعه شب ترکیه و انگیزه کودتاگران اگرچه هنوز در هالهای از ابهام است و درباره کانون اصلی کودتا و درونی یا بیرونی بودن آن نیز گمانههای متفاوتی در میان است تا آنجا که برخی از ناظران سیاسی احتمال «صوری» بودن کودتا را هم دور از ذهن نمیدانند و بر این باورند که کودتا از سوی اردوغان و با هدف تحکیم جایگاه متزلزل او طراحی شده بود! ولی در این میان و صرفنظر از چرایی و چگونگی کودتای جمعه شب، شکست کودتا را میتوان نتیجه حضور مردم در صحنه ارزیابی کرد، زیرا، حتی اگر کودتا را صوری و ساخته و پرداخته خود اردوغان بدانیم، این واقعیت قابل انکار نیست که حضور مردم برخاسته از هماهنگی قبلی با آنها نبوده است، و آنان به میل و رغبت خود در صحنه حضور یافته و با کودتاگران به مقابله برخاستهاند. اما مردم چرا؟! و با کدام انگیزه به میدان آمده بودند؟!
1- ترکیه از سال 1960 میلادی (1339) تاکنون با 4 کودتا روبرو بوده است، که آخرین آن - معروف به کودتای پست مدرن - در فوریه 1997 (اسفند 1375) به وقوع پیوست و برکناری نجمالدین اربکان، نخستوزیر اسلامگرای ترکیه را در پی داشت. در این کودتا نظامیان ترکیه به بهانه عبور اربکان از مبانی سکولاریسم که ارتش خود را موظف به حفظ آن میدانست، با اعلام یک هشدار جدی، نجمالدین اربکان را وادار به استعفاء کردند و با پروندهسازی علیه بسیاری از نظامیان اسلامگرای ترکیه، آنان را از ارتش اخراج کردند.
نخستوزیری نجمالدین اربکان آغاز فصل جدیدی در ترکیه بود و نگاه اسلامگرایانه او با استقبال گستردهای از سوی مردم ترکیه و برخی از نظامیان این کشور روبرو شد. دولت وی اگرچه دوام چندانی نداشت ولی بعدها عبدالله گل و رجب طیب اردوغان با شعارهای اسلامگرایانه به ریاست جمهوری و نخستوزیری ترکیه انتخاب شدند. شعارهای اسلامی این دو در رویکرد مردم ترکیه به آنان نقش اصلی را داشت تا آنجا که واشنگتنپست نوشت، پیروزی عبدالله گل و اردوغان مدیون حجاب اسلامی همسران آنهاست که در تمامی تبلیغات انتخاباتی در کنارشان حضور داشتند.
اردوغان که با شعارهای اسلامی روی کار آمده بود به تدریج از این رویکرد کناره گرفت و اصرار داشت ضمن حفظ گرایش غربی خود، پوششی ظاهری از اسلام را هم با خود داشته باشد که اصرار وی بر بازسازی دوران حاکمیت دولت عثمانی از این دیدگاه ریشه میگرفت. اما، با رویکرد جدید اردوغان، برخی از یاران همحزبی او نظیر عبدالله گل در حزب اعتدال و توسعه از وی فاصله گرفته و جدا شدند.
نجمالدین اربکان اولین نخست وزیر اسلامگرای ترکیه و موسس حزب رفاه که عبدالله گل و اردوغان هر دو از شاگردان وی بودند و در سال 2011 از دنیا رفت، در اواخر عمر خود با نگرانی توأم با عصبانیت از اردوغان یاد کرده و گفته بود؛ اردوغان غورهای بود که امیدوار بودم به انگور تبدیل شود اما او امروزه به شراب تبدیل شده است!
2- مواضع و عملکرد اردوغان طی چند سال اخیر نه فقط مردم مسلمان ترکیه، بلکه احزاب لائیک و ملیگرای این کشور را هم ناخرسند کرده بود، دفاع تمامقد او از ائتلاف ضدسوری که با حمایت آشکار از گروههای تکفیری - مخصوصا داعش - همراه بود، در کنار جنایات وحشیانه داعش از یکسو و همراهی نزدیک به سرسپردگی با رژیم کودککش آلسعود، از سوی دیگر، جایگاه اردوغان را در میان مردم ترکیه به شدت تضعیف کرده بود تا آنجا که بارها زبان به گلایه و اعتراض گشوده و ریاستجمهوری اردوغان را باعث سرافکندگی خود در جهان اسلام میدانستند. این وضعیت تا نزدیک به یک ماه قبل ادامه داشت و همه روزه نیز بر شدت و دامنه آن افزوده میشد.
شکست داعش در سوریه و عراق و زمینگیر شدن گروههای تکفیری که با درایت و حضور مستشاری جمهوری اسلامی ایران صورت پذیرفت برای اردوغان که طی چند سال گذشته به حمایت تمامقد از تروریستها در سوریه و عراق برخاسته بود، یک ناکامی شبیه به کابوس بود و در همان حال، اتحادیه اروپا نیز به تحقیر اردوغان روی آورد. این اتحادیه که با حضور ترکیه در پیمان ناتو از این کشور به عنوان ژاندارم منطقه بهره کشیده بود ولی هرگز به آرزوی ترکیه برای عضویت در اتحادیه اروپا توجهی نکرده بود، اعلام کرد که شاید تا 300 سال دیگر با عضویت ترکیه در اتحادیه اروپا موافقت کند! و... این تحقیر با واکنش گسترده مطبوعات ترکیه روبرو شد که آن را نتیجه عبور اردوغان از خط حیثیت ترکیه میدانستند.
3- اردوغان نزدیک به 3 هفته بود که در برخی از سیاستهای اعلام شده قبلی خود تجدیدنظر کرده بود. ترکیه بعد از چند ماه که به فشار روسیه برای عذرخواهی به خاطر سرنگون کردن جنگنده این کشور توجهی نکرده و با بیاعتنایی از کنار آن گذشته بود، رسما از روسیه عذرخواهی کرد و با اهمیتتر از آن، عقبنشینی آشکار از مواضع قبلی خود علیه سوریه بود. «بنعلی ایلدریم» نخستوزیر ترکیه روز 23 تیرماه 95 رسما اعلام کرد که کشورش به دنبال برقراری روابط خوب و حسنه با دولت بشار اسد در سوریه است. و دو روز بعد در مصاحبه با آناتولی این رویکرد جدید ترکیه در سیاست منطقهای را تکرار کرد. اهمیت این رویکرد را باید در تلاش آشکار و همهجانبه چند سال گذشته دولت ترکیه در برخورد خصمانه با دولت سوریه دانست. ترکیه طی سالهای اخیر با جدیت بر حمایت خود از تروریستهای تکفیری- در پوشش معارضین غیرتروریست! - تاکید داشته و برکناری بشار اسد را تنها راهحل بحران سوریه میدانست و اکنون با صراحت از مواضع قبلی عقبنشینی میکرد. ایلدریم، در همان مصاحبه، گفت «امنیت عراق و سوریه برای مبارزه با تروریستها واجب و ضروری است» و علاوه بر آن تأکید کرد که کشور متبوعش در حال گسترش حلقه دوستانش در منطقه است.
4- اکنون هنگام پاسخ به این پرسش است که کودتای جمعه شب ترکیه از کدام خاستگاه صورت پذیرفته بود و مردم این کشور با کدام انگیزه در صحنه حضور یافته بودند؟ دراینباره دو احتمال به عنوان دو گمانه با شدت و دامنه بیشتری مطرح میشود.
اول؛ آن که کودتا یک حرکت صوری بوده است و از سوی دولت اردوغان با طراحی شکست زودهنگام و بهرهگیریهای بعدی از آن صورت پذیرفته است!
دوم؛ کودتاگران از یک کانون بیرونی و یا داخلی برخاسته و به جد قصد سرنگونی دولت اردوغان را داشتهاند.
این که کدام یک از دو گزاره و گمانه یاد شده به واقعیت نزدیک است، موضوع یادداشت پیش روی نیست، بلکه آنچه در این یادداشت دنبال میکنیم، چرایی و انگیزه حضور مردم در مقابل کودتاگران است. بخوانید!
حضور گسترده مردم در مقابل کودتاگران یک واقعیت غیرقابل انکار است و در هر دو حالت و یا دو احتمال مورد اشاره درباره خاستگاه کودتا قابل توضیح خواهد بود. چرا که بر فرض صوری بودن کودتا، به یقین تودههای مردم از آن بیخبر بودهاند، و بسیار بدیهی است که طراحان کودتا - در حالت اول - نمیتوانستهاند همه مردم را در جریان گذاشته و پیشاپیش از آنان برای حضور در این ماجرا دعوت کرده باشند. بنابراین حضور مردم صرفنظر از خاستگاه صوری یا واقعی کودتا با یک انگیزه واحد و قابل توجیه انجام شده است و این انگیزه قبل از همه ناشی از نفرت آمیخته به وحشت مردم از دو پیآمد کابوسمانند بوده است. اول؛ حاکمیت ارتش ترکیه که مانند 4 نمونه قبلی کودتاهای نظامی در این کشور، میتوانست با دیکتاتوری و حاکمیت زور همراه باشد و دوم؛ نفرت توأم با وحشت مردم از جنایات هولناک تکفیریها که با توجه به رویکرد اخیر دولت ترکیه و چند عملیات تروریستی طی ماههای گذشته میتوانست احتمال حضور آنان در کشورشان را در صورت پیروزی کودتاگران قوت ببخشد. چرا که کودتا بعد از اعلام مواضع اخیر ترکیه در برقراری روابط دوستانه با دولت بشار اسد، حمایت از دولتهای عراق و سوریه در مقابله با تروریستها و عذرخواهی از روسیه- یکی از کشورهای حاضر و فعال در ائتلاف ضدتروریستهای تکفیری- صورت پذیرفته بود و به طور طبیعی این احتمال را در میان مردم قوت میبخشید که کودتاگران علیه مواضع اخیر دولت ترکیه دست به کودتا زدهاند.
5- آیا دولت اردوغان در مواضع اخیر خود صداقت دارد؟ پاسخ به این سوال و قضاوت درباره این گزاره به آسانی ممکن نیست، چرا که اردوغان طی چند سال اخیر بارها نشان داده است که ارزش چندانی برای مردم کشور خود قائل نبوده و احتمال آن که مواضع اخیر دولت وی بخشی از یک ترفند جدید و یا یک موضع تاکتیکی - و نه استراتژیک - بوده باشد، با قاطعیت قابل نفی کردن نیست.
اما، در اینجا سخن درباره حضور مردم است که صرفنظر از انگیزه واقعی اردوغان صورت پذیرفته و آنان را با این تلقی که مواضع جدید دولت باعث کودتا شده است، به صحنه آورده است.
6- و اما، فرض کنید که دولت اردوغان به مواضع و رویکرد چند سال قبل خود یعنی حمایت آشکار از داعش و سایر گروههای تکفیری، اصرار بر سرنگونی حکومت سوریه و همراهی با تروریستها در عراق ادامه داده بود، در این حالت، بدون کمترین تردیدی میتوان نتیجه گرفت که مردم، حاکمیت نظامیان کودتاگر را در مقابل مواضع دولت ترکیه ارزیابی میکردند و دیکتاتوری آنان را بر تحمل سایه شوم و وحشیانه داعش بر کشورشان ترجیح میدادند و این، صرفنظر از صداقت یا عدم صداقت اردوغان در مواضع اخیرش میتواند برای وی درسآموز تلقی شود و چنانچه مواضع یکماه اخیر وی یک حرکت تاکتیکی و فریبکارانه بوده باشد - که چندان بعید نیست - باز هم، حضور مردم در مقابل کودتاگران حاکی از آن است که مردم مواضع پیشین اردوغان را نمیپسندند و اگر او در پی جلب نظر مردم و برخورداری از حمایت آنان در روزهای حادثه است، باید از همراهی با دشمنان اسلام و مردم برای همیشه کناره بگیرد. آیا چنین میشود؟ و شرابی که نجمالدین اربکان از آن سخن میگفت به سرکه تبدیل خواهد شد؟! قضاوت دراینباره به زمان بیشتری نیاز دارد!
حسین شریعتمداری
خراسان/
پیام ها و پیامدهای یک کودتا
نویسنده : دکترعلیرضا رضاخواه
بالاخره کابوس اردوغان و دیگر سران حزب عدالت و توسعه محقق شد و آن چه
آقای رئیس جمهور بیش از یک دهه نسبت به آن واهمه داشت برسرش آمد. یک کودتای
نظامی خونین. برای شاگردان اربکان تجربه کودتای 1997 نظامیان کمالیست،
همواره همچون یک شمشیر داموکلس زنده و تهدید کننده بود. بی جهت نبود که
اردوغان از همان روزهای اول "هاکان فیدان" یکی از قابل اعتمادترین و نزدیک
ترین افرادش را در مسند ریاست دستگاه امنیتی ترکیه،" میت" قرار داد تا
کاملا مواظب تحرکات نظامیان باشد. اردوغان از آخرین کودتای ترکیه درسهای
زیادی را به خاطر داشت و همین عامل باعث شده بود در طول یک دهه گذشته بارها
دست به تصفیه ارتش بزند. اما حالا ۱۳ سال پس از تلاش برای ایجاد یک ارتش
وفادار، وقتی اردوغان ،که عنوان یکی از طولانیترین رهبران دولت ترکیه را
از زمان تاسیس جمهوری یدک میکشد، برای سفری چند روزه از آنکارا خارج شده
بود، ارتش دست به کودتا زد. کودتای ارتش فارغ از تکرار یک سنت قدیمی در
عرصه سیاسی ترکیه پیام های جدی هم برای حزب حاکم به دنبال داشت. همان گونه
که دیمیتری مدودف نخست وزیر روسیه عنوان داشته است، "وقوع کودتا نشانه
اختلاف های عمیق در ترکیه است." در کنار گسل های جدی قومی و مذهبی و همچنین
دو قطبی سکولار -اسلام گرا، کودتای 16 جولای پرده از شکافی عمیق در ساختار
قدرت ترکیه برداشت. بخشی از حاکمیت این روزها به شدت نسبت به افول روند
رشد اقتصادی، بیکاری، بحران در صنعت توریسم، بحران در مناطق کرد نشین، نا
امنی در مرکز و افول اعتبار ترکیه در عرصه بین المللی ناراضی است. دولت
ترکیه با وجود برخورداری از حمایت مردمی باید به فکر رفع این معضلات باشد
زیرا در غیر این صورت همان گونه که رابرت فیسک روز گذشته در روزنامه
ایندیپندنت نوشت:"کودتای ترکیه نافرجام ماند اما تاریخ نشان داده که کودتای
بعدی موفق خواهد بود".
