* اصلاحات و روشهای اصلاحطلبانه در سیاست، فرهنگ و اجتماع از جمله موضوعاتی است که بعد از دوم خرداد ٧٦ تا امروز، همچنان با حرارت و جدیت از سوی علاقهمندان و منتقدان آن دنبال میشود. عملیاتیکردن این دیدگاهها، در کدام حوزهها از سال ٧٦ تا امروز، نمود بارز دارد؟
** اصلاحات یک جریان مستمر و طولانی است که آموزهها و رهیافتهای آن همچنان مورد مطالبه اکثریت جامعه ایران قرار دارد. فعالان این عرصه نیز تلاش زیادی کردهاند تا این «خط» همچنان «باز» باقی بماند. درعینحال یک نکته را باید در مورد نمود و ظهور آن فراموش نکرد. با توجه به فرازونشیبهایی که در طول سالهای گذشته در حوزه سیاسی پدید آمده است، برونداد و خروجی روشهای اصلاحطلبانه نیز متفاوت بوده و متناسب با مقتضیات و شرایط آن مقطع بوده است. در دوران فعالیت دولت و مجلس اصلاحات که به معنایی آغاز دوران جدید این حرکت ریشهدار بهشمار میرود، وجوه سیاسی و فرهنگی آموزههای اصلاحات، وجه برجستهتری یافت چراکه ضرورت زمانی اینگونه ایجاب میکرد. در اواسط آن دوران و البته پس از رویکارآمدن دولت نهم، به دلیل موانع و مقاومتهایی که علیه اصلاحات ساختاری ایجاد شد، اصلاحطلبان متوجه شدند باید جنبه اجتماعی این گفتمان را تقویت و همه مساعی خود را به کار گیرند تا وجوه حقیقی و منافع غیرقابلچشمپوشی اصلاحطلبی به لایههای زیرین جامعه رسوخ کند و همه بخشها را دربر بگیرد.
این دیدگاه وجود داشت که در صورت توفیق در اجتماعیکردن اصلاحات، جنبههای سیاسی و فرهنگی نیز تقویت شده و به ثمر میرسند. «اصلاحطلبی جامعهگرا» در دوران فترت حضور اصلاحطلبان در ساحت رسمی، ابعاد گستردهای یافت و شکل عمیقتر و جدیتری پیدا کرد. پس برای پاسخ به سؤال شما تأکید میکنم وجوه مختلف اصلاحات، در مقاطع مختلف دارای نمود و بروزهای متفاوتی بوده است و درعینحال هیچگاه در یک جنبه خلاصه نشده است. همیشه در همه جنبهها این روند ادامه داشته و خواهد داشت و در مقاطعی بهلحاظ ضرورتها، برخی وجوه آن پررنگتر میشود.
* منظورم این است که تداوم مسیر اصلاحات حتی در دوران دولتهای نهم و دهم، چه عینیتی داشته است؟ منتقدان روشنفکر اصلاحطلبان میگویند وقتی اساسا جامعه مدنی شکل نگرفته است، چگونه میتوان از جمله کلیشهای «تداوم اصلاحات در جامعه مدنی» سخن گفت؟
** در اواخر دولت دهم بهلحاظ ضرورت تاریخی و نیازی که برای تغییر سیاسی در کشور و روش اداره آن به وسیله جریان حاکم (تندروهای اصولگرا) احساس میشد، وجوه سیاسی خواستههای اصلاحطلبانه همانند روزهای ابتدایی دوران اصلاحات، برجستهتر شد. این جمعبندی بین اکثر نیروهای سیاسی کشور حاصل شده بود که وضع موجود را از طریق اصلاحات پارلمانتاریستی و تأکید بر محوریت صندوق رأی و فعالیت در عرصه انتخابات برای ایجاد تحول سازنده در کشور، تغییر دهند و با همراهی آگاهانه مردم نیز این اتفاق خجسته در ٢٤ خرداد ٩٢ رخ داد؛ اما اینکه برخی علاقهمند هستند مفاهیم چندوجهی مانند جامعه مدنی را براساس دیدگاه خود تأویل و تفسیر کنند، به مفهوم نبودن آن نیست.
