صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

تاریخ انتشار : ۰۱ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۱۰:۰۲  ، 
شناسه خبر : ۲۷۴۴۴۷
امين پرتو / دانشجوي دكتري علوم سياسي دانشگاه تهران - شراره عبدالحسين‌زاده / كارشناس ارشد علوم سياسي دانشگاه آزاد اسلامي، واحد علوم و تحقيقات - چكيده: تاريخ سياست خارجي اسرائيل و امنيت ملي آن نشان مي‌دهد ابزار نظامي اصلي‌ترين وسيله تحقق اهداف سياسي بوده است. از دست‌يابي به موجوديت سياسي تا امنيت آبي و از بازدارندگي تا دست‌يابي به صلح، اين ابزار نظامي بوده كه وسيله كسب آنها بوده است. دستگاه سياسي و امنيتي اسرائيل ناكامي‌هاي سياسي و امنيتي خود را ناشي از ناتواني در پاسخ‌گويي به تهديدات نوظهور به سبب نبود فن‌آوري نظامي مناسب تحليل كرده و هرگاه كه به بن‌بستي امنيتي برخورد مي‌كند، بر توسعه فن‌آوري نظامي به گونه‌اي كه بتواند موجب كسب پيروزي نظامي شود تمركز مي‌كند. تداوم اين رويكرد به رغم توفيق‌هايش با محدوديت‌ها و ترديدهايي نيز مواجه شده كه بررسي آن موضوع پژوهش حاضر است. كليدواژه‌ها: فن‌آوري نظامي، تهديدات امنيت ملي، اسرائيل، جنگ 33 روزه، جنگ 22 روزه.

مقدمه: اهداف سياسي، ابزار نظامي و نقش فن‌آوري

تاريخ جنگ‌هاي اسرائيل در هنگام رويارويي با برخي ناكامي‌هاي تاكتيكي نظامي، شاهد وقوع فرآيندي تكراري بوده است. اختراعات تكنولوژيك جديد در حوزه نظامي به سرعت به خدمت گرفته شده‌اند تا بتوانند مانع تكرار شكست‌هاي رخ داده شوند. از همين‌روست كه از ديدگاه برخي تحليل‌گران امنيتي، نظامي و سياست خارجي اسرائيل، دستگاه‌ تصميم‌گيري سياست خارجي و امنيت ملي اسرائيل به فن‌آوري نظامي در جنگ به عنوان ابزار سياسي با كارائي بالا مي‌نگريسته است (Bola, 2004: 51-53). به عبارت ديگر، همواره حكومت در اسرائيل اين مطالبه را از مجتمع‌هاي فن‌آوري نظامي داشته است كه ابزار پيروزي نظامي را در اختيار «نيروهاي دفاعي اسرائيل» قرار دهند تا آنان نيز اهداف برنامه‌ريزي شده توسط دستگاه سياسي را عملي كنند.

نگاهي به تاريخ جنگ‌هاي اسرائيل نشان مي‌دهد ابزار نظامي مهم‌ترين ابزار تاريخ سياست خارجي و امنيت ملي اسرائيل بوده است. در جنگ شش روزه (1967)، نقش فن‌آوري نسبت به نقش تاكتيك‌ها، برتري اطلاعاتي، غافل‌گيري، سرعت عمل و تحرك محدودتر بود (Glazer, 2001: 18-22)، اما از جنگ فرسايشي با مصر (1967-1970) و جنگ يوم كيپور (1973) پاسخ فن‌آورانه به شكست نظامي، دشواره اصلي دستگاه امنيتي اسرائيل بود. در 1967، ناوشكن «ايلات» هدف چند موشك ضدكشتي روسي استايكس1 كه از سوي قايق‌هاي موشك‌انداز مصري كلاس اوزا شليك شده بود، قرار گرفت و غرق شد.

بلافاصله صنايع نظامي اسرائيل برنامه‌هاي خود براي جايگزيني موشك‌هاي ضدكشتي لوز2 و توليد موشك‌هاي ضد كشتي برد بلندتر گابريل3 آغاز كرد. به علاوه، توليد سيستم‌هاي ايجاد اختلال در سيستم هدف‌گير راداري براي انحراف موشك دشمن نيز آغاز گرديد. اين كوشش‌ها به برتري مبهوت‌كننده نيروي دريايي اسرائيل در طول جنگ يوم كيپور انجاميد: در نبرد لاذقيه، پنج شناور موشك‌انداز سوري غرق شدند بدون آنكه هيچ شناور اسرائيلي آسيب ببيند. در نبرد بالتيم، سه شناور جنگي مصر غرق شدند بدون آنكه اسرائيلي‌ها آسيبي متحمل شوند (Rabinovich: 1988, 256-262).

صدمات وارد آمده بر ارتش اسرائيل در طول جنگ يوم كيپور نيز مبناي نوآوري‌هاي جديد نظامي قرار گرفت. نيروهاي زرهي اسرائيل در طول اين جنگ به شدت متحمل خسارت از جانب موشك‌هاي ضدتانك ساگر4 و آر.پي.جي هفت‌هاي رزمندگان مصري و سوري قرار گرفتند. بيش از 400 تانك منهدم شد و صدها فروند ديگر آسيب ديد. پدافند هوايي مصر و سوريه نيز 102 فروند هواپيماي اسرائيلي را به زير كشيد و به تعداد ديگري هم آسيب زد (Rabinovich, 2005: 495-496).

