مسعود اکبری
هر بار با نزدیک شدن به مقطع برگزاری انتخابات در ایران، طیف تندرو مدعی اصلاحات همسو با رسانههای معاند به شبههافکنی و فضاسازی علیه آن میپردازند، یکی سرفصلهای این عملیات روانی، حمله به شورای نگهبان است.
این دو طیف در ادعایی مضحک، نظارت استصوابی را زیر سؤال برده و مدعی هستند که میبایست این مرحله بسیار مهم، از پروسه انتخابات حذف شود. درخصوص این فضاسازیها و ادعاهای این دو طیف گفتنیهایی است که در ادامه به اختصار به آن میپردازیم:
1- بر اساس اصل 99 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، شورای نگهبان، وظیفۀ نظارت بر انتخابات را برعهده دارد. به موجب تفسیر شورای نگهبان، نظارت یاد شده در این اصل «نظارتی استصوابی» است که شامل تمام مراحل اجرائی انتخابات از جمله تأیید و رد صلاحیت کاندیداها میباشد. تلقی برخیها از نظارت بر انتخابات، ایجاد نوعی محدویت در حقوق سیاسی مردم است. حال آن که در خبرگان قانون اساسی (1358) چنین دیدگاهی در مورد مسألۀ نظارت و حقوق مردم وجود نداشته است.
تلاش تدوینکنندگان قانون اساسی در این جهت بوده است که ضعف قدرت مردم در تقابل با قوا و نیروهای رسمی دولتی (به ویژه قوۀ مجریه) از راه یک نهاد ناظر جبران شود. از این رو این نظارت به معنای نظارت فراقانونی و به منزلۀ دخالت در اجرای انتخابات و گزینش کاندیداها محسوب نمیشود
2- «سعید ح» از اعضای طیف افراطیون مدعی اصلاحات و از دستگیرشدگان فتنه ۸۸– ۱ بهمن 1399- در مصاحبه با روزنامه زنجیرهای اعتماد گفته بود: «ما اشتباه کردیم تن به نظارت استصوابی دادیم و از این به بعد نباید اشتباهمان را تکرار کنیم. اگر انتخابات نمایانگر اراده عمومی شهروندان است باید مسئله نظارت استصوابی از یک طرف و شهروند درجه دوم و باقی سازوکارهای تبعیضی از طرف دیگر حل شود. صریح بگویم، نمیشود سرنوشت کشور را به تیغ استصواب سپرد.» این نوع دیدگاه، چیزی نیست جز حرکت به سمت هرج و مرج و دیکتاتوری.
اگر ادعای مدعیان اصلاحات درخصوص نظارت استصوابی شورای نگهبان صحیح باشد، شوراهای شهر بایستی تاکنون در ویژگیهایی از جمله شایستهسالاری، تعهد، تخصص، پاکدستی و رسیدگی به امور مردم، حداقل یک سر و گردن از دیگر نهادها بالاتر بوده و شهره خاص و عام بودند؛ آیا اکنون چنین است؟! به این نمونه توجه کنید:
شورای شهر اول تهران که به شورای شهر اصلاحطلبان مشهور بود، بدون نظارت استصوابی شورای نگهبان انتخاب شده بود. این شورای شهر به صورت مرتب درگیر حواشی بود و همین مسئله موجب شد که جلسات شورا به دفعات از رسمیت افتاد.
جنگ قدرت میان احزاب مدعی اصلاحات در شورای شهر اول تهران و بیتوجهی به مشکلات و مطالبات مردم و درگیریهای شورا با شهردار تهران- که خود اعضای شورای شهر، او را انتخاب کرده بودند- در نهایت موجب شد تا شورای شهر اول تهران توسط دولت اصلاحات منحل شود.
یکی از اعضای شورای شهر اول تهران در همان مقطع به شدت از عملکرد این شورا انتقاد کرد و کارنامه آن را «گندیده، کثیف، نحس و نجس» خواند.
در حال حاضر نیز به دلیل فقدان نظارت استصوابی شورای نگهبان در پروسه انتخابات شوراهای شهر و روستا، شاهد تخلفات عدیده در این نهاد هستیم و تاکنون چندین شورای شهر منحل شده و تعداد قابل توجهی از اعضای شورای شهر در شهرهای مختلف کشور به اتهامات مختلف، بازداشت و محاکمه شدهاند.
3- «عبدالکریم لاهیجی»- حقوقدان و فعال سیاسی در ابتدای انقلاب که بعدها به جرگه ضدانقلاب پیوست- ۱۵ اسفند ۱۳۶۲- در مصاحبه با تاریخ شفاهی هاروارد نکته قابل تأملی درباره شورای نگهبان مطرح کرده است. لاهیجی در این خصوص گفته بود: «قانون اساسی که ما نوشتیم در چارچوب قانون اساسی جمهوری پنجم فرانسه بود. میتوانم بگویم که از بعضی جهات از قانون اساسی جمهوری پنجم پیشرفتهتر بود.»
وی در ادامه تصریح کرده بود: «راهحلی که به نظر ما رسید که آن هم باز از قانون اساسی جمهوری پنجم فرانسه گرفته بودیم همین شورای نگهبان قانون اساسی بود. اما ما شورای نگهبان را 12 نفر گذاشته بودیم که گفته بودیم این 12 نفر ترکیبی است از شش نفر حقوقدان که مجلس انتخاب میکند و شش نفر مجتهد که از طریق مراجع مذهبی معرفی میشوند اما مسائل در این شورا به اکثریت آرا خواهد بود.»
4- در ساختار تمام نظامهای حکومتی دنیا، غیر از نظامهای قبیلهای یا حکومتهایی که با دیکتاتوری مطلق اداره میشوند، مرکز و یا نهادی شبیه شورای نگهبان وجود دارد که وظیفه آن مراقبت بر وضع قوانین و تأیید یا رد صلاحیت کسانی است که به مسئولیتهای کلیدی نظیر ریاست جمهوری، نمایندگی مجلس شورای اسلامی، نمایندگی مجلس خبرگان و... گُمارده میشوند.
این نهاد در برخی از کشورها با عنوان «دادگاه قانون اساسی» در ساختار نظام گنجانده شده و از عالیترین رتبه حکومتی برخوردار است و از این روی «دادگاه عالی» نامیده میشوند.
