سازمان دهندگان جنگ عراق اميدوار بودند روي کار آمدن يک دولت دموکراتيک در عراق بتواند واکنشهاي ضد استبدادي در منطقه را تشويق کند هرچند که آنها اميدوار بودند مشتريان آمريکا شامل مصر، عربستان و کشورهاي عرب خليج فارس از اين موضوع در امان بمانند. در سال 2011 اتفاقاتي در اين راستا رخ داد اما تنها پس از اينکه اکثر کشورهاي منطقه به اين نتيجه رسيدند که حمله آمريکا به عراق يک شکست فاجعهبار بوده، به وقوع پيوست. همچنين ثمرات بهار عربي را در بهترين حالت ميتوان محدود دانست.
تونس نمايانگر واضحترين مورد موفقيتآميز بود در حالي که ليبي دستخوش آشوب شد و نيروهاي استبدادگر بار ديگر در مصر روي کار آمدند و سوريه نيز دچار چرخه بي پايان خشونت و بي رحمي شد. از طرف ديگر در عراق به نظر ميرسد ميراث حمله سال 2003 ناتواني در واگذاري وظايف به دولت جديد عراق بوده باشد. آمريکا همچنان به عنوان نيروي هوايي عراق عمل ميکند و به سختي تلاش دارد نيروهاي نظامي معتبري در عراق آموزش دهد. آيا مهار دوگانه در بلندمدت قابل مديريت بود؟ آمريکا از سال 2003 تاکنون سرمايههاي جاني و مالي بسيار بيشتري به نسبت فاصله بين 1991 و 2003 صرف کرد بنابراين از ديدگاه مالي و نظامي پاسخ اين سوال مثبت است. همچنين در حالي که سياست مهار دوگانه حکومت صدام را در قدرت نگه ميداشت در عين حال موجب ميشد بدترين موارد جنگ داخلي که در عراق در 12 سال گذشته پابرجا بودهاند، وجود نداشته باشد.
روسيه و چين
آيا روسيه و چين از حمله آمريکا به عراق براي پيشبرد منافعشان بهرهبرداري کردند؟ براي پيدا کردن پاسخ اين سوال در ابتدا بايد پاسخ داد که چطور رفتار روسيه يا چين در صورتي که آمريکا از باتلاق عراق اجتناب ميکرد تغيير مييافت؟ پاسخ اين سوال احتمالا اين است: نه چندان زياد. مطمئنا جنگ عراق باعث صرف توجه آمريکا و قابليتهاي اين کشور شد. با اين حال احتمال مداخله نظامي آمريکا در کمپيني با حضور روسيه يا چين کم بود. تنها جنگ قابل توجهي از اين دست که آمريکا نقشي در آن ايفا کرد مربوط به جنگ سال 2008 منطقه اوستياي جنوبي در گرجستان ميشود. اگرچه گرجستانيها نااميدانه به دنبال مداخله آمريکا بودند اما دولت جورج دبليو بوش عاقلانه پشتياني خود را تنها به حرف زدن بسنده کرد.
ظهور چين و افزايش قدرت روسيه تا حد زيادي مديون فاکتورهاي ژئوپولتيکي است تا فاکتورهاي مربوط به جنگ عراق. ما ممکن است بين افزايش قيمت نفت پس از حمله به عراق و قدرت دولت روسيه ارتباطي را پيدا کنيم (چين از افزايش قيمت نفت بهره مند نبود با اين حال افزايش قيمت نفت پس از سال 2003 علاوه بر اينکه مديون تصميم حمله به عراق بود به همان ميزان مديون پيشرفت اقتصاد چين و هند بود.)
روسيه و چين از حمله آمريکا به عراق مزيتهايي را در زمينه قدرت نرم به دست آوردند. مسکو مرتباً انتقادات آمريکا به اقداماتش در اوکراين را با ارجاع دادن به حمله سال 2003 به عراق پاسخ ميدهد هرچند که در کنار آن به جنگ کوزوو در سال 1999 و مداخله در ليبي در سال 2011 نيز اشاره ميکند. از طرف ديگر پکن ادعاهاي آمريکا در زمينه مديريت دريايي در درياي چين جنوبي را زير سوال ميبرد که تا حدي برگرفته از ناخرسندي در ارتباط با حمله به عراق است اما تاثير بلندمدت اين قدرت نرم نامطمئن است.
افغانستان
حمله آمريکا به عراق به دو طريق بر افغانستان تاثير گذاشت. از يک طرف اين حمله منابع دولت آمريکا را در زماني که طالبان آشکارا از شکستي ويرانگر رنج ميبرد از افغانستان منحرف کرد. در درجه دوم اين اقدام مشروعيت جنگ افغانستان را زير سوال برد چرا که اين عمليات را صرفا به عنوان يکي از چندين حمله بالقوه عليه کشورهاي مسلمان نشان داد تا اينکه آن را يک تلاش صرفا لازم براي از بين بردن يک حکومت وحشتناک نشان دهد.
اين ادعاي بزرگي است که بگوييم صرف توجه بيشتر به افغانستان در اواسط دهه گذشته منجر به نابودي کامل طالبان و پايان جنگ در اين کشور ميشد. ريشههاي زنده ماندن طالبان پيچيدهتر و دشوارتر از آن هستند تا اينکه بخواهيم با يک صرف ساده منابع آن را برطرف کنيم. همچنين به سختي ميتوان استدلال کرد افزايش توجه به افغانستان باعث ميشد که امنيت اين کشور تا حدي بيشتر شود. به طور خاص تعهد قدرتمند آمريکا به افغانستان (که با جنگ عراق غيرممکن شد) ميتوانست تا حدي جلوي موذيگري پاکستان در منطقه را بگيرد.
جنبه داخلي
بزرگترين تاثيرات جنگ عراق و پايدارترين محدوديتهاي آن را ميتوان در پاسخ به اينکه اين جنگ چطور بر قابليت نظامي آمريکا تاثير گذاشت و نگرش آمريکاييها را به استفاده از زور تغيير داد، پيدا کرد. جنگ عراق بي ترديد باعث کندتر شدن توسعه و پژوهش سيستمهاي تسليحاتي پيشرفته در وزارت دفاع آمريکا شد. بدون جنگ عراق ارتش آمريکا ميتوانست از ناوگان بزرگتري از جنگندههاي اف-22 برخوردار باشد همچنين نيروي دريايي آمريکا نيز بدون جنگ عراق ميتوانست انتظار تعداد بيشتري ناوشکن کلاس "زوموالت" داشته باشد. از طرف ديگر سيستمهاي معروف به سيستمهاي رزم آينده نيز در نيروي زميني آمريکا دچار مرگ نميشد.
وزارت دفاع آمريکا علاوه بر اين پلتفرمهاي خاص همچنين ميتوانست تحقيقات در زمينه طيفي از تکنولوژيهاي اخلالگر را که آن را بسيار جلوتر از روسيه و چين در مقايسه با جايگاه امروزش قرار ميداد به پيش ببرد. دونالد رامسفلد، وزير سابق دفاع آمريکا در زمان جنگ عراق دستکم پيش از آنکه جنگ عراق طرح پيگيري چنين تکنولوژيهايي را از مسير خارج کند، پيگيري اين تکنولوژيها را اولويت خود قرار داد. با اين حال تکنولوژيهاي موجود چندان بر تصميمگيري راهبردي مسلط نيستند. تعداد جنگندههاي بيشتر اف- 22 يا ناوشکنهاي زوموالت ميتوانست آزادي عمل آمريکا را تقويت کند اما تغيير چنداني در گرايشهاي قدرت نسبي در شرق آسيا نميدادند.
به طور مشابه سيستمهاي رزم آينده به آمريکا گزينههاي سياسي چنداني براي مقاومت در مقابل دستاندازي روسيه به اوکراين نميتوانستند بدهند. از طرف ديگر اين کاملا اشتباه است که باور داشته باشيم پول و توجهي که صرف عراق شد بدون هيچ مشکلي در صورتي که دولت بوش تصميم به جنگ عراق نميگرفت به بخش پژوهش و توسعه منتقل شوند.نيازهاي جنگ عراق و همچنين جنگ افغانستان بي ترديد تا حدي توسعه تکنولوژيک را به حاشيه راند.
جنگ عراق مشکلات چشمگير ديدگاه نيروي هوايي آمريکا و نيروي زميني اين کشور نسبت به آينده جنگ را فاش ساخت و منجر به نوآوريهاي تکنولوژيک و دکتريني شد که قابليتهاي جنگي آمريکا را بهبود بخشيدهاند. تغيير بزرگتر در داخل آمريکا بر اثر جنگ عراق مربوط به نگرش مردم به جنگ ميشود. در 15 سال پس از جنگ سرد به نسبت دوران پس از جنگ ويتنام مردم آمريکا در قبال استفاده از زور تحمل بيشتري کردند اما جنگ عراق اين وضعيت را تا حد چشمگيري تغيير داد. امروزه شمار بسيار کمي از کانديداهاي جدي رياست جمهوري حتي از گزينه جنگ زميني محدود عليه گروه تروريستي داعش حمايت ميکنند.
باراک اوباما به اين دليل در انتخابات درون حزبي دموکراتها در سال 2008 پيروز شد که با جنگ سال 2003 عليه عراق مخالفت کرد و از طرف ديگر صرف نظر از جنگ پهپادي آمريکا دولت اوباما به نسبت دولتهاي قبلي به وضوح حامي سياست مبتني بر مداخله کمتر است. اين ترجيح دولت اوباما در راستاي آراي عمومي و نخبگان درباره استفاده از زور است. آيا اين اکراه باعث محدود شدن گزينههاي راهبردي آمريکا ميشود؟ آمريکا به فرانسه، انگليس و شورشيان ليبي کمک کرد تا در سال 2011 حکومت قذافي را سرنگون کنند با اينکه در استفاده از زور اکراه داشت.
همچنين آمريکا همچنان به اجراي جنگ با پهپاد و نيروي ويژه عليه القاعده در خاورميانه ادامه ميدهد.قدرتهاي بزرگ معمولا اشتباههاي پرهزينه ميکنند. سرمايه جاني و مالي بي پاياني که آمريکا صرف ويتنام کرد تاثير چنداني بر مسير جنگ سرد نداشت چرا که اقتصاد شوروي و جامعه شوروي نيز زير سرمايهگذاريهاي مربوط به خودش فروپاشيد. در دوران امپرياليستي فرانسه، انگليس و روسيه مرتباً اشتباههاي راهبردي وحشتناکي مرتکب شدند که در آن زمان فاجعهبار به نظر ميرسيدند اما تاثير چنداني بر دورنماي کلي راهبردي نداشتند.
هزينههاي ادامه دار حمله به عراق به شکل کشته شدن هزاران آمريکايي و همچنين صدها هزار عراقي بروز پيدا کرد. کمبودهاي تکنولوژيکي که با اين جنگ ايجاد شدند با گذشت زمان برطرف خواهند شد و اين جنگ باعث نشد آمريکا فرصتهاي تکنولوژيکي حياتي را از دست بدهد بلکه تنها آنها را به تاخير انداخت. بزرگترين تغيير را بايد در زمينه اکراه سنتي مردم آمريکا نسبت به مداخله نظامي خارجي ديد؛ اکراهي که پس از سقوط شوروي کمرنگ شد اما بار ديگر تبديل به يک فاکتور مهم در اتخاذ سياست خارجي آمريکا شده است. اگر اين اکراه باعث محدود شدن انعطاف راهبردي آمريکا براي گرفتن تصميمهاي تراژيک شود بنابراين اين جنگ عراق جنبه مثبت هم داشته است!
اين در حالي است که،يک سال از اعلام "خلافت" داعش گذشته است حال آنکه اين گروه تروريستي همچنان به پيشروي در عراق و سوريه ادامه داده و حتي دست به عملياتهاي تروريستي در ديگر نقاط جهان ميزند، در واقع سرطان داعش هر روز درحال گسترش است و به گفته خود اين گروه بلندپروازيهاي آن براي نفوذ در تمامي نقاط جهان هيچ حد و مرزي نميشناسد و متوقف نخواهد شد.
به گزارش شبکه خبري روسيا اليوم، داعش 29 ژوئن 2014 اعلام خلافت کرد اما بذر اين گروه تروريستي در واقع از طريق گروه توحيد و جهاد در سال 1999 در عراق کاشته شد که بعد در سال 2004 با القاعده بيعت کرد. اين گروه در 13 اکتبر 2013 دولت اسلامي در عراق را تشکيل داد و در سه ماه اول سال 2013 مناطقي در سوريه را به اشغال خود درآورد. سوم فوريه 2014 از القاعده جدا شد تا اينکه در عراق و سوريه خلافت اعلام کرد و پرچم خود را در شهرهاي مختلف از شمال سوريه تا شرق عراق برافراشت.داعش امروزه کنترل بيش از نيمي از خاک سوريه و يک سوم خاک عراق را در دست دارد که مجموع مساحت آن به حدود 195 هزار کيلومتر مربع ميرسد.
تروريستهاي داعش با استفاده از ارعاب و دست زدن به اقدامات تروريستي قوانين سخت خود را براي اجراي شريعت مورد نظرشان بر ساکنان مناطق تحت سيطره خود در سوريه و عراق تحميل ميکنند.
داعش طي يک سال از اعلام خلافت خود شنيعترين روشها و ابزارها را براي ايجاد رعب و وحشت در ميان ساکنان مناطق تحت سيطره خود و حتي جهان به طور کلي و تقويت وجهه خود در ريختن خون افراد به کار برد. جنايتهاي زيادي را در حق غيرنظاميان انجام داد، دست به ربودن زنان و تجارت انسان زد، عمليات اعدام جمعي به راه انداخت، بناهاي تاريخي و آثار باستاني را به طور آشکار ويران و از اينترنت براي انتشار فرهنگ ويرانگرش استفاده کرد.
جنون کشتن داعشيها
در نخستين سالروز اعلام خلافت داعش اين گروه به رغم عمليات هوايي ائتلاف ضد داعش به رهبري آمريکا عمليات خود در عراق و سوريه را براي گسترش دامنه نفوذش همچنان ادامه ميدهد و حتي دامنه آن را به ديگر کشورها نيز کشانده است.آخرين عمليات خونين اين گروه در تونس و کويت انجام شد که نزديک به 70 تن قرباني گرفت. اين گروه تروريستي حتي در همان روز رد پاي خود را در عملياتي در فرانسه برجا گذاشت.
براساس گزارشي که اواخر مه گذشته به شوراي امنيت ارائه شد،شمار نيروهاي داعش 25 تا 30 هزار تن برآورد شده که بيشترشان خارجي هستند. در اين گزارش آمده است که شمار افراد مسلح داعش طي چند ماه گذشته 70 درصد افزايش يافته است و تندروهاي جديد از بيش از 100 کشور جهان به داعش پيوستهاند.
در سايه ناتواني ائتلاف بينالمللي در پايان دادن به جنايتهاي داعش و توقف پيشروي آن روسيه خواهان افزايش تلاشها براي مقابله با داعش است. کرملين معتقد است که حملات هوايي براي از بين بردن داعش به تنهايي کافي نيست براي همين همواره از جامعه جهاني ميخواهد تا براي مقابله با تروريسم با دمشق همکاري کنند اما کشورهاي غربي که معتقدند نبايد مبارزه با داعش را به تعامل با دولت سوريه مرتبط کنند، با اين مساله مخالف ميکنند.همين تناقض در مواضع است که مانع در پيش گرفتن استراتژي بينالمللي يکپارچهاي ميشود که بتواند جلوي پيشروي داعش را بگيرد و در واقع از گسترش سرطان داعش در جهان پيشگيري به عمل آورد؛ سرطاني که درحال سرايت به خارج از خاورميانه و شمال آفريقاست.