عراق به سمت جنگ داخلی می رود؟
تحولات پرشتاب عراق که همواره بن بست سیاسی والتهاب و آشوب در 10 ماه اخیر ضمیمه آن بوده است، وارد مرحله جدیدی شد، به طوری که پیش بینی شرایط آینده تحولات این کشور بسیار سخت و دشوار شده است، اما به نظر می رسد که بر اساس تداوم روند کنونی با گذر زمان راههای مسالمت آمیز خروج از این بحران کم رنگتر می شود و گزینه های نگران کننده و بیثباتساز فرصت بیشتری برای عرضاندام در کنش نخبگان، احزاب و ائتلافهای سیاسی پیدا خواهند کرد.دیروز مقتدی صدر با صدور بیانیهای والبته در اقدامی تاکتیکی،کنارهگیری خود را از فعالیتهای سیاسی اعلام کرد.هر چند که از ابتدا به نظر میرسید بیانیه آیتا... العظمی سید کاظم حسینی حائری و انتقادات تلویحی وی از مقتدی، واکنش تند وی را به همراه داشته باشد. در فضای سیاسی عراق، کمتر پیش آمده فرد یا جریانی دست به انتقاد از شخص مقتدی بزند؛ آن هم فردی در قامت یک مرجع تقلید که از قضا بسیاری از بدنه سنتی جریان صدر مقلد وی هستند. آیتا... حائری در بیانیه خود به سه نکته مهم اشاره کرد: یک) بر همه مومنان لازم است که از ولی فقیه، رهبر انقلاب اسلامی، حضرت آیتا... العظمی سیدعلی خامنهای (دام ظله) اطاعت کنند چرا که ایشان بهترین و شایستهترین شخص برای رهبری امت و اداره مبارزه با نیروهای ستمگر و مستکبر در این شرایط هستند که نیروهای کفر و شر ضد اسلام محمدی اصیل هم قسم شدهاند.دو) بر فرزندان دو شهید صدر که رحمت خدا بر آن دو باد، لازم است که بدانند که دوستی آن دو شهید، اگر با ایمان به روش آن دو در عمل صالح و با پیروی واقعی از اهداف آن دو همراه نباشد، کافی نخواهد بود و بدانند که تنها ادعا یا نسبت خویشاوندی به آن دو شهید کفایت نمیکند و هر کس تلاش کند به نام آن دو شهید، بین فرزندان امت و مذهب تفرقه بیندازد یا به نام آن دو رهبری را بر عهده گیرد در حالی که فاقد درجه اجتهاد و دیگر شرایط قید شده در رهبری شرعی است، در واقع او صدری نخواهد بود هرچند چنین ادعایی کند یا نسبتی داشته باشد.سه) همه مومنان را به حمایت از الحشد الشعبی مقدس سفارش میکنم و همه باید از آن به عنوان نیرویی مستقل که در دیگر نیروها وارد نشده است، حمایت و آن را تایید کنند زیرا همان گونه که بارها تاکید کردهام، کنار دیگر نیروهای مسلح عراقی، قلعه محکم و دست توانا برای کسانی است که در پی امنیت و منافع مردم کشور عراق هستند.نکته این جاست که آیت ا... العظمی محمد صدر (پدرِ مقتدی صدر) قبل از شهادتش به صراحت بیان کرده بود بعد از وی از آیت ا... العظمی سید کاظم حائری اطاعت شود و حالا آیت ا... حائری، دیروز وپس از استعفا از مرجعیت به وضوح اظهار و اعلان می دارد که آیت ا... العظمی خامنه ای بهترین فرد و مرجع اعلم برای اداره امور امت اسلامی است وباید از ایشان اطاعت شود.چنین اتفاقی اصلا مورد انتظار مقتدی صدری که همواره تلاش می کند از پله دین، به قدرت برسد، نبود و وی به شدت دچار به هم ریختگی شد و سعی کرد با اعلام استعفا و بروز التهاب و بحران آفرینی توصیه های آیت ا... حائری را به حاشیه ببرد .مقتدی خود را پیروز اصلی انتخابات سال گذشته میداند اما با ناکامی در تشکیل دولت اکثریت ملی، با هدف انحلال پارلمان و برگزاری مجدد انتخابات اقدام به استعفای دسته جمعی نمایندگانش از پارلمان کرد. اما این ترفند مثمر واقع نشد و با مشاهده بارقههای اولیه موفقیت چارچوب هماهنگی شیعی برای انتخاب نخست وزیر و در نهایت پایان دادن به بن بست سیاسی حتی بدون مشارکت جریان صدر، سران این جریان تنها چاره کار را متوقف کردن روند اقدامات چارچوب هماهنگی از این طریق دیدند.مقتدی بارها انگشت اتهام فساد سیاسی و مالی را به سمت سران چارچوب هماهنگی شیعیان دراز کرد،بارها چوب لای چرخ فرایند سیاسی گذاشت،برای پیشبرد برنامههای خود بارها هوادارانش را به خیابان ها کشاند،بارهابه پارلمان یورش برد، دوئل خیابانی گذاشت و...