محمد ایمانی
۱- وضعیت امروز اسرائیل، وضعیتی بیمار در بستر افتادهای است که داروها به درمان او نمیآیند، بلکه حالش را وخیمتر میکنند. «رُبَّمَا كَانَ الدَّوَاءُ دَاءً. چه بسا كه دارو، سبب درد و بیماری شود» (نامه ۳۱ نهجالبلاغه).
آقای نتانیاهو یک دهه قبل، کلید درایت و تدبیر در رژیم صهیونیستی بود، اما از ۹ ماه قبل که مجددا به نخست وزیری برگشت، حال نزار رژیم صهیونیستی را دو چندان بدتر کرده است. او به مثابه شتابدهندهای قوی در فرآیند از همگسیختگی رژیم صهیونیستی عمل میکند. سیاستی که او و موتلفانش پیشه کردند، اسرائیل را تا آستانه انفجار سیاسی- اجتماعی در کف خیابانهای تل آویو پیش برد. نتانیاهو با بحرانی که پدید آورد و موجب غافلگیری در شنبه بزرگ شد، آبروی ایهود اولمرت و شکستی را که او در جنگ ۳۳ روزه رقم زد، خرید. سرشکستگی اخیر نتانیاهو در عملیات مقاومت فلسطین، قابل مقایسه با شکست سال ۱۳۸۵ نیست.
۲- کمیته وینوگراد، کمیته تحقیق اطلاعاتی و قضایی اسرائیل بود
که ۲۶ شهریور ۱۳۸۵ آغاز به کار کرد تا گزارشی از جنگ ۳۳ روزه با حزبالله تهیه کند. این کمیته پس از ۸ ماه فعالیت و مصاحبه با ۷۰ مقام سیاسی و نظامی، تصویری بسیار نگرانکننده از زوال رهبری در اسرائیل ارائه کرد: «رهبری سیاسی در جنگ ۳۳ روزه، دچار بحران و سردرگمی بود. [ضمن مسکوت گذاشتن نقش شیمون پرز رئیس رژیم،] نخست وزیر اولمرت، مسئول اصلی شکست است. با وجود اعلام طراحی 4 ماهه، این جنگ فاقد طرح مشخص و راهکارهای جایگزین بوده است. تناسبی میان سناریوها و آنچه در عمل در جریان بود، وجود نداشت. ارتش بدون برنامه و با سردرگمی رفتار کرد و در برابر حملات موشکی حزبالله ناتوان بود. تصمیم استراتژیک و دکترینی برای خروج از جنگ وجود نداشت. این، اشتباهی وحشتناك و ناکامی خطرناک بود. ما شکافهای خطرناکی را در بالاترین سطوح هرم سیاسی و نظامی مشاهده کردیم».
۳- نتانیاهو چنان در زمینه ایجاد منازعات عمیق در نظام سیاسی اسرائیل نقشآفرینی کرد که گویا یکی از نفوذیهای ایران و جبهه مقاومت است. بازی بینظیر نتانیاهو، شیرازه سیاست و حکومت و سپس جامعه را در اسرائیل از هم گسیخت. او نقش مهمی در به جان هم انداختن صهیونیستها، از دولت و پارلمان تا کف خیابان داشت. نتانیاهو به همان اندازه که صهیونیستها را در این تنازع پایانناپذیر سرگرم کرد، مجال برنامهریزی برای عملیات غافلگیرانه مقاومت را فراهم آورد. او احتمالا به آخر خط رسیده؛ اما از یادها نخواهد رفت که چگونه با جاهطلبیهایش، مرده و زنده هزاران صهیونیست را تقدیم رزمندگان مقاومت کرد.
4- صحنه فرار دستهجمعی صهیونیستها در مقابل هجوم رزمندگان مقاومت، یادآور توصیف لطیف قرآن درباره صحنه مواجهه کافران با مرگ و نابودی است: «كَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَه ، فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَه. گويا گورخران گريزانى هستند كه از شير درنده مىگريزند». مقامات تل آویو، آمار کشتهها و مجروحان و اسرا و مفقودان را قطرهچکانی و به تدریج اعلام میکنند تا این بحران بیسابقه را مدیریت کنند. در عین حال قطعی است که چند فرمانده ارشد از جمله سرهنگ «سهار مخلوف» فرمانده گردان مخابرات ۴۸۱ ارتش، سرهنگ «یوناتان استاینبرگ» فرماندۀ گردان پیاده نظام ناحال، «روعی لیوی» فرمانده یگان ماموریتهای چندگانه ارتش، و «عیدو یهوشواع» فرمانده لشکر آموزشی در نیروی ویژه هوایی، در عملیات «طوفان الاقصی» و در کنار صدها افسر و نیروی نظامی به هلاکت رسیدهاند. همچنین حداقل سه فرمانده بلند پایه با لباس خواب اسیر شدند؛ از جمله ژنرال «نمرود آلونی» فرمانده سابق واحد جنوب و رئیس فعلی دانشکدههای نظامی اسرائیل.