به عنوان نمونه دیوان عالی قانون اساسی در آمریکا
(سوپریم کورت- Supreme Court of the United States) نامیده میشود و در هرم قضائی آمریکا از بالاترین جایگاه برخوردار است. سوپریم کورت از ۹ قاضی تشکیل شده است. قضات دیوان عالی از سوی رئیسجمهور آمریکا و با رای اعتماد مجلس سنا منصوب میشوند. ماموریت و مسئولیت قضات دیوان عالی مادامالعمر است و هیچ مقامی حتی رئیسجمهور، سنا، مجلس نمایندگان و کنگره حق عزل آنها را ندارند. دیوان عالی آمریکا، تنها مرجع تفسیر قانون اساسی است.
ماموریت دیگر سوپریم کورت نظارت بر مصوبات کنگره، مجلس نمایندگان و مجلس سنای آمریکاست و چنانکه قوانین تصویب شده با قانون اساسی آمریکا مغایرت داشته باشد به دستور سوپریم کورت از درجه اعتبار ساقط میشود. دیوان عالی قانون اساسی آمریکا بالاترین مرجع تصمیمگیری در حوزه ماموریتها و وظایف خود است و هیچ مقامی حق عدول و سرپیچی از تصمیمات آن را ندارد. اعضای سوپریم کورت براساس سلیقه و نظر خود تصمیم میگیرند و موظف به انطباق تصمیمات خود با هیچ قانون و دستورالعملی نیستند.
به عنوان مثال در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۰ آمریکا با وجود آنکه تعداد آراء «ال گور» از «جرج بوش پسر» بیشتر بود، سوپریم کورت، بوش را برنده انتخابات اعلام کرد و هیچ شخص و نهادی هم حق اعتراض نداشت!
5- و اما در جمهوری اسلامی ایران، شورای نگهبان به عنوان نهادی متشکل از اعضای مؤمن، آگاه و با تقوا به کمک مردم میشتابد. اطلاعات لازم درخصوص نامزدها را از مراجع ذیربط دریافت میکند و با بررسیهای میدانی که توسط ناظران گزینش شده شورا انجام میپذیرد، اطلاعات بیشتری به دست میآورد. مجموعه این اطلاعات بعد از بررسی و راستیآزمایی به تایید و یا ردصلاحیت نامزد مربوطه منجر میشود.
به این نکته مهم نیز توجه کنید که شناخت هویت نامزدها برای همه مردم امکانپذیر نیست چرا که به اطلاعات لازم برای پی بردن به هویت آنها دسترسی ندارند و از سوی دیگر این اطلاعات نمیتواند و نباید به صورت علنی اعلام شود، زیرا پای آبروی نامزدها در میان است و از جمله آن که ممکن است یک نامزد صلاحیت لازم برای کاندیداتوری ریاست جمهوری، مجلس شورای اسلامی و یا مجلس خبرگان را نداشته باشد ولی در همان حال برای تصدی برخی از مسئولیتهای دیگر مناسب باشد و یا کاندیدایی، نقطه نامطلوبی در کارنامه خود داشته باشد که اعلام آن بازی با آبرو و حیثیت وی تلقی شود.
امام خمینی(رضوان الله تعالی علیه) درخصوص جایگاه شورای نگهبان فرموده بودند: «وظیفه شورای نگهبان حفظ نظام جمهوری اسلامی است که با آن هیچ حکم و امری مزاحمت نمیکند.» رهبر معظم انقلاب نیز با اشاره به جایگاه این شورا فرمودهاند: «بود و نبود شورای نگهبان به معناي بود و نبود نظام جمهوري اسلامي است؛ در اين هيچ ترديدي نبايد بكنيد.»
6- آمریکا و پادوهای آن در داخل کشور، هیچگاه برای مردمسالاری تره هم خرد نکردهاند. نشان به آن نشان که حامی کودتاهای مخملی در چندین کشور و از جمله ایران بودهاند و جشن مشارکت 85 درصدی مردم در سال 88 را به آشوب و التهاب بدل کردند. و اما علت اصلی حمله این طیف به شورای نگهبان نیز دقیقا به دلیل نقش ویژه این شورا در صیانت از حقوق مردم و منافع ملی کشور است.
رمزگشایی از غنی سازی پرشتاب 60درصدی
دکتر هادی محمدی
دو روز قبل بود که خبرگزاری رویترز به نقل از بخشی از گزارش برجامی آژانس بین المللی انرژی اتمی مدعی شد ایران تولید مواد غنی شده 60درصدی خود را از 3 کیلوگرم در ماه به 9 کیلوگرم رسانده و این یعنی افزایش سرعت غنی سازی راهبردی ایران 3 برابر شده است. اما چرا پس از چند ماه آرام در حوزه غنیسازی، ایران بار دیگر فتیله را بالا کشیده و سرعت غنی سازی راهبردی خود را که 60درصد است افزایش چشم گیر داده به گونهای که یک مقام آمریکایی آن را نگران کننده توصیف کرده است؟ واقعیت این است که جمهوری اسلامی ایران از زمان روی کار آمدن جو بایدن در بهمن سال 1399 یعنی سه سال قبل اعلام کرد آماده گفتوگو بر سر نحوه بازگشت طرفین دعوا به انجام تعهدات برجامی خود است. این اعلام تهران با استقبال واشنگتن نیز همراه بود و دو طرف چند ماهی را به صورت غیرمستقیم مذاکره کردند اما زیاده خواهی ایالات متحده و تغییر دولت در ایران فرصت نهایی شدن را نداد با این حال ایران با وجود تغییر رئیس جمهور و دولت همچنان خود را پای بند به تعهدات برجامی اعلام و تیم جدید مذاکراتی خود را برای رسیدن به توافق نهایی راهی اروپا کرد. امروز حدود سه سال میگذرد اما دستاوردی در این موضوع به دست نیامده و آمریکا یک روز به بهانه جنگ اوکراین، یک روز به بهانه ناآرامیهای داخلی ایران و حالا به بهانه جنگ اسرائیل علیه مردم مظلوم غزه، مذاکرات هستهای را متوقف و دچار بن بست کرده است. همچنین توافق نانوشته ایران و آمریکا در خرداد ماه سال جاری و قبول اینکه دوطرف طی چند گام به مرحله از سرگیری مذاکرات هستهای برسند در میانه کار با بدعهدی ایالات متحده ناکام مانده است. ایران و آمریکا در گفتوگوهای غیرمستقیم در عمان توافق کردند ایران سرعت غنی سازی 60درصد خود را کاهش دهد، جلوی ضربه به آمریکا در منطقه را بگیرد و توافق تبادل زندانی را عملیاتی کند و در مقابل آمریکا نیز قطعنامهای در شورای حکام آژانس تصویب نکند، تحریم جدید وضع نکند، پولهای ایران در کره جنوبی را آزاد کند و جلوی صادرات نفت ایران به چین را نگیرد. همه این تحولات در حالتی که داشت با موفقیت پیش میرفت و میتوانست به ازسرگیری مذاکرات احیای برجام بینجامد، با آغاز جنگ غزه و حمایت همه جانبه و مستقیم آمریکا از رژیم صهیونیستی در تداوم جنایاتش متوقف ماند و در واقع آمریکا برای چندمین بار در سه سال گذشته اجازه رسیدن به یک توافق نهایی را حتی بر اساس سند سپتامبر سال گذشته نداد. در چنین شرایطی انتظار از جمهوری اسلامی که همچنان به تعهدات نانوشته خرداد امسال پایبند بماند، انتظار بی خود و بیجایی است زیرا دیگر مابهازایی در برابر آن نخواهد گرفت. بر این اساس است که جمهوری اسلامی ایران سرعت غنیسازی 60 درصدی خود را در یکی دوماه اخیر افزایش داده و البته که خلاف هیچ تعهدی هم نیست؛ زیرا اولا توافق خرداد امسال نانوشته و بدون امضا بوده و ثانیا مطابق با عمل متقابل تدوین شده و حالا که طرف مقابل نخواسته یا نتوانسته گام آخر توافق را که از سر گیری مذاکرات است، بردارد و ضمن بهانه جوییهای بیربط، به اسرائیل در حمله و فشار بر یک ضلع مهم محور مقاومت و دوست و متحد ایران در منطقه یعنی حماس کمک مستقیم میکند، دیگر دلیلی برای ادامه کار از سوی ایران هم نیست. ادامه کار روشن است. تا زمانی که این سیاست و رویه از سوی آمریکا ادامه داشته باشد ایران خود را متعهد به هیچ محدودیتی نمیداند و تنها زمانی حاضر خواهد شد در راستای توافقات نانوشته اقدامی کند که واشنگتن نیز در این خصوص گام موثر را بردارد. اولین و مهمترین گام پایان دادن به حمایتش از اسرائیل و فشار بر تل آویو برای پایان جنگ و دومین گام آغاز مذاکرات هستهای برای رسیدن به یک توافق نهایی است. زمان به سرعت در حالی سپری شدن است و افقهای آینده با افزایش جنایات رژیم صهیونیستی و نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا تیرهتر از قبل میشود و امیدها کمرنگ اما قطعا چرخ سانتریفیوژهایی که اورانیوم غنی شده 60درصدی تولید میکنند هم سریعتر از قبل خواهد چرخید
قوتبخشی به مجلس آینده با حضور جوانان و مجربان
رسول سنائیراد
دوگانه تجربه و جوانی از جمله چالشهای برآمده از ادعا و دیدگاههای سیاسی است که با تکیه بر بخشی از واقعیت سادهسازی برای دستیابی به مناصب یا موقعیتهایی در عرصه قدرت را دنبال میکند.
بیشترین کاربرد این دوگانه سیاسی را در سپهر سیاسی مرتبط با رقابتهای انتخاباتی میتوان سراغ گرفت که برخی جناحهای سیاسی با شعار جوانگرایی و میدان دادن به جوانان، جوانی را فضیلت و امتیازی برای تصدی کرسیهای سیاسی میدانند و در مقابل جناحی دیگر با گرایش نخبگانی و پیوند بین تجربه و سوابق مسئولیت با کاردانی و کارآمدی، عناصر مجرب دارای سابقه و آزموده در عرصه مدیریت و قدرت را شایسته نشستن بر کرسی نمایندگی یا مسئولیت معرفی میکنند.
حال آنکه، اگر جوانان از تحصیلات و دانش روز و اشراف نسبت به تحولات محیطی و چالاکی برای نوآوری و خطرپذیری برای تحول و تغییرات برخوردار باشند و در کنار افراد دارای تجربه و سابقه مدیریتی و مسئولیت قرار گیرند و باهم همکاری نمایند، همافزایی تجربه و جوانی میتواند به افزایش کارآمدی و توان حل مسائل و مشکلات منجر شود و ضریب توفیق را بالاتر ببرد.
از این رو نباید چنین دوگانهای، در تراز یک دوقطبی کاذب منجر به حذف و نادیده شدن دیگری انجامیده و دستگاهها و مجموعهها را از ظرفیتها و توانمندیهای مربوط به هر گروه از نیرو محروم نماید. بلکه این توانمندیها و شایستگیها، انگیزهها و نشاط کاری و خدمت است که میتواند برای میدان دادن به افراد، ملاک انتخاب و گزینش قرار گیرد و ترکیبی از این دو، میتواند کارآموزی را تقویت نماید.
دعوت جوانان و مجربان برای ورود به عرصه رقابت انتخاباتی از سوی رهبر حکیم و فرزانه انقلاب اسلامی در همین راستا قابل تحلیل و بررسی است.
ایشان در دیدار با مردم استانهای کرمان و خوزستان با اشاره به باز بودن میدان برای رقابت انتخاباتی و تعریف رقابت به مسابقه بین جناحهای سیاسی و نگاههای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، اظهار کردند: «رقابت یعنی جوانهایی که میخواهند وارد میدان انتخابات شوند، با افراد سابقهدار و باتجربه مسابقه بگذارند، اینها تلاش کنند، آنها هم تلاش کنند و یک مجلس خوب و قوی آن مجلسی است که هم از این جوانها داخلش باشند هم از آن مجربها و باسابقهها داخلش باشند.»
این نوع خوانش از رقابت و مسابقه بین جوانها و مجربین در انتخابات پیش رو، از سوی رهبر معظم انقلاب اسلامی میتواند به افزایش مشارکت مردم در انتخابات و همچنین شکلگیری مجلس توانمند و قوی منجر شود و برخی از کاستیها و خلأهای مربوط به نداشتن آنچه مجلس سنا خوانده میشود، هم پوشش داده شود، چرا که کار ویژه اصلی مجلس سنا با حضور سناتورهای مجرب، با سوابق مسئولیتی بالا و کارکشته، تطبیق لوایح و طرحهای تصویب شده از سوی مجلس نمایندگان با ظرفیتها، منافع و مصالح عمومی و راهبردی کشوری است.
معمولاً مجالس سنا، شکلی اشرافی و رانتی به خود گرفته و قبل از انقلاب اسلامی در ایران هم همین ماهیت اشرافی و رانتی در آن وجود داشته و از این رو، پس از انقلاب اسلامی در ساختار قوه مقننه جایی پیدا نکرد و البته مجمع تشخیص مصلحت نظام شبیه همان کارویژه را در مواردی تأمین میکند. حال چنانچه در میدان رقابت و مسابقه برای انتخابات، هم جوانان و هم مجربان حضور یافته و با معرفی توانمندیها، برنامهها و ایدههای خود به مردم در تبلیغاتی سالم و صادقانه، خود را در معرض انتخاب قرار داده و از هر دو گروه عدهای به مجلس راه پیدا کنند، جوانان برخوردار را از چالاکی، تحرک و پویایی متناسب با سرعت تحولات دنیا، در تعامل و همکاری با نمایندگان دارای سابقه و تجارب بالاتر-که تجربه حضور در کارهای بزرگ، اندوختههایی برای تصمیمات بعدی به حساب میآید و در جایگاههای خدمتی گذشته امتحان پسدادهاند حتماً به قوت و کارآمدی مجلس کمک خواهد کرد و زمینه حل مشکلات و کمک به سایر قوا را هم فراهم خواهد ساخت. صدور بیانیه گام دوم انقلاب، اقدامی راهبردی برای گشودن میدان برای جوانان و دعوت از آنان برای ایفای نقش در روند تمدنسازی بوده که البته خود این سند، نوعی انتقال تجربه به آنان به حساب میآید و تأکید بر جوانگرایی از سوی رهبری که در این سند با قوت و صراحت دنبال میشود به معنای ستیز و حذف مجربها و افراد دارای سابقه خدمت و برخوردار از سن و سال نیست، بلکه بسترسازی برای حضور جوانانی است که بتوانند شایستگی و لیاقت خود را برای تصدی جایگاههای خدمت به اثبات رسانند و همچون نسلهای گذشته انقلاب منتظر پهن شدن فرش قرمز نباشند.
برای حضور در عرصه حدمت، حذف دیگران ضرورتی نداشته و این مسابقه و تلاش برای اثبات شایستگی، توانمندی و همت است که میتواند هموارکننده راه ورود و تصدی کرسیها و جایگاههای مسئولیت باشد. حال انتخابات یکی از عرصههای رقابت و مسابقه بین این دو قشر را فراهم ساخته است که پس از رقابت، همکاری و همافزایی آنان میتواند ظرفیت و توان شناخت و حل مسائل را در مجلس تقویت نماید
عدالت از حکمرانی در منزل تا حکمرانی در جهان
انسیه خزعلی
امسال نیز توفیقی برای بانوان حاصل شد که بتوانند با رهبر و مقتدای خود ملاقات کنند و رهنمودها و ارشادات و پشتیبانیهای بیبدیل ایشان را دریافت کنند. عدالت دال مرکزی سخنان ایشان در سال گذشته و امسال بود، از اعمال عدالت در قعر خانهها تا ممانعت از ظلم به زنان در جامعه جهانی.
۱. عدالتی که در سخنان سال گذشته ایشان از خانه شروع شده بود و پیام محکم ایشان مبنی بر اینکه باید قوانینی وضع شود که هیچ مردی نتواند در خانه به زن ظلم کند، ثمرات خود را مرحله به مرحله در کمیسیون های نفسگیر مجلس طی کرد و به مرحله نهایی نزدیک شد و امسال آن عزیز بر پیگیری امر تاکید فرموده و مجدد به نهایی شدن لایحه توجه دادند؛ به گونهای که تعبیر مطالبه شخصی ایشان از مجلس، دل بانوان را آرام و تکیهگاه محکم ستمدیدگان گردید. گویی زمزمههای آیه مبارکه قرآن و دلگرمی که خداوند به آن زن ستمدیده در سوره مجادله میدهد بار دیگر در محفل قدسی طنینانداز شده بود: قد سمعا... قول التی تجادلک فی زوجها و تشتکی الىا...
شنیدن صدای مظلوم و قاطعیت و برندگی کلام رهبر در دفاع از او حتی در تنهایی خانهاش، امان و امنیتی بیبدیل را به زنان هدیه میکند کسانی که در جهان کنونی از آنها به قشر آسیبپذیر یاد میشود چرا که امکان صدمه و ظلم نسبت به آنها به دلیل شرایط جسمی وجود دارد، و این رهبر است که در دفاع آنها ایستاده؛ در کمال قوت، استحکام و اقتدار.
۲. در حیطه وسیعتر نیز باز این عدالت است که محور حکم و دستور است در اجتماع دیگری به پهنای کشور این عدالت را گستردهتر میطلبد. سال گذشته بر لزوم بهرهگیری از توان و خرد زنان در تصمیمگیریها و تصمیمسازیها در سطوح کلان حکمرانی سخن گفتند و امسال از قوانینی که باید هر چیز را به جای خود قرار دهد و از عدالت جنسیتی و نه برابری جنسیتی که عین ظلم به زنان است سخن راندند. باز هم عدالت مورد تاکید قرار میگیرد و اینکه هرجا و در هر منصبی اگر فردی شایسته بود چه زن باشد چه مرد باید بدون نگاه به جنسیت به کارگیری شود و کشور از توان و ظرفیت او بهرهمند شوند.
۳. نگاه فرامرزی و جهانی به زن و جنس او نیز بر محور عدالت، تکریم زن و رنج و درد از تحقیر و سوءاستفاده از جنس زن میچرخید. امری که به صورت مکرر در کلام رهبری دیده میشود و آن بهرهکشیهای ناجوانمردانه از وجود و جنس زن بود که ظلم آشکار در حق او محسوب میشود. امری که مجدد مطالبهگری حقوق زنان از غرب را موجب گردید و از نگاه سودجویانه و لذتمدار غربیان و قوانینشان در مورد زن گلایه کردند رویکردی که ابزار گونه به زن مینگرد و بهرهکشی و بردگی جنسی او را رقم میزند. امید که این نگاه وسیع عدالت طلبانه و حقجو در خانه و کاشانه، اجتماع و سیاست و در سطح جهانی، حقجویان را به خود جلب کند و حول محور عدالت از حقوق زن و جایگاه او دفاع کنند.
تکریم مادران و همسران شهدا
محیالدین حسینی ارسنجانی
روز سیزدهم جمادیالثانی سالروز وفات یکی از بانوان بزرگ تاریخ اسلام و اهل بیت علیهمالسلام، فاطمه کلابیه معروف به امالبنین یعنی مادر پسران است. او همسر امیرالمومنین علیهالسلام و ثمره ازدواج او با حضرت علی علیهالسلام چهار پسر، از جمله ابوالفضلالعباس(ع) است که ظاهرا هر چهار پسر او در کربلا به شهادت رسیدند. این مناسبت در ایران به «روز تکریم مادران و همسران شهدا» نامگذاری شد. شاید نقش زنان به ویژه مادران، همسران، دختران و خواهران شهدا در تاریخ جنگ تحمیلی و دوران ایثار و فداکاری مردم ایران کمتر از نقش شهیدان نباشد. ضمن اینکه بسیاری از بانوان به عنوان رزمنده و پشتیبانی جنگ در دفاع مقدس حضور داشتند و بیش از شش هزار نفر از آنان به شهادت رسیدند، اما هر شهیدی که پا به میدان نهاد چشمان زنانی او را بدرقه کرد و مدت مدیدی چشم به راه او بود و بسیاری از آنان سالها چشم به راه مفقودالاثرشان بودهاند و همچنان هستند.
بسیاری از زنان سرزمین ما مادر چند شهید، همزمان مادر شهید و همسر شهید و در مواردی همزمان دختر یا خواهر شهید نیز بوده و هستند و نیز بانوانی هستند که دارای نسبت سببی یا نسبی با شهید، جانباز و آزاده هستند و جمعی از آنها خود، جانباز و آزادهاند. اکنون در حالی روز تکریم از مادران و همسران را گرامی میداریم که جمعی از والدین و همسران شهدا به شهیدان پیوستهاند و سایه جمعی دیگر بر سر ما استوار است و دعای خیرشان شامل حال ایران اسلامی و مردم این سرزمین است. به ساحت قدسی تمامی آنها جبهه ادب بساییم و در برابر صبر و شکیبایی آنان سر تعظیم فرود آوریم و بکوشیم تا سفارش پیر و مرادمان را به فراموشی نسپاریم که «من در میان شما باشم یا نباشم به همه شما وصیت و سفارش میکنم که نگذارید پیشکسوتان شهادت و خون در پیچ و خم زندگی روزمره به فراموشی سپرده شوند» و از خدای شهیدان بخواهیم «خداوندا، کشور ما و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزهاند و نیازمند به مشعل شهادت؛ تو خود این چراغ پر فروغ را حافظ و نگهبان باش.» (صحیفه امام خمینی، ج ۲۱، ص ۹۳)
حصارکشی نادرست اطراف تئاتر شهر تهران
ترانه یلدا
داستان حصارکشی و ایجاد امنیت در اطراف تئاتر شهر موضوع جدیدی نیست و چند سال است ادامه دارد... . بحثی که سه سال پیش به اوج رسید و امروز دوباره ناظران شهری را به خود مشغول کرده است. داستان اصلی به فقر اقتصاد شهری بازمیگردد و ماجرای دستفروشان متعددی که پیادهروهای ولیعصر و نیز صحن داخل پلازا یا محوطه باز شمال تئاتر شهر- در داخل پارک دانشجو- را برای بساطگستری انتخاب کرده بودند. از طرفی اهالی تئاتر نیز که شبها در هنگام تعطیلی تئاتر احساس ناامنی میکردند، همان سه سال پیش بهشدت دنبال راه چاره برای ایجاد محیطی امنتر بودند. به خاطر دارم دوستی از سلبریتیهای تئاتر و سینما همان سال 99 من را به جلسه کوچکی در خانه تئاتر دعوت کرد تا به اتفاق چارهای بیندیشیم و اتفاقا وقتی گفته شد که صحیح نیست دور تئاتر شهر حصار کشید و این کار حس خوبی برای مردم ایجاد نمیکند، آن دوست خودش بهترین راهحلها را پیشنهاد کرد و گفت جداسازی نرم به وسیله حوض آب و باغچه و ایجاد اختلاف سطح و پله و خلاصه طوری که مانع بصری و دیوار و حصاری به نشانه جدایی به چشم نیاید. بحث آن روز به راهحلی نرسید؛ اما معلوم بود که فراموش نخواهد شد. حتی سراغ نقشههای اولیه سردار افخمی هم رفتیم؛ ولی کار دنبال نشد. بعد قضیه مسکوت ماند. اما امروز ناگهان خبر کلنگزنی پروژهای با عنوان تعیین حریم هنری تئاتر شهر از طرف وزیر ارشاد در وسط محوطه باز آنجا اعلام شد. حالا اگر خیال همه با کشیدن این نردههای بلند در اطراف محوطه راحت میشد، حرفی نبود؛ اما مخالفان حصارکشی ظاهرا اطمینان دارند که این جداسازیهای آشکار و عیان با نردههای بلند، گرداگرد محوطهای که همواره به مدت 50 سال، یک فضای شهری عمومی و قابل دسترس برای مردم تهران بوده، نهتنها باعث یک جدایی صوری و احساس تبعیض و رنجش از سوی مردم میشود؛ بلکه باعث مخدوششدن زیبایی بصری ساختمان تئاتر شهر هم میشود. البته فراموش نکنیم که وقتی کرباسچی، شهردار اسبق تهران، نردههای پارکها را برداشت، کارش متهورانه تلقی میشد. و هنوز موجودند محوطههای بزرگ و عمومی مثل پارک شهر و دانشگاه تهران که نردههای خود را دارند و کسی هم شکایتی ندارد. حتی در ضلع غربی محوطه تئاتر شهر هم از قدیم نردهها و باغچههایی بود که شاید میتوانستند بمانند.
از طرفی آنقدر در اطراف این محوطه عمومی سازههای مختلفی مانند مسجد مدرن ولیعصر در جنوب و دیوارچههای طبقهای و ایستگاه مترو در شمال و دروازه و دیواری در شرق آن ساخته شد و مبلمان شهری داخل سنگفرش هم آنقدر بیمعنی بودند که هویت بصری آن تئاتر زیبای اولیه خودبهخود دچار فرسایش و آسیب تدریجی شد و اکنون این حصار و نردهها و سردرهای ورودیاش ضربههای نهایی هستند که آن فضای یگانه و محبوب را دچار شکست و آسیب میکنند.
به هر حال اگر بخواهیم منصفانه بگوییم، این مدل کسبوکار دستفروشان از ابتدا مشکلات خود را داشت. تیترهایی مانند «سد معبر ممنوع» و «آغاز عملیات مشترک شهرداری و پلیس در برابر مافیای سد معبر در حریم تئاتر شهر» هر بار طی سالها تکرار میشدهاند و البته هر بار با یورشی بساطها به طور موقت برچیده میشدهاند تا دوباره فردایش پهن شوند. همیشه عدهای با قلدری و گردنکلفتی در محدوده تئاتر شهر سد معبر میکردهاند و به دستفروشان معبر را اجاره میدادهاند و شهرداری هم مدام مشغول طرح ساماندهی و جمعآوری اطلاعات سدکنندگان معبر برای برنامهریزی در همه مناطق بوده است. جملهای بهعنوان نمونه از رسانه نقل میکنم: «صبح امروز مورخ ۱۹ تیرماه سال جاری از ساعت ۷ صبح جمع کثیری از معبربانها، شهربانها، یگان حفاظت شهرداری و پلیس دست به دست هم دادند تا مانع از حضور مافیای دستفروشی در ضلع شمالی بوستان دانشجو و حریم تئاتر شهر باشند. حدودا بیش از صد نیروی اجرائی شهرداری با ماشینهای پیکاپ در محدوده حریم تئاتر شهر حضور دارند». واقعیت این است که روابط بسیار پیچیدهاند و با نرده و حصارکشی حل نمیشوند. خاطرم هست که همان سال 99 در مصاحبهای گفتم شاید همه چیز به کمک یکی، دو مأمور پلیس گشت در پارک و سرزدن ماشینهای کمک و گشت بهزیستی و شهرداری به کارتنخوابان حل شود.
از شواهد پیداست که تدارک نردهکشی ظاهرا از چند ماه پیش در دست اقدام بوده است. حدود یک ماه پیش، یکی از شورایاران خوب منطقه ۱۱، خانم الهام مولویزاده نوشت که در جلسه فعالان حوزه فرهنگی-اجتماعی منطقهشان، با حضور آقای نادعلی عضو کمیسیون فرهنگی شورا، آقای طاهری هیئترئیسه تئاتر شهر و شهردار منطقه، علاوه بر مشکل حوض محوطه که تخریب شده و قرار است به صحنه نمایش تبدیل شود، صحبت عبور مترو از زیر تئاتر و طرح حریم تئاتر شهر و حصارکشی نیز مطرح بوده است. باید گفت حیف که در شهر ما پروژههایی از این قبیل، قبل از تصویب و اجرائیشدن، معمولا و اصولا در معرض قضاوت شهروندان قرار نمیگیرند و همیشه همه را غافلگیر میکنند. این طرز اقدام واقعا هر کاری را پرحاشیه و پرهزینه میکند؛ درحالیکه چهبسا میشد با خرد جمعی به بهترین و سهلترین راهحلها رسید. در ضمن از صحنه نمایشی که در همان جلسه منطقه 11 برای تئاتر روباز ذکرشده بود، در طرح رونماییشده اثری دیده نمیشود؛ درحالیکه چنین صحنه نمایشی احتمالا میتوانست به تئاترهای خیابانی و مردمی در روزهای تعطیل اختصاص یابد و به سرزندگی فرهنگی محوطه مزبور بیفزاید. همانطورکه همان چند سال پیش، شاهد بودیم که اعضای ارکستر تئاتر شهر در همان محوطه برنامهای شگفتانگیز برای مردم اجرا کردند که در آن از مردم دعوت میشد ارکستر را رهبری کنند و واقعا ساعات زیبایی را رقم زدند!
لازم به یادآوری نیست که طبق آمار سازمان ملل، شهر تهران به لحاظ «زیستپذیری» در آخر فهرست شهرهای بزرگ جهان قرار دارد. و فقط شهرهای چند کشور بسیار عقبافتاده در قسمت انتهایی آن فهرست قرار دارند. درحالیکه شهروندان ما توانایی این را دارند که چنین فضاهایی را در صورت ایجاد پررونق کنند و شادی بیافرینند.
فکر نمیکنم هیچکس راضی به ایجاد موانع فیزیکی بلند در اطراف تئاتر برای ایجاد امنیت باشد. همان فاصلهگذاری با حوضهای آب و پله و اختلاف سطح کفایت میکرد. این فضای جلوی تئاتر شهر یک فضای عمومی مهم شهر تهران است! همانطورکه در قدیم، مردم حق داشتند از صحن حیاط مسجد جامع شهر فقط عبور کنند یا اینکه به داخل بروند و نماز بخوانند، اینجا هم باید دسترسی عموم آزاد باشد. بدیهی است که استفاده از فضای عمومی باید معقول باشد. این کار نرده لازم ندارد، فقط کمی نظارت انتظامی میخواهد.
این را هم بگویم که در واکنش به کشمکشهای این روزها، کارزاری مردمی با عنوان «حصارکشی دور تئاتر شهر را متوقف کنید» به راه افتاده است تا محاصره محوطه تئاتر شهر با دیوارکشی به دور آن متوقف شود. تئاتر شهر برخلاف آنچه طراح حصارکشی در تصاویر پروژه نشان داده، در وسط بیابان نیست؛ بلکه بر سر مهمترین چهارراه تهران قرار گرفته است! و باید یک مکان عمومی باقی بماند!
تحقیر آمریکا در دریای سرخ
حنیف غفاری
ائتلاف ساخته و پرداخته دست آمریکا در دریای سرخ در عرض چند ساعت منهدم شد و جای خود را به یک ساختار هندسی - امنیتی نامتقارن و شکستخورده داد. قبل از اعلام شکلگیری این ائتلاف مداخلهگرانه، برخی استراتژیستهای غربی به دولت بایدن درباره رویاپردازی کاخ سفید در دریای سرخ و بابالمندب هشدار داده و در تایید این انذار، به مقاومت ۹ ساله یمنیها در جنگ با سعودیها و امارات اشاره کردند. با این حال اصرار پنتاگون و سنتکام نسبت به ادامه این مسیر شکستخورده، هزینه مضاعفی را برای واشنگتن، تلآویو و معدود متحدان غربی آنها رقم زد.
در تشریح این روند، قصد داریم به کلیدواژهای تحت عنوان «مقاومت هوشمندانه» استناد کنیم. مقاومت یمن از ابتدای شکلگیری تاکنون، عناصر «قاطعیت»، «درایت»و «عملگرایی» را به گونهای هوشمندانه با یکدیگر ترکیب کرده و انعطافپذیری تاکتیکی آن منتج به بروز ۲ پدیده همزمان شده است؛ یکی عدم درک دشمن از تاکتیک مقاومت یمن و دیگری گرفتاری آمریکا و متحدان آن در تله ژئواستراتژیک انصارالله. در این معادله، مقاومت یمن به گونهای پازلهای بازی را چیده که قدرت مانور راهبردی - تاکتیکی غرب در دریای سرخ را به حداقل رسانده و اجازه احتمالسنجی و آیندهپژوهی دقیق در قبال اقدامات مداخلهگرانه آمریکا و متحدانش را به آنها نداده است.
این مقاومت هوشمندانه، در جریان جنگ غزه تبلور عینی و مثالزدنی پیدا کرد؛ جایی که انصارالله حرکت خود را از شلیک موشکهای هشدارآمیز به ناوهای آمریکایی در دریای سرخ و بمباران ایلات (در اراضی اشغالی) آغاز کرد و متعاقبا با بستن شریان اقتصادی صهیونیستها و اخلال تاثیرگذار در روند صادرات و واردات دریایی رژیم اشغالگر قدس تکمیل کرد. متعاقبا، واشنگتن تلاش کرد با ارسال پیامهای هشدارآمیز و خلط مرز بازدارندگی و اقدام در مواضع اعلامی مقامات خود، مانع استمرار مقاومت هوشمندانه و قاطعانه یمنیها در حمایت از مردم غزه شود اما انصارالله نشان داد قواعد رصد بازی دشمن را نیز مانند قواعد نبرد میدانی با آنها بخوبی آموخته است.
اعلام مواضع رسمی برخی کشورهایی که آمریکا مدعی پیوستن آنها به ائتلاف موسوم به «نگهبانان رفاه» شده بود، به وضوح نشان داد حتی واشنگتن قدرت اقناع متحدان آتلانتیکی خود در این منظومه جوانمرگ را نداشته است! مقامات اسپانیایی صراحتا از آمریکا بابت قرار گرفتن نام خود در ائتلافی که اساسا علاقهای برای پیوستن به آن نداشتهاند، انتقاد کردند و مقامات ایتالیایی و فرانسوی نیز تحرکات محدود خود در دریای سرخ را بیارتباط با همافزایی نظامی - دریایی با واشنگتن دانستند. در میان کشورهای منطقه غرب آسیا، عربستان و امارات که تجربه ۹ سال ناکامی مطلق در برابر مقاومت یمن را در کارنامه دارند، از پیوستن به این ائتلاف اجتناب کردند و بحرین تبدیل به بازیگری نگون بخت، ناچار ـ به دلیل میزبانی ناوگان پنجم آمریکا ـ و تنها در این ائتلاف پوشالی شد. مصر نیز بلافاصله پیشنهاد واشنگتن را رد کرد و وزیر خارجه آمریکا که پیشاپیش پاسخ این ۳ کشور را دریافت کرده بود، تنها به منامه سفر کرد و از سفر به ۳ متحد مخالف پیوستن به ائتلاف دریایی خودداری کرد. تحقیر آمریکا در دریای سرخ، یکی از آثار تبعی جنگ غزه محسوب میشود اما نباید آثار و تبعات گسترده استراتژیک و امنیتی آن را محدود به معادلات نبرد کنونی تفسیر کرد. تحقیر آمریکا در دریای سرخ و بابالمندب نشان داد واشنگتن از یک سو قدرت ائتلافسازی خود در این گلوگاه حساس جغرافیایی را از دست داده و فراتر از آن، متحدان کاخ سفید نیز حتی در حساسترین شرایط ممکن، ریسک بازی در زمین آمریکا و رژیم تروریست صهیونیستی را به دلیل ترس از عواقب و تبعات این بازی نمیپذیرند.
انصارالله توانسته است علاوه بر تحمیل قدرت میدانی و منطقهای خود به رژیم اشغالگر قدس، قدرت بازیسازی آمریکا را در ابتدای هزاره سوم به چالش بکشد و «سقوط جایگاه منطقهای آمریکا» را به مخاطبان عرصه روابط بینالملل اثبات کند. علاوه بر آنچه ذکر شد، مقاومت یمن به پیروزی گفتمانی بزرگی در کنار مقاومت فلسطین در همپوشانی با رزمندگان حماس و ساکنان غزه دست پیدا کرده و اتصال اجزای زنجیره مقاومت به یکدیگر را به رخ طرفداران صهیونیسم و لیبرال
ـ دموکراسی غربی کشیده است. در چنین شرایطی دریای سرخ به نماد استیصال و شکست راهبردی آمریکا در جهان تبدیل شده و جایی برای تنفس حداقلی دموکراتها و جمهوریخواهان در این حوزه باقی نگذاشته است. قطعا این پیروزی بزرگ مقاومت یمن، تبدیل به الگو و نقطه عطفی در شکلدهی استراتژی مهار آمریکا در جهان امروز خواهد شد
مشاركت قوی، رقابت واقعی
محمدكاظم انبارلویی
الف- مقام معظم رهبری در دیدار مردم خوزستان و کرمان مطالب مهمی را درباره انتخابات پایان امسال فرمودند و بار دیگر یادآور شدند ؛ مشارکت قوی ، رقابت واقعی، سلامت به معنای حقیقی کلمه و امنیت انتخابات در مردمسالاری دینی آنهم در قاب بیانیه گام دوم اهمیت فوقالعاده دارد.
فارغ از اینکه چه کسانی در انتخابات آینده به مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی راه مییابند، نفس انتخابات ؛ جلوی دیکتاتوری، هرجومرج و ناامنی را میگیرد.
بازگشت دیکتاتوری ، هرجومرج و ناامنی خاستگاه اصلی استبداد جهانی و استکبار و اراده دولت خبیث آمریکا و صهیونیسم جنایتکار علیه ملت ایران است.
خط تبلیغاتی که آنها علیه مردمسالاری دینی در ایران دنبال میکنند چند سرفصل دارد.
۱- ترویج این دروغ که انتخابات تأثیری در اداره کشور و بهبود زندگی مردم ندارد!
۲- اداره کشور بدون خواست مردم انجام میشود!
۳- سیاست در ایران پیچیده است از آن سردرنمیآوریم لذا شرکت در انتخابات بیهوده است.
۴- بین ارزشهایی که مردم به آن اعتقاد دارند با ارزشهای حاکمیت فاصله وجود دارد.
۵- گرانی، فساد و کمبودها را باید آنقدر بزرگ کرد تا مردم احساس بدبختی و احساس فقر کنند. احساس فقر است که مردم را به جنبش برای براندازی وامیدارد. باید به مردم گفت؛ جز سیاهی چیز دیگری وجود ندارد!
روزانه دهها گزارش، فیلم، خبر و مستند در ارتش رسانهای غرب علیه ملت ایران حاوی این ۵ سرفصل بارگذاری میشود.
هدف اصلی این سرفصلهای عملیاتی جنگ روانی در بستر جنگ شناختی این است که کشور را به سالهای قبل از انقلاب که دیکتاتوری حاکم بود، ببرند!
در سایه این دیکتاتوری، ناامنی و هرجومرج پدیدمی آورند؛ بهگونهای که اصلا مردم فراموش کنند نعمت انقلاب چه دستاوردهای سترگی برای آنها داشته است.
ب- خدا رحمت کند امام بزرگوار، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران را همان اوایل انقلاب میفرمود: «تا غربزدهها اصلاح نشوند شما به استقلال نمیرسید. اینها نمیگذارند ما روی پای خود بایستیم» (امام خمینی (ره) ۷ آبان ۵۸)
ما گرفتار جریانی هستیم که پس از فرار شاه، آن ملعون این جماعت غربگرا را بهعنوان وارثان خط خود در ایران بهجای گذاشت. این جریان یک جریان فکری است. مختصات این جریان فکری در پارادایم هژمونی آمریکا در ایران و منطقه و جهان تعریف میشود.
این جریان که در اوایل انقلاب و همآغوشی جریان نفاق و جریان لیبرالیسم ظهور کرد، هدف خود را هدم جمهوری اسلامی و بازگشت به دیکتاتوری با بازتعریفی جدید اعلام کرد. ملت ایران با دادن ۱۷ هزار شهید ترور در برابر آنها ایستاد و آنها را روانه زبالهدان تاریخ کرد. آمریکا پسازآن ناامید نشد از پسماندههای این جریان شروع به بازتولید فتنه کرد با سازماندهی جدید با گفتمان نو، لایههایی با ماهیت تبهکاری، فریب و فسادهای گذشته در براندازی نظام را نوسازی کرد. ما امروز در برابر جریانی قرار داریم که ادعای روشنفکری دارد اما مسیر دیکتاتوری ، ناامنی و هرجومرج را طی میکند.
ما امروز در برابر جریانی قرار داریم که ذلت و تسلیم در برابر مظالم آمریکا و اسرائیل غاصب را تبلیغ میکنند و عملا به نمایندگی از نتانیاهو بهعنوان یک سرباز در داخل علیه ملت عمل میکنند. ما امروز گرفتار جریانی هستیم که دینگریزی ، ولنگاری فرهنگی و خودباختگی در برابر غرب و کدخداپرستی را ترویج میکنند و کمر به هدم جمهوریت و اسلامیت نظام بستهاند. ما امروز گرفتار جریانی هستیم که نفرت و خشونت علیه طبقات و فقرات ملت را ترویج میکنند و رودرروی جریان انقلابی کشور ایستادهاند.
ما امروز گرفتار جریانی در داخل هستیم که مشوق آمریکا و صهیونیسم بر اعمال تحریمها و تهدیدها هستند و ذرهای به منافع ملی و مصالح ملی فکر نمیکنند.آنها منافع غرب و آمریکا را در ایران نمایندگی میکنند و در فتنههای گوناگون رودرروی ملت ایران و ارزشهای اسلامی و ملی ایستادند.آنها در انتخابات آینده در مشارکت مردم و رقابت واقعی جناحهای کشور اخلال میکنند و به دنبال ناامنی هستند تا بهسلامت انتخابات آسیب رسانند.ج- هر گامی که برای مشارکت مردم و رقابت احزاب و اشخاص از هماکنون برای انتخابات برداشته میشود آمریکا و غرب را برای ضربهزدن به مردمسالاری دینی در ایران ناامیدتر میکند. هر رأی که به صندوقها ریخته میشود به مثابه شلیک یک تیر بهسوی خیمه دشمن است که درصدد ناامنی و برپایی دیکتاتوری و هرجومرج در کشور است.هر دستی که بر سینه نامحرمان و منافقان زده میشود در حقیقت متضمن آزادی و استقلال، رفاه و بهبود زندگی در ایران است. سیاستورزی عقلانی و هوشمندانه حکم میکند جریانها و احزاب و شخصیتهای سیاسی و ملی در برابر این جریان وابسته بایستند و از مواضعی که نشان دهد برخی از آنها با این جماعت مخرج مشترک فکری دارند پرهیز نمایند. هیچ وظیفهای امروز بالاتر از حفظ جمهوری اسلامی و نهادهای برخاسته از رأی ملت در یک انتخابات آزاد با مشارکت قوی و با رقابت واقعی نیست.