صفحه نخست >>  عمومی >> ویژه ها
تاریخ انتشار : ۲۰ آذر ۱۴۰۴ - ۰۸:۴۹  ، 
کد خبر : ۳۸۵۱۱۴
مروری بر یادداشت روزنامه‌های پنجشنبه ۲۰ آذرماه ۱۴۰۴

صف‌آرایی تمدن‌سازی در مکتب فاطمی 

وقتی تاریخ از پس قرن‌ها می‌پرسد «تمدن اسلامی را که ساخت»، پاسخ را نه در کاخ‌های فراعنه که در خانه فاطمه (س) در مدینه می‌یابیم؛ خانه‌ای که زنی، هم‌زمان «مادر امت»، «همسر امام»، «خطیب سیاسی» و «معلم تاریخ» بود.

یاد

فاطمه(س) الگوی کامل و برتر از ازل تا ابد

عباس شمسعلی 

بسیاری از انسان‌ها برای رسیدن به جایگاه بهتر یا حرکت مطلوب در مسیر زندگی خود و حتی سبک زندگی روزمره از گفتار تا پوشش و تفکر و... به دنبال الگوهایی هستند تا با پیروی از آنها رسیدن به هدف مورد نظر را دست‌یافتنی‌تر کنند. البته در این مسیر گاه ممکن است هدف به اشتباه انتخاب شده باشد و در نتیجه انتخاب الگوی متناسب با آن هدف نیز دقیق نباشد. گاه ممکن است هدف قابل دفاع یا در مسیر درست باشد اما الگوی انتخاب شده بهترین نباشد.
به طور طبیعی در مسیر زندگی انسان‌ها بنا به تغییرات چشمگیر در نوع زندگی، امکانات، معلومات و...ممکن است اهداف و الگوها در زمان‌های مختلف با یکدیگر متفاوت و حتی متناقض باشند. گاه یک الگو و سبک زندگی در عصری ارزشمند و همان در عصری دیگر ضد‌ارزش تلقی شود.
اما باید پذیرفت که در اهداف فطری و متعالی انسان‌ها که فصل مشترک همه زمان‌ها و نسل‌های بشر است، اهداف و مسیرهایی وجود دارد که هیچ زمانی کهنه یا بی‌ارزش نخواهند شد. به عنوان مثال تلاش برای رسیدن به قله صداقت و راستگویی، رشد معنوی، سعادت واقعی فردی و اجتماعی، کسب ارزش‌های متعالی اخلاقی و... به طور معمول همیشه ارزشمند بوده، هست و خواهد بود. با این توصیف؛ الگوهای پیش‌برنده در این مسیر رشد و تعالی انسان نیز همیشه تازگی دارند.
وقتی سخن از حرکت در مسیر مبتنی بر فطرت پاک و تلاش برای رسیدن به قله سعادت به میان می‌آید، بی‌شک باید خدای متعال که آفریننده بشر و آگاه‌ترین به فطرت، نیازها و ظرفیت‌های انسان در مسیر رشد و تعالی است را ملاک معرفی الگوهای مناسب برای پیمودن درست این مسیر و رسیدن به هدف بلند سعادت در دنیا و آخرت دانست.
خدای متعال در کنار ارسال کتاب راهنما و دستورالعمل و نقشه راه برای انسان، بهترین راهنمایان و الگوها و نقشه‌خوان‌ها یعنی انبیا و ائمه هدی صلوات الله علیهم اجمعین را به بشر معرفی کرده است تا مسیر سعادت بیش از پیش مشخص و هموار و در دسترس باشد.
پروردگار عالم با مبعوث کردن نبی مکرم اسلام(ص) و نزول کتاب انسان‌ساز قرآن، بر انسان تا ابد منت گذاشت چراکه بالاترین و برترین الگوها و نقشه‌های راه را برای انسان‌ها فرستاد. 
خدایی که در قرآن نیز به صراحت این سرمشق و الگوی برتر بودن را به انسان‌ها گوشزد می‌کند:
«لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللّهَ کَثِیراً» (احزاب/21)؛ (به یقین براى شما در زندگى پیامبر خدا سرمشق نیکویى بود، براى آنها که امید به رحمت خدا و روز بازپسین دارند و خدا را بسیار یاد مى‌کنند).
و چه زیبا، این پیامبری که خدایش در جایی دیگر از کتاب رفیعش او را رحمتی برای جهانیان می‌خواند: «وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِين» (انبیا/107)؛ (و ما تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم)، در واپسین روزهای حیاتش، راه تداوم حرکت در مسیر سعادت و نشانه دیگر الگوهای شایسته را این‌گونه به همه پیروانش تا روز قیامت می‌شناساند:« إِنِّی تَارِک فِیکمُ الثَّقَلَینِ مَا إِنْ تَمَسَّکتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا کتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یفْتَرِقَا حَتَّى یرِدَا عَلَی الْحَوْضَ فَانْظُرُوا کیفَ تَخْلُفُونِّی فِیهِمَا...» (همانا من در میان شما دو چیز سنگین و گران می‌گذارم، که اگر بدان‌ها چنگ زنید هرگز پس از من گمراه نشوید: کتاب خدا و عترت من اهل بیتم، و این دو از یک دیگر جدا نشوند تا در کنار حوض کوثر بر من درآیند، پس بنگرید چگونه پس از من در‌باره آن دو رفتار کنید...).
سرسلسله ائمه نیز بزرگ مرد تاریخ، امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب‌(ع) است که رسول خدا(ص) در روز غدیر در سفارش به پیروی او فرمودند: «یا مَعْشَرَالْمُسْلِمینَ لِیُبَلِّغِ الشّاهِدُ الْغَائِبَ، اُوصى مَنْ آمَنَ بِى وَ صَدَّقَنِى بِوِلایَةِ عَلىٍّ، اَلا اِنَّ وِلایَةَ عَلِىٍّ وِلایَتى وَ وِلایَتى وِلایَةَ رَبِّى، عَهْدا عَهِدَهُ اِلىَّ رَبِّى وَ أمَرَنِى أنْ أبَلِّغُکُمُوهُ.» (اى مسلمانان! حاضران به غایبان برسانند: کسى را که به من ایمان آورده و مرا تصدیق کرده است، به ولایت على سفارش مىکنم. آگاه باشید ولایت على ولایت من است و ولایت من، ولایت خداى من است. این عهد و پیمانى بود از طرف پروردگارم که فرمانم داد تا به شما برسانم.»
درخصوص اهل بیت عصمت و طهارت‌(ع) که به تصریح پیامبر اسلام(ص)، والاترین الگوهای انسان پس از ایشان در مسیر سعادت هستند، آنچه باید مورد توجه قرار گیرد، نقش مادری بی‌همتا یعنی حضرت زهرا (س) است که از یکسو پیامبر اکرم(ص) در وصف ایشان فرمودند: «أمّا ابنَتي فاطمةُ فإنّها سيّدةُ نِساءِ العالَمينَ مِن الأوّلِينَ و الآخِرِينَ»(اما دخترم فاطمه، او سرور زنان عالم، از پيشينيان و پسينيان است» و از سوی دیگر امام عسکری(ع) در توصیف جایگاه رفیع این بانوی مکرم فرمودند: «نحن حجة الله علی خلقه، و جدّتنا فاطمة حجة اللّه علینا» (ما حجت خدا بر خلق هستیم و مادر ما فاطمه حجت خدا بر ماست». همچنین حضرت مهدی موعود(عج) در بیان الگو بودن این مادر در توقیع شریفی می‌فرمایند: «وفِی ابْنَةِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» (دختر رسول خدا، الگوی مناسبی برای من است».
حضرت زهرا(س) که امروز مصادف با ولادت سراسر نورانی ایشان است؛ به وضوح الگویی تمام و کمال نه تنها برای زنان بلکه حتی برای مردان هستند؛ اما امروز که به یمن ولادت ایشان، روز زن و روز مادر نامیده شده است، فرصتی مغتنم است تا به ویژه همه زنان و دختران کشورمان بار دیگر متوجه برترین الگوی سعادت و زندگی فردی و اجتماعی خود شوند. در دنیایی که ایادی شیطان خود بدترین ظلم‌ها را در حق زنان انجام داده‌اند اما به دروغ خود را دلسوز و حامی زنان می‌خوانند و به ترویج و تبلیغ سبک زندگی و الگوهایی می‌پردازند که نابودی جایگاه و‌ شان و پایمال شدن حقوق زنان نتیجه قابل تماشای این الگو در کشورهای غربی است، زنان و دختران ما نباید فریب آنها را بخورند آن هم در شرایطی که خود الگویی بی‌نظیر همچون حضرت زهرا(س) دارند.
برتری و جذابیت الگوهای آسمانی و نورانی ما باعث شده است در تقابل حق و باطل، جبهه باطل که توان و منطق رقابت را ندارد و گرایش روزافزون مردم دنیا به مکتب نورانی اسلام و شناخته‌تر شدن اهل بیت(ع) را توان تحمل ندارد، به دنبال پاشیدن خاک بر چهره خورشید می‌رود، یک روز کاریکاتور موهن از رسول خدا(ص) می‌کشد، روز دیگر کتاب نورانی قرآن را آتش می‌زند و یک روز هم الگویی همچون حضرت زهرا(س) را نامناسب برای این دوران و مربوط به گذشته می‌داند(!)
حال آنکه وقتی حضرت زهرا(س) به تعبیر پدر بزرگوارشان، «سرور و بهترین زنان عالم از ازل تا ابد است»، بی‌شک در همه اعصار نیز بهترین الگو از دیروز تا امروز و فردا برای زنان و حتی مردان است. 
بانوی بزرگواری که در بندگی، زندگی فردی و خانوادگی و اجتماعی بهترین الگو است. در رابطه با پدر از فرط احترام و خدمت تا ‌ام‌ابیهایی پیش می‌رود، در همسرداری بهترین است، در فرزندپروری مادر پاک‌ترین نسل بشریت است، در اجتماع در دفاع از حق و ولایت و زیست اجتماعی همراه با رعایت حدود الهی حاضر است.در حیا و عفت آنچنان است که از مرد نابینا نیز رو می‌پوشاند.
بانوان و دختران ما کجا مانند چنین الگویی را خواهند یافت که پیروی از او سعادت در زندگی دنیا و آخرت است؟
بی‌شک ارادت و علاقه زنان جامعه ما به این بانوی بی‌همتا روزفزون است و البته ‌ای کاش آن بخش از زنان و دختران ما که علی‌رغم ارادت و علاقه و دلدادگی به این بانو، هنوز نتوانسته‌اند در برخی امور همچون ازدواج ساده و آسان، پرهیز از اسراف، همسرداری، فرزندپروری، حجاب و... خود را با این الگوی ناب به طور کامل تطبیق دهند، این ارادت و علاقه را بیش از گذشته به صحنه رفتار و زندگی خود وارد نمایند. موفقیت‌های زنان مومن جامعه ما در عرصه‌های علمی؛ اجتماعی؛ معنوی و ... با حفظ حدود الهی؛ جلوه‌ای از برکات پیروی از این الگوی بی‌همتاست.

یاد

صف‌آرایی تمدن‌سازی در مکتب فاطمی 

سیدعبدالله متولیان

وقتی تاریخ از پس قرن‌ها می‌پرسد «تمدن اسلامی را که ساخت»، پاسخ را نه در کاخ‌های فراعنه که در خانه فاطمه (س) در مدینه می‌یابیم؛ خانه‌ای که زنی، هم‌زمان «مادر امت»، «همسر امام»، «خطیب سیاسی» و «معلم تاریخ» بود. این الگوی یگانه امروز در قامت زن ایرانی به یک «راهبرد تمدنی کلان» بدل شده است. راهبردی که جمهوری اسلامی بر پایه هستی‌شناسی ناب قرآنی و سنت زنده فاطمی بنا کرده به دو بن‌بست تاریخی پاسخ دهد: «سنت تحریف‌شده زن‌ستیز» و «مدرنیته فریبنده زن‌فروش». این مسیر، تقلید از شرق یا غرب نیست؛ خلق «الگوی سوم» است. 
هستی‌شناسی قرآنی: برابری در گوهر، تمایز در نقش: رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیر بانوان، با استناد به آیه ۳۵ سوره احزاب تأکید کردند که خداوند زن و مرد را در گوهر انسانی و قابلیت تعالی، یکسان می‌داند. این نگاه شالوده‌شکن تمام نظام‌های طبقاتی است. اسلام نه به «تشابه» که به «عدالت در فرصت‌ها» قائل است. تفاوت‌های طبیعی، مبنای تقسیم کار حکیمانه و تکامل متوازن جامعه قرار می‌گیرد. حجاب در این منظومه، یک «تمهید هوشمند» است تا فضای عمومی از «شیءانگاری» به «شخصیت‌محوری» تغییر کند. آمار‌های رسمی نشان می‌دهد سهم زنان در تولید مقالات علمی برتر ایران از ۴۰درصد گذشته است. این موفقیت در حالی رقم خورده که پوشش اسلامی، هویت ثابت آنان باقی مانده است. تمدن اسلامی، بدن زن را حذف نمی‌کند؛ آن را در «قالب کرامت» بازتعریف می‌کند. 
الگوی بی‌بدیل: فاطمه (س) و تلفیق عرصه‌های حیات: رهبر انقلاب، حضرت زهرا (س) را «انسانی عرشی در همه عرصه‌ها» خواندند. این تعبیر، خط بطلان بر دوگانه کاذب «خانه یا جامعه» است. فاطمه (س) در یک روز هم مدیر خانه است، هم خطیبی سیاسی در مسجد مدینه، هم مروج ولایت و هم تاب‌آور بزرگترین مصیبت‌ها. این «هم‌زمانی نقش‌ها»، مدل زن در تمدن نوین اسلامی است. زن ایرانی امروز این مدل را اجرا می‌کند: «مادری» که سرپرست یک آزمایشگاه ملی است، «همسری» که پشتیبان جبهه مقاومت است و خود نیز در خط مقدم «جهاد تبیین» قرار دارد. این چندوجهی‌بودن، نه یک فشار که یک «قدرت افزون» است که از هم‌پوشانی عاطفه، تدبیر و ایمان می‌جوشد. چهار میدان نبرد تمدنی:دستاورد‌های زنان در جمهوری اسلامی تصادفی نیست؛ حاصل طراحی در چهار میدان است:
۱- میدان خانواده: با تأکید رهبری بر جایگاه زن به عنوان «رئیس خانه» و تصویب قوانین حمایتی (از حق تحصیل تا بیمه زنان سرپرست خانوار)، نهاد خانواده نه تضعیف که تقویت شده است. 
۲- میدان علم و فناوری: حضور کمی و کیفی زنان، به تولید «ثروت دانش‌بنیان» انجامیده است. بسیاری از شرکت‌های دانش‌بنیان موفق، امروز توسط زنان مدیریت می‌شود. 
۳- میدان اجتماعی و سیاسی: حضور در شوراها، مجلس و بدنه اجرایی روندی رو به رشد دارد. نقش آنان در تشکل‌های مردمی و جهادی (مانند بسیج)، سرمایه اجتماعی بی‌بدیلی است. 
۴- میدان بین‌المللی: موفقیت ورزشکاران محجبه در المپیک، دستیابی به کرسی‌های علمی مرجع جهانی و دیپلماسی فعال زنان، در حال «صادرات الگوی سوم» است. این الگو نشان می‌دهد می‌توان در عین پایبندی به ارزش‌های دینی در رقابت‌های جهانی پیشتاز بود. 
هشدار تاریخی: جنگ روایت‌ها:فرمان رهبر انقلاب به رسانه‌ها– که «حرف غربی‌ها درباره حجاب را تکرار نکنید» – تنها درباره پوشش نیست، درباره «جنگ روایت‌ها» ست. تمدن غرب که با فروپاشی خانواده، تجاری‌سازی روابط و افسردگی فزاینده زنان دست به گریبان است، بیماری مهلک و کشنده خود را با نام «آزادی» صادر می‌کند. رسانه‌های داخلی موظف‌اند با روایت‌گری هوشمند و مستند از دستاورد‌های زن ایرانی، این جنگ را مدیریت کنند. هر تکرار غیرانتقادی از گفتمان غربی، خیانت به خون زنانی است که این فضای امن را با جان خود خریدند. از مدینه فاطمی تا آینده تمدنی: تمدن نوین اسلامی، با محوریت «زن فاطمی» متولد می‌شود. این تمدن، با احیای کرامت زن، ترکیب نقش مادری با مسئولیت اجتماعی و نقد جسورانه الگوی غربی شکل می‌گیرد. زن ایرانی امروز، مصرف‌کننده الگو‌های وارداتی نیست؛ خود، تولیدکننده الگوست. آینده تمدن اسلامی را نه در میز‌های مذاکره، که در سکوت پرثمر آزمایشگاه‌ها، در هیاهوی خلاق کلاس‌های درس و در آغوش خانواده‌هایی می‌توان جست که زنانش، هندسه‌ای جدید از زندگی را ترسیم می‌کنند. این راه، بازگشت به مدینه فاطمه (س) است؛ اما این‌بار در ابعادی جهانی. آن آفتاب مدینه، امروز هندسه تمدن نوین اسلامی را می‌آراید.

