سید محمدعماد اعرابی
زن عرب در گذرگاه مرزی رفح با لحنی آشتیناپذیر و چشمانی از خشم بیرونزده؛ فریادهایش را بر سر خبرنگار شبکه آمریکایی «سی.ان.ان»(CNN) میکوبد: «روایت مال شماست. سازمان ملل مال شماست.هالیوود مال شماست. رسانه مال شماست. صدای ما کجاست؟... از شما میخواهیم جنایت را محکوم کنید. چرا محکوم نمیکنید؟ چرا شبکه شما این اخبار را پوشش نمیدهد؟ واقعیت را بگو. میدانم که تو فقط یک عروسک هستی... میفهمم که نماینده دولت خودت هستی؛ ولی تو نماینده کشوری هستی که ادعای آزادی بیان دارد! تو شاهد یک اشغال هستی؛ ما هم شاهد نتایج سکوت شما هستیم؛ شاهد ارائه اطلاعات نادرست شما هستیم.» چند روز پیشتر، کمتر از 200 کیلومتر آن طرفتر در رامالله نیز مردم مانع گزارش خبرنگار سی.ان.ان شدند. مرد فلسطینی از صف جمعیت به طرف خبرنگار آمریکایی بیرون آمد و فریاد میزد: «شما از نسلکشی حمایت میکنید! ما نمیخواهیم شما اینجا باشید. [لعنت] به سیانان.» خبرنگار آمریکایی خودش را از جمعیت دور کرد و رو به دوربین گفت: «مردم عصبانی هستند. آنها از پوشش این موضوع[جنگ غزه] توسط سیانان خوششان نمیآید.»
خبر دروغ سر بریدن نوزادان توسط حماس را اولین بار خبرنگار سی.ان.ان منتشر کرد و سپس در رسانههای جریان اصلی دست به دست گردید؛ هر چند او کمی بعد بابت انتشار این خبر دروغ در صفحه شخصیاش در ایکس(توئیتر سابق) عذرخواهی کرد اما دیگر فایدهای نداشت و این عذرخواهی شخصی هم تأثیری در جهتگیری رسانههای غربی برای پوشش اخبار جنگ غزه نداشت. 27 اکتبر 2023 (5 آبان 1402) نشریه انگلیسی «اکونومیست» در مقالهای با عنوان «چرا بیشتر قربانیان در غزه، کودکان هستند؟» سعی کرد کودککشی رژیم صهیونیستی را با آمار و ارقام توجیه کند! مقاله به اندازه کافی مشمئزکننده بود و پس از زیر سؤال بردن آمار وزارت بهداشت غزه نتیجه میگرفت تعداد بالای قربانیان کودک به علت نرخ زاد و ولد بیش از حد در غزه است! از نظر آنها راهحل پایان کشتار کودکان غزه، متوقف کردن بمباران مناطق مسکونی و غیرنظامی نبود بلکه جلوگیری از تولد کودکان بود! آنها وقیحانه به جای پاسخ به مسئله؛ صورت مسئله را پاک کردند. این بخشی از جهتگیری ذاتی در رسانههای جریان اصلی به نفع رژیم صهیونیستی است. رسانههایی که عمدتا توسط دولتها و سرمایهداران غربی اداره میشوند که اگر خودشان عضوی از جریان صهیونیزم نباشند، دستکم منافع درهم تنیدهای با صهیونیستها دارند. چنین ساختاری در بزنگاهی مثل جنگ غزه نه تنها در خروجیاش جانبدارانه به نفع رژیم صهیونیستی و حامیان غربیاش عمل میکند که حتی در داخلش نیز اجازه جهتگیری مخالف نمیدهد. 16 اکتبر 2023(24 مهر 1402) رسانه دولتی «بی.بی.سی»(BBC) 6 نفر از خبرنگاران خود را به دلیل حمایت از فلسطین در صفحات شخصیشان در فضای مجازی، کنار گذاشت اگرچه آنها اندکی بعد این مطالب را از صفحاتشان حذف کردند. یکی از این افراد فقط به خاطر «پسندیدن»(Like) یک مطلب در حمایت از حماس کنار گذاشته شده بود.
یک هفته قبل از آن، «استیو بل» کاریکاتوریست قدیمی روزنامه «گاردین»، کاریکاتوری از «بنیامین نتانیاهو» در شبکه اجتماعی ایکس(توئیتر سابق) منتشر کرد. همین کافی بود تا روزنامه گاردین به همکاری چهل سالهاش با «استیو بل» خاتمه دهد. گاردین گفت به علت انتشار این کاریکاتور قرارداد «بل» را تمدید نخواهد کرد. «دیوید ولاسکو» سردبیر ارشد مجله هنری «آرتفروم»(Artforum) پس از آنکه در 19 اکتبر (27 مهر) نامهای سرگشاده در حمایت از مردم فلسطین منتشر و تقاضای آتشبس کرد، توسط «پیامسی»(Penske Media Corporation) ناشر آمریکایی این مجله، اخراج شد. همان روز «مایکل آیزن» سردبیر مجله علمی «ایلایف»(eLife) در انگلستان نیز پس از بازنشر یک مقاله طنز در انتقاد از اسرائیل مورد توبیخ قرار گرفت. هیئتمدیره مجله به «آیزن» گفتند اگر استعفا ندهد، اخراج خواهد شد و او گزینه دوم را انتخاب کرد. «ماها دخیل» یکی از مدیران ارشد مرکز استعدادهای درخشان سازمان هنرهای خلاق هالیوود نیز پس از باز نشر یک مطلب علیه اسرائیل در اینستاگرام مجبور به کنارهگیری از سمت خود شد. 3 نوامبر (12 آبان) خبر اخراج «ندا عبدالصمد» خبرنگار لبنانی بی.بی.سی پس از 27 سال همکاری با این رسانه دولتی انگلیس منتشر شد. علت اخراج این کارمند قدیمی، بازنشر توئیتی بود که در آن حماس را «نیروی مقاومت» عنوان کرده بود. این خبر واکنش «جیم میور» خبرنگار معروف و بازنشسته بی.بی.سی را اینطور برانگیخت: «شرم بر بی.بی.سی». البته این اقدامات در مقابل کاری که شبکه آمریکایی «ام.اس.ان.بی.سی»(msnbc) با سه مجری سرشناس خود کرد، منطقی محسوب میشود چون در این موارد حداقل دلایلی هر چند ناموجه ذکر شده است اما شبکه آمریکایی ام.اس.ان.بی.سی(msnbc) بدون اعلام هیچ دلیلی مجریان خود را کنار گذاشت. 14 اکتبر (22 مهر) تارنمای آمریکایی «سمافور» اعلام کرد ام.اس.ان.بی.سی(msnbc) از زمان شروع جنگ در 7 اکتبر سه مجری مسلمان خود را بیسروصدا از مجریگری کنار گذاشته است. یکی از این افراد «مهدی حسن» مجری شناخته شده این شبکه بود که برنامهاش مخاطبان زیادی داشت. مشاهده مواردی از این دست «جنویو لیکیر» استاد حقوق دانشگاه شیکاگو را نیز به اعتراض واداشت و او با اشاره به سانسور رسانههای آمریکایی در دوران جنگ سرد(موسوم به مککارتیزم) به نشریه پولیتیکو گفت: «این [وضعیت] شبیه یک مککارتیزم جدید است.» آنطور که سازمان غیردولتی «حقوق فلسطین» مستقر در آمریکا گزارش کرده است این سازمان طی دو هفته (از 11 تا 25 اکتبر) بیش از 260 مورد را در آمریکا به ثبت رسانده که در آن افراد به دلیل ابراز دیدگاه طرفداری از فلسطین اخراج شده و یا با محدودیت شغلی و معیشتی مواجه شدهاند.
همین شرایط درباره رسانههای اجتماعی در فضای مجازی نیز وجود دارد. محتوای عربی در شبکههای اجتماعی در مقایسه با محتواهای عبری، بیشتر تحت نظارت و در نتیجه مورد حذف و محدودسازی قرار میگیرد؛ این اعترافی بود که «جولی اوانو» عضو شورای نظارتی شرکت «متا»(مالک فیسبوک، اینستاگرام و واتساپ) تقریبا یک ماه پیش از شروع طوفان الأقصی به زبان آورد. 8 سپتامبر 2023 (17 شهریور 1402) «اشرف زیتون» مدیر سابق بخش سیاستهای خاورمیانه و شمال آفریقای فیسبوک در گفتوگو با «الجزیره» از همکاری شرکت «متا» با رژیم صهیونیستی برای کنترل محتواهای مرتبط با این رژیم از سال 2016 خبر داد و گفت: «اسرائیل توانسته یک سیستم قدرتمندی ایجاد کند که مدیریت متا را بهشدت تحت فشار قرار دهد بهطوریکه حتی در سیاستهای اسرائیل سعی شده الگوریتمهای این شبکه اجتماعی نیز تحت تاثیر قرار گیرند.» «اریک باربینگ» مدیر سابق واحد سایبری اسرائیل (از واحدهای سرویس امنیت داخلی رژیم صهیونیستی) در مورد بخشی از این سیستم مدیریت محتوا میگوید:«تلآویو رسما و به طور موردی از شرکت متا میخواهد کلمات یا جملات ضداسرائیلی و حتی تصاویر یا لایکهای شهدای فلسطینی حذف شوند.»
متا نیز در همکاری کامل با رژیم صهیونیستی، اکثر محتواها را از فیسبوک و دیگر شبکههای اجتماعی حذف میکند. این جانبداری اصلا عجیب نیست چون صدها نفر از کارکنان شرکت «متا» از جمله مدیران ارشدی مثل «آدم موسری» رئیس سکوی اینستاگرام، «دیوید فیشر» مدیر درآمدهای مالی فیسبوک و «ایمی بالمور» عضو شورای نظارتی فیسبوک تابعیت اسرائیلی دارند. «بالمور» در حالی عضو شورای نظارتی فیسبوک است که پیش از آن سالها مسئول واحد سایبری در وزارت دادگستری رژیم صهیونیستی بود؛ واحدی که وظیفه مقابله با محتواهای فلسطینی در فضای مجازی را بر عهده داشت.
حذف و محدودسازی محتواهای فلسطینی در رسانههای اجتماعی فضای مجازی از سال 2016 روندی صعودی داشته به نحوی که از هدفگیری 200 صفحه و حساب فلسطینی در سال 2016 به بیش از 1700 مورد در سال 2021 رسیده است و به نظر میرسد این سانسور ساختاری با تحولات کنونی رکورد تازهای را به ثبت برساند. آنطور که «سادا سوشال»(Sada Social) یک مرکز نظارت و مستندسازی نقض دیجیتالی محتوای فلسطینی، گزارش میکند فقط از آغاز جنگ اسرائیل علیه غزه، سکوهای رسانههای اجتماعی به ۴۴۵۰ درخواست دادستانی اسرائیل برای حذف محتوای فلسطینی پاسخ دادهاند. در کنار جهتگیری ذاتی شبکههای اجتماعی به نفع رژیم صهیونیستی، این رژیم از روز اول حمله به غزه پویش تبلیغاتی گستردهای را در رسانههای اجتماعی با تمرکز بر کشورهای اروپایی و آمریکایی برای جلب حمایت از حملات خود علیه مردم غزه آغاز کرده است. در شبکه اجتماعی ایکس(توئیتر سابق) طی مدت زمان تقریبی یک هفته، وزارت خارجه اسرائیل 30 آگهی را اجرا کرد که برخی از آنها بیش از 5 میلیون بار دیده شد. بین 7 تا 16 اکتبر وزارت خارجه اسرائیل بیش از 75 آگهی مختلف در یوتیوب منتشر کرده است که حداقل 16 میلیون نفر این تبلیغات را دیدهاند. این آگهیها اکثرا حاوی محتوایی خشونتآمیز، نفرتپراکنانه و منزجرکننده هستند که در تعارض جدی با قوانین شبکههای اجتماعی منتشرکننده قرار دارند اما این سکوها با چشمپوشی از قوانین خود اقدام به انتشار گسترده آگهیهای وزارت خارجه اسرائیل کردهاند. این آگهیها حتی به بازیهای کودکانه در گوشیهای همراه و رایانکها نیز راه یافت و والدین زیادی در اروپا و آمریکا از پخش آگهیهای جنگی حین بازی کودکانشان به رسانهها شکایت کردند. تنها پس از گزارش 16 اکتبر پولیتیکو و تماس با مسئولان گوگل، این شرکت حدود 30 آگهی اسرائیلی حاوی تصاویر خشونتآمیز را حذف کرد.
سخنگوی هیئت رژیم صهیونیستی در اتحادیه اروپا با اشاره به انتشار این آگهیها در رسانههای اجتماعی و فضای مجازی به پولیتیکو گفت: «جنگ فقط در زمین نیست.» او راست میگفت. آنها نه فقط برای اشغال زمینها که برای اشغال ذهنها هم میجنگند. پیروزی در نبرد زمینی بدون پیروزی در افکار عمومی غیرممکن و یا ناپایدار خواهد بود. رژیم صهیونیستی مدتهاست جنگی تمامعیار را برای تسخیر افکار عمومی جهان آغاز کرده است. آنها برای پیروزی در این جنگ مبالغ سنگینی هزینه کردهاند و اعمال نفوذ و قدرت گستردهای در رسانههای حقیقی و مجازی جهان انجام دادهاند. نتیجه این جنگ نابرابر برخلاف انتظار آنها اکنون پیش چشمان ماست: طی روزهای گذشته میلیونها نفر در سراسر جهان از شرق آسیا تا غرب آمریکا در حمایت از فلسطین و علیه اسرائیل به خیابان آمدهاند. این تجمعات حتی در آمریکا و کشورهای اروپایی نظیر انگلیس، فرانسه و آلمان تصاویری خیرهکننده خلق کرد؛ آن هم در شرایطی که برخی کشورهای غربی قوانینی علیه شرکتکنندگان در این تجمعات وضع کردند و برای آنها مجازات سنگینی در نظر گرفتند. اسرائیل با همه حامیانش موفق به اشغال ذهن جهانیان نشد همانطور که موفق به اشغال زمین فلسطینیان نیز نخواهد شد. آنها جنگ را از همین حالا باختهاند؛ بیایید این پیروزی را به مجاهدان، مادران و کودکان صبور فلسطینی تبریک بگوییم.
از زمانیکه از گردشگری به عنوان یک صنعت نام برده شد و آن را به حوزهها و بخشهای مختلف تقسیم کردند، انگار نزدیک شدن به این صنعت سختتر شده است. با اینکه گردش مالی و درآمدزایی صنعت گردشگری در کل دنیا بر کسی پوشیده نیست، اما هر کسی به خود اجازه نمیدهد سهمی از آن داشته باشد، چون فکر میکند ابتدا باید سرمایه زیادی داشته باشد تا بتواند سود خوبی ببرد.
ولی حقیقت این است که صنعت گردشگری با همان داشتههای بومی و فقط با کمی ذوق و تبلیغ، بالاترین سطح اشتغالزایی و تولید و سودآوری را به همراه دارد.
اگر از موزهها، ساختمانها و بناهایی که با معماری خاص خودشان بینندگان زیادی را جذب میکنند، فاکتور بگیریم، اصل صنعت گردشگری به روستاها و صنایع موجود در این مناطق و طبیعت و غذاها و صنایع محلی باز میگردد.
در کلامی سادهتر، گردشگری روستایی که شاخهای از صنعت عظیم گردشگری به شمار میآید، تمام فعالیتهای گردشگری در این محیطهای دل انگیز را در برمیگیرد. از سبک زندگی و هنر و فرهنگ گرفته تا میراث نواحی و تاریخ و خوردنیها و نوشیدنیها و صنایع سنتی و منحصربهفردی که امکان تعامل بین ساکنین روستا و گردشگران را فراهم میکند.
امروزه گردشگری روستایی، راهی برای حمایت از مردم محلی در زمینههای اقتصادی و اجتماعی است و این توانایی را دارد که چارچوبی در جهت توسعه پایدار روستایی فراهم کند.
ضمن اینکه این توسعه پایدار در مناطق روستایی، اغلب از طریق پروژههای کوچک مقیاس محلی که اتکای کمی بر استفاده از منابع طبیعی دارند، حاصل میشود.
با این اوصاف امروزه در تمام دنیا به روستاها به عنوان ظرفیتهای عظیمی که با کمترین سرمایهگذاری و فقط با بهرهمندی از داشتههایشان میتوانند به درآمدزایی بالایی برسند، نگاه میشود. تا جایی که صنعت گردشگری بخش بزرگی از سهمش را مدیون این مناطق است.
در همین ارتباط مفهومی تحت عنوان گردشگری جامعه محور روستایی وجود دارد که تأکید آن بر مشارکت جامعه محلی و تقویت هویت این افراد است که میتواند توأمان کیفیت زندگی آنها و همچنین پایداری زیست محیطی طبیعت را ارتقا دهد.
در چارچوب گردشگری جامعه محور روستایی، فعالیتهای گردشگری از قبیل تأمین اقامتگاه، غذا، راهنمای محلی و همچنین فروش صنایع دستی از سوی افراد بومی و محلی انجام میشود.
حال با توجه به موقعیت جغرافیایی ایران و آب و هوای متنوع و استانهایی که هرکدام به اندازه یک کشور توانمند هستند، در کنار ویژگیهایی مثل تاریخ کهن چندین هزار ساله، چشم اندازهای طبیعی زیبا و همچنین میراث فرهنگی غنی، گردشگری روستایی و گردشگری جامعه محور از مناسبترین گونههای گردشگری برای توسعه به شمار میآید.
در این میان بومگردی بخشی از گردشگری روستایی است که طی سالهای اخیر در روستاهای ایران رواج یافته و میتواند حرکت مثبتی در جهت احیای اقتصاد این مناطق باشد.
اقامتگاههای بومگردی از طریق سازگاری با محیط طبیعی و جوامع محلی و اقتصاد میتوانند پایدار بمانند و با جایگزین کردن هتلهای معمولی و اقامتگاههای بومگردی تعداد آنها را افزایش دهند و از این طریق به توسعه پایدار گردشگری برسند.
امروز به جای اینکه پیوسته از صنعت گردشگری و درآمد بالای آن در جهان صحبت کنیم، بهتر است سراغ ظرفیتهای موجود در روستاها برویم و به احیای برخی فرهنگ و هنر و صنایع دستی بپردازیم.
شناخت جاذبههای روستایی به لحاظ موقعیت جغرافیایی خاص آنها، ظرفیت تبدیل شدن این مناطق به قطبهای بزرگ گردشگری را بالا میبرد.
مشکل امروز گردشگری ایران در تعدد تصمیمگیران و مسائل مدیریتی و ضعف در زیرساختهاست.
خوب است بدانیم صنعت گردشگری در دنیا طی نیم قرن اخیر به یک تجارت بینالمللی تبدیل شده است و حالا تمام کشورها سیاستهای مناسبی را برای جذب گردشگران خارجی تعریف کرده و در دستور کار دارند.
بنابراین وقت آن رسیده است ایران هم در سیاستگذاری گردشگری از دیدگاههای تاریخی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی الگوی مطلوبی تعریف کند و بر اساس آن به برنامهریزی و سرمایهگذاری بپردازد.
مرتضی افقه
تورم سالانه برای کل خانوار که به طور تاریخی در اقتصاد ایران در حول و حوش یک متوسط ۱۵درصدی نوسان می کرد، در سه، چهار سال اخیر به شدت افزایش یافته است؛ در اردیبهشت ماه امسال بالای ۴۹درصد بود و در ماه های اخیر مطابق آخرین آمار انتشاریافته از طرف مرکز آمار ایران با یک روند کاهشی در مهرماه به ۴۵.۵درصد رسیده است. این کاهش در متوسط سالانه به دنبال یک کاهش قابل ملاحظه در تورم نقطه به نقطه – که در آن شاخص قیمت در هر ماه با مقدار این شاخص در ماه مشابه سال قبلی مقایسه می شود- رخ داده است. مطابق آمار موجود، مقدار تورم نقطه به نقطه از ۵۵.۵درصد در فروردین ماه سال جاری به ۳۹.۲درصد در شهریور ماه کاهش داشته است. اما آیا به معنی کنترل تورم است و آیا وعده بانک مرکزی برای رسیدن به تورم ۳۰ درصدی محقق می شود؟
نکته مهمی که دباید بدانیم این است که متغیرهای تاثیرگذار بعد از تشدید تحریم ها عمدتا غیر اقتصادی است. تنش هایی است که بیرون داریم و الان نیز جنگ ممکن است فراگیر شود و روی متغیرهای ما تاثیر بگذارد.
دولت از ابتدا وعده داده بود که بعد از یک سال تورم یک رقمی می شود و مشخص بود محقق نمی شود. در حال حاضر نیز با تمام تلاش و وعده ای که داده شده به حدود ۴۰ درصد رسیده است. هرچند خود ۳۰ درصد هم تورم غیر عادی است. از نظر من به به پوسته سخت تورم رسیده ایم.
نکته مهم دیگری که باید به آن اشاره کنیم این است که از سمت تقاضا نقدینگی بیش از این کنترل نمی شود. ریشه اصلی تورم ما سمت عرضه است، در حالیکه بانک مرکزی بیشتر روی تقاضا تمرکز کرده است. این رویه برای کاهش تورم در بخش نقدینگی منجربه به رکود می شود. ما در بخش های تولیدی دچار کمبود نقدینگی هستیم و با این وضعیت بخش دلالی ما رشد خواهد کرد به باعث افزایش مجدد تورم می شود.
اما پیشینه دانشگاهی آن بهعنوان یک رشته مستقل کمتر از 25 سال است. این واقعیت نشان از آن دارد که شهرسازی در ایران بیش از آنکه از سوی «شهرسازان» انجام شود، در تیول معماران یا مهندسان قرار داشته و تصور غالب از شهرسازی، تقلیلیافته به طراحی فضای میان ساختمانها یا خیابانکشی بوده است.
همین نگرش غلطِ صرفا «کالبدی» به شهرسازی، سبب شده تا «شهر» به جای آنکه یک واقعیت «جغرافیایی»، «اکولوژیک»، «اقتصادی»، «اجتماعی»، «معنایی و نمادین» و «حقوقی- سیاسی» مفروض شده و اقتضائات و الزاماتی متناسب با این حجم از پیچیدگی در مواجهه با این پدیده سیال و پویا مترتب شود، شهرسازی در یک نگاه بهشدت تقلیلگرایانه و سادهاندیشانه بهعنوان یک واقعیت مجرد و تکبعدی بهمثابه یک تابلوی نقاشی و اثر هنری مفروض شده که در طی آن پدیده «شهر» تنها مبتنی بر ذوق و قریحه شهرساز (یا گروهی از مهندسان معماری و شهرسازی) است که شکل میگیرد؛ بنابراین دیگر ابعاد شکلگیری و رشد شهری و تأثیر نیروها، روابط و رانتها بر آن فرع بر موضوع است. براساساین این رشته در نظام دانشگاهی کشور متأثر از استیلای این نگرش غلط در زیرمجموعه گروه «هنر و معماری» جانمایی شده تا شهرسازان عمدتا در مجاورت با معماران، مجسمهسازان، نقاشان و موسیقیدانان در یک اتمسفر و دانشکده به تحصیل رشتهای بپردازند که اساسا هنر تنها بخش کوچکی از آن را در بر میگیرد؛ بنابراین بنیان نظری تقریبا تکبعدی و ناسازگار با ماهیت عملکردی و اقتضائات هدایت توسعه شهری (اعم از نیاز به آگاهیها و مهارتهای کاملا تخصصی و عمیق از اقتصاد شهری و جامعهشناسی شهری تا حقوق شهری و زیرساختهای شهری) یکی از اصلیترین انحرافهای فراروی «شهرسازی» در ایران به شمار میرود که کماکان تداوم نیز دارد و با وجود آشکارشدن این اختلال و ضرورت بازاندیشی درباره رشته شهرسازی و محتوای آموزشی آن و بسط نگاه «تخصصمحور» در گرایشهای مقاطع تحصیلات تکمیلی اعم از ارشد و دکترای این رشته، هیچگونه تصمیم جدیدی اتخاذ نشده است.
انحراف بزرگ دیگر در شهرسازی که سبب بروز خطاها و کژرویهای چشمگیری در شهرهای کشور بهویژه کلانشهرها و بروز مصائبی مانند تمرکز و ازدحام بیش از حد، ترافیک و انواع آلودگیها، کاهش احساس تعلق و هویت شهری، آسیبهای اجتماعی متعدد و... شده، تداوم ساختارها و رویههای سنتی و منسوخشده نظام شهرسازی بهویژه تهیه و اجرای طرحهای جامع تفصیلی شهری و نیز عملکرد شهرداریها است. طرحهای جامع تفصیلی بهعنوان اصلیترین اسناد هدایت توسعه شهری قریب به بیش از نیمقرن است که در چارچوب شرح خدمات تیپ برای همه شهرهای کشور تهیه و مبنای هدایت توسعه شهری (تعیین محدوده شهر، پهنهبندی اراضی و تراکم ساختمانی و ضوابط ساختوساز) قرار میگیرد و با وجود اینکه این شیوه بلوپرینتی در دهه 1960 در اروپا و آمریکا کنار گذاشته شد، در ایران تازه از دهه 1970 تا به امروز مبنای عمل قرار گرفته است. در کنار این طرحها، شهرداریها با توجه به استقلال مالی از دولت از سال 1363 و ضرورت درآمدزایی برای تأمین مخارج اداره شهر با توجه به ظرفیتهای محدود موجود، به ناچار بهترین گزینه برای درآمدزایی (بهظاهر!) پایدار از شهر را از معبر کمیسیون ماده 5 و ماده 100 و اخذ جرایم و عوارض مربوط به تغییر کاربری، افزایش تراکم و عوارض نوسازی یافته و همه کنشگران حوزه توسعه شهری اعم از دولتها، شهرداریها، پیمانکاران، نظام مهندسی، سرمایهداران و مالکان زمین یا ساختمان هریک به دلایل جداگانهای به نفع آنی خویش و ضرر آتی آیندگان و تضییع حقوق عمومی به نظم زهرآلود و پرمفسده موجود تن در دادهاند و ازاینرو پربیراه نیست اگر گفته شود (حرفه) «شهرسازی» در ایران علیه (برونداد) «شهرسازی» عمل میکند.
نظام شهرسازی یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین خردهنظامهای حکمرانی در کشور بوده که نقش مهمی در بهزیستی جامعه، مولدسازی اقتصاد و پویایی فرهنگی بر عهده دارد. این نظام به سبب آنکه درگیر بازی تعارض منافع میان بازیگران و کنشگران مختلف دولتی، دانشگاهی، بخش خصوصی و سوداگران شده، نتوانسته با وجود درک ناکارآمدی ساختارها و رویههای آن در مسیر تحول حرکت کند. در شرایطی که هیچ قانون مدون و جامعی برای نظمدهی به نظام شهرسازی کشور وجود نداشته و قوانین متعددی از قانون شهرداریهای سال 1334، قانون نوسازی و عمران شهری سال 1347، قانون تأسیس شورای عالی شهرسازی و معماری سال 1351 و قانون تغییر نام وزارت مسکن سال 1353 هریک به طریقی بخشی از نظام شهرسازی کشور را شکل بخشیدهاند، تدوین و تصویب قانون جامع معماری و شهرسازی که سالهاست درباره ضرورت آن از سوی دلسوزان و صاحبنظران قلمفرسایی شده تا هدایت شهرها دارای نظم و نسق بهتری شود، میتواند گرهگشای نظام شهرسازی کشور باشد؛ قانونی که بتواند هم از یک سو نظم نوین و متناسب با انتظارات و اقتضائاتی در شهرسازی کشور برقرار کرده و هم از سوی دیگر مبنایی شود برای اینکه رشته شهرسازی به جای بیراههروی در پشتیبانی از نیازمندیهای حرفه شهرسازی در کشور بازتعریف شود. امروز ظرفیتهای درخورتوجهی در کارگاههای شهرسازی و پایاننامهها و رسالههای دکتری این رشته در دانشگاهها وجود دارد که به سبب نبود ارتباط عرصه حرفه با رشته، اکثریت قریب به اتفاق این پژوهشها و مطالعات و نیز توان و انگیزه دانشجویان صرف موضوعاتی میشود که اساسا هیچ دلالت یا تقاضای حرفهای پشتیبان آن نبوده است. به امید آنکه روزی (برونداد) «شهرسازی» کشور در تیول (حرفه) «شهرسازی» قرار گیرد و شهرسازان دیگر جادهصافکن دلالان، سوداگران و «شهرخواران» نباشند!
محسن پیرهادی
یک. تعداد شهدای غزه از مرز ۱۰ هزار نفر گذشته است. این گزاره بدان معناست که در مقیاس جمعیت تقریبا دو میلیونی غزه، از هر ۲۰۰ نفر، یک نفر در ماه گذشته حذف فیزیکی شده است. این غیر از دهها هزار مجروح، قطع برق، تحریم سوخت و نابودی تمام تأسیسات خدماتی و درمانی غزه است. آنچه در غزه در حال وقوع است، رکوردهای جدیدی از ریختن بمب در مساحت کم در جهان را جابجا کرده است. برخی نقاط غزه کاملا با خاک یکسان شده و در اثر حملات بیولوژیک، بیماریهای متعددی رواج یافته است.
دو. ارتش رژیم صهیونیستی در پی کوچ اجباری فلسطینیان از غزه به سمت سرزمینهای جنوبی و بهویژه مصر است. از جمعیت دومیلیونی غزه، تا این لحظه ۱/۵ میلیون نفر آواره شدهاند اما کوچ نکردهاند. مردم غزه در محلههای خود ماندهاند و به بیمارستانها و مراکز درمانی پناه بردهاند که البته رژیم اشغالگر آن مکانها را هم زیر آتشگرفته است. زن و مرد و پیر و جوان، تصمیم گرفتهاند در شهرهای خود بمانند و آنچه درگذشته اتفاق افتاد را دوباره تجربه نکنند. آنها میدانند که مهاجرت از غزه، قطعا بیبازگشت است و سرانجامی همچون فلسطینیان ساکن اردوگاهها در کشورهای لبنان و سوریه و اردن خواهد داشت.
سه. رژیم صهیونیستی پیشازاین و بر اساس پیمان اسلو موظف بود غزه را تخلیه کرده و به تشکیل دولت مستقل فلسطینی تن دهد، اما با نقض پیمانی که خود امضا کرده بود، در سرتاسر اطراف غزه، از بیت لاهیا گرفته تا مرز مصر، شهرکهای نظامی-مسکونی بناکرده که به غلاف غزه مشهور شدهاند. اکنون شمشیر آخته غزه از غلاف بیرون آمده است. غزه در خون نشسته و تقریبا با خاک یکسان شده اما همچنان از سوی آن به شهرها و شهرکهای
صهیونیست نشین، راکت و موشک پرتاب میشود. این سطح از مقاومت چیزی شبیه به معجزه است. در این سرزمین محدود که محصور بین رژیم غاصب و دریاست و جز گذرگاه تنگ رفح، ارتباطی با بیرون ندارد، چه اتفاقی در حال رخ دادن است و موشکها از کجا پرتاب میشود.
چهار. نیروهای ارتش اشغالگر از شمال و شرق وارد غزه شدهاند.
هم ارتباط شمال غزه با دریا را محدود کردهاند و هم اتصال شمال و جنوب غزه را بستهاند اما هر از چند ساعت در یک کمین گرفتارشده و چند نفرشان هلاک میشوند. جنگ نامتقارن و ناهمتراز رزمندگان باایمان مقاومت و غاصبان صهیونیست، از قضا به سود مقاومت در حال رقم خوردن است. آنجا که سربازان اسرائیلی بهصورت زمینی ورود کنند، دیگر از گزند حملات هوایی سنگین در امان خواهند بود و بمبهای شیمیایی و فسفری ریخته نخواهد شد. از سوی دیگر در جنگ شهری و کوچه به کوچه، گروههای جهادی موفقتر عمل خواهند کرد.
پنج. مهمترین نکته آنکه اراده غزه نشکسته است. هرچه هست، تاب و تحمل و فریاد بر سر دشمن غاصب است. از پدری که شهید شده، چند فرزند بهجامانده که حالا باانگیزهتر از پدر به مقاومت برخاستهاند. از دل آوارهای غزه، نسلی سر برآمده که به قول امام خمینی (ره) به تعداد جوانانش تفنگدار دارد. رزمندگان غزه دیگر تنها نیروهای مشخص نظامی نیستند بلکه یک ارتش میلیونی در حال شکلگیری است و دقیقا از همین روست که اسرائیل با جستجوی زمینی در غزه، به اهداف خود نمیرسد. این همان ایده بسیج میلیونی است که پیشازاین در ایران و عراق و سوریه و یمن هم در قالبهایی همچون حشدالشعبی و قوات الدفاع الوطنی موفق بوده است. از دل غزه، بسیجی میلیونی و جریانی در حال شکلگیری است که نهتنها باریکه غزه، بلکه کل سرزمین فلسطین را آزاد خواهد کرد و حتی به کمک همسایگان خواهد شتافت. نسل امروز، هرچند دردکشیده، اما دیگر اهل بازی خوردن در سیاستهای ظاهرا دو دولتی و باطنا اسرائیلی و پیمانهای یکسویه تحمیلی نیست. نسل امروز، نسل طلایی فلسطین است