حکومت پهلوی از آنجا که برآمده از شایستگی و مردمسالاری نبود، حکومتی سر تا پا آلوده به فساد بود که تمام پیکره آن بوی تعفن میداد! نمونههایی از فساد در خاندان پهلوی را میتوان در آثار متعددی از نویسندگان با گرایشهای فکری گوناگون دنبال کرد. رضاخان خود سرسلسله فساد در این زمین بود و در دوران ۲۰ ساله حضور در صحنه سیاسی کشور فساد را در سراسر کشور گسترش داد و اموال مردم را به غارت برد.
در کتاب «رضاشاه و بریتانیا» که مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی منتشر کرده، آمده است: «گزارشهایی نیز از فساد مالی و اختلاسهایش در دست داریم. مثلاً، او به هنگام استعفایش در سال ۱۹۴۱، بیش از ۷۶۰ میلیون ریال (۵۰ میلیون دلار) در بانک ملی سپرده داشت. مبالغ هنگفتی نیز در بانکهای خارجی ذخیره کرده بود. به کمک اسناد و مدارک وزارت امور خارجه و خزانهداری آمریکا، [اکنون]میدانیم که رضا شاه مبلغی بالغ بر ۲۰ تا ۳۰ میلیون پوند (۱۰۰ تا ۱۵۰ میلیون دلار) در لندن داشت، که این مبلغ باورنکردنی در سال ۱۹۴۱، به پسر و جانشینش، محمدرضا پهلوی رسید.
همچنین به کمک اسناد و مدارک وزارت خزانهداری و بانک مرکزی آمریکا، امروز میدانیم که رضاشاه مبالغ هنگفتی نیز در بانکهای سوییس و نیویورک داشت، که آنها را نیز فرزندانش به ارث بردند. بر اساس آمار داراییهای خارجی در ایالات متحده (ژوئن ۱۹۴۱)، میتوانیم حدس بزنیم که کل داراییهای رضا شاه در آمریکا در حدود ۵/۱۸ میلیون دلار بوده است. اسناد و مدارکی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران افشا شد، نشان میدهد که رضا شاه مناطق وسیعی از ایران، شامل بیش از ۶۰۰۰ روستا و آبادی را به تملک خود درآورده بود. نقشهای که سفارت آمریکا در دهه ۱۹۵۰ تهیه کرده، نشاندهنده وسعت زمینهای غصبی رضا شاه است. بنابراین، پیداست که تعابیری، چون «عصر طلایی؛ مصلح؛ رهبر کبیر» از رضاشاه و این دوره تاریخی ایرادهایی دارد. حیرتآور اینکه تعابیر فوق چگونه توانسته برای این مدت طولانی بدون چالش باقی بماند. این تعابیر مسلماً افسانه و تبلیغات هوشمندانهای بود که انگلیسیها ساختهاند و تا به امروز نیز آن را تداوم بخشیدهاند.»