در کنار این پیام ها کودتای نافرجام روز گذشته پیامدهایی را نیز در سه سطح
کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت برای کشور ترکیه به دنبال خواهد داشت که
در ادامه به آنها می پردازیم:
کوتاه مدت
در کوتاه مدت سه پیامد عمده کودتا برای ترکیه و حزب عدالت و توسعه عبارتند
از :تصفیه اردوغان با مخالفان، استحکام درون حزبی عدالت و توسعه و افول
صنعت گردشگری. کودتایی که برای برچیدن بساط اقتدار رجب طیب اردوغان به راه
افتاد، به نظر می رسد به تحکیم بیشتر جایگاه او بینجامد و اعتماد به نفسش
را برای عملی کردن طرحهایش جهت تغییر ساختار سیاسی کشور و کسب قدرتی
فراتر، افزایش دهد. اردوغان توطئه کودتا را به فتح ا... گولن، شخصیت مذهبی
مخالف خود نسبت داده و انتظار میرود با شکست طرح کودتا، جماعت پیروان گولن
آماج سرکوبی شدید شوند به گونه ای که دیگر مجال گشودن جبههای علیه
اردوغان از درون صفوف اسلامگرایان از آنها گرفته شود. در همین راستا و در
اولین اقدام روز گذشته مقامات ترکیه 2745 قاضی این کشور را به جرم همکاری
با کودتا چیان و ارتباط با شبکه گولن اخراج کردند، همچنین منابع خبری از
دستگیری حدود ۳۰۰۰ نفر از اعضای نیروهای مسلح خبر داده اند. در همین حال
معاون نخست وزیر ترکیه تاکید کرده که دولت این کشور اجرای مجدد حکم اعدام
در مورد طراحان کودتا را بررسی می کند. البته باید تاکید کرد انتقام سخت و
تصفیه خونین با مخالفان می تواند نتایج غیر قابل جبرانی را برای جامعه
ترکیه به دنبال داشته باشد. دومین پیامد کوتاه مدت کودتای نافرجام نظامیان
استحکام درونی حزب عدالت و توسعه است. حمایت عبدا... گل و احمد داوود اوغلو
دو تن از مقامات سابق حزب از دولت ترکیه در اوج بحران و همچنین حضور
گسترده هواداران حزب برای مقابله با کودتا و تجربه یک اقدام جمعی موفق
همبستگی حزبی را تقویت خواهد کرد. پیامد سوم تاثیر اقتصادی است، اردوغان
گرچه به ظاهر پیروز کودتای دیروز شده است، اما در نگاه کلان به دلیل سیاست
های غلط او ترکیه امروز به یکی از ناامن ترین کشورهای منطقه تبدیل و صنعت
گردشگری آن در آستانه نابودی است. از دیروز تقریبا اکثر پروازها به ترکیه
خالی وارد فرودگاه های این کشور شده و به تخلیه گردشگران خارجی پرداخته
اند. تمامی سفرهای توریستی تقریبا متوقف شده است، امری که به منزله تهدید
پاشنه آشیل دولت محسوب می شود.
میان مدت
در میان مدت نیز موفقیت دولت ترکیه در کنترل کودتا می تواند مسیر اردوغان
برای تغییر نظام سیاسی این کشور را هموار کند. پاسخ فوری هواداران اردوغان
به فراخوان او برای مقاومت در برابر کودتاچیان نشان داد که او با وجود همه
نواهای روزافزونی که در مخالفتش خوانده میشود، همچنان صاحب نفوذ است. حزب
عدالت و توسعه نیز کارآمدی خود را در واکنش سریع و بسیج هوادارانش به اثبات
رساند. اکنون اردوغان در شرایطی قرار گرفته که می تواند از موقعیت برتری
که نسبت به مخالفانش به آن دست یافته و حس همبستگی ملی که در جریان کودتا،
ترکیه را فراگرفته به نفع خود استفاده کند و حتی اگر مجلس کنونی را نتواند
با تصمیم خود برای تغییر نظام سیاسی همراه سازد، می تواند به انتخابات زود
هنگام و تشکیل مجلسی با ترکیبی همراه و همگام امیدوار باشد.
بلند مدت
اما در بلند مدت مهمترین تاثیر کودتای نافرجام اخیر را می توان تضعیف و
تحقیر جایگاه ارتش ترکیه، ششمین ارتش بزرگ دنیا و دومین ارتش بزرگ ناتو،
دانست. از جمله نخستین اقدامات رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه پس از
رسیدن به قدرت تصفیه ارتش از فرماندهانی بود که احتمال میداد به مخالفت با
او برخیزند و احیانا به کودتا بیندیشند. در همان سالها پروندهای به نام
ارگنکن مطرح و شماری از فرماندهان بلندپایه ارتش به اتهام طرحریزی کودتا
علیه او زندانی شدند. خیلیها در صحت چنین اتهامی تردید کردند و ناظران
معتقد بودند که در نتیجه این پرونده دیگر خیال اردوغان از هرگونه کودتای
ارتش علیه خودش راحت شده است. این در حالی بود که بدنه ارتش همچنان گرایشات
کمالیستی خود و میل به استقلال نظامی را حفظ کرده بود. کودتای اخیر باعث
تصفیه بسیاری از کادرهای نظامی ترکیه خواهد شد. اردوغان تلاش خواهد کرد در
مقابل ارتش نیروهای پلیس و امنیتی را تقویت کند. نتیجه چنین سیاستی
ناکارآمدی ارتش ترکیه در آینده خواهد بود. امری که در تناقض با بلند پروازی
ها و جاه طلبی های بین المللی اردوغان است.
جوان/
سرمقاله:
درسهاي يك سالگي برجام براي آينده
نویسنده : عباس حاجينجاري
حوادث و تحولات سياسي و اجتماعي علاوه بر آثار و پيامدهايي كه دارد، واجد درسها و عبرتهايي نيز است كه بايد محور تصميمسازي، تصميمگيري و عمل مديران و مسئولان آن جامعه قرار گيرد.
در اين ميان مذاكرات هستهاي و محصول آن يعني برجام به عنوان يكي از مهمترين پديدههاي تاريخ معاصر ايران از اين قاعده مستثني نيست، به ويژه آنكه بدعهديهاي طرف مقابل ما در مذاكرات هستهاي يعني 1+5 و به ويژه امريكاييها ايجاب ميكند كه مسئولان اجرايي كشور در بسياري از باورها و اقدامات گذشته خود تجديدنظر كنند.
براي درك اهميت اين مسئله ديگر نياز نيست كه به مستندات منتقدان برجام كه مدعيان فتحالفتوحي برجام تلاش داشتند با مارك «دلواپسان» آنها را حتي از عرصه سياسي كشور نيز حذف كنند، استفاده كنيم، بلكه اينبار مواضع مدافعان و دستاندركاران برجام است كه در جايگاه «دلواپس» روند اجراي برجام، اهميت اين تغيير راهبرد را تأكيد ميكند.
آقاي محمدجواد ظريف، وزير امور خارجه كشورمان و مرد اول مذاكرات هستهاي، در حساب كاربرياش در توئيتر روز پنجشنبه 95/4/24 در سالگرد حصول توافق هستهاي با گروه 1+5 با انتخاب اين گزاره براي برجام كه «توافق ايران، پيروزي ديپلماسي پرزور بود» در عين حال در ادامه مينويسد: «تا زماني كه رجزخوانيهاي كوتهبينانه، اجراي كمرمق تعهدات و شعارهاي نخنما ارجح باشند، امكان پيشرفت در ابهام خواهد بود»، اما مواضع آقاي روحاني، رئيسجمهور فارغ از تعارفات سياسي و بسيار صريحتر بيانگر نگران بدعهدي طرف مقابل است. او كه در جلسه هيئت دولت و به مناسبت 23 تير، سالروز توافق هستهاي با 1+5 سخن ميگفت، ضمن تأكيد بر اينكه جمهوري اسلامي در عهد خود در توافق هستهاي پابرجا و متعهد است، ميگويد: اگر روزي 1+5 بخواهد از تعهدات خود سر باز زند، كاملاً آمادگي داشته و از لحاظ توانمندي هستهاي در شرايطي هستيم كه در زمان كوتاهي ميتوانيم به نقطه مطلوب خود دست يابيم.
نكته مهم در روند توافق هستهاي و اجراي برجام اين است كه ما بهرغم اينكه براي اعتمادسازي، بسياري از فعاليتهاي هستهاي صلحآميز خود را يا متوقف و تعطيل كرده يا محدود كرديم، اما در نقطه مقابل، اروپاييها و به ويژه امريكاييها بهرغم توافقات اوليه به تعهدات خود عمل نكرده و دغدغهاي كه ما از آغاز نسبت به امريكاييها و بدعهديهاي آنها داشتيم، اثبات شد. تجربه مهم ديگر در اين زمينه اين است كه عملكرد منفي امريكاييها در مسير مذاكرات هستهاي، عملاً باب مذاكره پيرامون ديگر موضوعات فيمابين را نيز بست. آنها بهزعم خود انتظار داشتند كه پس از برجام 1، برجامهاي 2، 3 و 4 را نيز پيرامون موضوعات موشكي، حقوق بشر يا قطع حمايت ايران از مقاومت فعال كنند، اكنون ديگر مدافعي براي آنان نميبينند و نظرسنجيهاي خودشان نيز نشان ميدهد كه اعتماد عمومي مردم ايران نسبت به امريكاييها به شدت كاهش يافته است.
نكته مهم ديگر آن است كه شانه خالي كردن امريكاييها از انجام تعهدات به دليل خلل و فرج برجام است كه اگر به آن توجه و بسته مي شد، اكنون سوءاستفاده دشمن و عدم اجراي تعهدات امكانپذير نبود كه در اين زمينه ميتوان به ضرورت گرفتن تعهد مكتوب از امريكاييها براي اجراي تعهدات اشاره كرد؛ نكتهاي كه مقام معظم رهبري بارها بر آن تأكيد كرده بود. ايشان در مورخ 29/7/1394 بر اين نكته اشاره ميكنند: پذيرش مذاكرات از سوي ايران اساساً با هدف لغو تحريمهاي ظالمانه اقتصادي و مالي صورت گرفته است. اجرايي شدن آن در برجام به بعد از اقدامات ايران موكول گرديده، لذا لازم است تضمينهاي قوي و كافي براي جلوگيري از تخلف طرف مقابل تدارك ديده شود كه از جمله آن اعلام كتبي رئيسجمهور امريكا و اتحاديه اروپا مبني بر لغو تحريمهاست كه در اين زمينه تنها به قول شفاهي آنها اعتماد شد كه پيامدهاي عدم انجام تعهدات طرف مقابل براي دولت ما مشكلساز شده است. بهرغم فراز و نشيبهاي گذشته و توجه به اينكه اگرچه ايران آغازگر لغو برجام نخواهد بود، اما طبيعي است كه تحمل بدعهديهاي طرف مقابل نيز حدي دارد. توجه به نكاتي چند در پيگيري پرونده برجام ضروري است.
الف: گزارهاي كه آقاي ظريف به كار بردند مبني بر اينكه توافق ايران، پيروزي ديپلماسي پرزور بود، نشان از اين دارد كه اگر ايران طي سالهاي گذشته قدرتسازي لازم را چه در بعد توان نظامي و دفاعي يا اثبات توانمندي هستهاي نكرده بود، طبيعي بود كه طرف مقابل به اين حداقلها هم رضايت نميداد، اكنون اما ادامه و پيگيري پرونده و مقابله با بدعهديهاي امريكاييها و بعضاً اروپاييها مستلزم تقويت توان و اقتدار ملي است تا ديپلماسي با اتكا به آن بتواند از موضع قدرت منافع ملي را پيش ببرد.
حال در اين ميان طرح موضوعاتي نظير كاهش بودجه دفاعي كشور و در شرايطي كه بودجه دفاعي بعضي از شيخنشينهاي منطقه چند برابر ماست محلي از اعراب ندارد.
ب: رئيس محترم جمهور از بازگرداندن توانمندي هستهاي در صورت عدم انجام تعهدات طرف مقابل سخن به ميان آورد. بديهي است كه اين امر مستلزم حفظ و تقويت نيروهاي انساني و متخصص مؤثر در اين عرصه است كه متأسفانه به دليل بيتوجهي و حتي برخورد حذفي با برخي از آن دانشمندان، نيروها پراكنده يا منفعل شدهاند. با توجه به اينكه نيروهاي انساني توانمند ما ذخيرهاي استراتژيك براي حفظ و تقويت توان هستهاي و دفاعي هستند، به نظر ميآيد دولت محترم و مسئولان ذيربط بايد ضمن اصلاح رفتار گذشته با جذب و سازماندهي مجدد آنها، نشان دهند كه براي اجراي اين تعهد آمادگي دارند.
ج: بحث ضرورت تغيير كابينه اين روزها توسط مخالفان و موافقان دولت به كرات شنيده ميشود، اگرچه ممكن است بخشي از اين مواضع ناشي از ملاحظات سياسي و تلاش براي سنگينتر كردن وزنه يك جريان در دولت يا تضعيف جريان مقابل باشد اما آنچه مورد اجماع طرفين است ضعف مديريت، عدم تحرك و ضعف برنامه و روحيه اشرافيگري، تحرك را از دولت براي اتخاذ تصميمات انقلابي جهت مقابله با ركود و تحقق اقتصاد مقاومتي سلب كرده است. ايستادگي در برابر مقابله با موج فشار و تحريم نيازمند روحيه جهادي و انقلابي عمل كردن است، لذا خانهتكاني جدي در دولت هم به تحرك و پويايي دولت كمك ميكند و هم با توجه به كاهش محبوبيت دولت يازدهم، ميتواند به بهبود پايگاه اجتماعي آنكه طبعاً مهمترين هدف دولت در انتخابات آينده است، كمك كند.
د: موضع ارزشمند آقاي عراقچي در پاسخ به فشارها بر ايران براي كاهش حمايت از مقاومت و تصريح بر اينكه ما امنيت و منافع مليمان را تسليم هيچكس نميكنيم و حزبالله را قرباني هيچ چيز نخواهيم كرد، اگر مبناي يك استراتژي عملياتي در وزارت خارجه باشد طبعاً به كاهش دغدغهها نسبت به راهبردهاي اين وزارتخانه و تغييرات اخير در سطح مسئولان آن منجر خواهد شد. افشاي ايميل اخير خانم كلينتون نشان ميدهد كه از منظر امريكاييها بهترين راهكار براي مقابله با توانمندي هستهاي ايران كمك كردن به مردم سوريه براي سرنگوني بشار اسد است. بر اساس اين ايميل، مذاكرات هستهاي براي محدود كردن برنامه هستهاي ايران معضل امنيتي رژيم صهيونيستي را حل و فصل نخواهد كرد، بلكه رابطه راهبردي بين ايران و سوريه است كه ايران را قادر ميكند تا امنيت اسرائيل را از طريق حمله مستقيم بلكه توسط حمله گروههاي نيابتي در لبنان مثل حزبالله به خطر بيندازد و سرنگوني بشار اسد به اين ائتلاف و اتحاد خطرناك پايان خواهد داد. اگرچه عدم درك اهميت حمايت ايران از مقاومت و چرايي حمايت از دولت قانوني سوريه، چه در دولت گذشته و چه در دولت كنوني هزينههاي ما را در منطقه افزايش داده و حتي موضوع برجام و مذاكره با امريكاييها نيز نگراني از تغيير راهبرد ايران در ميان نيروهاي جبهه مقاومت را تشديد كرده است، اما تأكيد بر مواضع انقلابي و حمايت از مقاومت، ضمن خنثي كردن راهبرد دشمن، قدرت عمل ايران در تحولات و آرايش نيروهاي مؤثر در منطقه را افزايش خواهد داد.
برخورد با نجومیها، مطالبهای برای تمام فصول
نویسنده : محمد اسماعيلي
نزديک به دو ماه از انتشار نخستين فيش حقوقي غيرمتعارف در دولت يازدهم ميگذرد و بهرغم موضعگيري متفاوت دولتمردان و حواشي ناشي از اين پديده، همچنان افکار عمومي در انتظار به سر ميبرند تا دستگاههاي صلاحيتدار برخورد مناسبي با مديران متخلف داشته و کيفري را براي اين افراد در نظر بگيرند تا همچنان جلبکننده اعتماد عمومي نسبت به نظام اسلامي باشد.
غلتيدن چالشي اساسي به نام «لزوم برخورد با مديران صاحب فيشهاي نامتعارف» در پس تحولات خارجی يا برخي رويدادهاي داخلي کماهميتتر موضوع فيشهاي نجومي، در حالي است که از روز نخستيني که اولين فيش يک مدير دولتي رسانهاي شد، مافوق اصلي به نام «ضرورت برخورد کيفري با مديران متخلف دولتي» تلاشي همگون و فراگير براي فراموش شدن اين مسئله و تقليل دادن اهميت اين مسئله در حد مسئلهاي فرعي و دستهچندم به چشم ميخورد.
حاميان فيشهاي غيرمتعارف طي اين مدت تاکتيکهاي متفاوتي را براي پيشبرد اهداف خود در نظر گرفتهاند:
- فرافکني مسئله با اتهامزني به برخي از نهادهاي حاکميتي.
- قانعسازي افکار عمومي به برخوردهاي حداقلي و سطحي
- تبديل مسئله به موضوعي سياسي و حزبي.
- بالا بردن هزينه براي دستگاه قضايي و سيستم بازرسي کشور.
- به فراموشي سپردن مسئله با برجستهسازي اخبار و رويدادهايي دسته دوم.
- عاديسازي پرداختهاي غیرمتعارف.
- مقصرسازي ديگر قوا و نهادها و شخصيتها.
- جايگزين کردن برخورد سياسي به جاي برخورد حقوقي و کيفري.
در شرايطي اين جماعت در تلاش براي حفظ منافع خود و جريان متصل به خود هستند که کمتوجهي به اصل مسئله و فروگذاري برخورد متناسب با جرم صورت گرفته و قانع شدن به برخوردهاي حداقلي يا سطحي ميتواند هزينه بسياري را متوجه حاکميت اسلامي و جامعه کند از جمله اينکه:
- خدشه به اعتماد مردم نسبت به کارگزاران نظام با هدف ايجاد دوگانه ملت- حاکميت.
- قبحزدايي پديده نامشروع و غيراخلاقي مانند فيشهاي نجومي در جامعه.
- زمينهسازي براي تقويت تضاد طبقاتي در جامعه و ايجاد شکاف در لايههاي اجتماعي با هدف دوقطبي در جامعه در بعد اقتصادي.
ناگفته پيداست گم شدن اصل مطالبه اجتماعي که همان «برخورد حقوقي- کيفري متناسب با جرم صورت گرفته» در بحث حقوقها و پرداختهاي نامشروع و غيرمتعارف است، ميتواند يک حاکميت را تا آستانه سقوط به لحاظ تأثيرگذاري بر ذهن جامعه پيش ببرد و مقدمات براندازي را فراهم سازد، چراکه بدبين کردن مردم به کارگزاران هدفي است که نظام سلطه سالهاست به دنبال آن است، هدفي که ميتواند شروع يک فاجعه سياسي به شمار آيد.
بنابراين اکتفا کردن به «تشکيل کميتههاي چند نفره با هدف پيگيري مسئله»، «گزارشهاي کميتههاي حقيقتياب»، «عذرخواهي مکرر از مردم»، «عزلهاي صرف» و «وعده دادن برخورد قضايي به هفتههاي آتي» ميتواند بسياري از اهداف نظام اسلامي را با چالش جدي روبهرو سازد.
به راستي چرا دولت موازي با «عذرخواهي» و «عزلهاي موردي» به شکل سازمان يافتهتر و منسجمتر با اين پديده برخورد نميکند .
آيا برکناري ساير مديران متخلف، امري زمانبر است که بعد از گذشت هفتهها از وقوع جرم هنوز برخورد لازم و متناسب با جرم، با اين افراد صورت نگرفته است مگر نه اين است که مقام معظم رهبري در روز عيد سعيد فطر مجازات اين افراد را اينگونه ذکر کردند:
1- اين حقوقها، برداشتهاي غيرمنصفانه و ظالمانه از بيتالمال است.
2- اين برداشتها نامشروع، گناه و خيانت به آرمانهاي انقلاب اسلامي است.
3- دريافتهاي نامشروع بايد برگردانده بشود و اگر کساني بيقانوني کردهاند مجازات بشوند. اگر سوءاستفاده از قانون هم شده است، بايد اينها را از اين کارها برکنار بکنند.
آيا بهتر نيست که «جلب اعتماد عمومي» و تقويت آن جاي خود را به اولويتي خودساخته به نام منافع جمعي برخي از حاميان فرهنگ اشرافيگري داده و با ساير مديران متخلف فيشهاي حقوقي عزل شده و درباره تمام اين افراد تصميمات کاملاً قانوني نظير «انفصال دائم از خدمت»، «جبران خسارت و پرداخت اجرتالمثل»، «پرداخت جزاي نقدي توسط مدير مجرم» و «وضع مجازات تعزيري نظير حبس» اعمال شود.
در پايان بايد تأکيد کرد که برخورد حقوقي- کيفري با مديران مجرم دولتي مسئلهاي است که نبايد در غبار پديدهها و رويدادهاي مختلف سياسي و اجتماعي مورد غفلت قرار گرفته و چون منافع جماعتي در به فراموشي سپردن آن است، دستگاههاي نظارتي و قضايي را از برخورد قاطع متناسب با جرم صورت گرفته منصرف نمايد، کما اينکه از دولت يازدهم همچنين انتظاري به طريق اولي وجود دارد.
رنگ و بوي سعودي كودتا
نویسنده : احمد كاظمزاده
حوادث غافلگيركننده اخير تركيه اين سوال را مطرح كرده است كه آيا اين رخدادها كه از آن به شورش نظاميان ناراضي يا كودتاي نافرجام تعبير ميشود ساخته و پرداخته صرف عوامل شورشي و كودتاچيان شكست خورده داخلي بوده يا اينكه امكان دارد عوامل خارجي نيزدر اين قضايا نقش و دست داشته باشند. در صورتي كه روند بازجويي ازعوامل بازداشت شده به سرانجام برسد بر اساس نتايج حاصله ميتوان پاسخ روشنتري به اين سؤال داد اما در وضعيت كنوني نيز برخي شاخصها از جمله تقارن كودتاي نافرجام تركيه با منافع بازيگران آشوبساز منطقه، امكان درستي يك چنين احتمالي را تأييد يا دست كم قابل تأمل ميكند. از جمله اينكه كودتاي نافرجام تركيه درست در روزي اتفاق افتاد كه قرار بود بخش محرمانه گزارش 11 سپتامبر سال 2001 امريكا منتشر شود كه در آن به نقش عوامل دولتي عربستان از جمله بندر بن سلطان، سفير وقت اين كشور در امريكا در حمايت مالي از عوامل انتحاري حملات 11 سپتامبر اذعان و تصريح شده است.
از اين ديد كودتاي نافرجام تركيه همان كاركردي را براي عربستان داشت كه حمله تروريستي در شهر ساحلي نيس فرانسه در يك روز قبل از آن بازي كرد و هر دو رخداد غافلگيركننده در مجموع فضايي پديد آورد كه به كلي انتشار بخش محرمانه گزارش 11 سپتامبر2001 (كه به يك دغدغه جدي براي عربستان و موضوع چالشي در روابط آن با دولت اوباما تبديل شده بود )از ديد افكار عمومي و رسانههاي جهان خارج كرد و اخبار مربوط به اين دو رخداد را در اولويت خبري رسانههاي جهان قرار داد و از اين طريق حاشيه امن براي عربستان فراهم كرد.
اگر رخدادهاي تركيه و فرانسه صورت نميگرفتند اين احتمال وجود داشت كه انتشار بخش محرمانه مربوط به نقش عربستان در گزارش 11سپتامبر سال 2001 امريكا به سوژه اول رسانههاي جهان و به محملي براي روشنگري درباره نقش عربستان در حملات تروريستي تبديل شود. احتمال نقش عربستان در كودتاي نافرجام تركيه از اين جهت نيز ميتواند قابل توجه و تأمل باشد كه تركيه بعد از تشكيل دولت جديد اين كشور به نخست وزيري بن علي ييلدريم گامهايي را به سمت اصلاح رويكرد مداخلهگرانه خود در سوريه برداشته است كه ادامه اين روند ميتواند به تنهايي و انزواي كامل عربستان منجر شود؛ چرا كه اعضاي ائتلاف موسوم به دوستان سوريه يكي پس از ديگري خود را از اين ائتلاف كنار كشيدند و تركيه تنها كشوري بود كه عربستان فكر ميكند ميتواند روي آن حساب بازكند اما از زماني كه تركيه به سمت آشتي با روسيه رفت و سپس از آشتي با سوريه سخن گفت، اميدهاي عربستان در اين زمينه نقش بر آب شد. از اين ديد مشاركت عربستان در كودتاي نافرجام تركيه ميتواند با هدف انتقامجويي صورت گرفته باشد. در مجموع هر چند حزب حاكم عدالت و توسعه انگشت اتهام را درباره كودتاي نافرجام داخلي به سمت فتحالله گولن گرفته و در پوشش آن به پالايش هواداران وي از دستگاههاي حكومتي دستزده است اما شاخصي كه بيانگر نقش و نفوذ وي در ارتش باشد يا منافع مشتركي را بين آنها رقم بزند در دست نيست اما در مقابل همچنان كه گفت شد عربستان دركنار رژيم صهيونيستي از انگيزه بيشتري براي ايجاد چالش براي دولت اردوغان برخوردار است و همچنان اين رژيم بقاي خود را در بحرانسازي جستوجو ميكند.
پيتزاي 100هزاري به از فوتبال 4 هزاري!
نویسنده : فريدون حسن
اين روزها و در حالي كه لحظه به لحظه به رويدادي بزرگ چون المپيك نزديك ميشويم قاعدتاً بايد بيشتر هوش و حواس اصحاب رسانه متوجه آوردگاه بزرگ ورزش جهان باشد اما چه ميتوان كرد وقتي كه خود فوتباليها باعث حساس شدن افكار عمومي ميشوند و مجبورمان ميكنند تا برخي واقعيتها را بازگو كنيم. سالهاست كه فوتبال بخش اعظم بودجه ورزش را ميبلعد بدون اينكه ثمره قابل توجهي داشته باشد، اين مسئله به خصوص در بخش باشگاهي بيشتر از همه ديده ميشود. باشگاههايي كه از بيتالمال ارتزاق ميكنند يا وابسته به كارخانجات دولتي هستند و از ثمره كار و دسترنج كارگران بهره ميبرند.
سالهاست كه همه ميدانند بازيكنان فاقد كيفيت فوتبال باشگاهي ايران، پولهاي هنگفت دريافت ميكنند و در طول فصل با ارائه فوتبالهايي بيكيفيت و خستهكننده عملاً حوصله بيننده تلويزيون را سر ميبرند و ماحصل آن اين شده كه تماشاگران با ورزشگاهها قهر كردهاند. هرچند كه برخي ميخواهند اين مسئله را به گراني بليت و شرايط اقتصادي ربط دهند كه البته بيربط هم نيست، ولي علت اصلي آن همان فوتبالهاي خستهكننده بازيكنان چندصد ميليوني و ميلياردي است كه حتي در صورت راه رفتن در زمين هم مبلغ قرارداد و آپشنهاي مربوطه را دريافت ميكنند. حالا يكي در اين فوتبال پيدا شده كه بابت اين بازيهاي خستهكننده و بازيكنان آنچنانياش بر سر مردم منت ميگذارد كه «چرا حاضر نيستيد 4 هزار تومان پول بليت بدهيد اما با خانواده ميرويد بيرون و 100 هزار تومان پول پيتزا ميدهيد.»
اول اينكه بايد از اين مسئول پرسيد كه پيتزا چقدر حساب كرديد كه 100 هزار تومان شده كه البته با توجه به تيمي كه اين آقا در هيئت مديرهاش حضور دارد حتماً ميتوانند چنين پيتزايي سفارش دهند اما بهطور قطع چنين سفارشي نه از عهده مردم برميآيد و نه از كارگران كارخانهاي كه اين آقا در هيئت مديره باشگاهش حضور دارد.
دوم اينكه حتماً مردم تفريحي را كه در كنار خانواده و خوردن پيتزا تجربه كردهاند بيشتر از تماشاي بازيهاي بيكيفيت فوتبال پسنديدهاند كه حاضر شدهاند از بين اين دو، مورد اول را انتخاب كنند و البته نه با آن هزينهاي كه آقاي عضو هيئت مديره بيان كردهاند، چراكه ميتوان پيتزا را با مبلغي كمتر هم تهيه كرد و در كنار خانواده از آن لذت برد. فوتبال ايران نيازمند يك نگاه تازه به خواست مخاطبان و علاقهمندانش است، اين نگاه از سوي فدراسيون، سازمان ليگ و باشگاهها سالهاست كه نگاهي طلبكارانه است، فوتباليها حالا به خودشان حق ميدهند كه حتي به مردم عيب و ايراد بگيرند و برايشان تعيين تكليف كنند اما نميخواهند كوچكترين تغييري در نوع مديريت و نگاهشان به هوادار بدهند. فوتباليها از بزرگ تا كوچك اين حق را براي خود قائلند كه كرور، كرور پول بگيرند و مغرورانه گام بردارند و مردم هم بايد آنها را همينگونه قبول كنند چه نتيجه بگيرند و چه نگيرند.
فوتباليها حق دارند علاقهمندان را تا مرز سكته پيش ببرند، حق دارند با شكستهاي تحقيرآميز در آسيا غرور مردم را جريحهدار كنند و حق دارند كه براي تفريح مردم و خانوادهها تصميمگيري كنند اما كسي نبايد چيزي بگويد، كسي نبايد ايراد فني بگيرد و همه بايد بروند ورزشگاه دست به جيب شوند و بازي كسلكننده آنها را ببينند ولي نبايد بروند بيرون پيتزا بخورند، چراكه به اين آقايان برميخورد. فوتبال بايد نگاه خود را عوض كند، يكي، دو فصل قبل را به ياد بياورند كه وقتي حتي پخش تلويزيوني نداشت هيچ اتفاقي نيفتاد. آقايان آن روزها را به ياد بياورند آن وقت طلبكارانه براي تفريح و خورد و خوراك مردم تصميمگيري كنند و مغرورانه حرف بزنند. فوتباليها بايد نگاهشان را عوض كنند.
جام جم/
یادداشت 1
کودتا در ترکیه؛ ارتش هنوز بازیگری تاثیرگذار است
در بررسی و تحلیل کودتا در ترکیه، موضوعات متعددی مطرح شده است. در رابطه با زمینههای بروز این رویداد، دیدگاه اول که توسط دولت عنوان میشود بر این مبنا استوار است که کودتا را ناشی از دخالت «جماعت خدمت» وابسته به عبد الله گولن میداند و به شورش علیه روند دموکراسی در کشور معتقد است. این نظر توسط شخص رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه مطرح و تسری داده میشود.
دیدگاه دوم که توسط کارشناسان مطرح میشود، کودتا را نتیجه اعمال سیاستهای چند ساله اردوغان در طول زمامداری خود در رابطه با ارتش ارزیابی میکنند که باعث شکلگیری و رشد نارضایتیهای ساختاری در بدنه این نهاد نظامی شده است و این نارضایتیها در این نقطه نمود پیدا کرد، اما از منظر دیگر هم میتوان به این کودتا نگریست به این صورت که بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران معتقدند که دیگر زمانه کودتا و به نتیجه رسیدن آن در این کشور به سر آمده و دیگر بخت و اقبال با کودتاگران همراه نیست.
از دیگر ویژگیهای اساسی و ساختاری کودتای جمعه شب در ترکیه، تقابل مردم با کودتاگران بود؛ مردمی که ممکن است با سیاستهای اعمال شده توسط اردوغان موافق نباشند، اما با رویکرد و روش کودتا هم بشدت به مقابله برخاستند. در همین رابطه شیوه پرداختن به این رویداد و تحولات ایجاد شده در پی آن در شبکههای متعدد اجتماعی و رسانهای در جهت خنثیسازی کودتا بسیار موثر بود. اکنون این سوال مطرح میشود که آیا آینده سیاست و حکومت در ترکیه تابعی از شرایط کودتا و نتایج حاصل از آن خواهد بود یا خیر؟ در این رابطه هم دو دیدگاه مطرح است. دیدگاه اول؛ با توجه و استناد به صحبتهای رئیسجمهور ترکیه پیشبینی میشود که دورهای از تصفیههای شدید در ارتش و برخورد محکم با مخالفان و منتقدان پیشرو خواهد بود. دیدگاه دوم؛ معتقد است به سرانجام نرسیدن کودتای جمعه شب به تثبیت و استحکام قدرت بیش از پیش اردوغان منجر خواهد شد و زمینه را برای انجام تغییرات در ساختار نظام سیاسی ترکیه هموار خواهد کرد. اما از نگاهی دیگر برخی افراد معتقدند که انجام کودتا علیه دولت، پیامدهای قابل تاملی در نقد سیاست و عملکرد حزب حاکم عدالت و توسعه خواهد گذاشت. به این معنی که گرچه ممکن است اردوغان به سمت انحصارگرایی قدرت بیش از پیش سوق پیدا کند، ولی این واقعیت به وضوح پدیدار شده که دامنه نارضایتیها در سطوح مختلف اجتماعی و سیاسی افزایش یافته است. باید توجه داشت جناحها و گروههای مخالف سیاسی از ملیگرایان، کردها و عموم مردم همه یکصدا و متحد علیه کودتای نافرجام موضعگیری کردند و این مساله نباید در جهت حمایت از اردوغان و سیاستهای متخذه او تفسیر شود و این موضوع از پیروزی در آزمون بزرگ دموکراسی حکایت میکند. بهطور خلاصه باید گفت، گرچه دوران کودتا به پایان رسیده، اما نظامیان هنوز بهعنوان بازیگران موثر در عرصه سیاست و حکومت، حضور فعال دارند و نشان میدهد بهرغم تلاشهای 14 ساله رئیسجمهور کنونی ترکیه در جهت تقابل با نظامیان، هنوز نهاد ارتش از توان به چالش کشیدن دولت و ریاست جمهوری برخوردار است. روند تحولات نشان میدهد که این کودتا تاثیری بر تحولات اجتماعی و سیاسی ترکیه خواهد گذاشت، هرچند اردوغان میکوشد از این بستر در جهت تثبیت موقعیت خود بهره لازم و کافی را ببرد.
سیامک کاکایی؛ کارشناس مسائل خاورمیانه
یادداشت 2
بوتیکهایی که رسانه شدهاند
همزمان با تغییرات گستردهای که در سالهای اخیر در حوزه تکنولوژی رسانه رخ داد، پای بوتیکها و فروشگاههای عرضه لباس هم به بحث رسانه باز شد و آنها هم در راستای اهدافی از پیش تعیین شده، بهعنوان یک رسانه در جامعه مشغول به فعالیت شدند.
اگر به وضعیت امروز جامعه نگاهی بیندازیم میبینیم که بیشتر این بوتیکها در راستای همان فرهنگ غرب، که بیگانگان به دنبالش هستند، فعالیت میکنند و حتی در مواردی از بسیاری از رسانههای قدیمی هم قویتر عمل میکنند.
در نتیجه انواع مدها را در ویترینهای خودشان به نمایش میگذارند و با انجام کارهای تبلیغی به عرضه محصولاتی میپردازند که از همان نگاه اول با معیارهای اسلامی ـ ایرانی فرهنگ ما تناسبی ندارد. از این نظر میبینیم که بوتیکها تنها وظیفه عرضه لباس را بهعهده ندارند، بلکه در حوزه فرهنگسازی، نقشی جدید را بهعهده گرفتهاند که حتی میتواند باعث تغییر سبک زندگی افراد جامعه هم بشود. متاسفانه در غیاب نظارتهای دقیق و سختگیرانه، همه آنها بهراحتی به این کارکرد رسانه بودن میپردازند ـ چه آگاهانه و چه ناآگاهانه ـ و درنتیجه هم بازار مد را به دست میگیرند و هم ذائقه مخاطب را تغییر میدهند.
این موضوع وقتی بیشتر نمایان میشود که دقت کنیم کالاهای عرضه شده توسط این فروشگاهها و بوتیکها، در محیط بیرون از خانه مورد استفاده قرار میگیرند و در نتیجه در معرض دید عموم جامعه هستند. همین جاست که حتی بسیاری از دختران و پسران جوان و باحیا و با غیرت هم وقتی این مدلها را میبینند ممکن است برای استفاده از این مدلها وسوسه شوند.
به این دلیل که تصور میکنند مدلهایی که در بازار عرضه میشوند حتما از نظر مسئولین قابل قبول و موجه هستند که اجازه عرضه پیدا میکنند. این موضوع نشان دهنده وجود مشکلات در عرصه ساماندهی مد ولباس در کشور ماست. مشکلی که نشان میدهد نه تنها در این موضوع، سیاستگذاری و استراتژی خاصی وجود ندارد که حتی نظارت دقیقی هم وجود ندارد.
همینجاست که در غیاب مسئولان ما، سیاستگذاریهای پوشش مردم را شبکههای خارجی و طراحان مد بیگانه و... بهدست میگیرند و بهراحتی محصولاتشان را در بازار عرضه میکنند. این درحالی است که در بحث ساماندهی مد و لباس، دستگاهها و نهادهای زیادی از دولت پول میگیرند، از بودجه نظام استفاده میکنند اما خروجی عملکردشان در سطح جامعه دیده نمیشود.
نتیجه این شده که وضعیت حجاب و عفاف در سطح جامعه، وضعیتی باشد که الان در خیابانها به چشم میبینیم. من معتقدم که دختران و پسران جوان ما گناهی ندارند، چون سیاستگذاریهای مناسبی برای آنها انجام نشده و این جای خالی توسط سیاستهای فرهنگی که از بیرون از کشور هدایت میشوند پر شده است.
دکتر مهدی زابلیزاده؛ سرپرست دانشگاه صداوسیما
جمهوری اسلامی/
بسمالله الرحمن الرحیم
سیر تحولات پرشتاب در
ترکیه در فاصله زمانی کمتر از یک روز، فرایندهای کودتاو ضد کودتا را با
سرعتی غیرمنتظره رقم زد. ابتدا کودتاچیان به چند مرکز حساس و کلیدی در
اسلامبول و آنکارا تسلط یافتند و پیروزی خود را اعلام کردند ولی به فاصله
چند ساعت نیروهای ضد کودتا وارد عمل شدند و شکست کودتا را با خبر دستگیری
«کودتاچیان خائن» اعلام کردند. تحلیل این وضعیت هرچه باشد، حتی با شکست
کودتا هم در این نکته کمتر میتوان تردید کرد که اوضاع در ترکیه مطابق
افکار و اندیشههای اردوغان ودستیارانش به پیش نمیرود و با مشکلات جدی
مواجه است.
شتاب حرکت در این زمینه به قدری بود که باورپذیری آن برای
انجام یک کودتای تمام عیار در ترکیه بعنوان هم پیمان ناتو، محل تردید است.
شدت و دامنه عملیات کودتاچیان هم تقریباً به همین اندازه تردیدانگیز است.
آنها فقط در یک محدوده کوچک در اسلامبول و آنکارا وارد عمل شدند و فقط بخشی
از نیروهای ارتش را با خود همراه کردند و به گونهای عمل شد که بسیار
شکننده و از پیمان ابتدا محکوم به شکست، به نظر میرسید. نه محدودیتی برای
رئیسجمهور و نخستوزیر ایجاد شد و نه سرعت عمل برای تسلط بر سایر مراکز
قدرت، در کار بود. البته تاریخ را فاتحان مینویسند و اگر کودتا موفق
میشد، چه بسا فضای دیگری حاکم بود.
این پدیده برای کشوری که طی دهههای
اخیر در طول یک قرن شاهد انواع کودتاهای موفق بوده و طی آن کودتای «مصطفی
کمال پاشا» معروف به «آتاتورک»، ژنرال «کنعان اورن» و برخی دیگر از
کودتاهای کمتر ریشهدار را تجربه کرده، قدری ساختگی به نظر میآید. اما اگر
واقعاً کودتائی در کار بوده ولی ضد کودتا قویتر و فوریتر عمل کرده،
قاعدتاً اردوغان و دستیارانش باید بدانند که همیشه چنین شانسی برای آنها
وجود نخواهد داشت که بتوانند به سرعت و یا به تاخیر، اوضاع را دوباره مهار
کنند.
تا همین جا هم دولت و همفکرانش کاملاً پذیرفتهاند که اوضاع به
کلی شکننده و برگشتناپذیر است و هر لحظه ممکن است کودتاچیان دیگری از
گوشهای دیگر سربلند کنند و اوضاع را به زیان هیئت حاکمه تغییر دهند و آنرا
تثبیت نمایند. تا اینجای قضیه روشن است که حداقل بخشی از ارتش ترکیه
مشخصاً به خاطر آنکه قرار بوده 700 تن از آنها در پیگیری طرحهای اردوغان
برای تصفیه ارتش و پاکسازی نظامیان بازداشت و محاکمه شوند، از روند کنونی
به شدت ناراضی بوده و به کودتاچیان پیوستهاند. ولی آیا کودتا در کشوری عضو
پیمان ناتو با آنهمه حساسیتها و ملاحظات امنیتی و تمهیدات ضد اطلاعاتی،
به همین سادگی شکل میگیرد و عملیاتی میشود؟ این احتمال وجود دارد که موج
گسترده بازداشتها و برکناریها در ارتش ترکیه، فضا را علیه اردوغان تغییر
داده و زمینه ساز کودتای اخیر بوده است. به طور همزمان میتوان استدلال کرد
که اتفاقاً همین سیاستهای اردوغان در مهارو پاکسازی ارتش جواب داده و
زمینههای شکست کودتا را فراهم ساخته است. احتمال دیگر هم اینست که اردوغان
از کودتا مطلع بوده و با آمادگی درصدد مهار آن برآمده است.
واقعیت امر،
هرچه باشد، در چند نکته کمتر میتوان تردید کرد. نخست آنکه تا اینجای قضیه
ثابت شد که ارتش ترکیه از عملکرد اردوغان و دستیارانش در قلمرو سیاست
داخلی و منطقهای چندان رضایتی ندارد و برای مقابله با آن حتی حاضر است
ریسک بزرگ کودتا را هم بپذیرد. موضوع مهمتر آنکه حتی اگر شکست کودتا را
بپذیریم، «شکنندگی اوضاع» حتی به اعتراف مدیران ضد کودتا همچنان به قوت خود
باقی است و آنها مراتب نگرانی خود را پنهان نمیکنند.
موضوع حیاتی دیگر
آنکه نارضایتی ارتش و بخش مهمی از افکار عمومی ترکیه با سرکوب کودتا حل و
فصل نخواهد شد بلکه به صورت پنهان همانند آتشی در زیر خاکستر، فضای جامعه
ترکیه را در شرایط «آرامش قبل از طوفان» حفظ خواهد کرد. این تقریباً همان
حالتی است که اردوغان در سالهای اخیر، آنرا بر فضای سیاسی و حتی نظامی
ترکیه تحمیل کرده و در عین آنکه فضا را به شدت «امنیتی» و ملتهب ساخته، از
یکطرف با سوءاستفاده از توانمندیهای ارتش در سوریه و عراق و حتی سرکوب
کردها با همین ابزار، سعی کرده ارتش را درگیر کند و به یک روند فرسایشی
بکشاند و توان آنرا به تحلیل ببرد و در عین حال آنرا رودرروی دیگران قرار
دهد که اعتبار و محبوبیت چندانی برای ارتش ترکیه بجا نگذاشته است. از سوی
دیگر همگان به چشم دیدند که اردوغان و دستیارانش با سوءاستفاده از همین
حربهها و امنیتی کردن فضای سیاسی – اجتماعی ترکیه توانستند خود را از
انزوای سیاسی زجر دهنده در سال گذشته خارج کنند و با توسل به همین حربه و
برگزاری انتخابات زودرس مجلس، به اکثریت شکنندهای دست یابند که حاصل آن
دولت نیم بند «احمد داود اوغلو» بود که سقوط کرد. اظهارات شتابزده
«اردوغان» و «ییلدیریم» در واکنش به کودتای نظامیان به خوبی ابعاد نگرانی
آنها نسبت به شکنندگی اوضاع را آشکار میسازد. از این پس وی و دستیارانش چه
بسا مثل گذشته نتوانند از اهرم فشار ارتش برای مرعوب و سرکوب کردن کردها و
انجام عملیات ایذائی و تهاجمی علیه سوریه و عراق بویژه در مناطق کردنشین
این کشورها سوءاستفاده کنند و یا حداقل مجبورند برای مدتی در این سیاستها
تجدیدنظر نمایند. طبعاً کودتای نیم بند اخیر ترکیه با هر نگاهی که مورد
ارزیابی قرار گیرد، وجود نوعی التهاب، ناآرامی و بیثباتی ریشهای در
ساختار سیاسی – نظامی ترکیه را بازگو میکند که میتواند باز خورد شکست
اردوغان در برخورد با فضای داخلی و پیرامونی باشد. تعارض با کردها، شکست در
حمایت از داعش و سایر گروههای تروریستی و رسوائی قاچاق نفت و اسلحه در
سوریه و عراق، تعارض با آمریکا و ناتو در ماجرای درگیری با روسیه که
نخواستند به تصمیم اردوغان به جنگ مسکو بروند، انزوای مطلق اردوغان و
مزدوران محلی در حوادث عراق و سوریه که منجر به عقب نشینی اردوغان در برابر
دمشق و بغداد شد، بعلاوه طیف وسیعی از نارضایتیهای ناشی از تکرویهای
اردوغان در صحنه داخلی برای احیای سیاستهای نوعثمانی، فضا را به شدت علیه
اردوغان تیره کرده است. اکنون بهتر قابل درک است که چرا اعضای ناتو به کلی
فاقد هرگونه تمایلی به حمایت از اردوغان در تخاصم و برخورد نظامی با روسیه
بودهاند. چرا که دقیقاً خبر داشتهاند که اردوغان در داخل کشور و در فضای
پیرامونی با مشکلات فزایندهای مواجه است و سعی میکند با وارد کردن ناتو
به صحنه درگیریهای نظامی با روسیه، بر شکست و ناکامی خود در تمامی صحنهها
سرپوش بگذارد و با انحراف افکار عمومی به سمت و سوی سوریه و عراق، فقدان
پایگاه سیاسی – اجتماعی خود را هم توجیه نماید و از اهمیت آن بکاهد.
اردوغان با شکستن قلمها و تلاش برای تسلط بر رسانهها سعی کرد زمینه ساز
انزوای مخالفان داخلی باشد ولی هنوز هم در برابر انبوه ناکامیها تقریباً
تنها مانده است. اردوغان برای استفاده از فرصت پس از شکست همین کودتای نیم
بند و چند ساعته در جهت سرکوب مخالفین و تشدید پاکسازیها و برکناریها و
بازداشتها در ارتش ترکیه وارد عمل شده ولی اگر وقوع همین کودتا را
نشانهای از وجود نارضایتی در بدنه ارتش تلقی کنیم، بعید به نظر میرسد
استمرار همین سیاست اردوغان از این پس هم بدون واکنش باشد. بدین ترتیب
قطعاً اردوغان و دستیارانش از شکست کودتای نیم بند اخیر راضی به نظر
میرسند ولی قاعدتاً از این نکته غافل نخواهد بود که شاید این بار، شانس با
آنها تا این اندازه همراه نباشد و تلاش آنها برای دامن زدن به التهاب و
شکنندگی اوضاع، شرایط را به کلی در مسیر برگشت ناپذیر قرار دهد و فرصتی هم
برای جبران مافات باقی نگذارد. این مهمترین درسی است که اردوغان و
دستیارانش میتوانند بیاموزند و آنچه رخ داده به عنوان فرصت محدودی برای
جبران اشتباهات در سیاستهای جاری و گذشته، تلقی کنند و از استعدادهای خود
برای بهبود اوضاع، نه با داغ و درفش بلکه با تعقل و سیاستورزی به کار
گیرند. این بهترین راهکار برای مهار و پایان التهابات سیاسی و ترمیم
شکنندگی اوضاع است که میتواند ثبات و امنیت و آرامش ترکیه و اطمینان خاطر
همگان را درون ترکیه و در فضای پیرامونی تامین و تضمین نماید.
اینها همه
درصورتی است که آنچه در ترکیه رخ داده واقعاً یک کودتا بوده باشد نه نمایش
کودتا. اگر این واقعه یک نمایش بوده باشد، تبعات زیادی خواهد داشت که به
تدریج روشن خواهد شد و گریبان شخص اردوغان را خواهد گرفت.