هر بشری حقوق ندارد!
عباس شمسعلی
چند روزی از اعلام حکم دادگاه تجدیدنظر سوئد مبنی بر محکومیت«حمید نوری» تبعه ایرانی به حبس ابد میگذرد. این پرونده چهار سال قبل با خباثت و میدانداری اعضای گروهک تروریستی منافقین به بهانه مسئولیت قضائی حمید نوری در بیش از سه دهه قبل تشکیل شد و یک شهروند ایرانی تنها به علت اظهارات بیسند یک گروه تروریستی بیش از چهار سال است در سلول انفرادی به سر میبرد. جدای از اینکه اساساً کشور سوئد حق طرح دعوی و تشکیل پرونده در یک موضوع داخلی ایران را دارد یا خیر؛ نحوه رسیدگی به این پرونده و مرور انواع و اقسام محدودیتها و محرومیتهای ایجاد شده برای فردی بیگناه، ویترینی رسواکننده از ذبح حقوق بشر پای یک دادگاه سیاسی را پیش چشم همگان قرار داده است.
مسئله حقوق بشر تابلو و بهانه ایست که کشورهای غربی هرگاه بخواهند آن را علیه کشوری غیرهمسو با اهداف و منافع و خطمشی خود عَلَم میکنند و با پروپاگاندا و تبلیغات غیرواقعی پرحجم،کوچکترین مسئله در آن کشور ناهمسو را به مسئلهای جهانی تبدیل میکنند؛ حال آنکه پشت این نقاب مدعی حمایت از حقوق بشر، کارنامهای سیاه از انواع و اقسام جنایتها علیه بشریت یا سکوت در مقابل فجیعترین خباثتهای ضد بشری خودنمایی میکند.
در همین پرونده حمید نوری که اتفاقاً به بهانه دروغین حقوق بشری تشکیل شده است، نکات فراوان مغایر با ابتدائیترین ملزومات رسیدگی عادلانه و انسانی و مطابق با حقوق بشر وجود دارد که هر انسان منصفی با دیدن آنها دروغ بودن ادعاهای این مدعیان را تایید خواهد کرد.
حمید نوری در حالی چهار سال است در سوئد در سختترین شرایط در سلول انفرادی گرفتار است که از زمان دستگیری یعنی آبان 1398 تا خرداد 1399 خانواده وی اجازه تماس با او را نداشتند. دومین تماس نوری با خانوادهاش در اسفند ۱۳۹۹ انجام شد. در طول بیش از چهار سال گذشته مقامات سوئدی همواره بدون هیچ دلیل موجه یا ثابتی در تماسها و ملاقاتهای حمید نوری با خانوادهاش اخلال ایجاد کردهاند و گاه تماسهای تلفنی او با خانواده را تا چندین ماه قطع میکنند.
حمید نوری مدتی پس از بازداشت در زندان سوئد به مقامهای زندان از مشکل بینایی خود گزارش داده و درخواست معالجه از سوی چشمپزشک را کرد. این درخواست در سالهای اخیر تاکنون چندین بار از سوی حمید نوری و وکلای وی مطرح شده، اما اکنون که بیش از چهار سال از بازداشت حمید نوری در زندان میگذرد مقامات سوئدی با این درخواست موافقت نکردهاند تا جایی که وی به دادگاه اعلام کرده است به علت ضعف چشم امکان مطالعه و تنظیم درست اوراق و در نتیجه دفاع مناسب را ندارد.
در جریان دادگاه بدوی ۹۲ جلسه برگزار شد که از این ۹۲ جلسه تنها ۷ جلسه به حمید نوری برای بیان دفاعیاتش اختصاص داده شده است.
قطع ارتباط با وکیل ایرانی یکی دیگر از ایرادات دستگاه قضائی سوئد در رسیدگی به پرونده حمید نوری است؛ چون این پرونده درباره حوادثی بوده که در ایران روی داده، بنابراین وکیل سوئدی آشنایی چندانی ندارد.
مهرماه گذشته پس از درخواست و اصرار وکلای حمید نوری، دادگاه سوئد پذیرفت که شهود حمید نوری میتوانند در دادگاه شهادت دهند اما در کمال تعجب دادستان هشدار داد که اگر شهود حمید نوری بخواهند در دادگاه حاضر شوند ممکن است دستگیر شوند. تعلل در همکاری برای فراهم کردن شهادت ویدئوکنفرانسی و گزینشی بودن شهود به سلیقه دادگاه نیز از دیگر ایرادات این دادگاه ناعادلانه و یک طرفه است.
یورشهای پلیس سوئد به سلول حمید نوری و ضبط و از بین بردن اوراق دفاعیاتی که او به زحمت برای ارائه در جلسات دادگاه آماده کرده بود هم از موارد مضحک اما تلخ روند رسیدگی به این پرونده است؛ همچنین قرار دادن یک هم سلولی مبتلا به بیماری روانی در کنار نوری در برخی ایام و ایجاد مزاحمتهای روحی، بهداشتی و...
اینها گوشهای از نحوه رسیدگی ناعادلانه و یک طرفه به یک پرونده در کشوری است که در ذهن غرب زده بسیاری از افراد، کشوری با فرهنگ، بیطرف و مدافع حقوق بشر است، حال آنکه برپایی چنین بیدادگاههایی آن هم برپایه شهادت و دروغهای اعضای یکی از جنایتکارترین گروهکهای تروریستی معاصر یعنی منافقینی که در کارنامه ننگین خود علاوه بر ترور مسئولان رده بالای کشورمان و اذعان و اعتراف به آن، دستشان به خون هزاران نفر از مردم کوچه و بازار و زنان و کودکان بیگناه آلوده است. گروهکی که به جرأت میتوان گفت به واسطه جنایتها و خیانتهایشان منفورترین گروه و مجموعه در حافظه تاریخی مردم ایران با هر گرایش و تفکری در بیش از چهار دهه گذشته هستند.
حال سؤال اینجاست؛ آیا دستگاه قضائی کشوری مثل سوئد که خود را این چنین داعیهدار حقوق بشر میداند و بر اساس اظهارات اعضای یک گروه تروریستی علیه کارمند سابق قوه قضائیه ایران تشکیل پرونده میدهد؛ حاضر است اعضای اصلی و سران این گروهک تروریستی که برای آنها از سوی کشورمان به علت ارتکاب مسلم جنایتهای مکرر و قتل و ترور هزاران شهروند بیگناه، اعلان قرمز پلیس بینالملل ثبت شده است را محاکمه کند یا آنها را برای محاکمه در اختیار ایران بگذارد؟
یا مثلاً این کشور حاضر است عوامل تجهیز رژیم بعثی عراق به سلاحهای ممنوعه شیمیایی و استفاده از آن علیه مردم و رزمندگان ایرانی را محاکمه کند؟ عوامل فروش خونهای آلوده به ایران را چطور؟
آیا دستگاه قضائی و دولت به ظاهر بیطرف سوئد حاضر است شرکت سوئدی «مونلیکه» که تولیدکننده پانسمانهای ضروری بیماران پروانهای است اما با تبعیت از تحریمهای بیرحمانه آمریکا علیه ایران از فروش این پانسمانهای حیاتی به شرکتهای واردکننده ایرانی خودداری کرده و باعث جان باختن چندین نفر از کودکان معصوم و مظلوم مبتلا به این بیماری در کشورمان یا قطع عضو و گذران سخت و دردناک زندگی بسیاری دیگر از آنها شده است را بنا به حکم انسانیت و دفاع از حقوق بشر محاکمه یا مجبور به فروش این محصولات کند؟
البته دولت سوئد سال گذشته پاسخ این سؤال را داده است؛ آنجا که نهاد ملی سازمان همکاری و توسعه اقتصادی دولت پادشاهی سوئد در اقدامی عجیب دادخواست وکیل خانوادههای بیماران پروانهای ایرانی برای الزام شرکت سوئدی «مونلیکه» به ارسال پانسمانهای مخصوص برای بیماران ایرانی را رد کرد آن هم در شرایطی که در آن مقطع «آلنا دوهان»، گزارشگر ویژه سازمان ملل در مصاحبه با هفته نامه فرانسوی لوپوئن اذعان کرده بود «تحریمهای یکجانبه آمریکا منجر به مرگ ۱۵ بیمار پروانهای به دلیل عدم دسترسی به پانسمانهای مخصوص شده است».
