سید محمدعماد اعرابی
شنبه، 15 مهر 1402 (7 اکتبر 2023) اتفاق مهمی در داخل فلسطین افتاد؛ اما اتفاقی مهمتر و یا دستکم به همان اندازه مهم نیز در خارج از سرزمین اشغال شده فلسطین رخ داد. عملیات منحصر به فرد «طوفانالاقصی» با طرح و برنامهای کاملا فلسطینی، در محرمانگی مطلق و بدون اطلاع سایر اضلاع جبهه مقاومت، در مرز غزه با اراضی اشغالی فلسطین اجرا شد. ولی آنچه مهمتر از این عملیات به نظر میرسد، هماهنگی ستودنی محورهای مقاومت، پس از وقوع این عملیات و علیرغم بیخبری از آن است.
سه روز پس از شروع طوفانالاقصی در 18 مهر 1402، رهبر انقلاب این عملیاتِ کاملا فلسطینی را ستایش کرد: «این کار، کار خود فلسطینیها است؛ طرّاحان هوشمند، جوانان شجاع، فعّالان از جان گذشته توانستهاند این حماسه را بهوجود بیاورند.» ایشان همچنین به حمایت همهجانبه جمهوری اسلامی ایران از آن عملیات هم پرداخت: «ما از فلسطین دفاع میکنیم، ما از مبارزات دفاع میکنیم، ما پیشانی و بازوی طرّاحان مدبّر و هوشمند و جوانان شجاع فلسطینی را میبوسیم، ما به آنها افتخار میکنیم... همه دنیای اسلام موظّف است که از فلسطینیها حمایت کند و بإذنالله حمایت هم خواهد کرد.» پنهانکاری مجاهدان فلسطینی نهتنها هیچکس را در جبهه مقاومت نیازرد، بلکه مورد تحسین نیز واقع شد، چون شرط طبیعی موفقیت عملیاتشان بود؛ این تأکید «سید حسن نصرالله» در اولین سخنرانیاش پس از عملیات طوفانالاقصی بود.
فقط یک روز از شروع عملیات گذشته بود که در 16 مهر 1402 (8 اکتبر 2023)، مقاومت اسلامی لبنان در حمایت از فلسطین وارد عمل شد و نیروهای وابسته به یگان «شهید حاج عماد مغنیه»، مواضع رژیم صهیونیستی را در منطقه «الرادار»، «زبدین» و «رویسات العلم» واقع در «مزارع شبعا»، با خمپارهها و موشکهای نقطهزن هدف قرار دادند. حزبالله لبنان در ادامه سطح درگیری را افزایش داد و یک ماه و نیم بعد در 29 آبان (20 نوامبر) سطح درگیری را به 15 حمله در روز با به کارگیری 2 تُن مواد منفجره (4 موشک بورکان با سر جنگی 500 کیلویی) فقط برای پایگاه نظامی «برانیت» رساند.
9 روز پس از آنکه حزبالله، جبهه شمال را به روی رژیم صهیونیستی گشود، در 25 مهر (17 اکتبر) و درست در روزی که رژیم صهیونیستی با بمباران بیمارستان «المعمدانی» جنایات خود را تشدید کرد، جبهه دیگری در این نبرد گشوده شد؛ البته اینبار به روی پایگاههای نظامی آمریکا.
مجموعه فراگیری به نام «مقاومت اسلامی عراق» تولد یافت و به همراه گروههای مقاومت در سوریه، تمرکز خود را بر پایگاههای آمریکا در منطقه قرار دادند. آنها از 25 مهر (17 اکتبر) تا 9 آذر (30 نوامبر)74 حمله به پایگاههای نظامی آمریکا در عراق و سوریه را طراحی و اجرا کردند. 17 حمله به پایگاه «عینالاسد»، 10 حمله به پایگاه «باشور»،
9 حمله به پایگاه «فرات» در سوریه، 9 حمله به پایگاه «روستای الخضراء» در سوریه، 7 حمله به پایگاه هوائی «اربیل»، 6 حمله به پایگاه «التنف» در سوریه، 6 حمله به پایگاه «الشدادی» در سوریه، 4 حمله به پایگاه «رمیلان» در سوریه، 3 حمله به پایگاه «تلّ بیدار» در سوریه، 1 حمله به پایگاه «بغداد» و دو حمله به پایگاههای اعلام نشده؛ این آماری است که مورد تأیید وزارت دفاع آمریکا (پنتاگون) قرار گرفته و آمار غیررسمی بیش از این است.
