اینک صهیونیستها در همه حوزهها و تمامی ساحات و در زمین، زمان، دیپلماسی و... زمینگیر شده و به بنبست رسیده و سرزمین (ارض) موعود برایشان جلوه آشکار جهنم موعود شده و افسانه شکست ناپذیری آنان باطل و گنبد آهنین، دیوار حائل، تانکهای مرکاوا و... به طنز سیاسی شیربچههای فلسطینی تبدیل شده است.
امروز غزه به سیاهچالهای کیهانی تبدیل شده و در حال بلعیدن همه حیثیت، اعتبار، مشروعیت، آرامش و امید تروریستهای اشغالگر است و تلاش صهیونیستها بر سرعت غرق شدن در این سیاهچاله میافزاید. این روزها صهیونیستها با از کف دادن عقلانیت عملیاتی و راهبردی، مثنوی تحقیر و آوارگی و کمپ نشینی را با همه عوارض روانی آن تجربه میکنند. بیش از ۵۰ شهرک صهیونیستی تخلیه شده و صدها هزار صهیونیست در اردوگاههای جنگی نظارهگر مرگ، نابودی و فروپاشی رژیم منحوس و اشغالگر اسرائیل هستند و دولت دیوانه و تروریست نتانیاهو زیر ضربات پی در پی عوارض و پیامدهای طوفان الاقصی، خسته، ناامید، منزوی، یرشکسته، منفور و در حال متلاشی شدن بوده و با تشدید جنایات ضد بشری و کشتار وحشیانه کودکان و زنان و بمباران مدارس و بیمارستانها چهره زشت، پلید، بیرحم، تبهکار و شیطانی خود را به نمایش میگذارد.
آنچه که در این میان برجستهتر از سایر مسائل و موضوعات خودنمایی میکند، باور صهیونیستهای اشغالگر اعم از سران رژیم، کارشناسان نظامی و غیرنظامی و رسانههای اسرائیلی و عامه ساکنان شهرکهای صهیونیستی به شکست قریبالوقوع است. سخنگوی نظامی ارتش رژیم صهیونیستی در کنفرانسی خبری صراحتاً به عجز و ناتوانی این رژیم در حمله زمینی به غزه به رغم حمایتهای گسترده و همه جانبه امریکا و غرب اذعان کرده و میگوید: حمله زمینی به غزه بسیار سخت و پیچیده است و خطرات زیادی را متوجه نیروهای ما خواهد کرد. این اظهارات سخنگوی نظامی ارتش رژیم صهیونیستی، اذعان علنی به شکست در برابر مقاومت و ناتوانی در حمله زمینی به غزه است، اما اشغالگران همچنان به بمباران وحشیانه و جنونآمیز غزه و کشتار غیرنظامیان ادامه میدهند تا بر ضربات سختی که از مقاومت دریافت کردهاند، سرپوش بگذارند.
کابینه رژیم صهیونیستی در واکنش به عملیات طوفان الاقصی به جان هم افتاده و ضمن درگیری شدید، هر یک دیگری را مقصر حادثه معرفی کرده و پاچه یکدیگر را میگیرند. مقامات و منابع صهیونیستی به شکست در برابر عملیات اخیر حماس اذعان دارند و «اسموتریچ»، وزیر دارایی کابینه افراطی نتانیاهو گفته: «باید با سرافکندگی اعتراف کنیم که شکست خوردیم.». «ایهود باراک»، نخستوزیر اسبق رژیم صهیونیستی نیز به اکونومیست میگوید: «نتانیاهو مسئولیت بزرگترین شکست تاریخ اسرائیل را برعهده بگیرد.»
اهارون حلیفا، رئیس سرویس اطلاعات نظامی رژیم صهیونیستی در سخنانی در این باره اعتراف کرده و میگوید: ما در زمینه هشدار پیشگیری نسبت به عملیات حماس در منطقه غلاف غزه شکست خوردیم. تساخی هنگبی رئیس شورای امنیت داخلی رژیم صهیونیستی با اذعان به شکست تل آویو در برابر مقاومت اسلامی فلسطین میگوید: «ما در مأموریت خود برای مقابله با حمله حماس شکست خوردیم. این اشتباه من و مسئول برآورد اوضاع بود که گمان کردند حماس از عملیات "نگهبان دیوارها" درس گرفته است. حماس ما را فریب داد و اکنون در جبهه شمالی نیز شاهد همین سناریو هستیم. در مأموریت خود شکست خوردیم و جای هیچ حرفی نیست».
و، اما اعتراف بنی گانتس وزیر جنگ و جنایت رژیم کودک کش و جعلی اسرائیل با اعترافات بقیه صهیونیستها کاملاً متفاوت است. وی میگوید: «جنگی طولانی در پیش داریم که طی آن یا اسرائیل باقی میماند یا حماس». وی با این سخن خواسته یا ناخواسته:
۱- به موجودیت و اعتبار جبهه مقاومت فلسطین به عنوان یک قدرت نظامی انکارناپذیر در صحنه نظامی اعتراف میکند. ۲- بر قدرت و پایداری و توان جبهه مقاومت فلسطین در برابر چهارمین ارتش جهان به عنوان عامل اصلی طولانی شدن جنگ مهر تأیید میزند. ۳- توازن، تعادل و موازنه قدرت جبهه مقاومت فلسطین و برابری توان نظامی فلسطینیها را میپذیرد. ۴- ذلیلانه از احتمال شکست رژیم اشغالگر در برابر جبهه مقاومت فلسطین در صحنه نبرد میگوید. ۵- تلویحاً از ناتوانی نظامی در برابر فلسطینیهای مظلوم میگوید در حالی که قبلاً این رژیم تروریست و وحشی داعیه نیل تا فرات را داشت و ارتش قدرتمند ۱۱ کشور بزرگ عربی را در شش روز شکست داده بود. ۶- از دوطرفه بودن نبرد، برای اولین بار در تاریخ عمر ۷۵ ساله رژیم میگوید، در حالی که پیش از این هر زمان که اراده میکردند به فلسطینیها حمله میکردند. ۷- آرزوی نیل تا فرات را دست نیافتنی میداند. ۸- از ایجاد آمادگی ذهنی و روانی ساکنان و اشغالگران سرزمین فلسطین برای فروپاشی حکومت جعلی اسرائیل میگوید. ۹- از فروپاشی احتمالی و زودرس رژیم صهیونیستی به سایر بازیگران منطقهای نظیر محور مقاومت و کشورهای منطقه پیام میدهد. ۱۰- عملاً بذر ناامیدی، یأس و تردید درباره بقای رژیم صهیونیستی را در بین نیروهای نظامی، اطلاعاتی و اجرایی آن رژیم میپاشد. ۱۱- از استقلال عمل مقاومت فلسطین و انجام عملیات منحصر به فرد طوفان الاقصی (بدون کمک گرفتن از محور مقاومت) میگوید.
آری، مواضع سران رژیم صهیونیستی در باره اوضاع فعلی سرزمینهای اشغالی و قدرت روزافزون مقاومت فلسطین، علاوه بر اعتراف به قبول شکست و احتمال فروپاشی، گویای حقیقت پیشبینی رهبر معظم انقلاب اسلامی است که رژیم صهیونیستی ۲۵ سال دیگر را نخواهد دید.
علی صوفی
آقای بایدن اخیراً مطلبی گفتهاند که بسیار جای تأمل دارد آن هم این است که اگر اسرائیل وجود نداشت ما باید یک اسرائیل پدید میآوردیم، اسرائیل یک کشور نیست اسرائیل یک کانونی است برای ایجاد بحران در منطقه خاورمیانه و مأمور آمریکا است. در واقع، طرف فلسطین اسرائیل نیست بلکه همان آمریکا است. در کتاب استراتژی امنیت ملی آمریکا در قرن ۲۱ در آنجا آمریکا بیان میکند که استراتژی ما در رابطه با امنیت هم پیمانان ما این گونه است که زمانی که امنیت آنان به خطر بیفتد ما از آنان دفاع خواهیم کرد و در آنجا حضور نظامی خواهیم داشت.
در طوفان الاقصی آمریکا مجبور شد حضور نظامی خود را اعلام کند، حضور نظامی آمریکاییها نشان دهنده این است که آنان خطر نابودی اسرائیل را حس کردهاند، خود اسرائیلیها نیز بر این باورند که ما در حال دفاع از موجودیت خود هستیم. اگر به تاریخ نگاهی داشته باشیم میبینیم مراحل به وجود آمدن اسرائیل یک مراحل ساده نیست در واقع بعد از به وجود آمدن داعش ما فهمیدیم که اسرائیل نیز مانند داعش یک عده تروریست هستند که در سطح بینالمللی وجود دارند، اینها آمدند و سرزمین فلسطین را اشغال کردند اما چون این اشغال خواست آمریکا و غرب بوده سازمانهای بینالمللی آن را به رسمیت شناختند وگرنه هویت آنان، همان تروریستی است. تا زمانی که اسرائیل در خاورمیانه وجود دارد منطقه آرام نخواهد شد زیرا مأموریت اسرائیل در منطقه ایجاد بحران است.
اسرائیل دیگر نمیتواند سربلند کند و افسانه شکست ناپذیری آن دیگر وجود ندارد و شکست آن قطعی است. خوشبختانه افکار عمومی دنیا بیدار شده و همه افکار عمومی به نفع فلسطین است و اسرائیل نیز دیگر اسرائیل قدیم نمیشود، از سوی دیگر سران کشورهای عربی نیز مجبورند همسو با ملتهای خود از فلسطین دفاع کنند و این قطعی است. در حال حاضر حاکمان هیچ کشوری نمیتواند بدون در نظر گرفتن نظر مردمش کاری انجام دهد مثلاً با آمریکا دست همکاری دهد و مردم کشورهای عربی نیز موافق حمایت از مردم فلسطین و مخالف همکاری با آمریکا هستند.
محمدكاظم انبارلویی
۱- امروز زبان بدن در جنگ غزه، وجدان بشری و آگاهی جهانی را به حركت درآورده است، تصاویری كه مردم جهان در قاب بزرگترین زندان سر باز جهان یعنی غزه همهروزه میبینند.
زبان بدن یا «تن گفت» به مجموعه رفتارهای غیركلامی و فیزیكی اطلاق میشود كه در آن فرد بدون صحبت كردن قادر به انتقال پیام و برقراری ارتباط با دیگران است.
این بدنهای تكهتكه شده كودكان، این سرهای بریده شده مردان و زنان بهویژه پیران در زیر آوارهای بتُنی فرود آمده از بمبارانهای پیدرپی با جهانیان حرف میزند.این زبان میلیونها انسان را در پنج قاره جهان به خیابانها ریخته ،
جنایات آمریكا و اسرائیل در غزه را محكوم و به جنایتكاران نفرین میفرستند.
مردم قهرمان و اسطورهای غزه زیر بار وحشیانهترین حملات هوایی با بدنی خونین در حال نمایش یك اراده الهی در سرزمین پیامبران جهان هستند كه در تاریخ معاصر بینظیر یا كمنظیر است.
زبان بدن مردم غزه زمانشماری فروپاشی رژیم صهیونیستی را چند سال به جلو انداخته است.
فرماندهان سنتكام تا موقعی كه در «قلعه صهیون» این جنایات جنگی را فرماندهی میكنند نمیتوانند فریاد جهانیان از اینهمه وقاحت و رذالت و بیشرمی را بشنوند.
۲- یك ماه است مردم جهان در قاب باریكه غزه شاهد فروریختن ساختمان خانهها، مدارس، بیمارستانها، مساجد، كلیساها و … و دفن هزاران تن زیر سقف و ستونها و دیوارهای بتنی هستند. از زیر این آوارها صدای شیون زنان و گریه و فریاد كودكان و انسانهای بیگناه به گوش جهانیان میرسد. گوشهای زیادی در جهان وجود دارد كه صدای حقطلبانه مردم فلسطین را میشنوند.
آمریكا و سه كشور شرور اروپایی كه پرچمدار دموكراسی و حقوق بشر و آزادی بیان در جهان هستند میگویند ما صدایی نمیشنویم و نمیخواهیم هم بشنویم!!
۳- دولتهای ۲۲ كشور عربی، آمریكا و رژیم صهیونیستی را در این ناشنوایی و نادیده گرفتن همراهی میكنند. اما ملت عرب در زیر یوغ دیكتاتوریهای حكام خود به خروش آمدهاند و این سكوت را با اجتماعات عظیم خود شكستهاند.
در پهنای جغرافیای حكام عرب تنها دولت قانونی و مشروع یمن است كه عملا وارد این جنگ مقدس شده است. از جنوب لبنان هم صدای سیّد مقاومت سكوت مرگبار حكام عرب را شكسته و در نطق روز جمعه خود ورود به یك جنگ تمامعیار را از همان روز دوم نبرد الاقصی عملا اعلام كرد.
۴- سیدحسن نصرالله نواده سید عرب و عجم دست به ذوالفقار علی (ع) در نیمه دوم سال ۱۴۰۲ در جنوب لبنان راهبرد مقاومت را در جنگ غزه صریح و شفاف اعلام كرد.
او از فرماندهان مقاومت در یمن، عراق، سوریه، لبنان و كرانه باختری رود اردن و غزه حمایت كرد و به رژیم صهیونیستی و آمریكا نسبت به ساعت صفر حمله نهایی هشدار داد. او گفت: ما را از ناوها نترسانید برای آنها سلاح مناسب داریم. او به كشورهای عربی كه نفت و غذا به رژیم صهیونیستی میدهند اخطار داد.
جهان به روایت سیدحسن نصرالله از جنگ غزه، خوب گوش داد. این روایت صادقترین و روانترین و عوامفهمترین روایت از جنگ غزه و زبان بدن مردم فلسطین است.
سخنان او جامع، مانع و دقیق بود. زبان بدن او در این نطق تاریخی كه بسیاری از مردم در اقصی نقاط جهان پای سخن او نشسته بودند، پیامآور صلابت، حریت، شجاعت، عقلانیت، هشدار و اقتدار بود.او غبار ناشی از بمبارانهای وحشیانه، ددمنشانه و دیوسیرتانه را كنار زد و پیروزی مردم فلسطین و مظلومین غزه را در آیندهای نزدیك نوید داد.صهیونیستها سیّد را خوب میشناسند وعده ای كه میدهد صادق است و كم نمیگذارد.
صهیونیستها او را دست به ماشه و آماده تداوم نبرد، دیدند.سیّد مشت خود را گره كرده، نگه داشت. صهیونیستها دست او را پر دیدند. روزهای آینده، درستی دیدگاههای او را اثبات خواهد كرد. این در حالی است كه صهیونیستها نزدیك به یك ماه است میجنگند و حتی یك دستاورد، جز جنایت جنگی و کشتارجمعی و بیآبرویی جهانی نداشتهاند. سیّد با نطق روز جمعه خود عملا «علمداری» تداوم نبرد علیه قصابان غاصب را به دوش گرفت. تمام اضلاع مقاومت این علمداری را به رسمیت میشناسند.
محسن دنیوی
با انتشار خبر انتصاب رئیس جدید مرکز بررسیهای استراتژیک ریاستجمهوری تحلیلهای مختلف درباره آینده این مرکز و رویکرد دولت به جایگاه و کارکرد آن در دولتهای مختلف و به ویژه در دولت سیزدهم منتشر شد. درکنار نقدها و تحلیلهای کارشناسی نسبت به عملکرد آن در ادوار مختلف که باید مورد توجه مدیران آن قرار بگیرد؛ سؤال اساسی اینجاست که اساسا چه انتظاری از نهادی مانند مرکز بررسیهای استراتژیک متصور است و وجود نهادی مشورتی با جایگاهی در بالاترین رکن اجرائی دولت، با چه هدفی دنبال میشود؟ واقعیت آن است که سیاستگذاری مفهومی مهم و فرایندی پیچیده و چندبعدی است که با حکومت، دولت، جامعه و مسائل عمومی آن گره خورده و تداعیکننده تلاش دولت در اداره و تداوم حضور در عرصه قدرت است. تحقق این مهم نیازمند الزامات متعددی است که یکی از آنها، دسترسی به دادهها و دانش مورد نیاز برای تصمیمگیری و دیگری بهرهمندی از کارگزارانی کاردان و توانمند است. همچنین پیچیدگیهای سطوح عالی سیاستگذاری اقتضا میکند که دولتمردان به دنبال پیشبینی سازوکارهایی کارآمد و مورد اعتماد باشند که بتوانند با اتکای به تصمیمسازی آنها امور سیاستی را تدبیر کنند. این الزامات وجود اندیشکدهها با نهادهای مشورتی دانشبنیان و پژوهشمحور را به عنوان اتاق فکر دولتها ضروری مینماید. نهادهایی که بتوانند با پیوند میان سیاست و پژوهش و تلفیق ملاحظات سیاسی تضمینکننده افزایش پذیرش اجتماعی و اجماع بر تصمیم سیاستی، تحقق تصمیم سیاستی را امکانپذیر کنند. تجربه جهانی نشان داده است که این نهادها عمدتا کارکردهای متنوع و متفاوتی داشته و در طیفی از کارکردهای سیاسی تا سیاستی تعریف و جانمایی میشوند. به طوری که از یک سو میتوانند با نقشآفرینی کاملا سیاسی، توسعه سرمایه اجتماعی دولتهای مستقر و زمینهسازی برای تثبیت جایگاه سیاسی رئیسجمهور در هرم قدرت حتی پس از اتمام دوره ریاستجمهوری را دنبال کنند و در سوی دیگر طیف، با تمرکز بر منظومه مسائل پیشروی دولت، ضمن اولویتبندی آنها از منظر رئیسجمهور، با ارائه خدمات مشورتی در بالابردن کیفیت تصمیمات رئیسجمهور تأثیرگذار باشند. در کشور ما نیز ارائه مشورتهای سیاستی در سطوح مختلف بخشی و فرابخشی در طیف متنوع و متعددی از مراکز و نهادهای دولتی، دانشگاهی و بخش غیردولتی اجرائی ارائه میشود. از پژوهشگاههای وابسته به دستگاههای اجرائی تا مراکزی نظیر پژوهشکده تحقیقات راهبردی مجمع تشخیص مصلحت نظام و مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی که به منظور پاسخگویی به نیازهای سیاستی و سیاسی نهادهای بالادستی خود ایجاد شدهاند که خدمات متنوعی را از انجام جدیدترین پژوهشهای مسئلهمحور تا تدوین پیشنویس سیاستهای کلان موضوعی بر عهده دارند.
با ارزیابی عملکرد مرکز بررسیهای استراتژیک ریاستجمهوری میتوان دریافت که این مرکز در ادوار مختلف کارکردهای متنوعی را در طیفی از کنش سیاسی تا سیاستی ارائه کرده است. آنگونه که در دورهای از تاریخ کارکرد اصلی آن بر محوریت هدایت و کنترل نیروهای منتقد و تجمیع آنان در یک سازمان زیر نظر مستقیم رئیس دولت متمرکز بوده و در دورهای دیگر تقویت وجه سیاسی با رویکرد تشکلزایی برای آن برتری یافته، بهنحویکه در بالاترین سطح تعامل با اعضای دولت و رئیس دولت بوده و بعضا اعضای آن در مناصب اجرائی و مدیریتی به کار گرفته شدهاند. طبعا انتظار رئیس دولت سیزدهم از مرکز بررسیهای استراتژیک، امری قابل تفکیک از رفتار سیاسی دولت و رویکرد رئیسجمهور در حوزه برنامهمحوری نیست. در دولت سیزدهم بهعنوان اولین دولتی که در ابتدای استقرار با کمک خرد جمعی خبرگان و صاحبنظران، برنامه اداره خود را در قالب سند تحول دولت مردمی تدوین کرده و آن را به عنوان یک منشور سیاستی در سطح جامعه منتشر کرده و به موازات آن نیز در طول دو سال گذشته دیدار با نخبگان و صاحبنظران در سطح کشور را بهعنوان یکی از برنامههای ثابت خود مدنظر داشته است، بهنظر میرسد انتظاری فراتر از تثبیت حلقههای حزبی و سیاسی از مرکز بررسیهای استراتژیک وجود داشته باشد. بهویژه آنکه همواره به دولتمردان پرهیز از مجادلههای سیاسی و نیفتادن در تله حاشیهسازی را تأکید کرده است. تنوع موضوعات و مسائل مختلف و پیچیدگی شرایط حاکم بر کشور و همت و تأکید رئیسجمهور برای استفاده از فرصتها در جهت خدمترسانی به مردم و حل مسائل کشور و پرهیز از مناقشات سیاسی که توصیه رهبر انقلاب در ابتدای دولت به دولتمردان بوده است، از تغییر یک رویکرد سیاسی مبتنی بر تثبیت جایگاه و حتی معماری آینده سیاسی به رویکرد سیاستی و تمرکز بر کارکردی از جنس بالابردن کیفیت تصمیمگیری در دولت حکایت میکند. انتصاب مصطفی زمانیان بهعنوان چهرهای از جامعه اندیشگاهی کشور با تجربه فعالیت در حوزه سیاستپژوهی و همچنین راهبری در فرایند تدوین سند تحول دولت مردمی نیز نشان از این دارد که رئیس دولت سیزدهم همچنان درصدد تقویت ظرفیت کارشناسی فرادولتی در نزدیکترین فاصله با خود است. همچنان که در حکم ابلاغی ایشان این انتظار با محوریت راهبردنگاری برای حل مسائل اصلی کشور و ارائه طرح و پیشنهادات جامعمحور در زمینههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و تولید اندیشههای راهبردی در حوزه اولویتهای ملی و بینالمللی کشور تعیین شده و در اجرای مأموریت فوق بر استفاده حداکثری از ظرفیت نخبگان، مراکز علمی و دانشگاهی، اندیشکدهها و ایجاد شبکه نخبگانی مسئلهمحور تأکید شده است. حال باید منتظر ماند و دید تا چه حد این مرکز میتواند با پیوند میان سیاست و پژوهش و بهرهگیری از ظرفیت جامعه نخبگانی و اندیشگاهی کشور به سیاستها و راهبردهایی مؤثر دست یابد که اثرات آن در سطح جامعه قابل مشاهده و ملموس باشد که البته تحقق این مهم، جز با ایجاد انگیزه و نشاط در جامعه نخبگانی و عمومیسازی گفتمان دولت و اقناع عمومی مردم برای بالابردن اعتماد اجتماعی به دولت و برنامههای آن امکانپذیر نیست.