صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۳۰ شهريور ۱۴۰۱ - ۰۷:۱۲  ، 
کد خبر : ۳۳۹۹۹۱

یادداشت روزنامه های چهارشنبه، 30 شهریورماه

جایگاه فرهنگ دفاع مقدس در تقابل با نظم نوین جهانی

مهم‌ترین ویژگی نظم موجود جهانی (با قدمت۴۰۰ساله) بی عدالتی و تلاش برای انهدام اخلاق و معنویت است و از این رو مردم جهان امروز تشنه عدالت و معنویت هستند. نظام سلطه طی چهار قرن و به ویژه در سده اخیر بر بستر لیبرال سرمایه داری، با استفاده از جادوی هنر سینما و رسانه و همه ظرفیت‌های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و... در مسیر نابودی بنیان‌های اخلاقی و معنوی بشریت قدم برداشته و اساس حکومت را بر پایه نفی اراده خداوند در زندگی بشر استوار ساخته و فقر و بیماری و صد‌ها مشکل زیستی را به ملت‌های تحت ستم جهان هدیه کرده و کاخ ظلم و ستم و چپاولگری را بر دوش ملل مستضعف جهان برپا نموده است.
دنیای امروز دنیای چپاول ثروت ملت‌ها توسط مستکبران و جهانخواران با تکیه بر ساختار سازمان ملل و قواعد و نظامنامه‌های تحمیلی این سازمان است. در دنیای امروز همه چیز بر پایه تضمین منافع اجانب سلطه گر قانونمند شده و کشور‌ها ملزم به تبعیت از قوانین نظام سلطه هستند. طبق تعاریف نظام سلطه، مسلمانان مظلوم فلسطین که سرزمین‌شان توسط رژیم سفاک و خونخوار صهیونیستی اشغال شده مصداق تروریست بوده و هر کشوری که از مظلومیت فلسطینی‌ها دفاع کند به‌عنوان حامی تروریزم مورد بازخواست قرار می‌گیرد. اژد‌های هفت سر نظام سلطه همه شئون زندگی ملت‌ها را در چنگال خود گرفته و در حقیقت نوعی نظام برده‌داری نوین بر جهان را حاکم نموده است.
ظهور انقلاب اسلامی در ایران و استقرار جمهوری اسلامی به‌عنوان مدافع و مروج عدالت، اخلاق و معنویت خیلی زودتر از آنکه نظام سلطه تصور می‌کرد در قلوب مردم عدالت‌خواه و تشنه معنویت و اخلاق در جهان جای خود را باز کرد و غرب که تمام رشته‌های خود را پنبه شده و نقشه هایش را بر آب رفته می‌دید، با ترغیب و تشویق صدام، چراغ جنگی نابرابر و تمام عیار را برای نابودی جمهوری اسلامی روشن کرد. اما با هنر، نبوغ و هوشمندی امام خمینی سلام‌الله علیه، جنگ تحمیلی با همه تهدید‌ها و آسیب‌هایش به دفاع مقدس ملت ایران تبدیل شده و منشأ خیر و برکت گشته و برای مسیر پر فراز و نشیب شکل‌گیری تمدن بزرگ اسلامی ریل‌گذاری شد. دفاع مقدس ملت سربلند ایران اسلامی برکات زیادی در حوزه‌های سیاسی، اقتصادی، امنیتی، علمی، نظامی، نوآوری، داخلی و خارجی و... با خود به ارمغان آورد.
«خودباوری و اعتماد و تکیه به توان خودی»، «شناخت دشمن و روش‌های دشمنی دشمن»، «شکوفایی استعدادها»، «اعتماد به توان، خلاقیت، استعداد، نبوغ، اخلاص، پشتکار، ایثار، شجاعت و... جوانان»، «مدیریت تخصصی و اخلاق محور اسلامی»، «رشد خلاقیت‌ها و پیشرفت‌های دفاعی مدرن»، «افشای چهره امریکای جنایتکار»، «افشای چهره تزویر جهانخواران»، «تثبیت و صدور انقلاب اسلامی»، «رشد اخلاق و معنویت»، «باور به پیروزی در عین همه تحریم‌ها و فشارها»، «بسط انسجام و وحدت ملی و اسلامی»، «هم‌افزایی و هم‌گرایی اقوام و مذاهب کشور»، «هموار کردن مسیر خودکفایی»، «ایستادن روی پای خود و تکیه به مردم ایران»، «اعتماد و اتکال به قدرت خداوند»، «تحول معنوی ملت ایران»، «بسیج عمومی ملت به‌عنوان الگوی موفق در برابر جهانخواران سلطه گر»، «حفظ استقلال و تثبیت تمامیت ارضی»، «شناساندن مقاومت ملت ایران به جهان»، «الگوسازی دفاعی در برابر زیاده خواهان و مستکبران جهانی»، «بازدارندگی دشمنان از تعرض به ملت ایران»، «تثبیت اقتدار جمهوری اسلامی ایران» تنها بخش بسیار کوچک از آثار و برکات دفاع مقدس ملت ایران است.