یاد

علل خشکی زاینده‌رود و راه‌های احیای آن

سید محمود حسینی
چرا رودخانه‌ای که تا ربع‌قرن پیش (چه قبل و چه بعد از احداث سد زاینده‌رود)، تنها رود دائمی فلات مرکزی ایران و زنده‌رود بوده و زندگی می‌بخشید، اینک به خشک‌رود تبدیل شده است؟ راه احیای آن چیست؟ برای پاسخ به این پرسش، ابتدا به توصیف این رودخانه و حوضه آبریز آن می‌پردازیم.
حوضه آبریز زاینده‌رود

حوضه آبریز زاینده‌رود در دو استان چهارمحال‌وبختیاری و اصفهان واقع شده و بخش عمده این حوضه در اقلیم خشک و نیمه‌خشک قرار گرفته است. رودخانه زاینده‌رود، مسیر پرپیچ‌وخمی را از سراب در زاگرس میانی تا تالاب گاوخونی در کویر مرکزی ایران، مجموعا به طول ۴۹۵ کیلومتر می‌پیماید و جلگه حاصلخیزی را شکل داده است. ۹۸ درصد جمعیت و ۹۳ درصد مساحت حوضه زاینده‌رود در استان اصفهان و دو درصد جمعیت و هفت درصد مساحت این حوضه در استان چهارمحال‌وبختیاری قرار دارد. این رودخانه در تاریخ هزاران‌ساله خود، زمینه ایجاد تمدنی بزرگ را در مسیر خود به وجود آورده که از نشانه‌های آن، مدیریت مشارکتی نظام آبیاری و احداث تأسیسات آبی و نظام نامه مدون تقسیم آب میان بهره‌برداران این رودخانه است

شبکه آبیاری زاینده‌رود

این شبکه را ۱۲۰ مادی (نهر) منشعب از رودخانه و حدود ۲۰ بند تشکیل داده که آب را به اراضی جلگه زاینده‌رود و آبادی‌های بالاتر از سطح رود می‌رساند. این نشان از وجود دانش آب و فن آبیاری در میان باشندگان این خطه دارد؛ دانش و توانایی که سایر رودخانه‌های دائمی، حتی رود نیل و تمدن مصر فاقد آن است.

نظام تقسیم آب زاینده‌رود

در حوضه زاینده‌رود، مثل همه ایران، از قدیم دیوان آب یا منشور و طوماری برای درج سهم و حقابه هر آبادی و مالکان و ثبت نقل و انتقال آب داشته‌اند. نظام تقسیم آب بر مبنای سهم معین از کل آب و نه حجم معینی از آب بوده است. از آنجا که نظام تقسیم آب، بر طبق نظر کارشناسان و نخبگان و لحاظ منافع مشترک همه حقابه‌داران و نسق‌بران و ذی‌نفعان تنظیم و تدوین شده بود، بنابراین مورد اعتماد و توافق جمعی بوده است. علاوه بر آن، میراب‌ها و مادی‌سالاران و کارگزاران رودخانه که نفوذ و احترام بالایی داشته‌اند، بر صیانت از آب و رودخانه و انهار کنترل و بر رعایت تقسیم حقابه‌ها مطابق طومار منسوب به شیخ بهایی، نظارت مستمر داشته‌اند. مدیریت بر رودخانه‌ها و مادی‌ها به روش مردمی و مشارکتی بوده و پشتوانه آن سرمایه اجتماعی عظیم و ریشه‌داری بوده است. حکومت‌ها در مدیریت رودخانه‌ها و قنوات‌ کمترین مداخله را داشته و تنها مدیریت عالیه اعمال می‌کرده‌اند. حاکمان با ممهورکردن دیوان‌های آب یا طومارها مهر تأیید بر آن می‌زده‌اند. مدیریت رودخانه با علم به اینکه زاینده‌رود یک سیستم بسته است و عمده آب مصرفی در بالادست حوضه، مجددا در پایین‌دست به رودخانه برمی‌گردد، اجازه نمی‌داده قطره‌ای آب ضایع شود و نهایت صرفه‌جویی رعایت می‌شده است.

معرفی طومار منسوب به شیخ بهایی

این طومار، منشور و سند مدیریت مشارکتی درخشانی است که طی قرون متمادی، صدها هزار بهره‌بردار را در مدیریت هوشمندانه رودخانه زاینده‌رود مشارکت می‌داد. طومار شیخ بهایی، با در نظر گرفتن تفاوت‌های آب‌و‌‌هوایی و کیفیت خاک و آب رودخانه در طول مسیر ۲۵۰‌کیلومتری بخش‌های میانی و پایین‌دست حوضه زاینده‌رود، با در نظر گرفتن الگوی کشت هر منطقه، زمان نیاز هر منطقه به آب و میزان حقابه هر بلوک حقابه‌دار را برنامه‌ریزی کرده بود. مطابق طومار، آب رودخانه زاینده‌رود به ۳۳ سهم اصلی و میان هفت بلوک حقابه‌دار تقسیم می‌شد. طومار شیخ بهایی بر مشارکت داوطلبانه کشاورزان حقابه‌دار و بر پایه انتخاب کشاورزان استوار بود. ارکان نظام مشارکتی طومار شیخ بهایی، عبارت بودند از:

  کشاورزان حقابه‌دار‌

  سرجوی: نماینده منتخب کشاورزان زیر پوشش نهر فرعی‌

  مادی‌سالار: نماینده هر نهر اصلی موسوم به مادی، منتخب «سرجوی‌ها»‌

[مادی به معنی نهر اصلی، برگرفته از نام قوم ماد است]

  نمایندگان بلوک: منتخب مادی‌سالارها‌

  میراب کل: انتخابی توسط نمایندگان بلوک‌ها برای مدت یک سال، معرفی به دیوان حکومتی و تنفیذ توسط دیوان.

نکته مهم: نمایندگان حقابه‌داران حق داشتند میراب کل را پیش از سپری‌شدن دوره یک‌ساله برکنار کنند و به‌جای او فرد دیگری را انتخاب و به دیوان معرفی کنند.

  مردان قاصد: مردان قاصد به تعداد ۲۷۸ نفر توسط کشاورزان بلوک پایین‌دست و به هزینه آنان انتخاب می‌شدند و برای نظارت بر اجرای طومار و بازکردن و بستن به‌موقع سرمادی‌ها (دهانه ورودی آب از رودخانه به انهار) به بلوک بالادست اعزام می‌شدند.

از حدود ۷۰ سال قبل که علوم جدید و فناوری‌ها در کشور رشد و کاربرد بیشتری پیدا کرد و نظام حکمرانی ایران متمرکزتر شد، مخصوصا از هنگامی که نظام اجتماعی مدیریت آب و کشاورزی قدیم لغو شد و به موازات آن نظام حکمرانی آب ملی (دولتی) شد، ورشکستگی آب در اکثر حوضه‌ها ازجمله حوضه زاینده‌رود کلید خورد. در شرایط جدید نظام مشارکتی و غیردولتی مدیریت آب کنار گذاشته شد. انتظار می‌رفت‌ در این دگردیسی، نظام جایگزینی به‌جز مدیریت دولتی و وزارت آب و برق به وجود آید، اما مثل غالب تحولات اجتماعی ایران این‌گونه نشد.

‌ عوامل بحران آب

به‌طور خلاصه عوامل بحران آب را می‌توان در سه مؤلفه تبیین کرد:

۱- توسعه نابجا: اینکه بدون شناخت کامل و دقیق از سرزمین و اقلیم و بدون در نظر گرفتن ظرفیت‌های آبی و زیست‌محیطی مکان و جغرافیا، دست به اقدامات نابجا زده شود. به تعبیر مهندس سید‌محمد بهشتی، این رویکرد را توسعه نابجا یا توسعه در تاریکی گویند (کتاب توسعه در تاریکی، انتشارات روزنه). نویسنده بر آن است که بسیاری از مهندسان و دانشمندان ما، ایران و زیست‌بوم آن را به‌جا نمی‌آورند و با سرزمین‌های دیگر مثل اروپا و آمریکای شمالی اشتباه می‌گیرند. رهاورد به‌جا‌نیاوردن ایران و زیست‌بوم آن، توسعه نامتوازن و ناپایدار بوده است. مثال‌های زیادی می‌توان از این دست اقدامات نابجا در همین حوضه زاینده‌رود برشمرد:

- احداث صنایع سنگین آب‌بر در بالادست زاینده‌رود

- تخصیص و بارگذاری‌ها در بالادست حوضه با پمپاژ آب از زاینده‌رود برای گسترش باغات و کشاورزی در ارتفاعات (تصاویر ماهواره‌ای پیوست‌ گویاست)

- کلا بارگذاری‌های بیش از ظرفیت رودخانه به‌ویژه برای شرب، صنعت و کشاورزی و فراموش‌کردن حقابه زیست‌محیطی. جالب است بدانید‌ در حالی که در آغاز پیروزی انقلاب سهم آب شرب از زاینده‌رود کمتر از ۴۰ میلیون مترمکعب بوده است، اینک بالغ بر ۴۵۰ میلیون مترمکعب برای شرب شش میلیون جمعیت در چهار استان، از زاینده‌رود برداشت می‌شود.

 ۲- نظام حکمرانی غلط (با تأکید بر نحوه حکمرانی آب): از اوایل دهه ۱۳۳۰ حکومت پهلوی به سمت تمرکز بیشتر و از آغاز دهه ۱۳۴۰ شیوه استبداد فردی حاکم شد. در این دوره، رژیم شاه با فشار دولت آمریکا و به‌خاطر هراس از نفوذ اتحاد جماهیر شوروی و نفوذ کمونیسم و نگرانی از انقلاب دهقانی، طرح اصلاحات ارضی را کلید زد. هرچند شاه موفق به ‌لغو رژیم ارباب و رعیتی در ایران شد و موجب فروپاشی یک سازمان اجتماعی دست‌اندرکار مدیریت روستاها و اراضی کشاورزی شد، اما نتوانست نظامی کارآمد برای جایگزینی آن که در مدیریت منابع آب هم دخیل بود، طراحی کند و تدارک ببیند؛ بنابراین یک به‌هم‌ریختگی در مدیریت تولید روستایی به وجود آمد و مهاجرت روستاییان به حاشیه شهرها شروع شد. متعاقبا قانون ملی‌شدن آب در سال ۱۳۴۷ به تصویب مجلس شورای ملی رسید و همه اختیارات آب‌های جاری و زیرزمینی به وزارت آب و برق داده شد.

با اجرای سد زاینده‌رود در سال ۱۳۴۹، شرایط لازم برای اجرای نظام‌‌نامه طومار از بین رفت؛ زیرا تقسیم‌نامه طومار بر جریان طبیعی رودخانه استوار بود و پس از احداث سد، رژیم جریان آب در رودخانه تابع رهاسازی آب از سد شد. به ‌این ‌ترتیب، حکمرانی آب از ید مردم و بخش خصوصی خارج و در حکومت و وزارت آب و برق (نیرو) متمرکز شد. بعد از انقلاب و در سال ۱۳۶۱، قانون توزیع عادلانه آب‌ به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید و همان سیاست کلی قانون ملی‌شدن آب با تفاوت‌هایی ادامه یافت. نقطه قوت این قانون از قانون قبل در این است که در قالب ماده ۴۴‌ حفظ حقوق حقابه‌داران را مدنظر قرار داده است و تصریح دارد در صورتی ‌که برای طرح‌های توسعه‌ای دولت، آب قنوات، چاه‌ها و رودخانه‌های متعلق به اشخاص حقیقی و حقوقی یا حقابه‌بران نقصان یابد یا خشک شود، دولت موظف به جبران کسری آب یا جبران خسارت است.

اما دولت و وزارت نیرو با وجود اختیارات قانونی تاکنون نه‌تنها در راستای جبران کامل کسری‌ها و تأمین خسارات وارده به حقابه‌داران‌ اقدام بایسته‌ای انجام نداده، بلکه کماکان به تخصیص و برداشت آب از حوضه زاینده‌رود ادامه می‌دهند و مرجعی به آن رسیدگی نمی‌کند. تشکیل شرکت‌های آب استانی به‌جای آب منطقه‌ای، مصوب ۱۳۸۵‌ که مدیریت مبتنی بر حوضه‌های آبریز را تجزیه کرد، از سیاست‌های اشتباهی بود که آثار سوء آن نمایان است. یکی دیگر از سیاست‌های بالادستی غلط در حکمرانی آب، خودکفایی در محصولات کشاورزی است. امری که در جمهوری اسلامی، بیشتر بر آن تأکید و اصرار شد. این سیاست، سطح زیر کشت کشاورزی را از هشت میلیون هکتار به ۱۶ ملیون هکتار افزایش داد. این در حالی است که طی مطالعاتی که در دهه ۱۳۵۰ تحت عنوان «طرح ملی کشت ایران» از طرف مشاوران زبده بین‌المللی در ایران انجام شد و گزارش آن در ۱۳۵۴ منتشر شد، اعلام شده «خودکفایی کامل در تمام محصولات اساسی کشاورزی امکان‌ناپذیر است و منابع آبی کشور برای ظرفیت ۴۲ میلیون جمعیت کفایت می‌کند». این سند در ادامه به تغییر الگوی کشت تأکید دارد.

۳- کاهش همبستگی اجتماعی و ضعف هم‌زیستی: تمرکز شدید نظام حکمرانی و مداخله حکومت‌ها در همه شئون حیات فردی و اجتماعی مردم و احساس بی‌نیازی در حکومت نسبت به مشارکت مردم در امور، به‌ویژه با افزایش قیمت نفت، موجب شده بسیاری از سازمان‌های اجتماعی و نهادهای مدنی با بی‌اعتنایی مواجه و کم‌رمق شد یا فروپاشید. به‌این‌ترتیب جامعه مدنی تضعیف شد و خلأ واسط بین مردم و حاکمیت به وجود آمد. نظام تقسیم آب و آبیاری که قبلا برای بالادست و پایین‌دست رودخانه، سهم معینی از کل آب را بین نسق‌بران رودخانه توزیع می‌کرد و مورد توافق بهره‌برداران بود، عملا کنار رفت و دولت‌ها، جایگزین آن شدند، در‌حالی‌که سرمایه اجتماعی و شناخت و توانایی لازم را برای این کار نداشتند. به موازات آن افزایش شکاف‌های اجتماعی و کاهش هم‌زیستی در جامعه مزید بر علت شد. در این شرایط افراد و گروه‌هایی که زور و نفوذ بیشتری دارند، با سوءاستفاده از فقدان برنامه و ضعف اقتدار حکمرانی، از منابع آب سطحی و جاری سهم بیشتری برداشت می‌کنند. البته حامی‌پروری هم در این اوضاع بی‌تأثیر نبوده است. همین رویکرد‌ها و سیاست‌هاست که منجر به خشک‌شدن بیش از ۲۵۰ کیلومتر از مسیر رودخانه زاینده‌رود، در بیشتر ماه‌های سال شده است. دولت و وزارت نیرو هم اقتدار لازم و ابزارهای کافی برای اعمال حکمرانی درست آب را ندارد و اغلب اقدامات آنان متأثر از فشار برخی نمایندگان انجام می‌شود. به‌علاوه اینکه تأمین هزینه اداره بخشی از امور وزارتخانه به فروش آب گره زده شده، آنان را از اهداف خود دور می‌کند. ضمن اینکه تمرکز شدید در وزارت نیرو، اختیارات شرکت‌های آب استانی را محدود کرده است.

راه‌های خروج از بحران و احیای زاینده‌رود

برای برون‌رفت از بحران زاینده‌رود، در یک کلام باید از مسیر اشتباهی که ما را به اینجا رسانده برگشت و راه توسعه متوازن و پایدار پیموده شود. اقدامات زیر در احیای زاینده‌رود، راه‌گشاست: 

۱- بارگذاری‌های فراتر از طاقت اکولوژیک رودخانه، که بعد از سال ۱۳۶۱ (زمان تصویب قانون توزیع عادلانه آب) و طبق ماده ۴۴ این قانون، جبران و موارد غیرضروری از دوش نحیف زاینده‌رود برداشته شود. از این طریق، حیات زاینده‌رود به آن برگردانده می‌شود و دیگر نیازی به اجرای طرح‌های انتقال هم نیست. 

۲- با جایگزینی فناوری‌های نو، از گسترش صنایع آب بر در حوضه آبریز زاینده‌رود خودداری و فازهای توسعه صنایع موجود، به سواحل دریای جنوب منتقل شود. 

۳- با بهره‌گیری از دانش و فناوری نو و مشارکت مردم، کشت‌های مناسب و پربازده در حوضه زاینده‌رود ترویج شود.

 ۴- هرگونه پمپاژ آب از رودخانه زاینده‌رود به‌ویژه گسترش کشت در ارتفاعات در درون و بیرون حوضه، متوقف شود. گام اول در اجرای این کار قطع یارانه برق برای پمپاژ آب از رودخانه است. 

۵- اصلاح نظام حکمرانی آب به شرح زیر: ۵-۱- اصلاح ساختار مدیریت آب کشور از مدیریت آب استانی به مدیریت آب منطقه‌ای و حوضه آبریز. ۵-۲- تمرکززدایی از ساختار وزارت نیرو و برگرداندن اختیارات به مدیریت آب‌های منطقه‌ای. ۵-۳- تأکید بر عمل به قانون توزیع عادلانه آب و اینکه مبنای توافق و فصل‌الخطاب همه ذی‌نفعان باشد. ۵-۴- در هنگام اصلاح قانون توزیع عادلانه آب، اولویت حقابه محیط زیست پس از آب شرب قرار گیرد و ضمانت اجرائی ماده ۴۴ در تأمین حقوق حقابه‌داران تقویت شود. 

۶- در سیاست کلان خودکفایی محصولات کشاورزی تجدید‌نظر شده‌ و سیاست‌گذاری با لحاظ ظرفیت اکولوژیکی حوضه آبریز و رعایت حقابه‌ها انجام شود. ۶-۱- اصلاح نظام آبیاری و نظام بهره‌برداری و تکمیل زنجیره ارزش در کشاورزی.

۷- جلب مشارکت مردم و ذی‌دخلان در امور مدیریت آب و کشاورزی با لحاظ شرایط جدید و میدان‌دادن به نهادهای مدنی، زیست‌محیطی و تشکل‌های صنفی کشاورزی در حوضه زاینده‌رود و تقویت تعامل و گفت‌وگو بین بهره‌برداران و میان تشکل‌های مدنی و صنفی دو استان چهارمحال‌وبختیاری و اصفهان.

یاد

شمایل سند امنیتی آمریکا

صلاح الدین خدیو

در سند جدید امنیت ملی آمریکا برخلاف دیدگاه رایج سخنی از دوگانه های آزادی و استبداد و دمکراسی و دیکتاتوری نیست. آمریکا دیگر به اصطلاح رهبر جهان آزاد نیست و روسیه و چین هم دشمن محسوب نمیشوند.
خاطرنشان می شود که در سند سال گذشته و حتی متون منتشر شده در دولت ترامپ، تلاش دولت های چین و روسیه برای ایجاد بدیلی علیه جهان موجود، نکوهش و منبع تهدید علیه واشنگتن تلقی می شد.
در این راهبرد ، تمرکز آمریکا بیشتر روی نیمکره‌ی غربی و خطراتی مانند مهاجرت و ترانزیت مواد مخدر است و خبری از مسئولیت های جهانی نیست. نوعی نسخه‌ی به روز شده‌ی دکترین مونروئه در صد سال قبل که یادآور نخستین عرض اندام ایالات متحده به عنوان یک قدرت امپریالیستی تازه بود.
این راهبرد حتی در مورد آمریکای لاتین هم فاقد لفاظی های ایدئولوژیک سنتی نظیر تاکید بر ارزش های مورد تایید آمریکا نظیر آزادی و دمکراسی است.
بلکه آشکارا می گوید که با نظام های حکومتی متفاوت می توان بر اساس منافع مشترک کار کرد.
این تاکید هنگام اشاره به حکومت های عرب جنوب خلیج فارس، وضوح بیشتری می گیرد و چه بسا سیاست های گذشته در باب تاکید بر مسائل حقوق بشری، سرزنش می شود.
همانگونه که اشاره شد، اسناد راهبردی به عنوان راهنمای ایدئولوژیک، در میدان عمل دقیقا اجرا نمی شوند.
در گذشته هم که آمریکا روی جهان شمولی ارزش های غربی نظیر آزادی، حقوق بشر و دمکراسی پافشاری می کرد، بارها با حمایت از دیکتاتوری های دوست آن را نقض می نمود. این بار هم چنین است و نمی توان فرض را بر این گذاشت که ایالات متحده کاملا به قوم و خویش فکری سیاسی مسکو و پکن بدل شود.
یک نکته روشن است. اتحاد تاریخی آمریکا و اروپا که ارزش های مشترک سیاسی، سنگ بنای آن بود، به سراشیبی زوال افتاده است.
امری که در بیانات روزمره و ناسزاهای مکرر ترامپ مشهود است و دیدگاه او در قبال جنگ اوکراین، موید آنست.
شاید بتوان دکترین جدید آمریکا را نوعی واقع گرایی اقتصادی نامید. واشنگتن دیگر حاضر نیست چتر امنیتی را که هشتاد سال با هرینه‌ی خود بر سر اروپا گرفته بود، نگه دارد.
تبعات سیاسی و ژئوپولتیک این چرخش اندک نیست و نوعی خداحافظی با نظم جهانی لیبرال پس از سال ۱۹۴۵ است.
در جهان جدید نه تنها پس از هشت دهه، روسیه توانسته جنگ را به اروپا بازگرداند، بلکه می رود که با زور اسلحه، مرزها را تغییر و دوباره کشورگشایی و امپراتوری سازی را باب نماید.
تحولی که دقیقا مغایر هنجارهای صلح آمریکایی بعد از جنگ دوم مبنی بر ممنوعیت تغییر مرزها بر مبنای زور است.
این در حالیست که ترامپ نه تنها به پیشواز آن می رود، بلکه با شماتت اروپا به آن مشروعیت می بخشد.
ترامپ از دید خود دلایل زیادی برای سرزنش سخت اروپا دارد: کوچک شدن و حتی در مواردی ناپدید شدن ارتش ها و اتکای کامل امنیتی به آمریکا، باز بودن به روی مهاجرت و احتمال تغییر مبناهای تمدنی آن از طریق تاکید بر جهانی گری و چند فرهنگ گرایی و سوم داشتن اقتصادهای راکد و فاقد پویایی. جدا از هر ارزیابی در مورد این دعاوی نمی توان از گفتن این مهم چشم پوشید که صرف مناقشه‌ی مذکور، بیانگر تغییر در جهان و تحول در قطب بندی های قدرت است.
آمریکا با چالش های بزرگی نظیر ظهور چین و هند و اقتصادهای تازه نفس جدید روبروست و ” اروپای پیر ” به نوعی وبال گردن آن شده است.
صد البته آمریکای ترامپ، اروپای تحت سیطره‌ی راست افراطی و مسلح به ایدئولوژی های ملی و ضد گلوبالیسم را می ستاید. اینجا نقطه‌ای است که علائق مسکو و واشنگتن با هم تلاقی پیدا می کنند.
مسکو با آرمان اروپای واحد بیگانه است و رستاخیز ملی گرایی را فرصتی برای تجزیه و تکه تکه کردن اروپا می بیند. آرمانی که با اهداف ترامپ و سیاست اول آمریکا همخوان است.
در چشم انداز جدید آمریکا، اروپا نه بازیگری محوری بلکه قدرتی در حال افول است. ترامپ به دنیایی می اندیشد که در آن روسیه و چین و آمریکا به تقسیم جهان و تسهیم حوزه‌های نفوذ می پردازند. درست مانند اواخر قرن نوزدهم که بریتانیا، روسیه و فرانسه بازیگران اصلی نظم جهانی بودند.
رویکرد ترامپ درباره‌ی جنگ اوکراین موید دیدگاه بالاست. منطق سیاسی او در این زمینه نه برخاسته از انگاره هایی چون پاسداری از نظم لیبرال جهانی و یا امنیت اروپا بلکه مبتنی بر درکی عریان از قسمی بده‌ بستان امپریالیستی است. اگر اوکراین قربانی شود، ایران هم می تواند در فهرست قرار گیرد.
اگر تایوان واگذار شود، دست ترکیه برای لشکرکشی در اقلیم کردستان و شمال سوریه باز می شود.

یاد

امارات کارگزار تجزیه
در یمن چه خبر است؟

سیدمهدی طالبی

امارات پس از آشوب در سودان در پی تکرار آن در یمن است. حمایت‌های امارات از شورشیان سودان باعث شد با سقوط شهر مهم فاشر، غرب سودان به طور کامل تحت کنترل آن‌ها درآمده و در معرض تجزیه قرار گیرد. 
حالا آن‌ها هم‌زمان این واقعه را در یمن تکرار کرده‌اند و شورشیان موردحمایت امارات با تصرف مناطق وسیعی در دو استان شرقی یمن، آرزوی تجزیه مجدد جنوب را در سر دارند. یمن جنوبی از سال ۱۹۶۷ تا ۱۹۹۰ به مدت ۲۳ سال در نقشه سیاسی جهان وجود داشت. 
همانند سودان که اماراتی‌ها با طرف موردحمایت عربستان درگیر شدند، در یمن نیز طرف مقابل آن‌ها مورد پشتیبانی سعودی است. 
در دو دهه اخیر، غرب آسیا شاهد شکل‌گیری چند کانون قدرت بود، محور مقاومت به رهبری ایران، محور ترکیه-قطر و متحدان اخوانی‌شان و همچنین محور عربستان-امارات. محور مقاومت و محور ترکیه-قطر باقی مانده‌اند؛ اما محور عربستان-امارات گسسته شده و به‌جای آن محور رژیم صهیونیستی-امارات شکل گرفته است. 

تحرکات منطقه‌ای امارات
در این بخش تحرکات منطقه‌ای امارات با تمرکز بر یمن مورد بررسی قرار گرفته‌اند: 
 1 - امارات در یمن همانند سودان، چند سالی است روی نیرو‌های متحد، قدیمی، ریشه‌دار و دارای تمایلات تجزیه‌طلبانه سرمایه‌گذاری کرده است. در سودان آن‌ها از نیرو‌های موسوم به واکنش سریع حمایت می‌کنند که قوای قبیله‌ای توانمندی در غرب کشورند. در جریان شورش چند دهه‌ای دارفور در غرب که ریشه‌های قومی داشت، شبه‌نظامیان قبایل عربی به حمایت از مواضع دولت پرداخته و قبایل شورشی غیرعرب را سرکوب می‌کردند؛ پس از مدتی این نیرو‌ها خود به جزئی رسمی از نیرو‌های مسلح تبدیل شدند؛ اما ساختارشان همان ساختار بومی و قبایلی باقی ماند.  نیرو‌های واکنش سریع به رهبری محمد حمدان دقلو مشهور به حمیدتی برخلاف کارکرد قدیمی خود امروز به عامل جدایی غرب از دولت مرکزی تبدیل شده‌اند.  حمایت امارات از این نیرو‌ها صرفاً تأمین پول و سلاح است؛ زیرا این نیرو‌ها قدمتی چنددهه‌ای داشته و از نظر داشتن جغرافیای بومی، جمعیت حامی، انگیزه‌های محلی، تعداد شبه‌نظامیان، تجربه جنگی و اتحاد وضعیت مناسبی دارند.

در یمن نیز آن‌ها از نیرو‌های شورای انتقالی جنوب به رهبری عیدروس الزبیدی حمایت می‌کنند. این شورا از سال ۲۰۱۷ تشکیل شد و پیش‌ازاین جنبش جنوب نام داشت. جنبش جنوب از سال ۲۰۰۷ شکل گرفته و به دنبال احیای مجدد کشور یمن جنوبی بود. 
حمایت از این قوا برای اماراتی‌ها مزایای مشابهی با حمایت از نیرو‌های واکنش سریع داشت؛ شورای انتقالی جنوب دارای آرمان‌های محلی، جمعیت وفادار، قدمت و اتحاد چنددهه‌ای، تجارب جنگی و سیاسی، جغرافیای خاص و تعداد قابل‌توجهی شبه‌نظامی بود.  اگر در سودان تعداد شورشیان با ارتش ملی تقریباً برابر است، در یمن نیز شورشیان موردحمایت امارات دارای قوای عظیم در سطح دولت مرکزی مستقر در صنعا و قوای مورد پشتیبانی عربستان هستند. 
دلیل تمایل امارات به حمایت از چنین قوایی در هر کشور، به ضعف آن‌ها در مدیریت مستقیم باز می‌گردد؛ درحالی‌که کشور‌های توانمند مجموعه‌های مختلف و پراکنده‌ای از نیرو‌ها را موردحمایت قرار می‌دهند و تمایلی به پشتیبانی از قوای عمده ندارند؛ زیرا احتمال دارد آن‌ها پس از مدتی خود را بی‌نیاز از حامی‌شان فرض کنند. 

2- نیرو‌های امارات و عربستان سعودی تقریباً در تمام خاک یمن جنوبی سابق همراه یکدیگر حضور داشتند. 
کفه قدرت در منطقه غربی با حمایت امارات از شورای انتقالی جنوب با این کشور بود و سعودی‌ها به دلیل مرز مشترک و حضور زمینی مستقیم، در ناحیه شرقی قدرت بیشتری داشتند. 

3- اگر امارات و مجلس انتقالی جنوب بخواهند یمن جنوبی را احیا و کشور را تجزیه کنند، به میادین انرژی شرق نیاز دارند. بدون این میادین هزینه اداره امور دولتی و نظامی منبع داخلی معتبری نخواهد داشت. دسترسی به این میادین به معنای عدم نیاز به واردات انرژی خواهد بود؛ از سوی دیگر علاوه بر این صرفه‌جویی، دولت از مزایای فروش داخلی و صادرات انرژی بهره‌مند می‌شود. 

4- با سقوط سوریه، نفوذ امارات در دمشق محدود شد و در جنوب که حوزه محلی نفوذش بود، رژیم صهیونیستی به طور مستقیم مسئولیت‌ها را برعهده گرفت. 
سقوط سوریه قدرت ترکیه و عربستان را در سوریه افزایش داد و ریاض در بیروت نیز توفیقاتی کسب کرد. در عراق، محور مقاومت، ترکیه، قطر و عربستان قدرت بیشتری کسب کردند. 
با کاهش زمینه‌های مانور در شام و عراق، امارات بر سرمایه‌گذاری خود در دو سوی دریای سرخ افزود تا ناکامی‌ها را در این منطقه جبران کند. 

امارات، جمهوری ونیز می‌شود؟ 
به نظر می‌رسد امارات با عبور از اقتصاد نفتی و شکوفایی در تجارت متکی بر دریا، در حال پیمودن مسیر‌های مشابه با جمهوری ونیز است که موفق شد در دریای مدیترانه به یک قدرت تجاری-نظامی تبدیل شود. 
ونیزی‌ها در اوج دوران خود، به دلیل نقش گسترده در تجارت میان اروپا، آسیا و شمال آفریقا به ثروت زیادی دست یافته و با تشکیل قوای دریایی بر جزایر و بنادر متعددی در مدیترانه مسلط شدند. امارات قصد دارد فرایند مشابهی را بپیماید و پس از آنکه بنادرش به بارانداز واردات و صادرات غرب آسیا تبدیل شدند، در پی مسلط‌شدن بر جزایر و بنادر در آب‌های نزدیک به‌ویژه در خلیج عدن، باب‌المندب و دریای سرخ است. اماراتی‌ها می‌خواهند مسیر ونیز را طی کنند؛ اما همه شرایط میان آن‌ها یکسان نیست. 
1-  عصر آسیب‌پذیری‌ها
تغییرات در تسلیحات باعث شده تا دسترسی به سلاح‌های دوربرد و دقیق به دشواری دهه‌های قبل نباشد. اگر زمانی برد جنگنده-بمب‌افکن‌ها محدود و بمب‌هایشان غیردقیق بود، نهایت برد موشک‌های بالستیک متعارف در مدل اسکاد به ۳۰۰ کیلومتر محدود می‌شد و خبری از گسترش موشک‌های کروز به دلیل دشواری سیستم‌های هدایت و کنترل نبود، حالا شرایط فرق کرده است. 
امروزه فراتر از دولت‌ها، گروه‌های فرودولتی هم به برخی توانمندی‌های هوایی کوتاه‌برد یا برد بلند دست یافته‌اند. 
حملات موشکی و پهپادی یمن به عربستان و امارات و هدف قرارگرفتن کشتی‌های تجاری با مبدأ و مقصد بنادر اماراتی در مسیر و یا محدوده بنادر، قرارداشتن امارات در عصر آسیب‌پذیری‌ها را نشان می‌دهد. 
این روند شامل قدرت‌های بزرگ نیز می‌شود؛ هم‌زمان با آنکه روسیه در معرض حملات پهپادی و ریزپرنده‌ها قرار دارد، آمریکا طرحی تحت عنوان گنبد طلایی دارد که نشانگر سرایت خطر به چنین قدرت‌هایی است. 

2- محیط قدرتمند 
ونیز زمانی شکل گرفت که اتحاد شبه‌جزیره ایتالیا از بین رفت و امپراتوری روم غربی فروپاشید. این حکومت اندکی قبل از تشکیل کشور ایتالیا از بین رفت. به عبارتی دیگر ونیز حدفاصل فروپاشی قدرت در شبه‌جزیره ایتالیا تا زمان احیای مجدد آن حیات داشت. 
در منطقه‌ای وسیع‌تر، در دریای مدیترانه به‌ویژه در مرکز آن قدرت قابل‌اعتنایی وجود نداشت و این به ونیزی‌ها برای توسعه قدرتشان کمک کرد؛ اما در زمان قدرت روم شرقی، عثمانی و سپس امپراتوری اتریش-مجارستان این بسط قدرت ابتدا متوقف و سپس توانمندی‌هایش در داخل مرز‌ها محدود می‌شد. 
اماراتی‌ها در محیطی فعالیت می‌کنند که بازیگران قدرتمند بومی دارد؛ نه فقط در غرب آسیا و محیط پیرامونش، بلکه در همان محیط خلیج‌فارس، ایران و عربستان سعودی حضور دارند و قطر نیز در حدی بسیار کمتر از این دو، قابل اعتناست؛ زیرا همانند امارات دارای توانمندی‌هایی برای نفوذ در مناطق است. در محیط بزرگ‌تر، ترکیه و مصر حضور دارند.  در سودان، امارات با حمایت از شورشیان در قالب قوای شبه‌نظامی نیرو‌های واکنش سریع در مقابل دولت مرکزی قرار گرفته که موردحمایت ترکیه، عربستان سعودی، مصر و ایران است.  امارتی‌ها البته در این جبهه تنها نیستند و از همراهی رژیم صهیونیستی و آمریکا بهره می‌برند. 

3- رژیم صهیونیستی آینه زنده
رژیم صهیونیستی حاصل دو جنگ جهانی است و از دل مناسبات شکل‌گرفته پس از آن‌ها تأسیس شده است. 
صهیونیست‌ها سرپل اصلی غرب در جهان اسلام و آسیا به‌حساب آمده و در جهان غرب نفوذ بسیاری داشته و موردحمایت تندرو‌های مسیحی است. 
از نظر ابعاد قدرت تل‌آویو با ابوظبی غیرقابل‌مقایسه است؛ رژیم صهیونیستی به قوای زمینی و هوایی مجهز بوده و از سلاح‌های هسته‌ای برخوردار شده است. در سوی دیگر بر اساس یک سیاست همه‌جانبه، برتری کیفی صهیونیست‌ها در منطقه باید حفظ شود؛ نتیجه این سیاست عدم فروش سلاح‌های بسیار پیشرفته آمریکایی به منطقه، فشار بر چین و روسیه در خصوص ارائه سلاح به منطقه و ترور دانشمندان کشور‌هایی مانند ایران، عراق، مصر و سوریه است. 
علی‌رغم این مزایا اما تل‌آویو قادر به تثبیت و بسط قدرت خود در منطقه به شکلی قابل‌اعتماد نشده است. اگر صهیونیست‌ها با قدمت، هوشمندی، حمایت، امکانات و آزادی عمل بیشتر نسبت به امارات در مسیری ناکام مانده‌اند، بعید است امارات بتواند چنین مسیری را پیگیری کند. 

یاد

محبت حضرت مادر

کورش شجاعی 

هزاران قصیده و غزل در وصف مادر سرودن،تنها چشیدن جرعه ای از زلال عشق و محبت مادر است که مادر دریای مهر و عطوفت و عشق بی منتها و بی منت است . مادر چشمه رحمت همیشه جاری از سرچشمه رحمانیت  و رحیمیت  حضرت رب العالمین است. مادر تجسم و آینه تمام نمای محبت و فطرت پاک انسانی و تبلور جلوه عشق و عاطفه و پاکدلی و شکوه «دیگر دوستی» و دلدادگی است.
مادر حاصل جمع همه خوبی های عالم و اسطوره پاک جانی و ایثار و فداکاری است. اصلا کلمه مادر،دلنشین ترین و جانفزاترین کلمه، بلکه «صفت» و بل والاترین و برترین شأن و مقام و منزلت است برای انسان. مادر هموکه آغوش گرم و مهربانش امن ترین پناه و جان پناه و تکیه گاه فرزند است،مادر هموکه بوسه اش بر رخ دلبند فرزندانش، پاک ترین بوسه ولمس خلق شده درجهان عشق وهستی است.مادر هموکه نوازش دست مهربانش بر«دست»و«سر»و«روی»و«موی» جگرگوشه هایش ،کاشتن و رویاندن هزاران هزار حس خوب و مهر و عاشقانه ترین یادگاری های بنشسته برخاطر انسان هاست. مادر هموکه همه سختی ها ،خستگی ها، مشقت های حمل و به دنیا آوری و بیدارخوابی ها و شب تا به صبح بربالین فرزند پرستاری کردن ها و غصه های ریز و درشت تربیت و به ثمررساندن فرزندان این عطیه ها،هدیه ها ،نعمت ها و رحمت های الهی را با عشق و امید به رحمت بی کران الهی به جان می خرد.  
مادر همان مهر مجسم و آینه مهر ومحبت الهی است که می بخشد و مهر می ورزد و عاشقی وجان فدایی می کند بی آن که «اجر» و«مزدی» از فرزندانش  بخواهد،مگر مهربانی.
دعای مادر همیشه و همه جا بدرقه راه فرزندان و آرزوی همه مادران، بالیدن،انسانیت،پاکی،کمال،سعادت و عاقبت به خیری ثمره های وجودشان است.پس با والاترین احترام و احساس هایمان نه تنها دراین ایام، بلکه در همه عمر،بوسه عشق و اشتیاق و احترام و قدرشناسی می زنیم بر دست و بلکه پای مادرانمان،همان پایی که فرموده اند ،بهشت ارزانی آن است و امثال نگارنده حقیر که مادران عزیزتر از جانشان ،آسمانی و به لطف الهی بهشتی شده اند به روح پاک و مطهر این عزیزان متواضعانه و قدرشناسانه هزاران هزار درود و سلام عاشقانه نثار می کنیم و آرزومند همنشینی و پذیرایی «حضرت مادر » از آنان هستیم.
همان «حضرت مادر»که «کوثر قرآن» است و کوثر رسول خدا، همان وجود ذی وجودی که «بهانه آفرینش» است و «سرّالاسرار»،«لیله القدر» آن بزرگ بانوی بی بدیلی که ترجمان سوره «هل اَتی» و همگام با امیرمومنان مصداق روشن آیه شریفه « وَيُطعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسكِينا وَيَتِيما وَأَسِيرًا» است،همان بزرگ مرتبه وعالی رتبه بانویی که با امیرمومنان وفرزندان طاهرینش،به نص صریح آیه تطهیر از هر رجس و ناپاکی مبرّا هستند.
همان حضرت زهره زهرا (س)که نور وجودش درعرش خداوندی تلألوی ویژه دارد،همان فاطمه گرامی دخت پیامبر خاتم حضرت محمد مصطفی(ص) که سالار انبیا واعظم پیامبران به آن جلالت مقام و منزلت نزد پروردگار عالمیان بر پیشانی و دست دخترش فاطمه بوسه می زد.
همان فاطمه که وجود مبارکش «فرامکانی» و«فرازمانی»است و کلمات و کمالاتش در همه اعصار و قرون تا آخرالزمان الگو،اسوه و ستودنی است.زهرای مرضیه همان وجود پربرکت و بی مثالی که «پدرامت»حضرت خاتم النبیین، او را «ام ابیها» می خواند و هرگاه فاطمه اش به زیارت پدر می رفت آن جلیل القدر پیامبر که حبیب ا... بود و خداوند عالمیان در شأنش فرمود «لَوْلاكَ لَمَا خَلَقْتُ الْأَفْلاكَ»به احترام دخت گرانقدرش ،تمام قد می ایستاد و به سویش می شتافت«قام الیها» و می فرمود: من از فاطمه بوی بهشت استشمام می کنم و می فرمود: فاطمه پاره تن من است،خشنودی او خشنودی من و خشنودی من خشنودی خداوند است و البته فرمود هر که فاطمه را بیازارد مرا آزرده است و هرکه مرا بیازارد خداوند را می آزارد. 
و مگرکسی را توان و یارای وصف فاطمه (س) هست،آن جا که معصوم می فرماید:ما امامان حجت خدا بر مردمان هستیم و مادرمان فاطمه زهرا حجت بر ما ،همان فاطمه ای که تنها انسان و بانویی است که پس از پیامبران ،فرشته وحی جبرئیل «بارها»به محضر ایشان شرف یاب شده و صحیفه فاطمیه حاصل این حقیقت غیرقابل انکار است.
آری حضرت مادر وصف ناشدنی است، چه در مقام ایمان و زهد و تقوا ،چه در مقام فرزندی که برترین فرزند است، چه در مقام همسری که والاگوهرترین همسر است آن هم برای علی (ع) امیرمومنان،چه در مقام مادری که برترین مادر است آن هم برای ائمه اطهار، چه در مقام شفاعت که به نص صریح روایات رسیده ،خدای عزوجلّ بنابر تقاضای زهرای مرضیه،مهریه اش را «شفاعت امت» قرارداد، چه در مقام حامی ولایت و امامت بودن که بزرگ ترین حمایت کننده است، چه در مقام حق طلبی و اثبات ولایت وامامت امیرمومنان که اثرگذارترین خطبه ها را ایراد فرمود. و چه ...  و چه زیبا سرود دکتر شریعتی که «فاطمه فاطمه» است. 

یاد

سند امنیت ملی ترامپ، اروپا را از دریچه ایدئو‌لوژی راست افراطی می‌نگرد

اروپا در شکاف ترامپ

ماشاءالله ذراتی

اندیشکده معتبر «شورای روابط خارجی اروپا» (ECFR) در تازه‌ترین تحلیل خود، سند جدید «راهبرد امنیت ملی» (NSS) دولت دونالد ترامپ را زیر ذره‌بین برده است. این نهاد اروپایی در یادداشتی انتقادی و صریح، هشدار می‌دهد نگاه واشنگتن به قاره سبز دچار تحریفی خطرناک شده است. تحلیلگران این شورا معتقدند سند مذکور، اروپا را نه از دریچه واقعیت‌های ژئوپلیتیک، بلکه از پشت لنزهای تیره و تار ایدئولوژی راست افراطی می‌نگرد. این گزارش با عنوان نمادین «خوانش راهبرد امنیت ملی ترامپ؛ اروپا از دریچه تحریف»، تلاش می‌کند شکاف عمیق میان ادراک واشنگتن و واقعیت اروپا را آشکار کند و نسبت به پیامدهای پذیرش توهم «خودکشی تمدنی» اروپا هشدار دهد.
* پارادوکس سندی که «انجیل» می‌شود
گزارش شورای روابط خارجی اروپا بحث خود را با یک تردید بنیادین آغاز می‌کند: جایگاه اسناد مدون در جهان‌بینی دونالد ترامپ. نویسندگان این اندیشکده استدلال می‌کنند در منظومه فکری رئیس‌جمهور آمریکا، اسناد بروکراتیک وزن چندانی ندارد. آنها با لحنی کنایه‌آمیز اشاره می‌کنند بعید است شخص ترامپ در نگارش این سند دخالتی داشته یا حتی زحمت خواندن کامل آن را به خود داده باشد، چرا که او مرد تصمیمات لحظه‌ای و پست‌های هیجانی در شبکه اجتماعی «تروث سوشال» است تا استراتژیست دکترین‌های منسجم.
با این حال، تحلیلگران شورای روابط خارجی اروپا تأکید می‌کنند نادیده گرفتن این سند خطایی راهبردی است. استدلال آنها این است که در غیاب دستورالعمل‌های روشن از سوی رئیس‌جمهور، بدنه اجرایی دولت و دستگاه دیپلماسی آمریکا به این سند به مثابه «انجیل» نگاه خواهند کرد. کارگزاران دولت ترامپ می‌دانند انحراف از خطوط ترسیم‌شده تحمل نخواهد شد. بنابراین آنچه در این سند آمده، نقشه راه واقعی تعامل آمریکا با جهان خواهد بود.
* روایت آخرالزمانی واشنگتن؛ توهم «خودکشی تمدنی»
بخش مرکزی و تکان‌دهنده گزارش شورای روابط خارجی اروپا تمرکز بر ادبیات آخرالزمانی سند امنیت ملی آمریکا در قبال اروپاست. این اندیشکده با شگفتی نقل می‌کند سند مذکور مدعی است اروپا با «حذف تمدنی» (Civilisational Erasure) روبه‌رو است.
تحلیلگران شورا به واکنش فوری مقامات آمریکایی به این سند اشاره می‌کنند تا عمق نفوذ این تفکر را نشان دهند. تنها ۴۸ ساعت پس از انتشار سند، «کریستوفر لاندو» معاون وزیر خارجه آمریکا، در پلتفرم ایکس تفسیری رادیکال از این سند ارائه داد. بنا به این گزارش، لاندو سیاست‌های اتحادیه اروپایی نظیر «سانسور، تعصبات اقلیمی، مرزهای باز و حمایت از حکمرانی چندجانبه» را عامل «خودکشی تمدنی» قاره سبز دانسته است. شورای روابط خارجی اروپا در نقد این دیدگاه می‌نویسد: «به نظر می‌رسد واشنگتن، اروپا را منطقه‌ای در حال احتضار می‌بیند که طی چند دهه آینده، برخی از اعضای ناتو در آن به دلیل تغییرات دموگرافیک یا جمعیتی، اکثریت غیراروپایی پیدا کرده و از متحد به دشمن تبدیل خواهند شد». این شورا هشدار می‌دهد چنین نگاهی، اروپا را نه شریک، بلکه بیماری می‌بیند که نیاز به قیمومت دارد.
* دخالت آشکار؛ حمایت از «نیروهای مخالف» در درون اروپا
یکی از نگران‌کننده‌ترین بخش‌های تحلیل شورای روابط خارجی اروپا، افشای برنامه مداخله‌جویانه دولت ترامپ در امور داخلی کشورهای اروپایی است. طبق بررسی‌های این اندیشکده، تیم ترامپ به‌رغم تشخیص بیماری مهلک اروپا (به زعم خودشان)، از این قاره دست نکشیده‌اند، بلکه راه‌حلی خطرناک برای آن تدارک دیده‌اند. گزارش شورای روابط خارجی اروپا نقل می‌کند سند امنیت ملی آمریکا، «نفوذ رو به رشد احزاب میهن‌پرست اروپایی» را مایه خوش‌بینی دانسته و پیشنهاد می‌دهد ایالات متحده باید با «تقویت مقاومت در برابر مسیر فعلی اروپا در درون ملت‌های اروپایی» به این احزاب کمک کند. تحلیلگران شورا این ادبیات را خصمانه و بی‌سابقه توصیف می‌کنند؛ گویی بخش اروپایی سند توسط جی‌دی ونس (معاون ترامپ) و تیم او با دوزی بسیار افراطی‌تر از همیشه نگارش شده تا با تزریق ایدئولوژی راست‌گرای آمریکایی، «اعتماد به نفس تمدنی» را به اروپا بازگردانند. این به معنای تلاش رسمی یک متحد خارجی برای تغییر صحنه سیاسی داخلی اروپا از طریق حمایت از نیروهای ضد اتحادیه است.
* چرخش به سوی مسکو؛ سکوت در برابر جنگ
شورای روابط خارجی اروپا در ادامه کالبدشکافی خود، تضاد فاحش میان رویکرد تهاجمی سند نسبت به اتحادیه اروپایی و رویکرد ملایم آن نسبت به روسیه را برجسته می‌کند. این اندیشکده با نگرانی خاطرنشان می‌کند در سراسر سند جدید، «حتی یک اشاره انتقادی» نسبت به روسیه و جنگ تجاوزکارانه آن علیه اوکراین وجود ندارد.
این گزارش مقایسه‌ای معنادار انجام می‌دهد: برخلاف سند سال ۲۰۱۷ (دوره اول ترامپ) که تهدید روسیه را به رسمیت می‌شناخت، راهبرد فعلی، تعهد آمریکا به «ماده ۵ ناتو» را مسکوت گذاشته و مفهوم «رقابت قدرت‌های بزرگ» را به نفع «ثبات استراتژیک با روسیه» کنار گذاشته است.
تحلیلگران شورای روابط خارجی اروپا با لحنی تند می‌نویسند: «بخش‌هایی از این سند چنان با ادبیات کرملین همسو است که گویی در مسکو پیش‌نویس شده است». آنها به گزاره‌ای در سند اشاره می‌کنند که مدعی است «اکثریت اروپایی‌ها خواهان صلح هستند» اما این خواسته توسط «دولت‌های اقلیت بی‌ثبات» سرکوب می‌شود؛ ادعایی که دقیقاً بازتاب‌دهنده پروپاگاندای روسیه برای مشروعیت‌زدایی از دولت‌های دموکرات اروپایی حامی اوکراین است. این اندیشکده به صراحت اعلام می‌کند اشتهای اروپا برای پذیرش پیشنهاد آمریکا مبنی بر «مدیریت روابط با روسیه» نزدیک به صفر است و اروپا تمایلی به برون‌سپاری امنیت خود به کاخ سفیدی که پوتین را تحسین می‌کند، ندارد.
* واقعیت اروپا در برابر تصویرسازی واشنگتن
در بخش پایانی گزارش، شورای روابط خارجی اروپا از موضع تدافعی خارج شده و با ارائه داده‌های عینی، به رد ادعاهای سند ترامپ می‌پردازد. نویسندگان این گزارش تأکید می‌کنند اگرچه اروپا چالش‌هایی در زمینه اقتصاد، دفاع و مهاجرت دارد اما تصویرسازی آن به عنوان منطقه‌ای در حال «خودکشی» و «انقراض»، کاملاً دور از واقعیت است. شورای روابط خارجی اروپا برای اثبات ادعای خود به مقایسه شاخص‌های اجتماعی و سیاسی اروپا و آمریکا می‌پردازد:
ثبات و امنیت: برخلاف آمریکا، اروپا شاهد خشونت‌های سیاسی سیستماتیک یا یورش اوباش به پارلمان‌ها نیست. نرخ قتل در اروپا کسری ناچیز از آمار آمریکاست و نرخ زندانیان حدود یک‌پنجم ایالات متحده است.
کیفیت زندگی: کشورهای اروپایی در صدر رتبه‌بندی‌های آزادی مطبوعات قرار دارند. سیستم‌های بهداشتی اروپا با هزینه‌ای کمتر، نتایج بهتر و طول عمر بیشتری را نسبت به سیستم درمانی آمریکا ارائه می‌دهند.
پویایی اقتصادی و اجتماعی: جمعیت اروپا تحصیلکرده‌تر است و این قاره برخلاف آمریکا، با کسری تجاری عظیم روبه‌رو نیست.
* انزوای ارزش‌های لیبرال
شورای روابط خارجی اروپا در جمع‌بندی تحلیل خود، سند امنیت ملی جدید ترامپ را نشانه‌ای از انزوای ارزشی آمریکا می‌داند. به باور تحلیلگران این شورا، این سند مفاهیمی چون دموکراسی، حقوق بین‌الملل و چندجانبه‌گرایی را ذبح کرده و به جای آن، ترکیبی از «دکترین مونرو» برای آمریکای لاتین و نگاه صرفاً اقتصادی به چین را نشانده است. پیام نهایی گزارش شورای روابط خارجی اروپا به سیاستمداران اروپایی روشن است: ما در حال انقراض نیستیم و خودکشی نمی‌کنیم. اروپا بر اساس تمام شاخص‌های کیفیت زندگی، همچنان منطقه‌ای بی‌رقیب است اما این سند زنگ خطری است که نشان می‌دهد واشنگتن دیگر اروپا را با عینک واقع‌بینی نمی‌بیند، بلکه آن را از دریچه‌ای تحریف‌شده می‌نگرد که می‌تواند تهدیدی برای اتحاد ۲ سوی اقیانوس اطلس باشد. از نگاه این اندیشکده، اروپا باید با اعتماد به نفس بر مدل موفق تمدنی خود پافشاری کند و فریب تصویرسازی‌های آخرالزمانی متحد سابق خود را نخورد.
با خوانش تحلیل انتقادی شورای روابط خارجی اروپا، «تمدن غرب» در ۲ سوی آتلانتیک، نه به ‌عنوان یک میراث یکپارچه، بلکه به ‌عنوان ۲ رقیب فرسوده و متقابل نمایان می‌شود؛ آمریکا و اروپا هر یک به طریق خود دچار افولند. از منظر آمریکایی، کارآمدی نهادها و مشروعیت لیبرال به ‌واسطه قطبش داخلی، نابرابری اجتماعی و سیاسی‌کاری‌های پوپولیستی مخدوش شده است. سند جدید راهبرد امنیت ملی آمریکا نشانه‌ای است از این فرآیند که به ‌جای بازسازی ظرفیت‌های نهادی، جهان را از دریچه‌ای ایدئولوژیک و استثناگرایانه می‌نگرد و به ‌ساده‌سازی و پزشکی سیاسی متوسل می‌شود. در مقابل، اروپا اگرچه در شاخص‌های رفاه و کیفیت زندگی مدعی است نسبت به آمریکا برتری دارد اما با بحران هویتی، ترس از تغییرات دموگرافیک و جمعیتی، کندی تصمیم‌گیری جمعی و گسست میان نخبگان و جوامع روبه‌رو است؛ اروپایی که به ‌جای نوسازی راهبردی، اغلب در برابر روایت‌های خارجی تحقیرآمیز واکنش تدافعی نشان می‌دهد و تمایل دارد ضعف‌های خود را به ‌صورت نمادین بازتولید کند. نتیجه مشترک این مسیرها، فروپاشی تدریجی الگویی است که زمانی «غرب» را به ‌مثابه منبع مشروعیت‌های لیبرال تعریف می‌کرد.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات