آن سوی تنش آفرینی یانکی ها در شام
سوریه بار دیگر این روزها میدان تنش و درگیری جریان مقاومت و نیروهای آمریکایی شده است. سنتکام مدعی شد که به دستور بایدن یک مقر وابسته به نیروهای مورد حمایت سپاه در دیرالزور را هدف قرار داده است. درمقابل و براساس اعلام نیروهای وابسته به مقاومت ، راکتهای فجر یک نیز مواضع نظامیان آمریکا در شرق فرات را زیر آتش گرفتهاند. در واقع راکت فجر یک همان راکت «مینی کاتیوشای ۱۰۷ میلی متری ساخت ایران»است که به وفور در عراق و سوریه از آن علیه اهداف آمریکایی بهره گرفته میشود ولی هدف از نام بردن از آن در خبرها به نظر میرسد ارسال پیام مستقیم به اشغالگران آمریکایی است که در گزارش اخیر خود به صراحت از هدف قرار دادن مواضع گروههای نزدیک به ایران خبر داده بودند.اکنون سوال این است که در حالی که برجام در فاز نهایی است، این رفتار آمریکاییها در افزایش تنش در این حوزه و حملات متعدد به مواضع محور مقاومت چه پیامی دارد. این خبرها را اگر درکنار حمله پهپادی چند روز پیش به پایگاه آمریکایی علی السالم کویت بگذاریم یعنی جنگ در لایههای پنهان و زیرین میدانی درجریان است. به وضوح به نظر میرسد طرف آمریکایی اولا برای راضی نگه داشتن طیفهای مخالف برجام داخل این کشور و منطقه سعی میکند با افزایش این حملات تصویر مصمم تری را از خود برای مقابله با آن چه که ایجاد ناامنی در منطقه میخواند، به نمایش بگذارد. ثانیا بایدن بی تمایل نیست این تصویر را به چهرهای دایمی درباره سیاستهای خود در منطقه بدل کند اما خود نیز به خوبی میداند که توان نیروهای مقاومت مجال اجرایی شدن این خیال خام را به واشنگتن نخواهد داد . طرف آمریکایی باید به صراحت متوجه این مسئله مهم و بنیادی بشود که در موقعیتی نیست که بخواهد به صورت رسمی از حمله به مواضع ایران در عراق یا سوریه خبر دهد و بعد عواقبی برایش نداشته باشد. ایران پس از شهادت حاج قاسم توسط تروریستهای آمریکایی، هدف راهبردی خود را اخراج اشغالگران و قاتلان آمریکایی از منطقه برشمرده است. به هر تقدیر مقاومت به طرف آمریکایی اعلام کرده است که هر حملهای با پاسخی مستقیم مواجه خواهد شد و همان طور که گفته شد همزمانی این حمله با اعلام خبر ارسال پاسخ آمریکا در باره برجام باز هم اتفاقی نیست.چنان که تحولات داخلی عراق و اختلاف موجود بین جناح مقتدی صدر و حشد الشعبی نیز میتواند آمریکاییها را دچار اشتباه تحلیل مبنی برضعف محورمقاومت برای پاسخ گویی به این تحرکات کرده باشد. طرف آمریکایی با حمله به مواضع محور مقاومت در سوریه فکر میکرد زمانی دست به عمل زده که متحدان ایران در موقعیت پاسخ نیستند و میتواند بگوید دست برتر را دارد، اما متوجه شد که این برداشت به شدت اشتباه است و تصمیم اخراج آمریکا از منطقه راهبردی و غیر قابل برگشت است. راضی کردن اسرائیل نیز که این روزها تمام تلاش خود را برای سنگاندازی در مسیر احیای برجام میکند،یکی از دلایل حملات سوریه به نیروهای مقاومت است که البته هزینه سنگینی برای آمریکا خواهد داشت. واشنگتن و به طور مشخص رژیم صهیونیستی سعی در کلید زدن دوری از تنشهای فرسایشی علیه محور مقاومت دارند؛هدفی که قطعا باید مدنظر فرماندهان و تصمیم گیران محور مقاومت باشد تا با نیفتادن در این دام ضربه کاری تری به آمریکا ییها بزنند.همان طور که در تابستان ۱۴۰۰ روزانه دو یا سه حمله راکتی، پهپادی و انهدام کاروان را توسط مقاومت عراق شاهد بودیم که خیلی زود منجر به عقبنشینی آمریکاییها شد ،بنابراین نیاز است هم از لحاظ کمیت و تعداد و هم از لحاظ کیفیت و شدت پاسخ مناسبی به این حملات داده شود.بدیهی است علاوه بر ورود جدیتر مقاومت عراق به عنوان عامل موازنهساز جدید و استقرار پدافند هوایی در شرق سوریه در این میان نباید از ظرفیت جنگ اوکراین در جهت تسریع اخراج آمریکا از منطقه غافل بود چرا که روسها اگر بخواهند ضربه جدی به طرف آمریکایی در پازل کلان تنش بااین کشور بزنند شاید بیرونانداختن آمریکا از شرق سوریه گام اول آن باشد؛ اقدامی که روسها هم میتوانند در کنار محور مقاومت در ضلع دیگر اجرای آن قرار گیرند.
این یک تحلیل ساده نیست یک پیشبینی است(یادداشت روز)
1- امروز جنگ اوکراین وارد ماه هفتم میشود. در این 6 ماه و چند روز، تحت تاثیر جنگ، تحولاتی در غرب رخ داده که شاید پیش از این کسی در مخیلهاش هم نمیگنجید. ثروتمندترین، صنعتیترین و گردنکلفتترین کشورهای غربی درست از همان نقطهای که وابستهاند، ضرباتی خوردهاند که بنابر اعلام آیندهپژوهان خودشان، سالها طول خواهد کشید تا بتوانند کمر راست کنند. آن نقطه چیست؟ انرژی. غربیها به انرژی روسیه بهشدت وابستهاند. وابستگی برخی از این کشورها مثل آلمان آنقدر زیاد است که دیروز یکی از سیاستمداران این کشور به مردم توصیه کرد، دیگر با آب حمام نکنند! بله درست شنیدید، توصیه کرد بدون آب حمام کنند! این سیاستمدار به مردم گفته با همان حوله، به نظافت شخصی بپردازند. پیش از او یک رسانه دیگر آلمانی پنج یا شش نقطه از بدن را مشخص کرده و گفته بود، برای صرفهجویی در گاز (آب گرم) نیازی نیست همه بدن شسته شود. همین چند نقطه از بدن را بشوئید کافی است. اوضاع در انگلیس از این هم بدتر است. روزنامه اکسپرس چاپ این کشور همین چند روز پیش شروع به تعریف و تحلیل دوباره ساختار «کپک» کرده و پرسیده بود: «چه کسی گفته همه کپکها ضرر دارند؟! همه کپکها که خطرناک نیستند. میشود از مواد غذایی تاریخ مصرف گذشته و کپکزده هم استفاده کرد و... اینها سَوای از تبعات مخرب سیاسی، اجتماعی، امنیتی است که غربیها از 6 ماه جنگ در اوکراین متحمل شدهاند. این وضعیت نظریه وابستگی اقتصادی را به چالش کشید. طی 44 سالی که از انقلاب اسلامی گذشته، یک جریان خاص سیاسی مدام تنها راهحل توسعه ایران را، نزدیکی به غرب و وابستگی به اقتصاد غربیها معرفی و آن را در قالب اصطلاحات علمی و دانشگاهی تئوریزه میکرد: «اگر اقتصاد ایران در تار و پود اقتصاد دنیا [بخوانید غرب] تنیده شود، این وابستگی باعث خواهد شد، غربیها علیه ما ورود نکنند چرا که بهدلیل همین وابستگی اقتصادی، ضربه به ما به معنای ضربه به خودشان خواهد بود. هواپیمای ایرباس را ببینید. دهها کشور در کنار هم در حال تولید این هواپیما هستند. این یعنی دوران استقلال اقتصادی یا سیاسی گذشته. استقلال اصطلاحی بود که برخی از این کشورهای آفریقایی پس از رهایی از استعمار مطرح کردند که خیلی زود هم از آن پشیمان شدند.» اما بلاهای عجیب و غریبی که امروز وابستگی به روسیه بر سر غربیها آورده نشان داد، این نظریه بهویژه در حوزه محصولات استراتژیک، چقدر میتواند مخرب و خطرناک باشد و این خطر فقط در حوزه اقتصادی نخواهد بود. به دولتهایی که در جریان جنگ اوکراین و تحت تاثیر آن سرنگون شدند نگاه کنید. دولتها در برخی از این کشورهای اروپایی بهراحتی آب خوردن سرنگون شدند و بسیاری از این خسارتهای بیسابقه و کمسابقه نیز بهدلیل وابستگی اقتصادی و صدالبته سیاسی کشورهای اروپایی به آمریکاست. حالا به پاسخ این سؤالها کمی فکر کنید: آیا اگر آمریکا به برخی از این کشورهای اروپایی اجازه میداد و آنها استقلال لازم برای تصمیمگیری را داشتند، این کشورها حاضر نمیشدند با روسیه از سر آشتی درآیند؟ مورد مجارستان نشان میدهد، برخی از این کشورهای اروپایی حتی بدون اجازه آمریکا به سمت روسیه رفتند. آیا همین وابستگی سیاسی و اقتصادی(چه به روسیه و چه به آمریکا) دلیل بسیاری از بحرانهایی نیست که، گریبان کشورهای اروپایی را گرفته است؟ راستی در همین مذاکرات هستهای، به تغییر لحن بعضا بیسابقه اروپاییها درباره ایران دقت کردهاید؟! 2- مدتی است خبرهایی (غالبا از سوی مقامات و رسانههای غربی) از مذاکرات هستهای منتشر میشود که، صحت و سقم آن معلوم نیست. یک) خبری از رعایت خطوط قرمز در این اخبار دیده نمیشود. دو)همه تحریمها قرار نیست لغو شوند. سه) سپاه پاسداران، بازوی توانمند جمهوری اسلامی ایران برای دفاع از کشور همچنان در لیست تحریمهاست و از همه مهمتر چهار) هیچ تضمین محکم و غیر قابل نقضی در کار نیست. چون دولت محترم در اینباره اطلاعرسانی لازم را نداشته، میزان صحت و سقم این اخبار را نمیدانیم. اما لازم است نیمنگاهی به وضعیتی که اروپا در آن قرار دارد بیندازیم و بعد تصمیم بگیریم چرا که هنوز فرصت هست. به پیشبینیها و گزارشهایی که از مؤسسات و نهادهای بینالمللی و بانک جهانی از اوضاع اقتصادی ایران منتشر میشود نیز توجه کنیم. قطعا اوضاع امروز بهتر از یکسال قبل است و طبق پیشبینیهای این مراکز معتبر بینالمللی، اوضاع رفتهرفته بهتر هم خواهد شد. دولت سیزدهم هم نشان داده بدون برجام و افایتیاف میشود کارهای بزرگی کرد. بنابراین، آن طرفی که باید عجله کند ما نیستیم. دو ماه! فقط دو ماه دیگر اگر اوضاع به همین شکل ادامه یابد، اوضاع زمین تا آسمان تغییر خواهد کرد! 3- دیروز دوست خبرنگاری تعریف میکرد: «شهردار لندن با تشریح اوضاع وخیم اقتصادی انگلیس گفته به عمرش چنین شرایطی را ندیده است. دولتمردان آلمانی هم گفتهاند با بالاترین نرخ تورم طی 70 سال گذشته دست به گریبانند. پلیس سوئیس نیز گفته آماده مقابله با شورشهای مردمی در زمستان سخت و بیگاز میشوند. مجارستان گفته... هلند گفته...من هم اگر جای مسئولین بودم میگفتم: هر کشور اروپایی تحریمهای آمریکا را دور بزند، گاز زمستانش با من!» 4- پاراگراف پیشرو، یک تحلیل ساده نیست که امکان وقوع یا عدم وقوع داشته باشد. یک «پیشبینی قطعی» است از نحوه واکنش برخیها! برخی از این مدعیان اصلاحات، چه دولت آقای رئیسی در این مذاکرات موفق بشود چه نشود، ساز خود را خواهند زد و صدالبته از شکستش خوشحال خواهند شد. اگر تمام خطوط قرمز ایران- تاکید میشود- تمام خطوط قرمز ما هم در این مذاکرات رعایت شود و تمام تحریمها نیز برای همیشه رفع شود و ایران بتواند محکمترین تضمینها را هم بگیرد خواهند گفت: «دیدید! برجام چه کرد؟» و چنانکه خدایی ناکرده توافق خوبی حاصل نشود نیز خواهد گفت: «دیدید مذاکره بلد نیستید.[و با اشاره به خود ادامه خواهند داد] کار را باید به کاردان سپرد.» ضمن اینکه برای آنها صرفا وقوع این توافق مهم است چرا که هدف آنها از توافق اصلا اقتصادی نیست (به اظهارات آقای ظریف رجوع شود). هدف نزدیکی به آمریکا به هر قیمت است. چه این برجام و مذاکرات آورده اقتصادی داشته باشد چه نداشته باشد. چه این آورده اقتصادی پایدار باشد چه ناپایدار. صرفا نامی از برجام باشد برایشان کفایت میکند. و ما به همین دلیل هنوز هم معتقدیم برجام «خسارت محض» است و برای این ادعا دلایل دیگری هم داریم. ضمن اینکه نباید فراموش کرد تحریم، ابزار دشمن برای تحت فشار قرار دادن ایران است لذا، هرگز این ابزار را بهطور موثر کنار نخواهد گذاشت. همین فردا اگر اعلام شود، آمریکا توافق را پذیرفته، تردید نکنید زمستان را که بگذرانند، دوباره روز از نو و روزی از نو. اما برخی دیگر از دلایل ما برای اینکه «چرا برجام خسارت محض است؟» بخوانید: 5- راه دور نرویم. در همین ماجرای حمله به «سلمان رشدی» عدهای از همین جریان سیاسی داخلی گفتند، وقتی در بحبوحه مذاکرات هستهای این حمله صورت گرفته، از کجا معلوم کار اسرائیلیها نباشد؟ شاید این حمله انجام شده تا مذاکرات به هم بخورد. یا مثلا چند روز پس از شهادت مظلومانه سردار بزرگ کشورمان سلیمانی گفتند، این ترور نباید باعث برهم خوردن برجام و مذاکرات شود. به عبارتی هرگونه ترور، حمله، تحریم، تحقیر، خرابکاری و ضربهای که خوردیم و هر عزیزی که به شهادت رسید گفتند، نباید باعث برهم خوردن برجام و مذاکرات شود. شما بگویید، چیزی که مجوز انواع و اقسام ضربات به کشور را صادر میکند، خسارت محض نیست؟! این طیف وقتی با اجرای احکام الهی علیه یک هتاک ملعون مخالفت میکند، درواقع معتقد است، به پیامبر مهربانی و رسول اکرم(ص) بدترین اهانتها بشود اما، برجام بماند! غیر از این است؟! ما دقیقا به همین دلایل است که میگوییم برجام خسارت محض است و آنها هم به همین دلایل است که میگویند، برجام باید بماند! / جعفر بلوری
تداوم اقدامات غيرسازنده گروسي عليه احياي برجام
سیدحسینسجادی
اخيرا گروسي مديرکل آژانس بينالمللي انرژي اتمي در مصاحبه با شبکه سيانان در خصوص برنامه هستهاي ايران، اينطور گفته: «کنار گذاشتن تحقيقات کاري نيست که آژانس بينالمللي انرژي اتمي انجام دهد. آيا ايران با ما همکاري خواهد کرد؟» آقاي گروسي پيشتر نيز اظهارات مشابهي داشته که با واکنش مقامات مسئول در کشورمان روبرو شده و پاسخهاي عملياتي نيز در قبال پيشرفت بيشتر برنامه هستهاي ايران دريافت کرده است. بار ديگر محمد اسلامي رئيس سازمان انرژي اتمي با واکنش نسبت به ادعاهاي سياسي گروسي گفته که: «موارد ادعايي و مدارک ادعايي ساخته و پرداخته ضد انقلاب و رژيم صهيونيستي است و بارها جوابش را گرفتهاند. کليه فعاليتهاي هستهاي ايران، طبق ضوابط پادمان انجام ميشود.» در اين ارتباط بايد گفت که روابط ميان ايران و آژانس بينالمللي انرژي اتمي در چارجوب قواعد پادماني و تعريف شدهاي که ساير اعضاي آژانس نيز چنين هستند، برقرار است. کليه فعاليتهاي هستهاي ايران و هر اقدامي در راستاي پيشرفت و ارتقاي آن در اين سالها پيشتر و در گزارشهايي به مقامات آژانس اعلام شده است تا بهانه و مستمسکي در اختيار طرف مقابل از بُعد حقوقي قرار نداشته باشد. اما، متأسفانه مدير کل آژانس سالهاست که با خارج شدن از جايگاه حقوقي خود که لازمه حفظ آن بيطرفي و رفتار غير سياسي است حتي از رعايت ظواهر امر نيز اجتناب دارد و کاملاً ايفاي نقش در جبهه معاندين ايران را پذيرفته است. وي به وضوح اعلام ميکند که مصوبات بينالمللي برايش پشيزي ارزش ندارد، براي محکوم کردن يک عضو متعهد در آژانس تلاش مي کند. آقاي گروسي اخيراً اينطور گفته که: «ايران بايد مکانهايي را که بر اساس اسناد او مشکوک به آلودگي اورانيم ميباشد معرفي و اجازه بازرسي دهد.» نکته قابل توجه ديگر آنکه آقاي گروسي دسترسي به افراد و مکانها را با درخواست «معرفي» از سوي ايران همراه کرده و روشنگري و شفاف سازي را منوط به معرفي اشخاص و مکانهايي از سوي ايران کرده است. ميسر و خطمشي عاقلانه آن است که آقاي گروسي جايگاه حقوقي خود را بازيابي کرده و اجازه ندهد شخص وي و سازمان متبوعش بيش از اين از ريل اصلي خود که همان حفظ استقلال، حرفهاي گري، رسيدگي به مسائل فني و پرهيز از ورود به مباحث سياسي هست، خارج شود. بنابراين، آقاي گروسي در ايفاي نقش مخالفت با توافق احتمالي بايد جانب احتياط را مراعات کند و زندگي حرفهاي خود را فداي رژيمي نکند که به صراحت اعلام ميکند: «به هيچ يک از محدوديتهايي ناشي از توافق متعهد نيست و تمامي ابزار خود را براي جلوگيري از پيشرفت برنامه هستهاي ايران به کار ميگيرد.» اما با در نظرگرفتن شرايط فعلي مذاکرات وين که همه طرفها از دسترس بودن توافق سخن مي گويند، بايد بيشتر از قبل نسبت به برخي اقدامات و اظهارات بازيگران فعال در اين مساله دقت کرد. همزماني تلاش هاي مقامات تلآويو و مديرکل آژانس در اين مقطع طبيعتا بدون برنامهريزي و هماهنگي قبلي ميان اين دو نبوده و از اين روي هست که گفته مي شود فعاليتهاي آقاي گروسي نه فني و حقوقي پ، بلکه کاملا غرض ورزانه و سياسي است. اگر مذاکرات رفع تحريمها شکست بخورد حتما آژانس نوع برخورد متفاوتي را از ايران خواهد ديد و همچون گذشته ديگر خبري از تعهدات فراپادماني، دوربينها و بازرسيهاي بيشتر و همکاريهاي سطح بالا از سوي تهران نخواهد بود. شکست احتمالي مذاکرات وين يک بازنده نخواهد داشت، بلکه تمامي بازيگران فعال مرتبط با اين مساله هريک سهمي از شکست دارند و هزينه آن بايد سرشکن بر تمامي آنها شود. افزايش روند پيشرفت برنامه هستهاي ايران در ابعاد مختلف(توليد بيشتر نسلهاي پيشرفته سانتريفيوژها، درصد بالاتر غني سازي، توليد آب سنگين و شايد خروج از پيمان منع گسترش) موضوعي نيست که مد نظر غرب باشد، چرا که نه تنها ديگر نظارت چنداني بر فعاليت هستهاي ايران ندارند بلکه محدوديتي بر آن هم نميتوانند اعمال کنند. بنابراين، دستگاه ديپلماسي کشورمان بايد اقداماتي را در راستاي مقابله با اين سياست هماهنگ اعمال شده عليه ايران انجام دهد که از جمله آنها بايد بيش از گذشته نسبت به دخالتهاي غيرسازنده آژانس در روند مذاکرات وين در مجامع بين المللي و ديدارهاي رسمي و غيررسمي با مقامات کسورهاي مختلف شفاف سازي کند، توجه آژانس و جامعه جهاني را به فعاليت هاي نگران کننده هستهاي عربستان سعودي و رژيم صهيونيستي جلب نمايد و اينکه مزاياي احياي برجام در صورت توافق و هزينههاي ناشي از آن براي هريک از اعضاي مشارکت کننده و برخي بازيگران متاثر در اين مساله را در صورت شکست احتمالي مذاکرات با تاکيد بيشتري مطرح کند. در خاتمه آنکه، بهتر است که آژانس بينالمللي انرژي اتمي و شخص گروسي به همان ميزان که از برنامه هستهاي ايران ابراز نگراني مي کنند، اندکي هم نگران وضعيت برنامههاي هستهاي غير شفاف و خارج از کنترل سعودي و رژيم صهيونيستي باشند و از مقامات تلآويو که نزديکي و ارتباطات خوبي هم با آنها برخورداند بخواهند که عضو پيمان منع گسترش سلاح هستهاي(NPT) شوند تا به ايک ترتيب کمکي هم به امنيت منطقه و جهان کرده باشند.