«حق پایمال شده زنان در غرب»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسام الدین برومند است که در آن میخوانید؛بارها «فارین پالیسی» و «هافینگتون پست» مقوله «قدرت نرم ایران» را طی گزارش هایی به پیش می کشند و حتی اگر مؤسسه ای مثل «بروکینگز» سعی می کند در بحبوحه تحولات منطقه خاورمیانه برای کاستن از تأثیرپذیری انقلاب اسلامی به مقایسه شرایط کشورهایی مثل تونس و یمن و... با ایران بپردازد در نهایت اذعان می کند ساختار و موقعیت ایران متفاوت است و در این کشور براندازی غیرممکن است.اینجاست که اگر در میدان التحریر مصر شعار «لاشرقیه و لاغربیه، اسلامیه CARNEGIE ENDOWMENT«آقا» در این نشست 4 ساعته و پس از آنکه 10 نفر از صاحبنظران نقطه نظرات خود را در قالب مقالات علمی ارائه کردند با تاکید بر نقش ممتاز و بی بدیل زنان در نظام اسلامی خاطرنشان کردند: «اولین کسی که نقش و جایگاه ممتاز بانوان را درک کرد و زمینه ساز نقش آفرینی برجسته زنان در عرصه های مختلف شد امام بزرگوار بود، همچنان که آن امام اولین کسی بود که جایگاه مردم و تأثیر حضور آنان را درک کرد.»ثالثاً؛ مطلب ارزنده و گرانسنگی که از بیانات رهبر معظم انقلاب به وضوح قابل برداشت است تفکیک میان «افکار عمومی جهان» و «برنامه ریزان و طراحان معاند غربی» در حمله به مبانی اسلام در موضوع زن و حقوق زنان است.رابعاً؛ نباید به اقدامات پدافندی و پاسخ به هجمه ها و هجوم های سیاسی و تبلیغاتی دشمنان در موضوع حقوق زنان که در جای خود بسیار ارزشمند و ضروری است بسنده کرد و می طلبد که با توجه به شرایط کنونی دنیا و روشنگری برای افکار عمومی جهان، پاره ای اقدامات آفندی نیز عملیاتی شود.با این وضعیت، عجیب نیست آنهایی که «زن» را به ابزاری برای شهوت رانی «مرد» تبدیل کرده اند و نگاه شان به «زن» در حد یک کالا و یا مانکن است جمهوری اسلامی ایران را به نقض حقوق زنان متهم می کنند و بر ضد او پرونده به اصطلاح حقوق بشر می گشایند؟!«زن و خانواده در گفتمان انقلاب اسلامی»عنوان سرمقاله روزنامه خراسان به قلم کورش شجاعی است که در آن میخوانید؛در سومین نشست اندیشه های راهبردی، موضوع «زن و خانواده» در حضور رهبر انقلاب مورد بررسی جمعی از نخبگان علمی دانشگاهی و حوزوی کشور قرار گرفت.۲ - «عدالت»، موضوع دومین نشست از سلسله جلسات اندیشه های راهبردی جمهوری اسلامی بود که در حضور رهبرفرزانه انقلاب برگزار شد. این نشست نیز پیام های مهمی در دل خود دارد، و شاید مهم ترین آن ها، این که اساس گفتمان انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی بر «عدل» و «عدالت» باید استوار باشد چرا که هم یکی از علت های اساسی و ایجابی شکل گیری انقلاب اسلامی، عدل و قسط اسلامی بوده و هست و همچنین این اصل مهم، شاید مهم ترین علت «مبقیه» و عامل «مانایی» و ماندگاری این نظام است و در دهه چهارم پیروزی انقلاب اسلامی که دهه پیشرفت و عدالت است پرداختن به جنبه های گوناگون نظری و عملی این مهم نیز از ضروریات تثبیت و همچنین الگو شدن گفتمان انقلاب اسلامی در منطقه و جهان است خصوصا در برهه اخیر که تاثیر انقلاب اسلامی مردم ایران در قیام های مردم منطقه به امری کاملا روشن و غیرقابل کتمان حتی برای دشمنان و مخالفان گفتمان انقلاب اسلامی تبدیل شده است.۵ - اما نکته بسیار قابل توجه این که بعد از دو نشست برگزار شده با موضوع «الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت» و «عدالت» سومین نشست به موضوع مهم و بنیادین «زن و خانواده» اختصاص یافت که انتخاب این موضوع برای سومین جلسه نشست های اندیشه های راهبردی به روشنی از نگاه دقیق، عمیق و همه جانبه نگر برگزار کنندگان جلسه خصوصا مقام معظم رهبری به این موضوع اساسی حکایت دارد.نکته مهم دیگر این که غرب علی رغم تبلیغات گسترده در مقوله زن و حقوق زن و ترویج نگاه جنسیتی به او با ظرافت از طرح مبحث اساسی خانواده طفره رفته است در حالی که موضوع خانواده در نگاه اسلام و گفتمان انقلاب اسلامی به عنوان اصلی ترین و بنیادی ترین هسته زندگی انسان و اساس انسجام، در هم تنیدگی، تعلقات و وابستگی های زندگی جمعی و عامل و بستر اصلی تربیت و تکامل و تقرب و سعادت انسان و حرکت به سمت مطلوب و ایده آل محسوب می شود و اساسا کانون خانواده و وجود« خانواده سالم» اساسی ترین اصل شکل گیری جامعه سالم و پیشرفته به شمار می آید و نگاه اسلام و انقلاب اسلامی به موضوع زن و خانواده از جمله مسائل درجه اول اسلام و نظام محسوب می شود.بر اساس نگاه و تعالیم اسلامی، زن محور و شیرازه اصلی هر خانواده ای را تشکیل می دهد چرا که سراسر وجود او سرشار از عاطفه، مهربانی، رأفت ، گذشت و صبوری است زن در خانواده اسلامی ایرانی ما مظهر وفاداری، ، عفت،حیا ، نجابت و همسرداری است.بی گمان نهادینه شدن و تثبیت چنین شخصیت و هویتی در بین زنان ایرانی علاوه بر نوع نگاه انسانی به وجود او نشأت گرفته از شخصیت، هویت و جایگاه محوری او در خانواده است و می توان به واقع ادعا کرد که نگاه ریشه دار و این چنین معنادار به خانواده در نزد ایرانیان از جمله نقاط و نکات بسیار اساسی در مانایی و پویایی جامعه ایرانی است.برگزاری این نشست و گفتمان سازی مناسب برای ترویج شکل گیری و تثبیت خانواده سالم، سرزنده و بانشاط که مورد تأکید رهبری است همچنین ضرورت توجه به این نکته اساسی را بیش از پیش نمایان می کند که خانواده ای می تواند موجبات رشد و تعالی فردی و علاوه بر آن رشد و سعادت و پیشرفت یک جامعه را تضمین کند که از ویژگی های مبنایی سالم بودن و سرزنده و بانشاط بودن برخوردار باشد، تأکید بر این مهم خود بیان گر این نکته اساسی است که نخبگان حوزوی و دانشگاهی، برنامه ریزان، مجریان، سیستم آموزشی و رسانه ها باید بیش از پیش به تبیین مبانی شکل گیری خانواده های سالم، سرزنده و بانشاط اقدام کنند و مبانی خانواده سالم و بانشاط در عرصه فکر و نظر تبیین شود و ریل گذاری مناسب برای هر چه پرتعداد شدن این خانواده های سالم انجام شود و موانع شکل گیری خانواده های سالم نیز برطرف شود.متأسفانه امروز خصوصا در برخی برنامه ها و سریال های تلویزیونی که از سیما پخش می شود شاهد هجمه به بنیان های خانوادگی با تبلیغ اسراف، اشرافی گری، تجمل گرایی، برخوردهای نامناسب همسران با یکدیگر، برخوردهای خلاف عرف و فرهنگ ایران فرزندان با پدران و مادران، تبلیغ دوستی ها و روابط مدیریت نشده بین دختران و پسران، شکستن قبح برخی گفتار و اعمال ناشایست و ناروا و مخالفت با عرف و فرهنگ ایران اسلامی مردم کشورمان هستیم. به این ها اضافه کنید چهره سازی های بی مورد از برخی بازیگران و بعضی ورزشکاران برخی رشته های ورزشی در سیما و برخی رسانه های مکتوب و همچنین ترویج بی حوصلگی و کم صبری، تنوع طلبی در کنار سرگرم کردن بیمار گونه برخی افراد به فضاهای مجازی و متأسفانه ترویج تنهایی حتی در درون خانه و خانواده از جمله مسائلی است که باید بیش از پیش مورد توجه و بازنگری اساسی قرار بگیرد. باید کانون خانواده هر روز با صداقت، مهر و محبت و وفاداری و کم کردن توقعات، آینده نگری، ژرف اندیشی گرم تر شود نباید به «فاصله»ها ایجاد رخ نمایی داده شود باید والدین حرمت هم دیگر را رعایت کنند تا هم خود سالم و بانشاط و امیدوار باشند و هم فرزندان چنین رفتاری را ببینند و در ذهن و رفتارشان نهادینه شود. متأسفانه اظهار محبت ها کم شده است، باید محبت ها به شیوه های گوناگون ابراز و اظهار شود باید دیگر خواهی و نوع دوستی ، صبر و گذشت و استقامت در ذهن و رفتار فرزندان نهادینه شود.بند 7 قانون بودجه سال 88 دارای احکام و موضوعاتی است که در این متن تحت شماره 20477/40/د مورخ 1/4/90 در کمیسیون برنامه و بودجه و محاسبات به تأیید رسیده و طی نامه رسمی کمیسیون به هیئت رئیسه ارسال شده تا به عنوان چکیده گزارش تفریغ بودجه مورخه سال 88 در مجلس قرائت شود. گزارش تفریغ چیست؟ و چکیده آن کدام است؟ چرا گزارش تفریغ را که متولی آن دیوان محاسبات کشور است باید به صورت چکهای (بخوانید قطرهای)از تریبون مجلس قرائت کرد؟ چرا گزارش تفریغ بودجه همانگونه که قانون بودجه تسلیم مجلس میشود از سوی متولی تفریغ بودجه تسلیم و خلاصه یا چکیده آن هم تسلیم مجلس نشود؟ نگارنده در دهها مقاله لزوم سادهنویسی بند نفت را در بودجه به مسئولین محترم، دولت و مجلس متذکر شدهام که مورد عنایت قرار نگرفته و هر دو طرف با عبور از سادهنویسی و ورود به اجزای پیچ در پیچ چندگانه (12 جزء در سال 88) حساب و کتاب نفت و گاز کشور را در چنان چالشی فرو بردهاند که خود نیز از چگونگی آن سر در نمیآورند.سخن دراین مقال تبیین چالشی پیش روی حساب و کتاب نفت به روایت تفریغ و چکیده تفریغ است که مراتب آن به شرح زیر میباشد.3- وقتی فلان مقدار از ارز نفت به حساب بانک مرکز واریز نشده ـ چون مالک ارز نفت بانک مرکزی نیست بلکه خزانه است ـ پس باید به صراحت گفت فلان مقدار ارز نفت به حساب خزانه واریز نشده است. چرا متن تفریغ یا چکیده را به صراحت قابل فهم برای عموم آنگونه که اصل 55 حکم داده است، تقریر و تدوین و تنظیم نشده است؟این مهم مستند و مستدل در رسیدگیهای بعدی و همچنین رأی بدوی صادره به عدد و رقم معلوم و محرزند اما هیچ یک از مسئولین چه در داخل دیوان و چه در خارج از دیوان (کمیسیون برنامه بودجه - کمیسیون اصل 90) در دو حوزه دولت و مجلس به آن عنایت نکردند. این عدم عنایت همچنان در حال تکرار است.فی مابین شرکت (بخوانید دولت) با حساب ذخیره ارزی معادل ارزش ریالی این فروش غیر قانونی ارز به میزان 100/975/580 دلار در اختلاف حساب فی مابین دولت (درآمد عمومی کشور) و شرکت از یک سو و از سوی دیگر با حساب ذخیره ارزی در متن تفریغ یا چکیده تفریغ منعکس و در نهایت در تسویه یا عدم تسویه حساب فی مابین لحاظ شده است؟مردم سالاری:اروپا و تحریم نفتی ایران1- بخش اعظم نفت ایران به کشورهای غیراروپایی صادر می شود و طی سالهای گذشته میزان فروش نفت ایران به کشورهای عضو اتحادیه اروپا کاهش یافته است. البته ساده انگاری است اگر تصور کنیم با قطع واردات نفت اروپا از ایران، کشور ایران دچار هیچ مشکلی نخواهد شد چرا که به هر حال بخشی از مشتریان بالفعل خود را از دست خواهد داد، اما واقعیت آن است که در صورت تحقق تحریم نفتی ایران، مدتی طول می کشد تا این توافق اجرایی شود. در بازار نفت جهان، نفت براساس قراردادهای بلندمدت به فروش می رسد و اینگونه نیست که خریدار یا فروشنده نفت، امروز تصمیم بگیرند که نفت نخرند یا نفروشند و از فردا آن را اجرایی کنند. به همین دلیل حتی در صورت توافق بر سر تحریم نفتی ایران، این امر در مدت زمان کوتاه اجرایی نخواهد شد.چرا که علی رغم فعالیت وسیع برای توسعه میادین نفتی خود، هنوز در این میادین به تولید نرسیده است و از بین کشورهای عضو اوپک، تنها کشور عربستان از پتانسیل لا زم برای جبران کمبود عرضه نفت ایران به اروپا برخوردار است. اما آیا عربستان از ظرفیت مازاد خود برای جایگزینی نفت ایران استفاده می کند؟ دو نکته مهم، احتمال این اقدام توسط عربستان را رد می کند. و نکته دوم اینکه با ایجاد محدودیت برروی بانک مرکزی ایران و مسدود کردن راه های مبادله مالی کشورهای خریدار نفت با ایران، مبادلا ت مالی ایران با خریداران نفت دچار چالش ها و موانع جدیدی می شود که این امر کشورهای خریدار نفت را در درازمدت به سمت یافتن فروشندگان دیگری به غیر از ایران سوق می دهد تا بتوانند با آسودگی بیشتری نفت مورد نیاز خود را تامین کنند که این امر در درازمدت می تواند غرب را به اهداف خود نزدیک کند. به نظر می رسد بهترین راهکار در شرایط فعلی، حفظ آرامش بازار نفت از طرف مسوولا ن وزارت نفت با تاکید بر توجه ایران به اصل عدالت در تامین نفت کشورهای نیازمند به نفت توسط ایران بدون توجه به مسایل سیاسی است که البته طی هفته های اخیر توسط وزیر نفت و نیز مدیر عامل شرکت ملی نفت ایران این اصل به درستی مورد توجه قرار گرفته است. پس از خروج ایالات متحده از عراق حوادثی رخ داد که نه برای ترکیه و نه برای واشنگتن خوشایند نیست. ترکیه از طرف عراق آسیبپذیری بالایی دارد و گروههای کرد ترکی و عراقی با یکدیگر همکاریهایی تاکنون داشتهاند که میتواند برای ترکیه خطرات بسیاری را به همراه داشته باشد و از آنسو آرامش و ثبات در عراق برای ایالات متحده آمریکا مساله سیاسی، حیثیتی و منزلتی است. از اینرو با توجه به اینکه النوریالمالکی نخستوزیر عراق دوست و متحد جمهوری اسلامی ایران است و همچنین تهران اعتبار و نفوذ بسیاری در عراق دارد برای پایان دادن به وضعیت بحرانی عراق و سر و سامان دادن به امور و از سرگیری مذاکرات بین گروههای سیاسی در این کشور از دولت ایران به عنوان یک میانجی دعوت شود تا به ایفای نقش منطقهای خود بپردازد و آرامش را به عراق برگرداند. تمامی اینها میتواند فرضیههای حضور وزیر امور خارجه ترکیه در ایران باشد. در کنار این دلایل باید به این مساله نیز توجه کرد که در چند ماه گذاشته ناآرامیها در سوریه شدت گرفته است. در مجموع ایران و ترکیه در طی سالهای گذشته هیچگاه دچار چالش و مشکل حادی نشدهاند و خصوصا از زمانی که حزب عدالت و توسعه به قدرت رسید روابط فیمابین بهتر نیز شد. در واقع حزب عدالت و توسعه از زمانی که در ترکیه به قدرت رسید، سیاست جدیدی را در قبال ایران و کشورهای منطقه خاورمیانه پیش گرفت. همچنین در حال حاضر در سطح نظام بینالملل ترکیه نقش چندجانبهای را بازی میکند و ملاک و معیار بازی نیز منافع ملی ترکیه است و هرجا که با منافع ترکیه سازگاری داشته باشد رهبران ترکیه ثابت قدم هستند که این امر مورد تایید و پسند آمریکاییها نیز است چرا که میخواهند به ترکها بهعنوان رقیب ایران میدان دهند. این سیاست گرچه دیرهنگام و از نظر برخی از فعالان بازار و کارشناسان ضعیف میباشد و به طور رسمی افزایش حدود 300 تومانی نرخ دلار در سه ماه اخیر را تثبیت میکند اما آن چنان که انتظار میرفت در بازار واقعی خرید و فروش آزاد ارز منشأ اثر و تعدیل واقع نشد. واقعیت آن است که در دو سه روز اخیر رسانه ها بر اساس سیاستهای بانک مرکزی بر طبل ارزانی ارز کوبیدند اما بازار فردوسی و استانبول در همین روزها هم به راه خود رفتند. 1 – اثرگذاری سیاستهای بانک مرکزی از دست رفته است؛ مدتی است که دست بهمنی دربازار دلالی و سفته بازی رو شده است. وقتی شورای پول و اعتبار دیدگاههای کارشناسی و حتی نظر رئیس کل بانک مرکزی مبنی بر ضرورت اصلاح نرخ سود بانکی در شرایطی که نقدینگی 330 هزار میلیارد تومانی در کشور در جریان داردرا نمیپذیرد نتیجه آن میشود که با خروج پولها از بانکها علاوه بر آنکه امکان پشتیبانی از پروژههای بزرگ عمرانی و توسعه کشور کاهش مییابد، سوداگری و سفته بازی با قدرت تخریبی بالا یقه ثبات و آرامش بازارهای داد و ستد کشور را میگیرد، سرنوشتی که اکنون گریبانگیر بازار ارز شده و مانند یک بازی دومینو منجر به احتکار، گرانی و دلالی شده است. در چنین شرایطی بهمنی هر چقدر تهدید کند و عزم خود را برای مقابله با جو روانی جزم کند، فعالان بازار و دلالان میدانند که مردم تصمیم قطعی خود را گرفتهاند و این پولها به بانکها با شرایط موجود، حداقل به سرعت باز نخواهد گشت. به طریق اولی حال که ریسک سفته بازی در پایینترین حد خود است کسی از بازاردلالی به سمت بازار تولید وسرمایهگذاری که3 – هیچ گونه ناامنی علیه مخلان، قانون گریزان و دلالان وجود ندارد؛ پاسخ به این سوال که بالاخره دلالها چرا اینگونه آشکار با بانک مرکزی مچ اندازی کردهاند، جالبتر از همه است. زیرا بانک مرکزی به پشتوانه رانت تصمیم گیری و رانت اطلاعاتی و قدرت نقدینگی ارزی و همچنین جایگاه ویژه حاکمیتی خود میتواند هر زمانی که اراده کند، بسیاری از کلان دلالان را با شکستهای مالی سنگینی مواجه سازد و با افزایش ریسک دلالی، مانع از تسخیر بازار توسط سفته بازان شود اما واقعیت این است که در این بازار جز مردم و خرده خریداران، کلان دلالان و سفته گران از این بابت نگرانی ندارند. آنها خود تعیین میکنند که قیمت بازار چگونه باشد! به عبارت دیگر رانت بانک مرکزی از انحصار خارج شده و دلالان هم از این رانت برخوردارند. بیدلیل نبود که روز پنجشنبه حتی برخی از صرافهای رسمی قیمت فروش دلار را 1400 تومان اعلام کردند اما در همان حال و با کمک دلالهای پرشمار به طور آشکار و پنهان، دلار با نرخ بالای 1500 تومان را خریداری میکردند. در این بازار نه تنها از اثرگذاری سیاستهای بانک مرکزی خبری نبود، بلکه کسی از ناظران و بازرسان بانک مرکزی هم ترسی ندارد. تاسفبارنیست که همه عوامل دست به دست هم دادهاند تا دود گرانی دلار به چشم مردم برود و دلالها و صرافهایی که در این راستا فعالیت دارند بابت فعالیت اخلال گرانه حتی کمی نگرانی و ریسک مالی هم ندارند؟ «پیدا کنید پرتقالفروش را»عنوان یادداشت روز روزنامه فرهیختگان به قلم بهروز قزلباش است که در آن میخوانید؛ بسیارند کارگرانی که با قرارداد سفید و حقوق کمتر از حداقلهای مصوب قانونی در اینجا و آنجا کار میکنند. برای دولت، یا جامعه کارگری یا مثلا شهرداری تهران دشوار نیست که از این موضوع به نحو مطلوبی سردربیاورد.در پاسخ به سوال دوم باید گفت: اگر اقتصاد رونق لازم را نیابد و بازار کسب و کار به نحو شایستهای در جریان رشد اقتصادی فعال نشود نابرابری بین عرضه و تقاضای کار همچنان باقی خواهد ماند. ایجاد اشتغال بدون رونق اقتصادی و سوگیری اقتصاد به سمت رشد، تقریبا محال است. چنانچه به صورت عمدی مانع رونق اقتصادی و رشد آن باشیم- گذشته از اینکه دستکم در سال جهاد اقتصادی نباید چنین میکردیم- اوضاع بدتر هم هست.پس شما فعلا به دنبال پرتقالفروش معروف بگردید تا ما یک چای لبسوز دبش سهنبش زهرمار کنیم. تا بعد... اگر مجالی بود... و اگر هم نبود که تازه مثل همین حالاست دیگر... اینکه تازگی ندارد. دارد؟!«تغییر ماهیت»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن میخوانید؛در کنار دولتها در صحنه بینالملل برخی گروهها و جریانها از جایگاه خاصی برخوردار شدهاند که بعضا بر تحولات صحنه بینالملل تاثیرگذار بودهاند. از جمله این جریانها گروه تروریستی القاعده است. بررسی کارنامه القاعده نشان میدهد که آمریکا زمانی برای رسیدن به منافع خود در افغانستان با ادعای مقابله با شوروی سابق القاعده را ایجاد کرد. در مسیر تکمیلی این فرآیند سپس از آن در جهت اسلام ستیزی بهره گرفت به گونهای که القاعده ابزاری گردید تا کشورهای غرب اسلام ستیزی را در جهان اجرا سازند. در مرحله بعد القاعده و طالبان عامل ورود آمریکا به افغانستان گردیدند که دامنه آن نیز به پاکستان نیز کشیده شده است.با توجه به آنچه ذکر شد میتوان گفت که آمریکا بار دیگر بازی با مهره القاعده را در دستور کار قرار داده در حالی که هدف کنونی آن نه بهانه سازی برای مقابله با القاعده بلکه اجرای طرح سرنگونی دولتها با این گروهکها است را فضایی ناامن را بر جهان حاکم میسازد. امری که خود آن را در سوریه و عراق به وضوح میتوان مشاهده کرد هرچند که به دلیل وحدت ملی و دولتمردان این کشورها این فتنه همچنان ناکام مانده است.«نوچهپروری در منطق گروههای سیاسی»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم محمدعلی وکیلی است که در آن میخوانید؛«نوچهها» در فرهنگ سیاسی ایران، همواره نقش تعیینکنندهای داشتهاند؛ شاید این گروه بیشترین نقش را در دهه سی و چهل ایفا کردهاند؛ در آن زمان که فرهنگ «لوطیگری و داشمشتی و باباشملی» حاکم بود، اقتدار از آن کسی بود که بیشترین نوچه را دور و بر خود جمع کردهباشد. رابطه نوچهها و قلدرها متقابل بود؛ شخص هراندازه از قدرت بیشتری برخوردار بود، نوچههای بیشتری گرد خود جمع میکرد! نوچههای بیشتر بر قدرت شخص میافزودند. کودتای 28 مرداد، به دست این افراد صورتپذیرفت.گروههایی که گرفتار فقر تئوریک هستند و بهدلیل سوء تغذیه فکری، حرف قابل اثباتی برای عرضه ندارند و بقایشان به سلب و انکار رقیب است. اینان با غوغاسالاری و با تکیه بر ابزار «نوچهها»، سعی در جلب افکار عمومی دارند؛ با بازارگرمی «نوچهها» خود را تا سطح یک گروه مرجع بالامیبرند و با تکیه بر بیپروایی آنها، فضا را آنچنان مشوش و ناامن میکنند که رقیب، جرأت ابراز وجود نداشتهباشد. این ویژگی در زمان انتخابات مجلس، در شهرستانهای کوچک بسیار دیدهمیشود. نوچهها به دور نامزد مورد نظر حلقه میزنند، او را همراهی میکنند؛ با جوسازی (در مجالس شادی و عزا) مردم را متوجه نامزد مورد نظر میکنند؛ در جلسات سخنرانی پای صحبتهای نامزد خود، با هورا، سلام و صلوات به تأیید و تمجید نطق انتخاباتی وی میپردازند؛ در مجلس کاندیدای رقیب، وظیفه برهمزدن مجلس و اخلال در سخنرانی او را برعهده دارند و شعارسازی میکنند و علیه رقیب و له خود شعار میدهند.اگر گروهی از مصونیت قانونی و سیاسی برخوردار گردند و برای خود، سهمی فراتر از قانون قایل باشند، بهطور طبیعی هم خود رفتار نوچهای پیدا میکنند و هم به نوچهپروری، رویمیآورند؛ این روزها نوچهها گردنه اقتصاد ایران را ناامن کردهاند؛ همین چندروز پیش، درنتیجه دونرخیشدن قیمت سکه، شاهد مانور محیرالعقول و رعبآور نوچهها جلوی درب بانکهای عرضهکننده سکه بودیم و دیدیم که چهطور مجال را بر دیگر اقشار مردم بستند و فرصت را از آنان گرفتند. اکنون نیز مانور آنان در بازار سیاه دلار، دیدنی است. بنابراین هرکجا محدودیت وجود داشتهباشد، «نوچهها» بدون این محدودیت، قدرت مانور مییابند؛ اگر قدرت انتخاب مردم در سیاست، اقتصاد و... محدود شود، «نوچهها» میدانداران اصلی خواهندبود و بهره لازم را خواهندبرد و با این وصف، فرهنگ نوچهپروری تقویت خواهدشد.آفرینش:رشد جمعیت و معادله اقتصاد و بیکاریاما اواخر دهه 1360 تاثیرات فراوانی در تغییر جهت سیاستهای جمعیتی کشور ایجاد شد و نرخ رشد جمعیت ایران را از حدود 4 درصد رو به کاهش گذاشت. دراین زمان جنگ پایان یافته بود و سازندگی و توسعه اقتصادی کشور مد نظر مسولان قرار داشت. ضمن اینکه جمعیت کشور از 25میلیون نفر در سال1355 به به مرز 50 میلیون نفردر سال 1365 رسید. ادامه چنین رشد شتابانی باعث تشکیل جمعیتی در حدود 55 میلیون نفر در پایان سال 1368 گردید که آماری بی سابقه در مقایسه با سه دهه قبل خود بود. لذا سیاست های کنترل جمعیت از سوی دولت در پیش گرفته شد. القای شعار "فرزند کمتر، زندگی بهتر" سبب شد تا در دهه 70 شاهد سیر نزولی جمعیت در کشور باشیم. به گونه ای که با کاهش میزان زاد و ولد نرخ رشد جمعیت کشور به حدود 3/1 درصد کنونی رسیده است. اما در چند سال گذشته باردیگر دامنه اختلاف بر سر کنترل جمعیت و یا افزایش آن در کشور بالا گرفته است. ثانیاً، درمورد افزایش جمعیت کشورها یک نکته به عنوان شاه بیت قضیه تلقی می گردد و آن در نظر گرفتن "کمیت و کیفیت" جمعیت می باشد. حق مطلب با یک بیت شعر ادامه می یابد: «سیاهی لشگر نیاید به کار که یک مرد جنگی به از صد هزار». آیا ما امکانات لازم را برای جمعیت جوانان امروز درنظر گرفتیم؟ پاسخ خیراست. آیا امکانات را برای پرورش و افزایش کیفیت مهارت موالید کنونی را در نظر گرفته ایم که تا 2 دهه بعد مجددا با مشکل امروز مواجه نشویم؟رابعاً، آمارها نشان می دهد در یک دهه گذشته نرخ ازدواج تقریبا ثابت بوده و در سال هایی کاهش ویا رشد محدودی داشته است . اما درمورد طلاق هرسال شاهد افزایش آمارها هستیم. پس درمورد ازدواج هم باید به ازدواج پایدار تاکید داشته باشیم که این هم بازمی گردد به همان کیفیت جمعیت. اما در طرف دیگر ماجرا ، جمعیت شناسان معتقدند که جمعیت ایران به تدریج در فاصله دو دهه آینده به سوی سالخوردگی پیش می رود . در صورتی که امروز واقعیت سالخوردگی را در نظر نگیریم....ملت ما:دانشگاه آزاد اسلامی و چالشهای فراروپذیرش این واقعیت که دانشگاه متعلق به نظام و سرمایه ملت شریف ایران اسلامی است مسئولیت تصمیمگیران امر برای مهمترین تصمیم روز دانشگاه یعنی تعیین ریاست دانشگاه آزاد اسلامی را امری حیاتی و ملی مینماید و اینجاست که اگر اعضای هیات امنا بدون درنظرداشت منافع ملی و کلان نظام در این امر مهم تصمیمگیری نمایند آنگه در برابر رسالت تاریخی خود در این برهه حساس کوتاهی نمودهاند. بیشک در این انتخاب سرنوشتساز باید هدف انتخاب شایستهترین فرد بدون هرگونه گرایش سیاسی و حزبی باشد.جهان صنعت:آرزوهایی که برآورده نشداز نظر بسیاری از دستاندرکاران و بالاخص ناظران صنعتی و اقتصادی کشور سهم 30 درصدی که قرار بود از یارانهها عاید بخش تولید شود به طور کلی پرداخت نشده است در عوض سهم خانوار از یارانه که قرار بود به 50 درصد محدود شود، افزایش یافته و بخشی از سهم صنعت و تولید را در بر گرفته است. شاید به همین دلیل باشد که تولیدکنندهها در ماههای بعد از اجرا زبان به گلایه از اجرای طرح گشودند و از آسیب دیدن بنگاه اقتصادیشان خبر دادند. اکنون و در آستانه سال دوم اجرای جراحی بزرگ اقتصادی دولت باید امیدوار بود که مشکلات پیشرو مرتفع و نارساییهایی که هماکنون شهروندان را آزار میدهد برطرف شود البته در این باره که آیا چشماندازی برای رفع این مشکلات وجود دارد یا خیر بهتر است مدیران اقتصادی توضیح و تعهد دهند. «ریشهیابی تحولات بازار دلار»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم مهران دبیرسپهری است که در آن میخوانید؛سال 1390 را میتوان سال تحولات ارزی و به عبارت بهتر سال افزایش نرخ ارز نامید. نرخ دلار در بازار کشور از ابتدای سال تاکنون رشد 52 درصدی را نشان میدهد.نکته عجیب در اینجا آن است که در گذشته مسوولان اقتصادی، دلیل «عدم تمکین نسبت به ماده 92 قانون برنامه پنجم مبنی بر تبعیت نرخ سود بانکی از تورم» را کمک به تولید عنوان میکردند و اجازه افزایش سود سپردهها و به تبع آن تسهیلات را ندادند و نرخ سود سپرده یکساله همچنان 12 درصد باقی ماند. در صورتی که اخیرا قرار است بانک مرکزی به نشر پول پرداخته و با نرخ 18 درصد به بانکها اعتبار اعطا کند تا از تولید حمایت شود. معلوم نیست باید این تناقض رفتاری را نوعی ناهماهنگی در تیم اقتصادی دانست یا اینکه باید گفت سیاستگذاران پولی دچار یک سردرگمیشده به طوری که بدون هدف در وادی اقتصاد به این سو و آن سو خود را به امواج سپردهاند؟