5- آمار تلفات اسرائیل، ابتدا ۳۵۰ تا ۴۰۰ نفر و ۱۸۶۴ نفر مجروح اعلام شد. اما دیروز روزنامه «معاریو» خبر داد که آمار کشتهها به یکهزار نفر نزدیک شده است. کانال ۱۳ اسرائیل هم خبر داده که شمار مجروحان از ۲۰۰۰ نفر گذشته و حال بخش بزرگی از آنها وخیم است. برخی منابع شمار اسرای صهیونیست را بالای ۱۰۰۰ نفر عنوان کردهاند. منابعی مانند جروزالم پست، ۷۵۰ صهیونیست را جزو مفقودان اعلام کردهاند که مرگ یا اسارت آنها معلوم نیست. به اینها علاوه کنید صدها تانک مرکاوا و خودروی نظامی و سایر ادوات که به غنیمت گرفته یا منهدم شده است؛ و همچنین فرار صهیونیستها از مناطقی که مساحت آن با مساحت کل غزه برابری میکند. ادامه روند فعلی ممکن است موضوع الحاق جبهه غزه با جبهه کرانه باختری را هم تسریع کند. گزارشها از پیشروی های چند ده کیلومتری در برخی مناطق حکایت میکند. همه این موفقیتها، نه ظرف چند ماه بلکه طی چند ساعت اتفاق افتاده است. این در تاریخ ارتشهای جهان، کمنظیر است. اسرائیل اکنون در وضعت شوک و سنکوپ ( Syncope) به سر میبرد.
6- شکست اخیر اسرائیل، از جهاتی مهمتر و تلختر از جنگ ۳۳ روزه است. آنجا دست حزبالله بازتر بود و اینجا غزه در محاصره مطلق. اگرچه حزبالله چند نفر را گروگان گرفت و جنگ آغاز شد، اما اسرائیل از ماهها قبل برای حمله تدارک کرده و منتظر بهانه بود. اما این بار، ارتش و سرویسهای اطلاعاتی اسرائیل کاملا غافلگیر شدهاند. موساد و شاباک، در برابر یگان اطلاعاتی مقاومت فلسطین، شکت تحقیرآمیزی را متحمل شدند که در طول تاریخ سرویسهای اطلاعاتی کمسابقه است. اسرائیل در حالی که جاسوسان زیادی در غزه دارد، نتوانست از برنامهریزی چندماهه برای این حمله ترکیبی مطلع شود و حال آنکه تدارکات این عملیات پیچیده، چند ماه زمان برده است. شبکه سی ان ان از قول مقامات آمریکایی خبر داده: «هیچ اخطاری مبنی بر آمادگی حماس برای حمله به اسرائیل دریافت نکرده بودیم». نیروهای مقاومت، پیش از شروع عملیات، ایستگاههای راداری و مخابراتی ارتش اسرائیل را منهدم کرده بودند.
7- از سوی دیگر، ارتش پر طمطراق اسرائیل و یگانهای پدافندی مانند «گنبد آهنین، فلاخن داود و پیکان» در مقابل حملات رعدآسا و مرگبار جا ماندند. نیروهای مقاومت در منطقه محاصره شده غزه، از هفت محور عملیات کردند و ظرف 20 دقیقه بالغ بر 5 هزار موشک و راکت را بر سر صهیونیستها - حتی در تل آویو- آوار کردند. معنای این حجم از موشکباران روشن است. حماس و جهاد اسلامی حتما به اندازه شلیک دستکم یک ماهه از انواع موشک و راکت در اختیار دارند که فقط پنج هزار فروند آن را همان ساعت اول عملیات، به شکل رگبار فلجکننده شلیک کردهاند. درباره شمار موشکهای مقاومت فلسطین، آمار مشخصی در دست نیست. اما منابع صهیونیستی تعداد موشکهای حزبالله لبنان را دستکم ۱۵۰ هزار فروند تخمین زدهاند. مقاومت فلسطین در عملیات اخیر، از یگانهای پهپادی و چتربازی و برخی تسلیحات و تجهیزات جدید هم رونمایی کرد.
8- بازتابهای طوفان الاقصی در رسانههای عبری و غربی خواندنی است: «معاريو: دهها اسرائیلی در جنوب در اطراف نوار غزه مفقود شدهاند. این حمله، فراتر از فروپاشی سامانه اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل بود». «هاآرتص: حماس، این عملیات را در طول ماهها طراحی کرد و به موفقیت چشمگیری دست یافت، در حالی که ارتش اسرائیل، با شکستی توصیفناپذیر مواجه شد».
«یدیعوت آحارونوت: شکست امروز بزرگتر از شکست جنگ ۱۹۷۳ است، زیرا هیچ کس از این حمله دیوانهکننده اخبر نداشت. (سامانه) اطلاعات از بین رفته است». «سخنگوی ارتش اسرائیل: روز سختی را تجربه می کنیم. تعداد کشتهها بیسابقه است». «شبکه فرانس 24: اسرائیل برای کشورهای عربی تصویری از خود ترسیم کرده بود که قدرتی نظامی و اطلاعاتی است، اما با اتفاقی که افتاد، این تصویر فرو ریخت». «یوسی میلمان تحلیلگر صهیونیست: آنها کلی جسد و اسیر در اختیار دارند و خواستار آزادی
۷ هزار فلسطینی خواهند شد». «یورونیوز: چون حماس ۵ هزار راکت را تنها ظرف ۲۰ دقیقه شلیک کرد، گنبد آهنین مقابل این تاکتیک کاملا تسلیم شده و امکان مقابله را از دست داد». «گزارشگر ان بیسی نیوز: اسرائیل غافلگیر شده و در شوک فرو رفته است؛ گنبد آهنین قادر به توقف حملات بزرگ نیست. هیچکس نمیتواند آنچه را اتفاق افتاده، باور کند».
«گاردین: حملات مرگبار حماس، مانند فیلمهای اکشن و غیرقابل باور بود و به عنوان شکست اطلاعاتی اسرائیل، برای اعصار در یادها خواهد ماند». «گیدئون لوی خبرنگار هاآرتص: امروز اسرائیلیها از این عملیات، احساس حقارت میکنند». «هاآرتص: ما شکست خوردهایم، آنچه اتفاق افتاد نشاندهنده شکستی بزرگتر از یوم کیپور است». «واشنگتن پست: تحقیر شده و شکست خورده؛ ترس و شوک پس از حمله حماس، اسرائیل را فرا گرفته است». «صدای آمریکا: نتانیاهو، بازی را به ایران باخت؛ آیتالله خامنهای گفته بود که رژیم صهیونیستی به زانو درخواهد آمد. برنامهریزی انجام شده، خوب بود. فلسطینیها همین طوری نمیتوانستند پنج هزار موشک به دست بیاورند و شلیک کنند. اسرائیل هرگز نخست وزیری به ضعف و ناتوانی نتانیاهو نداشته. عربستان به اسرائیل نزدیک میشد تا از قدرت بازدارندگی آن استفاده کند، اما ضربه غافلگیرانهای که وارد شد، موجب فرسایش قدرت اسرائیل و تردید عربستان میشود».
9- این جنگ، جنگ ارادهها و بازی بزرگان است. تا چند هفته قبل در رسانهها چنین تصویرسازی میشد که اسرائیل به مرزهای ایران در شمال و جنوب و غرب رسیده، در حال عادیسازی با برخی کشورهای حاشیه خلیج فارس است و برای بیثباتسازی ایران به کمک آمریکا تدارک میکند. نتانیاهو در سازمان ملل، با نقاشی و گرافیک و ماژیک، برای امنیت و ثبات اسرائیل از طریق «گسترش متحدان در منطقه» تصویرسازی کرد. اکنون اما کسی نیست که او را از باتلاق نجات دهد؛ بسیاری از آن نقشهها نقش بر آب شده و دشمنان اسرائیل، دست در دست هم و هماهنگ، از چند جبهه، آماده هستند تا اسرائیل جعلی را پاک کنند و نام فلسطین را به نقشه منطقه برگردانند. این رویداد در متن خود، هشدار به کسانی است که گرفتار توهم و فریب شده و در معرض بازیچه شدن و هزینه پرداختن برای رژیم صهیونیستی قرار داشتند.
10- جبهه غزه، فقط یک جبهه از چند جبهه مقاومت است که از سمت جنوب به روی صهیونیستها گشوده شده و در صورت ضرورت، جبهههای دیگر هم از شرق و شمال و کرانه باختری گشوده خواهد شد. حماس، جهاد اسلامی، حزبالله، سوریه، ایران و مقاومت عراق و یمن، اکنون در هماهنگی کامل هستند. ضرب شستی که حزبالله با حمله به ۳ مرکز شنود و راداری ارتش صهیونیست در مزارع شبعا نشان داد، تمرکز صهیونیستها را بیش از گذشته به هم زد. رئیس شورای اجرایی حزبالله گفته: «در نبردی که در حال حاضر با اشغالگری اسرائیل در جریان است، بیطرف نیستیم و رزمندگان مقاومت در مزارع شبعا به شیوه خود به غزه سلام کردند». اسرائیل توان شروع جنگ زمینی و حمله گسترده به غزه را ندارد، که اگر داشت در دوره شارون مجبور نمیشد پس از حمله و اشغالگری، تابستان ۲۰۰۵ از غزه فرار کند. این در حالی است که آن زمان، مقاومت غزه، یک صدم امروز سازماندهی و توانمندی و اشراف نداشت.
11- مردان الهی، اهل اغراق نیستند. وعده امام خمینی (ره)، امام خامنهای و سید حسن نصرالله درباره زوال شتابان اسرائیل، در یکی دو سال اخیر از زبان مقامات صهیونیست با عنوان «گرفتاری اسرائیل در کابوس ندیدن 80 سالگی»، تکرار میشود. نشانههای بالینی متعدد تایید میکنند که «رژیم صهیونیستی در حال مرگ است». گویا روایت پروردگار درباره شکست یهودیان از پشت حصارها و قلعهها، در حال تکرار است: «... ظَنُّوا أَنَّهُمْ مَانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ الله فَأَتَاهُمُ الله مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُمْ بِأَيْدِيهِمْ وَأَيْدِي الْمُؤْمِنِينَ فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ... یهودیان گمان میکردند دژهايشان ، مانع آنها در برابر خدا خواهد بود، پس خداوند از جايى كه گمان نمیکردند، بر آنان درآمد و وحشت را در دلهایشان افكند [به طورى كه] به دست خود و دست مؤمنان، خانههاى خود را خراب میکردند؛ پس اى صاحبان بینایی، عبرت گيريد».
یک ربع قرن از انتخاب نیمه مهرماه به عنوان «هفته فراجا» برای پاسداشت زحمات این نیروی امنیتساز و نظمآفرین میگذرد. امسال هفته نیروی انتظامی با شعار «مردم قانونمدار، پلیس خدمتگزار» از پانزدهم مهرماه آغاز شد و تا ۱۹ مهر ادامه دارد. در این هفته دهها برنامه متنوع فرهنگی و خدماتی اجرا شد که از جمله آنها میتوان به مسابقات سراسری قرآن کریم، نشستهای تبیینی و بصیرتی، صبحگاههای مشترک در سراسر کشور، صدور گواهینامههای ارزان قیمت موتورسواران و تعویض اینترنتی پلاک خودرو اشاره کرد. بزرگداشت هفته فراجا در سال جاری در شرایطی برگزار میگردد که این نیرو به لحاظ نقشآفرینی و اجرای مأموریت در وضعیت بسیار متفاوتی نسبت به گذشته قرار دارد. دو شاخصه برجسته و مهمی که قابلیتها و تواناییهای این نیروی زحمتکش را در مقابله با اغتشاشات از یکسو و مدیریت مراسم اربعین حسینی (ع) از سوی دیگر افزایش داده است، عبارتاند از:
صبوری مقتدرانه و اقدام پیشدستانه: ناظر به نخستین شاخصه، فراجا را باید در میزان مهارت، آبدیدگی و تبحر این نیرو برای تأمین امنیت کشور مشاهده کرد که نظم و ثبات کشورمان در شرایط فعلی را با کمترین هزینه برقرار کرده و این نتیجه آمادگی و اشراف اطلاعاتی نیروی انتظامی است. همه مردم کشورمان به خاطر دارند که سال گذشته هفته فراجا در چه شرایطی برگزار گردید و هرگز یاد و خاطره رشادتهای دلیرمردان پلیس در سال گذشته از ذهنها پاک نخواهد شد. روزهای سختی که هم در مقابل دشمن و معرض جنگ ترکیبی قرار داشتند و هم برای آسیب ندیدن مردم باید مرارتهای زیادی را متحمل میشدند. از یک طرف در معرض ضرب و شتم، ترور و گلولههای عناصر گروهکی ضدانقلاب قرار داشتند و از طرف دیگر باید استخوان در گلو دشنامها و رفتارهای هنجارشکنانه عدهای فریب خورده را تحمل میکردند. این شرایط دشوار پلیس کشورمان را هم به لحاظ اقتدار در برخورد و هم در بردباری در برابرناملایمات چنان پخته و آبدیده کرد که قاطعانه میتوان گفت امنیت کشور برای همیشه واکسینه شد.
نتیجه این پختگی و آمادگی را این روزها میتوان با تمام وجود احساس کرد. چراکه بر اساس مهندسی دشمن ملت ایران باید از آغاز مهرماه سال جاری شاهد شروع بیثباتی، تخریب، ترور، بمب گذاری، کشته سازی، انفجارات در زیرساختهای خدماتی، التهاب خیابانی و ناآرامی دانشگاهها و مدارس باشیم. اما آمادگی پلیس و اشراف اطلاعاتی نیروی انتظامی سبب شد تا هر گونه عملیات خرابکارانه و توطئههای دشمن برای موج سواری از اتفاقات غیرمترقبه و حادثه سازیهای عمدی با ناکامی مواجه شد.
شجاعت عاقلانه و روحیه شهادت طلبانه: دومین وجه تمایز فراجا را میتوان در افزایش روحیه شهادت طلبی این نیرو به وضوح مشاهده کرد. برای اثبات این مدعا کافی است به تعداد شهدای این نیرو در طول یک سال گذشته توجه شود که تقریبا هر هفته شاهد اخباری از عروج ملکوتی کادر و سربازان این نیرو در جای جای کشورمان هستیم. بازبودن در باغ شهادت برای فراجائیان نه تنها به جاودانگی و ارتقای روحیه آنها در برقراری نظم و امنیت بلکه به اقتدار و محبوبیت اجتماعی این نیرو میافزاید.
این دو ویژگی مهم پلیس کشورمان سبب شده تا امروز نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران در راستای امنیتسازی و نظم آفرینی به الگوی مناسبی برای سایر نیروهای مسلح کشورهای دنیا به ویژه جهان اسلام درآید. نمونه بارز الهام بخشی این نیرو را میتوان در حال حاضر جریان عملیات غرورآفرین گروههای مبارز فلسطینی مشاهده کرد.
بدون شک طراحی و اجرای عملیات «طوفان الاقصی» که در کمال دقت، هوشیاری اطلاعاتی و آمادگی فوق العاده نیروهای مقاومت و گروههای جهادی محقق شد، به نقطه عطفی در تاریخ مبارزات مردم فلسطین تبدیل میشود که موازنه مظلومیت، تجاوز و کودک کشی، غصب و اشغال را به نفع مردم مظلوم و مقاوم فلسطین بر هم میزند. کسانی که تا دیروز با گستاخی به اشغال زمین و شهرک سازی، تخریب منازل و اماکن مقدسه، خونریزی و کودک کشی به عنوان یک عادت و سرگرمی نگاه میکردند، از امروز طعم موشک، وحشت و آوارگی را میچشند و اربابان آنها که به شادی از درون و اشک تمساح از بیرون خو گرفته بودند، نتیجه سکوت و حمایت از ظلم و غصب را نشان میدهد.
علی بمان اقبالی
سیاست کلان جمهوری اسلامی بر عدم تغییرات ژئوپلیتیک و مرزها همراه با حفظ حقوق جامعه ارمنی در منطقه قفقاز جنوبی، شرایطی متفاوت را ایجاد کرده است.
بحران جدید در منطقه قفقاز در سال ۱۳۹۹ با حمله ارتش جمهوری آذربایجان به مناطق ارمنی نشین شروع شد و هدف غایی در این رقابت بین محور ترکی-آذری و ارمنستان داشتن سهم بیشتر در تسلط بر منطقه اورآسیاست که دارای اهمیت ژئوپلتیک و ژئواکونومیک است.
در شرایط جدید که شاهد بروز و شکوفایی نشانه های جنگ گرم و سرد جدید بین روسیه و غرب هستیم، آسیای مرکزی و قفقاز بهعنوان کانون مهمی مورد توجه طرفین است و روسها تلاش میکنند که نقش و توانمندی خود را در منطقه در رقابت با آمریکا ؛ ترکیه و حتی چین افزایش دهند و بهگونه ای تمامعیار تحرکات کشورهای همسایه که گرایشی به ناتو را داشته کاملا تحت نظر بگیرند البته هر کدام اهداف خود را تأمین امنیت و مقابله با تروریسم و مهاجرت و.. اعلام میکنند .
از طرفی روس ها به گونه کلی اعتقاد دارند که منطقه نباید به کانونی اساسی و مرکز تحرکات ناتو تبدیل شود و از طرف دیگر ناتو، امریکا و کشورهای غربی هم معتقدند اگر به منطقه وارد نشوند. واقعیت این است که منطقه قفقاز و آسیای مرکزی با قرار گرفتن در چهارراه اروپا – آسیا و خاورمیانه می خواهد به یکی از مراکز ساختار جهانی مدرن بویژه در دو موضوع حیاتی انتقال انرژی و مبارزه با تروریسم تبدیل شود البته این منطقه بحران های نهفته زیادی از جمله ترانس نیستر، اوستیای جنوبی، قره باغ، نزاع مرزی تاجیکستان و قرقیزستان و غیره در درون دارد که پدیده جدایی طلبی را در منطقه تقویت نموده است.
رسیدگی به این بحران ها و دستیابی به راه حل درازمدت از اولویت های جمهوری اسلامی ایران و دیگر قدرت های منطقه ای و حتی مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا است.
با این وجود می توان سایه جنگ سرد بین قدرت ها را در این منطقه مشاهده کرد.
1- مهاجران خارجی و ازجمله مهاجران مظلوم افغانستانی میهمانان این مرزوبوم هستند و در دهههای گذشته با وجود حضور پرجمعیت و پرشمار این گروه در ایرانی که خود همزمان درگیر جنگ و بحران و سپس تحریمهای ظالمانه قرار داشته، اکثر قریب به اتفاق ایرانیها با این میهمانان ارجمند همواره با انصاف و مهربانی و میهماننوازی برخورد کردهاند. این مهم البته نمیتواند از برخی بیمهریها یا برخوردهای ناشایست هم بگذرد.
2- در هفتههای گذشته دولت پاکستان اعلام کرده که بهزودی در برابر مهاجران غیرقانونی افغانستانی سیاست تازهای اتخاذ کرده و به صورت منظم و مرحلهای مهاجران افغانستانی را از کشور پاکستان اخراج میکند. هرچند اعلام اخراج مهاجران غیرقانونی افغانستانی در پاکستان که برخی شمار آنان را حدود یکمیلیونو 700 هزار نفر برآورد کردهاند، بازتاب منفی گستردهای در محافل حقوقبشری بر جای گذاشت؛ اما برخی شواهد حاکی از آغاز زودهنگام این سیاست و حتی بازداشت و اخراج پناهندگان قانونی یا زنان و کودکان در پاکستان است. گروهی از تحلیلگران نگران هستند که گروه زیادی از این بخش از مهاجران پس از اخراج از پاکستان راهی ایران شوند و بهاینترتیب بر شمار مهاجران ساکن در ایران به صورت گستردهای افزوده شود.
3- با وجود حضور پرشمار و میلیونی مهاجران افغانستانی در کشور، همچنان فقدان یک سیاست مهاجرتی روشن و قانونمند و منضبط و دارای هدف موجب شده تا هم افزایش شمار مهاجران در کشور به بروز مسائل و مشکلات ناخواستهای منجر شود، هم اینکه امکان ارائه خدمات به این جمع پرشمار کمتر و کمتر شود.
سکوت بیدلیل و غیرقابل قبول مسئولان امر ازجمله دولت و وزارت کشور در برابر پرسشهای فراوان مرتبط با مهاجران هم به بروز بیاعتمادی و برخی شایعات دامن زده است. اتفاقات رویداده در شهرهای سنندج و قزوین از این منظر تأملبرانگیز است. چرا مسئولان کشور در برابر موج بزرگ مهاجران افغانستانی بهویژه مهاجران غیررسمی که به صورت غیرقانونی وارد کشور میشوند، از اتخاذ یک سیاست روشن و شفاف سر باز میزند؟ آیا این سکوت به افزایش شایعات دامن نمیزند؟ یا اینکه از دست مسئولان امر کاری ساخته نیست و به جز سکوت و عدم پاسخگویی امکان فعالیت دیگری ندارند؟ آیا سکوت دراینباره به افزایش و دامنزدن به مشکلات مهاجران افغانستانی منجر نمیشود؟ آیا سکوت مسئولان امر بیاعتنایی به افکار عمومی نیست؟ آیا به پیامدهای این سکوت اندیشیده شده است؟
جواد شاملو
حوادثی که در پاییز سال گذشته رخ داد، حول یک موضوع سیاسی نبود، بلکه بهظاهر خونخواهی و تظلم کسی بود که بهعنوان یک کشته مظلوم معرفی شد. دختر جوانی که مرگی ترحم برانگیز داشت اما کشته نشده بود. حوادث ترحم برانگیز ظرفیت این را دارند که بهانه یک اجماع جهانی برای ایجاد جنگ روانی شوند.
نهتنها اجماع دولتها، که اجماع تمدن غرب با تمام نهادها و تریبونهایش. چنین اتفاقی بهترین خوراک برای ماشین یغورِ جنگ ترکیبی است. سال گذشته دیدیم که چگونه از جشنوارههای هنری گرفته تا سلبریتیها و اینفلوئنسرها و چهرههای دانشگاهی، علیه ایران و در حمایت از اعتراضات و اغتشاشات وارد میدان شدند. آنچه برای افکار عمومی و خصوصا مخاطب ایرانی تصویرسازی میشد بهراستی یک خیزش بود؛ یک سونامی مُعظم موضعگیری و حمایت؛ یک انفجار به تمام معنا. چهره و نام کسانی که کشتگان اعتراضات معرفی میشدند در تمام تریبونهای بینالمللی قابلمشاهده بود. مخاطب ایرانی باید اگر به دریا مینگریست چهره این مقتول را میدید و اگر به صحرا مینگریست چهره آن قربانی را. در عرصه واقعیت اما کمیت و کیفیت اتفاقات هرگز بهاندازه پوشش رسانهای و موضعگیری انواع و اقسام نهادها نبود. در اصل اتفاقات، بیشتر در ذهن مخاطب ایرانی بود. ذهن او بود که باید یک انقلاب عظیم را شبیهسازی میکرد و این عبارت را تا عمق جان باور: خیزش سراسری ۱۴۰۱ ملت ایران!
اعطای جایزه صلح نوبل به فردی که ادعا شده فعال حقوق زنان در ایران است نیز در ادامه همین تصویرسازی رسانهای بهوسیله تریبونهای رسمی، معتبر و بهظاهر بیطرف بینالمللی است که باعث میشود مخاطب ایرانی در ذهن خود بگوید: «همه دنیا پشت اعتراضات هستند». وقتی چنین حمایت جهانی بزرگی صورت میگیرد، لابد خبرهای بزرگی است دیگر. لابد این انقلاب، یک انقلاب بزرگ واقعی است و بهتر است من هم به آن بپیوندم.
واقعیت اما خیلی با این تصویر فاصله دارد. ماشین جنگ ترکیبی حوادث ۱۴۰۱ آنقدر نفس کم آورده و از ادامه راه ناتوان است که برای سوخترسانی به آن، از هر فرصت کمظرفیت و بیکیفیتی استفاده میشود.
دختر جوانی در مترو بیهوش شده؛ همین دو گزاره کافی است تا نهاد جنگ ترکیبی علیه ایران، شروع به کره گرفتن از این خبر کند. تیری است در تاریکی دیگر! این روزها رسانههای دشمن و اپوزیسیون شبیه افرادی شدهاند که یک شوخی را بارها تکرار میکنند، به این امید که اطرافیان بهاندازه بار اول به آن بخندند. نکته غمانگیز ماجرا اینجاست که رسانههای دشمن و معاندان، با قربانیهای حوادث سال گذشته همچون اجناس تاریخمصرفدار رفتار میکنند. تاریخ مصرف مهسا به همین زودی گذشت؟ نیکا برایتان مهره سوخته شد؟ نیاز به قربانی جدید دارید؟ عجب جنایتکاران بیرحمی. جایزه صلح نوبل به حامیان این جریان اعطا میشود. جریانی که جنازه میگیرد و خبر تحویل میدهد.