اما تا بدین جای کارموفقیت عینی در فضای سیاسی حاکمان عراق نداشته است.نکته این جاست که متحدان صدرهم ، یعنی حزب دموکرات کردستان عراق و ائتلاف حاکمیت به رهبری محمد الحلبوسی، به مرور در حال دور شدن از نوع بازی سیاسی صدر و تاکتیکها و راهبردهای تقابلی آن هستند واز طرفی دیگرچارچوب هماهنگی که با استعفای نمایندگان جریان صدر قاطعانه اکثریت کرسیهای پارلمانی را از آن خود کرده با نشان دادن گوشهای از بدنه اجتماعی گسترده هواداران در اعتصابات خیابانی روزهای گذشته، ثابت کرد که به اعتماد به نفس لازم برای پیشبرد مسیر تشکیل دولت جدید بدون صدر نیز رسیده است.بنا بر این به نظر می رسد که مقتدی صدررویکرد ضد ایرانی خود را تشدید کند و برای موازنه این وضعیت، بیش از گذشته به کشورهای عربی حوزه خلیج فارس خاصه عربستان سعودی نزدیک شود.همچنان که الکاظمی نیزچند سالی است در حال نزدیک شدنِ قابل تامل به محور عربی-آمریکایی مخالف ایران در منطقه است.از این رو باید منتظر بازگشت مقتدی به عرصه سیاسی طی هفتههای آینده بود. هرچند با بیانیه آیت ا... حائری نیز باید شاهد کاهش فرمانبرداری پیروان مقتدی از او بود .البته بدیهی است که التهاب در خیابان وماندن در میدان میتواند با نقشآفرینی بازیگران مداخلهگر همانند سرویسهای اطلاعاتی بیگانه یا عناصر بعثی و داعش و ...، هزینه توافق احتمالی را که تنها راه چاره برای خروج از بحران است ، بسیار بالا ببرد.هزینه ای حتی به قیمت برپایی یک جنگ داخلی!
آمریکا در پیچ تاریخی بایدن در بنبست چندطرفه!(یادداشت میهمان)
١- شرایط و فضای سیاسی- اقتصادی و رسانهای- امنیتی در جهان و منطقه و بهخصوص در ایران نشان میدهد جمهوری اسلامی با تثبیت اقتدار خود در این حوزهها، مغلوب جریان امپراطوری رسانهای صهیونیست جهانی نشده و از پیچ تاریخی عبور کرده و اکنون این آمریکاست که با گرفتار شدن در سلطه امپراطوری رسانهای صهیونیستی و ضعیفتر شدن هر روزه در یک پیچ تاریخی پیچیدهتر قرار گرفته و بایدن با توجه به انتخابات ریاست جمهوری دور بعد گرفتار یک بحران ناتوانی و حیثیتی سیاسی و بنبست عجیبی شده است. در این خصوص اولا بایدن برای پیروزی در انتخابات آتی از یکسو به رای صهیونیستها و لابی داخلی آمریکا که مقابله با ایران پیششرط آن است، نیاز دارد و از سوی دیگر براساس وعدههای انتخاباتی خود به برجام نیاز دارد که با سیاستهای منطقی و اقتدار روز افزون جمهوری اسلامی، پیش شرط آن پذیرش مطالبات ایران میباشد. لذا نمیداند در این بنبست چه باید بکند؟! ثانیا بایدن و همفکرانش از رایدهندگان به تحریمهای ایران در کنگره و سنا بودهاند و خود در دولت اوباما دستورات تحریمی بیشتری علیه ایران تصویب و اعمال کردند و بهدلیل نیاز به دوسوم رای نمایندگان، اکنون اگر هم بخواهند نه توان لغو تحریمها را دارند و نه فضای سیاسی داخلی آمریکا به آنها اجازه چنین اقدامی را میدهد، چرا که تمام حیثیت سیاسی و عملکرد گذشتهشان زیر سؤال میرود. لذا این تناقض و چالش نیز بنبست بایدن را سختتر کرده است. ثالثا اکنون بهجای اقتصاد ایران، اقتصاد آمریکا و همچنین کشورهای اروپایی بهدلیل بحران افزایش قیمتها به سرنوشت برجام گره خورده است. بایدن و دنبالهروهای اروپاییاش که دچار بحران بیسابقه غذایی و انرژی بهخصوص بعد از جنگ اوکراین شدهاند، از یکسو نیازمند نفت ایران و غلات روسیه هستند که پیششرط آن لغو تحریمها میباشد و از سوی دیگر نتیجه اصرار بر ادامه تحریمها و سیاست تقابلی با جمهوری اسلامی و دیگر کشورها ادامه افزایش قیمت نفت و انرژی و اعتراضات داخلی است. ٢- بایدن با توجه به این بنبستها و تناقضهای حیثیتی نیازمند حفظ پرستیژ سیاسی ظاهری خود است و تنها راه باقی مانده برای او بازی با افکار عمومی میباشد که نهتنها برایش دستاوردی ندارد بلکه بر دامنه تناقضات او نیز میافزاید و بنبستهای بیشتری در پی دارد. در این بازی اولا در داخل آمریکا القا میکند که «ایران از خواستههایش عقبنشینی و واشنگتن شروط اصلی ایران را رد کرده...». ثانیا تلاش میکند در افکارعمومی داخل ایران، فضای گره زدن اقتصاد کشور به برجام را احیا کند که در این راستا نفوذیها و رسانههای جریان اصلاحات آمریکایی فضاسازی میکنند «توافق نهایی شده اما...»