صفحه نخست >>  عمومی >> ویژه ها
تاریخ انتشار : ۰۶ آذر ۱۴۰۳ - ۰۷:۵۲  ، 
کد خبر : ۳۶۸۹۸۵

یادداشت روزنامه‌های سه‌شنبه ۶ آذر ۱۴۰۳

سه رخداد راهبردی در یک هفته علیه رژیم غاصب، تفکر بسیجی راه درمان تحقیر ملت‌ها، ۳شمایل کابینه ترامپ؛ یادداشت برخی از روزنامه‌های امروز می‌باشد.

عناوین اخبار روزنامه کيهان در روز سه‌شنبه ۶ آذر

سه رخداد راهبردی در یک هفته علیه رژیم غاصب 

 سعدالله زارعی 
در زمانی به‌هم پیوسته و کوتاه سه رخداد مهم و تأثیرگذار بین‌المللی که به‌طور جداگانه و با همدیگر «راهبردی» به حساب می‌‌آیند را شاهد بودیم؛ طرح قطعنامه ناظر به توقف جنگ و خارج شدن کامل نظامیان رژیم غاصب از غزه، صدور حکم بازداشت سران رژیم غاصب از سوی دیوان بین‌المللی کیفری لاهه (ICC) و رد شدن طرح آمریکا علیه لبنان. در هر سه مورد که طی کمتر از یک هفته رخ داد، موضع رژیم صهیونیستی را تضعیف و شکست آن را ترسیم کرد. این سه ماجرا در واقع از یک روند مشخص و عینی میان جبهه مقاومت و جبهه استکبار خبر می‌دهد، روندی که باید پایه‌های اصلی هر تحلیل درباره وضعیت و افق جنگ کنونی باشد. کما اینکه در مراکز فکری و تصمیم‌گیری دنیا به این روند استناد و تکیه می‌شود. کاملاً پیداست که هم این رخدادها و هم استفاده از این رخدادها و روند در تحلیل صحنه، با منافع و مصالح آمریکا و رژیم غاصب منافات دارد چه اینکه شاهد مخالفت دولت‌های آمریکا و اسرائیل در هر سه این رخداد و این روند هستیم. آمریکا و رژیم صهیونی بسیار علاقه دارند که خود را در موضع برتر نشان داده و جنگ غزه و جنگ لبنان صرفاً از زاویه تخریب یکباره ساختمان‌های بلندمرتبه در بیروت و غزه و یا از زاویه تعداد شهدا و تعداد مجروحان لبنانی و فلسطینی مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرند چرا که از این تصاویر و آمار می‌توان حس «غلبه بر مقاومت» را در مخاطب ایجاد کرد. 
طرح قطعنامه ناظر به برقراری آتش‌بس و خروج نظامیان و تجهیزات نظامی رژیم غاصب از غزه در جلسه روز چهارشنبه گذشته شورای امنیت سازمان ملل اگرچه با رأی منفی نماینده آمریکا از تصویب نگذشت اما رأی یکپارچه و «آری» 14 عضو شامل چهار عضو دائم و ده عضو دوره‌ای به همراه داشت. در واقع در این صحنه نمایندگان اروپایی، آسیایی و آفریقایی به‌طور یکپارچه هم به ضرورت اخراج ارتش اسرائیل از غزه رأی دادند و آمریکا با رأی منفی خود، در مقابل دنیا قرار گرفت که ترجمه این وضعیت «انزوای سیاسی» آمریکاست. در این صحنه گویا دنیا رژیم غاصب و مهم‌ترین و مؤثرترین حامی آن را مجازات نمود. تأثیرات روانی 14 آری در برابر 1 نه، بر طرفین جنگ این است که جنگ رژیم علیه فلسطین و لبنان، مجرمانه و دفاع فلسطینی‌ها و لبنانی‌ها در مقابل رژیم جنایتکار، عادلانه است. 
کما اینکه حمایت از رژیم غاصب در این جنگ جرم و حمایت از مقاومت در این جنگ عادلانه می‌باشد. این از جنبه روانی است. وقتی مهم‌ترین حامیان 80 سال گذشته اسرائیل، در واقع به صف کسانی می‌پیوندند که رژیم را از اساس نامشروع می‌دانند، وضع سیاسی تضعیف‌شده رژیم و وضع سیاسی تقویت‌شده مقاومت را به نمایش گذاشته‌اند. 
صدور حکم بازداشت سران رژیم از سوی دیوان بین‌المللی کیفری لاهه و اعلام حمایت 124 کشور عضو این دیوان ـ اصطلاحاً امضاکنندگان اساسنامه دیوان ـ در روز پنجشنبه گذشته و اعلام آمادگی اغلب آنها برای بازداشت نتانیاهو و گالانت، اگرچه با سطح جنایت رژیم غاصب تناسب ندارد و رأی دیوان باید به مجازات سنگین‌تر منجر می‌شد، در عین حال یک ضربه مهم حقوقی از سوی مقتدرترین نهاد حقوقی بین‌المللی به حساب می‌‌آید. این دیوان در احکام موقت خود ارتش رژیم غاصب را صراحتاً به «طراحی گرسنگی علیه مردم غزه»، «اعمال خشونت و تحمیل جنگ علیه غیرنظامیان» و «مجازات دستجمعی مرم غزه» که در واقع اعمال نسل‌کشی علیه فلسطینی‌هاست، محکوم کرده است. از این‌رو درست است که به اقتضای محاکم، «اشخاص» مخاطب رأی واقع شده‌اند اما در واقع دولت و ارتش رژیم به موارد فوق محکوم شده‌اند. این داوری بالاترین نهاد حقوقی بین‌المللی، مسئولیت‌های جنگ را متوجه اسرائیل می‌کند و این می‌تواند پیامدهای فراوان مختلفی برای این رژیم داشته باشد. پس از صدور رأی دادگاه، 124 کشور از آن حمایت کرده و تنها سه دولت ـ آمریکا، رژیم غاصب و مجارستان ـ که به عضویت این دادگاه در نیامده‌اند، موضع مخالف گرفتند. این‌جا هم وضع سیاسی رژیم غاصب و حامی اصلی آن یعنی آمریکا معلوم می‌شود. کما اینکه موقعیت کنونی فلسطین در عرصه بین‌الملل را هم نشان می‌دهد. 
یک رخداد مهم دیگر در این زمان، شکست تلاش‌های آمریکا و رژیم برای تحمیل یک طرح پرپیامد به لبنان و مقاومت در هفته گذشته بود. رژیم غاصب یک ماه پس از آنکه اعلام کرده بود، طی سه هفته حدفاصل مرز تا نهر لبنان را به اشغال درمی‌آورد، متوجه سختی کار در زمین شد و لذا به سمت یک طرح سیاسی رفت و گمان کرد وضعیت خاص زمانی حزب‌الله، موجب پذیرش آن می‌شود. اسرائیل و آمریکا در این طرح سیاسی به‌طور مرموزانه «خلع سلاح حزب‌الله»، «اخراج از نزدیک‌ترین جبهه آن با اسرائیل»، «صدور مجوز دائمی عملیات‌های اطلاعاتی و رزمی اسرائیل در لبنان» و «فرماندهی کمیته مشترک آمریکا، انگلیس و فرانسه-و در واقع فرماندهی ارتش غاصب اسرائیل- بر نیروهای یونیفل و نیروهای ارتش لبنان در جنوب لیتانی» را گنجانده بودند که از سوی لبنان و مقاومت آن رد شد. آمریکایی‌ها که با سر و صدا از طرح توقف جنگ علیه لبنان حرف می‌زدند، گمان نمی‌کردند حزب‌الله روی نظرات خود بایستد، اما علی‌رغم آنکه حزب‌الله تحت سنگین‌ترین فشارها قرار داشت، بر ضرورت تغییر بندهای مورد اشاره تأکید کرد و در نهایت نماینده ویژه رئیس‌جمهور آمریکا پس از ناکامی از تحمیل موارد فوق، بیروت را ترک کرد. در این میان ارتش اسرائیل برای آنکه نشان دهد مخالفت حزب‌الله با این طرح، استقبال آن از خطر می‌باشد، بلافاصله دور جدیدی از حملات را متوجه لبنان کرد و این تهاجم در روز شنبه و با حمله رژیم به «بیروت غربی»(یا بیروت سنی در مقابل بیروت مسیحی و بیروت شیعه) به اوج رسید. 
کما اینکه حزب‌الله لبنان در این روز با شلیک حدود 400 پرتابه جنگی شامل انواعی از 200 موشک، اسرائیل را زیر سخت‌ترین فشارها قرار داد. رد تحمیل‌های اسرائیلی ـ آمریکایی از یک‌سو و مقاومت شدید در برابر مرحله دوم عملیات تهاجم زمینی اسرائیل در واقع ثابت کرد حزب‌الله نه تنها بر سر دوراهی یا تسلیم یا مرگ قرار ندارد، حتی می‌تواند در یک فضای کاملاً طبیعی به قدرت و مقاومت خود ضریب بدهد. از آن طرف شروع مرحله دوم عملیات زمینی اسرائیل، در واقع تکرار مرحله قبلی است که به دلیل شکست به سمت طرح سیاسی رفته است. پس عملیات مرحله دوم در واقع تکرار گام زدن در جاده‌ای است که قبلاً طی شده و راه به جایی نبرده است. 
رژیم اسرائیل و ارتش آن البته برای اینکه چنین نگاهی از صحنه جنگ برداشته شود، طی 4 ـ 5 روز گذشته به تبلیغات سیاسی و عملیات روانی درخصوص پیشرفت وسیع در دو محور شرقی و غربی دست زد. 
روز شنبه این تبلیغات در اوج بود. ولی واقعیت این است که هنرنمایی سازمان اطلاعاتی اسرائیل در شناسایی موقعیت‌ها و نفرات مؤثر و موقعیت‌های مهم حزب‌الله به انتها رسیده و از این‌رو عملیات نظامی جنگنده‌های اسرائیلی در روز شنبه وارد فضای کور علیه سه ساختمان بلندمرتبه در بیروت غربی شد در نتیجه بمباران شنبه بیروت غربی حتی یک عضو عادی حزب‌الله به شهادت نرسید. این عملیات نشان داد بانک سیستم اطلاعاتی رژیم خالی شده است. در صحنه زمینی هم تلاش سنگین اسرائیل در روزهای شنبه و یکشنبه گذشته با بن‌بست سنگینی مواجه گردید. 
وقتی این سه واقعه مهم را کنار هم قرار می‌دهیم، می‌توانیم وضعیت رژیم و وضع حامیان و وضع حمایت از رژیم را به خوبی تحلیل کنیم. 
افق این جنگ هم از این طریق قابل مشاهده است؛ این جنگ ادامه پیدا می‌کند چرا که اسرائیل نمی‌تواند شکست از حزب‌الله را بپذیرد. پذیرش این شکست، به دلیل فضائی که پس از شکست آن در داخل اسرائیل پدید می‌آید، رژیم را متلاشی می‌کند. چنین پایانی حتماً به یک موج فرار یهودیان و خروج چند میلیونی آنان منجر می‌شود. بنابراین رژیم در شرایطی است که ناچار است جنگ را ادامه بدهد. 
یک وجه دیگر شکست قطعی اسرائیل است. جنگ با این مختصات، جنگی مخرب است، اما جنگی نیست که آغازگر آن را به نتیجه برساند. جنگی که بدون افق ادامه پیدا کند، هر روز حامیان خود را از دست می‌دهد و اسرائیل باید جنگ را در فضای انزوا ادامه دهد و این در حالی است که طرف مقابل در هر ضربه‌ای که به اسرائیل می‌زند، به مشروعیت بالاتری دست پیدا می‌کند.
در صحنه حمایت کشورهای اروپایی از رأی دیوان بین‌المللی کیفری لاهه علیه سران رژیم، مشخص شد که جنگ علیه غزه و لبنان با مختصات کنونی ـ جنایات آشکار علیه کودکان، زنان و... و تخریب سنگین منازل ـ اروپا را هم با عواقب سنگین مواجه می‌گرداند. رأی مثبت انگلیس و رأی مثبت فرانسه به قطعنامه ضداسرائیلی اخیر شورای امنیت و اعلام اجرای رأی لاهه علیه سران رژیم غاصب، نوعی دفاع از خود بود. یعنی انگلیس در دفاع از منافع و حیثیت خود، جنگ با شیوه کنونی اسرائیل را شدیداً خسارت‌بار ارزیابی می‌کند وگرنه اگر اسرائیلی وجود دارد، محصول حمایت‌های شدید این کشور در طول یک قرن می‌باشد. جنایات اسرائیل به گونه‌ای است که منافع مشروع و نامشروع دولت‌های غربی را به‌خصوص در ممالک اسلامی به خطر می‌اندازد و هر طرح اقتصادی و غیراقتصادی آن در مناطق مسلمانان را با مانع مواجه می‌گرداند. در واقع امروز اسرائیل به دلیل خوی جنایت‌آفرینی‌اش، برای منطقه و کشورهای اسلامی «خطر بزرگ» و برای دولت‌های دیگر «ضرر بزرگ» می‌باشد. با این وصف اسرائیل چه افقی غیر از نابودی دارد؟  
عناوین اخبار روزنامه جوان در روز سه‌شنبه ۶ آذر

