در شهریور ۱۳۴۶ و در ماه مبارک رمضان، شهر شیراز شاهد نمایشها و صحنههای وقیحی بود که حکومت شاه از آن به «جشن هنر» یاد کرده و هزینههای سنگینی را صرف اجرای آن میکرد. هدف از برگزاری این جشن که همه ساله برای اجرای آن سعی و کوشش به عمل آمد، استحاله فرهنگ اسلامی مردم و باز کردن راه نفوذ فرهنگ غرب به داخل کشور بود. کسانی که به عنوان هنرمند از آمریکا و کشورهای اروپایی برای شرکت در جشن هنر شیراز به ایران دعوت شده بودند، شامل رقاصهها، فاحشهها، موسیقیدانان، خوانندگان و بازیگران فیلمهای غیراخلاقی سینماهای غربی بودند. «آنتونی پارسونز» آخرین سفیر انگلستان در ایران قبل از انقلاب، در کتاب «غرور و سقوط» درباره جشن هنر شیراز میگوید:
«جشن هنر شیراز در سال ۱۹۷۷ از نظر کثرت صحنههای اهانتآمیز به ارزشهای اخلاقی ایرانیان از جشنهای پیشین فراتر رفته بود. به طور مثال یک شاهد عینی صحنههایی از نمایشی را که موضوع آن آثار شوم اشغال بیگانه بود برای من تعریف کرد. گروه تئاتری که این نمایش را ترتیب داده بودند یک باب مغازه را در یکی از خیابانهای پر رفت و آمد شیراز اجاره کرده و ظاهراً میخواستند برنامه خود را به طور کاملاً طبیعی در کنار خیابان اجرا کنند. صحنه نمایش نیمی در داخل مغازه و نیمی در پیادهرو مقابل آن بود. یکی از صحنهها که در پیادهرو اجرا میشد، تجاوز به عنف بود که به طور کامل (نه به طور نمایشی و وانمودسازی) به وسیله یک مرد (کاملاً عریان یا بدون شلوار ـ درست به خاطر ندارم) با یک زن که پیراهنش به وسیله مرد متجاوز چاک داده میشد در مقابل چشم همه صورت میگرفت. صحنه مسخره دیگر پایان نمایش هم این بود که یکی از هنرپیشگان اصلی نمایش باز هم در پیادهرو شلوار خود را کنده هفتتیری در پشت خود میگذاشت و به این ترتیب تظاهر به انتحار میکرد. واکنش مردم عادی شیراز که ضمن گردش در خیابان یا خرید از مغازهها با چنین صحنه مسخره و تنفرانگیزی روبهرو میشدند معلوم است، ولی موضوع به شیراز محدود نشد و طوفان اعتراضی که علیه این نمایش برخاست به مطبوعات و تلویزیون هم رسید. من به خاطر دارم که این موضوع را با شاه در میان گذاشتم و به او گفتم اگر چنین نمایشی به طور مثال در شهر «وینچستر» انگلیس اجرا میشد، کارگردان و هنرپیشگان آن جان سالم به در نمیبردند. شاه مدتی خندید و چیزی نگفت.»