تهیه و تنظیم: سیدمهدی حسینی
در مباحث گذشته از توطئههای آمریکاییها و اروپاییها در راستای اقدامات جاسوسی و نفوذ آنها به داخل ایران بحث شد و اشاره کردیم کشورهای مذکور و سایر کشورهای استعمارگر در اقدامات اولیه خود جمعآوری اطلاعات و جاسوسی از راهکارهای اولیه آنها محسوب میشود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، آمریکاییها تلاش فراوانی کردند که عناصر متعددی چون نیروهای لیبرال و ملیگرا، تودهایها، گروههای مارکسیستی، التقاطی و قالب احزاب را در حاکمیت نظام جمهوری اسلامی نفوذ دهند تا طرح توطئه براندازی و مقابله با انقلاب اسلامی را عملیاتی کنند. در ابتدا سفارت آمریکا به ستاد بحران علیه انقلاب تبدیل شد و مهرهها و عناصر چیده شده پس از تسخیر افشا شدند و پس از موضعگیری قاطع امام خمینی(ره) و مقاومت ملت، آمریکاییها حربه تحریم و محاصره اقتصادی را در پیش گرفتند و کلیه اموال و داراییهای ایران را بلوکه کردند، حسابهای بانکی را مسدود نمودند و کلیه مبادلات ارزی بانکهای آمریکایی با ایران ممنوع اعلام شد. به شرکتهای آمریکایی دستور داده شد از واردات نفت و ارسال قطعات یدکی و تسلیحاتی جلوگیری شود، اما ملت انقلابی ایران از این فشارها، هراسی به خود راه نداد و آمریکاییها از نیرنگها و ترفندهای فشار مذاکره و دیپلماسی وارد شدند تا چارهای برای آزادسازی گروگانها بهدست آورند و در عین حال که به فشارهای روانی، اقتصادی و سیاسی و... ادامه میدادند، طرح گزینه نظامی را هم در دستور کار داشتند.
آمادهسازی برای تجاوز نظامی
کارتر، رئیسجمهور وقت آمریکا در راستای اجرای توطئه و نقشه حمله به ایران، گروهی از عناصر زبده و باتجربه که در جنگهای ویتنام موفق شده بودند گروگانها را از داخل پادگانهای نظامی و در حال آمادهباش، سالم بیرون بیاورند، مأمور آزادسازی گروگانهای خود در ایران میکند، در حالی که مدت کوتاهی هم به شروع انتخابات دومین دوره ریاستجمهوریاش باقی نمانده بود و آزادسازی گروگانها برای رسیدن به قدرت برای او حیاتی بود. او برای این منظور، گروهی را به مدت شش ماه در صحرای نوادا آموزش میدهد. در این صحرا دقیقاً مطابق ساختمانها و راههای ایران ساختمان و راه ساخته شده بود و دهها مانور به اجرا درآمد و نیروها آموزشهای لازم را برای آزادسازی گروگان فرا میگیرند تا راهی ایران شوند و در نقاط از پیش تعیینشده مستقر گردند.
پس از جمع کردن اطلاعات، اقدام به ساختن یک ماکت کامل از سفارت آمریکا در ایران میکنند. روزها روی همان ماکت، تمام راههای ورود و خروج و سوراخسنبههای سفارت را بررسی و چگونگی نزدیک شدن به سفارت را بارها و بارها آزمایش میکنند. برای شروع تمرین عملی مأموریت، گروههای عملیاتی مسلح موسوم به «دلتا» را به سه دسته تقسیم میکنند، هر گروه مسئولیت ویژهای دارد؛ گروه اول، یعنی گروه قرمز باید گروگانها را از قسمت جنوبغربی سفارت آزاد کند. گروه دوم یا گروه آبی، باید به دفتر سفیر و ساختمان انبار حمله کند و گروگانهایی را که در آنجا بودند، آزاد نماید. گروه سوم یا گروه سفید که سیزده نفر بودند، باید خیابانهای اطراف سفارت را قرق میکردند و پشتیبان گروههای آبی و قرمز داخل سفارت میبودند.
این طرحها آماده شده بود و بارها روی آنها تمرین کرده بودند تا اینکه راهی ایران شوند و طرح و نقشه خود را عملیاتی کنند، البته دوره آموزش و تمرینات روی ماکت بسیار پرماجرا است.
طرح عملیات نظامی
آمریکاییها برای رعایت اصول غافلگیری در عملیات نظامی، همچنان به تمایل برای حل مسالمتآمیز مسئله تظاهر میکردند. «برژینسکی» و «همیلتون جردن» در یادداشتهایشان متذکر میشدند که در روزهای پیش از آغاز عملیات نجات بار دیگر، باب مذاکره تازهای را بر روی ایرانیها گشودند تا آنها را اغفال کنند و ایرانیها احتمال ندهند که آمریکا قصد اجرای عملیات نظامی را دارد و همزمان به آمریکاییهای مقیم ایران از راههای مختلف توصیه میکردند که ایران را ترک کنند. برژینسکی مینویسد: «طرح عملیات که پس از هفتهها بررسی و تحلیل تهیه شده بود، جمعاً دو روز[۴ تا ۶ اردیبهشت] طول میکشد.» در شب اول، هشت هلیکوپتر و سه هواپیمای سی۱۳۰ در عمق خاک ایران در وسط بیابان فرود میآمدند. بالگردها پس از سوختگیری شبانه به نقطهای در نزدیکی تهران پرواز میکردند و تمام روز را در انتظار فرارسیدن شب در این نقطه توقف میکردند.»
نیروهای دلتا که نیروهای عملکننده اصلی در زمین و یورش به سفارت بود و در عملیات بهکار گرفته شد، از پیچیدهترین و سختترین آموزشها و مهارتهای نظری و عملی برخوردار بودند، چنانکه میتوان اعضای آن را افراد استثنایی دانست که بهندرت، دیگران قادرند به چنین ظرفیتهایی برسند. نیروهای دلتا نیروهای آموزشدیدهای بودند که در پشت خطوط دشمن در جبهه جنگ یا در شهر، دست به عملیات ترور، از بین بردن نخبگان، تخریب، انفجار، شناسایی و عملیات میزدند و تا آن زمان نیروهای دلتا همچون یک گروه سرّی برای مردم و حتی نیروهای آمریکایی هم ناشناخته بود.
اولین مرحله تجاوز
طبق برنامه از پیش تنظیمشده هلیکوپترها از ناو پرواز کردند و نزدیک کرمان که رسیدند خلبان یکی از هلیکوپترها اعلام کرد دیگر نمیتواند به پروازش ادامه دهد. خلبانان، هلیکوپتر را در دشتی در نزدیکی کرمان نشاند و بقیه طبق دستور به پروازشان ادامه دادند. یکی دیگر از هلیکوپترها هم فرود آمد تا سرنشینان هلیکوپتر خرابشده را با خودش ببرد. چند دقیقه بعد، هلیکوپترها گرفتار توفان شن شدند. آنها بالای ناحیه کویری ایران پرواز میکردند که خبر دیگری داده شد که دستگاه حفظ تعادل هلیکوپترش از کار افتاده است. وضعیت هلیکوپتر نیز غیرعادی بود و دور خودش میچرخید و خلبان قدرت جهتیابیاش را از دست داده بود و نمیتوانست به پروازش ادامه دهد، تنها راه، بازگشت به سمت ناو بود. هرچند که سوخت هلیکوپتر برای برگشت کافی نبود و فرود آمدن در آن توفان شن ناممکن بود. هلیکوپتر دوم به عقب برگشت.
بالاخره گروه آبی با اولین هواپیما با تأخیر به طبس رسید. اولین کسانی که از هواپیما بیرون آمدند، نفرات گروه شناسایی بودند. آنها باید امنیت محوطه را ارزیابی میکردند. برای این کار گروه شناسایی از بهترین افراد نیروی هوابرد ارتش آمریکا بودند و کاملاً به کارشان وارد بودند. محوطه امن بود. اعلام کردند افراد داخل هواپیما میتوانند تجهیزات را در کویر خالی کنند. گروه داشتند جیپ و موتورسیکلتها را تخلیه میکردند که از بیسیمها خبر تازهای اعلام شد: «هلیکوپتر دوم در موقع برگشت به دلیل تمام شدن سوختش در دریا سقوط کرده است.» از اینجا به بعد بود که متجاوزان به فکر نجات جان خودشان افتادند.
جنایت متجاوزان
در این میان که متجاوزان در کنار جاده مستقر و در جستوجوی راه نجات خود بودند، متوجه ورود یک اتوبوس مسافربری از روبهروی خود میشوند، با نزدیک شدن اتوبوس، تفنگداران آمریکایی با شلیک چند تیر به لاستیکهای اتوبوس آن را متوقف میکنند و تمام مسافران را پیاده و آن را بازرسی میکنند. مسافران که مردم محلی بودند و قصد سفر به یزد را داشتند، پرسش و پاسخها برایشان فایدهای نداشت. در همین حین، ماشین کامیون حامل سوخت نفت نیز از دور دیده میشود که طبق دستور به گلوله بسته میشود و راننده زخمی میشود. با انحراف ماشین از مسیر خود و شلیک چند گلوله دیگر، ماشین آتش میگیرد و منفجر میشود. ماشین سواری دیگری از راه میرسد و راننده زخمی کامیون را سوار میکند و با سرعت از منطقه دور میشود. در همین هنگام که آمریکاییهای متجاوز منتظر هواپیماهای باقیمانده بودند، دومین هواپیما که حامل گروه قرمز بود هم میرسد و بر زمین مینشیند. اولین نفر از هواپیما بیرون میآید و شعلههای آتش از تانکر نفت را که به آسمان میرفت به چشم خود میبیند... چند دقیقه بعد هواپیمای سوم با گروه سفید از راه میرسد و بهدنبال آن سه هواپیمای آخر که حامل سوخت هلیکوپترها هستند در آسمان پیدا میشوند. در هنگام فرود یکی دیگر از هلیکوپترها مشکل پیدا میکند و در واقع سه هلیکوپتر از رده خارج میشوند و مأموریت با مشکل برخورد میکند.
امداد غیبی و خنثی شدن توطئه
در این هنگام، فرمانده متجاوزان معطل نگهداشتن نیروها را در آن وضعیت، خطرناک ارزیابی میکند و مصمم میشود با همان امکانات عملیات را به جلو ببرد، هرچند امکانات کافی برایش فراهم نبود، اما ارتباط با مقامات آمریکایی برقرار بود. آنها برای رها شدن از همه گرفتاریهای به یک راه حل رسیده بودند و آن قطع عملیات و بازگشت به آمریکا بدون گروگانها بود. جیمی کارتر، رئیسجمهور وقت آمریکا برای متوقف کردن مأموریت اجازه را صادر میکند، وقتی دستور بازگشت داده میشود، سربازان و تفنگداران وسایل و تجهیزاتشان را جمع میکنند و جیپها و موتورسیکلتها را به داخل هواپیما میبرند و از طریقی به عوامل جاسوسی داخلی خود خبر میدهند که عملیات متوقف شده است، اما ملخ اولین هلیکوپتر در حال بلندشدن از روی زمین دچار اشکال میشود و با سرعتی بیش از حد معمول شروع به گردش میکند. ناگهان کنترل هلیکوپتر از دست خلبان خارج میشود، در یک آن دُم هلیکوپتر به بدنه هواپیمای سوختگیری برخورد میکند و کمتر از ثانیهای هزاران لیتر بنزین در مخزن هواپیما آتش میگیرد و سبب انفجار هواپیما و هلیکوپتر میشود و پنج نفر داخل آنها میسوزند و در همان ایام با این وضعیت، عوامل داخلی هم دست بهکار شده و بقیه را بمباران میکنند و تعدادی مجروح میشوند و فرمانده سپاه یزد، محمد منتظر قائم به شهادت میرسد. در حقیقت حادثه طبس چیزی جز امداد غیبی نبود که ضربه محکمی به آمریکا زد و معجزهآسا توطئه آنها را خنثی کرد.