تفکر بسیجی راه درمان تحقیر ملت‌ها

سیدعبدالله متولیان

رهبر معظم انقلاب در دیدار بسیجیان (۵ آذرماه ۱۴۰۳) از هنر و قدرت امام راحل در تبدیل تهدید دشمن به فرصت با خلق بسیج مستضعفین به عنوان پدیده‌ای بی‌نظیر که از متن فرهنگ و هویت ملی و تاریخ کهن ایران جوشیده است یاد کرده و جوشش و تقویت ایمان و اعتماد به نفس (خداباوری و خودباوری) در منظومه و شبکه بسیج را دو پایه اصلی خنثی کننده توطئه دشمن برای تحقیر ملت ایران برشمردند. خداباوری و خودباوری مردم که در قالب تفکر و فرهنگ بسیجی متجلی شده، باطل‌السحر همه تلاش‌های سلطه‌گران و مستکبران غربی برای تحقیر و به تسلیم واداشتن ملت ایران است. 
بررسی تحولات تاریخی کشور‌های اسلامی به ویژه در منطقه غرب آسیا در قرن‌های اخیر نشان می‌دهد استعمارگران و کشور‌های سلطه‌گر غربی برای تسلط بر کشور‌های اسلامی مجموعه‌ای از اقدامات نظیر «تجزیه دو امپراتوری بزرگ ایران و عثمانی»، «شکل بندی مرز کشور‌ها بر اساس اختلافات دائمی مرزی»، «فرقه‌سازی بهائیت و وهابیت»، «تشدید جنگ‌های مذهبی و قومی» را تدارک دیده و به اجرا گذاشتند. 
از میان همه روش‌های مستکبران و سلطه‌گران غربی برای تسلط بر جهان اسلام، آن که نقش زیربنایی و ریشه‌ای دارد، موضوع تحقیر ملت‌ها است. بررسی تاریخ فراز و فرود تمدنی ملت‌ها و کشورها، به عیان گواهی می‌دهد که در طول تاریخ، هیچ ملتی تحت انقیاد و سلطه درنیامده، مگر آنکه در دام خودتحقیری و پذیرش پست‌تر بودن خویش از یکسو و برتر دانستن فرهنگ سلطه‌گران از سوی دیگر گرفتار شده باشد. پیدایش و تقویت تفکر غرب‌زدگی در عصر پهلوی، به عنوان یک راهبرد دقیق و چاره ساز از سوی غرب در همین راستا قابل تحلیل است. منطق استکبار بر تحقیر هرچه بیشتر ملت‌ها به عنوان مقدمه قطعی تسلیم‌سازی و به اطاعت کشاندن کشور‌ها و ملت‌ها استوار است و این دقیقاً و بی‌کم و کاست همان کاری بود که رضاخان و فرزندش محمدرضا برای اربابان غربی انجام داده بودند. 
مرور خاطرات محمدرضا پهلوی گویای این حقیقت تلخ است که خاندان پهلوی بر اساس خودتحقیری و باور به این موضوع که بدون استعانت از قدرت‌های خارجی، هرگز قادر به اداره امور کشور نیستند، ضمن دریافت رشوه با تن دادن به قرارداد‌های ذلت بار، اداره امور کشور را به بیگانگان واگذار کرده و زمینه تشدید: «تحقیر ملی»، «باور به ناتوانی حتی در ساخت آفتابه گلی» و «تخریب خداباوری و خودباوری» را (تا جایی که سگ امریکایی بر هر یک از ملت ایران اولویت و شرف داشت) فراهم می‌کردند. شاه و دولتمردان خوشگذران با دریافت مبالغ کلان، تطمیع می‌شدند و مصالح عمومی جامعه را قربانی منافع خویش و بیگانه می‌ساختند. حتی شخصیت‌های سیاسی، چون دکتر مصدق نیز به کرات تأسف و تأثر خود را از دخالت بیگانگان در همه سطوح کشور ابراز داشته اند: «.. کدام مجلس؟ همان مجلس که در زمان تسلط شاه فقید هیچ وکیلی به مجلس نرفت مگر با تصویب سفارت انگلیس و باز همان مجلس که رئیس آن را یک اکثریت متکی به سیاست بیگانه انتخاب نمود». 
اساس حرکت بنیادین حضرت امام خمینی از همان سال‌های آغازین نهضت در سال ۱۳۴۱ بر تقویت خداباوری و خودباوری استوار بوده است. امام راحل با فرمان تشکیل بسیج مستضعفین در همان روز‌ها و ماه‌های اول انقلاب، پایه گذار مکتب فکری و اندیشه‌ای شد که ملت ایران را در سلسله طولی در مسیر «تسلیم در برابر خدا»، «توکل و تکیه به نصرت و کمک خداوند» و «اعتماد، باور و یقین به وعده خدا» و در سلسله عرضی در مسیر «کشف ظرفیت‌های خود اعم از جسمی، روحی و قلبی، فکری و...»، «ظهور و بروز عملی ظرفیت‌های شناسایی شده» و «به کارگیری همه ظرفیت‌ها برای عزت‌مندی ملی و عبور از همه بن‌بست‌ها و تحقیر دشمن» قرار داد. با این وصف قاطعانه می‌توان گفت فرهنگ، تفکر و مکتب بسیج، کشور و انقلاب اسلامی را بیمه کرده است. 
امروز تفکر و اندیشه بسیج، نه تنها در جهان اسلام و منطقه غرب آسیا میدان دار شکل‌گیری محور و جبهه مقاومت بر اساس دو پایه ایمان به خدا و اعتماد به نفس رزمندگان مقاومت شده است، بلکه از مرز‌های جغرافیایی جهان اسلام عبور و گفتمان مقاومت در برابر ظالمان، مستکبران و سلطه‌گران را برای عدالت‌خواهی در سطح جهان فراگیر کرده است. این حقیقت، انکارناپذیر است که امپراتوری رسانه‌ای غرب در برابر گسترش فرهنگ ظلم ستیز و مقاومت بسیجی، ناتوان و عاجز شده است و رفته رفته ملت‌های دربند با تکیه بر فرهنگ بسیج، راه خود را برای درهم شکستن و رهایی ملت‌ها از زنجیر‌های تحقیر پیدا می‌کنند. در خاتمه، این وجیزه را به بخشی از آخرین فرمایش حضرت روح‌الله درباره بسیج مزین می‌کنیم که فرموده‌اند: «.. بسیج شجره طیبه و درخت تناور و پرثمری است که شکوفه‌های آن بوی بهار وصل و طراوت یقین و حدیث عشق می‌دهد. بسیج مدرسه عشق و مکتب شاهدان و شهیدان گمنامی است که پیروانش بر گلدسته‌های رفیع آن، اذان شهادت و رشادت سر داده‌اند. بسیج میقات پابرهنگان و معراج اندیشه پاک اسلامی است که تربیت یافتگان آن، نام و نشان در گمنامی و بی‌نشانی گرفته‌اند. بسیج لشکر مخلص خداست که دفتر تشکل آن را همه مجاهدان از اولین تا آخرین امضا نموده‌اند».

عناوین اخبار روزنامه آرمان امروز در روز سه‌شنبه ۶ آذر

۳شمایل کابینه ترامپ

مهدی تدینی

در کابینه ترامپ یک نام بیش از دیگران به چشم می آید.
هگست از آن دست اسرائیل‌دوستان است که معتقد به حمایت کامل از تل‌آویو است. در همان سال ۲۰۱۸ در کنفرانسی که در هتل کینگ داوید در بیت‌المقدس/اورشلیم برگزار می‌شد، همه‌چیزِ اسرائیل را «معجزه» خواند و مشتاقانه از اعجازهای بعدی سخن گفت. در سخنان پرشوری که با تشویق حضار روبرو بود می‌گفت: ۱۹۱۷ معجزه رخ داد (صدور بیانیۀ بالفور که در آن انگلستان قول یک خانه یا میهن را به یهودیان داد)، در ۱۹۴۸ معجزه رخ داد (وقتی اسرائیل اعلام موجودیت کرد)، در ۱۹۶۷ معجزه رخ داد (شکست اعراب در جنگ شش‌روزه و تصرف بیت‌المقدس/اورشلیم توسط اسرائیل)
. البته ۲۰۱۷ نیز به اعتقاد او معجزۀ دیگری رخ داده بود، وقتی ترامپ اورشلیم را به عنوان پایتخت اسرائیل به رسمیت شناخت و در نهایت نتیجه گرفت معجزات دیگری هم رخ خواهد داد و معبد یهودیان دوباره برپا خواهد شد؛ البته با کمک همه‌جانبۀ آمریکا ــ و البته هگست چیزی تحت عنوان «کرانۀ  باختری» نمی‌شناسد. از نظر او آن منطقه یهودا و سامره و بخشی از اسرائیل است.
هگست همین‌قدر که صهیون‌دوست است، با مخالفان صهیون نیز دشمن است. به همین خاطر در دور پیشین ریاست‌جمهوری ترامپ معتقد بود آمریکا باید انبارهای تسلیحاتی ایران را بمباران کند، حتی اگر در مراکز فرهنگی قرار داشته باشند. هنوز شک دارید که اگر نتانیاهو می‌خواست وزیر دفاعی برای آمریکا انتخاب کند، همین هگست را انتخاب می‌کرد؟
اما برویم سراغ وزیر خارجۀ ترامپ. مارکو روبیو؛ سیاستمدار نومحافظه‌کار کوبایی‌تبار که چندان با آن دولتِ انزواگرا که انتظار می‌رفت ترامپ بچیند، جور درنمی‌آید، زیرا روبیو مانند نئوکان‌ها معتقد است آمریکا باید در جهان مداخله کند. روبیو منتقد سرسخت اوباما و بایدن بود؛ چه در سیاست داخلی و چه خارجی. از نظر او، اوباما مقصر وضعیت سوریه بود، زیرا در سرنگونی اسد تعلل کرد. او اوباما را به دلیل گشایش‌هایی که برای کوبای کمونیست انجام داده بود سخت ملامت می‌کرد.
اجازه دهید در مورد روبیو هم بسنده کنم به دیدگاه‌هایش دربارۀ اسرائیل و جمهوری اسلامی ایران. بعید است فرق چندانی میان روبیو و هگست باشد. بهتر است زیاد راه دور نروم و همین ماه‌های اخیر را یادآوری کنم. پس از حملۀ موشکی ایران به اسرائیل، روبیو از اسرائیل خواست با قدرت به این حملات پاسخ دهد. او در بیانیه‌اش گفت اسرائیل حق دارد به گونه‌ای نامتناسب به این تهدید پاسخ دهد ــ در اینجا تعبیر «نامتناسب» مفهوم کلیدی است. او در شبکه‌های اجتماعی نوشت: «اسرائیل باید همان‌گونه به ایران پاسخ دهد که اگر کشوری ۱۸۰ موشک به سمت ما شلیک کند، آمریکا پاسخ می‌دهد.» نظر او دربارۀ درگیری با حزب‌الله هم همین‌قدر بی‌مماشات است. روبیو به سخره می‌گفت بایدن با ایران مانند «دیپلمات‌های بلژیکی در سازمان ملل» رفتار می‌کند. نتیجۀ روشنی که از دیدگاه‌های روبیو می‌توان گرفت این است که او در مقام وزیر خارجۀ آمریکا نه تنها جلوی دست دولت اسرائیل را نمی‌گیرد، بلکه پشتیبانی بی‌پروا هم خواهد بود.
نُه ماه پیش نوشتم نتانیاهو جنگ را ادامه می‌دهد تا ترامپ را به کاخ سفید برگرداند، زیرا این جنگ در هر حال باعث ریزشی دوـ‌سه‌درصدی در رأی هریس می‌شد (و همین کمک بزرگی به ترامپ بود). البته نه فقط نتانیاهو، بلکه طبق نظرسنجی‌ها قریب هفتاد درصد اسرائیلی‌ها طرفدار ترامپ‌اند. حال با این ترکیب دولت او، تصور گشایش در مذاکره با آمریکا متوهمانه به نظر می‌رسد، در حالی که از دیگر سو، بده‌بستانی هم میان پوتین و ترامپ سر اوکراین در راه است که امیدواریم ایران بازندۀ آن نباشد.

