صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۸ مهر ۱۴۰۲ - ۰۷:۲۷  ، 
کد خبر : ۳۵۱۳۹۵

یادداشت روزنامه‌های شنبه ۸ مهرماه ۱۴۰۲

عناوین اخبار روزنامه آرمان امروز در روز شنبه ۸ مهر

ماجرای عجیب یک انتصاب در اقلیم کردستان

صلاح الدین خدیو

در جریان یک کنگره از پیش طراحی شده، بافل طالبانی رسما رهبر اتحادیه میهنی کردستان شد. پسرفتی آشکار در فرایندهای سیاسی اقلیم کردستان که یحتمل به تنزل بیشتر جایگاه حزب مزبور هم می انجامد. حزبی که در سال های گذشته همواره نماد فرقه گرایی، تشتت، انشعاب و دعواهای سیاسی با انگیزه‌های شخصی بوده است.خانوادگی شدن روندهای سیاسی، اقتصادی و ساختارهای حزبی، تحولی نامیمون و مسبوق به سابقه در اقلیم کردستان است. این پدیده که بروز آن روز به روز بیشتر می شود، محصول تبدیل تدریجی احزاب تاریخی کرد به کمپانی های سودده اقتصادی است.زمانی سیاستمداران و روشنفکران چپ گرایی که عمدتا در صفوف اتحادیه میهنی کردستان قرار داشتند، حزب رقیب را به دلیل قرار گرفتن بارزانی ها در راس آن، با ناسزاهایی چون حزب خانوادگی و مجمع عشایری به باد انتقاد می گرفتند.در حالی که اکنون خود جا پای آنها گذاشته و به تقلیدی مضحک از آن پرداخته‌اند. بازار سیاست مانند بازار متعارف اجناس و کالا است. همه دنبال جنس اصلند و اگر قرار بر انتخاب میان جنس اصل و بدل باشد، کسی کپی را ترجیح نمی دهد.

هویت سیاسی اتحادیه میهنی به عنوان رقیب حزب دمکرات و در مقطعی بدیل آن – آن چنان که مورد علاقه پدران بنیادگذار بود – با مرام سوسیال دمکراسی، سلسله مراتب حزبی لنینی، شایسته گزینی مدرن به جای اشراف سالاری سنتی و نمایندگی گروه های اجتماعی شهری گره خورده است.در پانزده سال گذشته که این حزب کوشش کرده به حزبی مانند دمکرات – برند اصلی سنت گرایی و محافظه کاری سیاسی و جناح راست ناسیونالیسم کرد – تبدیل شود، به قسمی بحران هویت مبتلا شده که کم ترین برونداد آن کاهش ارج و اعتبار آن نزد گروه های اجتماعی هوادارش است.به صورت کلی در پهنه گیتی، تقلید احزاب سابقا چپ گرا از جریانات راست و هویت گرا به قسمی سندروم سیاسی بدل شده اما  دستاورد ملموسی به همراه نداشته است. نمونه روشن این مساله، خلع سلاح شدن گفتمانی و سیاسی حزب کارگر و جناح چپ اسرائیل در برابر نسخه تغلیظ‌ شده لیکود است. پیش آمدی که تقریبا به حذف جناح چپ و به دنده راست افتادن دائمی رای دهندگان اسرائیلی منتهی شده است.

در این میان نباید یک تفاوت ظریف دیگر را نادیده گرفت.کارکرد و موقعیت خانواده بارزانی در  درون حزب دمکرات از جهاتی شبیه شان و جایگاه گاندی ها در حزب کنگره هند است، دستکم در چهل سال اول حیات حزب هشتاد ساله دمکرات.ملا مصطفی بارزانی و پسرانش ادریس و مسعود نمادهای آشنای جنبش ملی کردها در دهه‌های شصت و هفتاد میلادی بودند. با مرگ ناگهانی ادریس بارزانی در ابتدای سال ۱۹۸۷، پسر ارشدش نیچروان وارث سیاسی او شد.تا اینجای کار روند امور به نحوی مشابه الگو و سنت سیاسی خانواده نهرو در حزب کنگره بود.قسمی اشرافیت انقلابی که پرتویی از اشراف سالاری دمکراتیک هندی ها را در خود داشت. اما پس از این مرحله  با ورود بیشتر افراد خانواده بارزانی و حتی زمینه سازی برای نسل چهارم آن ها، نه مطابق الگوی پیش گفته پیش نرفت بلکه به نمودی از الیگارشیک شدن سیاست و اقتصاد مطابق هنجارهای حکومت های غیردمکراتیک منطقه تبدیل گشت.

کما این که اشراف سالاری دمکراتیک حزب کنگره هم در مرحله ورود به نسل چهارم گاندی ها – راهول و مادر ایتالیایی تبارش سونیا – عرصه را به شایسته سالاری عوام گرای حزب بهاراتیاجاناتا و رهبر فرهمند آن ناندرا مودی باخت و موجبات حذف طولانی آن را فراهم آورد. قاعدتا عوارض منفی خانوادگی و شخصی شدن روندهای سیاسی در بسترهای غیردمکراتیک و توسعه نیافته سیاسی از دمکراسی های ضعیفی چون هند و اسرائیل بسی بیشتر است. زمانی در اقلیم کردستان گفته می شد که مردان دفتر سیاسی مانع تاثیرگذاری نهادهای قانونی نظیر پارلمان و هیات وزیران می شوند.سوگمندانه اکنون پولیت بورو جای خود را به خانواده و باشگاه های سیاسی مرکب از برادران، عموزاده‌ها، نوادگان و برادرزاده‌ها داده است.اگر این انحطاط نیست، پس حتما تبدیل استبداد بروکراتیک حزب کمونیست شوروی به حکومت شخصی پوتین و دزدسالاری الیگارشیگ آن نیز سیر قهقرایی محسوب نمی شود!

عناوین اخبار روزنامه جوان در روز شنبه ۸ مهر

۴ سالی که جودو از دست داد!

دنیا حیدری

هیچ یک از بهانه‌های مطرح شده طی روز‌های گذشته توجیهی برای ایپون جودو در هانگژو نبود. چهار سال زمان کمی نبود. جودوی ایران چهار سال زمان داشت برای بازگشتی پرقدرت به میادین. این بی‌تردید بهترین تودهنی به آن‌هایی بود که چهار سال جودوکاران ایران را از حضور در هرگونه رویدادی محروم کردند، اما در تمام طول این چهار سال آن‌ها که وظیفه دفاع از حقانیت جودوی ایران را داشتند، دست روی دست گذاشتند تا بعد از سپری شدن این دوران طولانی، شاهد ایپون جودو در چین باشیم! ضربه‌ای که جودو این‌بار نه از غیر که از خودی خورد. خودی‌هایی که در تمام این مدت به جای پرورش جودو تنها از زبان خرج کردند و شعار دادند. شعار‌هایی که هیچ کمکی به جودوکاران ایران روی تاتامی در بازی‌های آسیایی نکرد.
محرومیت، بی‌تردید تلخ‌ترین نوع تنبیه و جریمه است. تنبیهی که، اما یقه رشته‌ها و کشور‌های بسیاری را گرفته است. برای نمونه می‌توان به محرومیت ورزشکاران روس اشاره کرد. ورزشکارانی که اگرچه اجازه حضور در میادین رسمی را ندارد، اما با وجود تمام محدودیت‌هایی که با آن دست به گریبان هستند برای حفظ آمادگی خود تلاش می‌کنند تا فردای روزی که این محرومیت به پایان رسید از سایر رقبا جا نمانده باشند. گواه این ادعا نیز موفقیت‌های کسب شده توسط دوبنده‌پوشان روس بود که مدال‌های رنگارنگی را کسب کردند. مدال‌هایی که اگرچه پای آنان را به دلیل محرومیت به سکو باز نکرد، اما آمادگی‌شان را به رخ کشید! آمادگی که در هیچ یک از جودوکاران ایران در بازی‌های آسیایی هانگژو دیده نشد.
اینکه جودوی ایران به تازگی از تعلیق رهایی یافته دلیل قانع‌کننده‌ای برای ناکامی نیست. جودوی ایران از حضور در میادین رسمی محروم بود، نه از تمرین کردن جهت حفظ آمادگی. ضمن اینکه زمان این محرومیت هم کاملاً مشخص بود و نه برای تمام مدت چهار سال، اما برای چند ماه پایانی آن می‌شد برنامه‌ای اصولی ریخت تا در هانگژو شاهد بازگشت شکوهمند و پرقدرت جودو باشیم، نه حضوری که نتیجه آن بدتر از تعلیق بود.
بار‌ها و بار‌ها گفته شد که آقایان در تلاش برای پایان دادن زودهنگام به محرومیت جودو هستند، اما آیا آن‌ها برای این‌چنین بازگشتی بود که ادعای تلاش داشتند؟ آیا این بازگشت در خور جودوی ایران بود؟ بی شک پاسخ مثبت نیست، اما به نظر می‌رسد حتی امروز هم آن‌ها که باید متوجه وخامت اوضاع نیستند که اگر بودند به جای پرداختن به اصل ماجرا خود را سرگرم فرعیات نمی‌کردند. ابراز خوشحالی عبید الانزی، رئیس اتحادیه جودوی آسیا از پایان تعلیق جودوی ایران چه سودی دارد وقتی جودوکاران ایران در هانگژو حرفی برای گفتن نداشتند. این اظهارنظر‌ها که بیشتر جنبه تشریفاتی دارد چه دردی از جودوی ایران دوا خواهد کرد، وقتی آن‌ها که باید کاری از پیش ببرند، تنها هنرشان شعار دادن است و بس. ایپون جودو در بازی‌های آسیایی نشان از شعارمحور بودن مسئولان فدراسیون و عدم برنامه‌ریزی اصولی آن‌ها برای این رشته داشت.
رئیس فدراسیون جودو ابایی ندارد عدم خودباوری و نداشتن اعتماد به نفس لازم را دلیل باخت قاسم باغچقی به حریف قزاق بخواند. توجیه او، اما این سؤال را مطرح می‌کند که فدراسیون جودو طی چهار سال اخیر چه کرده که نتوانسته حتی در زمینه بالا بردن خودباوری و اعتماد به نفس جودوکاران هم موفق عمل کند. البته رسیدن به پاسخ این سؤال خیلی هم سخت نیست، وقتی آرش میراسماعیلی صراحتاً می‌گوید بعد از پایان چهار سال تعلیق باید بیشتر از سایر کشور‌ها تلاش کنیم و بتوانیم این فاصله زمانی را جبران کنیم، دیگر چه جای تعجب. وقتی رئیس فدراسیون کاملاً شفاف و واضح بیان می‌کند که تازه بعد از پایان چهار سال محرومیت است که آقایان قصد دارند برای کم کردن فاصله با رقبا خود را آماده کنند، دیگر چه انتظاری می‌توان داشت؟ با این حساب ایپون جودو در هانگژو هیچ جای تعجبی ندارد، چراکه ظاهراً هیچ کس تصورش را هم نمی‌کرد که طی این چهار سال باید جودوی ایران را آماده بازگشتی پرقدرت و شکوهمند کند که اگر غیر از این بود، شاهد بازگشت جودو با دست خالی از هانگژو نبودیم. در واقع ضربه فنی جودوی ایران در چین حاصل هدر رفتن چهار سالی بود که می‌شد به گونه‌ای دیگر سپری شود.

عناوین اخبار روزنامه خراسان در روز شنبه ۸ مهر

چند سوال از مولوی عبدالحمید
دکتر سیدعلی علوی
روز گذشته در آستانه سالگرد حادثه تلخ 8 مهر 1401 حوادث زاهدان باز هم مسجد مکی همچون هر جمعه یک سال گذشته کانون التهاب بود، التهابی که به درگیری های محدودی نیز در اطراف مسجد مکی منجر شد با این تفاوت که این جمعه آغاز هفته وحدت بود. هفته ای که انتظار می رود همه موثران در آن بر دم وحدت بدمند و مراقب اختلاف افکنی ها باشند.  به بهانه گذشت یک سال از آن حادثه تلخ و ادامه التهابات یک ساله آن ، سوالاتی از مولوی عبدالحمید به عنوان کانون صحنه گردانی حوادث یک سال اخیر زاهدان قابل طرح است، سوالاتی که اگر منصفانه به آن پاسخ داده شود می تواند در جهت منافع ملی ، وحدت ملی و مصالح مردم مظلوم سیستان و بلوچستان موثر باشد.
1.اگر حاکمیت و نظام اسلامی قصد پیگیری و رسیدگی به حادثه تلخ 8 مهر را نداشت، چرا با رویکرد رسیدگی و حل موضوع و پیگیری مطالبات و اعتراضات، هیئتی نه به نمایندگی از وزارت کشور یا حتی به نمایندگی از دولت بلکه به نمایندگی از رهبر انقلاب  به سیستان و بلوچستان فرستاده شد؟ هیئتی که تمام تلاش خود برای پیگیری منطقی و قانونی مطالبات در جلسه با مسئولان و بزرگان و علمای سیستان و بلوچستان را انجام داد.
2.اگر رویکرد حاکمیت برخورد با قاصران و مقصران حادثه تلخ زاهدان نبود، چرا با قاصران و مقصران برخورد شد؟چرا تعدادی توبیخ و دادگاهی و محکوم و ... شدند؟ چرا تعداد زیادی از 38 جان باخته، شهید و 179نفر جانباز اعلام شدند؟ چرا اقدام به دلجویی و پرداخت دیه از صدمه دیدگان و جان باختگان شد؟ آیا این نوع مواجهه جز این است که حاکمیت قصور یا تقصیر خود را در این ابعادی از آن حادثه تلخ پذیرفته؟
3.جناب آقای مولوی عبدالحمید سرانجام این سطح از مطالبه گری و تند کردن ادبیات و افزایش سطح مطالبات چیست؟ آیا مسیر این سطح از مطالبه گری و مهم تر از آن تحقق این مطالبات می تواند تریبون عمومی  باشد؟شما در عرصه سیاست ورزی کم تجربه نیستید و طبیعتا می دانید راه رسیدن به مطالبات بحق، تشدید فضای التهابی و تند کردن مطالبات نیست.
4.اینک یک سال از تغییر جدی شما در رویکردهای سیاسی و اجتماعی تان می گذرد و تقریبا می توان گفت در هر جمعه یک سال اخیر تندترین انتقادها و گاه اتهامات و دامن زدن به شایعات و گمانه ها را مطرح کرده‌اید، اظهاراتی که به صورت هماهنگ و گسترده و حتی برخط توسط رسانه های معاند یا بیگانه همچون ایران اینترنشنال و بی‌بی سی و صدای آمریکا به طور کامل پوشش داده شده اند، رویه ای که اگر خودتان به قبل از این یک سال برگردید، می بینید این رسانه ها چنین پوششی را به اظهارات شما نمی دادند.آیا با خود اندیشیدید که چرا این رسانه ها و ذی نفعان شان که در تضاد منافع شان با منافع ملی ایران عزیز تردیدی نیست، چرا این چنین حمایت رسانه ای را از شما عهده دار شده اند؟آیا با خود تامل کرده اید که چه کسانی و چه دولت هایی از عملکرد و تغییر رویه شما سود می برند؟و  آیا عملکرد شما آب به آسیاب مردم سیستان می ریزد یا دشمنان این مرز و بوم که به هیچ ایرانی اعم از شیعه و سنی و قومیتی رحم نمی کنند؟
به برکت ایام هفته وحدت به دیدگاه  رهبر انقلاب و برهان قرآن تمسک می کنم که در بیانات اخیر خود با مردم سیستان گفتند:
«قرآن به ما معیار داده. قرآن می فرماید که «مُحَمَّدٌ رَسولُ اللَهِ وَ الَّذینَ مَعَه‌»؛ کسانی که با او هستند. بحث ما سر این است که آیا ما با پیغمبر هستیم یا نیستیم ــ راه این است دیگر ــ علامت دارد: وَ الَّذینَ مَعَهُ اَشِدّاءُ عَلَى الکُفّار؛(۱۲) اگر شما دیدید این راهی که داریم می رویم، راهی است که کفار را خوشحال می کند، بدانید که «اَشِدّاءُ عَلَى الکُفّار» نیستید، پس «مع رسول الله» نیستید، همراه پیغمبر نیستید؛ [اما] اگر دیدید نه، این راهی که دارید می روید، استکبار را، دولت های قاهر ضدّ دین و ضدّ اسلام را ناراحت می کند، عصبانی می کند، خب خوب است؛ این «اَشِدّاءُ عَلَى الکُفّار» است. این شد ملاک و معیار. حواسمان باید جمع باشد، بدانیم چه ‌کار می کنیم، بدانیم چه می گوییم؛ حرفی که می زنیم در جهت نقشه‌ دشمن نباشد، جدول دشمن را کامل نکند. گاهی ممکن است کسی غفلت بکند، یک حرکتی بکند، یک حرفی بزند که جدول نقشه‌ دشمن را کامل کند؛ این خطرناک است.»
عناوین اخبار روزنامه کيهان در روز شنبه ۸ مهر

