پایگاه بصیرت؛ گروه بین الملل: دو هفته پیش فرانسه دومین عملیات نظامی خود در آفریقا طی سال جاری را با نام سانگاری در آفریقای مرکزی آغاز کرد. عملیاتی با 1600 نیروی نظامی که دومین عملیات فرانسه در این کشور پس از عملیات باراکودا (نوعی ماهی گوشتخوار و خطرناک) در سال 1979 محسوب می شود.آفریقای مرکزی کجاست؟آفریقای مرکزی با حدود چهار و نیم میلیون نفر جمعیت در قلب آفریقا واقع شده و به دریای آزاد راه ندارد. این کشور از شمال و به صورت ساعت گرد توسط چاد، سودان، سودان جنوبی، جمهوری دموکراتیک کنگو، کنگو و کامرون احاطه شده و حدود 623هزار کیلومتر مربع مساحت دارد.کشور جمهوری آفریقای مرکزی در قلب قاره سیاه، از زمان استقلال خود از فرانسه در سال 1960 میلادی، اغلب دستخوش ناآرامی بوده و سابقه استعمارزدگی 70 ساله و بی ثباتی مداوم پس از استقلال، این کشور را تبدیل به یکی از کمتر توسعه یافته ترین کشورهای جهان کرده است. این عقب ماندگی و فقر گسترده در حالی است که آفریقای مرکزی سرشار از منابع طبیعی بوده و معادن الماس بسیاری دارد.کشور الماس و کودتاآفریقای مرکزی تا کنون شاهد چندین کودتا بوده است. «دیوید دکو» اولین رئیس جمهور این کشور بود که در 5 سال پس از استقلال، به دست یک فرمانده نظامی به نام «ژان بدل بوکاسا» سرنگون شد. در سال 1976 بوکاسا نام این کشور را به امپراتوری آفریقای جنوبی تغییر داده و خود را امپراتور نامید. امپراتوری «بوکاسا» در سال 1979 با کودتای «دیوید دکو»، که از حمایت و پشتیبانی عملی نیروهای کماندوی فرانسوی مستقر در این کشور برخوردار بود، سرنگون شد.البته دولت جدید نیز چندان دوامی نداشت و دو سال بعد سرنگون شد. این بار «آندره کولینگبا» بود که علیه حکومت دست به کودتا زد.سال 1992 در این کشور انتخابات برگزار و نام کولینگبا از صندوق ها خارج شد، اما دادگاه عالی به دلیل تقلب گسترده، انتخابات را باطل اعلام کرد. یک سال بعد انتخابات تجدید و «آنگه فلیکس پاتاسه» دو رقیب نظامی خود را پشت سر گذاشت و پس از 12 سال قدرت را از نظامیان سلب کرد.در سال های 96 و 97 بانگی – پایتخت آفریقای مرکزی- شاهد درگیری و ناآرامی های بسیاری بود. عامل این درگیری ها، نظامیانی بودند که بخاطر دستمزد خود، دست به اسلحه برده بودند. در همین سال فرانسه نیروهای نظامی خود را از این کشور تخلیه و نیروهای حافظ صلح آفریقا، جایگزین آنها شدند.سال 1999 انتخابات برگزار و رئیس جمهور، پاتاسه، دوباره انتخاب شد، اما یک سال بعد، کشور دستخوش شورش و ناآرامی گردید. معترضان، دولتیان را عامل فساد و سوء استفاده می دانستند. اعتصاب و شورش بار دیگر آفریقای مرکزی را فرا گرفت.ماه می سال 2001 کولینگبا اقدام به کودتای نظامی کرد؛ اقدامی که ده ها کشته برجای گذاشت، اما پاتاسه با کمک نیروهای چاد، لیبی و شورشیان کنگو موفق شد این کودتا را خنثی کند، ولی پایتخت همچنان ناآرام و شاهد درگیری بود. در یک سو نیروهای وفادار به پاتاسه بودند که از حمایت خارجی نیز برخوردار بودند و در سوی دیگر میدان، ژنرال فرانسوا بوزیزه –رئیس سابق ستاد ارتش این کشور- بود.بالاخره پس از دو سال درگیری، بوزیزه در مارس 2003 بانگی را تصرف، پارلمان را منحل و خود را رئیس جمهور آفریقای مرکزی اعلام کرد. وی دولت انتقالی تشکیل داد و در پایان سال 2004 قانون اساسی جدید را طی رفراندومی به تصویب رساند. در سال 2005 نیز وی در انتخابات به عنوان رئیس جمهور منتخب معرفی شد.اما باز هم شورش این کشور را امان داد و این بار مناطق شمالی را دربرگرفت و شورشیان برخی شهرها را تصرف کردند. در دسامبر 2006 جنگنده های فرانسوی به حمایت از دولت مرکزی، مقر شورشیان را در مناطق شمالی بمباران کردند. در سال 2007 شورشیان جبهه موکراتیک خلق، با دولت مرکزی توافقنامه صلح امضا کردند. در فوریه 2008 شورشیان اوگاندا به آفریقای مرکزی حمله ور شدند. در این سال دو گروه از سه گروه عمده شورشی - اتحاد نیروهای دموکراتیک برای وحدت ( UFDR ) و ارتش مردمی برای بازسازی و دموکراسی ( APRD )- با دولت توافقنامه صلح امضا کردند و دولت نیز فرمان عفو عمومی صادر کرد. بر اساس این توافق قرار شد در سال 2010 انتخابات برگزار شود.فوریه 2009 شورشیان اوگاندا وارد آفریقای مرکزی شدند و فرانسه علیه آن ها دست به عملیات نظامی زد. بالاخره انتخابات در سال 2011 برگزار و بوزیزه بار دیگر انتخاب شد.در سال 2012 شورشیان «سِلِکا» سربرآوردند. شورشیان سلکا اواخر سال گذشته، قبل از امضای توافقنامه صلح در ماه ژانویه چندین شهر شمال آفریقای مرکزی را به اشغال خود درآورده بودند و تهدید کردند که بانگی، پایتخت را نیز تصرف می کنند، اما با میانجیگری کشورهای مرکز آفریقا توافقنامه صلحی بین شورشیان و معارضان با دولت مرکزی به امضا رسید. بر اساس این توافقنامه صلح، شورشیان سلکا در ازای تعهد دولت به آزادی زندانیان و صدور فرمان عقب نشینی نیروهای آفریقایی و خارجی که برای کمک به ارتش جمهوری آفریقای مرکزی وارد این کشور شده بودند، سلاح های خود را زمین می گذارند.اما شورشیان یک سال پیش با نقض آتش بس و تصرف دو شهر در شرق این کشور اعلام کردند در صورتی که دولت مرکزی بر اساس توافقنامه صلح، صدها زندانی سیاسی را آزاد نکند، جنگ علیه دولت را از سر می‌گیرند. بالاخره در مارس 2013 (فروردین 92) شورشیان پایتخت را تصرف و قدرت را قبضه کردند. میشل جوتودیا خود را رئیس جمهور این کشور خواند و پارلمان را منحل کرد. اما این پایان ناآرامی ها در این کشور فقیر نبود و طی هفته های اخیر پایتخت آفریقای مرکزی شاهد درگیری میان نیروهای وفادار به حکومت سابق و کودتاچیان پیروز بود. در این درگیری ها صدها تن کشته و چندین برابر مجروح شدند. اینک این کشور آفریقایی علاوه بر جنگ قدرت دچار جنگ مذهبی نیز شده است. چرا که برای نخستین بار یک گروه مسلمان در این کشور به قدرت رسیده اند و این در حالی است که مسلمانان این کشور در اقلیت جمعیتی هستند و همین موضوع باعث درگیری میان مسلمانان و مسیحیان نیز شده است.در ماه اکتبر، شورای امنیت اجازه ورود نیروهای خارجی به آفریقای مرکزی را صادر و راه را برای دخالت نظامیان فرانسه در این کشور برای چندمین بار هموار کرد. به این ترتیب اواسط آذرماه، 1600 نیروی نظامی فرانسه وارد بانگی شدند. دولت پاریس هدف از این عملیات را – موسوم به سانگاری- خلع سلاح گروه های مسلح عنوان کرده است.فرانسه و قاره سیاهعملیات نظامی فرانسه در افریقای مرکزی –که در همان ابتدا دو تلفات برجای گذاشت و پاریس را با موج شدیدی از انتقادات مواجه کرد- کارشناسان را با سوالات بسیاری مواجه کرده است. بخصوص آنکه عملیات مزبور دومین دخالت نظامی فرانسه در آفریقا، طی سال جاری است. آیا الیزه به سیاست دوران ژاندارمی خود در آفریقا بازگشته است؟ آیا پاریس می خواهد به دورانی بازگردد که ژاک فوکارت، مشاور معروف الیزه بود و دسته چتربازان فرانسوی ��ا برای کمک به گروه های دوست پاریس (گروه هایی که اغلب کودتاچی بوده و حکومت هایی را پایه گذاری کرده اند که فاقد مشروعیت بوده و قابل دفاع نیستند) در آفریقا تشکیل داد؟برای بررسی بهتر موضوع می توان نگاهی به تاریخچه مداخلات نظامی فرانسه در آفریقا داشت. تاریخچه این مداخلات رسمی و آشکار طی چهار دهه اخیر شامل 12 مورد در 7 کشور بوده و به این شرح است؛1- جمهوری دموکراتیک کنگو (زئیر) در سال 1977 و 1978؛ 2- جمهوری آفریقای مرکزی در 1979 و 2013؛3- چاد در سال های 1978، 1983 و 1986؛4- رواندا در سال 1994 (یکی از معروف ترین مداخلات خارجی در آفریقا که در این ماجرا حدود یک میلیون نفر قربانی شده و بعنوان لکه ننگی در سیاست خارجی فرانسه به جای ماند.)5- ساحل عاج در سال های 2002 و 2011؛6- لیبی در سال 2011؛7- مالی در سال جاری.حال سوال این است؛ چرا بار دیگر فرانسه و آفریقای مرکزی؟آفریقای مرکزی سرشار از منابع طبیعی است. از نفت استخراج نشده تا معادن الماس، طلا، آب معدنی، جنگل های غنی، ظرفیت های کشاورزی، برق آبی ... و البته اورانیوم!شرکت فرانسوی آروا در شهر باکوما 200 میلیون دلار برای استخراج اورانیوم سرمایه گذاری کرده و سال آینده بهره برداری از این سرمایه گذاری استراتژیک، آغاز خواهد شد.پاریس برای جلب حمایت جامعه جهانی برای مداخله در آفریقای مرکزی از نسل کشی فرقه ای در این کشور سخن گفت و تصویری خونبار از صحنه ترسیم کرد. فارغ از اغراق ها و دورغ های فرانسه در این زمینه، می توان بر اساس اخبار دقیق گفت که بله! صدها تن در آفریقای مرکزی کشته شده اند، اما پشت پرده این خشونت ها چیست؟بوزیزه خود یک عامل فرانسوی بود و اینک نیز ظاهراً به فرانسه گریخته است. خشونت ها از اواخر تابستان شروع شد. گروهی از مسیحیان تحت عنوان «ضد بالاکا» حملاتی هدفمند و دنباله دار را علیه غیرنظامیان مسلمان این کشور آغاز کرده و شروع به کشتار کردند. مسلمانان نیز متقابلا با این گروه وارد درگیری شدند. در حالی که حاکمان جدید این کشور مسلمان هستند، این ماجرا حربه خوبی برای مداخله و بی اعتبار کردن آنهاست.اینک نظامیان فرانسوی در خیابان های بانگی قدم می زنند و رسانه های غربی آنها را به عنوان ناجی مردم وحشت زده آفریقای جنوبی می ستایند! این تصویر ساختگی را می توان تعبیر سخن وزیر خارجه وقت فرانسه در دوران ریاست جمهوری ژیسکاردستن دانست که معتقد بود: «آفریقا تنها نقطه‌ای در جهان است که فرانسه می تواند در آن خود را در قالب یک قدرت بزرگ جلوه دهد؛ جایی که فرانسه قادر است تنها به مدد 500 نیروی نظامی، مسیر تاریخ را در آن تغییر دهد!»فرانسوا اولاند در حالی مداخله نظامی در آفریقای مرکزی را در پیش گرفته است که بسیاری از کارشناسان فرانسوی، وی را به ضعف و سستی در سیاست خارجی کشورش متهم کرده و معتقدند او برای سرپوش گذاشتن بر این ضعف هاست که ماجراجویی در سیاست خارجی را برگزیده است. حمله به مالی، اتخاذ سیاستی سخت و غیرمعقول در مذاکرات هسته ای ایران و 1+5 در ژنو و رجزخوانی برای حمله به سوریه را می توان از نمونه های این سیاست خارجی دانست.صحنه امروز جمهوری آفریقای مرکزی را می توان نمونه ای مضحک اما دردآور از پازل سیاست بین الملل دانست. این کشور که تا 50 سال قبل تحت سیطره رسمی فرانسه بود، پس از آن نیز از گزند دخالت های حتی آشکار پاریس نیز در امان نماند و همه این دخالت ها نیز با بهانه حمایت از حقوق بشر انجام شده است!بوکاسا، اولین و آخرین امپراتور آفریقای مرکزی، روزگاری با الماس های خود الیزه نشینان را به خود جذب کرده و بر جنایاتش سرپوش می گذاشت و وقتی موعدش به سر رسید، با کودتایی فرانسوی سرنگون شد. امروز نیز حضور 1600 نیروی فرانسوی در این کشور، دردی از مردم فقیر آن که امید به زندگی شان زیر 50 سال است، دوا نخواهد کرد. جمهوری آفریقای مرکزی علی رغم جمعیت اندک و منابع فراوان، دچار چرخه شیطانی فقر، کودتا و مداخله خارجی است و برای ارضای حس نوستالژیک استعمار بزرگ فرانسه که امروز گرفتار رکود اقتصادی، کابوس بیکاری شدید و ... است، می تواند جولانگاه مناسبی باشد./