نظر ساده لوحانهای بود. جنگ حتی در حالت متوازن هم این قدر فرمولی و عددی و دو دوتا چهارتا نیست، چه رسد جنگ میان اسرائیل و فلسطین که توازنش همیشه محال بود؛ توازن تانک مرکاوا و فلاخن؟! مسلسل یوزی و سنگ؟! توازن دستهای خالی و ارتش تا بن دندان مسلح؟!
در همه بیش از هفت دهه درگیری و جنگ در سرزمینهای اشغالی فلسطین، چه امر برابری میان دو سوی درگیری وجود داشته که حالا برابر شدن یا بیشتر شدن تعداد کشتهها و شهدا را فرمول درستی برای ارزیابی شکست و پیروزی طرفین بدانیم؟!
برای ارزیابی یک جنگ مؤلفههای بسیاری را باید سنجید. سابقه درگیریها و توان رزمی دو طرف بخشی از این مؤلفههاست و بررسی همین دو برای درک دلیل شادی ما در صبح شنبهای که خبر طوفانالاقصی را شنیدیم، کافی است.
از همان لحظهای که نیروهای مقاومت وارد جغرافیای اشغال شده به دست صهیونیستها شدند، از همان ساعت جابهجایی نیروها با پاراگلایدر، از همان وقتی که طوفان الاقصی آغاز شد و اسرائیلیها خواب ماندند و خبردار نشدند، فلسطینیها پیروز شدند. بعد از آن هر اتفاقی افتاد یا در آینده بیفتد، یک اتفاق پس از پیروزی فلسطینیهاست.
طوفان الاقصی سطح جنگ میان نیروهای مقاومت و صهیونیستها را تغییر داد. مثل یک زلزله که همه چیز را در هم میکوبد و زمانهای جدیدبرای آن سرزمین میسازد، مثبت یا منفی. اما شهر به قبل از زلزله برنمیگردد.
بیایید چند ویژگی خاص طوفان الاقصی را مرور کنیم تا بدانیم چرا این عملیات نقطه عطفی بیبازگشت در تاریخ اشغالگری فلسطین است:
۱- صهیونیستها عادت به کشته شدن ندارند. همیشه فقط کشتهاند و از این سو، یک تلفات از نیروهای خودی را هم زیاد میدانند. اما این بار در بهت جنازههایی ماندند که روی دستشان مانده بود. حالا صهیونیستها هم چشیدهاند که انبوه جسدهای بیجان طی فقط چند ساعت، چه طعمی دارد!
به تلافیاش غزه را موشکباران میکنند و مردم را میکشند؟ این که اتفاق تازهای نیست؛ چند دهه است چنین میکنند. اتفاق تازه، مرگ چند صد نفره صهیونیستهاست که تکرار موشکباران غزه آنها را زنده نمیکند! اتفاق تازه اسارت فرماندهان ارتش اسرائیل است که اگر بخواهند غزه را قتل عام کنند آنان آزاد نمیشوند، بلکه میمیرند.
۲- نوع عملیات انجام گرفته، شخصیت نظامی جدیدی برای مقاومت فلسطین ساخته است. ورود به سرزمینهای اشغالی و شهرکهای صهیونیستنشین، گستردگی جغرافیایی عملیات، گرفتن اسیر در تعداد بالا و ترکیبی بودن عملیات (دریایی، هوایی، زمینی) باعث شده تا این عملیات صرف نظر از نتیجهاش، تصویر جدیدی از توان نظامی حماس ارائه دهد. سنگها تبدیل به موشک شدهاند و فلاخنها یادگاری نوستالژیک جنگ شدهاند و جای خود را به تجهیزات و تدبیرات نظامی نسبتاً به روز دادهاند.
از فردای طوفان الاقصی هر اتفاقی بیفتد، مقاومت دیگر از دوران جنگ با دستهای خالی و مقابله پدافندی و پاتکی عبور کرده است.
۳- شکست اطلاعاتی صهیونیستها و خواب ماندن و بیخبری آنها از عملیات حماس موجب تزلزل در ایمان اسرائیلیها نسبت به این دستگاه است. شبکه گسترده جاسوسان اسرائیلی، بودجه بالای اطلاعاتی و دستگاه اطلاعاتی پیشرفته و قوی هیچ کدام از طوفان الاقصی باخبر نشدند. صهیونیستها میخواهند چه کنند که این اعتماد شکسته و رفته، بند بخورد و برگردد؟ رهبران مقاومت را اسیر کنند؟ آنها را بکشند؟ غزه را موشکباران کنند؟ فایدهای ندارد، اینها همه تکراری است!
