صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۶ شهريور ۱۴۰۱ - ۰۷:۱۷  ، 
کد خبر : ۳۳۹۷۳۲

یادداشت روزنامه های چهارشنبه، 16 شهریورماه

مشکل اروپا را آمریکا حل می کند؟

 از زمانی که جوزف بورل مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا گفت تنها چند میلی متر تا توافق نهایی احیای برجام فاصله داریم تا روز گذشته که گفت به توافق بدبین شده ام چند روز بیشتر فاصله نبود اما به نظر می رسد این دنباله روی اروپا از آمریکا حالا به نقاط عطف خود در توافق رسیده و می تواند باعث برهم خوردن مذاکرات 17 ماهه ای شود که رسیدن به آن برای همه نتیجه برد برد در بر داشته باشد. امروز همه می دانند مهم ترین اختلاف باقی مانده در کنار برخی اختلافات کوچک تر ، موضوع اختلافات پادمانی میان ایران و آژانس بین المللی انرژی اتمی بر سر سه مکان ادعایی آژانس است، اما چرا این اختلاف باقی مانده ؟ چون ایران کاملا به طرف مقابل چه آمریکا که با خروجش از برجام عامل اصلی ایجاد این وضعیت و ده ها میلیارد دلار خسارت به ایران است و چه اروپا که با دنباله روی از آمریکا عملا انتفاع اقتصادی ایران از برجام را از بین برد و چه آژانس انرژی اتمی و شخص رافائل گروسی مدیرکل آژانس که این روزها کاملا چشم به دهان رژیم صهیونیستی دوخته و از وظایف حرفه ای خود فرسنگ ها فاصله گرفته، بی اعتماد شده و این بی اعتمادی در سال های قبل برجام ، حین برجام و بعد از برجام ریشه دارد . ریشه در سال هایی که ایران کاملا متعهد به اجرای تعهدات برجامی خود بود و حتی تا یک سال بعد از خروج آمریکا هم این تعهد را حفظ کرد اما کسی حاضر نبود به آمریکا بابت نقض هایش در سال های برجام و خروجش بعد از برجام فشار بیاورد یا حاضر به جبران خسارت های ایران باشد . این بی اعتمادی باعث شده ایران نه تنها در مذاکرات محرمانه خود بلکه از زبان رئیس شورای عالی امنیت ملی خود اعلام کند بدون بسته شدن این پرونده ها، سخن از توافق بی معناست . ایران با هدف رسیدن به یک توافق پایدار از فروردین 1400 وارد مذاکرات هسته ای شد اما همه می دانند اگر قرار باشد تهران همه تعهدات هسته ای خود را انجام دهد یعنی سانتریفیوژهای پیشرفته اش را انبار کند ، غنی سازی 60درصد و 20درصد را متوقف سازد و مواد غنی شده خود را به خارج از کشور بفرستد ، دیگر ابزاری برای مقابله با بازی های سیاسی و غیر حرفه ای غرب با بازیگری به نام آژانس و به بهانه ادعاهایی که امروز گفته می شود،  نخواهد داشت . پس عاقلانه است اگر ایران بگوید تا این بهانه ها حل نشود توافق معنایی ندارد و اگر هم توافقی باشد پایداری نخواهد داشت . شما خود را جای شرکت ها و بانک های بزرگ اقتصادی در دنیا قرار دهید . آیا با کشوری که سه پرونده باز در آژانس بین المللی انرژی اتمی دارد و آمریکایی که حاضر به دادن تضمین محکم نیست و هر روز ممکن است تحریم هایش را برگرداند ، کار اقتصادی بلند مدت که نه، حتی میان مدت هم می کنید ؟ در چنین فضایی است که رئیس جمهور تاکید دارد رفع تحریم ها باید پایدار و معنادار باشد . این روزها صحبت از تحریم های گازی روسیه علیه اروپاست . گفته می شود زمستان سردی در انتظار اروپاست و از همین الان قیمت های بالای نفت و گاز باعث شده نگرانی ها افزایش یابد .  از سوی دیگر اگرچه ایران در حوزه گاز و صادرات آن نقش موثری در دنیا ندارد اما رفع تحریم ها و ورود سرمایه و فناوری های جدید به کشورمان می تواند در سال های آینده ایران را به یک صادرکننده بزرگ گاز به صورت CNG  و LNG  تبدیل کند. همین موضوع برای تنوع در منابع تامین گاز دنیا از جمله اروپا حائز اهمیت است. همچنین  ورود روزانه حدود 5/2 میلیون بشکه نفت خام ایران در ماه های پس از رفع تحریم نفتی به بازارهای جهانی می تواند علاوه برکاهش قیمت نفت خام به کاهش قیمت سوخت و سایر کالاهای مرتبط با نفت خام در اروپا و دیگر کشورها منجر شود. ضمن این که با واردات نفتی که اروپا از ایران خواهد داشت و در زمان برجام به حدود یک میلیون بشکه در روز می رسید می شود بخشی از کمبود انرژی قاره سبز را به صورت مستقیم تامین کرد .  چنین مزیت بزرگی در حالی  بالفعل نشده است  که آمریکایی ها اسیر بازی های داخلی خود  یا فشارهای لابی رژیم صهیونیستی هستند و تنها به منافع خود می اندیشند . به نظر می رسد برای آمریکا معضل سوخت اروپا خیلی مسئله مهمی نیست و این را اروپایی ها هم فهمیده اند . خبرهای رسیده از مذاکرات هم نشان می دهد اروپا میل زیادی به امضای توافق با همین فرمت دارد اما این آمریکاست که وقت کشی می کند . به نظر می رسد اگر اروپا به انرژی ایران در کوتاه مدت و میان مدت احتیاج دارد تنها یک راه را باید امتحان کند و آن هم فشار به کشوری است که عامل همه این تنش ها بوده،  کشوری که با خروجش از برجام این توافق مهم را از توازن خارج کرده و باعث این گره کور شده که  هر روز امیدها برای بازشدنش کمتر می شود. اروپا باید برای منافعش و رفاه مردمش در این زمستان سرد تلاش بیشتری از خود نشان دهد و همه انرژی خودش را معطوف تغییر نظر واشنگتن سازد .


دیگ پلوی «بریتانیای صغیر» به مدعیان اصلاحات ساخت(یادداشت روز)

  1- «مذاکرات در حال رسیدن به بن‌بست خطرناکی است. ایران اکنون باید انتخاب کند که آیا می‌خواهد توافقی را منعقد کند یا مسئول فروپاشی برجام باشد؛ اگر برجام فرو بریزد، همه گزینه‌ها روی میز است.» این بخشی از اظهارات گستاخانه و بی‌ادبانه
«لیز تراس» نخست‌وزیر فعلی و وزیر امور خارجه سابق آمریکا در پارلمان انگلیس
در 5 بهمن 1400 علیه مردم ایران است. کارنامه انگلیس در قبال ایران آن‌قدر سیاه و ننگین است که نه قابل فراموشی است و نه قابل انکار و لاپوشانی. با این‌حال بلافاصله پس از انتشار خبر انتخاب نخست‌وزیر جدید انگلیس، رسانه‌های زنجیره‌ای مدعی اصلاحات با ذوق‌زدگی تأمل‌برانگیزی به آن واکنش نشان دادند. رسانه‌های زنجیره‌ای با تیترهایی از جمله «بانوی آهنین دیگری نخست‌وزیر انگلیس شد»، «چهره زنانه بریتانیا»،
«کلید خانه شماره 10 در دست یک زن»، «خانم نخست‌وزیر» و...چهره خندان لیز تراس را منتشر کرده و با آب و تاب به تشریح انتخاب وی پرداختند.