در روزهای اخیر جلسات محاکمه «یوهان فلودروس» تبعه سوئدی متهم به همکاری اطلاعاتی با رژیم صهیونیستی در کشورمان در حالی برگزار شده است که در این جلسات علاوهبر وکلای متهم و مترجم رسمی، کاردار سفارت سوئد هم رسماً حضور دارند، آیا دولت سوئد حاضر به رعایت شرایط مشابه برای دادگاه حمید نوری است؟
همه اینها نشان میدهد، این ادعاهای دفاع از حقوق بشر از سوی کشورهای مدعی غربی تا چه حد غیر واقعی، منطبق بر استانداردهای دوگانه و نمایشی است. هرچند بسیاری از مردم و اهل فن زودتر از اینها متوجه این تناقضها و ریاکاریهای کشورهای غربی شده بودند؛ باید از آنهائی که هنوز از غرب تصور نماد توجه به حقوق بشر و دلسوز مردم ما را دارند پرسید وقت بیدار شدن از این رؤیا نشده است؟!
مدعیان غربی حقوق بشر در حالی کشورمان را متهم به نقض حقوق زندانیان و ناعادلانه خواندن محاکمه متهمان امنیتی و... میکنند که چند مثال برای پاسخ آنها کافیست.
این روزها در روندی استاندارد و با رعایت اصول برپایی یک دادگاه، پس از دو بار فراخوان رسمی و احضاریه خطاب به سازمان منافقین و بیش از 100 نفر از سران و کادر اصلی آن برای معرفی وکیل و حضور در دادگاه، جلسات محاکمه علنی و البته غیابی این افراد در دستگاه قضائی کشورمان در حال برگزاری است و حتی پنج وکیل تسخیری وظیفه دفاع از این متهمان را بر عهده دارند.
از سوی دیگر برخی زندانیان و محکومان امنیتی در ایران به طرق مختلف و البته قابل تامل! امکان مصاحبه با رسانههای خارجی و صدور بیانیه و... را دارند، حتی این روزها نامهای منتسب به یکی از آنها به نخستوزیر سوئد برای تشدید برخورد با حمید نوری هم ارسال شده است که خود گویای این است که زندانیان در ایران تحت فشارند یا در غرب؟ یا مواردی همچون امکاناتی همچون برخورداری زندانیان از سیستمهای درمانی داخل یا خارج از زندان. اما باز سیستم قضائی ایران از سوی غربیها متهم به نقض حقوق بشر میشود و کشوری که از یک معاینه چشم زندانی خود و رعایت ابتدائیترین حقوق یک متهم دربند خودداری میکند میشود مدافع حقوق بشر!
این تناقضات و رفتارهای ریاکارانه سران کشورهای غربیها در بحث حقوق بشر عیانتر از آن است که نتوان آن را دید. کشورهایی که وقتی پای سرکوب معترضان، یا تضییع حقوق زندانیان و نقض حقوق گروههای اقلیت میرسد خود کارنامهای سیاه دارند و به نوعی با رفتار خود میگویند که از دید آنها «هر بشری، حقوق ندارد» و حقوق بشر به کسانی تعلق میگیرد که در مسیر اهداف آنها باشند.
عیانتر از همه موارد؛ این روزها، حمایت علنی از رژیم صهیونیستی در ارتکاب جنایات وحشتناک علیه مردم غزه و گرفتن جان بیش از 20 هزار انسان بیگناه و غیر نظامی در مدتی کوتاه که بخش عمده آنها را زنان و کودکان و نوزادان تشکیل میدهند؛ یا سکوت حمایتگونه در قبال این جنایات پرده از چهره دغلباز سران کشورهای غربی در ادعای حمایت از حقوق بشر انداخته است به طوری که شاهد صدای اعتراض و تجمعات عظیم اعتراضی مردم در اقصی نقاط عالم به ویژه در خود این کشورهای حامی تروریسم هستیم.
نکته پایانی اینکه، وقتی مقامات قضائی و دولت سوئد بنابر ادعاهای دروغین اعضای شبکه جنایتکار و تروریستی منافقین در یک روند ناعادلانه و به دور از ابتداییترین موازین حقوق بشر، حمید نوری را به حبس ابد محکوم کردهاند، فراموش نکنند در پایان رسیدگی به اتهامات تبعه سوئدی متهم به همکاری اطلاعاتی با رژیم صهیونیستی که نماینده دولت این کشور هم بر روند دادگاه نظارت دارد، در صورت اثبات اتهام و جرم همکاری با رژیم جنایتکار ، کودککش و سفاکی که این روزها دنیا به عرصه اظهار تنفر از آن تبدیل شده، میتواند طبق قوانین داخلی و بینالمللی محکومیت سنگین و پشیمانکنندهای در انتظار تبعه اهل این کشور باشد.
در حالی که یک طیف از اصلاحطلبان تندرو برای تئوریزهسازی «عدم مشارکت» به عنوان یک کنش انتخاباتی به تکاپوی ذهنی افتاده و از زشت و زیبای قبل و بعد از انتخابات سخن میگوید، طیفهای دیگری از این جریان عزم خود را برای رقابت واقعی نشان داده و برای رسیدن به لیست واحد تلاش میکنند.
شواهد میدانی از حوزههای انتخابیه سراسر کشور نیز نشان میدهد تعداد زیادی از چهرههای منتسب به اصلاحات بدون استفاده از عنوان این جریان ثبت نام کرده و جلساتی نیز برای دستیابی به وحدت تشکیل دادهاند که نه تنها نشان میدهد که این جریان زمینه رقابت واقعی و برگزاری یک مسابقه جدی را مساعد میبیند بلکه امید به موفقیت هم دارد.
پرسشی که در این خصوص مطرح میشود این است که دلیل رفتار دوگانه اصلاحاتیها در قبال انتخابات چیست. به عبارت روشنتر وقتی تعداد زیادی از اصلاحطلبان برای ورود به انتخابات تلاش میکنند، چرا عدهای دیگر از تحریم سخن گفته و به صراحت از عدم مشارکت سخن میگویند؟ در مقام پاسخ به این سؤال به چند نکته میتوان اشاره کرد:
تعدادی از اصلاحطلبان که از تحریم انتخابات سخن میگویند، علت اصلی عدم مشارکت خود را نگرانی از گرم کردن تنوری میدانند که از بردن نان آن مطمئن نیستند. این بهانه در چند انتخابات قبل نیز مطرح شده، اما تأثیر عملی در اراده طیفهای دیگر نداشته و در کاهش رأی هم مؤثر نبوده است. چراکه این گونه دلایل با عقلانیت سیاسی و اساس دموکراسی همخوانی ندارد. چراکه در همه دنیا عده زیادی در رقابتهای انتخاباتی شرکت و میدان را به طرف مقابل واگذار نمودهاند. برای نمونه احزابی در امریکا در انتخاباتها شرکت میکنند که حتی یکبار هم سابقه برنده شدن ندارند. چنانکه در عرصه ورزش هم هیچ تیمی برای لاپوشانی نقاط ضعف خود، راهکار عدم مشارکت در مسابقات را انتخاب نمیکند.
یکی دیگر از دلایلی که برخی از اصلاحطلبان عنوان میکنند و به بخشی از عوام جامعه نیز سرایت کرده و مطرح میشود، بحث نامساعد بودن شرایط است که منظورشان عدم تأیید صلاحیت توسط شورای نگهبان است. این در حالی است که این ادعا نیز بهانهای بیش نیست. چراکه اولاً در همه انتخاباتها تعداد زیادی از اصلاحطلبان تأیید شده و تعداد زیادی از اصولگرایان رد صلاحیت شدهاند. ثانیاً در برخی انتخاباتها که احراز صلاحیتها به دست خود جریان اصلاحات بوده، باز هم با اقبال مواجه نشدهاند. ضمن آنکه دلیل عدم احراز صلاحیتها گرایش فکری نبوده است. نظام اسلامی همیشه از وجود جناحهای متعدد استقبال کرده و رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز در دیدار اخیرشان با مردم کرمان و خوزستان با تأکید بر رقابت واقعی فرمودند: «رقابت یعنی جناحهای سیاسی برای شرکت در انتخابات با هم مسابقه بگذارند؛ گرایشهای گوناگون سیاسی و اقتصادی، در انتخابات با هم مسابقه بگذارند؛ میدان باز باشد برای مسابقه جناحهای سیاسی و نگاههای سیاسی و نظرات سیاسی، همچنین اقتصادی، همچنین فرهنگی؛ این معنای رقابت است.»
یکی از اصلیترین دلایل پشت کردن برخی از اصلاحطلبان به انتخابات در نومیدی از اقبال عمومی به این جریان ریشه دارد. بسیاری از اصلاحطلبان معتقدند مشارکت در انتخابات پیش رو پایین بوده و برای مستندسازی مدعای خود به نظرسنجیها اشاره میکنند. بر اساس باور این عده رأی آوری در شرایط مشارکت پایین کاری دشوار بوده و نیاز به ادبیات تازه و گفتمان دیگری است که ساخت آن در شرایط کنونی ممکن نیست. این در حالی است که هنوز قضاوت در مورد میزان مشارکت زود است و فضای کشور انتخاباتی نشده است. به ویژه آنکه موضوع غزه بر همه مسائل داخل و خارج کشور سنگینی میکند؛ لذا باید منتظر نظرسنجیها در ایام نزدیک به انتخابات ماند.
دلیل دیگری که رفتار دوگانه اصلاحطلبان افراطی را تحلیل میکند، عدم رسیدن به راهبردی واحد در قبال انتخابات است. واقعیت این است که در یک طرف این جریان، طیفی نزدیک به غرب وجود دارد که امکان اتخاذ راهبردی بر خلاف منافع غرب را ندارند و در طرف دیگر آن، اصلاحطلبان زیادی قرار دارند که سالها با این عنوان و در چارچوب قوانین کشور به سیاست ورزی پرداخته و به قدرت راه یافتهاند.
هوشمند سفیدی
مقام معظم رهبری دیروز در سخنان مهمی درباره انتخابات “رقابت” را لازمه یک انتخابات گرهگشا و تحول آفرین ارزیابی کردند و در تعریف رقابت، آن را “میدان باز مسابقه جناح های مختلف سیاسی” توصیف کردند.
بی تردید این راهبرد در صورت اجرای کامل، می تواند انتخابات پرشور را به عنوان پیامد خود رقم بزند و یک نقطه عطف برای انتخابات پیش رو ارزیابی شود.
گرچه در حال حاضر قطار انتخابات در ایستگاه سوم خود پس از پیش ثبت نام و ثبت نام قطعی و غربالگری در هیئت های اجرایی قرار دارد، اما اینکه در طی مسیر باقیمانده “میدان باز” شود، حائز اهمیت است، میدان بازی شانس رقابت برابر را برای همه گروه های سیاسی در پی داشته داشته فینفسه یک دستاورد تلقی می شود، به شرطی که باید همه گروه های سیاسی بتوانند نامزدهای خود را داشته باشند و احساس کنند که قاعده بازی و رقابت به شکل واقعی و متوازن رعایت شده است.
این رویکرد، رسالت سنگینی را پیش روی هیئت های نظارت و شورای نگهبان قرار می دهد که از یکسو باید بدون توجه به گرایش افراد، شایستگی آنان را احراز کنند و از سوی دیگر، با درک واقع گرایانه از وضعیت کشور و حیاتی بودن مشارکت حداکثری در این دوره از انتخابات، راه را در مرحله اول برای حضور و در مرحله دوم مسابقه عادلانه برای گروههای مختلف سیاسی باز کنند. اگر این اتفاق در عالم واقع حادث شود، هم از سهم آرای باطله و سفید، در رفتار رأیدهی کاسته خواهد شد و هم اقشار مختلف مردم از همه گروه ها در صحنه حاضر خواهند شد. روزهای پیش رو، گواه میزان عمل دست اندرکاران انتخابات به رویکرد مهم “میدان باز” انتخاباتی خواهد بود. یک نکته مهم دیگر در این رابطه، فرصت های تبلیغاتی است که آن هم باید از قاعده میدان باز الهام بگیرد و عمل کند و در بقیه زمینه ها هم، رعایت این راهبرد ضروری است.
1-حفظ تمامیت ارضی کشور و دفاع از مرزهای تغییرناپذیر ایران یکی از مهمترین و ابتداییترین وظایف دولتها است. واکنش جدی و چندوجهی به امضای بیانیه روسیه که در این بیانیه به صورت جدی و مابازای عینی میتواند هشدار جدی به روسیه باشد که بابت خطای فاحش رویداده از ملت ایران به صورت رسمی عذرخواهی کند. احضار سفیر روسیه به وزارت خارجه و صدور بیانیه رسمی و اعلام هشدار جدی به روسیه هم از اقدامات متعارف دیپلماتیک است که باید فوری در دستور کار قرار گیرد.
2-روسیه کشور بدسابقهای در تاریخ سیاسی ایران در 220 سال گذشته است. فرقی هم نمیکند روسیه به دست تزارها اداره شده یا کمونیستها بر روسیه حاکم بودهاند یا اینکه جمهوری یلتسینی و پوتینی بر روسیه حکمفرما باشد. در دوره تزاری بخش بزرگی از ایران جدا و به روسیه ضمیمه شد. در انقلاب مشروطه روسها و حتی در دوره نصب شوستر فجایع بزرگی در ایران آفریدند و مردم رشت و تبریز و قزوین را با خشونتی وصفناپذیر روبهرو کردند. در دوره کمونیستی هم بهویژه با اشغال ایران در جنگ دوم جهانی فرقههای تجزیهطلبی را در تبریز و مهاباد تأسیس کردند و بر آن بودند تا شمال ایران را به بهانه دریافت امتیاز نفت شمال ایران به تجزیهطلبان بسپارند. در دوره جنگ هشتساله تحمیلشده به مردم ایران نیز شوروی بزرگترین و مهمترین منبع تأمینکننده اسلحه برای رژیم عراق به رهبری صدام حسین بود. در زمان یلتسین نیز روسیه ضعیف اجازه ابتکار عمل ایران در قفقاز را گرفت و حتی در مناسبات ایران و ارمنستان و خطوط انتقال انرژی به ارمنستان با بازیهای روشن و شفاف مانع از تقویت نفوذ ایران شد. در دوره پوتین نیز روسیه پای هر پنج قطعنامه علیه ایران را امضا کرد و در نتیجه تحریمهای سنگینی بر ایران تحمیل شد. ملت ایران در این ایام اگرچه شاهد حذف بخشی از این تاریخ جفای روسیه به کشورمان در کتابهای درسی بوده است که روسیه با امضای بیانیههای پیدرپی ضد ایرانی منافع خود را دنبال میکند. تنوعبخشی روسیه به دوستان خود در گستره جهانی، بخشی از سیاستهای معمول روسها است و تنگترکردن حلقه دوستان سیاست سالهای سال ایران؛ در نتیجه کشوری که در مناسبات جهانی تنها است، نیازمند روسیه است که شاید در شرایط سخت به کار آید!
3-بازبینی تجارب سیاست خارجی کشور نیازمند بهرهگیری از خرد جمعی و استفاده از ظرفیتهای کشور است. این مهم نیازمند بازبینی موانع توسعه روابط با دیگر کشورها بهویژه کشورهای غربی و اروپایی بر پایه منافع ملی است. روسیه نشان داده که کشوری نیست که در روزهای سخت بر پیمان خود استوار باشد و از ایران دفاع کند. تنوعبخشی به کانونهای قدرت جهانی که دارای روابط دوستانه با ایران هستند، به کشور قابلیت مانور بیشتری در سطح بینالمللی میدهد و در نتیجه قدرت بیشتری میدهد. در غیراینصورت کشورمان همچنان نیازمند کمک از کشورهای پیمانشکنی است که در روزهای دشوار، منافع خود را حتی به قیمت قربانیکردن دیگر کشورها ترجیح میدهند. سیاستمداران و روسیهپژوهان و آشنایان با تاریخ معاصر ایران، این را بهخوبی میدانند که سیاست دیرین روسیه درباره دیگر کشورها ازجمله ایران بهسادگی تغییر نمیکند؛ مگر آنکه در عمل روسیه نشان دهد که چنین نیست. درباره ایران، روسیه بهعنوان گام نخست در ترمیم اشتباهات خود باید از ملت ایران بابت امضای بیانیه ضد ایرانی به صورت رسمی پوزشخواهی کند. وزارت خارجه نیز به شیوههای مختلف باید به صورت جدی منافع ملی را مدنظر قرار داده و اقدام کند
حماسه یمن در دریای سرخ