تلاش براي ممانعت از تكرار متحمل شدن چنين صدماتي، مبناي دستاوردهاي فن‌آورانه مهمي توسط اسرائيل گرديد كه انقلابي نظامي را رقم زد و موجب پيروزي برق‌آساي اسرائيل در حمله به لبنان در سال 1982 گرديد. صدمات زرهي موجب ساخت تانك مركاوا با طراحي انقلابي (زره مدولار چندتكه، برجك با زاويه پيشاني كم و كامپيوترهاي كنترل آتش دقيق) آن شد. زره‌هاي انفجاري واكنشي (Explosive Reactive Armor) كه موجب انفجار گلوله‌هاي ضدتانك پيش از نفوذ در زره مي‌شدند بر روي تانك‌ها نصب گرديد تا سلاح‌هاي ضدتانكي مانند آر.پي.جي 7 يا موشك ساگر را به راحتي از كار بياندازد. زره‌هاي سراميكي انفجاري با منفجر شدن پيش از اصابت گلوله ضدزره به زره اصلي تانك، آن را منفجر مي‌كند و از كار مي‌اندازد.

رگبار سلاح‌هاي ضدتانك سربازان سوري و الفتح اثر چنداني بر تانك‌هاي اسرائيلي نكرد. مين‌گذاري و به كار گرفتن بمب‌هاي كنار جاده هم با به كارگيري گسترده بولدوزرهاي زرهي D9 كه اين بمب‌ها را با فاصله‌اي دور از مسير مي‌روبيدند نيز توانست حركت ستون‌هاي زرهي اسرائيل را متوقف كند. در نبردهاي هوايي، توفيق اسرائيل به مراتب بيشتر بود. در نبرد هوايي دره بقاع، 82 تا 86 جنگنده سوري سرنگون شدند و 30 سامانه ضدهوايي سوري نيز منهدم گرديد. پس از آن هم تنها يك هواپيما با آتش ضدهوايي سوريه ساقط شد. هواپيماهاي بدون سرنشين و غلاف‌هاي اخلال الكترونيك ساخت اسرائيل در از كار انداختن نيروي هوايي و پدافند هوايي سوريه و كسب اين پيروزي‌ها نقش اساسي داشتند (Grant, 2002: 58-62).

به طور كلي، پاسخ‌گويي سريع فن‌آوري نظامي به شكست در عرصه نظامي، رهيافت اصلي دستگاه تصميم‌گيري امنيت ملي اسرائيل بود. مطابق با اين نگرش، پيروزي در عرصه سياسي بدون پيروزي در عرصه نظامي قابل تصور نيست و پيروزي در عرصه نظامي تنها با برتري در فن‌آوري نظامي به دست مي‌آيد. اسرائيل با جمعيت كم و امكانات محدود خود در برابر تنوع منابع تهديد و دشمنان پرشماري كه آن را محاصره كرده‌اند، تنها به اتكاي اين فن‌آوري نظامي برتر مي‌تواند به پيروزي نظامي و در نتيجه توفيق سياسي و امنيتي دست يابد.

الف. مشكلات جديد: جنگ نامتقارن و فن‌آوري‌هاي نوين

با اين حال، از اواخر دهه 1980 اسرائيل دچار مشكلاتي از ناحيه رويارويي با گونه‌هاي جديدي از تهديدات نظامي گرديد. اسرائيل نخست در جريان انتفاضه اول (1987-1993) و سپس در سراسر دهه 1990 با موج حملات انتحاري، عمليات نظامي نامتقارن و جنگ چريكي گروه‌هاي غيردولتي مواجه شد. در استراتژي امنيت ملي اسرائيل، جنگ پيش‌گيرانه5 و پيش‌دستانه6، عنصر تلافي وسيع7 (به معني پاسخ به هر حمله محدود با مقياسي چندين برابر وسيع‌تر) و بازدارندگي در دو سطح عام و خاص، ‌ستون‌هاي امنيت اين رژيم محسوب مي‌شوند.

به ويژه در بحث بازدارندگي، تلاش اسرائيل براي قبولاندن تصوير يك ابرقدرت از خود نزد دشمنانش براي بازداشتن آنها از دست زدن به جنگ و تأكيد بر تلافي وسيع در صورتي كه «خطوط قرمز» اسرائيل به زير پا نهاده شوند، بود. اسرائيل بر آن بود تا از اين طريق به دشمنانش نشان دهد كه هرچند آنها مي‌توانند شروع جنگ را انتخاب كنند، اما شدت و ميدان جنگ را اسرائيل تعيين مي‌كند (Rodman, 2001).

اين بازدارندگي متعارف اسرائيل اعتبار خود را از طريق به كارگيري مكرر زور تقويت مي‌كرد و در نهايت هم توانست اثر بازدارنده خود را به خوبي نشان دهد. تلاش براي اجراي شگرد تهاجمي پس از بازدارندگي، مهم‌ترين بنيان امنيت ملي اسرائيل محسوب مي‌گرديد. هشدار زودهنگام نسبت به هرگونه تهاجم برنامه‌ريزي شده عليه اسرائيل، به دست آوردن پيروزي قاطع و سريع و خوداتكايي، اركان اين شگرد تهاجمي بودند. در جنگ يوم كيپور، اسرائيل از بازدارندگي اعراب در آغاز جنگ ناتوان ماند، در پيش‌آگاهي از حمله اعراب ناموفق بود و غافل‌گير شد و بالاخره نتوانست جنگ را به سرعت ببرد.

به همين‌گونه، تلفات نظامي بالاي اسرائيل (چه در بعد انساني و چه در بعد تجهيزاتي، به ويژه هواپيما و تانك)، ‌اين انديشه استراتژيك اسرائيلي را كه نيروي نظامي مي‌تواند وسيله‌اي باشد كه به خوبي اهداف سياسي را برآورده كند، دچار ترديدي جدي كرد. از سوي ديگر، اسرائيل دريافت كه بدون حمايت و كمك قدرت‌هاي بزرگ و در اصل ايالات متحده، نخواهد توانست به پيروزي نظامي دست يابد. موضوعي كه انگاره خوداتكايي اسرائيل را دچار پرسش مي‌نمود. با اين حال، اسرائيل توانسته بود حمله اعراب را با موفقيت دفع كند و اگرچه به پيروزي سياسي دست نيافت، اما پيروز نظامي ميدان بود. جنگ يوم كيپور دولت‌هاي عرب را به اين نتيجه رسانده بود كه نمي‌توان اسرائيل را در جنگ متعارف شكست داد و مباني استراتژي امنيت ملي اسرائيل پابرجا باقي ماندند (Inbar, 2008: 3-23). اين نتيجه‌گيري با جنگ 1982 لبنان و نبرد دره بقاع مستحكم‌تر شد، اما ظهور شيوه‌هاي جنگ نامتقارن عليه اسرائيل در جنوب لبنان و مناطق اشغالي فلسطين چنين نگرشي را سست نمود (پرتو و كريمي، 1391: 177-181).

حزب‌الله، حماس و جهاد اسلامي با ساختار به شدت مخفي، امكان پيش‌دستي نظامي عليه خود را كاهش داده بودند و روحيه شهادت‌طلبانه آنان، تلافي كردن يا بازدارندگي را به مفهومي بي‌معنا در برابرشان بدل ساخته بود. موفقيت تمامي استراتژي‌هاي مبتني بر بازدارندگي در نهايت به همكاري طرف‌هاي درگير بستگي دارد و در فقدان اين همكاري، تحقق همگي اين استراتژي‌ها مورد ترديد است (Gray, 2003: 18). فقدان «امكان‌پذيري بازدارندگي» در برابر بازيگران غيردولتي نامتقارن و جهادي، مسئله‌اي مورد تأييد نظريه‌پردازان بازدارندگي است (فريدمن، 1386: 207). گروه‌هاي جهادي از نزديكي مناطق مرزي و با وسايل ابتدايي خاك اسرائيل را هدف قرار مي‌دهند. با استفاده از خمپاره‌انداز، راكت‌اندازهاي چندتايي و موشك‌هاي ضدتانك،‌ حملات مكرر، ارزان‌قيمت و از نظر تلفات انساني و نيز اثر رواني قابل توجه عليه اهداف اسرائيلي انجام دادند.

در جنگ نامتقارن، طرف ضعيف‌تر با تكيه بر دو عنصر صرف منابع اندك و فشار رواني مي‌تواند به اهداف استراتژيك خود - حتي به رغم شكست در هر نبرد نظامي - دست يابد (مكنزي، 1382: 5). اگر فضاي نبرد به محيط‌هاي شهري، مناطق كوهستاني و يا با پوشش گياهي بكشد كه مناسب انجام كمين‌هاي مؤثر و مرگبار باشد، ميزان تلفات ارتش سركوبگر و ضدشورش افزون خواهد شد. به علاوه، قدرت مانور، قدرت آتش و درگيري دقيق، برتري اطلاعاتي، لجستيك متمركز و محافظت همه‌جانبه نيروهاي آن نيز به شدت محدود خواهد شد (مكنزي، 1382: 71-72).

گرچه اسرائيل توانست انتفاضه اول (1987-1993) و دوم (2000-2005) را در هم بشكند و بعدها نيز در عمليات ضدشورش و غلبه بر جنگ چريكي در كرانه غربي و نوار غزه موفق باشد - دست كم آن‌طور كه برخي ادعا كرده‌اند - (Cohen, 2009: 17-18)، اما در برابر دو انتفاضه فلسطين به دليل طولاني شدن نبرد، شدت آن و گستردگي ميداني آن، جامعه و ارتش اسرائيل عميقا با چالش روبه‌رو شدند. در جنوب لبنان نيز تجربه مشابهي رخ داد. نگاهي به آمار تلفات اسرائيل در اين درگيري‌ها مي‌تواند مؤيد اين موضوع باشد: در انتفاضه اول تنها 160 اسرائيلي (100 غيرنظامي و 60 نيروي امنيتي) كشته شدند، در حالي كه در انتفاضه دوم تعداد كشته شدگان اسرائيلي بيش از هزار تن (700 غيرنظامي و بيش از 300 نيروي امنيتي) بود. صنعت توريسم و سرمايه‌گذاري خارجي به شدت آسيب ديد و تحريم كالاهاي اسرائيلي اوج گرفت (Inbar, 2008: 39-54).

فعاليت گروه‌هاي جهادي با فعاليت سازمان‌هاي غيردولتي (مانند فتح و جبهه خلق) در دهه‌هاي قبل تفاوت مهمي دارد: اين گروه‌ها چنانكه در ادامه توضيح خواهيم داد، از تسليحات پيشرفته‌تر و تاكتيك‌هاي مؤثرتري سود مي‌برند؛ در برابر ضدحملات اسرائيل مقاومت و ماندگاري بيشتري نشان داده‌اند؛ توانسته‌اند جنگ را به درون اسرائيل بكشانند و زيرساخت‌هاي حياتي اسرائيل را به صورت مكرر و مرگباري هدف قرار دهند.

ب. دشمناني با سلاح‌ها و تاكتيك‌هاي كارآمد

اگر انتفاضه اول، قيامي بود كه عموما از روش‌هاي نافرماني مدني بهره مي‌جست، انتفاضه دوم عرصه به كار بستن روش‌هاي جنگ چريكي كارآمدي عليه اسرائيل بود. از تفنگ‌هاي تك‌تيرانداز، كمين، بمب‌گذاري انتحاري حساب شده، موشك‌هاي قسام و بمب‌هاي كنار جاده‌اي به صورت گسترده‌اي استفاده شد و تلفات و صدمات قابل توجهي به اسرائيل كه ضربه‌ناپذير مي‌نمود، وارد آمد. در سه مورد (فوريه و مارس 2002) مبارزان فلسطيني توانستند با استفاده از بمب‌هاي كنار جاده، سه تانك مركاوا را به طور كلي منهدم كنند و اعتبار اين اسطوره ايمني جان سرنشينانش را با به هلاكت رساندن هشت تن از خدمه‌هايش بي‌اعتبار كنند. حاصل انتفاضه دوم هرچند سركوب خونين آن توسط اسرائيل و احداث ديوار حائل گرد كرانه باختري بود، اما اسرائيل به طور كامل از نوار غزه عقب‌نشيني كرد. از اين زمان، غزه به محل حملات مداوم به شهرك‌هاي اسرائيل بدل شد (Eiland, 2010: 27-37).

در جنگ سي و سه روزه در سال 2006 با حزب‌الله، اسرائيل با ابعاد به كلي جديدي از فن‌آوري نظامي دشمن مواجه شد. براي نخستين بار، توان‌مندي زرهي اسرائيل به زير سؤال رفت؛ شهروندان اسرائيل به صورت مليوني آواره شدند؛ زيرساخت‌هاي دولت يهودي هدف قرار گرفت؛ برتري اسرائيل در دريا متزلزل شد و دشمن توانست به آسمان اسرائيل نفوذ هوايي كند.

در رويارويي زرهي، استفاده گسترده حزب‌الله از موشك‌هاي ضدتانك با دو سرجنگي8 سبب متوقف شدن حركت ستون‌هاي تانك اسرائيلي گرديد. موشك‌هاي ضدتانكي كه حزب‌الله استفاده مي‌كرد (كورنت AT-15 Kornet؛AT-14 Metis  متيس؛ RPG-29 Vampir وامپاير؛ و در درجه بعدي نسخه‌هاي ارتقا يافته موشك كونكورس AT-5 Konkurs) با سر اول، زره واكنشي در بدنه تانك‌هاي مركاوا را از كار مي‌انداختند و با سر دوم و اصلي خود در زره اصلي آن نفوذ مي‌كردند. بيش از پنجاه تانك اسرائيلي هدف اين موشك‌ها قرار گرفتند.

هرچند تنها دو تانك كاملا منهدم شد و الباقي به تدريج تعمير شده و به خدمت بازگشتند، اما صدماتي كه تانك‌ها خورده بودند و لطمه رواني كه از درهم شكستن اسطوره مركاوا بر روحيه نفرات ارتش اسرائيل وارد شده بود، بسيار قابل توجه و شديد بود. حزب‌الله در طول جنگ بيش از دو هزار موشك ضدتانك به سوي خودروهاي زرهي، غيرزرهي و محل‌هاي تجمع نفرات اسرائيلي شليك كرد. اين موشك‌ها به سبب برد بالا و سرجنگي نيرومند خود به مانع مهمي در پيشروي ارتش اسرائيل بدل شدند (Matthews, 2006: 43-53 & Cordesman, 2007: 107-112).

در دريا هم اسرائيل برتري بلامنازع خود را از دست داد. براي نخستين بار از زمان جنگ فرسايشي به بعد، يك شناور اسرائيلي به شدت آسيب ديد. ناوچه هانيت كه از كلاس ساعر 5 بود، هدف يك تير موشك ضدكشتي C-802 ساخت چين كه در اختيار حزب‌الله بود، قرار گرفت. ناوچه به رغم دارا بودن سيستم‌هاي دفاعي نيرومند نتوانست از خود دفاع كند. ناوگان اسرائيل پس از اين صدمه مجبور به كاهش عمليات در طول سواحل لبنان و افزايش فاصله خود با خطوط ساحلي اين كشور شدند (Lambeth, 2011: 36). در يك مورد ديگر، حزب‌الله يك كشتي تجاري يوناني را هدف قرار داد. اگر حزب‌الله مي‌توانست كشتي‌راني را در بنادر شمال اسرائيل با اين روش مختل و ناممكن كند، صدمه اقتصادي، سياسي و حيثيتي بزرگي به اسرائيل وارد مي‌آورد (Cordesman, 2007: 131-133). اسرائيل به دريا همچون عمق استراتژيك خود و شاهراه رسيدن كمك از خارج مي‌نگرد (Raz, 2010: 21-22).

بعد ديگر توان‌مندي حزب‌الله، پرده‌برداري از نيروي هوايي مقاومت بود. هواپيماهاي بدون سرنشين هرچند در جنگ سي و سه روزه به تعداد بسيار كمي توسط حزب‌الله به كار رفتند (تنها چهار فروند پرنده بي‌سرنشين ابابيل)، اما با نفوذ به آسمان اسرائيل تاكتيك جديدي براي ضربه زدن به اسرائيل را به كار بردند. هواپيماي بدون سرنشين به سبب ارزان بودن، سهولت در اختفا، نياز به امكانات كم در به پرواز درآوردن و اندازه كوچك و در نتيجه، علائم راداري و حرارتي كمتر، در روش جنگ نامتقارن بسيار كاراتر از هواپيماهاي جنگنده بمب‌افكن سرنشين‌دار هستند.

هرچند ابابيل نخست دچار نقص فني شد و دومي توسط يك اف-16 اسرائيل ساقط گرديد و از عمليات دو مورد ديگر اطلاعاتي در دست نيست، اما اين تاكتيك در صورت كاربرد گسترده‌تر و همراه با روش‌هاي فريب‌آميز مي‌تواند بخش قابل توجهي از نيروي هوايي اسرائيل را براي دفاع از شهرهاي اسرائيل به خود مشغول سازد و از شدت فشار بمباران هوايي اسرائيل بكاهد (Cordesman, 2007: 105 & Lambeth, 2011: 133).

استفاده گسترده از نيروي موشكي و راكتي، جلوه جديدي از تهديد نظامي بود كه هرچند تجربه رويارويي با آن پيش از جنگ سي و سه روزه وجود داشت، اما هرگز در ابعاد و گستردگي قابل قياس با آن نبود. در جنگ 1973، مصر با چند موشك اسكاد و سوريه با تعداد كمي موشك فراگ به اسرائيل حمله كردند. عراق در جنگ 1991 با تعداد بيشتري موشك اسكاد به خاك اسرائيل حمله كرد، اما اين حملات با شليك 3970 فروند موشك و راكت توسط حزب‌الله به خاك اسرائيل در طول سي و سه روز تفاوت داشت.

ناتواني اسرائيل در متوقف ساختن كمپين موشكي و راكتي حزب‌الله، رغم آنكه 126 سكوي راكتي و موشكي آن توسط نيروي هوايي اسرائيل منهدم شد (Rubin, 2007: 12-13)، حاكي از آن بود كه به رغم وجود تكنولوژي برتر (استفاده گسترده از هواگردهاي شناسايي بدون سرنشين با امكان پرواز 24 ساعته بر فراز مناطق مشكوك، ماهواره‌هاي جاسوسي، رادارهاي روزنه تركيبي و سيستم‌هاي تصويربرداري حرارتي) و شبكه جاسوسي انساني گسترده در لبنان، اسرائيل نتوانست مانع از حملات گسترده حزب‌الله شود (Lambeth, 2011: 92-109). اين ناتواني نسبي بعدا در جنگ 22 روزه نيز تكرار شد.

بعد ديگري از توانايي نامتقارني كه دستيابي دشمنان اسرائيل به آن مي‌توانست موجب پديد آمدن تهديدي جدي براي برتري نظامي ارتش اسرائيل گردد، سيستم‌هاي پدافند هوايي جديد بود. موشك‌هاي دستي ضدهوايي جديد ساخت روسيه (SA-16؛ SA-18 و SA-24) كه داراي برد بيشتر، سرعت بالاتر، دقت زيادتر و مقاومت افزون‌تر در برابر سيستم‌هاي مختل‌كننده (نسبت به سيستم‌هاي قديمي‌تر مانند SA-7 و SA-14) هستند و نيز مي‌توانند در ارتفاعات بالاتر هم به تهديدي جدي براي هدف‌هايي همچون جنگنده بمب‌افكن‌هاي سريع بدل شوند، يكي از مهم‌ترين اين تهديدها هستند.9 از همين‌رو بود كه در طول جنگ 33 روزه، اسرائيل از كاربرد هلي‌كوپترهاي تهاجمي و ترابري به صورت گسترده خودداري كرد و اين مسئله از حمل و نقل سريع نيروهاي اسرائيلي به شيوه هوابرد (تاكتيك قديمي و پركاربرد اسرائيل در جنگ‌هايش) ممانعت كرد.

با اين حال در يك مورد، هلي‌كوپتر ترابري CH-53 اسرائيلي با آتش حزب‌الله سرنگون شد. به علاوه، جنگنده بمب‌افكن‌ها و ديگر هواگردهاي اسرائيلي كه در طول جنگ، 15500 سورتي پرواز انجام دادند و به هفت هزار هدف حمله كردند از پرواز در ارتفاع كمتر از 3000 متر منع شدند. تلاش‌هاي حزب‌الله پس از جنگ 2006 براي به دست آوردن سامانه‌هاي ضدهوايي هدايت راداري متحرك همچون SA-8، SA-11 و SA-17 براي پوشش دادن ارتفاعات بالاتر در كنار ممانعت از هدف قرار گرفتن با موشك‌هاي ضدرادار به واسطه تحرك زياد و استفاده از تاكتيك‌هاي ديگر10 موجب واهمه گسترده اسرائيل شده است. در صورتي كه حزب‌الله تنها به مقدار اندكي سيستم‌هاي ضدهوايي كارآمد داشت (حتي با فرض دقتي بسيار پايين) مي‌توانست ضرباتي ويرانگر و هزينه‌اي بسيار سنگين بر پيكر نيروي هوايي اسرائيل تحميل كند (Cordsman, 2007: 112-114).

اسرائيل در جنگ سي و سه روزه با حزب‌الله نتوانست به برتري نظامي محسوسي كه موجب دستاوردهاي سياسي گردد، دست يابد. در حقيقت اسرائيل به يمن حمايت‌هاي آمريكا و قطعنامه‌هاي شوراي امنيت (و نه توان نيروهاي نظامي خود) توانست حزب‌الله را به پشت رود ليتاني براند؛ امنيت در مرزهايش با لبنان را برقرار كند و كمپين راكتي حزب‌الله را متوقف سازد. دو سال بعد، در طول جنگي بيست و دو روزه با حماس در نوار غزه، اسرائيل دچار مشكلاتي مشابه با جنگ 2006 گرديد. اسرائيل نتوانست حملات حماس به شهرهاي خود را متوقف كند. در طول اين درگيري 22 روزه، فلسطيني‌ها 565 راكت و 200 گلوله خمپاره به سوي شهرهاي اسرائيل شليك كردند.

بيش از 500 تن مجروح و سه تن كشته شدند و آسيب‌هاي اقتصادي و رواني ناشي از ناامني قابل توجه بود. به علاوه، ماهيت ويژه نبرد در غزه به سبب بافت متراكم شهري و جمعيت انبوه غيرنظامي سبب شد صدها غيرنظامي (بين سيصد تا نهصد تن) كشته و هزاران تن نيز مجروح شوند. انعكاس اين فجايع انساني موجب محكوميت اسرائيل در افكار عمومي جهاني گرديد (Johnson, 2011: 112-117 & 127-132, 284).

معناي اين تهديدات جديد تنها ضعف نظامي مورد استفاده نيروهاي دفاعي اسرائيل در تحقق اهداف موردنظر نبود. چون ابزار نظامي اصلي‌ترين ابزار سياست خارجي اسرائيل است، ضعف در فن‌آوري نظامي به معناي ناتواني در تأمين اهداف سياست خارجي و امنيت ملي و سرشكستگي به خاطر آن هم بود. همچون گذشته، اسرائيل راه پيروزي سياسي را از طريق نظامي مي‌جست و براي پيروزي نظامي هم فن‌آوري تنها كليد موفقيت بود و حال كه اين پيروزي به دست نيامده بود - به رغم توفيقات سياسي كه از طريق قطعنامه شوراي امنيت به آن دست يافته بود -، خود را شكست خورده مي‌يافت. (Harel and Issacharoff, 2008: 253-254, 261).

ج. پاسخ‌هاي فن‌آورانه جديد

پاسخ اسرائيل به تهديدات تازه رخ نموده، همان پاسخ كلاسيك و تاريخي بوده است: اهداف سياسي را بايد با ابزار نظامي به دست آورد و پيروزي نظامي مستلزم برتري فن‌آورانه بر دشمن و خنثي كردن توانايي‌هاي نظامي‌اش از طريق كاربرد روش‌هاي جديد و سلاح‌هاي مؤثرتر است. پس از بن‌بست‌هاي نظامي و مآلا سياسي در لبنان و غزه، نيروهاي دفاعي اسرائيل در پي رفع نقاط ضعف خود برآمدند.

نخستين پاسخ‌گويي، مقابله با آسيب‌هاي وارد آمده بر نيروهاي زرهي بود. حزب‌الله به صورت گسترده‌اي به سلاح‌هاي ضدتانك پيشرفته مجهز بود و حماس نيز با به دست آوردن اين سلاح‌ها تهديدات زرهي جدي را از طريق غزه متوجه اسرائيل نمود. در دسامبر 2010، حماس يك تانك مركاوا مارك 3 را با شليك موشك كورنت از فاصله‌اي دور هدف قرار داد (Katz, 2010). پاسخ اسرائيل ساخت و به كارگيري سيستم‌هاي دفاع فعال تروفي11 و آيرون فيست12 بود. اين سيستم‌ها مجهز به رادارهايي هستند كه نزديك‌ شدن موشك ضد تانك را هشدار داده و از طريق كامپيوتر كنترل آتش با سرعت بسيار بالا، روي موشك ضدتانك اقدام به قفل راداري كرده و سپس، به صورت اتوماتيك و در صورت خطر اصابت موشك به تانك، آن را با شليك راكت‌هاي انفجاري هدف قرار مي‌دهند.

سرعت بسيار بالاي اين سيستم‌ها در آزمايش‌ها نشان مي‌داد در فواصل بسيار اندك (زير صد متر) نيز اين سيستم‌ها قادر به رهگيري و هدف قرار دادن هم‌زمان دو موشك ضدتانك هستند. از زماني كه سيستم تروفي بر روي تانك مركاوا و آيرون فيست بر روي نفربرهاي زرهي نمر13 نصب گرديد، تانك‌ها و نفربرهاي اسرائيل آسيب‌ناپذير باقي مانده‌اند. در مارس 2011 يك تانك مركاوا مارك 4 با سيستم تروفي، يك موشك ضدتانك شليك شده به سوي خود از غزه را هدف گرفته و ساقط كرد.

در اوت 2012 نيز يك موشك ضدتانك ديگر كه به سوي مركاوا شليك شده بود، توسط سيستم تروفي ساقط گرديد. اين سيستم‌ها علاوه بر رهگيري و هدف قرار دادن موشك ضدتانك، محل شليك آن را نيز محاسبه و معين و بلافاصله از طريق اطلاع آن به توپ يا موشك مورد استفاده در تانك يا زره‌پوش مي‌تواند شليك‌كنندگان را هدف قرار دهد. مي‌توان گفت با به كارگيري اين سيستم‌ها، انقلابي در حوزه حفاظت از تانك‌ها و خودروهاي زرهي پديد آمده است (Rafael, 2013).

دومين پاسخ اسرائيل به تهديدهاي جديد، يافتن چاره‌اي براي دفاع در برابر حملات موشكي، راكتي و خمپاره‌اي بوده است. اسرائيل براي تشكيل دفاع موشكي مؤثر در برابر چنين حملاتي، يك دفاع چندلايه را به وجود آورده و همچنان در حال توسعه سيستم‌هاي جديدتر است: سامانه پدافند موشكي كوتاه‌برد گنبد آهنين14 براي دفاع در برابر حملات راكتي و خمپاره‌اي طراحي گرديد. كارايي گنبد آهنين به رغم هزينه بسيار سنگين طراحي آن و نيز مخارج بالاي مهمات مصرفي‌اش، قابل توجه بود: در جريان درگيري هشت روزه مبارزان غزه با اسرائيل در سال 2012، مبارزان فلسطيني 1506 راكت و خمپاره به سوي اسرائيل شليك كردند.

هم تعداد راكت‌ها و خمپاره‌هاي شليك شده 2 برابر جنگ 22 روزه بود و هم براي نخستين‌بار مبارزان فلسطيني موفق به هدف قرار دادن شهرهاي بسيار دوري مانند تل‌آويو و حومه بيت‌المقدس شدند. با اين وجود، 421 فروند از اين راكت‌ها و خمپاره‌ها توسط آيرون دام ساقط گرديد. به علاوه، آيرون دام، 875 از پرتابه‌هاي شليك شده را بي‌خطر تشخيص داد. 152 پرتابه در ميانه مسير و در غزه سقوط كرد و تنها 58 راكت شهرهاي اسرائيل را هدف قرار داد. اين موفقيت قابل توجه سبب شد تعداد زخمي‌ها به رغم تشديد كمپين راكتي فلسطيني‌ها بيشتر از نصف كاهش يابد.

كشته‌شدگان هم بر اثر سهل‌انگاري در رفتن به پناهگاه كشته شده بودند. مقابله با خطر موشك‌هاي دوربردي كه حزب‌الله در اختيار داشت و ممكن بود سوريه و ايران هم عليه اسرائيل شليك كنند، بر عهده دو سامانه پدافند موشكي آرو-2 15 و سامانه‌هاي در دست تحويل آرو-3 16 و فلاخن داود17 است. به علاوه، اسرائيل سرمايه‌گذاري در مورد توسعه سيستم پدافند ليزري اسكاي گارد18 كه نسل بعدي از پروژه پدافند ليزري تل19 مي‌باشد را از سر گرفته است (Shapir, 2012: 39-47 & Shapir, 2013: 81-83 & Rubin, 2012).

اسرائيل در حوزه حفاظت از هواپيماها و هلي‌كوپترهاي خود در برابر شليك موشك‌هاي ضدهوايي، علاوه بر بهبود هر چه بيشتر توانايي‌هاي جنگ الكترونيك خود، سيستم‌هاي جديدي نيز در دست توسعه دارد كه عملكرد مشابه سيستم‌هاي دفاع فعال دارند. اين سيستم‌ها كه مجهز به رادارهاي دقيق تعيين تعاقب موشك دشمن هستند، موشك ضدهوايي شليك‌ شده ضدهواگرد را رهگيري كرده و در آسمان منفجر مي‌كنند. اسرائيل در حوزه مقابله با هواپيماهاي بدون سرنشين كه مي‌تواند از سوي دشمنانش به كار رود هم كوشش كرده است سرعت واكنش نيروي هوايي خود را افزايش دهد و به محض هرگونه تشخيصي از حضور پرنده بي‌سرنشين دشمن، وارد عمل شود.

به علاوه، كوشش شده سيستم راداري گرين پاين20 كه دقت بالايي در رهگيري اهداف بسيار كوچك دارد و قلب سامانه‌هاي آرو است در كنار سامانه پدافند هوايي متوسط اسپايدر21 كه به مجموعه ديگر سيستم‌هاي پدافند هوايي و موشكي اسرائيل اضافه شده و قابليت عمليات ضدپرنده‌هاي بدون سرنشين دشمن را دارا هستند، هماهنگ‌تر عمل كنند (Lailari, 2001: 21). در مجموع، توان‌مندي‌هاي نظامي به دست آمده از سوي اسرائيل در چند سال گذشته در پاسخ به ناكامي‌هاي سياسي بوده است كه عدم توفيق در عرصه نظامي موجب آن شده است.

تحليل كارشناسان امنيتي اسرائيلي در جهت تأييد اثربخشي و مفيد بودن اين پاسخ‌هاست كه توانسته از سويي توان بازدارندگي اسرائيل را افزايش دهد و امنيت بيشتري برايش به ارمغان بياورد و از سوي ديگر، صدمات نظامي جاني و تجهيزاتي وارد آمده بر اين رژيم را كاهش دهد. در درگيري نظامي هشت روزه ميان اسرائيل و نوار غزه با بهره جستن از چنين رويكردي بود كه اسرائيل توانست توان بازدارندگي خود را بازسازي كند (Golov, 2012: 23-32).

د. پاسخ‌ها به پاسخ‌ها: تهديدهاي جديدتر، بازانديشي‌ها و موانع اقتصادي

پرسشي كه فراروي تصميم‌گيران امنيت و سياست در اسرائيل وجود دارد، آن است كه اين چرخه تا چه زماني قابل ادامه است؟ اسرائيل از زمان جنگ شش روزه (1967)، همواره برتري نظامي خود بر دشمنانش را پايه اثبات امنيتي و سياسي‌اش قرار داده بود؛ برتري نظامي كه ريشه در برتري در فن‌آوري (و نه لزوما كميت نيروها و تجهيزات) داشت. پيروزي‌هاي مكرر و عدم متحمل شدن شكست از اعراب اين بنمايه ذهني در تصميم‌گيري را تقويت مي‌كرد.

به طور كلي اسرائيل در طول بيش از شش دهه گذشته تغييري در روش‌هاي مقابله با آنچه تروريسم و ستيزه‌گري مسلحانه مي‌نامد، نداده و به صورت مداوم روش‌هايش را تكرار كرده است (Cohen, 2008: 151). چالش‌هاي نظامي پديد آمده براي اسرائيل در دو دهه گذشته هرچند سبب شده جستجوي راه‌حل‌هاي تكنولوژيك جديد سرعت بيشتري بگيرد، اما از ديگر سو، موجب طرح پرسش‌ها و ابهامات بسياري در ارتباط با ادامه اين رويكرد و نحوه پاسخ‌گويي به دشواره‌هاي امنيتي اسرائيل شده است. به عبارت ديگر، اين تصور كه ابزار نظامي مؤثرترين ابزار پيگيري اهداف سياسي است، مورد پرسش‌گري قرار گرفته است. نخستين عامل اين به پرسش گرفته شدن، تداوم اين دور باطل در مسابقه فن‌آوري نظامي است.

در صورتي كه دشمنان اسرائيل به سلاح‌هاي پيشرفته‌تري از آنچه هم‌اكنون در اختيار دارند مجهز شوند، اسرائيل باز هم ناگزير از سرمايه‌گذاري‌هاي بيشتر در توسعه و بهبود كارايي ابزار نظامي است. روسيه از هم‌اكنون اعلام كرده است كه محصول در دست توليدش با نام RPG-30 قادر به عبور از سد سيستم تروفي و مقهور نمودن تانك‌هاي مركاواست (Benari, 2009). به علاوه، احتمالا مي‌توان با شليك هم‌زمان بيش از دو موشك يا ايجاد اغتشاش الكترونيك در محيط نبرد، بر سامانه‌هايي همچون تروفي يا آيرون فيست غلبه كرد. تاكتيك‌هاي جديد مانند شليك هم‌زمان تعداد زيادي راكت، تجهيزات جديدي مانند تفنگ‌هاي ضداستحكامات22 و خمپاره‌هاي سنگين مانند خمپاره 160 ميلي‌متري ساخت ايران، باز هم مشكلات تازه براي اسرائيل به همراه مي‌آورد.

اسرائيل هرچند بتواند دشمنانش را موقتا شكست دهد يا به آتش‌بس وادارد، اما نتوانسته است آنها را نابود و ريشه‌كن كند. دومين عامل به مسئله هزينه‌ها و بعد اقتصادي اين رويكرد بازمي‌گردد. اسرائيل در تأمين هزينه طراحي، توليد و نگهداري بسياري از اين تجهيزات ناتوان است. توليد سامانه‌هايي مانند گنبد آهنين، فلاخن داوود و آرو با كمك مالي آمريكا مقدور شده است. آمريكا كه چند سالي است دچار بحران مالي شده، كوشش كرده بخشي از كمك‌هاي سالانه به اسرائيل را حذف كند. تداوم حذف و محدود شدن اين كمك‌هاي سالانه، اسرائيل را به ميزان بيشتري دچار مشكل مي‌سازد.

به علاوه، انجام عمليات‌هاي گسترده هوايي، دريايي و پدافندي و آماده‌سازي نيروها با تجهيزات جديد، هزينه‌هاي نجومي دربرداشته است. مثلا هزينه‌ هر تير موشك سامانه گنبد آهنين 40 تا 50 هزار دلار است (Shapir, 2013: 85). قيمت هر سامانه تروفي نيز برابر با 600 هزار دلار است كه نصب آن بر روي هزاران تانك، نفربر زرهي و خودروي جنگي اسرائيلي، هزينه‌هاي كمرشكني دربردارد (Yoav, 2012). هر بار درگيري كم‌شدت يا با شدت بالا، سبب تحميل هزينه‌هايي است كه تأمين آنها در بلندمدت مشكل‌ساز خواهد بود (Even, 2013: 245-259).

مورد ديگري از اين به چالش كشيده شدن، ترديد در اين نگاره است كه آيا به راستي برتري در فن‌آوري نظامي و در نتيجه، پيروزي در صحنه جنگ براي اسرائيل به پيروزي در صحنه سياسي و امنيتي منجر خواهد شد؟ حتي اگر در هر درگيري نظامي كه احتمالا در آينده ميان اسرائيل و حماس، حزب‌الله، سوريه، گروه‌هاي جهادي در صحراي سينا يا ايران در بگيرد، اسرائيل پيروز نظامي باشد، تنها مي‌تواند اميدوار باشد «موقتا» به پيروزي دست يافته است (Yaldin, 2013: 263-280). اين «پيروزي‌هاي موقت» جامعه اسرائيل را همواره به تكرار اين مسئله كه آنها «موقتا» جامعه‌اي اسپارتي باقي مانده‌اند، سوق داده است.

با اين حال مي‌توان گفت به هر ميزان كه شور و حرارت صهيونيستي زايل مي‌شود، به هر ميزان كه شكاف داخلي ميان يهوديان سكولار و دگرانديش و يهوديان مذهبي و راست‌گرا بيشتر مي‌شود و به هر ميزان كه اسرائيل با افزايش هزينه‌هاي نظامي، مشكلات اقتصادي و خطرات ناشي از زوال قدرت جهاني آمريكا روبه‌رو مي‌‌گردد، اين انديشه كه اتكا به فن‌آوري و ابزار نظامي شكننده‌تر از پيش است، تقويت مي‌گردد.

نتيجه‌گيري

در دو دهه گذشته، به رغم رويارويي اسرائيل با گونه جديدي از تهديدات نظامي و امنيتي به نام جنگ نامتقارن يا هيبريدي، چرخه‌اي كه اسرائيل با آن به تهديدات امنيتي فراروي خود پاسخ مي‌داد، تغييري نكرده است. دستگاه سياسي حاكم بر اسرائيل همچنان از طريق برتري نظامي است كه به دنبال تأمين امنيت خود و كسب امتيازات و دستاوردهاي سياسي است. كسب اين برتري نظامي هم همواره از مسير توسعه توان‌مندي‌هاي تكنولوژيك در عرصه جنگ‌آوري دنبال شده است. پس از دشواري‌هاي فراواني كه اسرائيل در مواجهه با حماس و حزب‌الله يافت، كوشيده است با توسعه سيستم‌هاي جديد حفاظت زرهي، پدافند موشكي و تغيير در تاكتيك‌هاي خود در نبردهاي زميني برتري مطلق نظامي خود را كه از دست رفته مي‌نمود، بازسازي كند.

گرچه دستاوردهاي قابل اعتنايي در جريان جنگ هشت روزه 2012 با غزه از سوي اسرائيل به دست آمده و اسرائيل خود را آماده جنگي ديگر مي‌بيند، اما دشواري‌هاي اقتصادي و رواني در برابر تداوم اين رويكرد (انتظار داشتن توفيق سياسي با برتري نظامي از طريق كاربرد فن‌آوري برتر) و عدم دست‌يابي به نتيجه‌اي قطعي به رغم هزينه‌هاي بسيار، ترديد در تداوم اين مسير براي حفظ امنيت اسرائيل را بيشتر مي‌كند. اسرائيل همچون جنگ‌هاي گذشته با مقاومت اسلامي در لبنان و فلسطين نخواهد جنگيد، اما درسي از گذشته نياموخته است كه مقاومت هم در جنگي كه دير يا زود خواهد آمد، برگ‌هاي جديدي به روي ميز خواهد گذاشت.

نام:
ایمیل:
نظر: