* شما یکی از هواداران بحث نواصولگرایی در بین اصولگرایان بودهاید. چرا جریان اصولگرایی نیاز به اصلاح و تجدیدنظر در مبانی و رویکرد خود دارد؟
** بروز مشکلات یا در سطح بالاتربحران در هر سیستمی دال بروجود اختلال درسیستم است؛معتقدم ساختار اصولگرایی بهگونهای است که محصول آن نمیتواند تند روی باشد؛جریان اصولگرایی ساختارسیاسی متناظرروحانیت است؛ روحانیت در طول تاریخ بخاطرخصلتهای ویژه اجتماعی و اقتصادی همواره دغدغه ریشههای اجتماعی خود را داشته است و همین امر باعث میشده که به مردمداری روی آورد؛ رویکرد مردمداری، تحمل و در مقام قضاوت و مشاوره تودهها بودن خصلت میانداری و میانه روی را در آنها تقویت کرده است.
این خصلت تاریخی روحانیت است البته طبعا در بستر حکومت تغییراتی در این خصلتها رخ داده است ولی جناح اصولگرا با خصلت سنتی روحانیت همسویی دارد؛ نگاهی به تقابل جامعه روحانیت مبارز با مجمع روحانیون ، تفاوت دو رویکرد سنتی و در قدرت روحانیون را نشان میدهد؛ شخصا دلیل تندرویهای مجمع روحانیون در دهه نخست مجمع را میفهمیدم، زیرا به روندها از موضع قدرت حکومتی مینگریستند ولی ظهور جریانات و تشکلهای افراطی بر پیکره جریان سنتی نگرانکننده است؛ این نشاندهنده بروز اختلالی است. معتقدم که اصولگرایان که بدنه اصیل انقلاب را تشکیل میدهند؛ باید این مشکل را رفع کنند. این مشکل در هر سه سطح نگرش و منش و روش دیده میشود؛هر گونه کوتاهی عواقب گستردهای خواهد داشت. البته آن هنگام که بحث شناسایی اشکالات و رفع آنها پیش آید طبعا نظرات خاص خویش را بیان خواهم کرد.
* اصولگرایان در چه جاهایی باید به ترمیم نقاط ضعف خود بپردازند؟
** در هر سه حوزه نگرش و منش و روش مشکلاتی بوجود آمده است؛ اصولگرایان ظرفیتهای زیادی در اختیار دارند که به خاطر رفع نکردن معضلات، معطل مانده است. قدرت تشکیلاتی اصولگرایان بسیار قدرتمند است و شبکه بزرگی ازهواداران را در اختیار دارند.اصولگرایان هوادارانی جدی و با انگیزههای اعتقادی دارند که رویکرد اصولگرایی را با تمام وجود زندگی کردهاند و به آن به عنوان یک بازی سیاسی ننگریستهاند. این شبکه گسترده و پای کار اکنون منتظر تصمیمات کارآمدند ولی متاسفانه شاهد سکوت بعضا منفعلانه سران اصولگرایی و حتی فوت چهرههای کلیدی و معتدل در سطح سران و در مقابل فعالیت تندروهایی هستند که به مرور در حال مصادره شعارهای ارزشمند اصولگرایان و رادیکالیزه کردن آنها هستند.
* جبهه پایداری در کجای پازل اصولگرایی قرار گرفته است؟ آیا مواضع این جبهه هماکنون به جای مواضع جریان کلی اصولگرایی قرار گرفته است؟چرا میانهروهای اصولگرا در قبال عملکرد گاه رادیکال این جبهه سکوت اختیار میکنند؟
** جبهه پایداری محصول اختلال در روند طبیعی اصولگرایی است؛نه نگرش و نه منش و نه روش جبهه پایداری شباهتی با مرام معتدل اصولگرایی ندارد ؛آنها شعارهای اصولگرایان را بلندتر از آنها فریاد میزنند تا جوانان صادق پیرو اصولگرایی را جذب کنند؛ تا حدودی هم موفق شدهاند. بزرگترین سرمایه اصولگرایان و آینده آنها همین جوانان صادقند که پایداری در حال مصادره از اصولگرایان هستند؛ پایداری در حال مصادره آینده اصولگرایان است و آنها متاسفانه توجهی به این واقعیت ندارند.
* جبهه پایداری چه جایگاهی در مجلس آینده خواهد داشت؟
** جبهه پایداری بهعنوان یک تشکیلات اساسا اصالتی در بدنه اجتماعی ندارد؛آنها از مخالفتها و شکستها ارتزاق میکنند؛ جریان فتنه باعث رشد آنها شد؛ آنها بهنام فتنه چهرههای اصیل و سران اصولگرا را یا از میدان بدر کردند یا منفعل ساختند. آنان با حذف سران اصولگرا یا ایجاد انفعال در آنها برای خود جا باز کردند.سران اصولگرا با فتنه صف بندی داشتند و میتوانستند با کمترین هزینه جریان را کنترل کنند ولی پایداریها هزینههای سنگینی ایجاد کردند. بنابراین پایداری از شکست روحانی؛ از شکست مذاکرات و گسترش اختلافات ارتزاق کرده و خواهد کوشید امواجی پدید آورد که بر فراز آن در مجلس جای برتر یابد. فراموش نکنیم که سیاست اسلامی مبتنی بر تعامل است و سیاست غیر الهی نوعی از تکالب! هرکس سیاست را پنجه زدن بر چهره دیگران برای پست و مقام با هر توجیهی دید سیاست او الهی نیست و نمیتوانیم او را اصولگرا بدانیم.
* همایش سراسری اصولگرایان چه تاثیری در وحدت اصولگرایان دارد؟چرا برخی از چهرههای شاخص در این همایش شرکت نکردند؟
** این همایش محصول تلاش حجتالاسلام تقوی بود؛ این اقدام عملی است در فضای بی عملی برای شناخت پتانسیلهای جذب رادیکالها. تلاشی که طبعا اگر توقعات روزافزون تندروها را بشناسیم پیشاپیش محکوم به عدم نتیجه است.جریان اصولگرایی با وجود پتانسیل بالای سیاسی و اجتماعی هنوز گرفتار بحران رهبری سیاسی است. شوک دوم خرداد، ضربه نخست را به قابلیتهای رهبری اصولگرایی زد و به مرور با ظهور جریانهای تند و مسامحهکاری با آنها این بحران عمق گرفت، درگذشت مرحوم عسگراولادی و آیتا... مهدویکنی و موقعیت خاص آقای ناطق عملا رهبری سیاسی معتدل را تضعیف کرد، الآن در واقع به نحوی علی لاریجانی محور معتدلین شده است، او را نیز تیم ایثارگران و رهپویان و پایداریها قبول ندارند. اکنون تلاشهایی از سوی حجتالاسلام تقوی صورت میگیرد که باید تقویت و جهت داده شود. بر این باورم که هرچه سریعتر باید جریان اصولگرایی روی محور عقلانیت و اعتدال بازتعریف و نوسازی شود. تردیدی نیست که پروسه مردمسالاری در ایران بدون حفظ موازنه میان اصولگرایان و اصلاحطلبان ممکن نیست.
* اصولگرایان چه برنامهای برای بهدست آوردن کرسیهای مجلس دهم در پیش گرفتهاند؟
** مجلس همیشه برای اصولگرایان اهمیت داشته و خواهد داشت زیرا رکن مهم و دموکراتیک قدرت است، ضمن آنکه مهمترین سازوکاری که با آن میتوان رکن پر قدرت دولت را کنترل کرد، مجلس است. دقیقا به همین دلیل اصولگرایان تلاش زیادی را از خود نشان خواهندداد تا مانند مجالس سه گانه اصولگرایی هفتم تا نهم، مجلس دهم هم با اکثریتی اصولگرا تشکیل شود. اصولگرایی حتما احتیاج دارد تا به سوی همگرایی پیش رود، تاکید بر همگرایی به این دلیل است که اتحاد کمی دور از دسترس است، اگر با وجود و ظهور جریانات تندرو همگرایی هم دشوار شد باید توافقاتی مبنی بر عدم تنازع پدیدآید. نباید فراموش کنیم که رقبای اصولگرایی مترصد اختلاف اصولگرایان هستند، اگر کوتاهی شود چهبسا اصولگرایان هزینههای سنگین دهند ضمن آنکه ضعف اصولگرایان فرصت اعمال فشار اصلاحطلبان تندرو به دولت را فراهم میکند و بعید نیست دولت را از تعادل خارج کند.
* مهمترین دلایل تفرقه و تشتت در بین اصولگرایان چیست؟چرا اصولگرایان هنوز نتوانستهاند برای این معضل خود راهحل مناسبی پیدا کنند؟
** گروهی در مفهوم اصولگرایی ابهام دارند، اینان به گونهای اصولگرایی را تعریف میکنند که یا دایره در برگیرندگی آن بسیار تنگ است و جز خود آنها یا گروهشان کسی در آن نمیگنجد یا آنچنان اصولگرایی را گسترده و رقیق تعریف میکنند که نه تنها اصلاحطلبان بلکه اپوزیسیون را نیز دربرمیگیرد، این تعریفها هیچکدام جامع و مانع نیست. گروهی در شناخت منش اصولگرایی دچار اختلاف هستند، بعضی تندروی را عین انقلابیگری میدانند و اعتدال را خنثی بودن! بعضی اعتدال را عنصر ذاتی اصولگرایی میدانند. اما در تشخیص رقیب نیز اختلاف هست.
بعضی اصلاحطلبان را رقیب میدانند، بعضی اصلاحطلبان تندرو را! البته بعضی همه غیر از خود را دشمن میدانند حتی اصولگرایان دیگر را! در تشخیص رهبری اصولگرایان هم اختلاف هست، گروهی جامعتین را پذیرفتهاند و گروهی آیتا... مصباح را! البته ذکر دو نکته ضروری است این اختلافات بعضا شدیدتر در میان اصلاحطلبان نیز هست. ثانیا اکثریت اصولگرایان در مفاهیم و منش و... وحدت دارند ولی اقلیتی هست که در همه موارد با اصولگرایان اختلاف داشته و در همه مواردسازمخالف میزنند. وضعیتی که اصولگرایان باید تکلیف آن را یکسره کنند. اتحاد در حال حاضر برای اصلاحطلبان هم دشوار است، فعلا مهم اتحاد نیست باید عاقلانه اوضاع را تحلیل کرد و به هماهنگی اکتفا کرد. علت اساسی آن هم این است که اتحاد معمولا در محیطهای دموکراتیک سخت رخ میدهد، در محیط دموکراتیک ائتلاف رخ میدهد.
* چه انتقاداتی را به دولت روحانی وارد میدانید؟
** دولت روحانی زیاد به تصویری که از آن در ذهن مردم است توجه جدی ندارد؛در اولین نشست روزنامهنگاران با آقای روحانی پس از انتخاب او، من این تذکر را به ایشان دادم.اگر وزیری چون وزیر بهداشت در دل مردم جا باز میکند این به خاطر هنر خود اوست و نه برنامه ریزی دولت برای مدیریت برداشت مردم.جنس دولت روحانی مشابه دولتهاشمی است که بازی را در سطح اولیای قدرت به پیش میبرد و به افکار عمومی توجه لازم را ندارد؛بدون در نظر گرفتن این که شرایط کاملا با زمانهاشمی متفاوت شده و بعد از 76 عملا افکار عمومی به فاکتور موثر بازیهای سیاسی تبدیل شده است.
* یکی از شعارهای مبارزات انتخاباتی روحانی تقویت نهادهای مدنی،احزاب،مطبوعات و تشکلهای سیاسی بود.آیا وی در این زمینه موفق بوده است؟
** تقویت نهادهای مدنی و غیره تابعی از تعمیق فرهنگ سیاسی است؛دولت نباید عامل تقویت نهادهای مدنی دیده شود زیرا اساسا این با ذات و تعریف نهاد مدنی در تعارض است؛نهاد مدنی نهادی است غیر دولتی و نباید اصراری بر وابستگی آن به دولت از هر لحاظ داشته باشیم؛دولت فقط نباید مانع آنها شود و باید در تعمیق فرهنگ نهادهای مدنی از طریق کنترل دخالتهای خود کوشا باشد.
* عملکرد وزرات کشور به طور خاص در این زمینه به چه صورت بوده است؟ آیا وزارت کشور توانسته انتظارات را برآورده کند؟
** جز یک جلسه که برای احزاب گذاشته شد من حرکتی ندیدم ؛که با توجه به عدم پیگیری جدی آن شائبه نمایشی بودن تقویت شد.
* کدام وزارتخانههای دولت تدبیر و امید تاکنون قوی تر و کدام یک ضعیفتر عمل کرده است؟
** من در مقام ارزیابی ضعف وزارتخانهها نیستم زیرا این امر منوط به قضاوت مبتنی برداشتن اطلاعات کامل است؛ و هر ادعایی در این زمینه گزافهگویی است ولی در مجموع من وزیر بهداشت را کاملا موفق و وزیر خارجه را موفق در مسیری بسیار دشوار ارزیابی میکنم.
* آقای هاشمی عنوان کرده است که اگر افراد ناصالح نامزد ریاست مجلس خبرگان شوند من هم نامزد میشوم. چرا آقایهاشمی احساس کردهاند که باید برای ریاست خبرگان نامزد شوند؟منظور ایشان از افراد ناصالح چه کسانی است؟
** هر چند پاسخ این پرسش را باید شخص آقای هاشمی ارائه کنند ولی اگر بخواهیم حدس بزنیم که منظور آقایهاشمی چه بوده است؛ لازم است مدل ذهنی آقای هاشمی را بشناسیم و آن را با شرایط خبرگان و کشور تطبیق دهیم. لحن گفتار حاکی از آن است که آقای هاشمی این سخنان را به عنوان هشداری برای بازدارندگی گفته است؛ پس هاشمی احساس میکند که جریانی و افرادی برای ریاست خبرگان دارای برنامه هستند که ریاست آنها ممکن است نتایج مطلوبی از نظرهاشمی نداشته باشد؛ پس اولاهاشمی نگران است و احساس میکند که اعلام نامزدی او برای ریاست مجلس خبرگان ممکن است واجد آن میزان بازدارندگی وهشدار باشد که بر تصمیم اتخاذ شده آن جریان خاص مفروض تاثیر گذارد. این برنامه یا فرد مورد نظر را هاشمی صالح نمی شناسد.
اما ناصالح کیست؟ به نظر میرسد هاشمی که اساسا تعریفش از سیاست، کنترل است؛ احساس میکند که جریانی که حتما در جریان مقابل هاشمی است و مسیر حرکتش خلاف مسیرهاشمی است؛ قصد دارد خبرگان و به تبع انقلاب را از کنترل آباء انقلاب که هاشمی خود را در زمره آن میداند خارج نماید.این تشخیص چارچوب بر اساس لحن و سابقه فکری هاشمی است ولی تشخیص مصداق را از مسیر دیگری میتوانید دنبال کنید؛ضمنا به نظر میرسد هاشمی کاندیدای مشخص دیگری دارد که قصد دارد با طرح حضور خود عملا کاندیدای طرف مقابل را از صحنه کنار بگذارد و کاندیدای خود را پیش براند. اما واقعیت آن است که این گونه گزینههای «اما و اگر» مدل خاص هاشمی است که قبلا هم در انتخابهای ریاستجمهوری به پیش برده و البته در نهایت هم خودش کاندیدا شده است.
* بحران وزارت علوم با عدم رأی اعتماد به نیلی احمدآبادی و دانشآشتیانی تکمیل شد.چرا این وزارتخانه که یکی از مهمترین وزراتخانههاست روزهای بحرانی را تجربه میکند؟
** متاسفانه دولت روحانی در تنظیم رابطه خود با مجلس خوب عمل نکرده است؛همراهی فعلی مجلس در قسمتهای مختلف را نباید دال بر هنر دولت گذاشت ؛این همراهی مقطعی به دلیل نگرانی لاریجانی و طیف اصولگرای سنتی مجلس از تندروهاست. دولت با اصرار برکاندیداهایی که شبهه حمایت از نقطه قرمز اصولگرایان را دارند؛ چند پیام میدهد؛ یکی آن که دولت قصد تحریک تند روها و به انفعال کشیدن معتدلین مجلس را دارد که با سیاست اعتدال دولت همخوان نیست.از طرف دیگر حدفاصل میان خود و جریان موسوم به فتنه را که از نظر نظام خط قرمز است ؛کمرنگ میکند.ضمن آن که ایجاد تصویر لجبازانه از دولت فقط هزینهزاست و این رفتار این گمان را ایجاد میکند که دولت بدهکارطیف تندرو اصلاح طلب بوده و خود را موظف میداند که به آنان باج دهد.
* دلیل اصلی مشکلات وزرات علوم را ناشی از انتخابهای دولت میدانید یا عدم انسجام در بین نمایندگان مجلس؟
** نمایندگان بر این باور هستند که وضعیت دانشگاهها در صورت وزارت یک اصلاح طلب تندرو بسیار خطرناکتر خواهد بود؛ به گمانم وقتی که مجلس اختیار تصمیم نهایی را دارد؛ عقل حکم میکند که دولت درجهت تعامل، ذهنیت نمایندگان را در نظر بگیرد.
* از گوشه و کنار شنیده میشود که احمدینژاد در صدد بازگشت به قدرت است؟ هدف وی از این بازگشت چیست؟
** تمایل به بازگشت اهل سیاست به قدرت امری عجیب نیست؛ مهم آن است که این بازگشتها منجر به عقبگرد در مسیر حرکت نشود؛ در نظام سیاسی مبتنی بر رأی مردم، این مردم هستند که بازگشت یا عدم بازگشت را تائید میکنند؛ اگر احمدینژاد توانست رأی مردم را جلب کند؛ اشکالی برای برگشت او نیست ولی این نشاندهنده ضعف رقباست که حرکت و ذهنیت جامعه را نتوانسته اند اداره کنند.
* احمدینژاد چه برنامهای برای انتخابات مجلس آینده دارد؟
** برنامه احمدینژاد برای مجلس تابعی از برنامه کلی او برای بازگشت است و برنامه او برای بازگشت، تابعی از وضعیت کلی کشور و بویژه وضعیت دولت روحانی است؛ هنوز قضاوت زود است.
* آیا وی تلاش میکند از مجلس آینده سکویی درست کند که به ریاست جمهوری برسد؟
** سناریوپردازی چیزی است و غیبگویی مبتنی بر توهمات امری دیگر.حدسهای کنونی فعلا انرژی را به هرز میبرد وفایدهای را دربر ندارد.
* شرایط منطقه خاورمیانه بیش از پیش بحرانی شده است. بهنظر شما کشورهای منطقه برای برون رفت از این بحران چه راهکارهایی باید بیندیشند؟
** در منطقه ایران با هشیاری بسیار بالایی دایره نفوذ خود را گسترش داده است؛ایران قصد دارد از این نفوذ برای اقتدار و همگرایی جهان اسلام بهره گیرد که البته همسایگان و غربیها برداشت دیگری دارند.ایران میتوانست نهضت بحرین را تا سرنگونی حاکمیت تشویق کند ولی نکرد؛می توانست نهضت حوثیها را بسوی اسقاط کامل نظام تشویق کرده و آنها را بسوی مرز عربستان هدایت کند ولی نکرد؛این نشان میدهد ایران بسیار هوشمندانه و دقیق بازی میکند و قصد ندارد منطقه را برای اهداف کوتاه مدت بهم بریزد.کشورهای منطقه در یک وضعیت تعلیقی برای فهم شرایط جدید هستند؛ آنها هنوز دقیقا نمی فهمند که چه شد تمامی اقدامات علیه ایران در عوض این که ایران را تضعیف کند؛به قدرت ایران انجامید.آنها بزودی واقعیت را خواهند پذیرفت.
* آیا داعش یک بحران عقیدتی و درونی در جهان اسلام است و یا یک توطئه خارجی که در غرب طراحی شده است؟
** داعش یک بازی بزرگ است که با بهره گیری از پتانسیلهای درونی جامعه اسلامی طراحی شد؛معتقدم هدف زودرس داعش،ایران و هدف میانی، تشیع بود و هدف نهایی آن تخریب چهره اسلام در نزد جهانیان.من بهروشنی دست سیستمهای اطلاعاتی غرب و همسایگان را در تاسیس داعش میبینم؛ اما به خواست خدا پروژه داعش بهرغم اهداف تعیین شده آن به حل خیلی از معضلات امنیتی ایران انجامید و انشاالله همانگونه که میبینیم آثار تخریبی این مکر به خود آنها باز خواهد گشت.البته پروژه داعش درسها زیادی در حوزه داخلی و خارجی برای ما نیز دارد. آنچه آمریکا اکنون انجام میدهد نمایشی عمومی برای پاک کردن بخشی از اشتباهاتش در راهاندازی پروژههای از کنترل خارج شده چون داعش است.اوباما و متحدان عربش خوب میدانند که کلید کنترل داعش در خانه متحدان منطقهای آمریکا قرار دارد.فعلا عربستان و قطر با اعلام عضویت در ائتلاف ضد داعش از بازی ظاهرا کنار کشیدهاند ولی ترکیه فعلا مقاومت میکند و قصد دارد از ظرفیت تروریستهای داعش برای آینده استفاده کند.این بازی دارای ماهیتی است که حضور ما در آن قطعا به ضرر ایران خواهد بود، ایران پروژه خاص خود را دارد و نمایشی هم در کار نیست.