روزنامه ابتکار درسرمقاله خود با عنوان "خبرنگاری تشویش اذهان نیست! "به قلم فضل الله یاری آورده است:تقویم هجریشمسی که اساس کار و زندگی و تفریح ما ایرانیان است، پر شده از روزهایی برای تکریم و تمجید گروهها و اصناف مختلف. یک روز هم که مصادف با شهادت خبرنگاری شده که در حین انجام رسالت خبرنگاری خود جان به جان آفرین تسلیم کرده، به نام «روز خبرنگار» ثبت شده است. در جریان اخبار مربوط به تجاوزهای گروهی و قتلهای اخیر که داد بسیاری از مسئولان را هم درآورد، یکی از اولین متهمان رسانهها بودند. گاه اینقدر اتهامات به رسانهها شدید بوده که متجاوزان و قاتلان اندکی احساس سبکی میکنند که شریک جرمی نیز پیدا کردهاند و میتوانند بخشی از بار گناهان خود را بر دوش او بگذارند. بهعنوان یک روزنامهنگار شاید بتوان فرصت عزت و احترام یکروزه را غنیمت شمرد و به این مسئولان نکتههایی را یادآور شد که خبر یک فرصت است که در برابر غفلت بیخبری باید آنرا مغتنم شمرد. برخلاف آن چیزی که درباره تاثیر برخی خبرها گفته میشود، تشویش اذهان عمومی نیست، بلکه تشویش ذهن مسئولانی است که برای ادامه مسئولیت خود نیاز به آن دارند؛ چراکه فایده انگشت نهادن رسانهها بر سیاهیها و نورافشانی زوایای تاریک جامعه، در اولین مرحله متوجه مسئولانی خواهد بود که قصد ادامه مسئولیت در جامعهای سالم و قدرتمند دارند. رسانهها تنها خبر اقدامات مسئولان را به مردم نمیرسانند، بلکه برعکس میتوانند خبرهای مهمتری را از مردم به مسئولان ببرند. 1- منابع اقتدار در منطقه خاورمیانه تغییر کرده است. اکنون نه اقتدار نظامی امنیتی و نه حتی اقتدار رسانه ای تعیین کننده نیست، بلکه عاملی که حرف اول را می زند قدرت نرم شکل دهی به رفتار مردم از طریق شکل دهی به افکار آنهاست. بدون شک اگر آمریکایی ها ذره ای احتمال می دادند که از طریق قشون کشی نظامی می توانند حتی اندکی جایگاه راهبردی خود در منطقه را بهبود ببخشند از این کار دریغ نمی کردند. بمباران رسانه ای مداوم -که نمونه بسیار جالب آن را در مورد سوریه بی امان در حال رخ دادن است- هم کمکی به حل مسئله نکرده است. چیزی که آمریکایی ها به آن نیاز دارند و آن را نمی یابند توان تاثیرگذاری روی افکار مردمی است که حالا دیگر احساس می کنند راه مستقل خود را پیدا کرده اند و توان پیمودن آن را هم دارند. با اینکه مخاطب بسیاری از این تغییرات بنیادین در اصل آمریکاست، اما بسیاری از تحلیلگران امور راهبردی در منطقه خاورمیانه عقیده دارند نگرانی های اسراییل باید فوری تر و جدی تر باشد. صهیونیست ها که پیش از این تحولات تصور می کردند میوه آناپولیس آماده چیدن است و موجودیت آنها در آستانه به رسمیت شناخته شدن است، به یکباره حس می کنند که به میانه دهه های 40 و 50 پرتاب شده اند و نه فقط راهی برای خلاصی از آن نمی یابند بلکه اخیرا به این فکر افتاده اند که باید خود را در یک درگیری طولانی مدت و فزاینده با این وضعیت آماده کنند. الف: نخستین بحران بدون شک از جانب مصر شکل گرفته است. از آغاز تحولات منطقه به این سو صهیونیست ها تلاش فراوانی کرده اند که بگویند این حرکت یک قیام کاملا سکولار است و اسلام گرایی و اسلام خواهی سهمی در آن نداشته است. حتی عاموس یادلین رییس سابق سازمان اطلاعات نظامی دولت غاصب صهیونیستی حدود 3 ماه پیش در مرکز امنیت ملی دانشگاه تل آویو سخنرانی کرد و در آن به صراحت گفت بهار عربی در نهایت به نفع اسراییل تمام خواهد شد چرا که دولت های دموکراتیک نسبت به دیکتاتورها علاقه کمتری به جنگ دارند. اکنون وضعیت کاملا دگرگون شده است و تحلیل های کسانی مانند یادلین هیچ توجهی بر نمی انگیزد. اسراییلی ها درست مثل آمریکا وقتی به مصر نگاه می کنند از همه حرف هایی که در تمجید دموکراسی زده اند پشیمان می شوند. لایه های دینی و مذهبی انقلاب مصر تازه در حال آشکار شدن است و قدرت یابی روزافزون اخوان المسلمین هم به عنوان یک گروه سیاسی و هم به عنوان یک نیروی پیش برنده و محرک اجتماعی تردیدی در این باره باقی نگذاشته است که آینده مصر فاصله عمیق با گذشته آن خواهد داشت و اسراییل باید کل آن دکترین امنیتی را که می گفت مرز صحرای سینا تا ابد امن خواهد ماند بازنگری کند. د: بحران بعدی درون اسراییل ریشه دارد. غاصبان سرزمین های مردم مظلوم فلسطین که با نام شهرک نشین یا هر عنوان دیگری دهه هاست تلاش می کنند خاطره نکبت 1948 را از یاد مردم منطقه ببرند، اکنون تازه در حال دریافتن این نکته هستند که خانه بر آب بنا کرده اند. ناآرامی های اخیر اسراییل نشان داد که صهیونیست ها نه فقط در دولت سازی بلکه در ملت سازی هم شکست خورده اند و به زودی بنای سستی که برافراشته اند زیر بار خود له خواهد شد. آلوف بن تحلیلگر امنیتی روزنامه هاآرتص اخیرا در مقاله ای نوشته است که مطمئن است انتفاضه سوم در سرزمین های اشغالی به راه خواهد افتاد اما این بار احتمالا شهروندان جعلی اسراییل هم در آن مشارکت خواهند داشت. این اظهارات، احساسات حضار را برانگیخت و با کف زدن مورد تأیید قرار گرفت و بدین ترتیب شاید این طنز تلخ زبان حال دانشآموزان شد که: هرچند شتابزدگی سالهاست که به عنوان سکهای رایج و شاخصهای مطلوب در دستگاههای اجرایی رونق یافته است چندان که برخی به کنایه این رویکرد را چنین تحلیل میکنند که: اما حتی اگر "زود بودن " با توجیه اغتنام فرصت در ساخت و سازهای عمرانی اقدامی پسندیده باشد،دستگاه تعلیم و تربیت به دلیل ویژگیهای خاص خویش به هیچوجه تاب تصمیمات شتابزده را ندارد و پیامد اینگونه تصمیمات،سرنوشت میلیونها دانشآموز کنونی و نسل آینده را تحت تاثیر قرار میدهد و اگرچه آنان زبان دفاع از حقوق خویش را ندارند اما این ناتوانی، مسئولیت مدیران را در برابر حقوق کودکان و نوجوانان سبک نمیکند. ریاست صدا و سیما هم که از وظایفش رصد کردن انبوه امواج مسمومی است که لحظه به لحظه کودکان و نوجوانان ما را در میدان تاثیر خویش قرار میدهد، توصیه کرد که: باید توجه داشت که یکی دیگر از سیاستهای دولت در سال جهاد اقتصادی "تعطیلات محوری " است و شاید با خانهنشین کردن کارمندان، دولت میخواهد به مصاف دیوانسالاری برود! و طرحهایی نظیر دور کاری و کاهش ساعات حضور کارمندان و افزایش روزهای تعطیل به مناسبت عید فطر، چه بسا نشات گرفته از همین سیاست باشد. نکته اول آن است که در شرایط هجوم فرهنگی دشمن، که حتی خانه و تنهایی دانشآموز در برابر رایانه و ماهواره به محیطی ناامن از نظر فرهنگی تبدیل شده است، تا چه رسد به خیابانها و بوستانهای شهری و .... در این شرایط چه محیطی سالمتر از فضای مدرسه، میتواند پذیرای دانشآموزان شود؟! آیا نامگذاری پنجشنبه به نام روز خانواده به منظور تعطیل کردن آن، نوعی گریز از مسئولیت نیست؟! آیا به راستی خانوادهها توان و تخصص مدیریت فرزند خویش را در این بمباران فرهنگی دارند؟! 4- بررسی طرح بهینهسازی پنجشنبهها در مدارس استثنایی- پژوهشکده کودکان استثنایی 1380 امروز نه ما بلکه تمام همکاران و دلسوزان ما درعرصه رسانه که چندی است با بی مهری و کم لطفی برخی مسولین روبه رو شده اند، نیازو احتیاجی به بزرگداشت و سپاسگزاری ندارند چون وظیفه و رسالت ما بر آگاهی و انتقال حرف دل مردم است. و اگر توانسته بودیم وظیفه خود را تمام وکمال به انجام برسانیم باید منتظر قدردانی وتشکر می بودیم. * مردم سالاریآنان که قلم می زنند می دانند که این پیشه، دشوارترین کار، پرمسوولیت ترین حرفه و از نظر مادی، کم بهره ترین است! اخبار حوادث که راز مگو نیست که خبرنگار از بیانش منع شده باشد و گنج نهانی هم نیست که برای آیندگان به میراث بماند. مسئولان صادقانه بگویند اگر رویدادهای اخیر، قلمی نمی شد آیا مقامات ذی صلاح به صرافت راه چاره ای می افتادند و آیا اقدام عاجل آنان به نفع جامعه نبود؟ ناآگاهی موجب غفلت مدیر می شود. اگر بیماری رها می شود یا به سبب نداشتن بضاعت و عدم پذیرش، دچار عوارض جبران ناپذیر می گردد، وزیر محترم، قصور بیمارستان را توجیه نکند. سعی کند تا رئیس صادق و مقید به قانون و اصول انسانی بر جای خاطی بنشاند نه این که تمهیداتی اندیشیده شود تا رسانه به جای خود بنشیند. بزرگ ترین عیب، پیدا نکردن ماخذ دعاست. اصلاح امور با آگاهی صورت می گیرد. صاحبان قلم و بیان، حق و تکلیف را باید در جامعه تبیین کنند. مایه تاثر و تاسف است که هشتاد نفر در صحنه دلخراش یک قتل، که انسانی به خود حق می دهد انسان دیگر را از صحنه زندگی حذف کند و با تلفن همراه، تصویربرداری کنند اما هشتاد نیم قدم برای اقدامی که خود در برابر قانون مکلفند، برندارند. در گوشه ای ایستادن و عکس گرفتن که دفع تکلیف نمی کند. چرا در پی درمان این پدیده شوم بی مسئولیتی نیستیم؟ چرا می خواهیم عمل خاطی را توجیه کنیم تا به خطای خود پشت گرم شود و گناه خود را تکرار کند؟ این یک حقیقت انکار ناشدنی است که وقتی انسان در اجرای وظیفه خود ناظری هشیار و بی نظر را مشرف بر خود داشته باشد، خطا نمی رود. این که مولای متقیان، هر کارگزاری که منصوب می فرمودند، مراقبی هشیار و نامحسوس را هم بر حکومتش می گماشتند تا اعمالش را تحت نظر داشته باشد و گزارش نماید، عالی ترین شیوه حکومت و مدیریت است. چرا تاکنون یکی از مسئولان خطاب به اهل قلم و رسانه نگفته است که در حوزه ماموریتم، چشم بیدار من باشید تا با چشم شما نارسایی ها را ببینم و حقایق را دریابم و به اصلاح امور بپردازم. مسئولان محترم! در جامعه ما چشمانی هستند که اندر تگ دریا، ذره را به عیان می بینند، برای بهبود اوضاع و اصلاح امور در زمینه های مختلف از این دید نکته بین آنان بهره برداری کنید. اگر حقیقت بینان، حتی با شما میانه ای نداشته باشند، امین و دوستدار جامعه و مردم خویش اند. روزنامه جمهوری اسلامی درسرمقاله خود با عنوان "کاپیتولاسیون اینبار در عراق! " آورده است: این روزها اوضاع سیاسی در عراق بشدت ملتهب است و حجم رایزنیها و چانه زنیها میان مقامات آمریکایی و عراقی به حد بیسابقهای افزایش یافته است و هرچه به پایان سال جاری میلادی (دی ماه) نزدیکتر میشویم، بر انبوه این فشارها افزوده میشود، به گونهای که میتوان عراق را آبستن تحولات جدید دانست. مقامات کاخ سفید که این روزها در حوزه مسائل داخلی آمریکا و سروسامان دادن به اوضاع نابسامان مالی بزرگترین قدرت اقتصادی و نظامی جهان در شرایط دشواری بسر میبرند حاضر نیستند پس از صرف هزاران میلیارد دلار برای جنگافروزی و بر جا گذاشتن هزاران کشته و زخمی، عراق را ترک کنند، بویژه اینکه تحولات جاری منطقه نیز مغایر با منافع نامشروع واشنگتن است. در این وضعیت آمریکا تلاش میکند به هر عنوان، حضور نظامی خود در عراق را تمدید کند، خواه این حضور در بغداد باشد، خواه در منطقه کردستان، تحت عنوان تفنگداران ویژه باشد، یا مستشاران آموزش دهنده ارتش عراق! رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا ضمن بیان اینکه عراقیها باید اکنون در مورد تمایل خود در رابطه با حضور فراتر از مهلت ذکر شده در توافقنامه امنیتی با آمریکا تصمیم بگیرند، به طرز بیسابقه و تحقیرآمیزی با ذکر واژه "باید " به طرفهای عراقی هشدار داده، هرگونه تاخیر در این امر، امنیت عراق را با تهدید روبرو میکند. این اظهارات علاوه بر جنبه توهینآمیز و حقارت باری که نسبت به ملت و مقامات عراقی دارد، تهدیدات بزرگ امنیتی را درصورت خروج نظامیان آمریکایی مطرح میکند که نشان دهنده حضور رسمی نظامیان آمریکایی در برنامههای تروریستی و ایجاد رعب و وحشت و ناامنی در عراق است. این رویکرد باج خواهانه و استعماری آمریکا که در قالب تمدید توافقنامه امنیتی بغداد - واشنگتن به طرف عراقی تحمیل میشود آنچنان استعماری است که عراق را به مستعمره قانونی و تمام عیار آمریکا تبدیل خواهد کرد و مسئولان عراقی به طور کامل، مسلوب الاختیار شده و نظامیان آمریکایی مطلق العنان میتوانند مرتکب هر اقدامی در عراق بشوند. * شرقو بدینترتیب تا افزایش نظارت عمومی از تراکم خواستها و بحرانی شدن آنها پیشگیری میشد. از این رو در دستگاههای اجرایی نیز نشریات رسمی آوردگاه نقد و بررسی عملکردها بود. این امر هرچند در ظاهر به زیان نظام اجرایی بود اما در واقع به سلامت آن کمک میکرد. به خاطر دارم که چند بار وزرای دولتهای پیشین در جلسات پارلمان در بررسی عملکرد دستگاههای خود به روزنامه دولتی ایران و ایرنا اعتراض کردند ولی این اعتراضات مانع ادامه این روال نمیشد. هرچند امکان پاسخگویی برای دستگاه اجرایی فراهم بود و این به روند افزایش ظرفیت گفتوگو در بین مردم، دستگاهها و صاحبنظران کمک میکرد. این خطمشی در عمل به شرایطی انجامید که ادبیات پرخاشگری و بعضا غیراخلاقی کاهش مییافت، به هر حال روز خبرنگار روزی است که باید نقش و جایگاه این گروه ممتاز در جامعه بازشناسی شده و روز بزرگداشت آنان به عنوان شاخص آزادی در جامعه مورد ارزیابی و تقدیر قرار گیرد. قدر مسلم این است که در این سالها در حق خبرنگاران و روزنامهنگاران مستقل جفاهایی شده است و امید میرود که این قبیل مناسبتها زمینهای برای جبران آن خسارتها فراهم شود. روزنامه وطن امروز در یادداشت خود با عنوان " ضرورت حمایت از نشریات مستقل "به قلم سیروس محمودیان آورده است: هفدهم مردادماه مصادف با سالروز شهادت خبرنگار شهید محمود صارمی و 8 تن از اعضای کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در مزارشریف افغانستان به دست نیروهای افراطی طالبان است که هر ساله در ایران به عنوان روز خبرنگار گرامی داشته میشود. در ایران اسلامی خبرنگاران به عنوان پاسداران حقیقی مرزهای عقیدتی– فرهنگی نظام جمهوریاسلامی رسالت خطیری در عرصه مبارزه با تهاجم فرهنگی و براندازی نرم برعهده دارند. روشن است که از بدو ورود جریده به ایران و انتشار نخستین روزنامه فارسی به نام «کاغذ اخبار» توسط میرزا صالح شیرازی، مطبوعات ضریب نفوذ رو به رشدی داشتهاند. بررسی تاریخ مطبوعات ایران مؤید این حقیقت تلخ است که در عصر قاجار(به استثنای مقطع کوتاه مشروطیت) و دوران ستمشاهی پهلوی اول و دوم، مطبوعات جز مجیزگویی سران دولتی وظیفه دیگری برعهده نداشتند اما با پیروزی انقلاب اسلامی و فضای سیاسی باز پیش آمده، خبرنگاران نقش بیبدیلی در تبیین آرمانهای اصولی انقلاب اسلامی ایفا کرده و جز در مقطع خاصی (اواخر دهه 70 و اوایل دهه 80 خورشیدی) که نشریات زنجیرهای دوم خردادی به صورت فلهای به خدمت سیاه بیگانگان و اجانب درآمدند عموما مورد ناراحتکننده خیانتآلودی به چشم نمیخورد؛ اگر چه بحث نشریات زرد خارج از موضوع این مقاله است. به هر حال افشای چهره کریه زر، زور و تزویر، انعکاس واقعیات جامعه، امانتداری و رعایت انصاف در بیان رخدادها وحوادث، تجزیه و تحلیل و نقد منصفانه وضع موجود، پیشبینی رخدادهای آتی، کمک به بهبود فضای سیاسی– اخلاقی کشور و مبارزه با فرهنگ منحط غربی، رعایت تقوا و تعهد دینی در کلام و عمل و در یک کلام پاسداری عینی از قداست قلم، بخشی از رسالتهای اصلی یک خبرنگار مسلمان ایرانی محسوب میشود. * حمایت* دنیای اقتصاددر دوره ریاست مظاهری بر بانک مرکزی، رشد نقدینگی در پایان کار وی یک سوم میزان آغاز ورود وی به نهاد پولی شد و ثمراتش تک رقمی شدن تورم بود و پس از آن باز قصه تورم از سرگرفته شد. پرسش این جا است که با آن سطح نقدینگی ناچیز، چه چیزی از دست رفت؟ و باز با افزایش نقدینگی چه چیزی نصیب اقتصاد شد؟ آیا اقتصاد ایران از رکود خارج شد؟ یا این نقدینگی افزایشی تنها به افزایش تورم دامن زد؟ آیا سیاست مظاهری رکود را گسترده کرد یا تنها تورم را کاهش داد؟ چند مورد و چند تجربه لازم است تا ما بفهمیم که پول در اقتصاد ایران بیش از آنکه محرک رشد باشد، خنثی است. چقدر باید شاهد این تجربه باشیم که نقدینگی بیش از آنکه منفعتی معنیدار بر رشد اقتصادی داشته باشد، خسران تورم را برای ما به ارمغان میآورد؟