در میان نامهای مقدس و الهی، کمتر نامی است که، چون «فاطمه» با چنین عمق معنایی، رمز و راز الهی و پیوند آسمانی همراه باشد. در منابع روایی، برای این نام شریف تفاسیر گوناگونی نقل شده که هر یک پرتویی از حقیقتی بلند را آشکار میکند. پیامبر اکرم (ص) در حدیثی فرمودند: «إنَّما سُمِّیَت ابنَتی فاطِمَةُ لأنَّ اللّه َ عزّوجلّ فَطَمَها وفَطَمَ مَن أحَبَّها مِنَ النَّارِ»؛ دخترم به این دلیل فاطمه نامیده شده است که خداوند عزّ و جل او و دوستدارانش را از آتش [دوزخ]به دور داشته است. (امالی طوسی، ص ۳۰۰)، اما در حدیث دیگری امام صادق (ع) فرمودند: «.. فُطِمَتْ مِنَ الشَّرِّ»؛ فاطمه (ص) از هر شرّی جدا و بازداشته شده است. (بحارالأنوار، ج۴۳، ص۱۸)
این دو روایت در ظاهر، دو تفسیر متفاوت از یک نام را بیان میکنند، اما در واقع یک حقیقت را از دو زاویه روشن میکنند. در حدیث نخست، محور معنا بر اثر محبت حضرت فاطمه (س) در زندگی دوستان اوست؛ کسانی که محبت او را در دل دارند، از آتش جهنم (که نماد دوری از رحمت الهی است) جدا شدهاند. در حدیث دوم، محور معنا بر طهارت ذاتی خود حضرت (س) است؛ او از هر شرّی (چه شرّ درونی، چه بیرونی) منزه و بریده است. در جمع این دو معنا میتوان گفت:، چون حضرت فاطمه (س) از هر شرّی جداست، هر کس به او پیوند محبت و معرفت پیدا کند، از شرّ و آثار آن نیز جدا میشود و در دایره خیر و رحمت الهی قرار میگیرد. این حقیقت، یک قانون الهی است: پیوند با اولیای خدا، پیوند با خیر مطلق است و گسستن از آنان، سقوط در شرّ و ضلالت. خداوند در قرآن کریم میفرماید: «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ» (بقره/۲۵۷) خداوند، ولی و سرپرست مؤمنان است؛ آنان را از تاریکیها به سوی نور بیرون میبرد. در مقابل میفرماید: «وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ»؛ کافران اولیایی دارند که آنان را از نور به تاریکی میکشانند.
فاطمه (س) در حقیقت «مظهر تام ولایت الهی» است. هر کس در سایه محبت و تبعیت از او قرار گیرد، از تاریکیها و آتش، که صورت باطنی شرّ است، بیرون برده میشود. از این روست که پیامبر (ص) فرمودند: «فَطَمَ مَنْ أَحَبَّهَا مِنَ النَّارِ»؛ یعنی محبت حقیقی او، سپری در برابر عذاب و انحراف است؛ اما حدیث امام صادق (ع) افق تازهای میگشاید: «فُطِمَتْ مِنَ الشَّرِّ»؛ فاطمه از شر جدا شده است. این جمله کوتاه، ژرفترین تعریف از طهارت ذاتی انسان کامل است. در حقیقت، فاطمه (س) نه تنها از شر و بدیها دور است، بلکه وجود او خود معیار خیر است؛ هر چه با او سازگار باشد، خیر است و هر چه با او ناسازگار باشد، شرّ است. قرآن کریم میفرماید: «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا» (احزاب/۳۳) این آیه، طهارت مطلق اهل بیت (ع) را بیان میکند و فاطمه زهرا (س) در مرکز این طهارت قرار دارد. اکنون اگر کسی با چنین حقیقتی پیوند محبت پیدا کند، در شعاع طهارت او قرار میگیرد. محبت حضرت زهرا (س) تنها یک احساس نیست، بلکه رابطهای وجودی است؛ پیوندی که انسان را از درون به سوی خیر و نور میکشاند. چنانکه امام باقر (ع) فرمود: «حُبُّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ یُسْقِطُ عَنِ الْعِبَادِ الذُّنُوبَ کَمَا تُسْقِطُ الرِّیحُ الْوَرَقَ»؛ محبت ما اهلبیت (ع)، گناهان بندگان را میریزد، چنانکه باد برگها را میریزد. (کافی، ج۲، ص ۱۳۵) از این منظر، هر کس محبّ صادق حضرت فاطمه (س) باشد، از دو خطر بزرگ نجات مییابد:
نخست، از آتش جهنم، یعنی دوری از رحمت و سقوط در عذاب معنوی. دوم، از شرور دنیا و آخرت، یعنی از هر آنچه انسان را از مسیر خیر و رشد باز میدارد.
اما پرسش مهمی که در ادامه پدید میآید، این است: اگر محبّ حضرت زهرا (س) از شر محفوظ است، پس چرا در زندگیاش ابتلائات، مصیبتها، بیماری، فقر یا سختیها رخ میدهد؟ آیا اینها شر نیستند؟ پاسخ را باید در معنای دقیق «شر» و «خیر» جستوجو کرد. در نگاه قرآن و حکمت اسلامی، شر و خیر به ظاهر حوادث مربوط نیست، بلکه به حقیقت اثر آن بر روح انسان وابسته است. ممکن است چیزی در ظاهر سخت و تلخ باشد، اما در باطن خیر و رشد و نورانیّت به همراه داشته باشد. قرآن کریم میفرماید: «وَعَسَى أَن تَکْرَهُوا شَیْئًا وَ هُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ» (بقره/۲۱۶) بسا چیزی را خوش نداشته باشید، حال آنکه خیر شما در آن است و نیز میفرماید: «وَعَسَى أَن تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّکُمْ»؛ و بسا چیزی را دوست دارید، حال آنکه شرّ شما در آن است. پس وقتی حدیث میفرماید: «خداوند کسانی را که فاطمه را دوست دارند از آتش بازداشته» و امام (ع) میفرمایند: «او از شر جدا شده است»؛ معنا این نیست که محبان او هرگز رنجی نمیبینند، بلکه بدین معناست که رنجهایشان شر نیست، بلکه ابزاری برای رشد و تکامل آنان است. محبت فاطمه (س)، به روح انسان قدرتی میبخشد که حتی در بلا، خیر را میبیند و به جای شکایت، به رضای خدا راضی است. این همان «فطم از شر» است؛ جدا شدن از نگاه دنیوی و ظاهربینانه به حوادث.