2- همین چهار روز پیش، 12 شهریور ماه، سالروز شهادت «رئیسعلی دلواری» بود. نیروهای انگلیسی در 26 رمضان 1333 هجری قمری(15 مرداد 1294- 7 آگوست 1915) بندر بوشهر را به اشغال خود درآوردند و حاکم ایرانی بوشهر را دستگیر کرده، پرچم ایران را پایین آوردند و لگدمال کردند. تمام اداره‌های دولتی را تصرف نموده، ژاندارم‌های ایرانی را خلع سلاح و بیرون کردند و با اعلام حکومت نظامی چند نفر از مخالفین انگلیس را دستگیر و به همراه نماینده دولت به صورت تبعیدی به هند فرستادند. اینچنین بود که مجاهدین بوشهر به رهبری رئیسعلی دلواری بنا بر فتوای علما به مقاومت در مقابل اشغالگری نیروهای انگلیسی روی آوردند و هر شب نیروهای متجاوز را مورد شبیخون قرار می‌دادند. اجداد «لیز تراس» در آن سال تقلا کردند که با تطمیع و پرداخت مبالغ کلان، قیام رئیسعلی دلواری را متوقف کنند. بر همین اساس به رئیسعلی دلواری پیغام دادند که چنان‌که از قیام علیه قوای اشغالگر صرف‌نظر کند، مقامات انگلیسی ۴۰ هزار پوند
به وی خواهند پرداخت. رئیسعلی در پاسخ گفت: «چگونه می‌توانم بی‌طرفی اختیار کنم درحالی‌که استقلال ایران در معرض خطر جدی قرار گرفته است». پس از جواب وی، نامه تهدیدآمیز از طرف مقامات انگلیسی به رئیسعلی دلواری نگاشته شد، مبنی بر اینکه چنان‌که بر ضد دولت انگلیس قیام و اقدام کنید، مبادرت به جنگ می‌کنیم در این صورت خانه‌هایتان ویران و نخل‌هایتان را قطع خواهیم کرد. رئیسعلی در پاسخ به طرف انگلیسی، تاکید کرد: «خانه ما کوه است و انهدام و تخریب آنها خارج از حیطه قدرت بریتانیا است.»
در نهایت پس از آنکه تطمیع و تهدید جواب نداد،  نیرو‌های انگلیسی بدون مقدمه و اخطار قبلی وارد بوشهر شدند. نیروهای متجاوز انگلیسی به گلوله‌باران منازل مسکونی و قطع نخل‌های دلوار اقدام کردند. اما با لطف خدا، رئیسعلی که از حمله به دلوار آگاهی داشت، در اقدامی هوشمندانه، مردم را به کوه‌های اطراف منتقل کرده بود.
رئیسعلی دلواری برای دفاع از استقلال و حفظ حریم مرزی ایران همراه با نیروهایش، در نبرد با اشغالگران انگلیسی، طرف متجاوز را شکست داد. جنگ دلیران تنگستان به رهبری رئیسعلی تا شهریور ۱۲۹۴ ادامه پیدا کرد و انگلیسی‌ها نتوانستند او و یارانش را شکست دهند. سرانجام این جوان غیور و دلاور ایرانی در ۱۲ شهریور ۱۲۹۴ توسط فردی نفوذی از پشت سر هدف گلوله قرار گرفت و به شهادت رسید.
3- فردا سالروز قیام 17 شهریور 57 است. این قیام یکی از تأثیرگذارترین حرکت‌های مردم برای رسیدن به پیروزی علیه رژیم پهلوی بود. در ظاهر ماجرا، کشتار مردم توسط رژیم جنایتکار پهلوی، صورت می‌گرفت. اما در اصل، آمریکا مدیریت این جنایت را برعهده داشت و برخی دولت‌های اروپایی از جمله دولت خبیث انگلیس در حمایت از شاه برای کشتار مردم ایران، نقش برجسته‌ای داشتند.
بر اساس اسناد منتشر شده، «آنتونی پارسونز» سفیر وقت انگلیس در ایران در سال 57، همزمان با اوجگیری نهضت مردمی علیه رژیم طاغوت، حمایت کامل دولت انگلیس از شاه را اعلام کرد‌ و ضمن اشاره به نقش مهم ایران به عنوان «بزرگ‌ترین بازار صادرات انگلیس در قاره آسیا»، برقراری حکومت نظامی در ایران را نیز مورد تأیید قرار داد. پرویز راجی در کتاب «خدمتگزار تخت طاووس» آورده است:«سفیر انگلیس گفت:
«عزم جزم دولت ایران برای حفظ ثبات و امنیت کشور،‌ بریتانیا را دلگرم کرده است»... بیچاره آمریکایی‌ها و انگلیس‌ها که خیال می‌کردند کشتار 17 شهریور،‌ حرکت انقلاب را در نطفه خفه کرده و همه انقلابیون را نیز از وحشت حکومت نظامی به کنج خانه‌ها کشانده است.» براساس مستندات موجود، دولت انگلیس ركورددار اعزام هیئت‌های سیاسی و نظامی به ایران در سال 57 با هدف كمك به شاه و اعلام پشتیبانی از وی در رویارویی با مردم بود. برای نمونه  در تیرماه ۱۳۵۷ رئیس ‌ستاد ارتش انگلیس برای اعلام حمایت دولت متبوع خود از رژیم پهلوی وارد تهران شد. پیش از آن و در فروردین 57،
وزیر دفاع انگلیس در رأس هیئتی برای ابراز حمایت از رژیم شاه و گفت‌وگو درباره امكان صدور اسلحه به ایران‌، وارد تهران شد.
سفیر انگلیس در ۳۱ شهریور 57، حدود 2 هفته پس از اقدام جنایتکارانه شاه در کشتار 17 شهریور و در شرایطی كه رژیم پهلوی در استیصال قرار گرفته بود برای دومین بار با شاه ملاقات كرد و به او اطمینان داد كه دولت انگلیس در کنار آمریكا حامی و پشتیبان رژیم پهلوی است. اما در نهایت محاسبات سیاسی دشمن در مقابل سنت‌های الهی و قدرت پروردگار، ناتوان و عاجز ماند و آمریکا و انگلیس و دیگر دشمنان ملت ایران نتوانستند از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران جلوگیری کنند.
4- حدود 2 هفته دیگر- 31 شهریور- سالروز آغاز جنگ تحمیلی است. بر اساس اسناد منتشر شده، انگلیس یکی از حامیان اصلی رژیم صدام در هشت سال جنگ تحمیلی علیه ملت ایران است. به این ماجرا توجه کنید: دولت انگلیس در جریان جنگ تحمیلی،‌ تانک‌های ایران را به قیمت یک میلیارد دلار به صدام فروخت! داستان از این قرار بود که رژیم پهلوی چند سال قبل از پیروزی انقلاب اسلامی طی یک قرارداد نظامی از دولت انگلیس ‌تانک خریداری کرده و پول آن را نیز کامل پرداخت می‌کند. اما زمان تحویل این ‌تانک‌ها مصادف می‌شود با اوجگیری انقلاب اسلامی و به همین دلیل دولت انگلیس از تحویل ‌تانک‌ها به ایران خودداری می‌کند و با استقرار نظام جمهوری اسلامی نیز ‌تانک‌های خریداری شده را به ایران نمی‌دهد. نهایتا دولت خبیث انگلیس در سال 1362 همان‌ تانک‌ها را به صدام می‌فروشد و گلوله‌های همین‌تانک‌های انگلیسی،
بدن رزمندگان غیور ایرانی را در جبهه‌ها «اربا اربا» می‌کند.
«دیوید کرن» دیپلمات سابق آمریکا در بغداد پیش از این گفته بود:«دولت انگلیس تنها چند هفته بعد از آنکه عراق از سلاح شیمیایی در حلبچه استفاده کرد، با اعزام یک وزیر کابینه انگلیس به بغداد اعتبارات بازرگانی داده شده به دولت عراق را دو برابر افزایش داد.» مجله تایمز مالی چاپ انگلیس نیز در همین خصوص نوشته بود: «یک شرکت انگلیسی مقادیر زیادی گلوله‌های حاوی گازهای سمی چون هنسلین، ترونیات و نیز بمب‌های آتش‌زا (شبیه بمب‌هایی که آمریکا در ویتنام بکار برد) را به عراق صادر کرد.»
5- دولت خبیث انگلیس در فتنه 88 نیز نقش ویژه‌ای داشت. «حسین رسام»
(که اکنون جزو گردانندگان و تحلیل‌گران شبکه سعودی-انگلیسی «ایران اینترنشنال» است، در سال 88 کارمند سفارت انگلیس در تهران بود. وی پیش از این گفته بود:«در مدتی که برای سفارت انگلیس کار می‌کردم، به این نتیجه رسیدم که دولت انگلیس درصدد بود تا به مرتبطان خود القاء کند که انتخابات ریاست جمهوری 88 نقطه عطفی برای افرادی است که با نظام زاویه دارند. هدف این بود که با اقدامات موثر در این دوره از انتخابات، حاکمیت در ایران دچار تغییر در ساختار یا تغییر اساسی در رفتار شود. دولت انگلیس به رابطان خود این پیام را داده بود که در صورت بروز مشکل از حمایت اروپایی‌ها و اتحادیه اروپا برخوردار خواهند بود.»
رسام پس از دستگیری در سال 88 و در جریان دادگاه فعالین فتنه اعتراف کرده بود که «به من و سایر کارکنان دستور داده شد که با ایجاد شبکه به تأمین اخبار و اطلاعات مورد نیاز انگلیس اقدام کنم که در طول 5 سال فعالیت خود در این سفارت تا سال 87 حدود 130 مرتبط داشتیم و سال 88 با افزایش 50 نفری(از میان فعالین جریان مدعی اصلاحات) تعداد مرتبطین بنده به 180 نفر رسید.»
وی در بخش دیگری از اعترافات خود گفته بود که کارمندان سفارت انگلیس مأمور بودند تا در اغتشاشات به صورت فعال حضور داشته و بر آتش التهاب بدمند.
6- انگلیس در پرونده برجام نیز کارنامه سیاهی دارد. «محمدجواد ظریف»
وزیر سابق امور خارجه- حدود بیست ماه پس از اجرای برجام- گفته بود: «هنوز نمی‌توانیم حتی یک حساب بانکی در انگلیس باز کنیم.» جان ساورز رئیس ‌سابق سرویس جاسوسی انگلیس(MI6) سال 94 صراحتا اعلام کرد که از نگاه آنها، برجام قرار است از ایران، اقتدارزدایی و انقلاب‌زدایی کند.
7- پس از اقدام جنایتکارانه و بزدلانه دولت تروریست آمریکا در به شهادت رساندن سردار حاج قاسم سلیمانی، دولت انگلیس نیز از این اقدام تروریستی حمایت کرد. اما ماجرا به همین جا ختم نشد. در مهرماه 1400 روزنامه گاردین در گزارشی نوشت که بر اساس تحقیقات انجام‌شده، به احتمال قوی پایگاه اطلاعاتی نیروی هوایی سلطنتی انگلیس (RAF) به عملیات پهپادی ترور شهید سردار سلیمانی در دی‌ماه ۹۸ مرتبط بوده است.
8- فهرست جنایت‌ها و خباثت‌های انگلیس علیه مردم ایران مثنوی هفتاد من کاغذ است و اشاره به تمامی آنها از حوصله این وجیزه خارج است؛ از نقش انگلیس در قحطی بزرگ(در سال‌های 1296 تا 1298 هجری شمسی) در کشورمان و نسل‌کشی مردم ایران تا مشارکت لندن در تحریم‌های ظالمانه آمریکا علیه ملت ایران و از غارت نفت ایران
تا مشارکت در کودتا و فتنه و آشوب.
9- دولت خبیث انگلیس در طول تاریخ هیچ‌گاه از دشمنی و جنایت علیه ملت ایران دست بر نداشته است. «لیز تراس» نخست‌وزیر جدید انگلیس نیز دقیقا در همین مسیر قدم گذاشته است. به همین خاطر «یائیر لاپید» نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی بلافاصله برای نخست‌وزیر انگلیس پیام تبریک ارسال کرده و وی را «دوست بزرگ اسرائیل» خطاب کرده است.
10- بوریس جانسون نخست‌وزیر سابق انگلیس در آخرین سخنرانی خود در این سمت اذعان کرد که بحران انرژی و اقتصادی در انگلیس بسیار جدی و خطرناک است. همین چند روز پیش بود که رسانه‌های انگلیسی مردم این کشور را به خوردن
«غذای کپک زده» توصیه کردند.
لیز تراس در شرایطی تصدی نخست‌وزیری انگلیس را بر عهده گرفته که
از یک سو تورم سنگین و بحران انرژی خون مردم این کشور را به جوش آورده و از سوی دیگر نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد که 67 درصد از انگلیسی‌ها به کابینه او بی‌اعتمادند.
11- با این‌حال جریان غربگرا در داخل که در طنزی تلخ خود را مدعی اصلاحات نیز می‌نامد، چشمانش را بر واقعیت‌ها بسته و در واکنش به انتخاب نخست‌وزیر جدید «بریتانیای صغیر» از شدت ذوق‌زدگی سر از پا نمی‌شناسد.
در بحبوحه نهضت عدالت‌خواهی و انحراف آن به مشروطه‌خواهی، سفارت انگلیس دیگ‌‌های غذای بسیاری را بار گذاشته بود و ضمن انحراف در راهبرد نهضت، از حضار در سفارت پذیرایی می‌کرد. گویا اکنون نیز در رخدادی مسبوق به سابقه، دیگ پلوی سفارت انگلیس به افراطیون مدعی اصلاحات، حسابی ساخته است! / مسعود اکبری


راز دشمنی‌های نظام استکبار علیه ایران اسلامی

دولت‌های غربی به یمن پیشرفت‌های علمی و فناورانه و انقلاب صنعتی توانستند وسایل سلطه‌گری بر سایر اقوام و دولت‌ها را فراهم سازند. وسایلی، چون کشتی، توپ و تفنگ، به دولت‌های غربی امکان اشغال سرزمین‌های دوردست و چپاول و تأمین منابع، از مواد معدنی و غذایی تا برده و نیروی کار ارزان را فراهم می‌کرد و انگاره‌های ایدئولوژیک برآمده از تحریف مسیحیت و یا داروینیسم نیز توجیه‌گر هرگونه ظلم استکباری و خودبرتر‌پنداری در پرتو نژادپرستی و آپارتاید غربی برای زیرپاگذاشتن هرگونه عاطفه و وجدان انسانی در فرایند سلطه‌جویی به حساب می‌آمد.
همچنین برخورداری غرب از رفاه و لذت مادی متصل به منابع و ثروت‌های غارت شده از سرزمین‌های اشغالی و مستعمرات جدید، به تدریج به رویه و عادت تبدیل شد و فیلسوفان غربی برای دفاع از تداوم و توسعه آن به نظریه‌پردازی پرداخته و با رجوع به سوابق تاریخی تمدن مادی غرب به تهی‌سازی جامعه از هرگونه نگرش معنوی و مزاحم رو آوردند. سرانجام با پشت سر گذاشتن مراحل استعمار کهنه به نو و فرانو، معنویت و عدالت به نفع تثبیت تمدن مادی و استکباری غرب از فیلتر‌های معرفتی در زمینه عملگرایی غربی عبور داده شده و به نفع زور و زر یا قدرت و ثروت رنگ باخت، چرا که قدرت و ثروت همان لوازم اصلی تداوم سلطه برای تأمین رفاه و لذت هستند و تأمین و توسعه آن با عدالت و معنویت در تزاحم و تعارض قرار می‌گیرد. بالاتر از آن عدالت و معنویت، انگاره برتری تمدنی و قومی – نژادی غرب را زیر سؤال می‌برد و به حق و حقوق سایر اقوام و ملت‌ها موضوعیت می‌بخشد و بالاتر از آن نسبت به تأمین آن ایجاد تکلیف و وظیفه می‌کرد.