جنگ تحمیلی الگوی مقاومت و ایستادگی را به ملل مستضعف و تحت ستم جهان ارائه نمود. سخنان پیر فرزانه و امام راحل درباره برکات جنگ همواره طراوت و تازگی دارد: «ما انقلابمان را در جنگ به جهان صادر نموده ایم»، «ما در جنگ پرده از چهره تزویر جهانخواران کنار زده ایم»، «ما در جنگ ابهت دو ابرقدرت را شکستیم»، «ما مظلومیت خویش و ستم متجاوزان را در جنگ ثابت نمودیم»، «جنگ ما کمک به افغانستان را به دنبال داشت»، «جنگ ما فتح فلسطین را به دنبال خواهد داشت»، «جنگ باعث شد که تمامی سردمداران نظام‌های فاسد در مقابل اسلام احساس ذلت کنند».

در میان همه آثار و برکات دفاع مقدس، احیای اسلام انقلابی و ایجاد فرهنگ ایستادگی، مقاومت و مقابله با نظم نوین جهانی و یکجانبه گرایی غرب، مهم‌ترین برکت دفاع مقدس شناحته شده است. ما اگر دفاع مقدس را نداشتیم دفاع از حرم را هم نداشتیم. بی تردید هم‌گرایی ملت ایران و عراق از برکات جنگ تحمیلی است. آنچه که امروز در مفاهیم سیاسی از آن تحت عنوان محور مقاومت در برابر نظم نوین جهانی یاد می‌شود از آثار و برکات جنگ تحمیلی و دفاع مقدس ملت ایران است.
عجز و ناتوانی صهیونیست‌های یاغی و اشغالگر در برابر حماس و جنبش جهاد اسلامی ملت فلسطین از مواهب تفکر مقاومت در جنگ تحمیلی است. به بن‌بست رسیدن ائتلاف وهابیون در برابر جهادگران و انصارالله یمن حاصل تربیت انسان‌های مؤمن به هدف در مکتب جنگ تحمیلی است.
جمهوری اسلامی به‌عنوان پرچمدار دیپلماسی عمومی و گفت‌وگوی با ملت‌ها به جای شرکت در گفتگو‌های یکسویه و قلدرمآبانه نظام سلطه، به مقابله با نظام اهریمنی و چپاولگران جهانخوار پرداخته و مراحل پنجگانه تمدن‌سازی و شکل‌گیری نظم جدید جهانی بر پایه تمدن نوین و بزرگ اسلامی را با اقتدار دنبال می‌کند.
امروز ملت‌های جهان تشنه عدالت، معنویت و اخلاق هستند و انقلاب اسلامی را به‌عنوان کانون مهر و محبت و مروج عدالت، اخلاق و معنویت می‌شناسند. موج دعوت به عدالت و معنویت در سایه جنگ تحمیلی ۸ ساله آنقدر سنگین بوده که نظام‌های سلطه‌گر را به این میدان کشانده و برای فریب ملت‌ها، منافقانه ندای عدالت‌خواهی را سر داده‌اند. «همبستگی تمدنی»، «حرکت به سمت امنیت و اقتدار تمدنی»، «همکاری و تعاون ملت‌ها»، «برافراشته شدن پرچم عدالت‌خواهی» و «رشد بی نظیر اخلاق و معنویت» از نقاط اشتراک تاریخ دفاع مقدس با مسائل تمدنی و نظم جدید جهانی است.
آن چیزی که نظم نوین امریکایی و راهبرد لی لی پوتی غرب مبتنی بر تجزیه کشور‌ها به کشورک‌های کوچک و کوتوله‌های ضعیف در برابر گالیور غرب را به شکست کشانده، تفکر مقاومت و ایستادگی در برابر زیادخواهی آن‌ها به‌عنوان میراث جنگ تحمیلی ۸ساله به ملت مقاوم و قهرمان ایران است، اینک که جهان در پیچ تاریخی مهمی قرار گرفته و در عین حالی که کاخ تمدن سلطه گر غربی در حال فروپاشی است، نظم جدید جهانی بر پایه چند‌جانبه گرایی در حال تکوین و شکل‌گیری است و جمهوری اسلامی همانگونه که با الگوگیری از دانشگاه و گنجینه عظیم جنگ تحمیلی و دفاع مقدس ملت ایران برای توسعه عمق راهبردی خود بهره گرفته و با شکل‌گیری محور مقاومت خواب سلطه گران را آشفته و به کابوس تبدیل ساخت اینک نیز باید با استفاده از تجارب ارزشمند دفاع مقدس به تثبیت زیرساخت‌ها پرداخته و با برجسته‌سازی نقش و سهم جمهوری اسلامی در نظم جدید جهانی بر شتاب حرکت به سمت تمدن نوین و بزرگ اسلامی بیفزاید.

در جست وجوی جهان شهر مطلوب رضوی

همواره در ایام خاص همچون دهه کرامت، عید نوروز یا همچون همین حالا یعنی ایام دهه آخر صفر و سالروز شهادت حضرت امام رضا(ع)، به واسطه حضور چند میلیون نفری زائران در مشهد الرضا(ع) و نیازها و اقتضائات این میزبانی گسترده، سویه های نظر و توجه کمی به این شهر جلب و چه بسا کارگروه های ملی نیز حول آن برگزار می شود اما همین که این ایام سپری می‌شود، مشهد نیز همچون شهرهای دیگر تصور و تلقی و از نظرها برای تصمیمات ملی دور می‌شود.از 88.8.8 که به همت رسانه های بزرگ شهر مشهد و مسئولان وقت، دوران نوینی از طرح نیازها و اقتضائات جدید شهر مشهد در عرصه ملی با ایده و شعار «مشهدالرضا؛ پایتخت معنوی ایران» مطرح شد تا امروز، اگرچه این «شهر» توسعه یافته تر از گذشته است اما همچنان نمی توان کالبد آن را به قدر و قامت یک جهان شهر مطلوب رضوی قلمداد کرد. در آن سال (88.8.8) همزمان با دهه کرامت تعداد زیادی از نمایندگان وقت مجلس، در همایشی با عنوان «مشهد، پایتخت معنوی ایران» در این شهر گردهم آمدند تا زمینه ساز گام های بلند برای توسعه این شهر همیشه زائر پذیر باشند. از آن دوره، بودجه هایی ذیل عنوان «بودجه زیارت» مصوب شد و اگرچه محقق می شد و نمی شد اما کمتر این باور نزد مسئولان ملی ایجاد شد که شهری همچون مشهد با سالانه 30 میلیون زائر، گاهی دچار مشکلات کالبدی  و نقایص رفتاری ابتدایی باشد. از شهر بهشت تا جهان شهر برکت و کرامت از آن سال (88.8.8)  تا همین حالا به رسم پسندیده ای بر این شهر، نام ها، شعارها و عناوینی نهاده و برای آن انتخاب می شود که بنا بر رویکردها و سلایق سیاست گذاران شهری، این عنوان گذاری ها اگرچه در واژگان متفاوت است اما همه آن ها به تمامی، مفاهیم و مضامینی فاخر و متعالی برای یک شهر آرمانی و مطلوب رضوی بوده است.«مشهدالرضا؛ پایتخت معنوی ایران»، «مشهد؛ شهر بهشت»، «مشهد؛ شهر امید و زندگی» و «مشهدالرضا؛ جهان شهر برکت و کرامت» شعارها و مواردی است که تحلیل محتوای یکایک آن ها، ما را در ایده و نظر به شهری آرمانی و متعالی رهنمون می کند اما همه ما که ساکن یا زائر و مسافر این شهریم، به یقین می‌دانیم که شهر مشهد که به حق آن را به واسطه بارگاه منور حضرت علی ابن موسی الرضا(ع) باید به «مقدس» موصوف کرد، هنوز با شاخصه های یک شهر پیشرو، مطلوب و متناسب با ساحت بلند رضوی فاصله بسیاری دارد.  مشهد آرمانی در آینه کالبدی و رفتاری چندی قبل، صبح هنگام سوار بر خودرو و در موقعیتی بسیار نزدیک به حرم مطهر بودم. در همین اثنا که در انتظار همراهم بودم، در مقابل دیدگانم موتور سوار قاپ زنی را به چشم دیدم که چنگ بر جیب پیراهن مردی کهن سال انداخت و جیب و محتویاتش را (که احتمالا تلفن همراه بود) درید و از مقابل بسیاری از چشم ها و دوربین ها و بهت آن پیرمرد زیان دیده که قطعا «زائر» بود، فرار کرد. با ذکر این مشاهده و خاطره بسیار تلخ قصد آن نداریم که این آسیب را صرفا به یک شهر و جغرافیا محدود کنیم که متاسفانه این گونه سرقت ها امروز به بلایی برای کشور تبدیل شده است؛ اما این اتفاق در جوار حرم رضوی و برای یک زائر کهن سال نشان می دهد، هنوز این شهر با نواقص رفتاری بسیاری مواجه است که این نقص ها گاهی در چنین رفتاری فاجعه آمیز و گاهی نیز در یک مسئله کوچک همچون گران فروشی یک راننده تاکسی  یا مغازه دار بروز پیدا می کند. البته که وقوع چنین رفتارهایی در هیچ شهر و دیاری نباید رخ دهد ولی در فرهنگ و آداب مهمان پذیری از زائر و مهمان امام که خود مظهر و مولای رافت و مهربانی است، حتما و قطعا نباید این گونه آسیب ها وجود داشته باشد بنابراین برای این شهر بهشت، این جهان شهر برکت و کرامت و این شهر امید و زندگی در حوزه کالبد و رفتار، ساحت هایی متصور است که مهم ترین آن ها را می توان این گونه برشمرد:   الف: در بخش کالبدی: 1- معماری تمدن ساز 2- نظم و انضباط مدنی 3- خدمت محوری تراز زائر ب: رفتار حاکم بر کالبد: 1- امنیت آفرینی فیزیکی و روانی 2- ادب میزبانی با شاخص و معیار کرامت، رأفت و عطوفت برگرفته از معارف بلند رضوی 3- امید آفرینی، آرامش، نشاط و پویایی 4- کوشش مدام برای عمل کردن به معارف رضوی در زیست و رفتار اجتماعی   همین پیش چشم ما تمامی این هفت مورد در دو بخش کالبد و روح حاکم برآن، نکات غریبی نیست اما به نظر می رسد، باور به آن، نزد برخی غریب و نامأنوس است. نمی توان از صدور معارف و ارزش ها به آن سوهای کائنات سخن گفت، در حالی که نمی توانیم در این شهر، رفتار و آداب مهمانی و میزبانی را به صورت فراگیر نهادینه سازیم و همین پیش چشم مان، آقای کاسب و همسایه امام رضا(ع) به زائر و مجاور امام رضا(ع) کالایش را چند برابر بفروشد یا آن هتلدار و مسافرخانه دار، به وقت نیاز، اتاقش را غیر منصفانه به زائر اجاره دهد. نمی توانیم از «تمدن سازی» سخن بگوییم در حالی که در حداقل های حمل و نقل مدرن و کارآمد دچار نقصان و آسیب هستیم که از این دست موارد بسیار می توان به شمارش آورد و البته که دیگر شهرهای زیارتی کشور، همچون قم و شیراز نیز با شدت و ضعف دچار همین گونه نقص ها هستند.  امیدها به شورای ملی زیارت با همه این تفاصیل، امیدواریم  کارگروه ملی زیارت که در اقدامی ارزشمند از مرداد گذشته با مصوبه دولت به «شورای ملی زیارت» ارتقا یافت، با توجه به ظرفیت گسترده ای که با عضویت اعضای عالی رتبه آن دارد، بتواند موضوع زیارت و مقتضیات شهرهای زیارتی را در حوزه نرم افزاری و سخت افزاری آن متحول کند و ارتقا بخشد. به طور قطع، برپایی موسمی و مناسبتی جلسات این شورا در ایام دهه کرامت و دهه آخر صفر نمی تواند موضوع زیارت، نیازها و الزامات آن را از عقب ماندگی های تاریخی رهایی بخشد. پایان کلام همین باشد که هر آن چه برای اعتلای زیارت، زائر و معارف رضوی به کار بندیم، قطعا مورد خشنودی آن امام رئوف است که ما «همه خادم الرضاییم»؛ ان شاءا...   

باید مؤاخذه شوند

  ایجاد اغتشاش در ایران از سوی سرویس‌های اطلاعاتی غرب به‌عنوان مکمل‌ تحریم‌ها موضوع شناخته شده‌ای است و به سند نیاز ندارد. این سیاست‌ پس از آنکه تحریم‌ها علی‌رغم «حداکثری شدن» دچار افت تأثیر گردیدند، از سیاستی مکمل به سیاستی اصلی تبدیل گردید. این هم موضوعی است که به ارائه سند نیاز ندارد. آنچه آمریکایی‌ها از سال 1396 دنبال کردند، معنایی غیر از این نداشته و اظهار نظرات مقامات رسمی آنان هم جز این نبوده است.
از سوی دیگر از همین زمان و به‌ویژه پس از انتخابات مجلس شورای اسلامی در سال 1398 مشخص شد که ایران در حال یک چرخش اساسی در محیط داخلی است و عنقریب همه چیز در ایران به سوی جریان اصیل و انقلابی تغییر می‌کند. چندی پیش از آن دکتر محمدجواد ظریف در جلسه شورای روابط خارجی آمریکا گفته بود اگر ما شکست بخوریم حتماً مخالفان شما در ایران روی کار می‌آیند نه اینکه نظام سیاسی به نفع شما دگرگون شود. این قبیل تحلیل را هم بارها از سوی چهره‌های رسانه‌ای‌تر این جریان شنیده بودیم و لذا جریان غیرانقلابی هیچ تردیدی در شکست خود نداشت. از این منظر، اگر ریاست‌جمهوری آقای حسن روحانی یک پروژه بوده، جمع‌بندی این جریان از سال 98 این بود که کار تمام است و شکست قطعی می‌باشد و دوره حاکمیت نیروهای انقلابی دوباره آغاز می‌شود. بنابراین برنامه این جریان این شد که هرچه بتوانند از فروغ مشارکت مردم بکاهند تا از یک‌سو پیروزی نیروهای انقلاب کم‌اثرتر شود و از سوی دیگر زمینه‌ای فراهم شود تا به عدد نیروهای مخالف نظام که آماده ورود رادیکال به صحنه سیاست هستند، افزوده شود. خیلی‌ها این سؤال را می‌پرسند که چرا رفتار دولت‌ روحانی در دو سال آخر عمدتاً روی ایجاد نارضایتی و ناامیدی استوار گردید. از سوی دیگر از لحظه برگزاری انتخابات، به جای تاکید بر جمعیت واجد شرایطی که پای صندوق‌ها آمده و عمدتاً به آیت‌الله رئیسی رأی داده بودند، به جماعت دیگری که به هر دلیل رأی نداده بودند و البته مسبوق به سابقه هم بود، پرداختند. در کشور، انتخابات‌های با مشارکت 54 درصد و حدود 60 درصد هم مکرر برگزار شده بود ولی هیچ‌گاه نقطه مرکزی تحلیل داخلی‌ها روی «غائبین» نرفته بود اما این بار موضوع اصلی در تحلیل‌های خارجی و داخلی، رأی‌نداده‌ها گردید کما اینکه تا همین الان هم علی‌رغم آنکه 15 ماه از زمان برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری گذشته، هنوز در تحلیل‌های من درآوردی این گروه کفه رأی‌نداده‌ها سنگین‌تر از کفه رأ‌ی‌داده‌هاست!
در کنار این تحلیل‌‌ها، از دل این جریان کسانی از ضرورت توجه به خیزش‌های اجتماعی و اعتراضات خیابانی صحبت می‌کردند و بعضی با صراحت نوشتند وقتی گفت‌وگوی داخلی میان حاکمیت و نخبگان به بن‌بست می‌رسد - یعنی زمانی که نظام نمی‌خواهد رانت ویژه‌ای به شکست‌خوردگان در انتخابات بدهد - نوبت مردم است که علیه حکومت به خیابان بیایند و آنگاه اصلاح‌طلبان باید با آنان همراه شوند و به زبان آنان تبدیل گردند
- یعنی مدیریت کار را برعهده بگیرند - در اثنای این مباحث بعضی از عناصر شاخص این جریان، مثل بعضی چهره‌های حزب کارگزاران، وانمود می‌کردند میانه‌ای با این حرف‌ها نداشته و اعتقادی به رادیکالیزه کردن فضا ندارند و از این طرف هم عده‌ای باور کرده بودند که این جریان سرعقل آمده و زمان تحویل گرفتن دوباره آن از سوی نظام فرا رسیده است. اما زمانی که یکی از اعضای این جریان که خود این جریان وی را رادیکال و افراطی معرفی می‌کرد و مدعی جدا بودن صف خود از آنان بود، دستگیر شد، همه اجزا و عناصر اصلی این جریان اعم از کارگزاران و بقیه پای کار وی آمدند و وعده‌های آشتی‌جویانه قبلی خود را فراموش کردند! کما اینکه پس از آن که متن نوشته میرحسین موسوی بر یک کتاب منتشر گردید - که در آن به شهیدان سلیمانی و همدانی و در واقع کل مدافعان حرم، به سختی جسارت شده بود، یعنی ضریب رادیکالیزم را تا اقدام علیه مقدسات مردم بالا بردند تا تحریک حداکثری اتفاق بیفتد و اوضاع بهم بریزد، اینها باز حاضر به جدا کردن صف خود از او نشدند و در واقع از او حمایت عملی نمودند!
یک وجه دیگر موضوع بحث حجاب و عفاف و نهادهای رسمی مسئول در این امر بود. کاملاً واضح است که حجاب و عفاف، مسئله‌ای نیست که نظام جمهوری اسلامی آن را پدید آورده باشد. این موضوعی اسلامی و ملی است. یعنی از یک‌سو اسلام و قرآن کریم بر حفظ آن تصریح دارد و از نصوص است و از سوی دیگر مردم ایران خواهان آن هستند (کما اینکه در یک نظرسنجی که اخیراً در کشور برگزار شد، نزدیک به 90 درصد از مردم ایران از اقدامات حکومتی برای حفظ حجاب و عفاف حمایت کرده بودند). این جریان شروع کرد به زیرسؤال بردن تلاش حاکمیت بر حفظ این ارزش دینی و ملی! این اقدامات گاهی در قالب واژگان «حجاب اجباری» و گاهی در قالب «گشت ارشاد» صورت می‌گرفت. در این میان گاهی از میان سطور آنان عبارتی به چشم می‌خورد که خط آنان را لو می‌داد؛ آن عبارت این بود که «حجاب را امنیتی نکنید». در واقع با ملاحظه حوادث بعدی و خطی که از خارج دنبال می‌شد، معلوم بود که این جریان در حال تبدیل بی‌حجابی به اغتشاش است و در واقع در حال تبدیل کردن بی‌حجابی به موضوعی امنیتی است. الان دیگر تشت رسوایی این جریان از بام افتاده و می‌توان استنادات فراوانی برای این موضوع ارائه نمود.
به هر حال جریان خارجی استکبار جهانی که سیاست قبلی تحریم‌های اقتصادی علی‌رغم آنکه آنان را کمرشکن می‌خواند، در سال‌های اخیر شکست خورده ارزیابی کرد و ضرورت محوریت‌بخشی به حربه‌ای دیگر را یادآور ‌شد و جریان داخلی غربگرا که سیاست به دست‌گرفتن مناصب جمهوری اسلامی را در حال شکست کامل ارزیابی می‌کرد، به هم رسیدند و در یک پروژه مشترک و به گمان اینکه می‌توانند درصد قبال توجهی از غائبان انتخابات 1400 را به صحنه بیاورند و اوضاع ایران را به هم بریزند، وارد میدان شدند اما آنچه در عمل اتفاق افتاد با آنچه آنان باور و انتظار داشتند متفاوت شد.
آنان برای اینکه وضعیت را به سرعت امنیتی نمایند دو عنصر را به هم پیوند زدند؛ قومیت و جنسیت. قربانی قرار دادن یک زن از یکی از قومیت‌ها نیاز بود تا هم از ظرفیت زنان - که دربردارنده نیمی از جمعیت ایران می‌باشند - استفاده شود و هم از ظرفیت یک قوم که در مناطقی از کشور و در پایتخت جمعیتی دارد استفاده شود. «یک دختر کُرد»! در تحلیل‌های آنان آمده بود که بخشی از جمعیت تهران را مهاجران کرد تشکیل می‌دهد که عمدتاً در مشاغل سخت مشغول به کار هستند و می‌توانند به‌صورت طعمه مورد سوءاستفاده قرار گیرند. اما آنچه در عمل اتفاق افتاد عدم توجه مردم به‌طور عمده و زنان به‌طور خاص و کُردها به‌صورت اخص بود. دامنه اغتشاشاتی که این جریان به هم پیوسته داخلی و خارجی، با برنامه دقیق سرویس‌های اطلاعاتی دشمنان ایران راه انداخت از دامنه اغتشاشاتی که در سال‌های 96 و 98 راه افتاد، بسیار کمتر بود. گرچه آنان نیز در مقام مقایسه با جمعیت تهران قابل ملاحظه نبودند.
حمله به نیروهای انتظامی و اقدام علیه حجاب و عفاف چیزی نبود که بتواند مورد حمایت مردم غیور و نجیب‌ و امام حسینی ایران قرار گیرد. مردم به چشم خود می‌بینند که نیروهای جوان انتظامی برای خدمت وارد کار شده‌اند و میزان مداخله آنان به اندازه‌ای است که وظیفه آنان اقتضا می‌کند نه اینکه دنبال بهانه برای برخورد باشند و اصولاً مطالبات مردم ایران در طول این سال‌ها همواره این بوده که چرا فکری برای رفع ناهنجاری‌هایی مثل بدحجابی نمی‌شود، نه اینکه مخالف تلاش حکومت و نیروی انتظامی در دفاع از حجاب و عفاف باشند. به هر حال این جریان آلوده با حمله به نیروی انتظامی و اصل حجاب یک بار دیگر به کاهدان زد.
در این صحنه، یک عده‌ای در فضاهای مجازی دست به هیاهو
علیه مدافعان حجاب و عفاف زدند که می‌تواند برخاسته از دلایل متفاوت باشد، اما در این میان بعضی چهره‌های سیاسی و اجتماعی هم بودند که از روی نسخه‌ای نوشته شده به ایفای نقش پرداختند. حساب این‌ها از افراد عادی که به اشتباه و احیاناً به‌دلیل عواطف مطالبی نوشته‌اند، جداست. وقتی امثال خاتمی، پزشکیان، ظریف، همتی و... به محض وقوع رویداد دست به واکنش تخریبی علیه مدافعان امنیت و موضوع حجاب می‌زنند، در حالی که برای آنان امکان دسترسی به اطلاعات دقیق وجود دارد و اسناد هم در دسترس آنان می‌باشد، موضوع به‌کلی متفاوت می‌شود و از آنان پذیرفته نیست. به‌خصوص اینکه همه می‌دانیم توطئه خارجی بدون تکیه به پایگاه داخلی به نتیجه نمی‌رسد. ادعاهای ضددینی و ضدانقلابی محافلی نظیر بی‌بی‌سی و... بدون بهره‌گیری از پشتیبانی نظری چهره‌هایی در داخل ایران مدلل و موجه نمی‌باشد. بر این اساس الان زمان آن است که این‌ها مورد مؤاخذه قرار گیرند. آنان باید برای آنچه گفته‌اند سند ارائه کنند و برای اتهاماتی که وارد کرده و سندی ندارند، پاسخگو باشند. کشور نمی‌تواند این موضوع را در حالی که باطن این حوادث، درگیری میان مردم و قربانی شدن عده‌ای است، رها کند. چرا که رها کردن آن می‌تواند به تکرار جرم و حوادث منجر شود. نظام نمی‌تواند نسبت به کسانی که زمینه‌ساز درگیری هستند و باعث ریخته شدن خون افراد بی‌گناه می‌شوند، سکوت کند. /سعدالله زارعی

پیامد تکیه بر فضای مجازی!

عباس محمدیان
 وقتی دیوار خانه فرو بریزد، سقف هم دوام نخواهد آورد و بر سر اهل خود آوار خواهد شد. حالا دلیلش غفلت از مقاوم سازی صاحب خانه باشد یا گود برداری همسایه یا زلزله یا سیل، فرقی در اصل ماجرا نمی کند. خانه ویران می شود. بین آوار و آواره فقط خویشاوندیی آوایی و حروفی نیست که دومی نتیجه اولی است. چون آوار شود خانه، آواره خواهند شد اهالی خانه. باز این هم فقط حکمی نیست که خاص چهار دیواری باشد.
 این را از باب مثل آوردیم تا موضوعی که پیامد در شمار واژگان می نشیند بیشتر به ذهن قریب شود و ما را به تامل وادارد. مایی که خانه رسانه های رسمی مان دیری است در حال آوار است و ما آواره خیمه و کانکس فضای مجازی شده ایم.
توجه نداریم که این برساخته هایی است که دیگران برای ما برپا کرده اند تا ظاهر انسان دوستی بگیرند و در این تظاهر، ظهور و توسعه قدرت نرم خود را –بی صدا- جشن بگیرند. جشنی که قربانی اش افکار عمومی مردمانی خواهد بود که - بی خبر- پذیرای هر خبری می شوند.  خبر هایی که گاه، حرف به حرفش بر اساس یک مهندسی خاص، کد گذاری می شود. کد هایش هم در ذهن و ضمیر ما باز می شود تا راه حقیقت یابی را ببندد. واقعیت این است که امروز رسانه های رسمی- به هر دلیل- نفس ان به شماره افتاده است. مثل خانه‌ای است که خشت، به خشت اش از پی هم می افتد و می شکند.
 مسئولان هم به جای مقاوم سازی آن سازه‌های قدیمی و صمیمی و امین، روی برگردانده و سایه نشین کانکس و خیمه شده اند. حواس شان هم نیست که نشستن در سایه بیگانه، همسایگی نمی آورد که هویت ما را هم به گرو برمی دارد. آنچه این روز ها در فضای مجازی، موج می آفریند و به ساحل ذهن مردم می کوبد بیش از آن که نشانگر قوت این رسانه تعاملی و گسترده باشد، نشان دهنده از پا افتادن رسانه های رسمی و صاحب شناسنامه است. از پا افتادنی که گاه دلیلش پا گذاشتن مسئولان روی پای رسانه است.
کسانی که گمان می کنند اگر رسانه های رسمی، مرجعیت خود را از دست بدهند، دیگر کسی به نقد، یقه آنان را نخواهد گرفت. غافل‌اند که این نوساخته پیش آمده با کمک فیک نیوز ها و باج نیوز ها، یقه خواهد گرفت از آنان و به دیوارشان خواهد کوبید نه به نقد که به تخریب. حضرات که به انحای مختلف عرصه را بر روزنامه‌ها و روزنامه نگاران اصیل و متعهد تنگ می کنند فردا و حتی همین امروز گرفتار شب نامه هایی می شوند که در فضای مجازی عرصه را نه فقط بر آنان که بر واقعیت ها تنگ می کند. نمی خواهم از محدود سازی فضای نو بگویم که نه شدنی است و نه این قلم را بدان باوری است. می خواهم به یاد آورم که رسانه های صاحب هویت و رسانه نگاران دارای سجل حرفه ای و اعتماد آفرین را باید کمک کرد تا با کار حرفه ای و مومنانه و صادق، راه نفوذ خبر های کاذب را سد کنند. قطعا اگر میدان با حرفه ای ها باشد، خبر هم تولید می شود، چیزی ناگفته نمی ماند. از سوی دیگر جامعه هم در بمباران دروغ این همه زخم برنمی دارد.
این می طلبد که متولیان  هوشیاری افزون کنند و با همت تمام پای کار رسانه های حرفه ای باشند تا آرامش ذهنی مردم بیش از این آشفته نشود.  بدانند مسئولان و بدانیم ما اصحاب رسانه که انفعال و عقب نشینی و خودناباوری، نه قلم که تیغ رسانه های دشمن را تیز می کند.  رسانه هایی که تا اندرونی ما آمده اند و پلک بزنیم، کورمان می کنند. مراقب امروز باشیم تا فردا را از ما نگیرند.
نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات