نفوذ آمریکاییها و انگیسیها در دربار پهلوی حقیقتی تلخ بود که کسی نمیتواند منکر آن شود. به واقع، همه مسائل مهم کشور با هماهنگی و دخالت آنان صورت میگرفت. عناصر فعال سیاسی نیز آموخته بودند که امور خود را با آنها هماهنگ کنند. در این وضعیت، شاهد فعالیت ویژه سفارتخانههای آمریکا و انگلیس در ایران بودیم. سفرای این دو نیز به صورت خاص در ایران فعال بوده و در بسیاری از تصمیمگیریها اثرگذار و طرف مشورت بودند.
برای نمونه، میتوان به خاطرات «ویلیام سولیوان» سفیر آمریکا در ایران مراجعه کرد و نمونههای متعددی از این قبیل را برشمرد. سولیوان در کتاب خاطرات خود با عنوان «مأموریت در ایران» درباره اقدام شریف امامی پس از انتخاب به عنوان نخستوزیر مینویسد:
«پس از انتصاب وی به مقام نخستوزیری دوست و همکار من «مارتین هرتز» که در آن زمان سفیر آمریکا در بلغارستان بود اطلاعات جامعی درباره خصوصیات اخلاقی شریف امامی در اختیار من گذاشت. مارتین هرتز که در سالهای قبل به عنوان مستشار سیاسی سفارت آمریکا در ایران خدمت میکرد، با جامعه ایرانی آشنایی زیادی داشت و ضمن تماسهای خود با شخصیتهای ایرانی با شریف امامی هم روابط نزدیکی برقرار کرده بود. شریف امامی که از نظر ظاهری مردی سمین با سری طاس بود رفتاری سنگین و تاحدی غرورآمیز داشت. اما از نظر من در پس این ظاهر سنگین هیچ عمقی وجود نداشت و من او را فاقد توانایی و قابلیت و تیزهوشی لازم برای حل مشکلات شاه در آن روزهای بحرانی میدانستم.
شریف امامی کمی پس از انتخاب شدن به مقام نخستوزیری از من و سفیر انگلیس در ایران خواست که مشترکاً با او ملاقات کنیم. البته قبل از ملاقات من و پارسونز سفیر انگلیس هیچکدام خبر نداشتیم که ملاقات مشترکی با نخستوزیر جدید خواهیم داشت و به همین جهت وقتی که در دفتر نخستوزیر با هم روبهرو شدیم، یکه خوردیم. با وجود این، از آنجایی که آمریکا و انگلستان در ایران منافع مشترکی دارند و بین من و پارسونز هم روابط صمیمانهای به وجود آمده بود، از این موضوع ناراحت نشدیم و از آن به بعد ملاقاتهای مشترک ما نه فقط با شریف امامی، بلکه با شخص شاه هم زیاد تکرار شد.»