نمیتوان خطکش گذاشت و گفت اگر چنین شرایطی وجود داشته باشد، جامعه مدنی هم بهطور قاطع، روشن و بارز به وجود آمده و نهادهای منبعث از آن هم شکل گرفتهاند. روند کلی جامعه بهگونهای است که مطالبات در آن مطرح میشود و برای تحقق آن تلاش میکند. بله، جامعه مدنی توانمند به دلایلی که همه ما میدانیم بهوجود نیامده است؛ اما وقتی فعالان مدنی در حال فعالیت هستند و مطالبات مدنی بهوفور در سطح جامعه وجود دارد، این یعنی بنیان آن ایجاد شده و بهتدریج رشد میکند تا نهادهای جامعه مدنی را هم شکل دهد. این نگاه کلیشهای و مربوط به شرایط است و برخی فکر میکنند نهادهای مدنی باید خیلی روشن با ویژگیهای مدنظر آنان شکل بگیرد؛ درحالیکه روند حرکت اجتماعی ایران اینچنین نیست.
* پس اعتقاد دارید اصلاحات در دولتهای نهم و دهم رشد کرده است؟
** بله آیا آگاهی و همسویی مردم در انتقاد از اقدامات نادرست دولت گذشته و جریان اصولگرا با وجود تبلیغات گسترده به سود آنها، یکشبه حاصل شده بود؟ اساسا انتخابات ٩٢، وجه هیجانی نداشت، چراکه هر دو شخصیت مورد حمایت اصلاحطلبان، براساس شیوههای هیجانانگیز برنامهریزی نکرده بودند؛ بنابراین نمیتوان شیوه رفتاری اکثریت جامعه را یک هیجان زودگذر نامید. مدتهاست جامعه ایران از این مسئله عبور کرده است. در آن هشت سال، لایههای زیرین اجتماع بهنحو عمیقتری ضرورت اصلاحات را دریافتند و متوجه شدند اگر جامعه مدنی گسترش و تقویت پیدا نکند، دولت غیرمعتقد به فعالیت احزاب و جامعه مدنی چه آسیبهای گستردهای میتواند برجا بگذارد. این آگاهی در سالهای قبل از ٩٢، به واسطه فضای متفاوتی که در هر دو طرف ماجرا ایجاد شد، امکان بروز نیافت؛ اما در سال ٩٢، به طور گسترده و عظیمی شکل گرفت. در شرایطی که همهچیز بهگونهای ساماندهیشده بود که شرایط دیگری در انتخابات رقم بخورد، به نحو عجیبی تحولات سازنده و گستردهای بهوجود آمد.
* موضوعی مطرح شده است که برخی جریانات سیاسی علاقهمند هستند اعلام کنند وضعیت فعلی، همینطور باقی خواهند ماند و امکان اصلاح روندها وجود ندارد. نظر شما چیست؟
** موضوع مهمی را مورد بحث قرار دادید که اینروزها زیاد شنیده میشود. به نظر من پیرامون این گزاره باید سه امر را از هم تفکیک کرد که متأسفانه بهنوعی با هم مخلوط شدهاند. کسانی که میگویند شرایط همین است و باید خود را با آن تطبیق داد، نوعی انفعال خودخواسته را دنبال میکنند. در شرایط انفعالی هرگز تحولی رخ نمیدهد و این مسئولانه برخوردکردن و درصحنهماندن رهبران سیاسی و مردم است که منتج به نتیجه میشود. مسئله دوم این است که عمده اصلاحطلبان از خطاهای گذشته و جنبههای مثبت و منفی عملکرد خود در سالهای گذشته، درس گرفتهاند و بهدنبال تقویت راههای صلاح و صواب هستند. این روش درستی است که باید تقویت شود. در دوران اصلاحات در کنار بحرانسازیها و کارشکنیهای گسترده و سیستماتیک، خطاهای درونی نیز وجود داشت که امروز نباید آنها را تکرار کرد. اصلاحطلبان سعی میکنند آرامتر و با تأنی بیشتری حرکت کنند. نکته سوم این است که اصلاحطلبان یاد گرفتند چگونه ظرفیتها و توانمندیهای جامعه ایران را شناسایی و تحرکات مخالفان اصلاحات را ارزیابی کنند تا متناسب با آنها، مطالبات اصلاحطلبانه ملت ایران را پیش ببرند.
ما آموختیم نباید به مطالبات دامن زد و وقتی رقیب با همه امکانات بهدنبال افزایش سطح مطالبات عمومی برای ناکارآمد جلوهدادن دولت اصلاحطلب است و برخی هواداران جاهل هم همان حرفهای بهظاهر تند را تکرار میکنند، باید هشدار داد که اینگونه اقدامات اصلاحات را زمینگیر میکند. امروز اکثریت قریببهاتفاق جامعه ایران، این روشها را شناخته و برای همین است که پس از رویکارآمدن دولت روحانی و حالا با اعلامیه وین، انتظار تحول یکشبه ندارند. اینها اگر روش اصلاحطلبی نیست پس نام آن چیست؟ امروز دولتی روی کار آمده که با پشتوانه قدرتمند اصلاحطلبی و شعارهای اصلاحطلبانه، رأی مردم را گرفته است. اصلاحطلبان بلافاصله پس از پیروزی روحانی اعلام کردند هیچ سهمی نمیخواهند و اتفاقا برای تحقق شعارهای دولت که شعارهای اصلاحات است، همکاری هم خواهند کرد.
امروز هم پس از موفقیت بزرگ هستهای، شرایط برای پرداختن به حقوق اساسی ملت و مسئله سیاست داخلی بیش از گذشته فراهم شده و اصلاحطلبان تأکید دارند باید روندهای نادرست بهتدریج و با افزایش آگاهی عمومی و رایزنی منطقی با نهادهای مختلف، حلوفصل شود. یادمان نرود مخالفان اصلاحطلبی در جامعه همچنان قدرتمند هستند و باید آنها را هم در نظر گرفت که نتوانند آسیبهای گسترده وارد کنند. باید عملکرد ما بهگونهای باشد که مخالفان اصلاحات هم دریابند برای موفقیت ایران، هیچ راهی جز اصلاحات تدریجی وجود ندارد.
* در مقطع انتخابات ریاستجمهوری یازدهم و پس از آن، خرداد ٩٢ به عنوان تالی اصلاحات و اعتدال و یکی از مؤلفهها و ویژگیهای اصلاحات یعنی میانهروی اما حرکت دائم و پیوسته عنوان شد. چه نسبتی میان اصلاحات و روش دولت روحانی میتوان برقرار کرد؟
** پس از انتخابات، برخی محافل شناختهشده مقابل اصلاحات تلاش کردند اعتدال را به عنوان یک گفتمان جدید مقابل اصلاحات یا حداقل همعرض آن تعریف کنند. در همان مقطع بحث شد که اعتدال یک روش است و حتی اگر گفتمان هم باشد یکی از خردهگفتمانهای اصلاحات و از آموزههای مهم اصلاحطلبی است. مردم وقتی از تندروی و بیمنطقی دوران احمدینژاد خسته شده بودند، منزلت آرمانهای اصلاحطلبی را بیشتر درک کردند. یکی از وجوه ضروری اصلاحطلبی، تدبیر و حرکت تدریجی و گامبهگام است که با توجه به ضرورتهای اجتماعی امروز، برجستهتر شده است. اصلاحطلبی در یک جناح و حزب متراکم نیست.
بله، ما شخصیتهای بزرگ و ملی اصلاحطلب داریم، اما فراموش نکنیم این خواسته تاریخی قبل از ٧٦ وجود داشت و بعد از آن هم وجود دارد. در هر زمانی با وجوه برجسته متناسب با اقتضائات آن مقطع، خود را نشان میدهد. اصلاحطلبان امروز حمایت جدی از دولت دارند؛ چراکه دولت یازدهم برخاسته از عملکرد آنهاست. روحانی به دلیل شعارهای اصلاحطلبانهای که داد توانست رأی گستردهای پیدا کند و البته مردم، همسویی او با رهبران اصلاحات را باور دارند.
* چگونه این باور را اثبات میکنید؟
** یادمان نرفته در همان انتخابات سال ٩٢، برخی تندروها چه شعارهای دهانپرکنی دادند و احمدینژاد در سال ٨٤، بسیار بیش و پیش از آنان از این نوع شعارهای فریبنده استفاده کرد؛ اما مردم آگاه هستند و افراد راستگو و صادق را میشناسند. آنها به رهبران اصلاحات ایمان دارند و این سرمایه بزرگ اصلاحطلبی در ایران است.
* میدانیم درنظرنگرفتن حساسیتها میتواند، تندروی علیه اصلاحات را ممکن و مقبول کند. حرکت در چنین فضای دشواری برای پیشبرد اصلاحات، اساسا شدنی است یا صرفا یک مدل ذهنی است که ارائه میشود؟
** بله، مسلم است که شدنی است. البته کار بسیار سختی است و راه پرسنگلاخ و پردستاندازی بهشمار میرود. کسانی که در این مسیر گام میگذارند؛ یعنی کنشگران اصلاحطلب باید با راهورسم راهرفتن در این راه سخت آشنا باشند. اگر چنین باشند طبیعی است به گونهای عمل میکنند که نتیجه بهتری بدهد، اگر نه هر خطایی میتواند بهانه به دست جریان ضد اصلاحات بدهد تا مقابل آن بایستند. امروز در رفتارهای فرهنگی، همه اصحاب هنر و فرهنگ سعی میکنند با تأکید بر قانون و مقابله با تندروی و برخوردهای سلیقهای پیش بروند. اکران برخی فیلمها با تأکید بر همین ظرفیت، امکانپذیر شده است. تجارب سالهای گذشته نشان میدهد عقلانیت و تدبیر براساس مصالح عمومی، روش عملکردی اکثریت اصلاحطلبان است و همچنان در همین مسیر در حال حرکت هستند. گروههایی موفقتر بوده و کسانی ممکن است از این غافله عقبتر باشند یا برخی اشتباهات را تکرار کنند، اما به نظرم میانگین حرکت، رو به جلوست ضمن اینکه «خود اصلاحگری» هم درون خود اصلاحات به رسمیت شناخته شده است.
* برای ادامه این مسیر، مصداقی هم دارید؟
** اصلاحات و علاقه مردم به اصلاح روشهای نادرست، پس از خرداد ٩٢ هم ادامه داشته است؛ برای نمونه محال بود موضوع مذاکرات هستهای با این مخالفتهای جدیای که پیرامون روش اصلاحی دکتر ظریف و تیم جدید مذاکرهکننده وجود داشت، بیپشتوانه و خواست عمومی امکان بهثمررسیدن پیدا کند. فقط سیوچند دیپلمات و کارشناس ما نبودند که مذاکره میکردند و رئیسجمهور هم تنها حامی آنها نبود؛ بلکه پشتوانه عظیم جامعه مدنی ایران همراه آنان بود. طرفهای مقابل هر روز در شبکههای اجتماعی، واکنشهای کاربران ایرانی را میدیدند. اگر در ظاهر امر، مطالبات اصلاحطلبانه در مقطعی به اغما میرود و نمود عینی ندارد، اما در لایههای زیرین در حال ریشهدواندن است، چون جامعه ایران بهطور تاریخی خواهان اصلاحات است و این خواسته بنیادین، با تحولات مقطعی به کما نمیرود.