نفوذ جریان فراماسونری در ایران بهویژه در تاریخ ۱۵۰ ساله اخیر، یکی از عواملی بود که در مسیر تحکیم استیلای استعمار و استبداد بر این کشور حرکت میکرد. چهرههای شناخته شدهای که هر یک تلاش کردند تا بهنفع بیگانگان کار کنند، تا آنکه حاضر باشند منافع این ملت را تأمین کنند. شکلگیری رژیم پهلوی نیز با بازیگری تعدادی از این عناصر رقم خورد که یکی از این چهرههای شناخته شده، «محمدعلی فروغی» بود. بهگفته «حسین فردوست» در کتاب خاطراتش:
«فروغی حلقه واسط نسل کهن فراماسونهای عهد قاجار (ملکمها و مشیرالدولهها) با فراماسونهای نسلهای بعد بود. او در رأس حلقهای از متفکران و برجستگان فراماسونری ایران (حسن پیرنیا تقیزاده، محمود جم، علی منصور، ابراهیم حکیم الملک و...) روح فراماسونری را از طریق اهرم حکومت و سیاست در کالبد فرهنگ جدید ایران که در دوران پهلوی شکل گرفت، دمید. فروغی در سالهایی که به ظاهر خانهنشین بود، به جذب استعدادهای برجسته علمی و فرهنگی پرداخت و با کمکهای بیدریغ مادی و سیاسی خود آنها را مورد حمایت قرار داد و بدینسان بر مشاهیر فرهنگی زمان خود نفوذ معنوی چشمگیری یافت.
فروغی، اندیشهپرداز سلطنت پهلوی بود. نطق فروغی در مراسم تاجگذاری رضاخان تمامی عناصر ایدئولوژی «شووینیسم شاهنشاهی» و «باستانگرایی» را که بعدها توسط پیروان و شاگردان فروغی پرداخت شد، در برداشت. او در نطق خود رضاخان میرپنج را پادشاهی پاکزاد و ایراننژاد و وارث تاج و تخت کیان و ناجی ایران و احیاگر شاهنشاهی باستان و ... خواند. اشتباه است اگر نطق فروغی را یک خطا به تملقآمیز تصور کنیم! فروغی به تملقگویی از رضاخان نیازی نداشت. او میخواست به دیگران بیاموزد که از این پس باید چگونه با رضاخان سلوک کرد و به رضاخان بیاموزد که از این پس باید چگونه به خود بنگرد! رضاخان قزاق دیگر «خان» و «میرپنج» و حتی «سردار سپه نیست؛ او اینک «شاه شاهان» و وارث تاج و تخت کیان و جانشین کوروش و داریوش و نوشیروان است! انتخاب نام «پهلوی» نیز ابتکار فروغی بود و پهلویهایی مجبور به تغییر نام خود شدند، تا رضاخان حتی در عرصه نام نیز «یگانه» و «بیهمتا» بماند!»