سه روز پس از تهاجم زمینی رژیم صهیونیستی به غزه، ارتش یمن رسما در 9 آبان (31 اکتبر) به عملیات طوفانالاقصی پیوست و از حمله به اهدافی در جنوب اراضی اشغالی به وسیله موشکهای بالستیک و پهپاد خبر داد. بهنظر میرسید هدف یمنیها در این نبرد، «بندر ایلات» تعریف شده بود. ایلات تا پیش از عملیات ارتش یمن، امنترین نقطه برای صهیونیستهای ساکن اراضی اشغالی محسوب میشد. یمنیها علاوهبر ناامنسازی این بندر با حملات پهپادی و موشکی؛ حمله اساسی را به جایگاه اقتصادی این بندر - با اعلان جنگ علیه کشتیهای مرتبط با رژیم صهیونیستی - انجام دادند. ارتش یمن در 28 آبان (19 نوامبر) از توقیف کشتی «گلکسی لیدر» متعلق به یک تاجر اسرائیلی در دریای سرخ خبر داد؛ سپس آنها در 12 آذر (3 دسامبر) از حمله به دو کشتی دیگر در تنگه بابالمندب خبر دادند. اتفاقی که باعث شد پایگاه خبری «گالوبس» درباره آن بنویسد: «بندر ایلات، بزرگترین بازنده جنگ بنادر است». به گفته «جدعون گلبار» مدیر این بندر به روزنامه محلی «یُم یُم»: «تهدید حوثیها روی تردد همه کشتیها اثر گذاشته است، چه آن کشتیهایی که از دریای سرخ میآمدند، چه آنها که از مدیترانه میرسیدند.»
رژیم صهیونیستی طی راهبرد «جنگ میان جنگها» که برای اولین بار در آگوست 2015 سند رسمی آن را منتشر کرد؛ چهار جبهه اصلی تهدیدات علیه خود را اینگونه در نظر گرفته بود: نوار غزه، کرانه باختری (جبهه مرکزی)، جنوب لبنان (جبهه شمالی)، بلندیهای جولان (جبهه شرقی و شمال شرقی). رژیم حالا با دو جبهه غیرمنتظره مواجه شده است؛ جبهه جنوب در ایلات و جبهه دیگری در عراق و سوریه که پایگاههای اصلیترین تکیهگاهش در جنگ یعنی آمریکا را هدف گرفته است. هنوز دو جبهه قابل پیشبینیشان یعنی کرانه باختری (جبهه مرکزی) و بلندیهای جولان (جبهه شرقی) به رویشان گشوده نشده و میدان دستنخوردهای نیز در سواحل دریای مدیترانه وجود دارد، جایی که به گفته دبیرکل حزبالله لبنان، سلاحهای مناسبی برای آن آماده شده است.
در حالی که رژیم صهیونیستی بدون دستیابی به اهداف تعیین شده، دیوانهوار مشغول خالی کردن انبار تسلیحاتی خود و حامیانش بر سر غیرنظامیان است تا احساس شکست را با جنایت و کشتار تخلیه کند؛ به نظر میرسد جبهه مقاومت در روندی هماهنگ و با شیبی معقول، مرحله به مرحله در این نبرد تغییر سطح داده و ظرفیت مناسبی را هم در گسترش جبههها و هم در ارتقای تسلیحات همچنان بالقوه نگه داشته است.
20 آبان 1402 سید حسن نصرالله در دومین سخنرانی خود پس از شروع عملیات طوفانالاقصی گفت: «میدان است که عمل میکند. میدان است که سخن میگوید... چشمهایتان به میدان باشد نه به سخنرانیها.» میدان به ما میگوید جبهه مقاومت یک اتاق عملیات مشترک دارد که اتحاد محورها و یکپارچگی میدانها را شکل داده است. اتاقی که «مهدی المشاط» رئیس شورای عالی سیاسی یمن نیز در 7 آبان (29 اکتبر) وجود آن را تأیید کرد: «اتاق عملیاتهای مشترکی وجود دارد که برای مقابله با هرگونه حماقت رژیم صهیونیستی در خصوص یورش [زمینی] به غزه، فعالیت میکند.» ما دسترسی به این اتاق عملیات محرمانه نداریم، اما چشمهایمان به میدان است و با یک نقشهخوانی معکوس از نبردها و زمین کارزارها باز هم این میدان است که به ما میگوید: آنچه مشاهده میکنیم طرحوارهای از یک شبکه منسجم در جبهه مقاومت است که برای اولینبار در این سطح مورد آزمون قرار میگیرد.