وحدت شیعه و سنی تاکتیک نیست؛ وظیفه است 

عباس شمسعلی

هفته وحدت فرصت مناسبی برای پرداختن به موضوع مهم تقریب مذاهب اسلامی است تا با نزدیک شدن حول مشترکات فراوان، جهان اسلام بیش از پیش طعم خوش وحدت و برادری را تجربه کند.
از گذشته تاکنون تلاش‌های مبارک و قدم‌های موثری در مسیر وحدت شیعه و سنی برداشته شده است که از جمله آنها می‌توان به ديدار و نامه‌نگاری‌های آیت‌الله‌العظمی بروجردی با شيخ شلتوت، رئيس دانشگاه الازهر مصر (از علماى اهل سنت كه فتواى جواز تقليد از مكتب شيعه اثنى‌عشرى را صادر كرد) یا بیان رهنمودهای موثر و دوراندیشانه رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی(ره) و علمای اعلام دیگر همچنین نشست و برخاست‌های رهبر معظم انقلاب با علمای اهل سنت و فرمایشات راهگشای ایشان به مناسبت‌های مختلف، یا تشکیل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی و موارد دیگر ‌اشاره کرد.
البته موضوع وحدت شیعه و سنی با مقاومت‌ها یا سنگ‌اندازی‌هایی در داخل جهان اسلام و همچنین در خارج از آن مواجه بوده است.
در داخل دنیای اسلام و در بین هر دو مذهب کسانی بوده‌اند که با پافشاری متعصبانه بر روی نقاط افتراق و اختلاف و نادیده گرفتن انبوه مشترکات و از سوی دیگر دست زدن به برخی رفتارها و بیان برخی مواضع، خواسته یا ناخواسته بر تفرقه و اختلاف دمیده‌اند. اما نکته اصلی اینجاست که اگر تعصب و کج‌فهمی یا کوتاه‌بینی برخی برهم‌زنندگان وحدت و تقریب مذاهب اسلامی را به عنوان یک واقعیت تاسف‌برانگیز و البته قابل رفع بدانیم که باید برای خنثی‌سازی آن تلاش کنیم، از آن طرف باید پرسید چرا وحدت امت اسلامی و نزدیک شدن مذاهب اسلامی، تا این حد مخالفینی در بیرون از جهان اسلام و در بین سردمداران کشورهای استکباری دارد؟ تا حدی که شاهد ایجاد گروه‌های انحرافی همچون شیعه انگلیسی و تکفیری‌های به ظاهر سنی مذهب و‌ تر و خشک کردن و حمایت رسانه‌ای و.... دولت‌های غربی از آنها هستیم.
برای پاسخ به این سؤال باید بدانیم وحدت مسلمانان با مذاهب مختلف و تعامل و نزدیک بودن آنها در یک مسیر چه ضرر و زیانی برای مستکبران دارد.
رهبر معظم انقلاب در تاریخ ۲۲/۰۷/۱۴۰۱ در دیدار مسئولان نظام و میهمانان کنفرانس وحدت اسلامی فرمودند: «مراد از وحدت قطعاً وحدت مذهبی نیست؛ یعنی اینکه این به مذهب آن دربیاید، آن به مذهب این دربیاید، یک مذهب [باشد]؛ نه، این قطعاً مراد نیست. وحدت جغرافیایی هم نیست؛ مثل آن چیزی که در دهه‌های شصت میلادی و هفتاد میلادی، بعضی از کشورهای عربی با هم اتّحاد پیدا کردند و اعلام کردند یکی هستند، که نشد و نمی‌شود و امکان ندارد؛ مراد این هم نیست. مراد از وحدت، وحدت در حفظ منافعِ امّت اسلامی است. اوّل تشخیص بدهیم منافع امّت اسلامی کجا است، در چیست، بعد در این زمینه ملّت‌ها با هم توافق کنند. دولت‌ها هم اگر چنانچه ان‌شاء‌الله به این راه هدایت بشوند، خدا دل‌هایشان را به این سمت بکشاند، در جهت منافع امّت اسلامی توافق کنند؛ ببینند امّت اسلامی امروز به چه احتیاج دارد، با چه کسی باید دشمنی کرد، با چه کسی بایستی چه‌جوری دشمنی کرد، با چه کسی باید دوستی کرد و چه‌جوری دوستی کرد؛ این جهت‌گیری‌ها را در ضمن گفت‌وگوها و مذاکرات، به توافق برسند و در این جهت حرکت کنند. مراد این است: ‌اشتراک عمل در برابر نقشه‌های استکبار.
بلاشک دنیای استکبار درباره‌ این منطقه ما و کشورهای ما نقشه‌های واضحی دارد. این منطقه‌ اسلامی، فرصتِ عظیمی است؛ منطقه‌ ما اگر نگوییم حسّاس‌ترین، یکی از حسّاس‌ترین مناطق دنیا است؛ اگر نگوییم غنی‌ترین، یکی از غنی‌ترین مناطق دنیا این منطقه‌ ما است؛ منطقه‌ میانه‌ آسیا و غرب آسیا و شمال آفریقا که منطقه‌ اسلامی است؛ منطقه‌ بسیار مهمّی است. استکبار و قدرت‌های پشت پرده‌ سیاست‌های استکباری یعنی کمپانی‌ها و کارتل‌ها و تراست‌های بین‌المللی، برای این منطقه نقشه دارند.‌ اشتراک عمل داشته باشیم در مقابله‌ با نقشه‌های آنها؛ این معنای وحدت است. ما این را پیشنهاد کردیم به دنیای اسلام، و این را از دنیای اسلام خواستیم.»
طبیعی است، وقتی دشمنان مردم این منطقه و دنیای اسلام و جمهوری اسلامی برای تسلط اقتصادی و سیاسی بر این بخش و غارت منابع سرشار آن و تضعیف نظام اسلامی برنامه دارند یکی از راه‌های سرگرم کردن مردم و برهم زدن تمرکز آنها، ایجاد اختلاف و روشن کردن آتش تفرقه باشد. در این بین قطعاً برخی اختلاف‌های مذهبی بهانه خوبی برای تحقق اهداف شوم آنها خواهد بود.
رهبر انقلاب در تاریخ ۱۹/۱۰/۱۴۰۰ در ارتباط تصویری با مردم قم در خصوص روش استکبار در برخورد با جهان اسلام فرمودند: «این را ما باید همیشه در نظر داشته باشیم که در میان جبهه‌ دشمنی ما در دنیا، دشمنانی هستند که تخصّص‌شان ایجاد اختلاف است؛ تخصّص‌شان «تفرقه بینداز و حکومت کن یا سیادت کن» است؛ این جزو چیزهای قدیمی‌ای است که مربوط به بعضی از همین‌ها است؛ اینها بلدند این کار را انجام بدهند؛ و انسان می‌بیند هر جا توانسته‌اند، این کار را هم انجام داده‌اند؛ از جمله اختلاف مذهبی، اختلاف شیعه و سنّی؛ نباید بگذاریم که این چیزها در کشور رخ بدهد یا اوج پیدا بکند. خب در کشور، شیعه و سنّی در کنار هم قرن‌ها است زندگی کرده‌اند، سال‌ها است زندگی کرده‌اند، مشکلی نداشته‌اند».
با این تفاسیر، طبیعی است که هر کس در مسیر تحقق وحدت مسلمین گام بردارد برهم زننده نقشه‌های شوم دشمن و هر کس با رفتار و گفتار و سوءاستفاده از تریبون و جایگاهی که دارد بر آتش اختلاف و تفرقه بدمد در مسیر تحقق خواسته‌های دشمن گام برداشته است.
در این زمینه نیز رهبر انقلاب در تاریخ ۲۷/۰۹/۱۳۹۵ در دیدار مسئولان نظام و مهمانان کنفرانس وحدت اسلامی اظهار داشتند: «امروز دو اراده در این منطقه با یکدیگر در تعارضند: یک اراده، اراده‌ وحدت است؛ یک اراده، اراده‌ تفرقه است. اراده‌ وحدت، متعلّق به مؤمنین است؛ فریاد اتّحاد و اجتماع مسلمین از حنجره‌های بااخلاص بلند است و مسلمان‌ها را دعوت می‌کنند به اینکه به مشترکاتشان توجّه بکنند؛ اگر این[طور] بشود و اگر این وحدت اتّفاق بیفتد، وضعی که امروز مسلمان‌ها دارند دیگر به این شکل نخواهد بود و مسلمان عزّت پیدا خواهد کرد.... یک عدّه‌ای هم در این آتش‌ها می‌دمند؛ «شیعه‌ انگلیسی» و «سنّی آمریکایی» مثل هم هستند؛ همه، دولبه‌ یک قیچی هستند؛ سعی‌شان این است که مسلمان‌ها را به جان هم بیندازند؛ این پیام اراده‌ تفرقه است که اراده شیطانی است؛ امّا پیام وحدت این است که این‌ها از این اختلافات عبور بکنند، در کنار هم قرار بگیرند، با هم کار کنند.»
اما برخی گمان می‌کنند که سخن از لزوم وحدت، بنا بر مصلحت است و ما بنا بر یک نقشه و تاکتیک مجبور به حرکت مصلحتی به سمت وحدت هستیم. این در حالی است که به فرموده رهبر انقلاب موضوع وحدت بین مسلمین فراتر از یک مصلحت یا تاکتیک سیاسی است. ایشان در این خصوص در تاریخ ۰۲/۰۸/۱۴۰۰ در دیدار مهمانان کنفرانس وحدت اسلامى‌ و جمعی از مسئولان نظام فرمودند: «یک نکته این است که اتّحاد مسلمانان یک فریضه قطعیِ قرآنی است؛ این یک چیز دلبخواه نیست؛ این را به عنوان یک وظیفه باید نگاه کنیم. قرآن دستور داده: وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللهِ جَمیعًا وَلا تَفَرَّقوا؛‌ یعنی حتّی در اعتصام به حبل‌الله هم با اجتماع باید این کار را انجام بدهید. وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللهِ جَمیعًا وَلا تَفَرَّقوا؛ این «امر» است دیگر؛ چرا ما این را به یک امر اخلاقی تبدیل می‌کنیم؟ این یک دستور است، یک حکم است که باید بر طبق این عمل کرد.»
عمل به این اصول و فریضه مهمِ وحدت مسلمین در سال‌های گذشته تا کنون به‌ویژه در بستر انقلاب اسلامی ضربات هولناکی به دشمن وارد کرده است و همین خط و مسیر پربرکت و اثر بخش می‌تواند الگویی برای همیشه و همه مسلمانان در برابر دشمنان واحد باشد. در جریان انقلاب اسلامی بارها شاهد وحدت موثر برادران شیعه و سنی در برابر دشمن واحد بوده‌ایم که نمی‌تواند نتیجه چیزی جز بصیرت و هوشیاری و پرهیز از گرفتار شدن در دام‌های دشمن باشد. نمونه این همکاری‌های وحدت بخش در برابر دشمن را می‌توان در پای کار آمدن رزمندگان غیور اهل سنت در دفاع از تمامیت میهن اسلامی در جریان جنگ‌های تجزیه‌طلبانه اوایل انقلاب مشاهده کرد که با نثار خون خود در کنار برادران شیعه مانع از تحقق اهداف شوم دشمن شدند.
طبق آمار‌های مستند، در سراسر کشور حدود 11 هزار شهید اهل سنت داریم که بخش اعظمی از آنها مربوط به حضور اهل سنت در دوران دفاع مقدس برای دفاع از میهن و اسلام و مابقی آنها هم در جریاناتی همچون درگیری با ‌اشرار، عملیات‌های تروریستی ضد انقلاب، درگیری با قاچاقچیان منطقه، درگیری در مرزهای کشور، ترور و دفاع از حریم اسلام و مقاومت در کشور سوریه به شهادت رسیده‌اند.
از سوی دیگر، تشکیل تیپ «نبویون» برای مقابله با داعش و گروه‌های تکفیری، رقم‌زننده صحنه‌‌های رشادت و ایثار رزمندگان اهل سنت و شیعه بلوچ در سوریه بود.
تقدیم شهدایی همچون شهید مدافع حرم اهل سنت «عمر ملازهی» یا شهید «سلمان برجسته» در سوریه یا بسیجی اهل سنت مدافع امنیت شهید «سعید برهان‌زهی‌ریگی» در حادثه تروریستی سال گذشته زاهدان و نمونه‌های دیگر، از عمق بصیرت و وطن دوستی برادران اهل سنت در کشورمان و توجه آنها به اهمیت تمسک به ریسمان نجات بخش وحدت در برابر دشمنان واحد حکایت دارد.
در این میان، برخی افراد و عناصر و گروهک‌های مزدور و وابسته به دشمن که وحدت شیعه و سنی را در مقابل خواسته‌های شوم خود و دستورات اربابانشان می‌دانند، وقتی در برابر منطق وحدت و اراده عمل به این فریضه ناتوان می‌مانند خشونت و ترور را در پیش می‌گیرند که این خود بیشتر از پیش باعث رسوایی آنها و اهمیت پیدا کردن وحدت در بین مذاهب اسلامی می‌شود.
اهمیت وحدت شیعه و سنی به حدی است که مردان بزرگی همچون سردار وحدت‌آفرین سپاه اسلام شهید نورعلی شوشتری و چند تن از علما و بزرگان با بصیرت اهل سنت و مقید به وحدت جان خود را در راه تحقق این فریضه الهی نثار کرده‌اند.
یکی دیگر از ضربات سهمگین وارد آمده به استکبار جهانی، اضمحلال و نابودی در حال تحقق رژیم صهیونیستی است که جز با وحدت و دشمن‌شناسی رزمندگان و مجاهدان شیعه و سنی از ایران تا لبنان و فلسطین به‌دست نمی‌آمد. این چنین است که دشمن برای از بین بردن این وحدت در جهان اسلام دست به هر کاری می‌زند.
قطعاً تلاش برای تحقق وحدت شعه و سنی و تاکید بر نقاط ‌اشتراک به جای برخی اختلاف‌ها امروز یک وظیفه مهم برای همه است و باید این رهنمود امام راحل(ره) را آویزه گوش کنیم که فرمودند: «این از عنایات اسلام است که همه برادران اهل سنت و شیعه با هم‏ هستند و اختلافی هم با یکدیگر ندارند... آنهایی که می‏‌خواهند بین اهل سنت و اهل تشیع فاصله ایجاد کنند نه سنی هستند نه شیعه. اینها اصلًا به اسلام کار ندارند...»

عناوین اخبار روزنامه شرق در روز شنبه ۸ مهر

جناب سردار دهقان؛ مردم حق دارند بدانند

سبحان دهواری

‌یک‌ فوریت طرح تشکیل سازمان توسعه سواحل مکران در صحن علنی مجلس شورای اسلامی به تصویب رسید تا این طرح با فوریت بررسی شود! این در حالی است که همه نمایندگان سیستان و بلوچستان و هرمزگان با فوریت آن مخالف بودند و مجلس شورای اسلامی نیز با دو فوریت آن مخالفت کرد و طرح با یک‌ فوریت به کمیسیون اقتصادی برای بررسی کارشناسی ارجاع داده شد. طرح تشکیل سازمان توسعه سواحل مکران در حالی مورد بحث در مجلس شورای اسلامی است که تدوین‌کنندگان آن (ستاد توسعه سواحل مکران) نتوانسته‌اند نسبت به جامعه‌پذیری طرح موصوف اقدامات شایسته‌ای انجام دهند! این طرح و فوریت آن مخالفان بسیار و منتقدان متکثری دارد که دلایل عدیده‌ای را در مخالفت و نقد این طرح و ضرورت ایجاد آن یا فوریت مورد تأکید ستاد، مطرح می‌کنند. در واقع ستاد توسعه سواحل مکران که تدوین‌کننده این طرح است در قریب به دو سال که از فعالیت آن با دبیری سرتیپ پاسدار حسین دهقان می‌گذرد نتوانسته اعتماد و اقبال عمومی را در جغرافیای مکران، نخبگان، دانشگاهیان، علما و حتی نمایندگان مجلس ایجاد کند. قطعا به رویکرد آقای دهقان در دبیری این ستاد و نوع دیالوگ با جامعه محلی و ارتباط‌گیری با طیف‌ها و رده‌های مختلف ساختار اجتماعی نقدهای جدی وارد شده که عموما هم در حضور ایشان در جلسات مختلف مطرح شده است. اما طبیعتا جامعه محلی، علما، فرهیختگان، دانشگاهیان و نمایندگان مردم انتظار دارند ملاحظاتشان در این دو سال در فرایندهای ستاد توسعه سواحل مکران و تدوین اساسنامه سازمان توسعه سواحل مکران اعمال می‌شد و از ظرفیت نیروی انسانی این سامان در هسته مرکزی این ستاد به‌طور شایسته‌ای استفاده می‌شد تا انتقال‌دهنده مناسبی برای دغدغه بومیان در فرایند توسعه باشند! اما آقای دهقان حتی فرصت حضور یک نفر از بومیان منطقه مکران را در ستاد توسعه سواحل مکران فراهم نکرد! و عملا این ستاد به پارکینگ شایسته و مناسبی تبدیل شد تا دوستان ایشان از سازمان‌های مختلف به آن مأمور شوند و در ساختمان شیشه‌ای پاسداران مستقر شوند و برای مردم مکران نسخه بپیچند! معتقدیم که جامعه محلی حق دارد نگران باشد و بداند که سازمان توسعه سواحل مکران در صورت استقرار در منطقه مکران با چه فرایندی قرار است بند 1 ماده 5 اساسنامه (برنامه‌ریزی برای توسعه پایدار و متوازن در سواحل مکران) این سازمان را محقق کند؟ تضمین تحقق آن چیست؟ با کدام دانش، نسخه و نیروی انسانی؟ جامعه محلی حق دارد بداند بند 4 ماده 5 اساسنامه (هماهنگی و انجام فعالیت‌های مناسب برای توانمندسازی و بهره‌مندی جامعه محلی) این سازمان، چرا در فضا و چارچوب ستاد به آن پرداخته نشد؟ چرا نخبگان محلی مکران و نظرات ایشان نادیده گرفته شدند؟ و مراد از فعالیت‌های مناسب در این بند جز کلی‌گویی چیست!؟ 

‌جامعه محلی حق دارد بداند بند 12 ماده 5 اساسنامه (استفاده و واگذاری اراضی مطابق ماده (۲۴) قانون چگونگی اداره مناطق آزاد...) این سازمان، چه جایگاهی برای مالکیت عرفی مردم و بومیان بر اراضی قائل است؟ منطقه آزاد برای فروش اراضی کافی بود! راضی به زحمت شما نیستیم. جامعه محلی حق دارد که بداند بند 14 ماده 5 اساسنامه (انجام اقدامات لازم جهت جمعیت‌پذیرکردن منطقه و ایجاد بسترهای لازم جهت رقابت‌پذیرکردن فعالیت‌های منطقه) این سازمان، با چه هدفی در اساسنامه آمده است؟ آیا این سازمان در صورت تشکیل بنا دارد ترکیب جمعیتی منطقه را تغییر دهد؟ همان‌گونه که در ستاد هم از ظرفیت بومیان استفاده نشد در سازمان هم طرد خواهند شد؟ جامعه محلی حق دارد که بداند بند 15 ماده 5 اساسنامه (انجام اقدامات لازم برای توسعه متوازن منطقه) این سازمان، قرار است به پشتوانه کدام دانش نظری تحقق یابد؟ باز هم از ساختمان شیشه‌ای پاسداران بناست فرمان توسعه متوازن داده شود و محقق شود! جامعه محلی حق دارد بداند که شما تاکنون با چند نهاد عمومی غیردولتی و مردم‌نهاد همکاری مؤثر داشته‌اید که به پشتوانه آن تجربه، برای تحقق بند 17 ماده 5 اساسنامه امیدوار باشیم! مهم است که بدانیم چرا در مجمع عمومی این سازمان استاندار سیستان و بلوچستان و هرمزگان، ریاست مجمع نمایندگان دو استان، نماینده اعضای شورای اسلامی منطقه مکران و نماینده سازمان‌های مردم‌نهاد این خطه حضور ندارند! طرح سازمان توسعه سواحل مکران به قدری ناپخته است که حتی نتوانسته‌اند مبتنی بر مطالعات، مشخص کنند که در چه مناطقی نیاز به ایجاد دفتر نمایندگی دارند و به کلی‌گویی درباره آن بسنده کرده‌اند! جالب است که براساس بند 3 ماده 24 اساسنامه، سازمان توسعه سواحل مکران بنا دارد از محل واگذاری و اجاره اراضی منطقه مکران برای سازمانتان تولید درآمد کنید! این را که بنگاه املاک گلشهر چابهار بهتر از شما می‌تواند انجام دهد. اگر ماده 26 اساسنامه سازمان توسعه سواحل مکران را مطالعه کنید متوجه خواهید شد که این بند سازمان توسعه سواحل مکران را به حکومتی جدید و آن محدوده را به کشوری مستقل تبدیل خواهد کرد که حکمران آن هم نه قابل استیضاح است و نه امکان طرح سؤال از آن وجود دارد. تشکیلاتی به این گستردگی و عظمت و با این اختیارات خارق‌العاده نباید پاسخ‌گو باشد؟ نباید مورد نظارت جدی نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی قرار گیرد؟ جناب دهقان به مردم، نخبگان، علما و نمایندگان مجلس شورای اسلامی حق دهید که با وجود چنین سؤال‌های مهمی نگران باشند و از اصرار شما بر فوریت آن شگفت‌زده؛ بنابراین پیشنهاد می‌شود در اقدامی شجاعانه در قبال اعمال نظر جامعه محلی توسط نمایندگان مردم در کمیسیون اقتصادی مجلس شورای اسلامی متعهدانه برخورد کنید و اجازه دهید ساختار درست ایجاد شود اگر بر ایجاد آن اصرار دارید، از فوریت در آن بپرهیزید و اجازه دهید آنچه شایسته مردم این سامان است محقق شود! اجازه دهید نظر جامعه محلی در فرایند تدوین و اجرای طرح سازمان توسعه سواحل مکران اعمال شود اگر خواهان جامعه‌پذیری رویکرد و زحمات خود هستید.

عناوین اخبار روزنامه جام جم در روز شنبه ۸ مهر

یک دست غیرتمند و یک قرآن
سینا واحد
دشمنان قسم‌خورده ایران قدرتمند، از یک «دست باغیرت»، که «قرآن مقدس» را، در سازمان ملل، فراز آورد و خطاب به تیره‌دلان تمدن غربی و اروپایی، گفت: «حقیقت را، هیچ‌گاه نتوانید بسوزانید؛» عصبانی شدند؛ و از آن به‌عنوان یک «اقدام غیرسیاسی»، یاد کردند و بدین‌ترتیب، حکم محکومیت این عمل را، صادر کردند!
این دشمنان قسم‌خورده، در ذهنیت فقیر و بی‌شناسنامه و بی‌تاریخ خود، سال‌هاست که؛ «ایرانی» را ترسیم می‌کنند و در رسانه‌های خویش، از ایرانی سخن می‌گویند که در آن «قرآن» سانسور می‌شود؛ و نگاه کردن به «قرآن» ممنوع می‌شود و دین و همه ارزش‌های دینی، ناپیدا می‌شود، تا «ایران» آزاد و «مدرن»، دیدنی گردد؛ و سپس پیشرفته و کاملا همسو با ارزش‌های غربی و تمدن علمی اروپایی شود. این دشمنان قسم‌خورده، که به دنبال یک «ایران بدون قرآن» شبانه‌روز، خبرسازی و مفهوم‌سازی می‌کنند، و برکالسکه‌های دروغ‌پراکنی و تحریف‌گری، سوار می‌شوند و بر چشم و گوش جامعه، یکه‌تازی می‌کنند.
باید، بدانند، باید بفهمند؛ که اگر بتوانیم، مابین مفهوم «علوی» و «پاکی» و «قدسیت»، با کتاب پرشکوه «قرآن» فاصله، ایجاد کنیم و بتوانیم، «قرآن» را، از «آسمان قدسی» پایین بیاوریم و یک نگاه غیرمقدس را، درباره آن، ایجاد کنیم، هیچ کاستی و هیچ ضعفی، به جایگاه رفیع و پرمنزلت فرهنگسازی و ادبیات‌آفرینی «قرآن» در تمامی وسعت تاریخی زبان و واژگان و ادب‌آفرینی «زبان فارسی» وارد نمی‌شود. 
«قرآن» این کتاب پرفروغ و پرنور، همان‌طور که در همه ساخت‌های جامعه ایران، معنویت‌آفرینی و زیبایی سازی کرده است، در تمامی زبان و واژگان فارسی، زیبایی‌های خیره‌کننده‌ای را به تاریخ فرهنگ ایران‌زمین عرضه کرده است، که سبب پیشروی‌های سرزمینی زبان فارسی طی قرون گذشته، شده است.
اگر «شاه‌جهان»، امپراتور هند، در ۸۰۰سال پیش اسم فرزندش را، «داراشکوه» می‌گذارد، تنها و تنها به خاطر سیطره بلامنازع زیبایی‌شناسی زبان فارسی، بر همه زبا‌ن‌های دیگر در این قاره است. «ابن‌بطوطه»، جهانگرد مسلمان «مراکشی»، که از آفریقا به «ایران» آمده، و از اینجا، به سوی سرزمین «چین» حرکت می‌کند، از این‌که، در این کشور پهناور، با آن زبان عجیب «اشعار سعدی» را می‌شناسند و می‌خوانند و به آن استناد می‌کنند؛ دچار شگفتی و اعجاب می‌گردد که این شعر، چگونه، بیش از ۵۰۰۰کیلومتر را، طی سفر، کرده، و در زبان مردم نشت کرده است؛ و اگر، «کتاب برجسته و ارزشمند کیمیای سعادت» که، ۱۰۰۰سال، از تولد تاریخی آن در «طوس»، می‌گذرد، در نظام معنایی امروزین زبان فارسی، بدون اذیت و چالش؛ قابل خواندن و درک کردن و بهره‌برداری است؛ به‌خاطر پرتوآفرینی‌های «قرآن» مجید، در همه هستی و دارایی‌های زبان و ادبیات فارسی است. بنابراین، هرکه: زنده‌باد قرآن بگوید، با صدایی لطیف‌تر دارد می‌گوید: زنده‌باد ایران و زنده‌باد زبان فارسی...
پس، همه رسانه‌های دشمن ایران، بدانند که، آن دست غیرتمندی که در سازمان ملل، قرآن را، برفراز گرفت و مودبانه اظهار کرد: زنده‌باد قرآن!، دفاع بزرگی از ایران همیشه بزرگ کرده است و نیز دفاع تاریخی، از نقش فروزنده «قرآن مقدس» در ایجاد نمادین یک نظام زیبایی‌شناسی متعالی در گستره تاریخی زبان فارسی و این دفاع، ایران‌دوستان و وطن‌پرستان را، خوشحال کرد و دشمنان حقیقی و قسم‌خورده ایران را، آزرده‌خاطر و عصبانی نمود. از آن، ساعت آسمانی و خوش‌آوا، که سینه پهلوانی و حقیقت‌خواهی فرهنگ و زبان ایرانی، در برابر دعوت قرآن مجید، گشوده گشت و یک لبیک برای همه ساعات و روز‌ها و سال‌ها گفت، قرن‌ها می‌گذرد و همیشه این تقدس حضور بر تخت پادشاهی فرهنگ و زبان ایران و ایرانی تکیه زده است و منتظر روز اقتدار هست.
 
روزنامه رسالت

رویت‌پذیری انقلاب اسلامی

محمدکاظم انبارلویی

۱- بیش از نیم قرن است اخبار انقلاب اسلامی روی آنتن رسانه‌های جهان است. روزی نیست رسانه‌های جهان اخبار مربوط به ایران را در صدر فرآورده‌های خبری خود نداشته باشند. سرّ این دیده شدن و مطرح بودن چیست؟
معمولا دو عامل باعث دیده‌شدن یک پدیده می‌شود:
الف- نوری که به آن می‌تابد
ب- چشمی که آن را می‌بیند
اما همه پدیده‌ها به‌صرف این‌که نوری به آن تابیده یا چشمی آن را دیده مشمول اصل رویت‌پذیری و دیده‌شدن به‌ویژه در حوزه سیاسی و اجتماعی نمی‌شود.
نیم قرن است صدای انقلاب و سیمای ایران در جهان دیده می‌شود. می‌گویند یک کنش سیاسی یا اجتماعی اگر «معنایی» در آن نباشد دیده نمی‌شود.
اینکه انقلاب اسلامی دیده می‌شود مربوط به معنایی است که در این پدیده نادر انقلاب‌های جهان وجود دارد.
میشل فوکو معتقد است چیزی که در پدیده‌های اجتماعی سبب رویت‌پذیری می‌شود «قدرت» است.«قدرت» همان نوری است که یک پدیده اجتماعی و انسانی را روشن و آن‌را رویت‌پذیر می‌کند.
در جهان قدرت‌های زیادی وجود دارد اما به اندازه ایران و انقلاب اسلامی رویت‌پذیر نیستند. چه قدرتی درجه رویت‌پذیری ایران را بالا می‌برد؟
جنس قدرت در ایران و انقلاب اسلامی چیست؟ چرا قدرت‌های بزرگ کمر به «هدم» و «نابودی» آن بسته‌اند؟ چرا علی‌رغم تفاهم و تبانی قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای نتوانستند در جنگ سخت و نرم آن را به زیر بکشند.
۲- میشل فوکو هنگامی که امام (ره) در پاریس بود چند بار به ملاقات امام آمد. او برای درک چنین قدرتی به ایران سفر کرده و در جریان مبارزات ملت ایران علیه استبداد پهلوی و استعمار خارجی قرار گرفت.
پس از این مسافرت‌ها طی مقاله‌ای در روزنامه فرانسوی نوول ابزرواتور نوشت:«در آغاز تاریخ، پارسیان حکومت‌داری را ابداع کردند. فرمول آن را به اسلام دادند. مدیران پارسی به عنوان مدیران خلافت اسلامی خدمت کردند. 
ولی ایران از دل همین اسلام، مذهبی را بیرون کشید که به مردمش یک نیروی بی‌انتها برای مقاومت علیه قدرت حاکمیت می‌بخشید.» از دیدگاه فوکو آن «معنایی» که در پدیده انقلاب اسلامی محرک اصلی دیده شدن و رویت‌پذیری شده دانش حکمرانی و مذهبی است که یک نیروی بی‌انتها برای مقاومت در برابر قدرت‌های جهان می‌دهد. او در ادامه مقاله می‌نویسد: «مردمی که در این گوشه کره زمین زندگی می‌کنند  – ایران- زیر و روی سرزمینشان را می‌شناسند و معتقدند در استراتژی‌های جهانی سهم دارند.
او می‌افزاید : « مردم ایران به قیمت جانشان دنبال چیزی می‌روند که ما در دوران رنسانس و بحران‌های بزرگ مسیحیت حتی‌الامکان آن را فراموش کردیم آن چیز معنویت سیاسی است. همین‌الان می‌توانم خنده فرانسویان را به این گفته بشنوم  اما می‌دانم آن‌ها در اشتباه هستند.»
موقعی که فوکو این مطالب را می‌نوشت «قدرت» ایران به این اندازه نبود که مثلا در یمن شریک راهبردی ایران مراسم سان و رژه‌ای را در صنعا به راه اندازد که تنه به تنه رژه ارتش روسیه در مقابل کاخ کرملین و رژه ارتش چین در پکن بزند. آن موقع قدرت ایران و مقاومتی که فوکو از آن یاد می‌کند هنوز به پشت دروازه‌های رژیم اشغالگر قدس نرسیده بود و تست جنگ ۳۳ روزه برای سنجش قدرت نظام نامشروع اسرائیل صورت نگرفته بود.
۳- کنش انقلاب اسلامی در سرآغاز پدیداری آن دست‌وپنجه نرم کردن به ابرقدرت مسلط آن روز بود. قرار نبود ما خودمان را درگیر یک جنگ نیابتی کنیم، اما غرب ما را در جنگ داخلی و جنگ تحمیلی گرفتار کرد تا مبارزه با استبداد جهانی را فراموش کنیم اما امام (ره) هوشمندانه پس از پذیرش قطعنامه ، سمت‌وسوی نبرد را به سمت استبداد و استکبار جهانی گرفت. این کنش نیرومند سیاسی،نظامی و فرهنگی انقلاب اسلامی است که انقلاب اسلامی را در قله «رویت‌پذیری» نگه داشته است. قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی چاره‌ای جز به رسمیت شناختن این «قدرت» ندارند. امام (ره) در ۱۰ صفحه اول وصیت‌نامه سیاسی و الهی خود پرده از آن نیروی بی‌انتهایی که میشل فوکو از آن به‌عنوان یک «مذهب» یاد می‌کند، برداشت. آنجا که امام (ره) با تکرار کلیدواژه «ما مفتخریم » مفاخر انسانی و الهی ائمه طاهرین را به رخ جهانیان کشید. آنجا که امام (ره) صراحتا از «قرآن» و «عترت» و حدیث ثقلین یاد می‌کند، حدیثی که جمیع فرق اسلامی بر‌آن اتفاق نظر دارند.
انقلاب اسلامی به‌واسطه نوری که از جنس قدرت انبیا و اولیای الهی به آن تابیده می‌شود، رویت‌پذیر شده است. انقلاب اسلامی به دلیل کنش سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ملت ایران که در آن بار «معنایی» خاص وجود دارد دیده می‌شود.
قدرت‌های جهان همان قدرت‌هایی که روزی کاخ سفید از آن‌ها به‌عنوان «جامعه جهانی» یاد می‌کرد قدرت ایران را به رسمیت شناخته‌اند در «شانگهای» ، «بریکس» و «اوراسیا» سهم این قدرت در راهبردهای جهانی به رسمیت شناخته‌شده است. آمریکا و سه کشور شرور اروپایی هنوز مقاومت می‌کنند آن‌ها در آینده‌ای نزدیک مجبورند در برابر این قدرت زانو بزنند، همه چشم‌های جهان به تماشای انقلاب اسلامی ایستاده است ولو این‌که آمریکا و این سه کشور نخواهند آن را ببینند. اما خصومت ورزی آن‌ها نشان می‌دهد.آن‌ها مجبورند قدرت ملت ایران را ببینند و خودشان ایران را در قله «رویت‌پذیری» قرار دهند. آن‌ها نمی‌دانند گاهی جیغ‌وداد ضدانقلاب در اردوکشی خیابانی که با آهنگ بلاهت شنیده می‌شود، کمک بزرگی به رویت پذیری انقلاب اسلامی است.

روزنامه وطن امروز
 
حلول روح ترامپ در اُتاوا
حنیف غفاری
این روزها رسانه‌های کانادایی روی یک پدیده سیاسی جدید در این کشور تمرکز فوق‌العاده‌ای کرده‌اند: ظهور ترامپ در اُتاوا!
اصل ماجرا این است که اپوزیسیون دولت ترودو در کانادا در صدد معرفی پیر پولیور، رهبر پوپولیست خود به عنوان نامزد نهایی انتخابات سراسری سال 2024 است. همزمانی نسبی این انتخابات با انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا، مولد دغدغه‌های زیادی در حوزه آمریکای شمالی شده است. محافظه‌کاران کانادایی (که از آنها تحت عنوان نومحافظه‌کاران کانادایی نیز یاد می‌شود) با توجه به کاهش محبوبیت جاستین ترودو، نخست‌وزیر لیبرال کشورشان و ناکامی دولت اتاوا در مهار بحران‌های اجتماعی و اقتصادی در این کشور، در صدد بازگشتی جنجالی به قدرت هستند. از پیر پولیور، به عنوان ترامپ کانادا یاد می‌شود؛ سیاستمداری که الگوهای متعارف قدرت در اتاوا را به چالش کشیده و نظرات شاذی در قبال برخی پدیده‌های جاری در حوزه اجتماعی و سیاست داخلی کشورش دارد.  
وی توانسته است با تمرکز بر مواردی مانند تورم فزاینده، افزایش نرخ اجاره و خرید مسکن و افزایش نرخ بهره در کانادا، طرفداران زیادی برای خود دست و پا کند. این پوپولیست 44 ساله، ساختارهای حاکم بر سازمان تجارت جهانی، چندجانبه‌گرایی و حتی مجامعی مانند اجلاس داووس و ناتو را زیر سوال برده و نسبت به مناسبات کلان و بنیادین حاکم بر آنها انتقادات صریحی را مطرح می‌کند. البته برخی تحلیلگران معتقدند او مانند ترامپ، غیرقابل پیش‌بینی نیست و حتی در صورت حضور در مسند قدرت، امکان تغییر برخی قوانین و مبانی ساختاری و عملیاتی حاکم بر کشورش را نخواهد داشت. سوال اصلی اما این است: ظهور پوپولیسم و ترامپیسم در آمریکای شمالی، بویژه در کشور کانادا چگونه قابل تحلیل است؟ چرا در کشوری که  اصرار دارد خود را به عنوان جامعه‌ای چندفرهنگی معرفی کند، پوپولیست‌ها قدرت مانوری فزاینده پیدا کرده‌اند؟
پاسخ این سوال را باید در یک گزاره جست‌وجو کرد: پایان لیبرالیسم. واقعیت امر این است که بسیاری از الگوهای کلان مدیریتی، سیاسی، اجتماعی و بین‌المللی ساخته و پرداخته جریانات لیبرال و نولیبرال، مدت‌هاست توسط افکار عمومی دنیا به چالش کشیده شده و دغدغه‌ای تحت عنوان «گذار از شرایط موجود» در لایه‌های گوناگون شهروندی و عمومی آمریکا و اروپا خودنمایی می‌کند. به عبارت بهتر، پیام افزایش محبوبیت امثال پولیور در آوردگاه‌های انتخاباتی و سیاسی مشخص بوده و آن اعتراض نسبت به وضعیت موجود در غرب است.
گذار از وضعیت موجود در غرب تبدیل به یک مطالبه عمومی شده است، زیرا تعارض شعارها و رفتارهای عملیاتی لیبرال‌ها و در نتیجه، ناکارآمدی الگوهای لیبرالیستی بر همگان محرز شده است. نقطه آشکارساز این روند، شیوع بحران کرونا و تقسیم جامعه به قربانیان فقیر و نجات‌یافتگان ثروتمند در این کشورها بود. اختلاف طبقاتی، همان آفتی است که محصول تئوری‌پردازی استراتژیست‌ها و صاحبان قدرت پنهان و آشکار در غرب بوده است. یکی از شعارهای اصلی پیر پولیور «مالیات کمتر، دولت کوچک‌تر، ارزانی بیشتر» است. بدیهی است بسیاری از این شعارها در عمل محقق نخواهد شد اما افکار عمومی کانادا بر این باور است برای رسیدن به رفاه بیشتر، باید ساختار مالیاتی و اقتصادی این کشور به گونه‌ای اساسی بازتعریف شود. از این رو هر سیاستمداری که در به چالش کشیدن شرایط و ساختار موجود جسورانه‌تر سخنن بگوید، مورد اقبال اولیه قرار خواهد گرفت.  
آنچه سیاستمداران و رسانه‌های غربی سعی در سانسور همه‌جانبه آن دارند، آشفتگی فکری - عملیاتی حاکم بر ساختارهای لیبرالیستی است. پوپولیسم در غرب، مصداق یک کنش نبوده و بالعکس، واکنشی نسبت به عملکرد وقیح و غیرقابل دفاع جریانات برآمده از معادلات پس از جنگ دوم جهانی در آمریکا و اروپاست. بهتر است در چنین شرایطی بازیگران غربی به جای سرزنش پوپولیست‌ها و شهروندان خود، شکست خود در اقناع افکار عمومی در قبال الگوهای سنتی قدرت اقتصادی - اجتماعی در کشورهای‌شان را بپذیرند. از رئیس‌جمهور آمریکا گرفته تا صدراعظم آلمان، جملگی نسبت به خطر ظهور گروه‌های عوام‌گرا بر مسند قدرت هشدار می‌دهند. آنها بر خروجی یک روند متمرکز هستند، بدون آنکه کمترین اشاره‌ای به پیش‌زمینه‌ها و عوامل شکل‌گیری شرایط جدید کنند. قطعا تاریخ مصرف این روایت‌گری انحرافی و تبلیغاتی در آمریکا و اتحادیه اروپایی به پایان رسیده است، حتی اگر امثال بایدن، ترودو، مکرون، شولتز و سوناک تمایلی نسبت به درک حداقلی آن نداشته باشند!
نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات