در آستانه سالگرد رحلت حضرت امام خمینی (ره)، بنیانگذار انقلاب اسلامی، هفتهنامه «صبحصادق» به بررسی سیره سیاسی امام خمینی (ره) پرداخته است. با گفتوگو با «عبدالله گنجی» استاد دانشگاه و پژوهشگر حوزه انقلاب اسلامی، با توجه به اثر «مو به مو» بر آن شدیم به تبیین اندیشهها و راهبردهای سیاسی حضرت امام بپردازیم. این کتاب، که به چاپهای متعدد رسیده است با تکیه بر بیانات رهبر معظم انقلاب توانسته به مرجعی در حوزه امامشناسی تبدیل شود. از اینرو این اثر روایتی دقیق از خط، مکتب و شخصیت امام ارائه میدهد. هدف این گفتوگو، معرفی ابعاد کمترشناختهشده سیره سیاسی امام به نسل جدید است؛ نسلی که انقلاب را ندیده، اما تشنه فهم حقیقت و هویت انقلابی است. در این گفتوگو از شاخصهای خط امام، نظیر اسلام سیاسی، استکبارستیزی، عدالت و وحدت، تا چالشهای تحریف شخصیت ایشان سخن خواهیم گفت.
آقای گنجی، کمی درباره اهمیت پرداختن به سیره سیاسی امام برای نسل جدید بفرمایید.
واقعیت این است که نسل جدید، بهویژه جوانانی که دوران انقلاب را ندیدهاند، نیاز دارند با ابعاد گوناگون شخصیت و اندیشه امام آشنا شوند. این کار نهتنها ستودنی است، بلکه ضرورتی برای حفظ هویت انقلابی و معرفی درست امام به نسلهای آینده است. امیدوارم این گفتوگو بتواند گامی هرچند کوچک در این مسیر بردارد.
شما در سالهای اخیر کتابی با عنوان «مو به مو» منتشر کردید که به یکی از منابع مرجع در حوزه امامشناسی تبدیل شده و به چاپهای متعددی رسیده است. لطفاً کمی درباره این کتاب و داستان شکلگیری آن توضیح دهید. چرا عنوان «مو به مو» را انتخاب کردید؟
کتاب «مو به مو» تلاشی بود برای ارائه روایتی دقیق و منسجم از سیره سیاسی حضرت امام خمینی (ره) با تکیه بر بیانات رهبر معظم انقلاب. وقتی کار تألیف این کتاب را شروع کردیم، یکی از دغدغههای اصلی انتخاب عنوان مناسب بود. من میخواستم عنوانی انتخاب شود که هم بازتابدهنده نگاه رهبر معظم انقلاب به امام باشد و هم جذابیت و عمق لازم را داشته باشد. در جلسات پژوهشگاه انقلاب اسلامی، اسامی گوناگونی پیشنهاد شد؛ از «یگانه دوران» گرفته تا «امام استثنایی» و «نزدیک به عصمت». اما من روی عبارت «مو به مو» اصرار داشتم. این عبارت از تعبیری از رهبر معظم انقلاب گرفته شده است که فرمودند: «ما راه امام را مو به مو دنبال کردیم.» برخی دوستان نگران بودند که این عنوان ممکن است بهدلیل استفاده در تبلیغات روزمره، مانند آرایشگاهها، جدی بهنظر نیاید. اما من معتقد بودم که این تعبیر دقیقاً بیانگر این است که مسیر انقلاب اسلامی، پس از رحلت امام، دقیقاً در همان خط و مشی ایشان ادامه یافته است. این باور من است که برخلاف برخی ادعاها که میگویند بعد از امام مسیر انقلاب تغییر کرده، ما دقیقاً در همان ریل حرکت کردهایم. عنوان «مو به مو» در نهایت پذیرفته شد و خوشبختانه بازخوردهای خوبی هم از مخاطبان گرفتیم.
حالا اگر بخواهیم وارد بحث اصلی شویم، شما در کتاب «مو به مو» سه محور کلیدی را در مورد حضرت امام مطرح کردهاید: خط امام، مکتب امام و شخصیت امام. لطفاً کمی درباره تفاوت این سه مفهوم و ویژگیهای هر یک توضیح دهید.
بله، این سه محور در واقع چارچوب اصلی کتاب را تشکیل میدهند. اجازه دهید ابتدا توضیح مختصری درباره هر یک بدهم. مکتب امام به مجموعه اصول و مبانی فکری و عملی ایشان اشاره دارد که یک حیات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی را در برمیگیرد. رهبر معظم انقلاب مکتب امام را در سه کلمه خلاصه کردهاند: عدالت، عقلانیت و معنویت. این سه اصل، ستونهای اصلی مکتب امام هستند. عدالت، شامل عدالت اجتماعی، حمایت از مستضعفین، توزیع عادلانه امکانات، قدرت و ثروت است. عقلانیت، برخلاف برخی پیشفرضها که بین عقل و دین تضاد میبینند، در اندیشه امام بهمعنای عقلانیتی است که مبتنی بر وحی و دستگاه معرفتی دینی است. معنویت هم بُعد روحانی و الهی حیات را در برمیگیرد. این سه اصل با هم یک منظومه کامل را تشکیل میدهند که اگر یکی از آنها حذف شود، کل بنا فرو میریزد. خط امام، اما به مسیر عملی و راهبردهای کلان ایشان اشاره دارد. خط امام، جهتگیریهای مشخصی است که انقلاب اسلامی را در مواجهه با چالشهای داخلی و خارجی هدایت میکند. ما در کتاب حدود ۱۲ محور برای خط امام شناسایی کردیم که بعداً به آنها اشاره میکنم. شخصیت امام هم به ویژگیهای فردی و سیره شخصی ایشان مربوط میشود؛ از سادهزیستی و تواضع گرفته تا صراحت و شجاعت در تصمیمگیری. این سه مفهوم با هم تفاوت دارند، اما در عین حال مکمل یکدیگرند و یک تصویر جامع از حضرت امام ارائه میدهند.
شما در کتاب اشاره کردید که رهبر معظم انقلاب بیش از ۳۵ سال در سخنرانیهای ۱۴ خرداد و دیگر جلسات، به تبیین خط امام (ره) پرداختهاند. از نگاه شما، مهمترین شاخصهای خط امام چیست؟
رهبر معظم انقلاب بهعنوان دقیقترین تبیینکننده اندیشه امام، شاخصها را بهخوبی تشریح کردهاند. من در کتاب حدود ۱۲ محور را برای خط امام برشمردهام که به برخی از مهمترین آنها اشاره میکنم:
۱- اسلام سیاسی: این اصل، رکن اصلی خط امام است. امام معتقد بودند که اسلام فقط مجموعهای از احکام فردی نیست، بلکه توانایی اداره جامعه و پاسخ به نیازهای مدرن را دارد. اسلامی که برای جهانخواران ضرر نداشته باشد، از نظر امام، اسلام نیست. ایشان تعبیری دارند که میگویند اگر اذان ضرری برای منافع استعمارگران نداشته باشد، بگذارید تا هر چقدر میخواهند اذان بگویند! این نگاه، اسلام را بهمنزله یک نیروی سیاسی و تحولآفرین معرفی میکند.
۲- تکیه بر مردم: امام پس از ۲۰۰ سال که ملت ایران در صحنه سیاسی غایب بود، مردم را به میدان آورد. از مشروطه تا انقلاب اسلامی، بهجز واقعه ۳۰ تیر ۱۳۳۱، هیچ حرکت مردمی مؤثری در تاریخ ایران نمیبینیم. امام با انقلاب اسلامی، مردم را بهعنوان محور اصلی قدرت وارد میدان کرد.
۳- صراحت انقلابی: امام در تصمیمگیریها و مواضعشان صراحت داشتند. نکته جالب این است که در اندیشه ایشان، صراحت، تکلیف و مصلحت در یک راستا قرار دارند و هیچ تقابلی بین آنها نیست. برای نمونه در ماجرای «آیتالله منتظری»، امام با صراحت و براساس مصلحت نظام عمل کردند، اما این مصلحت کاملاً در راستای تکلیف الهی بود.
۴- مرزبندی با غیر: امام با جریانهای فکری و سیاسی که از گفتمان انقلاب فاصله داشتند، مرزبندی روشنی داشتند. ایشان پنج مرزبندی اصلی داشتند: دو مورد خارجی (استکبار و صهیونیسم) و سه مورد داخلی (ملیگرایی بهمعنای برتریطلبی قومی، لیبرالیسم و التقاط). امام حتی در نجف، مجاهدین خلق را بهدلیل التقاطی بودنشان نپذیرفتند و فرمودند: «تا من هستم، نخواهم گذاشت حکومت بهدست لیبرالها بیفتد.»
۵- استکبارستیزی: این اصل فراتر از مرزبندی است. استکبارستیزی در اندیشه امام، یک موضع تهاجمی و طلبکارانه است که ریشه در مظالم تاریخی و طاغوتی بودن قدرتهای استکباری دارد.
۶- ایستادگی و عدم سازش: امام هیچگاه در برابر جهانخواران سازش نکردند. تعبیر زیبایی دارند که میگویند: «گمان نکند کسی که ما راه سازش با جهانخواران را نمیدانیم، اما هیهات که خادمان اسلام به ملت خود خیانت کنند.»
۷- تکلیف و مصلحت: همانطور که گفتم، این دو در نگاه امام یکی هستند. در پذیرش قطعنامه ۵۹۸، امام بارها از تکلیف و مصلحت با هم سخن گفتند و نشان دادند که تصمیمگیریهایشان براساس مصلحت نظام، اما در چارچوب تکلیف الهی است.
۸- وحدت: وحدت در اندیشه امام چند بُعد دارد: وحدت جهان اسلام، وحدت مستضعفین، وحدت ملت ایران و وحدت حوزه و دانشگاه. این وحدتها برای ایجاد یک نظام منسجم و پویا ضروری هستند.
۹- عدالت و مستضعفباوری: عدالت، محور مشروعیت نظام در نگاه امام است. اگر نظام نتواند عدالت را اجرا کند، مشروعیتش زیر سؤال میرود.
۱۰- انقلابی ماندن: این اصل، رمز پویایی انقلاب است. امام و رهبر معظم انقلاب بارها تأکید کردهاند که انقلاب نباید به روزمرگی گرفتار شود. روحیه جهادی و استکبارستیزی باید حفظ شود.
۱۱- جهانی بودن نهضت: امام به جهانی بودن انقلاب اسلامی اعتقاد داشتند. انقلاب ایشان در سه سطح تعریف میشود: ایران، جهان اسلام و مستضعفین عالم. این جهانی بودن ریشه در جهانشمولی و جامعیت اسلام دارد.
۱۲- استقلال سیاسی: استقلال، یکی از دستاوردهای بیچونوچرای انقلاب است که هم دوست و هم دشمن بر آن اجماع دارند.
سؤالی که پیش میآید، این است که آیا با توجه به مقتضیات زمان، این شاخصها ممکن است در دورههای مختلف تغییر کنند یا اهمیتشان کم شود؟
سؤال بسیار مهمی است. شاخصهای خط امام که ذکر کردم، اصول بنیادینی هستند که به ذات انقلاب اسلامی گره خوردهاند و به این راحتی دستخوش تغییر نمیشوند، مگر اینکه یک مسئله بهطور کامل حل شود. برای نمونه اگر مسئله فلسطین حل شود یا استکبار از بین برود، ممکن است برخی از این اصول به شکل متفاوتی ظهور پیدا کنند. اما این اصول، چون ریشه در ذات خلقت و مبارزه خیر و شر دارند، همیشه وجود خواهند داشت. همانطور که قرآن میفرماید، خیر و شر، هابیل و قابیل، تا پایان تاریخ ادامه دارند. بنابراین، این اصول تا زمانی که ظلم و کفر وجود دارد، پابرجا هستند. با این حال، در مدیریت رهبر معظم انقلاب، با پدیدههای جدیدی مواجه شدهایم که در زمان امام نبودند. برای نمونه فروپاشی اردوگاه شرق، ظهور قدرت منطقهای ایران، پیشرفتهای هستهای و موشکی، و پدیده اینترنت و شبکههای اجتماعی. اینها شرایط جدیدی هستند که نیازمند تدابیر جدید، اما در چارچوب همان اصول خط امام هستند.
یکی از بحثهای امروز ما درباره چالشهای انقلاب اسلامی در دوران امام خمینی (ره) و رهبر معظم انقلاب است. لطفاً بفرمایید در زمان امام خمینی، چه جریانهایی بهعنوان «غیریت» یا مخالفان اصلی انقلاب مطرح بودند و چگونه این چالشها در دوران رهبر معظم انقلاب تغییر کردند؟
بله، در زمان امام خمینی (ره)، سه جریان اصلی بهعنوان غیریت انقلاب اسلامی مطرح بودند: لیبرالها، ملیگراها و جریان التقاط. دو جریان لیبرالها و التقاط، بهنوعی رنگ و بوی مذهبی داشتند، اما در کنار اینها، دو نیروی خارجی یعنی صهیونیسم و استکبار جهانی- چه آمریکا و چه شوروی- نیز بهمنزله دشمنان اصلی انقلاب شناخته میشدند. این دو نیروی خارجی بهدلیل توسعهطلبی و آزاردهندگی برای جهان اسلام، از ثبات برخوردار بودند و این تهدید حتی با گسترش تحریمها علیه ایران ادامه یافت. امام خمینی بارها درباره فواید ایستادگی در برابر این دشمنان و همچنین هزینههای سازش صحبت کردند. ایشان این دو را در کفه ترازو قرار دادند و نشان دادند که هزینههای ایستادگی، هرچند وجود دارد، اما در مقایسه با سازش کمتر است. این تحلیل امام، منطق مقاومت را شکل داد.
این جریانها در داخل کشور چه تأثیری داشتند و در دوران رهبر معظم انقلاب چه تغییراتی در این چالشها رخ داد؟
در دوران امام، این سه جریان (لیبرالها، ملیگراها و التقاط) عمدتاً از حاکمیت خارج شدند. برای نمونه منافقین در سال ۱۳۶۰ از کشور رفتند و لیبرالها هم بعد از ماجرای تسخیر لانه جاسوسی کنار گذاشته شدند. اما در دوران رهبر معظم انقلاب، ما با پدیده جدیدی مواجه شدیم: ظهور سکولاریسم از درون حاکمیت. این جریان، برخلاف جریانهای قبلی که عمدتاً خارج از حاکمیت بودند، بهصورت دوزیست عمل میکند؛ یعنی هم در قدرت حضور دارند و هم بهعنوان اپوزیسیون عمل میکنند. این گروهها، که بعضاً مدعی خط امام بودند، بهتدریج نسبت به آرمانهای انقلاب و ماهیت نظام دینی دچار تردید شدند. این جریان معتقد است که حکومت دینی فقط باید در حوزه رفاه و امنیت فعال باشد، مانند مدلهای غربی، و با بودجههای فرهنگی یا ترویج دین توسط حکومت مخالف است. رهبر معظم انقلاب این رویکرد را «اسلام آمریکایی» یا «اصلاحات آمریکایی» نامیدند. این انحراف، چالش اصلی دوران ایشان بوده، چون برخلاف زمان امام که دشمنان بیرونی بودند، اینبار دشمن از درون حاکمیت سر برآورده است.
این پیچیدگی که اشاره کردید، چه تأثیری بر مسیر انقلاب داشته است؟
این پیچیدگی، کار را بسیار سخت کرده است. به قول رهبر معظم انقلاب، وقتی درباره برخی افراد میگویند «آن موقع هنوز منحرف نشده بودند»، نشاندهنده انحرافی است که در حوزه فکری اصلاحطلبان رخ داده. این انحراف به سمتی رفته که بهجای ولایت فقیه مطلقه، به مدلهای تشریفاتی مانند پادشاهی مشروطه در انگلیس یا نظارت محدود فقیه گرایش پیدا کردهاند. این دقیقاً همان چیزی است که دشمن خارجی هم به دنبالش است. رئیس میز ایران در CIA زمانی گفته بود که برای براندازی انقلاب اسلامی، باید از انقلابیونی استفاده کرد که زیر پرچم امام سینه زدهاند، اما میتوان آنها را به خدمت گرفت. این نشاندهنده عمق این چالش است.
شباهتها و تفاوتهای بین دیدگاههای امام خمینی (ره) و رهبر معظم انقلاب در این زمینه چیست؟
یک وجه مشترک بسیار مهم بین امام و رهبر معظم انقلاب، تأکید بر ماهیت حقیقی نظام جمهوری اسلامی است. امام میفرمودند که از جمهوری اسلامی لفظی یا صرفاً حقوقی میترسم؛ یعنی نظامی که فقط در ظاهر اسلامی باشد، اما در باطن همان طاغوت باشد. رهبر معظم انقلاب هم در سخنرانی سال ۱۳۸۸ در دانشگاه علم و صنعت تأکید کردند که جمهوری اسلامی یک ماهیت حقوقی دارد، مانند هر نظام دیگری با قوای سهگانه و نهادها، اما آنچه آن را متمایز میکند، ماهیت حقیقی آن است. اگر این ماهیت حقیقی (که شامل ارزشهای دینی، عدالت و عزت اسلامی است) از نظام گرفته شود، مانند پوستهای توخالی میشود که با یک ضربه فرومیپاشد.
بهعنوان یک پژوهشگر که سالها درباره امام خمینی (ره) مطالعه کردهاید، چه توصیهای به جوانان، بهویژه دهه هشتادیها، برای شناخت بهتر امام و اندیشههای ایشان دارید؟
خوشبختانه امروز همه چیز ثبت و ضبط شده و دسترسی به آثار امام بسیار آسان است. توصیهام به جوانان این است که اندیشه سیاسی امام را عمیقاً مطالعه کنند. اگر این اندیشه را نفهمند، در مسیر انقلاب دچار سردرگمی میشوند و بین عزت اسلامی و لذتگرایی دنیوی گیر میکنند. امام معتقد بودند که نظام دینی نهتنها باید به امنیت و اقتصاد مردم پاسخگو باشد، بلکه نسبت به فرهنگ و اخلاق آنها نیز مسئولیت دارد. این نقطه مقابل لیبرالیسم و فردگرایی افراطی است. امام همچنین تحول بزرگی در مفهوم قدرت ایجاد کردند. قدرت در نگاه ایشان، نه فقط قوه قهریه و ثروت، بلکه قدرت معنوی و الهی است که از توکل به خدا و ایستادگی در برابر استکبار ناشی میشود. این همان چیزی است که جمهوری اسلامی را با وجود همه فشارها، ۴۵ سال سرپا نگه داشته است. جوانان باید این را درک کنند که انقلاب اسلامی برای قیاملله بود، نه تنها برای دموکراسی یا اقتصاد. امام نظامی را میخواستند که هم به بعد مادی و هم معنوی انسان توجه کند.
بزرگترین درس از اندیشه امام برای امروز چیست؟
بزرگترین درس این است که انقلاب اسلامی برای تحقق عدالت و عزت اسلامی شکل گرفت. امام و رهبر معظم انقلاب هر دو بر این تأکید دارند که نظام نباید به پوستهای حقوقی یا اسمی تبدیل شود. ما باید به ماهیت حقیقی انقلاب وفادار بمانیم و در برابر هرگونه انحراف، چه از بیرون و چه از درون، هوشیار باشیم. این هوشیاری و پایبندی به آرمانها، تضمینکننده آینده انقلاب است. یک نکته مهم درباره وصیتنامه حضرت امام است. رهبر معظم انقلاب این وصیتنامه را «قطبنمای انقلاب» میدانند. ایشان بارها به جوانان توصیه کردهاند که این وصیتنامه را بخوانند، چون دو اصل کلیدی اسلام و مردمسالاری در آن برجسته است. من هم توصیه میکنم مخاطبان عزیز حتماً به این سند مهم مراجعه کنند و کتاب «مو به مو» را مطالعه کنند تا با ابعاد گوناگون اندیشه امام آشنا شوند.