در این شبکه یکپارچه، محورها مستقلاند اما برای تأمین منافع و مصالح جمعی عمل میکنند. شاید در یک نقشه عملیاتی پایه، اصول اقدام و حوزه فعالیتها مشخص شده باشد اما ابتکار عمل برای فرماندهانِ میدانی همچنان محفوظ است. این ویژگی ساختاری پویا بهوجود آورده که متناسب با شرایط و تحولات میدان نبرد سطح درگیری را تنظیم و در وظایف بازنگری میکند.
عملکرد این میدانهای یکپارچه، ابهامی راهبردی ایجاد کرده است که به افزایش بازدارندگی کمک میکند. درحالی که ایران، عراق و سوریه در میدان حضور دارند، اما در هیچ کجای صحنه نیستند. این ابهام، پای آمریکا را خارج از میدان نگه میدارد همزمان که برای حمایتش از اسرائیل تاوان میدهد.
به نظر میرسد راهبردی که اکنون توسط جبهه مقاومت به کار گرفته شده و اولین آزمون جدیاش را در مواجهه با رژیم صهیونیستی پس میدهد، همان کابوسی باشد که تحلیلگران امنیتی اسرائیل پیشتر از آن سخن گفتند و طراحش را سردار سلیمانی عنوان کردند: «راهبرد اتحاد جبههها»
9 بهمن 1393 «سید حسن نصرالله»، دبیرکل حزبالله لبنان در مراسم بزرگداشت شهدای قنیطره اولین نشانه از این راهبرد و نتیجه آن را آشکار کرد: «کاروان شهدای قنیطره با آمیخته شدن خون ایرانی و لبنانی در خاک سوریه - خواهش میکنم به این نکته خوب دقت کنید - یگانگی آرمان، سرنوشت و نبرد را نشان میدهند؛ آرمان، سرنوشت و نبردی که وقتی دولتها، جریانهای سیاسی، تضادها و جداییها تقسیمش کردند در دهه ۶۰ میلادی وارد دوران شکستها شدیم؛ و وقتی خونهای فلسطینی، لبنانی، سوری، ایرانی و همه منطقه آنها را یگانه ساختند وارد دوران پیروزیها شدیم.»
واقعه 16 آذر؛ جشن تکلیف جنبش دانشجویی
جوادنوائیان رودسری
جنبش دانشجویی ایران، از همان بدو پیدایش در دهه 1320، با وجود همه تأثیراتی که از جریانهای سیاسی فعال در بیرون از دانشگاه میگرفت، در تلاش بود تا دستکم در تولید محتوای فکری و پیدا کردن مسیر اعتقادی، مستقل عمل کند. این تلاش در اواخر دهه 1320، با پیروزی نهضت ملی شدن صنعت نفت، به ایجاد هویتی تازه در بدنه جنبش انجامید که نتیجهای درخشان در پی داشت؛ دانشجویان بالاخره به عنوان بخشی از ملّت و نه تافته جدابافته از آن، وارد معرکه مبارزه با استبداد و استعمار شدند. این رویکرد، با توجه به انگیزه ایجاد دانشگاه مدرن در ایران و تلاش برای تأسیس طبقهای متفاوت که در مواجهه با شرایط روز، بهتر و بیشتر به سبک غربی بیندیشد، حرف بزند و اقدام کند، یک شکست آشکار برای جریان غربگرایی و به اصطلاح برخی از مورخان معاصر، «تجدد آمرانه»ای بود که رضاشاه به دنبال نهادینه کردن آن، هر آنچه در چنته داشت رو کرد و حتی از قتل، شکنجه و تبعید مخالفان این روش، روگردان نبود. اصلاً مبالغه نیست اگر نهضت ملی شدن صنعت نفت را فرصتی برای تولد دوباره جنبش دانشجویی بدانیم؛ تولدی که اینبار نه بر بستر ایسمهای غربی و تفکرات وارداتی، بلکه بر جاده وطندوستی و با استفاده از ظرفیت عظیم اعتقادات دینی و میهنی رقم خورد و در 16 آذر 1332، به بلوغ رسید و خود به عنوان حرکتی مستقل، برای جامعه ایرانی انگیزهبخش و بیش از گذشته معتبر شد. واقعه 16 آذر باعث شد که دانشجویان از حاشیه به متن و از جزء به اصل هجرت کنند؛ شناخت دشمن اصلی و هدفگذاری دقیق برای دفاع از آرمانهای ملی و دینی، یکی از مهمترین دستاوردهای تأثیرگذار واقعه 16 آذر سال 1332 بود. دانشجویان دانشگاه تهران، همسو با بدنه ملت، به عادیسازی روابط با انگلیس و سفر نیکسون – معاون رئیسجمهور وقت آمریکا - به تهران معترض بودند. این اعتراض، ریشه در یک شناخت دقیق از اتفاقاتی بود که 105 روز قبل از آن، ملت ایران از سر گذراند. اختلافات داخلی و دسیسههای خارجی، بالاخره دستاورد ماهها مبارزه بیامان و خون شهدای وقایعی مانند «قیام 30 تیر» را بر باد داد. محمدرضا پهلوی، پس از بازگشت به ایران، در دیدار با «روزولت» رئیس شعبه سازمان «سیا» در جنوب غربی آسیا و فرمانده واقعی کودتای 28 مرداد، خود را مدیون آمریکا دانست و تأکید کرد که برای انجام خواست آنها آمادهاست. واکنش دانشجویان به ورود نیکسون، در واقع به رسمیت نشناختن رویکردی بود که شاه در قبال آمریکاییها پیش گرفت. آنها دعوت از معاون رئیسجمهور آمریکا به حریم دانشگاه تهران و اعطای دکترای افتخاری به وی را، توهین و هجمهای بیسابقه به ساختار مستقل دانشگاه و نیز، پیوستگی و همبستگی دانشجویان و دانشگاهیان با قاطبه ملت در مسیر استقلالطلبی میدانستند. در واقع دانشجویان نخستین قشری بودند که با آگاهی از نقش ایالات متحده در ساقط کردن حکومت ملی، با دشمن حقیقی پنجه در پنجه شدند؛ تقابلی که بیتردید خبر از بلوغ فکری دانشجویان میداد و باید آن را جشن تکلیف جنبش دانشجویی بدانیم. این جریان، طی 70 سال گذشته، با وجود همه آسیبها و مشکلاتی که دچار آن شد، با وجود تمام تلاشهایی که برای مصادره جنبش دانشجویی، چه قبل و چه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی صورت گرفت و گاه، رویدادهای تلخی را رقم زد، اصالت و نجابت خود را حفظ کردهاست. در تمام این هفت دهه، جنبش دانشجوییِ بالغ شده ایران، به این نتیجه بنیادین رسید که باید به عنوان طبقه نخبگانیِ متصل به بدنه ملّت، مطالبهکننده خواستهای بهحق مردم باشد و از پیوندهای مشکوک با جریانهای معلومالحال یا مشکوکالحال بپرهیزد. جنبش دانشجویی اصیل، طی 70 سال گذشته، در تمام برهههای حساس وارد میدان شد و تا زمانی که نیاز بود، در میدان ماند. در دوران دفاع مقدس، در عصر جهاد خودکفایی و بازسازی و در دوران شکوفایی علمی و جهاد مقدس دانشافزایی، این جنبش دانشجویی بود و هست که مردانه در صحنه ایستاده و از کیان دینی و ملی ایرانیان دفاع کردهاست. شور و هیجان که از ویژگیهای دوران جوانی است و علم و دانش که از مختصات طبقه نخبه محسوب میشود، در کنار شعور سیاسی و محور قرار دادن استقلال کشور و برقراری عدالت اجتماعی و اقتصادی، به عنوان مطالبه جاودانه جنبش دانشجویی اصیل، میتواند زمینهساز تغییرات مثبت و پایدار و نمایانگر چشماندازی روشن فراروی ملتی باشد که با وجود همه سختیها، تحریمهای فلجکننده و تهاجم فرهنگی، سیاسی و ... راه خود را، هر چند با دشواری، به سوی آینده باز کردهاست و پیش میرود.
۱۶ آذر و جنبش دانشجویی ضداستکباری
حمیدرضا شاهنظری
جمله معروفی به شهید بهشتی منسوب است که «دانشجو مؤذن جامعه است، اگر خواب بماند نماز امت قضا میشود.» این جمله به خوبی توصیف اهمیت جریان دانشجویی در سعادت یا شقاوت کشور است. جنبش دانشجویی در ایران در همان اولین دهههای آغاز تحصیلات آکادمیک در این کشور به بهترین وجه هویت و نقش خود را نشان داد؛ وقتی که دانشجویان دانشگاه تهران در اعتراض به سفر ریچارد نیکسون، معاون وقت رئیسجمهور امریکا دقیقاً چند ماه بعد از کودتای ننگین امریکایی در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به پا خاستند. سفری که با هدف تثبیت سلطه دولت مستکبر امریکا در امور ایران و دفاع از کودتایی که چند ماه قبل انجام داده بودند انجام شد و ثمره آن قربانی شدن سه دانشجوی استکبارستیزی بود که تنها جرمشان این بود که به این سفر و به دخالتهای مستکبرانه و سلطهگرانه دولت امریکا در امور داخلی ایران و تلاش آنها برای تداوم استیلای رژیمی مستبد و وابسته اعتراض داشتند و این اقدام دانشجویان، آغازی بود بر جنبش دانشجویی در ایران که هویت اصلیاش بر اساس استکبارستیزی و نفی سلطه، استبدادستیزی و استقلالطلبی شکل گرفته است.
این هویت که ریشه در اسلامخواهی دانشجویان مسلمان داشت بعدها خود را در پیروزی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس نیز نشان داد. دانشجویان مهمترین بدنه مؤثر در شکلگیری انقلاب اسلامی بودند و بعد از پیروزی انقلاب نیز همین دانشجویان، بدنه اصلی نیروهای مدافع کشور و انقلاب در برابر جنگ تحمیلی دشمنان بودند و نهادهای انقلابی، چون جهادسازندگی و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عنوان بزرگترین سازمان ضد نظام سلطه در دوران معاصر از دل همین جنبش دانشجویی و دانشجویان انقلابی به وجود آمدند. علاوه بر آن در صحنههای مهم بعد از پیروزی انقلاب اسلامی همچون تسخیر لانه جاسوسی امریکا نیز جنبش دانشجویی، هویت ضداستکباری و استقلالطلبانه خود را نشان داد و کانون توطئه علیه انقلاب نوپای اسلامی را از کشور برچید.
نگاه به تولد جنبش دانشجویی و کارنامه آن، به روشنی نشان دهنده هویت و جهتگیری اساسی آن است و همین واقعیتها در کنار اهمیت دانشجویان به عنوان قشر جوان و نخبه جامعه در جهتگیریهای کشور باعث شده که در سالهای اخیر، تلاش زیادی برای به انحراف کشاندن آن و قرار دادن آن در نقطه مقابل هویت تاریخی خود انجام شود. به تعبیر شهید بهشتی دانشجو، بخشی از جامعه است که نقش مستقیمی در سعادت یا شقاوت جامعه بر عهده دارد. اگر بیدار باشد و مسیر درست را فریاد بزند، جامعه را به سمت سعادت هدایت خواهد کرد و اگر خواب بماند، جامعه به بیراهه خواهد رفت.
جنبش دانشجویی اصیل در ایران ویژگیهایی دارد که با شناخت آن میتوان جریانات اصیل را از جریانات تقلبی تشخیص داد. این جنبش، استکبارستیز، استقلالطلب و عدالتطلب است و در کنار اینها صاحب تحلیل کلان از تحولات است و به تحولات جامعه خود در ذیل یک تحلیل کلان از تحولات جهانی مینگرد. استکبارستیزی وجه اصلی هویتی جنبش دانشجویی است و این استکبارستیزی در همه صورتهای آن و در همه عرصهها مورد توجه و پذیرش جنبش دانشجویی است. جنبش دانشجویی اصیل استقلالطلب است و رسیدن کشور به استقلال و قویتر شدن ایران را وجهه همت خود قرار میدهد. جنبش دانشجویی اصیل خود را ابزار جریانات سیاسی از هر طیفی که باشند قرار نمیدهد و میداند که رسالتش فراتر از بازیچه قرار گرفتن به دست جریانات سیاسی و احزابی است که سودای رسیدن به قدرت یا تداوم آن را دارند. جنبش دانشجویی اصیل، وطندوست است و هر آنچه را که باعث اعتلای ایران و ایرانی است حمایت میکند و تمام تلاش خود را برای اعتلای ایران و همه آن چیزهایی که باعث این اعتلا است به کار میبندد. این جنبش، عدالتطلب است و تمام توان خود را برای برقراری عدالت در جامعه و در ارکان حاکمیت به کار میبندد و در این زمینه مطالبهگری و پیگیری میکند ولی در عین حال مراقب است که در این مطالبهگری، ابزار دست جریانات سوءاستفادهگر و دشمنان انقلاب قرار نگیرد. جنبش اصیل دانشجویی واجد همه ویژگیهایی است که اعتلای جامعه، قطع دست عوامل بیگانه و نفوذیها و تضمین استقلال کشور و حرکت ایران به سمت قویتر شدن را در پی دارد و هر جریان دانشجویی که فاقد این ویژگیها باشد، جنبش اصیل و باهویت دانشجویی با این عقبهای که برشمرده شد نیست و تنها میتوان آن را ابزار دست جریانات نفوذی و دشمنان ایران به شمار آورد. شهادت سه دانشجو در صحنه دانشگاه و در ۷۰ سال قبل به مناسبت حضور معاون رئیسجمهور وقت مستکبرترین دولت دنیا و شیطان بزرگ، امضای ضداستکباری بودن و ضدسلطه بودن و استقلالطلب بودن جنبش دانشجویی است و همچنان همین خصایص جداکننده جنبش دانشجوی اصیل و باهویت و جریانات دانشجویی نفوذی و بیهویت در ایران است.
جایگاه ایران در ثبت آثار ناملموس در جهان
علی دارابی
بسیاری و سنت های اجتماعی و فرهنگی وابسته آن»، «هنر تذهیب» و «جشن سده» سه عنصر جدید ثبت شده ایران در فهرست میراث ناملموس بشری در یونسکو است. با ثبت این سه عنصر جدید، تعداد عناصر ناملموس ثبت شده ایران در فهرست جهانی یونسکو از ۲۱ عنصر به ۲۴ عنصر افزون می گردد و رتبه ایران نیز از ششم به پنجم دنیا در میان ۱۸۲ کشور عضو کنوانسیون پاسداری از میراث فرهنگی ناملموس جهان ارتقا می یابد. به این ترتیب چین با ۴۳ ، ترکیه با ۳۰، فرانسه با ۲۸، اسپانیا با ۲۵، ایران با ۲۴، آذربایجان با ۲۳ ، ژاپن و کرواسی ۲۲ در رتبههای پنجم تعداد اثرهای ناملموس قرار گرفتیم.
جغرافیای فرهنگی ایران مشحون از ثروت های فرهنگی بی نظیری است که به انواع صور ملموس و ناملموس تجلی یافته و پویا و پایدار مانده است. افطاری، که تجلی سنت حسنه اسلامی و ایرانی ما در مهمان نوازی، صله رحم و اطعام ابرار است و با سهمیه ایران عزیز و مدیریت ایران به صورت مشترک با کشورهای: آذربایجان، ترکیه، ازبکستان. هنر تذهیب، که تبلور هنر و اندیشه انسان ایرانی طی هزاره ها است و به صورت مشترک با کشورهای آذربایجان، تاجیکستان، ترکیه، ازبکستان و جشن سده که پاسداشت طبیعت و سنت الهی در چرخش ایام و فصل ها است، به صورت مشترک با کشور تاجیکستان.
باز هم فساد
محمدرضا یوسفی شیخرباط
این روزها بحث از یک فساد فضای عمومی را درگیر خود کرده است. اگرچه ارقام بیانشده متفاوتاند اما به هم نزدیک هستند. هر از چندی خبر یک فساد مالی منتشر میشود و ذهن شهروندان را به خود مشغول میکند و پس از مدتی به فراموشی سپرده میشود. فساد طبیعی هر نظام اقتصادی است؛ آنچه اهمیت دارد، درجه آن و چگونگی مواجه حاکمیت با آن است.
فساد به معنای اعمال قدرت به نفع خویش و وابستگان است. نگاه معمول در گذشته به این پدیده بهصورت فردی بوده است. تصور میکنیم که فساد به توانایی اخلاقی فرد در برابر وسوسههای شیطانی برمیگردد. بنابراین در صورت وقوع سوءاستفاده، فرد ملامت میشود. درحالیکه در مطالعات اقتصاد فساد، بسترها اهمیت زیادی دارند. در فضای رانتی، زمینه رانتجویی فراهم است و بنابراین حتما عدهای آلوده خواهند شد.
اقتصاد ایران اقتصادی رانتی، دولتی رانتیر متکی بر نفت بوده و فساد در قبل از انقلاب گسترده بود. انقلابیون تصور روشنی از سازوکار فسادزا نداشتند و دلیل آن را افراد فاسد در آن نظام میدانستند. از این رو پس از چندی فساد به گونهای شده است که همه از آن خبر دارند. اگر آدم خوب بودن کافی بود، انقلاب ایران که با انگیزههای دینی و مدنی به دست انسانهای بزرگ و وارسته رخ داد، باید از فساد مبرا میبود اما اکنون جامعه ما، فساد گسترده و شکاف طبقاتی بزرگ به همراه فقر و تبعیض را تجربه میکند. اقتصاد و سیاست در ایران ساختاری فسادزا دارد و برای آن دلایل و عللی وجود دارد که تا به آنها توجه لازم نشود، نمیتوان با آن مبارزه کرد. ساختار فاسد بستر فسادزایی را ایجاد میکند.
شاید اگر برخی از بزرگانی که به آنها افتخار هم میکنیم امروز در این فضای رانتی میبودند، مانند برخی از همرزمان دیروزشان میشدند، چنانچه طلحه شد و چنانچه زبیر شد و پس از انقلاب برخیها شدند. نگاه فردی به فساد میتواند حتی مانع از مبارزه با فساد شود؛ زیرا در این حالت به زمینهها و بسترهای شکلگیری فساد توجه نمیشود. نگاهی که به نظر میرسد در قوه قضائیه بر فرض صداقت در مبارزه با فساد وجود دارد، نگاه فردی به فساد و محاکمه فرد فاسد است.
ساختارهای فسادزا موجب میشوند تا گروههایی سازمانیافته از خلأهای قانونی یا قانونهای قابل تفسیرهای مختلف یا متضاد سوءاستفاده کرده و با بهرهگیری از شبکه ارتباطی اقدام به فساد کنند. از اینرو علاوه بر مبارزه با خاطیان باید به سازوکار شکلگیری فساد توجه شود تا مجاری ورودی آن بسته شود. به تعبیر نورث، در برخی از اقتصادها، افشای فسادها با رویکرد تسویهحساب و با هدف حذف گروه دیگر یا کاهش نفوذ آنان صورت میگیرد. از اینرو با پدیده افشاگری در برابر افشاگری مواجه میشویم. به هر روی فقدان رویکرد ساختاری به فساد، موجب تکرار آن به همان روشهای سابق میشود؛ زیرا منافذی که موجب فساد شده بودند، هنوز پابرجا بوده و فقط فرد خاطی محاکمه شده است. از اینرو هر پرونده فساد اعم از بابک زنجانی، طبری و مورد چای یک مورد مطالعاتی جدید در عرصه اقتصاد فساد باید تلقی شود.
امروز در کشور ما فساد سیستماتیک شده است. گاه به اشتباه فساد سیستماتیک را به معنای فاسدبودن همه مقامات حکومتی تلقی میکنند و از این نظر در برابر این اصطلاح درست مقاومت میشود؛ درحالیکه منظور از آن این است که سازوکارهای معیوب در ساختار سیاسی و اقتصادی وجود دارد و خوداصلاحی نیز در آن دیده نمیشود. فساد سیستماتیک سه نشانه دارد؛ اول تکرار دائمی یک مشکل، دوم جابهجایی دائمی مشکل از جایی به جای دیگر یا از زمانی به زمان دیگر و سوم بروز مشکل در کل سیستم بدون مشاهده آن در تکتک افراد.
امروزه دلسوزان واقعی نظام باید به عمق فساد در کشور توجه کنند و برای اصلاح سازوکار شکلگیری فساد تلاش کنند؛ این امر نیازمند دوری از احساسات و جناحبندی سیاسی و ارادهای جدی همراه با بهرهگیری از دانش روز است. یکی از اقدامات فوری و ضروری، برگزاری دادگاههای علنی مفسدان و با حضور خبرنگاران است. طبیعی است این امر صداقت و جدیت قوه قضائیه را در مبارزه با فساد نشان خواهد داد.
در غرب آسیا چه میگذرد؟
۳۵ سال پیش امام خمینی (ره) طی یک پیام تاریخی به بهانه پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از صدام و حزب بعث عبور و صریحا نبرد بیپایان با استبداد جهانی به سرکردگی آمریکا را اعلام کرد.
این بیانیه تاریخی ۹۸۳۴ کلمهای، حاوی مطالب مهمی است که خطوط کلی سیاست خارجی جمهوری اسلامی و اصول تغییرناپذیر انقلاب در مواجهه با آمریکا را بیان میکند.
کلمه به کلمه این بیانیه به مثابه فرودآمدن تیغه تیز و فولادین کلنگی است که قبر آمریکا را در زمین ایران و غرب آسیا و سرانجام در سراسر جهان میکند.
امام (ره) در بخشی از این بیانیه خطاب به ملت ایران و ملتهای جهان می فرمایند:
«ما چه بخواهیم و چه نخواهیم صهیونیستها و آمریکاییها در تعقیب ما خواهند بود.»
ایشان علت این رویارویی را ناشی از این حقیقت میدانند که «ملت بزرگ ایران مثل یک صاعقه بر سر آمریکا فرود آمده است.»
بعد ایشان علت ظهور و پیدایش این صاعقه را اینطور بیان میکنند که:
۱- ما میگوییم تا شرک و کفر است مبارزه هست تا مبارزه هست ما هستیم.
۲- ما تصمیم داریم پرچم لاالهالاالله را بر قلل رفیع کرامت و بزرگواری به اهتزاز درآوریم.
۳- جنگ ما جنگ عقیده است جغرافیا و مرز نمیشناسد.
امام (ره) پس از بیان این مواضع صریح و روشن وظایف جمهوری اسلامی را در این نبرد تاریخی در چند جمله بیان میفرمایند:
الف- من به صراحت اعلام میکنم جمهوری اسلامی ایران با تمام وجود برای احیای هویت اسلامی مسلمانان در سراسر جهان سرمایهگذاری میکند.
ب- جمهوری اسلامی برای همیشه حامی و پناهگاه مسلمانان آزاده جهان است.
ج- ایران به عنوان یک دژ نظامی و آسیبناپذیر، نیاز سربازان اسلام را تأمین میکند.
د- معتقدین به اصول انقلاب اسلامی ما در سراسر جهان روبه فزونی نهاده است. ما اینها را سرمایههای بالقوه انقلاب خود تلقی میکنیم.
هـ- ما تصمیم بر آزادی انرژی متراکم جهان اسلامی داشته و داریم.
و- ما درصدد خشکانیدن ریشههای فاسد صهیونیسم، سرمایهداری و کمونیسم در جهان هستیم.
ز- ما با تمام وجود از گسترش باجخواهی آمریکا حتی اگر با مبارزه قهرآمیز باشد جلوگیری میکنیم.
ح- ما غیر از خدا کسی را نداریم اگر هزار بار قطعه قطعه شویم دست از مبارزه با ظلم برنمیداریم.
ط- راهی جز مبارزه باقی نمانده است. باید چنگ و دندان ابرقدرتها خصوصا آمریکا را شکست و یکی از دو راه را باید انتخاب کرد یا شهادت یا پیروزی!
صدور چنین کلماتی آتشین، پرشور، خونین و حماسی آن هم در فضایی که به ظاهر جمهوری اسلامی در جنگ ۸ ساله با عدم فتح روبهرو بوده نوعی رجزخوانی در جنگ تلقی شد. اما امروز پس از گذشت ۳۵ سال از صدور این پیام الهی و تاریخی فقط کافی است نگاهی به صحنه نبرد در غرب آسیا و جهان بیندازیم، ببینیم کجا بودیم چه مسیری را طی کردهایم و در کدامین نقطه تاریخ ایستادهایم!
مقام معظم رهبری در دیدار بسیجیان کشور با اشاره به جنبه فراملی و فرامرزی بسیج فرمودند: «بشارت امام در مورد تشکیل هستههای مقاومت امروز محقق شده است. هستههای مقاومت در حال تغییر سرنوشت منطقه است.»
امام خمینی (ره) در همین پیام پذیرش قطعنامه تصریح فرموده بودند:
– ما باید بسیج بزرگ سربازان اسلام را در جهان راه بیندازیم.
– ما باید خود را آماده کنیم تا در برابر جبهه متحد شرق و غرب، جبهه قدرتمند اسلامی- انسانی تشکیل دهیم.
امروز پدیده محور مقاومت در عراق، سوریه، لبنان، یمن و در سرتاسر سرزمینهای اشغالی فلسطین پس از ۳۵ سال از صدور فرمان امام شکل گرفته است. جبهه مقاومت در برابر جبهه سازش، صهیونیسم و امپریالیسم صفآرایی کرده است. این جبهه با قدرت در برابر آمریکا ایستاده است و به گونه «سخت» و «نرم» در حال آمریکازدایی در منطقه و جهان است.
دیپلماسی خارجی دولت جمهوری اسلامی باید بر اساس ممشای امام (ره) و رهبری در اصول و باورهایی که ذکر شد در مقطع کنونی جاری شود. هر دیپلماتی که در این اصول و ارزشها تردید دارد نباید در سلسله مراتب تحرکات دیپلماتیک جمهوری اسلامی در منطقه و جهان قرار گیرد. امروز سیاست خارجی نظام چون براساس رهنمودهای امام و رهبری و بر مبنای واقعیتهای میدان و بر ممشای بیانیه امام (ره) پیش میرود، کارآمدی و صحت این راه را نشان میدهد.
امروز همه از خود میپرسند در میان غوغای بمبارانهای وحشیانه غزه و اوجگیری نبرد محور مقاومت علیه شرارت صهیونیستها در غرب آسیا چه میگذرد؟ پاسخ روشن است؛ غرب آسیا براساس نقشه امام (ره) و رهنمودهای رهبری به جغرافیای سیاسی جدیدی نزدیک شده است. کسی نمیتواند پیروزیهای پیدرپی ملت ایران را در این عرصه انکار نماید. به زودی رژیم صهیونیستی با پذیرش آتشبس و با احترام به شروط حماس برای دومین بار پس از عملیات الاقصی در برابر ملت فلسطین زانو خواهد زد.