روزنامه تاریخ ۶ آذر ۱۴۰۳

حکم عقلانیت به سود پیروزی مقاومت

 حامد رحیم پور 

در فضای پرالتهاب منطقه و در میان انبوهی از اخبار جنایات رژیم صهیونیستی، بیانات روز گذشته رهبر انقلاب در جمع بسیجیان، نقشه‌ای راهبردی و تحلیلی را برای تقویت امید و ایمان به توانایی‌های ملت‌های جبهه مقاومت ارائه کرد. این سخنان، ضمن پرداختن به ریشه‌های تاریخی تحقیر ملی، به شکلی هوشمندانه گفتمان «خداباوری و خودباوری» را به‌عنوان مبنای پیشرفت و مقاومت معرفی کرد. اما چه ابعادی در این بیانات وجود دارد که آن را از سخنان معمولی فراتر می‎برد و به یک استراتژی عملیاتی تبدیل می‎کند؟ یکی از نکات کلیدی بیانات، تأکید بر اثرات روانی جنایات رژیم صهیونیستی بود. حجم بالای خشونت‌ها و حماقت‌های این رژیم، هرچند برای برخی منجر به ناامیدی شده است، اما در نگاه رهبر انقلاب، به‌جای تحلیل صرفاً احساسی، از زاویه‌ای راهبردی بررسی شد. ایشان جنایات دشمن را نه به‌عنوان نشانه‌ای از پیروزی نهایی آن، بلکه عاملی برای بیداری بیشتر ملت‌ها و تقویت جبهه مقاومت دانستند و فرمودند: «جوان غیور فلسطینی و لبنانی از هر صنفی وقتی می‌بیند چه در میدان مبارزه باشد چه نباشد، در معرض بمباران و خطر مرگ است راهی جز مبارزه و مقاومت برای خود باقی نمی‌بیند؛ بنابراین احمق‌های جنایتکار در واقع به دست خود در حال توسعه جبهه مقاومت هستند». این دیدگاه عقلانی و منطقی، بر اساس تجربه تاریخی و منطق الهی که «ظلم پایدار نمی‌ماند»، از دل وحشت، امیدی استراتژیک استخراج می کند. سکاندار نظام اسلامی همچنین با بازگشتی هوشمندانه به تاریخ دوران قاجار و پهلوی، به یکی از چالش‌های اساسی جامعه ایرانی اشاره کردند: «حس تحقیر ملی». از دست دادن سرزمین‌ها، قراردادهای ننگین و تسلط بیگانگان بر مقدرات کشور، همگی نقاط سیاهی در تاریخ ایران بودند که روحیه جمعی ملت را تضعیف کردند. اما این بازگشت به گذشته، صرفاً به بازخوانی دردها محدود نشد؛ بلکه به ارائه راه‌حلی مؤثر ختم شد: «خداباوری و خودباوری». رهبر انقلاب تبیین کردند که چگونه این دو عنصر در دوران امام خمینی(ره) به اهرم‌هایی برای تغییر مسیر تاریخ تبدیل شدند و از دل تحقیر، عزتی بی‌سابقه پدید آوردند. تمرکز بر خداباوری و خودباوری در بیانات، فراتر از یک توصیه اخلاقی بود. این مفاهیم به‌عنوان ستون‌های اصلی مقاومت و پیشرفت، به شکلی ملموس و عملیاتی برای جوانان تبیین شدند؛ به گونه ای که هر سنخ موفقیت، مستلزم اتکا به سنت‌های الهی و ایمان به توانمندی‌های داخلی است. این پیام در شرایطی که برخی در داخل کشور خواسته یا ناخواسته نسخه تسلیم در برابر استکبار را تجویز می‌کنند، جایگاهی حیاتی دارد. در واقع، تأکید بر توانمندی ملی، مقابله‌ای مستقیم با گفتمان «نمی‌توانید» است که توسط دشمن و عوامل داخلی آن تقویت می‌شود. یکی دیگر از برجسته‌ترین نکات این سخنان، ارتباط بین امید و توانمندی بود. رهبر انقلاب با استفاده از مثال‌های تاریخی و عینی، به‌ویژه نقش بسیج در دوران دفاع مقدس، تاکید کردند که امید واقعی زمانی معنا پیدا می‌کند که با توانمندی همراه باشد. به بیان دیگر، امید بدون عمل و باور به توانایی، صرفاً یک توهم است. این نگاه، به‌ویژه در زمانه‌ای که جوانان ممکن است تحت تأثیر تبلیغات منفی دشمن قرار گیرند،  یک راهبرد روحیه‌بخش و تقویت‌کننده تلقی می‌شود.اگرچه این بیانات در جمع بسیجیان کشور ایراد شد، اما پیام آن فراتر از مرزهای ایران بود. این سخنان، نقشه‌ای برای تمام ملت‌های عضو جبهه مقاومت بود که از فلسطین و لبنان گرفته تا سوریه و عراق، همگی تحت فشار مستقیم دشمنان قرار دارند. به این ترتیب، حضرت آیت ا... خامنه‌ای بار‌دیگر نقش دیده‌بان حکیم و فرمانده جبهه مقاومت را ایفا کردند و با روحیه‌ای شجاعانه، پیام امید و عمل را به تمامی اعضای این جبهه رساندند. در واقع، بیانات ۵آذر یک استراتژی چندلایه برای مقابله با جنایات دشمن و تقویت روحیه مقاومت بود. این سخنان با ارائه تصویری روشن از گذشته، حال و آینده، به جوانان و ملت‌ها نشان داد که چگونه با اتکا به خداوند و باور به توانایی‌های خود می‌توان از دل ناامیدی، عزت و قدرت آفرید. چنین گفتمانی، نه‌تنها در میدان سیاست، بلکه در عمق ذهن و روح ملت‌ها، چراغی برای حرکت به سوی آینده‌ای روشن‌تر است.
روزنامه تاریخ ۶ آذر ۱۴۰۳

مذاکره؛ مشروط به تأمین منافع

 روح‌الله نجابت 
طی روزهای گذشته منابع خبری اخباری مبنی‌بر شکل‌گیری مذاکرات ایران و سه کشور آلمان، فرانسه و انگلیس در جمعه آینده منتشر کردند که مورد تایید سخنگوی وزارت خارجه نیز قرار گرفت. مطابق اعلام ایشان، این گفت وگوها طیفی از موضوعات منطقه‌ای و بین‌المللی ازجمله موضوع فلسطین و لبنان را در برمی‌گیرد.
اصل مذاکره با طرف‌های بین‌المللی حتما مفید خواهد بود، اما به‌شرط مذاکره با طرف‌های قابل‌اعتماد و البته با طرح و برنامه مشخص برای تأمین منافع ملی.
در شرایطی که تجربه مذاکره با این کشورهای اروپایی، نشان‌دهنده بدعهدی آن‌هاست که ازجمله آن می‌توان به نقض‌ قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت اشاره کرد که از انجام تعهدات خود در توافق هسته‌ای (برجام) خودداری کرده‌اند، چرا باید مجدد به آن‌ها اعتماد کرد؟
رهبر معظم انقلاب در مراسم تنفیذ حکم رئیس‌جمهور محترم در مرداد ۱۴۰۳ فرمودند:«یکی از اولویت‌ها ارتباط مستحکم با کشورهایی است که در این سال‌ها در قبال فشارها از ما حمایت کرده‌اند، به ما کمک کرده‌اند؛ چه در سازمان ملل، چه در غیر سازمان ملل، چه در میدان عمل، همکاری‌های اقتصادی و غیره، از ما حمایت کرده‌اند؛ ما قدرشناسی باید بکنیم؛ ارتباطاتمان را با این‌ها بایستی مستحکم کنیم؛ این سیاست اولویت‌دار ما است. البتّه این‌جور نیست که ما بگوییم یک انگیزه‌ مخالفت و دشمنی‌ای با بعضی از کشورها، مثلاً کشورهای اروپایی ــ که حالا من جزو اولویت‌ها آن‌ها را ذکر نکردم ــ داریم؛ نه. علّت اینکه کشورهای اروپایی را بنده به‌عنوان اولویت ذکر نمی‌کنم، این است که این‌ها با ما این چندساله خوب رفتار نکردند؛ با ما خوب برخورد نکردند. در قضیّه‌ تحریم‌ها، در قضیّه‌ نفت، در قضایای گوناگون، در عناوین جعلی مثل حقوق بشر و امثال این‌ها، با ما بدرفتار کردند؛ [اگر] این رفتار بد را نداشته باشند، البتّه آن [کشورها] هم جزو اولویت‌های ما است، آن‌هم جزو مواردی است که ارتباط با آن‌ها برای ما دارای اولویت است. البتّه چند کشور هستند که ما اذیّت‌های آن‌ها و  رفتار عناد آمیزشان را فراموش نمی‌کنیم.»
این نوع از مذاکره صرفا با کشورهای اروپایی بدون حضور کشورهای دوست و دارای اولویت در سیاست خارجی ما چه اولویتی دارد؟! 
در روزهای اخیر که این کشورها اعلام کردند هواپیمایی و کشتیرانی ایران را تحریم می‌کنند آن‌هم به بهانه ادعای بی‌اساس دخالت ایران در جنگ روسیه و اوکراین، چرا باید به این مذاکرات خوش‌بین بود؟
گفت‌وگو با کشورهای اروپایی با مختصات پیش‌گفته آن‌هم با موضوع فلسطین و لبنان، چه نسبتی با برنامه‌های اعلام‌شده وزارت خارجه در جهت تعمیق حمایت از گروه‌های مقاومت دارد؟
در جدیدترین رخداد، این سه کشور اروپایی با پیشنهاد قطعنامه‌ای سیاسی و غیر فنی در اجلاس اخیر شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی که البته به‌صورت غیراجماعی به تصویب رسید، نقش غیرسازنده‌ای در خصوص حل و فصل ابهامات آژانس پیرامون برنامه صلح‌آمیز هسته‌ای ایران ایفا کردند. حداقل پاسخ دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی به قطعنامه‌ ضد ایرانی شورای حکام که با تلاش همین کشورهای اروپایی و همراهی آمریکا علیه ایران به تصویب رسید، تعویق و تعلیق مذاکرات از قبل برنامه‌ریزی‌شده پیش‌رو در ژنو است.
جمهوری اسلامی ایران همواره موافق گفت‌وگوی سازنده و مذاکره در جهت منافع خود بوده است، اما سؤالی که اکنون مطرح می‌شود این است که به جریان افتادن دوباره مذاکرات، درست در زمانی که طرف‌های مقابل بیشترین فشار را به ایران وارد کرده‌اند، چه پیامی به همراه دارد؟
به نظر می‌رسد ازسرگیری مذاکرات درزمانی که این کشورهای اروپایی اقدامات غیرمنطقی و خصمانه‌ای را در قبال جمهوری اسلامی ایران در پیش‌گرفته‌اند، اعتمادسازی یکجانبه و یک‌طرفه‌ای است که پیامی جز به نتیجه رسیدن فشار‌ها علیه ایران ندارد و ابراز نیاز ایران به مذاکره از سمت طرف مقابل تلقی می‌شود و بی‌تردید طرف‌های مقابل را به اعمال فشار‌ بیشتر ترغیب می‌کند.
در یک جمع‌بندی کلی باید گفت ازسرگیری مذاکرات، بدین شکل آن‌هم در مقطع کنونی نمی‌تواند نتایج سازنده‌ای برای کشور در پی داشته باشد و منافع مردم ایران را تأمین نخواهد کرد.

عناوین اخبار روزنامه جام جم در روز سه‌شنبه ۶ آذر

مکتبی برای نجات ملت‌ها

محمد قادری

بیانات روز گذشته آیت‌ا... العظمی خامنه‌ای در دیدار با جمع زیادی از بسیجیان که در سالروز فرمان تاریخی امام‌خمینی (ره) مبنی بر تشکیل شجره طیبه «بسیج مستضعفین» ایراد شد، علاوه بر تشریح مفهوم، جایگاه و کارویژه این تشکل مردمی، حاوی نکات برجسته‌ای بود که دقت نظر در آنها و استخراج و عملیاتی‌سازی راهبرد‌های برآمده از آن می‌تواند بسیاری از گره‌های موجود در معادلات امروز جامعه ایرانی و بلکه حوزه مقاومت را باز کند.

یکی از مهم‌ترین محور‌های این سخنرانی در تبیین مفهوم «بسیج» را شاید بتوان این جمله دانست که: «بسیج نقطه مقابل تحقیر ملی است. سلطه‌گران برای این‌که بتوانند تسلط پیدا کنند، باور‌های ملی را دستکاری می‌کنند تا آن را خراب و تحقیرش کنند.»
این ویژگی «بسیج» که مبتنی بر دو رکن فکری ــ عقیدتی «ایمان و اعتمادبه‌نفس» یا همان «خداباوری و خودباوری» است، همان نقطه کانونی است که بسیجی را در عرصه عمل به سلاح «جهاد مخلصانه» تجهیز می‌کند تا دیگر هیچ مانعی نتواند در برابر اراده او عرض‌اندام کند. مثال‌های فراوانی در این خصوص وجود دارد که هریک از آنها را می‌توان به‌عنوان نمونه‌ای از اراده و توان یک ملت برای عبور از مشکلات و دشمنی‌ها نام برد و از آن برای آیندگان و البته غیرایرانیان الگوسازی کرد، چراکه بدون‌شک هیچ ظرفیتی جز «مکتب بسیج» برای برون‌رفت از مهلکه «تحقیرشدگی» وجود ندارد که این‌گونه بتواند با به‌رخ‌کشیدن اراده و ایمان خود، مارپیچ سکوت خودفروختگان و جریان‌های خودتحقیر داخلی را بشکند و دشمن بیرونی را انگشت به دهان بگذارد. 
از سویی، چنانچه ازبیانات رهبر حکیم انقلاب برمی‌آید، کارویژه «مقابله با تحقیر ملی»، امروز در عرصه فراملی نیز کارآمدی خود را نشان داده و الگوگیری ملت‌های آزاده در منطقه غرب‌آسیا از «مکتب بسیج»، کار را به جایی رسانده که با وجود جنایات فراوان دشمن آمریکایی ــ صهیونیستی و استفاده حداکثری آنها از تمام ابزار و امکانات موجود برای دستیابی به یک پیروزی حداقلی، حتی با گذشت بیش از یک‌سال از «طوفان الاقصی» ناکام مانده و مانع تحقیر ملت‌های مظلوم و مقاوم فلسطین و لبنان شده است. آیت‌ا... العظمی خامنه‌ای دقیقا با دست‌گذاشتن بر همین موضوع، در بخش پایانی سخنان‌شان ضمن اشاره به مسائل جاری در فلسطین و لبنان گفتند: «احمق‌ها خیال نکنند که بمباران خانه و بیمارستان و اجتماعات مردم نشانه پیروزی آنهاست. در دنیا هم هیچ‌کس این را پیروزی نمی‌داند. دشمن در غزه و لبنان با وجود همه جنایات جنگی‌اش پیروز نشده و نخواهد شد. حکم بازداشتی هم که برای نتانیاهو صادر کردند کافی نیست و باید حکم اعدام او و این سران جنایتکار صادر شود.» نیک اگر بنگریم، در منظومه فکری بنیان‌گذار انقلاب اسلامی و خلف صالح او به‌دلیل همان دو اصل خداباوری و خودباوری، اساسا هیچ جای تردیدی درخصوص انجام شجاعانه ومخلصانه تکلیف وجودندارد وهمین خمیرمایه اولیه است که پایه‌های مکتبی مردمی و آزاده‌پرور را تشکیل داده و همچون روحی پرتوان و ظلم‌ستیز در کالبد تشکلی به‌نام بسیج حلول کرده است که امروز الگوبرداری از آن توسط دیگر ملت‌ها برای سردمداران نظام سلطه به کابوسی بزرگ تبدیل شده است.

روزنامه شرق

هزینه اصلاحات ساختاری را چه گروه‌هایی باید بپردازند؟

زهرا کریمی

نبود توازن فزاینده در بودجه، در صندوق‌های بازنشستگی، در محیط زیست و... از چالش‌های بزرگ اقتصاد ایران است. در ضرورت حل این ناترازی‌ها اختلاف نظری میان کارشناسان و سیاست‌گذاران وجود ندارد. تقریبا همه بر ضرورت اجرای اصلاحات ساختاری تأکید دارند ولی سؤالی که پاسخ قطعی برای آن ارائه نشده، این است که هزینه اصلاحات ساختاری را چه گروه‌هایی باید بپردازند. آیا بار هزینه‌های سنگین اصلاحات ساختاری بر دوش خانوارهای متوسط‌الحال و کم‌درآمد تحمیل خواهد شد، که در‌حال‌حاضر زیر بار تورم کمر خم کرده‌اند؛ یا این بار بر حسب توانایی تحمل فشار بین گروه‌های مختلف توزیع خواهد شد؟ اتحاد شوروی در دهه 1980 با افول رشد اقتصادی و تشدید کمبود کالاها و خدمات مورد نیاز مردم مواجه شد. کسر بودجه دولت افزایش یافت و تورم در بازار سیاه شتاب گرفت. هرچند دولت کالاهای اساسی را قیمت‌گذاری می‌کرد ولی عرضه این کالاها در فروشگاه‌های دولتی کم شده بود؛ و مردم ناگزیر بودند برای تأمین نیازهای خود به بازار سیاه مراجعه کنند. دولت اتحاد شوروی می‌دانست که ادامه این وضع، به دلیل نارضایتی فزاینده مردم ناممکن است. دولت خواستار اصلاح ساختار بودجه از طریق کاهش هزینه‌های مازاد و تغییر برنامه واحدهای صنعتی بزرگ در راستای افزایش تولید کالاهای مورد نیاز مردم بود. ولی گروه‌های قدرتمند که از تداوم وضعیت موجود منافع عظیمی کسب می‌کردند، با اجرای اصلاحات اقتصادی مخالف بودند و مانع از انجام اصلاحات شدند.

‌اصلاحات ساختاری در ایران باید از بودجه آغاز شود

بخش مهمی از تورم، ناشی از افزایش پایه پولی است که از سوی بانک مرکزی با هدف تأمین مالی کسری بودجه انجام می‌شود. برای مهار تورم دولت باید درآمدها را افزایش و هزینه‌ها را کاهش دهد. یک سوی درآمد دولت به صادرات نفت بستگی دارد که بر اثر تحریم‌ها با نااطمینانی جدی مواجه شده و با روی کار آمدن ترامپ خطر کاهش این درآمد جدی است. مالیات‌های مستقیم و غیرمستقیم منبع مهم دیگری برای تأمین درآمد دولت است. بسیاری از بنیادها و نهادهای اقتصادی شبه‌دولتی و شرکت‌های تابعه آنها از پرداخت مالیات معاف هستند. در شرایط دشوار کنونی این مؤسسات بزرگ و قدرتمند اقتصادی باید در تأمین هزینه‌های دولت مشارکت کنند و بخشی از بار هزینه اصلاحات ساختاری را متقبل شوند. پرداخت بودجه‌های هنگفت برای نهادهای موازی یکی از معضلات نظام حکمرانی در ایران است. در‌حال‌حاضر تعداد زیادی خبرگزاری رسمی و غیررسمی در کشور مشغول به کار هستند که مستقیم و غیرمستقیم از بودجه دولتی تغذیه می‌شوند. صدا‌و‌سیمای جمهوری اسلامی یکی از نهادهای حاکمیتی است که با وجود داشتن درآمدهای هنگفت از تبلیغات، به بودجه دولت وابسته است. بودجه این نهاد در طول سال‌های 1402- 1403 سه برابر شد و از هشت همت در سال 1402 به 24 همت در سال 1403 افزایش یافت. صدا‌و‌سیما مؤسسات وابسته‌ای دارد؛ به طور مثال روزنامه جام جم و سایت آن و خبرگزاری صداوسیما و دانشگاه صدا‌و‌سیما، که قطعا بودجه‌های درخورتوجهی دارند. در شرایط دشوار کنونی حذف این مؤسسات می‌تواند به کاهش کسری بودجه کمک کند، بدون اینکه مشکل عمده‌ای را به وجود بیاورد. برخی از وزارتخانه‌ها و نهادهای دولتی و شبه‌دولتی، دانشگاه‌ها و دانشکده‌هایی تأسیس کرده‌اند یا روزنامه‌های متعددی منتشر می‌کنند که به طور مستقیم و غیرمستقیم از بودجه دولت ارتزاق می‌کنند و بدون حمایت مالی مستقیم و غیرمستقیمِ دولت خیلی زود از پا درمی‌آیند، بنابراین برای کاهش هزینه‌ها و مهار کسر بودجه، ایجاد تحول در ساختارهای حاکمیتی ضروری است. شاید گفته شود که هزینه‌های نهادها و مؤسسات متعدد اقتصادی، سیاسی و فرهنگی دولتی و شبه‌دولتی، در مقابل یارانه‌های آشکار و پنهان انرژی مقادیر ناچیزی هستند، ولی از قدیم گفته‌اند یک سوزن به خودت بزن و یک جوال‌دوز به مردم.

 

بدون انجام اصلاحات ساختاری در ادارات، سازمان‌ها و مؤسسات دولتی و شبه‌دولتی در راستای کاهش هزینه‌ها و افزایش درآمدهای دولت، انجام اصلاحات ساختاری گسترده و تحمیل هزینه به مردم ناممکن خواهد بود. برای کنترل کسر بودجه نمی‌توان سهم آموزش و بهداشت را در هزینه‌های دولت کاهش داد و بار اصلاح ساختار بودجه را بر دوش خانوارهای کم‌درآمد و متوسط‌الحال گذاشت؛ مسدودکردن ردیف‌های بودجه که در 20 سال گذشته ایجاد شده‌اند و نظارتی بر نحوه هزینه‌کرد منابع دریافتی وجود ندارد. انجام اصلاحات در درون سازمان‌های دولتی و شبه‌دولتی در راستای افزایش درآمد و کاهش هزینه‌های دولت گام مهمی در راستای جلب اعتماد عمومی و حرکت به سوی شفاف‌سازی بودجه خواهد بود. فشار بر بخش خصوصی برای دریافت مالیات بیشتر در وضعیت کسادی کسب‌وکار، در‌حالی‌که امکان دریافت مالیات از برخی مؤسسات بزرگ شبه‌دولتی وجود ندارد، می‌تواند به نارضایتی بیشتر در میان کارآفرینان منجر شود که در وضعیت نااطمینانی ناشی از تورم بالا، نوسانات شدید نرخ ارز و کمبود تقاضا برای ماندن در بازار تقلا می‌کنند. دولت اعلام کرده است که از وارد‌آمدن شوک به مردم جلوگیری خواهد کرد و مانع از آن خواهد بود که فقرا زیر چرخ اصلاحات ساختاری له شوند. برای اجرای موفقیت‌آمیز برنامه اصلاحات ساختاری و توزیع منصفانه هزینه‌های آن، اجماع نظر و همکاری میان ارکان نظام حکمرانی ضروری است. واقعیتی که دولت پزشکیان به‌عنوان تلاش در راستای وفاق، بر آن تأکید می‌کند. کشورهای همسایه برای شتاب‌بخشیدن به رشد و توسعه به‌شدت تلاش می‌کنند. موفقیت‌نداشتن در انجام اصلاحات مانع بزرگی بر سر راه رونق اقتصادی کشور خواهد بود و به تعمیق شکاف میان ایران و کشورهای منطقه منجر خواهد شد.

روزنامه وطن امروز

هنوز چیزی نگفته‌ایم آقای عارف!
امیرعباس نوری
جناب آقای محمدرضا عارف، معاون اول رئیس‌جمهور دیروز در جلسه شورای اقتصاد مواضع تندی علیه منتقدان به کار برد و در اظهاراتی تهدیدآمیز گفت: «اگر حملات غیرمنصفانه ادامه داشته باشد به مردم اطلاع خواهیم داد دولت قبل چه کرد و چه تحویل گرفته‌ایم». آقای عارف در این اظهارات اشاره‌ای به مصادیق آنچه حملات غیرمنصفانه نامیده، نکرده اما به هر حال این اظهارات ارسال پالس تنش و حاشیه‌سازی از سوی دولت، آن هم در سطح معاون اول رئیس‌جمهور است. درباره اظهارات آقای عارف چند نکته را باید مطرح کرد. 
* ناگهان پرده برانداخته‌ای!
چه شده معاون اول رئیس‌جمهور ناگهان برافروخته شده و منتقدان را به افشای وضعیت دولت در دوره ریاست‌جمهوری شهید رئیسی تهدید کرده است؟ طی چند ماه شروع به کار دولت چهاردهم، جبهه انقلاب و اکثریت رسانه‌های آن در قبال دولت به گونه‌ای رفتار کرده‌اند که فشاری به دولت وارد نشود. یعنی جریان انقلابی نشان داد بنای فشار به دولت پزشکیان را ندارد. جز یکی دو رسانه که آنها هم مواضع درستی در نقد دولت مطرح کرده‌اند، مابقی رسانه‌ها و فعالان جبهه انقلاب هنوز وارد نقد صریح دولت نشده‌اند، بنابراین آقای عارف از چه عصبانی است و از چه برآشفته که تهدید به افشاگری و بگم‌بگم علیه دولت شهید رئیسی می‌کند؟ خوب بود جناب عارف این موضوع را شفاف می‌کرد تا همه متوجه شوند معاون اول واقعا از چه رنجیده! یعنی چه چیزی فیوز صبر آقای معاون اول را پرانده است؟ 
* نازک‌نارنجی نباش!
آقای عارف لابد می‌داند و اگر نمی‌داند بهتر است بداند جبهه انقلاب، اعم از فعالان، موثران، مراجع فکری و رسانه‌ها همچنان خود را مقید می‌دانند تا جای ممکن دولت آقای پزشکیان را همراهی و همیاری کنند. یعنی با وجود خطاهای بسیار و نابخشودنی دولت، هنوز وارد مرحله نقد صریح دولت چهاردهم نشده‌اند. مجلس به عنوان مهم‌ترین عرصه حضور جبهه انقلاب در ساختار حاکمیتی، تاکنون رفتار متعادل و نجیبانه‌ای با دولت آقای پزشکیان داشته است. در ماجرای رای اعتماد به کابینه پیشنهادی، مجلس انقلابی در اقدامی کم‌نظیر به همه وزرای پیشنهادی رای اعتماد داد. این در حالی بود که قطعا در حالت عادی، تعدادی از وزرای پیشنهادی رای عدم اعتماد بالایی دریافت می‌کردند اما به واسطه اینکه جبهه انقلاب تسهیل خدمتگزاری دولت را بر نگاه‌های سیاسی ارجح دانست، همه وزرای پیشنهادی آقای پزشکیان رای اعتماد گرفتند. در بیش از 3 ماهی که دولت آقای پزشکیان شروع به کار کرده است نیز با وجود خطاها، سوءتدبیرها و تصمیم‌های اشتباه و نیز شیطنت‌های رایج در انتصابات، مجلس ترجیح داده در انجام وظایف نظارتی خود مقداری انعطاف به خرج دهد تا پیام همراهی مجلس با دولت برای خدمتگزاری در جامعه رسوب کند. برخی از این انتصابات حقیقتا مساله‌دار بوده و ورود مجلس را ضروری می‌کرد. گماشتن افراد ضدانقلاب در مناصب مهم مدیریتی موضوعی نیست که جریان انقلاب نسبت به آن بی‌اعتنا باشد اما مجلس با توجه به ارجح دانستن آرامش فضای سیاسی و تصمیم‌گیری کشور، تصمیم گرفت فعلا از پرداختن به این موضوعات اجتناب کند. این مجلس، مجلس یک فرد یا یک طیف خاص نیست. این مجلس، مجلس جبهه انقلاب است که تا این اندازه نسبت به دولت خود را موظف به همراهی و حمایت می‌داند. رسانه‌های جبهه انقلاب نیز با وجود اطلاع از حضور تندروها در مناصب مهم دولتی اما ترجیح دادند فعلا روی این انتصابات ذره‌بین نگذارند. برخی سوءتدبیرها نیز حقیقتا قابل اغماض نبوده و نیست. از ادبیات هزینه‌ساز رئیس‌جمهور که یک پدیده بی‌سابقه در تاریخ جمهوری اسلامی است تا ماجرای قطع برق، افزایش قیمت ارز، افزایش ناگهانی قیمت برق و گرانی بسیاری از اقلام مصرفی، مسائلی است که ردپای سوءمدیریت دولت در آنها پیداست اما جبهه انقلاب ترجیح داده فعلا به دولت زمان بدهد و از پرداختن صریح به این موضوعات خودداری کند. حالا در چنین وضعیتی، اگر یک رسانه یا یک نماینده اظهارنظری در نقد دولت مطرح کنند، این دلیل موجهی برای برآشفتگی و برافروختگی معاون اول و تهدید جبهه انقلاب از سوی وی نیست. آقای عارف باید بداند جبهه انقلابی هنوز نقدهای جدی خود نسبت به دولت پزشکیان را مطرح نکرده است. البته همه ایرادات، سوءمدیریت‌ها و هزینه‌سازی‌های دولت، فهرست شده و در موعد مقرر مطرح خواهد شد. هنوز ماه عسل شماست.
* کارتان نق زدن و جا زدن است؟
اینکه آقای عارف بدون دلیل مشخص، جبهه انقلاب را تهدید به افشاگری علیه دولت شهید رئیسی و در واقع تهدید می‌کند تصویر دولت سیزدهم را در افکار عمومی مخدوش می‌کند، یک ذهنیت قابل تامل را ایجاد کرده است. آیا این شاخ و شانه کشیدن‌های عارف یک نوع زمینه‌‌چینی برای جا زدن و جر زدن دولت در انجام تکالیف و مسؤولیت‌های خود است؟ آن هم در ماه چهارم شروع به کار دولت؟! به مرور بیشتر در این باره خواهیم نوشت.
نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات