روزنامه کیهان**
قرن آسیایی و چالش آمریکای/ سید محمدعماد اعرابی
مسلما تاریخ یکی از تماشاییترین مقاطع خود را در این سالها سپری میکند. تضادها و تقابلها که تا پیش از این سعی میشد با مدیریت منافع و روابط پوشانده شوند، از عمق به سطح آمده و روز به روز عیانتر میشود.
براین اساس ائتلافهای قدیمی در حال بازسازی خود و یا شکلدهی به ائتلافی جدید بر مبنای اقتضائات روز هستند. ما ناظران جهانی هستیم که در آن هندسه قدرت به شکلی سریع، اما کاملا باورپذیر در حال تغییر و دگرگونی است.
۲۵ می۲۰۲۰ «جوزپ بورل»، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در پیام تصویری خود به کنفرانس سفیران آلمان گفت:«تحلیلگران مدتهاست درباره پایان سیستم تحت رهبری آمریکا و ورود به عصر آسیا صحبت میکنند. این اکنون در مقابل چشمان ما اتفاق میافتد... ما در دنیایی بدون رهبری زندگی میکنیم که در آن آسیا بهطور فزاینده از نظر اقتصادی، امنیتی و فنآوری اهمیت پیدا خواهد کرد.»
او دو سال پیش و در اوج همهگیری بیماری کرونا این سخنان را میگفت و از نظر او همهگیری کرونا نقشی اساسی در این فرآیند داشت: «اگر قرن بیست و یکم، به یک قرن آسیایی چرخش پیدا کند، همانطور که قرن بیستم آمریکایی بود، ممکن است از این بیماری همهگیر بهعنوان نقطه عطف این روند یاد شود.» همان ایام «نیکلا سارکوزی» رئیس جمهور اسبق فرانسه نیز گفت: «محوریت جهان در حال گذار از غرب دیروز به شرق امروز یعنی آسیا است. ما در گذشته بر جهان تسلط داشتیم، اما در حال حاضر به هیچ وجه مسلط نیستیم.»، اما هنوز ویروس کرونا در جهان کاملا مهار نشده بود که رویداد دیگری رخ داد: «جنگ اوکراین». واقعهای که به تحولات جهانی سرعت بیشتری بخشید. حالا دیگر بورل بهجای حدس و گمان درباره چرخش آهسته نظم جهانی، از
«حمله به نظم جهانی» سخن میگفت و از جهان آینده خبر میداد: «آنچه در حال رخ دادن است، جهان را در سالهای آینده شکل خواهد داد.» جنگ اوکراین مقطعی حساس در آستانه قرن آسیایی است. جنگی که اگرچه با عملیات ویژه نیروهای روسیه به وقوع پیوست، اما توسط ایالات متحده با هدف بازآفرینی رهبری دیروز خود در دنیای فردا زمینه سازی شد.
۲آوریل ۲۰۰۸ (۱۴ فروردین ۱۳۸۷) وقتی مسئولان ناتو طی نشست سالانه این ائتلاف در بخارست از پیوستن اوکراین و گرجستان به ناتو در آینده خبر دادند؛ «ویلیام برنز» سفیر وقت آمریکا در روسیه طی گزارشی برای «کاندولیزا رایس» وزیر خارجه وقت آمریکا نوشت:
«عضویت اوکراین در ناتو مشخصترین خط قرمز برای همه نخبگان روسیه (نه فقط شخص ولادیمیر پوتین) است...
طی صحبتهایی که در بیش از دو سال و نیم با بازیگران کلیدی روسیه داشتهام- از آدمهای ناشی در گوشهکنارهای کرملین گرفته تا هوشمندترین منتقدان لیبرال پوتین- هنوز کسی را پیدا نکردهام که عضویت اوکراین در ناتو را چیزی غیر از چالش مستقیم برای منافع روسیه ببیند.» او ۱۴ سال پیش نسبت به تصمیم خطرآفرین آمریکا در مقدمه سازی برای جنگ اوکراین هشدار داد.
با این حال آمریکا و متحدانش علاوهبر روی کار آوردن دولتی غربگرا در اوکراین، آموزش نظامی به ارتش این کشور را در قالب برنامههای ناتو آغاز کردند؛ آنها به ارسال تسلیحات برای اوکراین پرداختند و این کشور را در رزمایشهای نظامی ناتو مشارکت دادند و در نهایت از عضویت حتمی اوکراین در ناتو گفتند.
به نظر میرسید دولتمردان آمریکا ناچار به پیشبرد راهبرد خود برای تسلط بر شرق و بیتفاوتی به هشدارها درباره جنگ احتمالی اوکراین بودند. سرنوشت اوکراین و مردمانش برای آنها اهمیتی نداشت، آنچه مهم بود استقرار در نزدیکترین سنگر به محور شرق در مرزهای روسیه بود. «جان مرشایمر» نظریهپرداز آمریکایی در انتهای مقالهای که برای «نشنالاینترست» در تحلیل جنگ اوکراین نوشت به همین جنبه اشاره کرد: «واشنگتن نقشی محوری در هدایت اوکراین به قعر ویرانی بازی کرد. تاریخ قضاوت سختی درباره ایالات متحده و متحدانش بابت سیاست احمقانهای که در قبال اوکراین در پیش گرفتند انجام خواهند داد.»
۲۹ ژوئن ۲۰۲۲ (۸ تیر ۱۴۰۱) این بار اعضای ناتو در مادرید گردهم آمدند تا جدیدترین سند راهبردی خود برای ده سال آینده را منتشر کنند.
سندی که علاوهبر روسیه در رویکردی بیسابقه برای اولین بار چین را نیز چالشی برای منافع، ارزشها و امنیت اعضای ناتو شناسایی کرد. دغدغه آمریکا و متحدانش در ناتو همان دغدغه همیشگی بود: «تضعیف و براندازی نظم جهانی». نظمی غربی که در حال تغییر و فروپاشی بود و آنها نگران دست پایین خود در این تغییرات آسیا محور بودند. اجلاس ناتو در مادرید مشارکتکنندگان ویژهای نیز داشت: ژاپن، کرهجنوبی، استرالیا و نیوزلند.
حالا ناتو علاوهبر اوکراین در همسایگی غرب آسیا، در شرق آسیا نیز سنگربندی میکرد.
در واقع آمریکا برای پیشبرد منافعش، با افزایش تنش در جهان، کشورهای به ظاهر بیطرف را مجبور به تقابل با رقبایش میکرد، کاری که با اوکراین نیز انجام داد.
همین باعث شد که «هرووه جوین» عضو کمیته فرعی امنیت و دفاع پارلمان اروپا درباره اقدامات اخیر ناتو که در خدمت منافع آمریکا و انگلیس انجام میشود بگوید: «ناتو تهدید شماره یک صلح در کل جهان است.» علاوهبر ناتو ایالات متحده در قالبهای دیگر نیز به آرایش متحدان خود در شرق و جنوب شرق آسیا پرداخته است.
پیمان آکوس با استرالیا و انگلیس برای حضور در اقیانوس آرام و ائتلاف کواد با ژاپن، هند و استرالیا با رویکردی امنیتی که تمرینهای نظامی مشترک را نیز به همراه داشت.
۲۴ ژوئن ۲۰۲۲ (۳ تیر ۱۴۰۱) شبکه آمریکایی CNBC گزیدهای از مصاحبه خود با «ملک عبدالله» را پخش کرد.
پادشاه اردن در این مصاحبه گفت از ایده تشکیل «ناتوی خاورمیانه» حمایت میکند. یک روز بعد نشریه «والاستریتژورنال» از نشستی محرمانه با موضوع ایران در شرمالشیخ مصر خبر داد. نشستی که در ماه مارس با حضور افسران عالیرتبه عرب و رژیم صهیونیستی زیر نظر ارتش آمریکا برگزار شده بود.
عربستان، قطر، مصر، اردن، امارات و بحرین کشورهای عربی بودند که طبق گزارش والاستریتژورنال نمایندگان خود را به این نشست اعزام کرده بودند اگرچه هیچ یک از کشورها رسما برگزاری و حضور در چنین نشستی را تأیید نکردند. موضوع این نشست نیز راههای مقابله با تواناییهای موشکی و پهپادی روبهرشد ایران اعلام شد. آمریکا این بار مشغول راهاندازی ائتلافی در جنوب غربی آسیا برای مهار ایران بود.
ائتلافی که اگرچه ایده آن تازه نبود و رؤسای جمهور گذشته آمریکا در عمل هرگز موفق به شکلدهی آن نشدند، اما به نظر میرسید ایالات متحده با طرح یک لایحه دوحزبی و دومجلسی در کنگره این کشور قصد حمایت جدیتری از آن دارد و قسمت مهمی از دستورکار سفر بایدن به غرب آسیاست.
آمریکا با آگاهی از نقش آسیا در نظم آینده جهانی مشغول ساخت ائتلافهای جدید برای مهار رقبای خود در مناطق مختلف آسیاست، رقبایی که بعضا نه تنها در آسیا که حتی در نقشآفرینی جهانی برای ایالات متحده چالشی جدی ایجاد کردهاند.
اما تحرکات آمریکا و متحدانش در آسیا به همین جا ختم نمیشود. ۲۷ ژوئن ۲۰۲۲ (۶ تیر ۱۴۰۱) اعضای گروه هفت (G۷) در نشست پایانی خود در آلمان از توافق بر سر طرحی ۶۰۰ میلیارد دلاری موسوم به «همکاری برای زیرساخت و توسعه جهانی» خبر دادند.
طرحی که آمریکا با تأمین ۲۰۰ میلیارد دلار از هزینه آن، نقشی اساسی در پیشبردش داشت. این طرح در همان ابتدای کار از سوی رسانههای دولتی اروپا پاتک غرب به برنامه راهبردی چین تحت عنوان «کمربند و جاده» خوانده شد.
«کمربند وجاده» برنامهای با محوریت حملونقل بینالمللی است که در قسمت خشکی با احیای مسیر تاریخی جاده ابریشم میتواند منافع مشترک اقتصادی و ارتباطات پایدار سیاسی میان کشورهای آسیایی برقرار کند و منطقه آسیای مرکزی در آن نقش برجستهای دارد. توسعه کشورهای آسیایی و تحکیم روابط اقتصادی در شرق خارج از اراده آمریکا بازهم یک دغدغه تکراری برای واشنگتن به همراه داشت: «تضعیف نظم جهانی». سرمایهگذاری «بانک توسعه آسیایی» بر روی پروژه راه لاجورد به عنوان طرحی بدیل برای کمربند ابریشم در اتصال آسیای مرکزی به اروپا با هدف رفع همین دغدغه انجام شد.
بانکی که اکثریت سهام آن در اختیار آمریکا بود.
موضوع وقتی کاملا عیان شد که پنجمین اجلاس سالانه راهگذر «ترانس-خزر» نه در کشورهای محور لاجورد که با میزبانی مرکز آمریکایی «سیاستگذاری خزر» و مشارکت «مرکز همکاریهای بینالمللی آمریکا» (USAID)، «شورای امنیت»
و «وزارت خارجه» آمریکا در واشنگتن برگزار شد.
با این حساب تقریبا مشخص است که بخشی از هزینه ٦٠٠ میلیارد دلاری آمریکا و متحدانش در G۷ صرف پروژههای راهگذر «ترنس-خزر» از جمله احیای راه لاجورد خواهد شد. ایالات متحده، اما برای پیشبرد اهدافش در آسیای مرکزی علاوهبر رقبای جدی، مانعی جدیتر نیز دارد: «دوری از فرهنگ و ارزشهای مردمان این منطقه». برنامه راهبردی ۶ ساله آمریکا (۲۰۱۹-۲۰۲۵) برای آسیای میانه به همین منظور طراحی شد. برنامهای که بخش عمده منابع مالی آن صرف ترویج فرهنگ غرب و پرورش نخبگان و رسانههای غربگرا در این مناطق میشود.
در این برنامه «دانشگاه آمریکایی بیشکک» نقشی مهم برای تربیت نسلی از مدیران مطلوب ایالات متحده دارد، علاوهبر این آمریکا بودجهای اختصاصی برای بازدید دانشآموزان، متخصصان و مدیران این منطقه از آمریکا و تجربه فرهنگ آمریکایی در قالب طرح تبادل نخبگان در نظر گرفته است.
همچنین سفارتهای آمریکا در آسیای مرکزی برنامههای مهارتآموزی و گسترش شبکههای لازم برای خبرنگاران را در پوشش تقویت جامعه مدنی ارائه میدهند. اینکه گاهی دولتمردان واشنگتن نگران وضعیت جمعیت «ایغورها» در مرکز آسیا میشوند نه از سر تمایلات انساندوستانه و یا علاقه به حقوق مسلمانان که بخشی از پیشبرد برنامهشان برای گسترش عوامل وابسته به خود در مرکز آسیاست. آشوب این روزهای منطقه قرهقالپاقستان در ازبکستان نیز از همین جنس است.
آشوبهایی که به نظر میرسد رو به رشدی در کشورهای این منطقه طی سالهای آینده داشته باشد. آمریکا علاوهبر شرق، غرب و جنوب آسیا دنبال جای پایی در قلب آسیا برای مهار نظم نوپدید شرق است.
قرن بیست و یک آنطور که جوزپ بورل هم اشاره کرد قرن آسیایی است و البته همانطور که سارکوزی گفت چالش اصلی غرب عدم تسلط بر این جهان جدید است. آمریکا و متحدانش تلاش زیادی برای تمدید سلطه و احیای جایگاه از دست رفته خود میکنند، اما میتوان یادداشتی مجزا و به همین تفصیل نیز برای نشان دادن دلایل ناکامی تلاشهای آمریکا برای تغییر نظم آینده جهان نوشت.
آنچه قطعی است ما در آغاز یک نزاع تاریخساز به سر میبریم. نزاعی که از دل آن جهانی جدید متولد خواهد شد؛ جهانی مستقل از اراده آمریکا و متحدانش.
***************
روزنامه وطن امروز**
**************
روزنامه خراسان**
اما و اگرهای طرح پدافندی ضد ایرانی/ علیرضا تقوی نیا
آمریکا و رژیم صهیونیستی به تازگی از ایجاد شبکه یکپارچه پدافندی برای مقابله با تهدیدات ایران در منطقه غرب آسیا سخن می گویند .ایجاد این شبکه به معنای آن است که یگان های پدافندی کشورهای منطقه به طور هماهنگ با یکدیگر مرتبط شده و داده های خود را با استفاده از تجهیزاتی که در اختیار دارند به اشتراک بگذارند و در برابر تهدیدات هوایی عکس العمل به موقع و فوری داشته باشند .«نورنیوز» رسانه نزدیک به شورای عالی امنیت ملی به اخباری درباره ایجاد شبکه یکپارچه پدافندی در غرب آسیا واکنش نشان داد و نوشت: اگر اجرای چنین طرحهایی امنیت ایران را به خطر بیندازد، به طورقطع با پاسخ قاطع اولیه به نزدیکترین و در دسترسترین اهداف روبه رو خواهد شد.رویترز نیز مدتی پیش به نقل از یک مقام رژیم صهیونیستی نوشته بود که مقرر شده تا بهجای استفاده از تجهیزات فیزیکی یکسان، کشورهای شریک سامانههای دفاعی خود را از طریق ارتباطات الکترونیک از راه دور هماهنگ کنند. در این چارچوب، شبکهای از رادارها، ردیابها و سامانههای رهگیری بین عربستان، عمان، کویت، بحرین، قطر، امارات، عراق، اردن و مصر با کمک فناوری اسرائیلی و با استفاده از پایگاههای نظامی آمریکا ایجاد خواهد شد.به نظر میرسد این طرح بر اساس یک تقسیم کار مبتنی بر تأمین منابع مالی از سوی کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، طراحی و برنامهریزی از سوی رژیم صهیونیستی و هماهنگیهای سیاسی و میدانی از سوی آمریکا پیش رفته است. راهبرد کلان نیز همان مدیریت از راه دور تحولات منطقه است که واشنگتن دنبال میکند. اما در این خصوص چند نکته باید یادآوری شود :1-این طرح از پیش با ناکامی روبه رو شده زیرا کشورهای اردن،قطر ، کویت ، عراق و عمان مخالفت خود را با پیوستن به آن ابراز کرده اند .بنابراین یکپارچه سازی سیستم های پدافندی به شکلی که مدنظر آمریکا و اسرائیل است رخ نخواهد داد .2-ایران به لحاظ تکنیکی و تاکتیکی قابلیت مقابله با هر نوع سیستم پدافندی را دارد زیرا اولا حجم و کمیت موشک ها و پهپادهای خود را از ده ها هزار بالاتر برده و در هر نبردی می تواند سیل بی شماری از موشک ، راکت و پهپاد را به سمت اهداف مدنظرش روانه سازد .ثانیا موشک های نسل جدید ایرانی از قابلیت کلاهک جداشونده و مانورپذیر تا لحظه اصابت به هدف برخوردارند و از فرمول حرکتی راکت های بالستیک پیروی نمی کنند . ثالثا موشک های کروز ایرانی در ارتفاع بسیار پایین پرواز می کنند و مانور پذیری بالایی دارند و مقابله با آن ها بسیار مشکل است .همچنین تاکتیک شلیک همزمان هزاران موشک ، راکت و پهپاد همراه با جنگ الکترونیک گسترده، عملکرد هر گونه سیستم پدافندی را مختل خواهد کرد . تردیدی نیست که در هرجنگ احتمالی میزان موشک های پدافندی بارگذاری شده تمام کشورهای عربی به اندازه قدرت آتش راکت ها ، موشک ها و پهپادهای ایرانی نیست.3-در صورت بروز جنگ احتمالی پاسخ ایران صرفا از طریق هوا نخواهد بود و عملیات های آفندی آبی - خاکی مقتضی را علیه تهدیدات انجام خواهد داد . فاصله کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس تا سواحل ایران بسیار اندک بوده و در کمتر از یک ساعت قایق های بی شمار سپاه پاسداران می توانند خود را به سواحل آنان برسانند و سرپل های مدنظر را تصرف کنند .نباید فراموش کرد که کشورهایی چون امارات و بحرین از لحاظ نظامی در برابر ایران اصلا به حساب نمی آیند و به لحاظ کمی فاصله با همسایه شمالی خود نیز کاملا آسیب پذیرند4- موفقیت عملیات های انصارا...درهدف اصابت قراردادن ابوظبی و شهرهای مهم سعودی که از پیشرفته ترین تجهیزات پدافندی غربی بهره می بردند نشان داد قابلیت های اعلامی تسلیحات پدافندی خریداری شده این کشورها تا چه حد به اغراق آلوده بوده و سیستم های مزبور نتوانسته اند در برابر تهدیدی بسیار ضعیف تر از جمهوری اسلامی واکنش مناسب نشان دهند.5-به نظر می رسد پس از شکست طرح ناتوی عربی و تشکیل ائتلاف امنیت دریایی در خلیج فارس علیه جمهوری اسلامی ، این طرح نیز با ناکامی روبه رو شود زیرا در میان کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس علیه ایران اجماع وجود ندارد و دیگر این که قابلیت های نظامی سپاه و ارتش کاملا بر کشورهای کوچک عربی چیرگی پیدا خواهد کرد .6-البته طبیعی است که ایجاد شبکه یکپارچه پدافندی بهانه ای برای حضور بیشتر اسرائیل در امارات ، بحرین و شاید سعودی بوده و شرکت های تسلیحاتی آمریکایی نیز سود سرشاری را از بابت فروختن تجهیزات جدید و گران قیمت خود به عرب های حاشیه خلیج فارس کسب خواهند کرد .خصوصا که محمد بن سلمان رویای پادشاهی سعودی دارد و همان گونه که با یک رشوه بسیار سنگین توانست ترامپ را قانع کند که پسر عمویش محمد بن نایف را از ولیعهدی برکنار و خود را جایگزین او سازد ، این بار نیز عزم دلبری برای رئیس جمهور دموکرات آمریکا را کرده و به نظر می رسد حاضر به پرداخت هزینه ای کلان برای تحقق این امر باشد .
**************
روزنامه ایران**
**************
روزنامه شرق**
صدای جیغ و فریاد زن هنگام دستگیری!
توسط مأموران گشت ارشاد که این روزها تحت عنوان طرح امنیت اخلاقی شدت گرفته است در گوشم میپیچد. مقاومت او برای نرفتن در ماشین و کشاکش با مأموران نیروی انتظامی، صحنههایی دلخراش را ترسیم میکند که دل آدمی را به درد میآورد. این روزها چه در خیابان باشی و چه در فضای مجازی احتمال اینکه با چنین صحنههای تلخی مواجه شوی زیاد است. به لطف پیگیران بودجه در این حوزه که با وجود تمامی مشکلات معیشتی و اقتصادی اولویتشان اکنون نه تخم مرغ شانهای صد هزار تومان پیشنهادی رئیس صنف مرغداران و نه گیلاس کیلویی 70 هزار تومان و نه ماست 70 هزار تومانی و نه نان باگت 15 هزار تومانی و نه روغن نباتی 300 هزار تومانی و نه ... است، اولویت آنها امروز پوشش زنان است. طرحی که به نام امنیت اخلاقی در جامعه با مجوز وزارت کشور در حال اجراست مطالبه طیفی را پاسخگوست که دغدغهاش «کاد الفقر ان یکون الکفرا» نیست، به صراحت اعلام میکنند که دغدغه آنها یک دغدغه سیاسی و هویتساز به نام حجاب است. (حجاب یک مسئله عادی نیست به هویت ما گره خورده است، حاجعلیاکبری، امام جمعه تهران)
بررسی قوانین موضوعه درخصوص حجاب از بدو انقلاب تاکنون و جرمانگاری بیحجابی نیز منجر به کسب نتیجه دلخواه طرفداران حجاب اجباری نشده است.
در 21 تیر ماه سال 62 بهگواه تاریخ حجاب، اجباری و در قانون مجازات اسلامی همان سال در 18 مرداد 1362 در تبصره ماده 102 بیحجابی جرم انگاری و برای زنان فاقد حجاب 74 ضربه شلاق تعزیری در نظر گرفته شد.
تبصره ماده 102- زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر شوند، به تعزیر تا 74 ضربه شلاق محکوم خواهند شد. همزمان بخشی از زنان مسلمان به این الگوی حجاب که توسط دستگاههای رسمی تبلیغ میشد اعتراض کردند؛ اما این صداها خاموش شد. 13 سال بعد در قانون مجازات اسلامی مصوب 2/3/1375 مجازات شلاق حذف و مجازت حبس و جزای نقدی جایگزین آن شد.
تبصره ماده 141 - زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر شوند به حبس از 10 روز تا دو ماه و یا از 50 هزار تا 500 هزار ریال جزای نقدی محکوم خواهند شد. در قانون مجازات اسلامی مصوب 92 این تبصره عینا مانند سال 75 تکرار شد.
نتیجه آنکه شلاق، حبس و جزای نقدی از ابتدای انقلاب تاکنون نتوانسته منجر به اقبال عمومی به این مقوله شود که اتفاقا منجر به مقاومت در این حوزه نیز شده است. از سوی دیگر قانونگذاران به این نکته مهم توجه نکردهاند که اساسا پروردگار برای بیحجابی مجازاتی در نظر نگرفته که اگر چنین بود، مانند شرب خمر و سرقت و زنا برای آن مجازات در نظر میگرفت.
در بحث حجاب، مشکل از جایی نشئت گرفته است که رجل سیاسی ما (اعم از زن و مرد که ایبسا زنانی بودهاند که در راستای تضییق و تحدید حجاب سختگیرانهتر از مردان عمل کرده و میکنند) امری ذاتا فرهنگی را به یک امر سیاسی پیوند زدهاند.
بعید به نظر میرسد طراحان طرح امنیت اخلاقی که این روزها شاهد وضعیت افسارگسیخته تورم و وضعیت دشوار معیشتی بخش بزرگی از مردم هستند ندانند که جامعه تحمل فشار مضاعف بر نیمی از جمعیت خود را که اکنون آنها نیز نانآور خانه هستند ندارد. منظور و هدف این عده شاید قابل تصور و پیشبینی باشد اما از یک چیز هرگز نباید غفلت کرد جامعه انسانی اصولا غیرقابل پیشبینی است و همواره نتایج مورد نظر سیاسیون حاصل نمیشود، بلکه نتیجه عکس نیز حاصل خواهد شد.
در مقدمه قانون اساسی زن چنین توصیف شده است: در ایجاد بنیادهای اجتماعی اسلامی، نیروهای انسانی که تاکنون در خدمت استثمار همهجانبه خارجی بودند، هویت اصلی و حقوق انسانی خود را باز مییابند و در این بازیابی طبیعی است که زنان بهدلیل ستم بیشتری که تاکنون از نظام طاغوتی متحمل شدهاند، استیفای حقوق آنان بیشتر خواهد بود.
درحالیکه صدای جیغ زن همچنان در گوشم طنینانداز است، این جمله از قانون اساسی در جلوی چشمانم رژه میرود.
**************************************************************