حال آنکه وارثان تمدن مادی غرب، تنها خود را شایسته آقایی، قدرت و ثروت دانسته و سایر اقوام را به چشم وحوشی برای بردگی و خدمت می‌نگریستند. در صورت برقراری چنین موقعیتی است که تمدن غربی می‌تواند مواهب مادی را برای حفظ بهشت شدادگونه خود فراهم آورده و حفظ نماید و لذا با دستیابی به ابزار قدرت و زور، در به‌کارگیری آن برای تأمین این هدف، هیچ تردیدی نداشته و فیلسوفان و ایده‌پردازان خود را برای نظریه‌پردازی به نفع این موقعیت طلایی به میدان آورد. تا هژمون قطعی و سلطه تضمینی را با اقناع سایر اقوام و ملت‌ها رقم زنند.

غرب انتظار داشت با ترویج نظریه مرکز – پیرامون و قبولاندن شبه علمی آن به دیگران، به چنین تضمینی دست پیدا کند که ناگهان با پیروزی انقلاب اسلامی پرچم عدالت و معنویت توسط نظام جمهوری اسلامی ایران به اهتزاز درآمد.

پرچمی که برخلاف رویه انحصاری در تمدن غربی، انتفاع و استقبال از آن هیچ محدودیت جغرافیایی و قومیتی نداشت و مخاطب پیام آن تمامی جهان بشریت بود.
دیدن این پرچم از سوی سران استکباری و یا عوامل وابسته به آن به مثابه یک زلزله بزرگ و سونامی خطرناک تلقی شد و لذا موجی از هراس و وحشت را رقم زد که ناشی از نگرانی آنان نسبت به آینده نظام سرمایه‌داری غربی بود؛ نظامی که رسیدن میوه‌های جنگ سرد با رقیب شرقی‌اش را انتظار می‌کشید. رقیبی که درمادی‌گرایی با او اشتراک داشت و تنها در خوانش و تفسیر عدالت، تفاوت‌ها یا سوءتفاهم‌هایی پیش آورده بود. راز دشمنی نظام استکبار با جمهوری اسلامی ایران در همین پرچم و پیام آن یعنی عدالت و معنویت قابل فهم است که رهبر فرزانه انقلاب اسلامی آن را اینگونه توضیح می‌دهند:
«توجه بکنید که وقتی شما پرچم عدالت و معنویت را بلند می‌کنید، طبیعی است در دنیایی که رفتارش مبتنی بر زور است و فکرش مبتنی برمادیت است – یعنی درست نقطه مقابل عدالت و نقطه مقابل معنویت – عکس‌العمل ایجاد می‌کند. بعضی‌ها به ما می‌گویند «شما با فلان حرف، فلان حرکت، فلان تصمیم، دشمن‌تراشی کردید.» نه، ما با برافراشتن پرچم جمهوری اسلامی، دشمن تراشی کردیم، ما با مطرح کردن احکام الهی دشمن تراشی کردیم. وقتی شما عدالت را مطرح می‌کنید، تمدن و دنیای مبتنی بر سلطه و استکبار، قهراً با شما مخالف می‌شود. وقتی شما معنویت را مطرح می‌کنید، دنیای مادی که همه چیزش مبتنی بر مادیت است و همه مفاهیم عالم را برمی‌گرداند به پول، با شما مخالفت می‌کند، چیز طبیعی‌ای است؛ بنابراین معارضه و مقابله دنیای استکبار و دنیای سلطه با حرکت جمهوری اسلامی یک امر طبیعی و قهری است.»
البته نباید فراموش کرد که این پرچم برای جمهوری اسلامی و سایر ملت‌های آزاده، الهام بخش آزادی و استقلال و حرکت به سمت فراهم ساختن الزامات این استقلال یعنی کسب علم، قدرت و پیشرفت است که فرایند دستیابی به آن گرچه پرزحمت، اما با حلاوت نیز هست. از این رو رنج مقابله با دشمنی‌ها برای حفظ این پرچم همان هزینه استقلال و رهایی از وابستگی است که مقدار آن مسلماً کمتر از هزینه‌های سازش، تسلیم و تداوم وابستگی و دنباله‌روی خواهد بود.


علی‌اصغر زرگر تحلیلگر مسائل بین‌الملل برجام مساله‌اي است که مورد نياز طرفين مذاکره است و هم اروپايي‌ها نيازمند به برجام و کاهش تنش و امنيت جريان انرژي از خليج فارس هستند و هم آمريکايي‌ها اين را يک حداقلي مي‌دانند که به قول خودشان از پيشرفت هسته‌اي ايران جلوگيري کنند و رضايت ائتلاف عبري- عربي را نيز به نحوي جلب کنند و به دنبال تنش‌آفريني نباشند. از طرف ديگر برجام براي ايران نيز گشايش‌هايي را ايجاد خواهد کرد. هم از نظر اينکه ايران بتواند نفت خود را بفروشد و هم اينکه از درآمد حاصل از اين فروش استفاده بهينه را ببرد. اما پرسش اينجاست که چرا به رغم اين نيازها برجام به سرانجام نمي‌رسد و به رتوپ برجام در زمین غربغم آمد و رفت‌ها و فرستادن پيغام پسغام‌هاي رد و بدل شده ميان دو طرف هنوز هيچ نتيجه‌اي حاصل نشده است؟ به نظر مي‌رسد يکي از مسائل مهمي که در اين ميان باعث شده تا طرفين هنوز نتوانند به نقطه‌اي مشترک براي توافق برسند مسائلي است که در رابطه با پادمان و پرونده هسته‌اي ايران سابق بر اين مطرح بوده که ديگر نبايد مطرح شود چرا که در زمان انعقاد خود برجام يک بار براي هميشه اين پرونده بسته شده و باز کردن دوباره اين پرونده چندان صحيح نيست. آژانس نيز تمام مانيتورينگ و بازرسي‌ها را به حداکثر انجام داده و لذا مسائلي که کهنه است و به سال‌هاي گذشته مربوط مي‌شود مباحث کهنه‌اي که بايد از برجام حذف شود و دستمايه بحث و امتيازگيري قرار نگيرد. هر چند که آمريکايي‌ها به ادعاي خودشان آژانس را نهادي مستقل مي‌دانند که کار خود را انجام مي‌دهد و عملکردش ربطي به مذاکرات احياي برجام ندارد. اما ايران فعلا بر روي اين موضع پافشاري مي‌کند چرا که ايران در اين اوضاع و احوال تا حدودي توانسته نفت خود را به فروش برساند و از راه‌هاي مختلفي پول آن را به داخل بياورد. لذا ايران از اين فرصت که اروپا و غرب درگير مساله کمبود انرژي است استفاده مي‌کند و تا حد امکان نفت خود را در بازار به فروش مي‌رساند. از همين جهت است که اگر به هر دليلي توافق به انجام نرسيد ايران همين روال را که تاکنون داشته ادامه خواهد داد و با فروش نفت خود و متمايل شدن به شرق بر موضع خود در باب پادمان خواهد ايستاد. و توپ برجام در زمين غربي‌هاست و آنها هستند که بايد تصميم‌گيري کنند.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات