درست ۱۵ اکتبر ۲۰۲۳ بود که بیانیه جک سالیوان مشاور امنیت ملی آمریکا درباره انتصاب دیوید ساترفیلد به عنوان فرستاده ویژه در امور بشردوستانه خاورمیانه روی سایت (US DEPARTMENT OF STATE ) قرار گرفت. در این بیانیه آمده بود: «وزارت امور خارجه امروز خبر انتصاب سفیر دیوید ساترفیلد به عنوان فرستاده ویژه ایالات متحده در امور بشردوستانه خاورمیانه را اعلام کرد. او در آنجا بر اطمینان یافتن از رسیدن کمکهای نجاتبخش به افراد آسیبپذیر در سراسر خاورمیانه تمرکز خواهد کرد. تجربه سفیر ساترفیلد در امور دیپلماتیک و دهها سال سابقه کاری او در مقابله با برخی از چالشبرانگیزترین درگیریهای جهان، در تلاش مستمر ما برای رسیدگی به مسائل بشردوستانه در منطقه – که از اولویتهای اصلی پرزیدنت بایدن است – از جمله برای تلاشهای ما در زمینه رساندن کمکهای بشردوستانه مورد نیاز فوری به فلسطینیان، به ویژه در غزه با هماهنگی سازمان ملل متحد، مصر، اردن، اسرائیل، و سایر ذینفعان در منطقه بسیار مؤثر خواهد بود.»
خبر انتصاب دیوید ساترفیلد صهیونیست به منظور کمکهای نجاتبخش به مردم مظلوم غزه همان قدر خندهدار و مضحک بود که پیمانکاری طرح (المواصی) برای کوچ اجباری ساکنین غزه به مرز مصر با اهداف تعیین شده!
ساترفیلد صهیونیست که از ۱۹۸۰ وارد سرویس خارجی آمریکا شده و طی سالهای گذشته با اسب تروای آمریکا و اسرائیل در پوشش سفیر و کاردار در منطقه مشغول جاسوسی بوده است، در پرونده خود بیش از ۴۰ سال تجربه فعالیتهای مختلف در کشورهای غرب آسیا و عضویت در شورای امنیت ملی آمریکا در منصب مدیر بخش امور خاورمیانه و جنوب آسیا، مشاور ارشد کاندولیزا رایس در امور عراق و سفیر آمریکا در لبنان را دارد. وی که چندین جایزه برای خدمات برجسته خود از وزارت خارجه آمریکا دریافت کرده، اکنون مشغول پخت و پز توطئهای با عنوان طرح (المواصی) برای بیرون کشیدن اسرائیل و شریک جرمش آمریکا از باتلاق غزه است. بر همین اساس، ساترفیلد سفرهای مکرری به تلآویو، مصر و کشورهای عربی دیگر داشته تا طرح به مرحله اجرا برسد.
اما ماجرای طرح صهیونیستی، کوچ اجباری یک و نیم میلیون فلسطینی به منطقه کوچک المواصی در جنوب غزه و مرز مصر است. بر اساس این طرح، ۲۰۰ هزار چادر برای اسکان این یک و نیم میلیون نفر توسط سازمانهای بینالمللی تدارک دیده میشود تا بدینوسیله سه هدف مهم صهیونیستها در جریان این طرح محقق شود.
اول این که: روند امنیتی کمک رسانی به این جمعیت توسط صهیونیستها صورت میپذیرد. از آن جایی که منطقه المواصی به دریای مدیترانه چسبیده است، برای کمکرسانی با کشتیهای امدادی نیز باید از رژیم صهیونیستی اجازه گرفته شود. با سابقه قتل عام مردم غزه توسط رژیم کودککش، ابتدا تا انتهای این طرح را میتوان به چشم دید. این طرح پس از شکست و به بنبست رسیدن طرحهای دیگر کوچ اجباری به کشورهای دیگر خصوصاً صحرای سینا مطرح شده است. دیوید ساترفیلد برای اجرایی شدن طرح خود، فشار را بر دفتر دبیرکل سازمان ملل متحد افزایش داده است. با این حال آنتونیو گوترش که از ابتدای جنگ، مواضع بیسابقهای مانند "بیعلت نبودن حمله ۷ اکتبر حماس" را مطرح کرده بود، مخالف جدی خود را با طرح آمریکایی - صهیونیستی المواصی اعلام کرده است. نظر وی بر این است که برای اجرای این طرح، نمایندهای هم از فلسطین باید حضور داشته باشد. دفتر سازمان ملل در یک رفتار بیسابقه دیگر نیز در حال فشار آوردن به سازمانهای بینالمللی دیگر است تا طرح مذکور را نپذیرند. آمریکا نیز در مقابل با جذب تور وینسلند (هماهنگکننده صلح خاورمیانه سازمان ملل) و دستیار او میروسلاو زاویروف، به دنبال فشار این دو بر کشورها و سازمانهای بینالمللی هستند تا با ضروری نشان دادن طرح المواصی، آن را یک ایده موقت و ضروری جلوه دهند.
اما هدف دوم طرح المواصی: نابودی و "با خاک یکسان کردن" به بهانه یافتن و از بین بردن تونلهای حماس است. «با خاک یکسان کردن» تعبیری است که چند روز پیش بلینکن عیناً به کار برده و افزوده است که طرح آمریکا شامل انتقال یک میلیون شهروند ساکن نوار غزه به مصر و پس از آن توزیع آنها میان عربستان و اردن و قطر و امارات است. بلینکن برای نیم میلیون نفر باقی مانده هم برنامه داشته و اعلام کرده است مابقی ساکنین غزه در کشورهای دیگر توزیع میشوند. این در حالی ست که همه این کشورها تاکنون با این طرح مخالفت کردهاند و این حتی شامل قطر که برای میزبانی ۵۰۰ فلسطینی ابراز آمادگی کرده هم میشود. پس از آن بلینکن تهدید کرده است که در صورت مخالفت کشورهای عربی با این طرح، مسئولیت خسارتهای انسانی گسترده در نتیجه حمله اسرائیل و «تخریب خانههای غزه بر سر ساکنانش» را متوجه آنها میداند! این موضوع نشان میدهد که اسرائیل حاضر به بررسی هیچ طرحی جز تخلیه کامل غزه نیست و به همین دلیل در حال متقاعد کردن سران عربی برای پذیرفتن طرح است.
"با خاک یکسان کردن" برای آمریکاییها و صهیونیستها تازگی ندارد. سابقه آمریکا در هیروشیما و ناکازاکی و درسدن آلمان نشان میدهد کشتار انسانها افتخاری بزرگ برای سیاستمداران آمریکایی و صهیونیستی است. ۱۳ فوریه ۱۹۴۵ بود که بمبافکنهای آمریکا و انگلیس، شهر درسدن آلمان را به تلی از آوار و اسکلتهای سوخته ساختمانها و انسانها مبدل کردند به طوری که ۲۵ هزار نفر به بدترین شکل کشته شدند. بهانه بمباران شهر درسدن این بود که درسدن هم یکی از شهرهایی است که در آن سلاح جنگی ساخته میشود در حالی که این شهر به خاطر گنجینههای هنریاش سابقه داشت و در طول جنگ هیچ پایگاه نظامی در آن وجود نداشت و هرگز محل تولید سلاح یا صنعت بزرگ نبوده است! با وجود مقیاس هولناک تخریب، بهطور حتم آنچه که بدیهی به نظر میرسید این بود که از نظر استراتژیک، چیزی نصیب متفقین نشد، چرا که مسلم بود، آلمان در آستانه شکست کامل قرار دارد.
هدف آمریکاییها و انگلیسیها این بود که با بمبهای فسفری شهر را به آتش بکشند و مردم را زنده زنده بسوزانند. شدت حملات هوایی به قدری بود که دمای هوای درسدن در زمان بمباران به ۱۶۰۰ درجه سانتیگراد رسید. بعد از بمباران دود عظیمی کل شهر را فرا گرفت. تمام اکسیژن هوا مصرف شد. تعداد اندک بازماندگان در اثر خفگی کشته شدند. مسئولیت کامل بمباران بر عهده وینستون چرچیل نخستوزیر بریتانیا گذاشته شد. اگرچه او بعدتر با ابراز تردید در لزوم اجرای این بمباران، تلاش کرد از آن فاصله بگیرد.
هدف سوم: هدف سوم این طرح به معنای الحاق خاک غزه به تلآویو است. موضوعی که اگر نفتالی بنت، نخستوزیر سابق رژیم صهیونیستی با اعلام قصد کابینه اسرائیل در ایجاد منطقه حائل در شمال خاک غزه هم نگفته بود که ایجاد منطقه یک کیلومتری حائل به تقویت امنیتی اسرائیل پس از جنگ کمک خواهد کرد و اسرائیل مصمم به اجرای آن است، کاملا معلوم بود. البته این موضوع صدای کاخ سفید را هم درآورده است. یک مقام آمریکایی با ابراز نگرانی از طرح اسرائیل در ایجاد منطقه حائل مرزی دائمی در شمال خاک غزه اعلام کرده است که واشنگتن با توجه به مخاطرات آن و تضعیف راه حل کشور مستقل فلسطینی مخالف اجرای آن است. مقام دولتی کاخ سفید در واکنش به طرح امنیتی اسرائیل در نوار غزه گفته است: ما ایده ایجاد منطقه حائل در غزه را رد میکنیم و با هر طرحی که راه حل دو کشور را تضعیف کند مخالفیم.
شاید دلیل سفر ناگهانی امیر عبداللهیان به ژنو به همین موضوع برمی گردد تا در پایتخت سازمانهای بینالمللی، با نهادهای بینالمللی گفتگو کرده و طرح المواصی را نقش بر آب کند. اکنون با گذشت چهل و دو روز از طوفانالاقصی و تشدید هر روزه حملات وحشیانه رژیم موقت اسرائیل بر باریکه غزه، نه پرچم سفیدی به معنای تسلیم بالا رفته و نه فریادی از پشیمانی و شکست شنیده شده است. مردم مظلوم غزه همچنان استوار ایستاده و پرچم مقاومت را بالا نگهداشتهاند و قطعاً مقاومت مردم غزه و تدبیر فرماندهان مقاومت، این توطئه را به گورستان طرحهای دیگر خواهد فرستاد.