، «آمریکا به درخواستهای ایران برای برجام پاسخ داد، اما...»، «توافق برد، برد است به شرطی که....» تا با متهم کردن جمهوری اسلامی القا کنند که این ایران است که توافق را امضاء نمیکند! برخی نیز به نقل از رسانههای آمریکایی- صهیونیستی برای امضای توافق و احیای برجام، تاریخ آخر شهریور را مشخص و حتی برای تحت تاثیر قرار دادن مردم ادعا کردند «خطوط قرمز نظام رعایت و تحریم نهادهای وابسته به رهبری لغو شدند»! ثالثا در فضای بینالملل هم ادعا میکنند «اگر این توافق را به دستآوریم فقط برخی از تحریمها را لغو میکنیم، اما ایران باید برنامه هستهای و ذخیره اورانیوم غنیشده ۲۰ و ۶۰ درصدی را از بین ببرد و سانتریفیوژهای پیشرفته را حذف کند». مدیرکل آژانس بینالمللی اتمی را هم به خدمت گرفتهاند و او ادعا کرده «تا زمانی که ایران نگوید، تجهیزات و اورانیوم یافت شده در سایتهای هستهای را به کجا منتقل کرده، هیچ پروندهای درباره ایران بسته نخواهد شد». ٣- حال براساس این تناقضات فراوان و تناقضات بیشتر در خبرهای راست و دروغی که هر روز منتشر میکنند، به نظر میرسد که اکنون از توافق و یا لغو همه تحریمها خبری نباشد و احتمالا مذاكرات برجام طولانیتر از آنچه که القا میکنند، خواهد بود. لذا براساس واقعیت موجود و برخلاف فضاسازیها، میز مذاکره به یک «میز پینگپنگ از راه دور» تبدیل شده که یک طرف پیشنهادی ارائه و طرف دیگر رد و پیشنهاد دیگری را ارائه میدهد، و نه تیم ایرانی حاضر است از حقوق ملت کوتاه بیاید و در چاله دیگری بیفتد و نه آمریکا حاضر است دست از تحریمهای ظالمانه خود بردارد.در نتیجه قبل از خبر پاسخ آمریکا به پیشنهاد ایران و برعکس، محتوا و نتیجه پاسخها مهم هستند! ٤- سیرک مخالفتهای اسرائیل و فضاسازیهای صهیونیستها هم فقط برای ترساندن کشورهای عرب منطقه و امتیازگیری از آنهاست، چراکه لاجرم با بیاثری ابزارهایشان در مقابل جمهوری اسلامی، از مرحله ترساندن ملت ایران عبور کردند و همین امر باعث شد آنطور که تلویزیون رژیم صهیونیستی گفته، تلاشهای تلآویو برای گفتوگوی تلفنی لاپید و بایدن درباره پرونده هستهای ایران ناکام بماند! اما براساس تحولات سریع منطقه کشورهای عربی نیز دریافتهاند که اگر بخواهند در آینده منطقه حضور داشته باشند، راه آن همراهی با دشمنیهای آمریکا و رژیم صهیونیستی علیه ایران نیست. سیانان هفته گذشته در برنامهای با اشاره به اعلام کویت و امارات مبنی بر برگرداندن سفرای خود به تهران پس از هفت سال و تاکید بر رساندن روابط دیپلماتیک خود با جمهوری اسلامی به سطح عالی و همچنین اشاره به مذاکرات ریاض- تهران، تاکید کرد «کشورهای عربی در بحبوحه ابهامات در مورد مذاکرات هستهای روابط خود با تهران را بهبود میبخشند». لذا موضوع برقراری روابط ایران با کشورهای عربی در کنار گسترش روابط با همسایهها و کشورهای دیگر جهان نیز ازدیگر بنبستهای بایدن در اثربخشی تحریمها و فشارهای سیاسی است. ۵- نکته مهم این است که اکنون جماعت برجامی با بیاعتباری خود نزد افکارعمومی، خود را پشت افراد دیگری پنهان کردهاند. در این خصوص اولا این جماعت بهکار گرفتهشده در خیمهشببازی برجامیان، با ادعای اینکه چون تیم مذاکرهکننده هستهای هیچ خبری از مذاکرات منتشر نمیکند، پس نمیتواند برجام را احیا نماید، و یا اینکه هرگونه توافقی بدون اطلاع مردم فاقد وجاهت قانونی است، تلاش موذیانهای را شروع کردند تا شاید تیم مذاکرهکننده و دولت را وارد حاشیهها و براساس آن بتوانند دوباره فضای کشور را دوقطبی، اقتصاد را شرطی و وابسته به برجام القا کنند، البته تاکنون نتوانستهاند و تیم مذاکرهکننده هم با درک درست این که نتیجه مذاکرات برای مردم مهم است نه جزئیات آن، وارد زمین بازی اصلاحات آمریکایی نشده است. ثانیا تلاش دولت برای لغو همه تحریمها و عمل به تعهدات برجامی آمریکا و اروپاییها و البته با تضمین کافی است و قرار نیست اتفاق جدیدی بیفتد، چراکه مذاکرات برای احیای قرارداد قبلی است که همگان و حتی دانشآموزان نیز در جریان برجام هستند و صدالبته جزئیات مذاکرات اخیر نیز به اطلاع نمایندگان مردم رسیده و موضوع محرمانهای وجود ندارد که دولت و یا تیم مذاکرهکننده آن را پنهان کرده باشند. بهطور منطقی با توجه به بدعهدیها و فریبکاریهای آمریکا و خروج این کشور از برجام برای دولت ایران بسیار غیرعقلایی است که بدون تامل و چشمبسته همچون دولت گذشته و بدون گرفتن یک ضمانت اجرایی محکم بخواهد مجددا قراردادی را بپذیرد که تبعاتی برای ملت ایران داشته و خواهد داشت. تیم هستهای در تلاش است و باید باشد تا در توافق جدید تکلیف قوانینی همچون «كاتسا»، «اينارا» و «ایسا» و... که با رای اکثریت نمایندگان و سناتورهای دموکرات و جمهوریخواه به تصویب کنگره رسیدند، مشخص شود. همچنین باید «لغو کامل تحریمها با تضمین کافی»، «حفظ توانمندیهای هستهای در سطح فعلی و نگهداری میزان اورانیومهای غنیشده موجود و سانتریفیوژهای نسل جدید» و «اعلام پایان نهایی ادعاهای فعالیتهای احتمالی نظامی هستهای کشور» به روشنی و ملموس محقق شود تا آمریکا نتواند از این پیچ تاریخی و بایدن از این بنبستها بدون پرداخت مابه ازایی خارج شود. و اما، در این میان برخی افراد که ادعاهایی از جمله اضطرار احیای برجام به هر قیمتی را مطرح میکنند، بیشتر برای کسب شهرت و فضاسازی جهت از رونق نیفتادن تجارت برجامی خودشان است تا بیان واقعیت میز مذاکره! کما اینکه پس از برطرف شدن غبار فضاسازیها نیز مشخص میشود که بسیاری از آن اظهارنظرها بدون پشتوانه عقلانی و سیاسی از منظر منافع ملی بوده است! همانگونه که پیش از این نیز شماری از آنها در حالی از برجام دفاع میکردند که به اعتراف خودشان هرگز متن آن را نخوانده بودند! از این روی به نظر میرسد، بسیاری از اظهارنظرهای آنها قبل از آنکه برخاسته از فهم موضوع باشد، حاصل دستورات حزبی است که به آنان دیکته شده است. / دکتر محمدحسین محترم
معنایابی پیشگامی اروپاییها در مذاکرات هستهای
شتاب و پیشگامی اروپاییها برای گرهگشایی از روند مذاکرات هستهای اگرچه میتواند به نیابت از امریکاییها یا حتی صهیونیستها باشد، ولی تردیدی نمیتوان داشت که چشم انداز بحرانهای پیشروی اروپا که ناشی از جنگ اوکراین، بحران سوخت در زمستان پیشرو و بحران خشکسالی و پیامدهای تحریم ایران است، اروپاییان را وادار کرده است که در این مسیر پیشقدم شده تا بتوانند بخشی از مشکلات پیش روی خود را حل کنند. در این زمینه موضع روز گذشته آقای جوزف بورل مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا شنیدنی است که در مصاحبهای با یک روزنامه اتریشی میگوید اگر در روزهای آینده برجام احیا نشود، ازسرگیری مذاکرات پس از تابستان بسیار دشوار خواهد بود. او میافزاید: «چند روز فرصت داریم، زیرا پس از پایان تابستان وارد یکسری تحولات سیاسی دیگر خواهیم شد»، اگرچه بورل در ادامه سعی میکند که ایران را هم نیازمند این توافق نشان دهد، ولی باید به او و دیگر همفکرانش حق داد که نگران سرنوشت اروپایی باشند که در سالهای اخیر به دلیل دنبالهروی امریکایی ها، اعتبار و سیادت گذشته خود را در جهان ازدستداده و عملاً به مستعمرهای برای امریکاییها و شاید صهیونیستها تبدیلشده است.
در مورد اقدامات ایران درروند مذاکرات هستهای بهویژه در دولت سیزدهم آنچه اجمالاً میتوان اشاره کرد این است که تلاشهای دولت در تقویت زیرساختها و توانمندیهای هستهای، ایجاد مصونیت برای اقتصاد کشور در برابر فشارها و تحریمها و گسترش نفوذ منطقهای و تعامل با کشورهای منطقه از یکسو و تلاشهای تیم مذاکرهکننده در پیشبرد مذاکرات بر اساس یک نقشه راه مشخص و دفاع منطقی از منافع امنیت ملی از دیگر سو، عملاً باعث ارتقای جایگاه ایران درروند تعامل با ۱+۵ گردیده و به همین دلیل این امریکاییها و اروپاییها هستند که به دلیل شکست سیاستهای تحریمی و مهار توانمندیهای هستهای ایران، اکنون نیازمند به ثمر نشستن نتیجه مذاکرات و رهایی از یک پرونده خودساخته هستند که سالهاست دست وپا گیر آنها شده است. اینها همان اتحادیه اروپا و سه کشور اروپایی هستند که در آبان سال ۱۳۹۸ و پس از اعلام تصمیم ایران برای شروع گام چهارم و ازسرگیری فعالیتهای غنیسازی در تأسیسات فردو به دلیل خروج ترامپ از برجام بهجای ایستادگی در برابر ترامپ، در بیانیه مشترکی ایران را تهدید به استفاده از مکانیسم ماشه کرده بودند.
اما در مورد شرایط اروپا و روند سلطه امریکاییها براین قاره، فارغ از وضعیت کنونی کشورهای مطرح این اتحادیه که به آن اشاره خواهد شد، شاید ارزیابی مکرون رئیسجمهور فرانسه را از شرایط اروپا که در سال ۱۳۹۸ مطرح کرده بود بتوان مستندترین ارزیابی قلمداد کرد. او آن زمان شرایط اروپا را بهخوبی ترسیم کرده و گفته بود:
۱- ازنظر ژئوپلیتیک، اروپا در حال محو شدن است. ما در اروپا دچار بحران اقتصادی، اجتماعی، اخلاقی و سیاسی هستیم.
۲- امریکا بیثبات است و قابلاعتماد نیست.
۳- شکست در سوریه نشان داد بلوک غرب در حال فروپاشی است.
۴- نسبت به تداوم سیاست دفاع جمعی ناتو به رهبری امریکا تردید دارم. اروپاییها نباید بیش از این برای حمایت و دفاع از ناتو صرفاً به امریکا متکی باشند.
۵- شرط احیای قدرت اروپا خلاصی از سلطه امریکا است. زمان آن رسیده که کشورهای اروپایی در خاورمیانه دیگر خود را شریک کوچکتر امریکا ندانند.
بیان احساس حقارت از سلطه امریکا بر اروپا به مکرون خلاصه نشده و پیش از او نیز دیگر مقامات اروپایی بر آن تأکید کرده بودند. چندی پیش از مکرون وزیر وقت اقتصاد آلمان، امکان اروپا برای اتخاذ سیاستهای متفاوت از امریکا در تحریم ایران را فرصتی برای خروج اروپا از زیر سلطه امریکا دانسته بود. نشریه آلمانی تاگس شاو نیز در آن زمان در مطلبی در این زمینه به موضوع اختلافها بین واشنگتن و بروکسل در بسیاری از مسائل اشاره کرده و مینویسد: میتوان اذعان کرد که دستکم در موضوع ایران این اختلافها فاحش است. این نشریه همچنین از اروپاییها میخواهد با استفاده از این فرصت، استقلال خود را به نمایش گذاشته و از زیر سایه سلطه امریکا خارج شوند.
اکنون باگذشت سه سال از آن زمان متأثر از روند تحولات جهانی، پیامدهای جنگ اوکراین، افزایش تحریمها علیه روسیه ازیکطرف و ارسال دهها میلیارد دلار کمک مالی و جنگافزار نظامی به اوکراین از سویی دیگر، بحران کشورهای غربی افزایشیافته و این روند نهتنها تأمینکننده راهبرد غرب در حمایت از کییف نبوده، بلکه به تشدید تورم و رکود اقتصادی در امریکا و اروپا دامن زده و اعتراضهای داخلی را به همراه داشته است. حمایت مالی و نظامی از اوکراین در حدود هفت ماهی که از آغاز درگیریهای نظامی در این کشور گذشته، به سیاهچالهای تبدیلشده است که همهچیز را در خود میبلعد و سیری پذیر هم نیست.
کشورهای اروپایی امروز شرایط سختی را تجربه میکنند. علاوه بر چالشهای فوق درگیر بحرانهای ساختاری وبی ثباتی سیاسی شدهاند، سقوط دولتها، اوجگیری اعتراضات اجتماعی در کشورهایی که تاکنون بهعنوان لنگرهای ثبات جهان و نقطه اتکا برای تحولات جهانی و شناخته میشدند، محصول این روند است. فرانسه بهعنوان مهره کلیدی تروئیکای اروپایی، با بحران کمسابقه تورم و رکود مواجه است؛ بحرانی که هرچند پای دولت امانوئل مکرون رئیسجمهور این کشور را به بحث توزیع کوپن و ارائه بستههای حمایتی از خانوارها کشانده است. جهش بیسابقه شاخص تورم و افزایش افسارگسیخته هزینههای زندگی در انگلیس، این جزیره را در بدترین شرایط اقتصادی نیمقرن گذشته قرارداده و این واقعیت که دورنمایی از بهبود اوضاع دیده نمیشود و مقامهای رسمی هم درباره تشدید اوضاع هشدار میدهند، مردم کشور را شوکه کرده است. پیش از جنگ اوکراین پیشبینی میشد که نرخ تورم باوجود فشارهای ناشی از برگزیت و بحران همهگیری کرونا در محدوده ۲ درصد حرکت کند. اما حالا اقتصاددانان پیشبینی میکنند که نرخ تورم به دلیل افزایش بهای انرژی، تا پایان سال جاری میلادی به بالای ۱۱ درصد خواهد رسید.
آلمان نیز بهعنوان ضلع سوم تروئیکای اروپایی اگر حالوروزش بدتر از فرانسه و انگلیس نباشد، بهتر نیست؛ چراکه افزایش بیسابقه تورم، تراز تجاری منفی، افزایش قیمت انرژی و چالشهای مرتبط با حوزه تولید موجب شده است که آلمان بهعنوان الگوی اقتصادی اروپا برای نخستین بار در طی ۳۰ سال اخیر شرایط سخت و تاریکی را تجربه کند. شبکه تلویزیونی فرانس ۲۴ با ارزیابی این شرایط نوشت: سپهر اقتصادی آلمان در هفتههای اخیر ابری و مدل پایدار اقتصاد این کشور مخدوش شده است و برای نخستین بار در ۳۰ سال اخیر تورم در این کشور اتحادیه اروپا به سطح رکورد هشت درصد نزدیک شده، رشد اقتصادی کاهشیافته و تراز تجاری در مدار قرمز قرارگرفته است.
در امریکا نیز درحالیکه مردم این کشور با بحران اقتصادی دستوپنجه نرم میکنند، وزارت خزانهداری امریکا از ارسال کمک جدید ۵/۴ میلیارد دلاری به کییف طی ماههای آتی خبر داد؛ کمکی که مجموع حمایتهای مالی دولت جو بایدن رئیسجمهور ایالاتمتحده از اوکراین را در کنار ارسال تجهیزات نظامی به این کشور از زمان آغاز جنگ به ۵/۸ میلیارد دلار میرساند. این درحالیکه است که تورم در امریکا طی یک سال گذشته به بالاترین مقدار از دهه ۱۹۷۰ میلادی رسیده و سفره امریکاییها به علت افزایش شدید قیمت مواد غذایی کوچکتر شده است، بهطوریکه مردم برای تأمین نیازهای روزمره خود مجبور شدهاند بیش از گذشته به استفاده از کارتهای اعتباری روی بیاورند.
تحولات فوق که تنها گوشهای از بحرانهایی است که کشورهای اروپایی درگیر آن شدهاند، و این در حالی است که هیچکدام از این کشورها شرایطی مانند شرایط ایران نظیر تحمل بیش از چهل سال تحریم و انواع مختلف تهدیدات امنیتی را تجربه نکردهاند. این امر بیانگر ظرفیت بالای انقلاب اسلامی و حقانیت ایران در مسیر پیشرو است. ثبات قدم دولت در مسیر استیفای حقوق ملت ایران و پایداری مردم ایران در این مسیر چشماندازی روشن و امیدوارکنندهای را ایجاد کرده است.
تفاوت های قدرت منطقه ای با بازیگر منطقه ای
صلاح الدین خدیو
پاسخ نهایی دولتمردان به طرح پیشنهادی بورل برای احیای برنامه جامع اقدام مشترک، یک بله مشروط بود. این جواب، به لحاظ ماهوی در روابط بین الملل تفاوت چندانی با نه مشروط ندارد که ایران به قطعنامه 598 در بدو تصویب آن در تیرماه 1366، داد. نه مشروط به قطعنامه کمتر از یک سال به آری تبدیل شد و انتظار می رود که بله مشروط به طرح اروپا در روزها و هفته های آینده به بله کامل بدل شود. کمتر کسی در این نکته تردید دارد که پرونده هسته ای و مسائل بین المللی آن، پس از جنگ هشت ساله، مهمترین مساله کشور در 44 سال اخیر است. عمدتا از این منظر که بحرانی شدن تدریجی آن در دو دهه گذشته، خود را در قامت یک جنگ عظیم سیاسی و اقتصادی نمایان کرده است.تقریبا همه هم اتفاق نظر دارند که الگوی رفتاری در هر دو تابع منطقی مشابه بوده است. خودداری از مصالحه و مقاومت حداکثری به منظور کسب بیشترین دستاورد و فرصت سوزی در برهه هایی که با عینک واقع بینی می شد، حداکثر دستاوردهای ممکن را تحصیل کرد از جمله آن هاست.
طرح اروپا و قطعنامه یک وجه تشابه دیگر هم دارند و آن این است که هر دو به نوعی فصل الخطاب در میانه بن بست و متضمن برخی الزامات اجرایی هستند. قطعنامه 598 مفصل ترین متنی بود که تا آن زمان در شورای امنیت به جنگ ایران و عراق پرداخته بود. اشاره تلویحی آن به لازم الاجرا بودن این قطعنامه که توسط همه اعضا بدون رای مخالف و ممتنع به تصویب رسیده و حکایت از عزم جدی قدرت های بزرگ برای پایان جنگ داشت. ایران با ملاحظه دو وجه ایجابی و سلبی پیشگفته به سیاق سابق برای رد آن رفتار نکرد و باب گفتگو و مذاکره را درباره آن باز گذاشت. این موضع متفاوت اما در آن زمان، بازتاب چندانی در رسانه های رسمی و افکار عمومی نیافت، عمدتا بدین خاطر که خدشه ای به سیاست رسمی و شعار معروف، جنگ جنگ تا پیروزی وارد نشود. پس از آنکه تحولات میدانی به زیان ایران رقم خورد، قطعنامه پذیرفته شد. دست ایران از این لحاظ زمانی پرتر شد که عراق دو سال بعد قرارداد الجزایر را هم مجددا پذیرفت و ایران با دو اهرم قطعنامه که مسئول تعیین آغازگر جنگ بود و قرارداد که متضمن خواست دیرین تهران در تعیین مرزهای آبی بود، در موضعی برتر قرار گرفت. برجام هم که نخستین بار در سال 1394 تنفیذ شد، حکایتی مشابه دارد. اصل این قرارداد برای ایران که در موقعیتی نسبتا برابر روردروی بازیگران اصلی سیاست بین الملل قرار گرفته و برخی از مهم ترین خواسته های خود را بدست آورده بود، حکم پیروزی را داشت. درست مانند قرارداد هلسینکی در سال 1975 میان شوروی و قدرت های غربی. مسکو در هلسینکی در ازای برخی عقب نشینی های حقوق بشری، موفق شد به مرزهای پس از جنگ خود در اروپا رسمیت بخشد و نظم دو قطبی را به رویه ای عادی تبدیل کند. برجام اما علیرغم پیش بینی درباره خوش فرجامی آن اسیر دو روند منفی شد. جنگ قدرت میان تندروها و میانه روها و این نگرانی که ممکن است عادی سازی روابط ایران با غرب به فرادستی دسته دوم بینجامد.
دوم هم پدیده غیرمترقبه ترامپ و خیز رقبای منطقه ای برای تبدیل کردن آن به چماقی علیه ایران. سایه این دو تهدید دستکم به صورت موقت از سر برجام رفته و احیای آن را هرچند دیرهنگام ممکن کرده است اما زنده شدن برجام خاصیت آغازگاه بودن و اصل ضرورت فرا رفتن از آن را از بین نمی برد. برجام مانند قطعنامه 598 ماهیتا مبنایی برای آتش بس است و امید است که مانند آن آخرین قطعنامه باشد اما انتفاع اقتصادی ایران و سوددهی برجام منوط به عادی سازی روابط ایران با غرب است. چیزی که احتمالا در سال 2015 در چشم انداز سیاسی اوباما و امیدواری وی برای بازتعریف ساختارهای امنیتی منطقه از رهگذر تبدبل ایران از قدرتی منطقه ای به بازیگری در منطقه وجود داشت. نسخه ایرانی این نظرگاه، کلید واژه های برجام دو و سه بود که چند باری بر زبان رئیس جمهور سابق جاری شد. قدرت منطقه ای و بازیگر منطقه ای مفاهیمی هم سطح هستند، با این تفاوت ماهوی که دومی بازیگری است که در چهارچوب نظم بین المللی و زیر سیستم های منطقه ای آن عمل می کند. آیا یکدست شدن قدرت و ظهور حاکمیت یکپارچه و الزامات متعدد سیاسی و اقتصادی امکان آشتی بزرگتری را فراهم می آورد؟
احسان اقبال سعید- هشتم شهریورماه سال60انفجاری مهیب باعث شهادت رئیسجمهور رجایی، نخستوزیر باهنر و جمع زیادی از مسئولان ارشد و اجرایی کشور شد. مسعود کشمیری عامل نفوذی سازمان منافقین (مجاهدین خلق) با کار گذاشتن بمبی مهیب باعث این فاجعه شد و از سرنوشت او پس از 41سال خبر قطعی در دست نیست و روایتها در مورد این جنایتپیشه متفاوت است. دراینباره اما میتوان نکاتی را برای امروز و فردا بازگفت و امید داشت که «در خانه اگر کس است، یک حرف بس است.»
یکم: ریاکاری، ظاهرنمایی و ظاهرسازی آفتی است که بر جان هر ملک و ملتی که بیفتد و در نهان و عیانشان ریشه بدواند چونان موریانه میجود و از درون تهی میکند. کشمیری عامل انفجار توانسته بود با ساختن هیات و هیبتی مقبول و حزباللهی خود را یک انقلابی پیش رو و اصطلاحاً «کاتولیکتر از پاپ» جا بیندازد. کارمندان وقت نخستوزیری روایت میکنند که همکاران را عتاب میکرده که چرا جمعهها بهجای شرکت در نماز جمعه به کوهنوردی میروند! کشمیری در مناسک افراط و تأکیدی غریب و تقدسنمایی کمنظیر به نمایش میگذاشت و اینگونه با جلب اعتماد مقامات کشور تا دبیری شورای امنیت کشور نیز پیش رفت! میگویند این آدم کیف بمب را تا جماران هم برد و میخواست زیر جایگاه حضرت امام خمینی (ره) کار بگذارد که با دقت اتفاقی یکی از پاسداران و اصرار برای بازرسی و وارسی کیف کشمیری موفق به این کار نمیشود. در جامعه باید ملاک را بر حقیقت، لیاقت و واقعیت وجودی افراد گذاشت تا بتوانند با خویشتن حقیقی به منصب و منال برسند و لاجرم برای نیل به ارتقا نقاب و چهرهسازی لازم نیاید. وقتی حیات اقتصادی و اجتماعی بهطور تاریخی با پدیدهای بنام دولت یا حاکم همزاد و ملزوم است طبعاً بیشتر آدمها برای اقناع حوائج طبیعی خود دست به شبیهسازی خود به متر حاکمیت میزنند. در این مسابقه اخلاقیات زایل و انسان نازل تا مرحله فراموش کردن خویش میشود. بدترش آنکه مسابقهای مبتذل برای نشان دادن تقید به ارزشهای نظام حاکم به راه میافتد که با تخریب و تخطئه همراه است و در یک سیر تاریخی، بزرگان را گوشهنشین و رانده، بیخردان و کوچکان را بر مناصب نشانده و آنگونه که مولا علی (ع) فرمودند کار را به ویرانی میکشاند. موضوع انفجار هشت شهریور سال60 ریشه در سادهانگاری و ظاهربینی و نیز ظاهرسازی فریبنده دارد. مسعود کشمیری با تمارض به باورها توانست فریب بدهد و دل از عامی و عارف ببرد و آن جنایت باورنکردنی را رقم بزند. امروز اما میتوانیم آن فقدان دردناک را به آیین کار تبدیل کنیم و در قضاوت، گزیدن نیروها و تخصیص آدم برای مناصب از معیارهای ظاهری و ریاپرور دوری بگزینیم. اگر افراد بتوانند خودشان باشند و بینیاز از تمارض و تشبث خود را به آنچه مستحقش هستند برسانند و نیز در پناه قانون امان و ایمن بمانند دیگر زمین و زمینهای برای بروز این رفتارهای فاجعهبار باقی نماند. آن اندک کسانی که با اینگونه نقابها از پی نفوذ، نشت و ایجاد نارضایتی و فاجعه هستند در نبود یک بستر پذیرنده و مناسب بهمرورزمان حذف یا فراموش خواهند شد.
دوم: سازمان جنایتکار منافقین (مجاهدین خلق) در حق مردم و کشور مرتکب جنایات هولناکی شده است. به شهادت رساندن عالیترین مقامات اجرایی کشور در برهه حساسی که کشور درگیر تجاوز خارجی بود یکی از نمودهای سیاهکاری این نمادهای خیانت و جنایت است. رییس جمهور، نخستوزیر، رئِیس دیوان عالی کشور، نمایندگان مجلس و... تنها بخشی از قربانیان جنایات این فرقه هستند. ترور مردمان عادی کوچه و بازار، همکاری آشکار و نهان اطلاعاتی-عملیاتی با دشمن بعثی در تجاوز به خاک کشور دیگر اعمال نامه ننگین اعمال این جماعت است. امروز و با گذشت سالیان دراز این فرقه و رهبرانش مورد فراموشی و البته نفرت تام و تمام قرار گرفتهاند. نسلهای جدیدتر که آن سالها را در خاطر ندارند و ممکن است شبهه افکنی این فسیلها برایشان سؤالاتی ایجاد کند باید این صفحات تاریخ معاصر کشور را بخوانند و برایشان روایتها خوانده شود تا بدانند این جماعتی که امروز در پناه و سایه برخی کشورهای غربی به مظلومنمایی مشغولاند و ادعاهای زیاده به میان میاندازند چه سیهرو و تباه مردمانی بوده و البته هستند.