حمیدرضاشاهنظری
رهبر معظم انقلاب درباره حملات اخیر رژیم صهیونیستی به چند نقطه در کشور با اشاره به خطای محاسباتی رژیم غاصب و جنایتکار صهیونیستی، بر لزوم بر هم زدن این خطای محاسبه تأکید کردند. رژیم صهیونیستی و حامیان و بازیگردانان آن همچون امریکای مستکبر نشان دادهاند که همچنان در محاسبات خود دچار اشتباهات اساسی هستند. این اشتباهات علاوه بر ملت ایران درباره مسائل منطقه و ملتهای دیگر نیز قابل مشاهده است. برای نمونه رژیم صهیونیستی تصور میکرد با ترور کادر فرماندهی نظامی حزبالله لبنان و ترور رهبران این جریان، به راحتی خواهد توانست به اهداف خود در لبنان دست پیدا کند ولی روند تحولات میدانی در یک ماه گذشته، به روشنی اشتباه بودن این محاسبه درباره حزبالله را نشان داد. ضربات نظامی و تلفات سهمگین متحمل شده رژیم صهیونیستی در جنوب لبنان و توسعه جنگ به مناطقی، چون حیفا و تلآویو گواه این واقعیت است. همچنان درباره ایران و ملت بزرگ آن نیز در دستگاه تحلیلی و محاسباتی دشمن خطاهای بزرگی وجود دارد که لازم است برای دشمن غلط بودن آن را روشن کرد. برخی از این اشتباهات محاسباتی عبارتاند از:
تلقی غلط از مردم ایران و واکنش آنها به شرارت دشمنان این کشور، از جمله مهمترین اشتباهات محاسباتی دشمنان است. هرچند رفتار چند وقت اخیر ملت ایران در حمایت یکپارچه از مقاومت و دفاع از نظام و نیروهای مسلح و خونسردی و تمسخر دشمن در قبال حملات اخیر، غلط بودن این اشتباهات را نشان داد ولی گذر زمان و جانفشانیهای بیشتر این ملت در دفاع از تمامیت ارضی کشور و پیشبرد برنامههای ضدسلطه و امنیتآفرین در برابر دشمنان، غلط بودن این محاسبه را بیشتر از همیشه نشان خواهد داد.
واهمه داشتن و دوری نمودن مسئولان از جنگ و دودستگی در قبال اقدامات متقابل در برابر دشمن، اشتباه محاسباتی دیگری است که دشمنان به آن امید داشته یا دارند و علاقهمند هستند در صورت نبود آن هم موفق به ایجادش شوند. ولی این موضوع عاری از حقیقت است و امروز در میان مسئولان جمهوری اسلامی در میان همه قوا و سایر ارکان حاکمیت، هیچ ترس و تردیدی در مقابله با دشمن و نواختن ضربات سنگینتر به قوه محاسبه آن وجود ندارد. نمونه آن هم عملیات وعده صادق ۱ و به خصوص وعده صادق ۲ بود که فراتر از انتظارات دشمن انجام شد یا حضور مسئولان بلند پایه مانند رئیس مجلس شورای اسلامی و وزیر خارجه ایران در بیروت در میانه جنگ و بمباران و اقدامات کاملاً هماهنگ میدان و دیپلماسی در چند ماه اخیر نشانهای از حداکثر هماهنگی در میان مسئولان و عمق اشتباه محاسباتی دشمن در این مورد است.
اشتباه دیگر محاسباتی دشمن، این است که جمهوری اسلامی ایران در اقدامات خود دست بسته است و در قبال اقدامات دشمن از حدی بالاتر نخواهد رفت و در نهایت قواعد تحمیلی دشمن را هضم خواهد کرد. این تلقی غلط البته ناشی از محاسبات آنان از اثرگذاری اقتصادی اجتماعی تحریمهای شدید چندساله بر روی مردم و مسئولان جمهوری اسلامی ایران است. از این رو امیدوار هستند که مسئولان در پاسخدهی و تشدید تنش دچار تردید خواهند شد و مردم نیز با حاکمیت همراهی نخواهند کرد. ولی آنان از این غافل هستند که سالهاست مسئولان و کشور برای این روزها آماده شده و مردم ایران نیز همان مردمی هستند که هشت سال در برابر قدرتهای جهان ایستادند و فرزندان همان مردمی هستند که گفتند خاک میخوریم ولی خاک به دشمن نمیدهیم و ملت امام حسینی هستند که همه هستی خود را در راهی داد که انتهای آن عزت و عظمت بود. عدم شناخت درست فضای فکری، فرهنگی و تاریخی ایران و حساسیت ایرانیان در مورد تمامیتارضی کشور و عزت ملی باعث این اشتباه در محاسبه شده است. غلط بودن این محاسبه دشمن نیز به زودی وقتی با ترومای حقیقت که به صورت سیلی محکمی به صورت آنان نواخته شد آشکار خواهد گردید.
از جمله محاسبات غلط دشمن، این تلقی است که جمهوری اسلامی ایران یک روند ثابتی از برخورد با تنش را دنبال میکنند و رفتار آنان در قبال دشمنان از یک الگوی ثابت و مشخصی پیروی میکند و این به دشمن اجازه میدهد به صورت حساب شده ضربات خود را وارد کند و به اهداف خود برسد. این همان نقطهای است که رهبر معظم انقلاب بر لزوم تغییر آن در محاسبات دشمن توسط مسئولان امر تأکید کردند و به حول و قوه الهی بطلان این محاسبه نیز توسط فرزندان ملت ایران آشکار خواهد شد.
حساب باز کردن بر روی توانمندی گروههای تروریست، تجزیهطلب و مزدور دشمن، از جمله محاسبات غلطی است که دشمن بر روی آن حساب کرده است. اقدام تروریستی گروهک جنایتکار در سیستان و بلوچستان همزمان با حملات دشمن به نقاطی از کشور، نمونهای از این محاسبه و حمایت از این گروهها است. این محاسبه نیز عاری از صحت است و ملت ایران، دوست و دشمن خود را به خوبی میشناسد و نه تنها با مشتی مزدور وطنفروش همراهی نداشته و ندارد بلکه طومار آنان را در هم خواهد پیچید و از این محاسبه نیز چیزی عاید دشمن نخواهد شد.
اشتباه محاسباتی دیگر دشمن در شناخت توانمندیهای ملت ایران است. البته با عملیاتهای وعده صادق در حوزه موشکی این اشتباه تا حدی تصحیح شد ولی هنوز دشمن درک درستی از توانمندی ایران در سایر حوزهها و ضرباتی که میتواند وارد کند ندارد.
دشمنان ملت که دشمنان بشریت و انسانیت هستند و حوادث یک سال گذشته در غزه و لبنان حقیقت آنان را در برابر چشمان جهانیان قرار داد، در باره ایران دچار اشتباهات اساسی در محاسبه و اقدام شدهاند که این موضوع ضربات جبرانناپذیری به آنان خواهد زد و البته به زودی توسط فرزندان دلیر این سرزمین بخشی از این اشتباهات برای آنان تفهیم خواهد شد.
خطای محاسباتی نژادپرستان
عباس سلیمینمین
خطای محاسباتی رژیمصهیونیستی را باید منبعث از نژادپرستی این رژیم بدانیم. نژادپرستان، چون دیگران را پست میدانند، در محاسبه قدرت انسان نیز دچار مشکل میشوند.
صهیونیستها نیز بهعنوان افراطیترین نژادپرستان حاکم شده بر اراضی اشغالی، نمیتوانند فهم درستی از انسان داشته باشند، زیرا انسانها را پستتر از خود میدانند و معتقدند میتوانند با اتکا به قوه قهریه، آنچه را که میخواهند بهدست بیاورند. این درحالی است که ما در طول تاریخ به کرات دیدهایم که اراده انسانها بر ابزار قدرت، کاملا حاکمیت پیدا میکند؛ بنابراین صهیونیستها شناختی در مورد ایران و ملت ایران ندارند، چون تصور میکنند میتوانند با قوه قهریه به خواستهشان دست پیدا کنند. این درحالی است که آنها این مسأله را یک بار درخصوص ایران تجربه کردهاند. لازم به یادآوری است که در دوران پهلوی، دستگاه سرکوبگر ساواک، کاملا تحت تسلط صهیونیستها بود و آنها، شکنجهگران ساواک را آموزش میدادند و مشاور آنها نیز بودند. به این ترتیب، صهیونیستها دیدند هرچه شکنجه و فشار بیشتر شد، عزم ملت ایران برای پایان دادن به سلطه بیگانه قویتر و مستحکمتر گردید. با اینحال، نگاه صهیونیستها به سایر انسانها، نگاهی نیست که بتوانند از طریق آن، کسب تجربه کنند. این درحالی است که مردم ایران اگر در یک زمینه به تشخیص برسند، قطعا درخصوص آن، به نتیجه خواهند رسید. این مهم را درباره مردم ایران بارها شاهد بودهایم؛ برای نمونه میتوانیم به دوران سلطه بیگانه بر ایران یا دوره هجمه صدام که همه قدرتهای ضداستقلال ایران را نمایندگی میکرد، اشاره کنیم.
با اینحال، این پرسش مطرح میشود که چگونه میتوان به خطای محاسباتی رژیمصهیونیستی پایان داد. باید گفت قطعا میتوان به این خطا، از طریق نوعی مقاومتی که ایران آن را در پیش گرفته، پایان داد؛ یعنی مقاومتی که هرگز به دنبال شرارت نیست بلکه بهدنبال احقاق حق خود است. این مقاومت قطعا آگاهی ملتها را روزبهروز افزایش میدهد. به این ترتیب، وقتی شناخت عمیقتر شود، طبیعتا صهیونیستها را در تنگنا قرار میدهد، آنچنان که راهی جز ساقط شدن حاکمیتشان بر فلسطین باقی نخواهد ماند. لازم به یادآوری است که ما چنین تجربهای را درخصوص آفریقایجنوبی نیز پشتسر گذاشتهایم. در این تجربه، شناخت ملتها نسبت به رژیم آپارتاید روزبهروز افزایش پیدا کرد و این افزایش شناخت درقالب تحریم این رژیم، سبب فروپاشی اقتصادی و سیاسی آپارتاید در آفریقایجنوبی شد. این درحالی است که همین فرمول در مورد رژیمصهیونیستی نیز دنبال میشود و این مهم، بستگی به اراده محکمی دارد که ما در پیش گرفتهایم که قطعا به نتیجه میرسد و محاسبات آنها را بههم خواهد زد. به این شکل، آنها ناگزیر خواهند شد که فرمولی را که ایران در اینخصوص ارائه کرده است، بپذیرند و این فرمول، بحث هر فلسطینی یک رأی است که از جانب همه، قابل درک بوده و با کمترین هزینه، میتواند به حاکمیت نژادپرستان پایان بدهد. در این بین، حتی یهودیان نیز این فرمول را میپذیرند، چون آنها نیز نمیخواهند سرنوشت شومی پیدا کنند و این فرمول میتواند آرامش آنها را نیز تأمین کند؛ بنابراین باید گفت که ایستادگی، درابتدا، تبعات سیاسی فراوانی برای ایران دارداما در نهایت، محاسبات دشمن را بههم خواهد ریخت و آنها را وادار به پذیرش فرمولی که ایران در سازمان ملل ثبت کرده، خواهد کرد.
علی اصغر زرگر
ایالات متحده آمریکا به صورت کلی در قبال ایران سیاستی واحد دارد و همواره رویکردها به گونه ای طراحی می شود که تعامل قسمتی از راهبرد آن ها در قبال ایران است و دقیقا به همین علت شاهد هستیم که در اوج تنش ها نیز میان ایران و آمریکا پیام هایی رد و بدل می شود.
مشخصا تفاوت حضور نماینده هر یک از دو حزب در کاخ سفید برای ایران قابل درک است. مثلا ترامپ معتقد است اروپا باید هزینه بیشتری برای ناتو بپردازد و آمریکا نمی تواند چتر حمایت خود را بر ناتو گسترش بدهد از این نظر اروپاییان شاید راضی به حضور ترامپ در کاخ سفید نباشند همچنین به دلیل رابطه شخصی و خوب ترامپ با پوتین که به نظر می رسد با حضور مجدد ترامپ در قدرت شاهد کاهش حمایت آمریکا از اوکراین یا اتحادیه اروپا باشیم و غرب ناچار به کنار آمدن با روس ها شود. در مورد چین ترامپ جبهه گیری شدیدی داشت و موافق تجارت عظیم چین و آمریکا نبود و سعی داشت تناسب روابط را به نفع آمریکا تغییر دهد. استراتژی سیاست خارجی کلی آمریکا از نظر حفظ منافع و حمایت از اسرائیل و تجارت بین المللی و ایران ثابت خواهد بود ولی تاکتیک ها بیشتر نرم افزاری است و سعی خواهند کرد سیاست خارجی امریکا را با نفوذ سیاسی و دیپلماسی و فشار های اقتصادی پیش ببرند و منافع آمریکا را حفظ کنند.
باید توجه داشت که اگر ترامپ انتخاب شود باز هم سهل گیری هایی برای اسرائیل و سخت گیری هایی برای ایران و محور مقاومت خواهیم داشت. ترامپ قول هایی داده است و اعلام کرده چون شاهد افول دلار هستیم و کشور هایی نظیر چین، روسیه و ایران در جهت دلار زدایی اقدام می کنند باید روابط ما با این کشور ها رو به سازگاری بگذارد تا این کشور ها از سلطه دلار بیرون نیایند و بتوانند با همین وضعیت تجارت کنند. از این رو به نظر می رسد بعد از آمدن ترامپ باب مصالحه و گفت و گو با ایران باز شود اما در داخل آمریکا حزب دموکرات و بسیاری از روشنفکران آمریکایی با روی کار آمدن مجدد ترامپ همدل نیستند و فکر می کنند با آمدن او باز قاعده بازی در جهان به هم می ریزد. در اکثریت قرار گرفتن جمهوری خواهان سیاست های مبتنی بر قدرت نظامی و قدرت سخت را در آمریکا توسعه می بخشد و باب دیگری برای آمریکا باز می شود و اقداماتی را شاهد خواهیم بود که دموکرات ها به راحتی انجام نمی دهند.
۲) «دیپلماسی عمومی» در دههها و سدههای قبل در چارچوب فعالیتهای فرهنگی، هنر، موسیقی، مبادلات علمی و... خلاصه میشد. تحولات سریع فناوری اطلاعات و ارتباطات این عرصه را به ابزاری برای پیشبرد و تأمین اهداف کشورها تبدیل کرده که دولتها با توسل به آن بهتر میتوانند به اهداف ملی خود در رابطه با دیگر کشورها و در صحنه بینالملل دست یابند. در دو، سه دهه اخیر با سرعتگرفتن روند جهانیشدن و در پرتو توسعه و پیشرفت شگفتانگیز فناوری اطلاعات و ارتباطات، وسایل ارتباطجمعی بهخصوص فضای مجازی (سایبری) به ابزاری تبدیل شده که در شکلدهی افکار عمومی، درهمریختن باورهای سنتی و خلق فرصتهای جدید برای تأثیرگذاری در روابط بینالمللی نقش تقریبا بیبدیلی ایفا میکند.
جهتدهی افکار عمومی با استفاده از رسانههای تصویری، شنیداری و نوشتاری با سرعت و بردی که دارد، در کسری از ثانیه مرزهای بینالمللی را بدون هیچ مانعی پشت سر میگذارد، فرهنگها را دگرگون میکند، بر ارزش و هنجارهای ملی غلبه کرده، ارزشهای نوینی را خلق یا دیکته میکند و... که اینها از جمله زمینهها و حوزههایی هستند که دیپلماسی عمومی میتواند با اتکا بر آنها و انسجامبخشیدن به سیاستهای دولتها بر افکار و اذهان مردم سایر کشورها اثر بگذارد.
۳) وزارت امور خارجه با درک نقش و اهمیت دیپلماسی عمومی در پیشبرد اهداف ملی در ساختار خود به این موضوع اهمیت داده و از حدود بیش از یک دهه قبل با تأسیس «مرکز دیپلماسی عمومی و رسانه» تحت نظر معاون وزیر سعی دارد در تحولات به شدت گذرا و پرشتاب بینالمللی ایفاگر نقشی در تأمین اهداف ملی کشور باشد.
دو روز قبل اسماعیل بقاییهامانه، دیپلمات جوانی که در وزارت سیدعباس عراقچی سکانداری این مرکز به او سپرده شده، در اولین روزهای جلوس بر این مسند در ابتکاری بیسابقه از زمان تأسیس این مرکز میزبان تنیچند از دیپلماتهای سابق بود. بهکارگیری عبارت «بیسابقه» که ممکن است به مذاق برخی خوش نیاید، از آن جهت است که حداقل بنده به عنوان یک دیپلمات (1360-۱۳۹۸) و اهل قلم (بیش از پنج دهه) از وجود چنین جلسهای بیخبر هستم یا در خوشبینانهترین شکل، حقیر لایق دعوت و حضور در چنین جلسهای در چند سال گذشته نبودم.
ویژگی این جمع، حضور همکارانی بود که فارغ از خط و ربط سیاسی که از لوازم غیرقابل انکار «دیپلمات»بودن در نظام جمهوری اسلامی است و در اساسنامه این وزارت هم بر آن تأکید شده، برای هدفی ملی گرد هم جمع شده بودند. در نهایت آزادی به بیان نقطهنظرات خود پرداختند و مهمتر اینکه سخنگوی جوان وزارت امور خارجه با صبوری و بردباری به نظرات جمعی ریشسفید گوش داد، یادداشتبرداری کرد و قول استمرار آن را داد؛ اقدامی به غایت شایسته و قابل تقدیر. در همین جا فرصت را مغتنم شمرده و از همکاران شرکتکننده در این جلسه درخواست دارم نظرات مطرحشده خود را از طریق نشر در رسانهها در اختیار افکار عمومی قرار دهند. تردید ندارم که مرکز دیپلماسی عمومی و رسانهای وزارت امور خارجه از این امر استقبال و آن را در جهت پیشبرد اهداف مرکز تلقی خواهد کرد.
به منظور فتح باب پیشنهاد، اجازه میخواهم مطالب مطروحه در آن جلسه از جانب این قلم را به اختصار در این یادداشت ذکر کنم. با این توضیح که بنده در زمره نفرات آخری بودم که زبان به صحبت گشودم. دلیل آن هم این بود که مطالب همکاران آنچنان عمیق، کارشناسانه و برآمده از چند دهه تجربه در عرصه بینالمللی و دغدغهمند برای کشور بود که واقعا نیازی به تکرار نداشت.
۱ -ضرورت ترمیم چهره کشور که مخدوش شده است: این مهم در دو حوزه داخلی و خارجی است. در بخش اول نیازمند ترمیم شکافها و گسلهای دولت - ملت هستیم. باید بپذیریم که این گسلها میتواند متضمن مخاطرات جبرانناپذیری برای کشور باشد.
بخش دوم بازسازی سیاست خارجی و ریلگذاری معطوف به کاهش تنش، اعتمادزایی و تصحیح چهره ایران در جهان است. پیشدرآمد این مهم قبول این واقعیت تلخ و شکلگیری اراده قوی برای عبور از این شرایط است که کشور گرفتار آن است. مسئولیت ذاتی و قانونی وزارت امور خارجه تحقق این مهم است. شورای عالی امنیت ملی (شعام) بالاترین مرجع سیاستگذار و تصمیمساز در سیاست خارجی است که مبتنی بر قانون، وزارت امور خارجه تنها مجری آن سیاستهاست. در واقع وزارت امور خارجه پنجره کشور به جهان و سخنگوی آن به مثابه شیشه این پنجره است. هر چه شیشه کدرتر باشد، زیباییهای پنجره و ساختمان در منظر و مرئای بیننده زشت و بیقواره جلوه خواهد کرد.
۲- باید سیاستی اتخاذ شود که در جهان در سیاست خارجی «فقط یک صدا» از کشور شنیده شود. بدین معنا که «موضع رسمی» در تحولات مهم از زبان یک نهاد رسمی بیان شود. این نهاد جایی جز وزارت خارجه نیست. در همه جا موضع رسمی کشورها از زبان رئیسجمهور (نخستوزیر بسته به نوع حکومت) و وزارت خارجه (وزیر و سخنگوی وزارتخانه) بیان میشود. پذیرفته نیست کشور دهها سخنگو داشته باشد و هر یک با یک کلام هزینه سنگینی بتراشد اما در مقابل هیچکس پاسخگو نباشد.
۳-در دنیای امروز نقش «لابی»های تأثیرگذار واقعیتی انکارناپذیر است. قصد قیاس ندارم ولی تأثیرات لابی معرف یهود در آمریکا (آیپک) مشتی از خروار و البته از مهمترین آنها در جهان است.
با وجود آسیبهای چهره انقلاب و نظام در سه دهه اخیر، بازسازی این چهره با اتخاذ رویکردهای خلاقانه در دیپلماسی رسمی و البته مبتنی بر منافع ملی، نمیتوان و نباید از «لابی»های تأثیرگذار در لایههای مختلف و متکثر جهان اعم از کشورهای غرب، قدرتهای نوظهور و مهمتر از آن بین کنشگران بیشمار در کشورهای جهان غافل ماند. ایران کشوری بزرگ با تاریخی مشعشع است که هنوز از وزن و جایگاه بالایی در جهان و در بین روشنفکران برخوردار است. محصورکردن ایران در بین چند کشور یا گروه و سازمان به یقین نمیتواند متضمن پیشبرد اهداف متعالی کشور باشد.
۴) دنیایی که ما در آن زندگی میکنیم، نه سیاه است و نه سفید. هیچ کشوری در جهان نه شر مطلق است و نه خیر جامع و تمام. هنر سیاستورزی و دیپلماسی هوشمندانه حرکت ماهرانه در این جهان پرتلاطم است. ضربالمثل معروف «هیچ گربهای به خاطر رضای خدا موش نمیگیرد»: واقعیت حاکم بر روابط کشورها در نظام بینالمللی است. اصل حاکم بر روابط ایران با هر کشوری «تمامیت ارضی و منافع ملی» است و لاغیر.
۵) تقریبا قریب به اتفاق همکاران شرکتکننده در آن جلسه بر تنازل غیرقابل قبول جایگاه وزارت خارجه در کشور تأکید داشتند که نگارنده نیز با وجود تکراریبودن به دلیل اهمیت به آن پرداختم. سوگمندانه باید اعتراف کرد که این سقوط آزاد از زمان دولت معجزه هزاره سوم آغاز شد که کموبیش در دولتهای بعد از آن هم ادامه یافت.
به تصریح یکی، دو نفر از دوستان حاضر در جلسه، بدنه کارشناسی وزارت خارجه حتی در شرایط کنونی از دیگر نهادهایی که پا در گلیم وزارت خارجه کرده و به ایفای نقش میپردازند، با فاصله بسیار زیادی کارشناستر است، سازوکار و روشهای گفتوگو با جهان را میشناسد و برای استفاده از فرصتهای متعدد بینالمللی آمادگی دارد و از مهارت لازم برخوردار است.
شایسته نیست با برونسپاری وظایف ذاتی و قانونی این دستگاه برخوردار از متخصصان تحصیلکرده و دیپلماتهای ورزیده در حاشیه قرار گیرد. پند شیخ اجل سعدی شیرازی در حکایت آن دو برادر را نصبالعین خود قرار دهیم.
کورش شجاعی
تجاوز بامداد شنبه پنجم آبان ماه رژیم صهیونی به حریم کشورمان و حمله به نقاطی از ایلام،تهران و خوزستان گناهی نابخشودنی و «غلطی» بود که قطعا در موعد و شرایط مقتضی باید پاسخی «درخور»،«حساب شده» و «بازدارنده» به آن داد. جدا از این مسئله مهم و اساسی که مسئولان سیاسی و نظامی کشور باید به بهترین شکل ممکن آن را تدارک و اجرایی کنند، به چند نکته مهم اشاره می کنم.
ارتش صهیونی چرا به حریم ایران تجاوز کرد؟
رژیم خونخوار صهیونی فقط در یک سال اخیر بیش از ۴۲هزار انسان را در غزه قتل عام کرده ،در این «نسل کشی»آشکار ۱۰هزار کودک معصوم ، ۱۰هزار زن بی پناه و بی گناه و ۲۲ هزار مرد پیر و جوان قربانی جنایت های جنگی «باند»حاکم بر سرزمین های اشغالی شده اند که به روایت آمار پیکر حدود۹هزار نفر از قربانیان این بزرگ ترین جنایت قرن همچنان زیر آوارها باقی مانده است. نکته مهم این که غاصبان صهیونیست پس از این همه کشتار به هیچ یک از ۲ هدف اصلی خود یعنی «نابودی حماس» و«آزاد کردن اسیران»خود حتی پس از ترور ناجوانمردانه اسماعیل هنیه ،سیدحسن نصرا...،یحیی سنوار و ... دست نیافتند.
تجاوز و حمله وحشیانه ارتش صهیونی به لبنان نیز علی رغم کشتار بیش از ۲هزار انسان بی گناه و بمباران زیرساخت های این کشور با این که رژیم را متحمل تلفات و خسارت های زیادی کرده اما به دستاورد مهمی نرسیده که مهم ترین هدف ایجاد تفرقه در بین مردم لبنان و دست برداشتن حزب ا... و جبهه مقاومت از حمایت از غزه و فلسطین بوده است.
از دیگر سو غاصبان صهیونیست ضرب شست اساسی در عملیات «وعده صادق۱ »و خصوصا «وعده صادق۲» در پاسخ به غلط هایی که کرده بودند ،خوردند و حالا پس از این شکست ها برای ترمیم روحیه ارتش جنایتکار و ساکنان سرزمین های اشغالی به تجاوز هوایی علیه کشورمان اقدام کردند.
اقدامی که پیش از این حمله به مراکز هسته ای،پالایشگاهی و حتی«ترور»در آن توسط رژیم مطرح شده بود،اما به دلایلی که مهم ترین آن ،بیداری ،هوشیاری ،فداکاری و البته قدرت و توانمندی پدافند هوایی ایران بود، کل هجوم ارتش رژیم به زدن چندنقطه نظامی در کشور با پرتاپ موشک های«هواپایه» از جنگنده های F۳۵آمریکایی محدود شد، آن هم ۱۰۰کیلومتر دورتر از مرزهای ایران و با استفاده از فضایی که در عراق در اختیار آمریکایی ها قرار دارد.
نقش پدافند هوایی در مقابله با تجاوز
قدرت پدافند هوایی ایران علاوه بر هدف قراردادن تعداد قابل توجهی از موشک های پرتاب شده، به موفقیت بزرگتر نظامی دیگری دست یافت و آن هم جلوگیری از ورود جنگنده های اسرائیلی به حریم و فضای کشورمان بود که این مهم را می توان حتی بخشی از عملیات «وعده صادق۳» برشمرد. مسئله مهمی که از زوایای گوناگون توسط نظامیان خبره کشورمان قابل بررسی و تبیین است،که البته شاید این زمان به لحاظ مسائل نظامی و امنیتی هنوز برای تبیین آن زود باشد.
بر این اساس گرچه رژیم به حریم کشورمان تجاوز و غلطی فاحش کرد اما نتیجه این اقدامش نیز چیزی جز شکست و دست نیافتن به اهدافش نبود. نکته حائز اهمیت این که، غلط و تجاوز رژیم را مردم و خصوصا مسئولان نه باید «بزرگ نمایی» کنند و نه «کوچک انگاری» و بر این اساس تجاوز و غلط رژیم صهیونی باید به گونه ای پاسخ داده شود که علاوه بر «بازدارندگی»،«محاسبات غلط» صهیونیست ها را درباره ایران آشکارتر کند و این پاسخ آنچنان توسط مسئولان سیاسی و نظامی کشورمان تدارک شود که سران صهیونیست بفهمند ایران و ایرانی و جوانان ایرانی چیستند وکیستند؟! پاسخی که به فرموده رهبر حکیم انقلاب براساس «مصالح مردم و کشور» باشد.
افتخارآفرینی دیگربار ارتش قهرمان
مقابله موفق پدافند هوایی کشورمان با تجاوز ارتش صهیونی چند نکته مهم را آشکارتر کرد:
۱-نشان داد که ایران قوی حالا و دراین زمانه به خاطر باور به توانمندی های فرزندان عزیزش علاوه بر توان بسیار قوی«آفندی» توان کم نظیر«پدافندی» را به دست آورده است.
۲-این موفقیت در مقابله با تجاوز رژیم اشغالگر به تمامی کشورهای منطقه و فرامنطقه ای نشان داد زمان جولان موشک ها و هواپیماهایشان در حریم ایران اسلامی مدت هاست که به پایان رسیده.
۳-اعتماد و علاقه مردم را به «ارتش قهرمان»ایران بیش ازپیش و دوصد چندان کرد.
۴-این دفاع جانانه از حریم کشورمان توسط پدافند هوایی ارتش جمهوری اسلامی و دیگر دست اندرکاران حفاظت از حریم هوایی کشور موجب تقویت هرچه بیشتر «همگرایی» و «هم افزایی» نیروهای مدافع دین و میهن شد.
۵-این تجربه عینی و میدانی در دفاع از فضا و حریم کشور نشان داد، قوی شدن و حرکت به سمت «ایران قوی» در تمامی عرصه های علمی، فنی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، دفاعی، تجهیزاتی، دیپلماسی و... تنها راه حفظ استقلال ،عزت ،تمامیت ارضی ،امنیت،اقتدار و حفظ حرمت و کرامت ایران و ایرانی است.
۶-این بیداری، هوشیاری و مقابله جانانه پدافند هوایی کشور با تجاوز هوایی ارتش صهیونی علاوه بر این که قدرت، اقتدار، عزت، هیمنه و افتخارآفرینی ارتش جمهوری اسلامی را بار دیگر در پیش چشم مردم کشورمان به منصه ظهور گذاشت ، قدرت نمایی آشکاری در مقابل دشمنان و بدخواهان ایران و ایرانی شد.
۷- «ارتش پرافتخار»ایران با این دفاع جانانه از حریم دین و میهن و تقدیم ۴شهید بزرگوار در این راه مقدس (شهید گروهبان یکم محمدمهدی شاهرخی فر-شهید استوار یکم مهدی نقوی-شهید سرگرد سجاد منصوری و شهید سرگرد حمزه جهان دیده که این نوشته متبرک به نام این عزیزان است) علاوه بر بیش از ۴۸هزار شهیدی که در دوران دفاع مقدس تقدیم استقلال و عزت و مانایی دین و میهن و دفاع از ناموس وطن کرده، دیگر بار ثابت کرد که این رزم آوران سلحشور و گُردان عرصه میدان حمایت از دین و میهن و ملت بزرگ ایران،این سروقامتان ستبر سینه و حافظان حرمت وطن، این بزرگ مردان رزم آور پاکباز بی ادعا ،این مردان مرد و قامت برافراشتگان و کمر همت بستگان حفاظت از ایران و ایرانی همیشه و همچنان و تا پای جان بر سر میثاق خود با خدا و قرآن و ملت و ولایت برای حفاظت از کیان دین و میهن و در اهتزاز ماندن پرچم ایران بزرگ و عزیز و مقتدر محکم و استوار ایستاده اند. درود بی کران الهی و سلام و مهر خالصانه همه ایرانیان نثار تمامی حافظان حریم دین ومیهن.
بر دست و بازوی تمامی حافظان استقلال و امنیت و رزم آوران و شهیدان و جانبازان و آزادگان و خانواده های محترم ایشان بوسه عشق و ارادت می زنم و بر این بوسه بسی افتخار می کنم.
یاد همه شهیدان نیروی انتظامی و مرزبانان عزیز،خصوصا ۱۰شهید سرافراز واقعه گوهر کوه تفتان را گرامی می دارم. اگر عمر و فرصتی بود به زودی در یادداشتی دیگر قلم ناچیز و الکن خویش را به نام ایشان نیز متبرک خواهم کرد.