۴- گنبد آهنین و افسانه شکستپذیری اسرائیل هم که دیگر نیاز به تحلیل ندارد. آنقدر برای آن طنز و فکاهه ساختهاند که اگر ارتش اسرائیل همه آنچه را هم که روی آسمان است، سرنگون کند، این آب رفته و آبروی ریخته به جوی برنمیگردد!
جهان، اکنون و در همه سالهای پیش رو در دوران پس از عملیات «طوفان الاقصی» است و اگر اسرائیل تمام غزه را موشکباران کند و اگر آن باریکه مظلوم و محصور را شخم هم بزند و اگر مردم را قتل عام کند، باز هم هیچکس نباید فراموش کند که زمان به عقب برنمیگردد و این یعنی پیروزی آنهایی که این تاریخ جدید را رقم زدند
مهدی زارع
در تحقیقی که در شماره اخیر بولتن انجمن زلزله شناسی آمریکا منتشر شده است، یک الگوریتم هوش مصنوعی که توسط محققان دانشگاه تگزاس در آستین ابداع شده، ۷۰ درصد زمین لرزه ها را یک هفته قبل از وقوع آنها در طی یک آزمایش هفت ماهه در چین به درستی پیش بینی کرده است.
تلاش جدید برای پیشبینی زلزله با کمک هوش مصنوعی این امید را ایجاد کرده است که روزی میتوان از این فناوری برای محدود کردن اثر زلزله بر زندگی و اقتصاد استفاده کرد. هوش مصنوعی برای تشخیص قله های آماری در داده های لرزه ای بلادرنگ برپایه زمین لرزه های قبلی ، آموزش دیده بود. نتیجه یک پیشبینی هفتگی بود که در آن هوش مصنوعی ۱۴ زمینلرزه را در فاصله ۳۲۰ کیلومتری از جایی که تخمین زده بود و تقریباً با شدت محاسبهشده، با موفقیت پیشبینی کرد. در مورد یک زلزله هشدار نداد و و هشت اخطار نادرست داد.
هنوز مشخص نیست که آیا همین رویکرد در مکانهای دیگر کارساز خواهد بود یا خیر، اما این تلاش نقطه عطفی در تحقیقات برای پیشبینی زلزله مبتنی بر هوش مصنوعی است.
این آزمایش بخشی از یک مسابقه بینالمللی بود که در چین برگزار شد و در آن هوش مصنوعی توسعهیافته در دانشگاه تگزاس از بین ۶۰۰ طرح دیگر اول شد. این روش با پیروی از یک رویکرد یادگیری ماشین نسبتا ساده موفق بوده است. به هوش مصنوعی مجموعهای از ویژگیهای آماری از فیزیک زلزله داده شد، سپس به هوش مصنوعی گفته شد که خود را بر روی یک پایگاه داده پنج ساله ثبتهای لرزهای آموزش دهد .
پس از آموزش، هوش مصنوعی پیش بینی خود را با پایش به علائم زمین لرزه های ورودی در میان غرش های پس زمینه در زمین ارائه کرد. علاوه بر مکان و بزرگای زلزله ، زمان نیز مهم است. محققان اطمینان دارند که در مکانهایی با شبکههای ردیابی لرزهای قوی مانند کالیفرنیا، ایتالیا، ژاپن، یونان، ترکیه و ایران ، هوش مصنوعی میتواند میزان موفقیت خود را بهبود بخشد و پیشبینیهای خود را تا چند ده کیلومتر دقیق کند.
آزمایش هوش مصنوعی در تگزاس امکان پذیر است چرا که این ایالت با نرخ بالایی از زمینلرزههای کوچک مواجه است. دفتر پژوهش یاد شده میزبان ۳۰۰ ایستگاه لرزه نگاری و بیش از شش سال ثبت مداوم است که آن را به مکانی ایده آل برای آزمون و تأیید روش تبدیل می کند. در نهایت، محققان میخواهند این سیستم را با مدلهای مبتنی بر فیزیک ادغام کنند، تا بتواند در جاهایی که دادهها ضعیف هستند یا آخرین زمینلرزه بزرگ صدها سال قبل از لرزهنگاری رخ داده، به خوبی و درستی عمل کند.
این تحقیق توسط TexNet، کنسرسیوم تگزاس برای زلزلهشناسی محاسباتی و دانشگاه ژجیانگ چین پشتیبانی شده است.
در این تحقیق ۱۴ زمینلرزه در حدود ۳۲۰ کیلومتری از جایی که تخمین زده بود رخ داد و اندازه بزرگا نسبتا دقیق پیشبینی شد.
به هوش مصنوعی مجموعهای از ویژگیهای آماری بر اساس دانش این تیم از فیزیک زلزله داده شده، سپس به هوش مصنوعی گفته شد که خود را بر روی یک پایگاه داده پنج ساله ثبتهای لرزهای آموزش دهد. آیا همین رویکرد در مکانهای دیگر نیز جواب میدهد یا نه؟ معلوم نیست . البته هدف آینده ترکیب روشهای فیزیک و دادهمحور است تا چیزی تعمیمیافته مانند chatGPT ایجاد شود تا بتوان آن را در هر نقطه از جهان اعمال کرد.
1- آیا رشد و توسعه اقتصادی برای دولت و جریان اصولگرای حامی آن مهم است و ارادهای برای ارتقای وضعیت اقتصادی کشور در این مجموعه وجود دارد؟! پاسخ به نظر تا حدی مثبت است. اگر به تیترهای همین یک هفته اخیر روزنامه دولت درباره گزارشها درمورد رشد اقتصادی و تراز تجاری کشور رجوع کنیم، این موضوع تا حدی اثبات میشود. این روزنامه با اشاره به پیشبینی رشد اقتصادی 4.1 درصدی ایران در مقابل رشد 1.9 درصدی غرب آسیا و شمال آفریقا (منا) در گزارش بانک جهانی، تیتر زد: «رشد اقتصادی ایران دو برابر غرب آسیا و شمال آفریقاست» (ایران- 16/7). همچنین گزارش گمرک از میزان واردات و صادرات کشور در بهار امسال را با این تیتر: «رشد 10 میلیارد دلاری تجارت خارجی غیرنفتی در نیمه اول 1402» منعکس کرد (روزنامه ایران- 10/7). مثالهای بسیار دیگری هم میتوان از این نگاه مثبت رسانهای دولت به ضرورت رشد و توسعه اقتصادی کشور ذکر کرد. فراتر از انعکاس رسانهای اخبار، از احیای روابط بین ایران و عربستان با میانجیگری چین و حل بحران یمن و... تا انجام گفتوگوهای غیرمستقیم ایران با آمریکا برای آزادی زندانیان دوتابعیتی و آزادسازی بخشی از پولهای بلوکهشده کشورمان در کره جنوبی و همچنین عضویت در پیمانهای شانگهای و بریکس و... مجموعه نشانههای عینی است که ارتقای جایگاه اقتصاد را در گفتار دولت سیزدهم نشان میدهد. نگاهی که خود را با فاصله زمانی اندکی در شاخصهای اقتصادی نشان داد و تا حدودی شاهد بهبود رشد اقتصادی و تورم و تراز تجاری و... کشور بودیم.
2- اما بهبودی این شاخصها به نظر کمعمق و موقتی است. چنانکه گزارش نهادهای معتبر اقتصادی نشان میدهد که عامل اصلی رشد اقتصادی و تراز تجاری کشورمان در دو، سه سال اخیر متأثر از افزایش درآمدهای نفتی (صادرات نفت ایران در سطح قبل از تحریمها- ایران-2/5) و غیرنفتی وابسته به نفت بوده است (مهمترین اقلام 24 میلیارد دلار صادرات ششماهه اول امسال عبارت بوده است از گاز طبیعی مایعشده و پروپان و بوتان– 10/7) نه ناشی از بهبود بهرهوری، خلاقیت و نوآوری و حضور در زنجیره تولید و ارزش جهانی. افزایشهایی که صرفا سبب افزایش درآمدهای ارزی کشور و کاهش دو، سه درصدی نرخ تورم و افزایش محدود رشد اقتصادی شده اما بهبود اشتغال و کیفیت محصولات صنعتی و... را به دنبال نداشته است. با همه این احوال سرنخ همین تحولات مثبت کمی را میبایست در درجه اول در بهبود رویکرد سیاست خارجی کشور دانست که در صورت تداوم و ابتنا بر یک راهبرد و برنامه بلندمدت علمی و منسجم میتواند به تغییراتی پایدار در اقتصاد و زندگی و معیشت مردم منجر شود. به عبارتی اگر بانک جهانی در گزارش جدید خود پیشبینی قبلیاش از رشد اقتصادی ایران در سال جاری و آتی میلادی را اصلاح و این رقم را از 2 و 1.8درصد به 4.1 و 3.5 درصد افزایش داد، عمدتا ناشی از افزایش درآمدهای نفتی و آن نیز متأثر از کاهش تنشها در سیاست خارجی کشورمان بوده است؛ چنانکه تحقق رشدهای حدود چهاردرصدی از سال 99 به بعد ( 4.1 درصد در سال 99، 4.4 درصد در سال 1400 و 4 درصد در سال 1401) نیز علاوه بر عامل مهار کرونا، به سبب بازگذاشتن دست ایران برای فروش نفت به منظور ترغیب کشورمان برای پیوستن به روند جدید مذاکرات هستهای و البته غلبه بر بحران انرژی ناشی از تجاوز روسیه به اوکراین و نیازهای بازارهای جهانی بوده است.
3- اگر امروز دولت و نیروهای سیاسی طرفدار آن بهراستی خواستار رشد و توسعه اقتصادی کشورند که نه یک انتخاب بلکه یک ضرورت است، میبایست تن به اصلاحات اساسی و ساختاری در جهت بهبود کیفیت حکمرانی دهند که در کشورمان در سطح نازلی قرار دارد. نظام حکمرانی که هم کمتر اعتقادی به بهرهگیری از دانش روز و گذار از باورهای ایدئولوژیک دارد و هم دلکندن از رانتهای عظیمی که در اقتصادی متکی بر درآمدهای نفتی حاصل میشود، برایش بس مشکل است. وضعیتی که به قول دکتر نیلی مؤلفههایی را شکل داده که جزء ساختار و هویت اقتصادی کشورمان شده است. مؤلفههایی نظیر تنشهای خارجی، کسری بودجه مزمن و پایدار، نرخ بهره زیر نرخ تورم، چندنرخی بودن ارز، قیمتگذاری دستوری، نرخ بالای تعرفه، ارزانبودن قیمت انرژی و نظام بنگاهداری معیوب و نامشخصبودن مالکیت بنگاهها. در این میان ایجاد ثبات و اطمینان در سیاست خارجی اهمیت اساسی دارد (سقوط بورس و افزایش قیمت ارز، طلا و... در دو، سه روز اخیر نشانه این ادعاست). در واقع بدون یک راهبرد و سیاست خارجی مصلحانه و همراستا با تأمین منافع ملی، امکان تأمین رشد اقتصادی بالا و بادوام بهعنوان ضرورت اساسی برای توسعه جامعه حدود 90 میلیونی ایران ناممکن است. تحولات ناشی از جنگ حماس و اسرائیل (که ریشه در رفتار غیرانسانی اسرائیل و بیمسئولیتی قدرتهای جهانی دارد) یقینا به سادگی رفع و رجوع نخواهد شد و به نظر دامنه آن تا مدت زمانی نامشخص، گسترش یافته و فضای تنشآلودی را بر منطقه و بهخصوص کشورمان که به تازگی تا حدودی از تحریمهای ظالمانه رهایی یافته، تحمیل خواهد کرد. در کشوری که مردمش چند دهه است با بحرانهای بزرگ از جنگ و تحریمهای کممانند و درگیریها و اعتراضات و... زیستهاند، کار نظام حکمرانی در درجه اول تأمین آزادی، رفاه، معیشت و زندگی سالم جامعه است و سایر موارد میبایست در حاشیه قرار گیرند. روندهای جهانی هم نشان میدهد که اگرچه با وقفههایی (با توجه به رقابت قدرتهای جهانی و رقابت کریدورهای «یک جاده یک کمربند» و «هند، خاورمیانه، اروپا» و...)، گذار از جنگ و خشونت به سمت همکاریها و بعضا یکپارچگیهای اقتصادی و سیاسی در خاورمیانه گریزناپذیر است؛ تحولی تاریخی که جنگ فعلی یکی از نشانههای آن است، زایمانی سخت و دشوار!
حنیف غفاری
تحلیل وقایع جاری در اراضی اشغالی تبدیل به اصلی ترین دغدغه استراتژیستها و آینده پژوهان آمریکایی و صهیونیستی شده است. اکثریت قریب به اتفاق تحلیلگران حوزه روابط بین الملل بر این باورند که پدیده ای انحصاری و بی مانند در اراضی اشغالی رخ داده و ترسیم مختصات و حتی توصیف آن به سادگی امکانپذیر نخواهد بود. حتی اعلام شرایط جنگی و تشکیل کابینه اضطراری نیز نتوانسته است منجر به مدیریت صحنه توسط تل آویو شود:امروز هم زمین بازی و هم قواعد بازی به ضرر تل آویو و حامیانش دفرمه شده است!
در اینجا با کلید واژه ای تحت عنوان موازنه وحشت مواجه هستیم. از زمان اشغال فلسطین تا کنون ، موازنه وحشت تبدیل به چارچوب اصلی بازی صهیونیستها در تقابل با جریان مقاومت و افکار عمومی منطقه شده است:به این معنا که وحشت از قدرت ادعایی رژیم اشغالگر قدس باید تبدیل به یک گزاره و پیش فرض ثابت در توصیف و تحلیل تحولات داخلی و منطقه ای رژیم صهیونیستی گردد . حتی در سال ۲۰۰۹ ( در جریان مقاومت ۲۲ روزه غزه) ، زمانی صهیونیستها از میدان عقب نشینی کردند که قدرت ایجاد ،استمرار و تثبیت موازنه وحشت در تقابل با حماس ، جهاد اسلامی و گروه های مقاومت را از دست دادند.
آمریکا، اتحادیه اروپا و متحدان منطقه ای رژیم اشغالگر قدس در طول سال های گذشته و اخیر نقش به سزایی در ترویج موازنه وحشت به سود تل آویو ایفا کرده و همواره تلاش کرده اند سیاستمداران آماتور ، ژنرال های پرادعا و افسران امنیتی موساد و شین بت را در روایت سازی رسانه ای و تبلیغاتی خود به موجوداتی ماورایی و شکست ناپذیر تشبیه کنند.
آنچه اخیرا در جریان عملیات طوفان الاقصی رخ داد، موازنه وحشت را به گونه ای آشکار به ضرر صهیونیستها تغییر داده است. تخلیه حداقل ۲۰ شهرک صهیونیستی و فرار بی فایده هزاران نفر از ساکنان اراضی اشغالی به فرودگاه بن گورین ( فرودگاهی که پروازهای آن متوقف شده است )
برای فرار از جهنمی که امثال نتانیاهو، لاپید، گانتز و بن گویر برای آنها ایجاد کرده اند، بیانگر واقعیاتی است که حتی رسانه های غربی قدرت انکار آن را از دست داده اند.
این وحشت زدگی واقعی، حتی در نحوه اعلام آمار کشته شدگان ، زخمی ها و اسرای صهیونیست نیز خود را نشان داده است.
واقعیت امر این است که ابعاد و تبعات از بین رفتن موازنه وحشت به ضرر تل آویو، محدود به زمان حال نیست و حتی اگر بر فرض محال ، عملیات حماس در همین نطقه و با واسطه گری بازیگران منطقه ای پایان پیدا کند، آینده را به ضرر رژیم اشغالگر قدس ترسیم خواهد کرد. در این معادله جدید، رژیم صهیونیستی نه به عنوان یک بازیگر مسلط بر صحنه، بلکه به عنوان بازیگری آسیب پذیر و محصور در احتمالات و فرضیات مورد شناسایی افکار عمومی دنیا قرار می گیرد. جنگ غزه در سال ۲۰۲۱ میلادی، قدرت تسلط گروه های مقاومت بر عمق استراتژیک اراضی اشغالی را به اثبات رساند و عملیات اخیر طوفان الاقصی ، این قدرت را به تبلور مطلق رسانده است. این همان کابوسی است که صهیونیستها مدتهاست از وقوع آن هراسان بوده اند.