پایگاه بصیرت، یکی از نقشه های شوم آمریکا پس از مذاکرات هسته ای تلاش برای نفوذ در ایران است و مقام معظم رهبری با اشاره به تلاش واشنگتن برای سوءاستفاده از نتایج مذاکرات هسته‌ای فرمودند: آمریکایی‌ها می‌خواهند از توافق وسیله‌ای برای نفوذ در ایران بسازند، اما ما این راه را قاطعانه بسته‌ایم و با همه توان بالای خود، اجازه نفوذ اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و یا حضور سیاسی در ایران را به آمریکایی‌ها نمی‌دهیم. پرونده چهار دهه گذشته انقلاب نشان می دهد که هرگاه انقلاب اسلامی خواسته است در مسیر رو به پیشرفت خود به ثبات برسد ، آمریکا از جریان نفوذ برای مقابله با آن بهره گرفته است، یکی از مراحل مهمی که شاهد نفوذ گسترده آمریکا در ابعاد سیاسی ، فرهنگی و امنیتی در کشور بوده ایم. در ذیل به بخشی از موفقیت های نیروهای انقلاب برای غلبه بر بحران ها و منافذی که دشمنان برای براندازی انقلاب از آن وارد شدند پرداخته می شود. 1.نفوذی‌ها منافقین و گروهک‌ها از مدت‌ها پیش طرح «نفوذ» در دستگاه‌های دولتی و دیگر نهادها و اماکن را در دستور کار خود قرار داده بودند تا در فرصت مقتضی وارد عمل شوند. منافقین در بسیاری از مراکز حساس افراد خود را تحت پوشش‌های مختلف، مانند نخست‌وزیری، دادستانی، وزارت خارجه و اقتصاد و دارایی چیده بودند که برخی از آنها افشا و دستگیر و برخی هم پنهان می‌شوند. برای نمونه یکی از اقدامات نفوذی‌ها سرقت اسناد از وزارتخانه‌ها بود. کتاب غائله ۱۴ اسفند با درج گزارش‌هایی از نفوذ گروهک‌ها در وزارت خارجه، به‌ویژه در دوره بنی‌صدر و قطب‌زاده برخی از اسناد سرقت شده را گزارش کرده و چنین آورده است: «صبح روز یک‌شنبه ۷ اردیبهشت ماه جاری فردی به نام مرتضی فضلی‌نژاد به اتفاق شخص دیگری به‌‌عنوان مأمور رسیدگی به پرونده‌های افراد پاک‌سازی شده فتوکپی تعدادی از اسناد طبقه‌بندی شده و سرّی را با تبانی یکی از کارمندان از قسمت کنسولی وزارت امور خارجه برداشته و به خارج از وزارتخانه حمل می‌کرد. جریان بلافاصله به اطلاع مقامات انتظامی رسید و به دستگیری نامبرده منجر شد. فرد سارق دستگیر می‌‌گردد و جواد منصوری، معاون فرهنگی وزارت‌خارجه طی مصاحبه‌ای که در تاریخ (۳۰/۲/۶۰) در کیهان درج شده آورد: اسماعیل ناطقی، مدیر کل کنسولی سابق وزارت‌خارجه در زمان تصدی قطب‌زاده در رادیو تلویزیون در آنجا بود و همراه با قطب‌زاده در وزارت‌خارجه مشغول می‌شود. آخرین‌بار نامبرده ۲۷۵ فقره اسناد اصل و رونوشت را با همکاری فضلی‌نژاد از وزارت‌خارجه خارج می‌سازد...» در این بین یکی از اسناد سرقت شده مربوط به کاظم رجوی بوده که با ساواک همکاری داشته است. به‌طور‌کلی، گروهک‌ها با طرح‌های تهیه شده از پیش با به‌کارگیری نفوذی‌ها و اقدام به سرقت اسناد، خانه‌های ‌تیمی‌شان را آماده می‌کنند و سپس وارد مرحله نظامی می‌شوند و فاجعه‌هایی را به‌وجود می‌آورند. 2.فاجعه‌ ششم تیرماه ۶۰ بررسی طرح عدم کفایت سیاسی بنی‌صدر در مجلس و بحث گفت‌وگوی سخنرانان موافق و مخالف مدتی طولانی را به خود اختصاص داد. در بین چهره‌های موافقان، امام خامنه‌ای و آیت‌الله امامی کاشانی و دکتر علی‌اکبر ولایتی، شهید دیالمه و... بودند که کامل‌ترین و جامع‌ترین سخنان در میان موافقان طرح عدم کفایت سیاسی بنی‌صدر مربوط به امام خامنه‌ای نماینده مردم تهران وقت در مجلس بود. ایشان با برشماری پانزده محور، عدم کفایت سیاسی رئيس‌جمهور بنی‌صدر را استدلال کردند و در محور هفتم اشاره کردند: «در طول ۹ ماه گذشته، یعنی از اوایل تشکیل دولت جدید و حتماً بیش از آن بزرگ‌ترین بلندگوی تبلیغاتی علیه رژیم جمهوری اسلامی (آقای بنی‌صدر) بود و شگفتا که با اصرار در مطبوعات خارج نیز درج و منتشر می‌گردید...» پس از بررسی عدم کفایت سیاسی رئیس‌جمهور، سرانجام مجلس شورای اسلامی در جلسه علنی مورخ (۳۱/۳/۱۳۶۰) با ۱۷۷ رأی موافق، یک رأی مخالف و ۱۲ رأي ممتنع عدم کفایت سیاسی او را به تصویب رساند. پس از این رأی، گروهک‌ها وارد عمل تروریستی و انفجارات شدند و از عناصر نفوذی سازماندهی شده از پیش استفاده کردند. هنگامی که در ششم تیرماه امام خامنه‌ای در مسجد ابوذر در سمت سخنران و پاسخگو به پرسش‌های سیاسی روز در پشت تریبون قرار داشت، بمب جاسازی شده در یک ضبط صوت را سمت چپ و در مقابل قلب او قرار دادند و ناگهان صدای مهیب انفجار در مسجد، مردم در حال انتظار را وحشت‌زده کرد و امام خامنه‌ای خیلی سخت مجروح شدند که مدت‌ها در بیمارستان بستری بودند. 3. فاجعه هفتم‌ تیرماه ۶۰ روز پس از انفجار در مسجد ابوذر و مجروح شدن امام خامنه‌ای یکی از عوامل نفوذی در حزب جمهوری وارد عمل می‌‌گردد و موفق می‌شود با انتقال مواد منفجره و قراردادن آنها در زیر ساختمان سالن جلسات حزب جمهوری اسلامی، با پیگیری و با استفاده از فضای حساس آن روز، عده‌ای از نمایندگان مجلس شورا، تعدادی از شخصیت‌های مؤثر و رده بالای دولت و جمعی از عناصر قوه‌قضائیه و تعدادی از اعضای حزب جمهوری اسلامی را به سالن جلسات سرچشمه تهران دعوت می‌کند. البته، طبق معمول این جلسات روزهای یک‌شنبه و پس از نماز مغرب و عشا برگزار می‌شدند، اما در آن روز عده‌ای با اصرار آورده شده بودند. همین که شهید بهشتی شروع به سخنرانی کرد و در آخرین کلام خود گفت: «رئیس‌جمهور آینده نباید از عوامل آمریکا باشد»، ناگهان صدای انفجار مهیبی تهران را به لرزه درآورد و سالن جلسات حزب‌جمهوری در عرض چند ثانیه به تلی از خاک تبدیل شد و بیش از هفتاد تن از شخصیت‌های رده بالای نظام زیر آوار تخریب شده ساختمان به شهادت رسیدند و در رأس آنها شهید آیت‌الله دکتر بهشتی از چهره‌های شاخص نظام و رئيس‌دیوان عالی کشور و شخصیت محوری طرفدار امام و ۲۷ نماینده مجلس و پنج وزیر و تعدادی معاون وزیر شهید شدند. عامل بمب‌گذاری عنصر نفوذی منافقین به نام محمدرضا کلاهی بود که مدت‌ها در حزب‌جمهوری سرچشمه در قالب نیروهای خدماتی حزب مشغول کار شده بود که پس از انفجار و ایجاد این فاجعه موفق به فرار می‌شود. 4. فاجعه هشتم شهریور ماه ۶۰ پس از انفجار حزب جمهوری، گروهک‌های تروریستی شخصیت‌های متعددی را ترور می‌کنند و برخی از نمایندگان مجلس را مورد هدف گلوله قرار می‌د‌هند، مانند شهید سیدحسن آیت، نماینده مردم تهران در مجلس شورا را که در یک متری نارمک در ساعت شش صبح با شصت گلوله به شهادت می‌رسانند و بسیاری از پاسداران و کاسبان محل و هواداران نظام جمهوری اسلامی را هدف می‌گیرند. یکی از طرح‌ها و برنامه‌های انفجارات فاجعه‌‌آمیزی که در دست اقدام داشتند، استفاده از عنصری نفوذی به نام کشمیری بود که به همراه نخست‌وزیر و رئیس‌جمهور قصد داشت در محل سکونت امام در جلسه‌ای دست به انفجار بزند که با هوشیاری پاسداران بیت امام خنثی می‌شود و آن تصمیم در جلسه شورای امنیت در نخست‌وزیری عملیاتی می‌شود و فاجعه هشتم شهریور به وقوع می‌پیوندد. با انفجار این بمب، ساختمان در آتش می‌سوزد و تعدادی از افراد، از جمله شهید محمدعلی رجایی و شهید محمدجواد باهنر در آتش می‌سوزند و به خاکستر تبدیل می‌شوند. این حادثه بسیار غم‌انگیز و یک فاجعه تاریخی بود که در نظام جمهوری اسلامی رخ داد، اما نظام جمهوری اسلامی با حضور امام و مردم انقلابی همچنان محکم به راه خود ادامه داد. 5. فاجعه دادستانی روز ۱۴ شهریور سال ۱۳۶۰ فاجعه دیگری از طریق نفوذی‌ها رخ دهد که با فاجعه‌‌های هفتم تیر و هشتم شهریور شباهت داشت. یکی از عناصر نفوذی به نام «فخرایی» خود را از محافظان شهید قدوسی، رئیس‌ وقت دادستان انقلاب قرار داده بود، او موفق شده بود مواد منفجره را در زیر ساختمان محل کار شهید قدوسی قرار دهد، شدت انفجار به قدری بوده که شهید قدوسی را از پشت میز محل کارش از طبقه دوم ساختمانی به محوطه پرتاب می‌کند و وی به شهادت می‌رسد. در یک جمع‌بندی کلی می‌توان گفت گروهک‌ها با استفاده از نفوذی‌ها فاجعه‌های خونینی به‌‌بار آوردند و هیچ راه موفقی هم کسب نکردند. پس از رخ دادن این حوادث خونین، پاسداران انقلاب اسلامی به سرعت برنامه‌ریزی کردند و با شناسایی خانه‌های تیمی گروهک‌ها، اعضای آنها را دستگیر و بسیاری از بمب‌‌ها خنثی کرد. البته، تابستان سال ۱۳۶۰ نظام جمهوری اسلامی ضربات سنگینی را متحمل شد. گرچه در پاییز سال ۱۳۶۰ طرح توطئه دیگری را در دستور کار خودشان قرار دادند که در عمل ناکام شدند و در نیمه دوم سال ۱۳۶۰ در مسیر سقوط و نابودی قرار گرفتند که در مباحث بعدی درباره آن بحث خواهد شد. 6. توطئه های منافقین گروهک‌های تروریستی و منافقین که پس از انفجارات تابستان سال ۱۳۶۰ نتیجه‌ای نگرفتند و سرکرده آنها مسعود رجوی و بنی‌صدر با چادر و لباس زنانه از ایران گریختند، رسوایی دیگری برای منافقین به بار آورد و نفاق آنها بیشتر آشکار شد و ملت ایران به پوچی و دروغگویی و فریبکاری آنها پی‌بردند و همکاری‌شان را با نیروهای اطلاعاتی و امنیتی توسعه دادند و با نیروهای گشت سپاه پاسداران به نام گردان «القارعه» و گشت «ثارالله» همکاری کردند و خانه‌های تیمی و پنهانی آنها را فاش می‌کردند. عرصه فعالیت برای منافقین و گروهک‌های تروریستی کاملاً تنگ شده بود و در حالی که عملیات ثامن‌الائمه در دستور کار رزمندگان بود، منافقین برای خروج از انزوا از ترفند دیگری استفاده کردند. یکی فعال‌ کردن نیروهای نفوذی‌ و فاجعه‌آفرینی و دیگری توجیه و فریبکاری و وعده به نیروهای باقی‌مانده در خانه‌های تیمی بود. وعده این اقدام در روز پنجم مهرماه بود که به نوعی پیروزی رزمندگان را تحت‌الشعاع قرار می‌داد. در آن روز از ساعت ۷ صبح در خیابان ولی‌عصر(عج)، میدان هفت‌تیر و خیابان طالقانی و... وارد عمل شدند و درگیری خونینی را به‌وجود آوردند. در روز پنجم مهر خانه‌های تیمی آنها لو رفت، تعداد زیادی از آنها کشته شدند و تا ظهر پنجم مهرماه کاملاً شکست خوردند و مردم هیچ همراهی با آنها نکردند. آنها ناجوانمردانه حدود چهل نفر از جوانان را به شهادت رساندند و ضربه روانی دیگر خوردند. 7. به کارگیری نفوذی‌ها گروهک منافقین پ�� از اینکه طرح‌شان در روز پنجم مهر با شکست روبه‌رو شد، اقدام ناجوانمردانه دیگری را در پیش گرفتند و آن تشدید ترور شخصیت‌ها و ادامه انفجارات بود. نمونه بارز آن انفجار هواپیمای سی ـ۱۳۰ حامل ۴۰ سرنشین، ۲۷ مجروح و ۳۲ تن از شهدای عملیات ثامن‌الائمه از فرودگاه اهواز به مقصد تهران بود. البته هنوز اسنادی در این رابطه کشف نشده، اما شواهد و قرائن به‌خوبی از این موضوع حکایت داشت که پس از انجام عملیات موفق رزمندگان و خبر پیروزی بزرگ برای امت و امام، شکستی برای منافقین و رژیم صدام بود. آنها بار دیگر از عوامل نفوذی‌شان بهره گرفتند و هواپیمای حامل رزمندگان، فرماندهان عالی‌رتبه ارتش و سپاه و مجروحان و شهدا را به‌گونه‌ای دچار سانحه کردند که در روز هفتم مهر ماه ۱۳۶۰ در ۱۷ مایلی فرودگاه مهرآباد تهران در ناحیه کهریزک به علتی نامشخص هر چهار موتور هواپیما همزمان خاموش می‌شود و خلبان چرخ‌های هواپیما را به‌وسیله دستگیره دستی باز می‌کند و هواپیما در زمینی ناهموار فرود می‌آید و پس از طی مسافتی قریب به ۲۷۰ متر در نقطه‌ای متوقف می‌شود و بال چپ به زمین اصابت می‌کند و متلاشی می‌شود و آتش می‌گیرد که در نتیجه ۴۹ نفر از سرنشینان هواپیما، از جمله پنج‌تن از شخصیت‌های نظامی، سرداران فلاحی، کلاهدوز، نامجو، فکوری، جهان‌آرا به شهادت می‌رسند و حضرت امام راحل طی پیامی تأثر و تأسف خود را از این سانحه دلخراش ابراز می‌دارند و می‌فرمایند: «اگر چه عزیزان ارزشمندی را از دست دادیم، لکن هدف به قوت خود باقی است.» 8. ادامه ترور شخصیت‌ها منافقین در راستای ادامه ترور شخصیت‌های انقلابی و یاران امام، اقدام به ترورهای انتحاری می‌کنند که اولین نمونه آن در بیستم شهریور رخ می‌دهد و آن به شهادت رساندن آیت‌الله شهید مدنی، امام جمعه تبریز است که پس از اقامه نماز در محراب نماز جمعه به‌دست یکی از شقی‌ترین منافقین روزگار با انفجار نارنجک به شهادت می‌رسد و در ادامه همین مشی تروریستی و با استفاده از عوامل نفوذی، سیدعبدالکریم هاشمی یکی از یاران انقلابی امام در مشهد را مورد هدف قرار می‌دهند و روز هفتم مهرماه پس از پیروزهایی که نصیب ملت ایران شده بود، این جنایت را مرتکب می‌شوند و نقشه ترور او را در هفتم مهر ماه ۱۳۶۰ در پایان کلاس درس به اجرا می‌گذارند. منافقی که پیشتر به‌دلیل داشتن موارد انحرافی از حزب جمهوری اسلامی مشهد اخراج شده بود با نارنجک به این عالم مجاهد فی‌سبیل‌الله حمله‌ور شده و به‌صورت انتحاری او را به‌شهادت می‌رساند. جنازه تکه‌تکه شده این شهید عالی‌مقام در فردای آن روز بر فراز دست‌های مردم عزادار مشهد تشییع و در حرم مطهر علی‌بن‌موسی‌الرضا(ع) به خاک سپرده می‌شود. آن روز مصادف با شهادت حضرت امام جوادالائمه(ع) بود. مشابه همین حرکت تروریستی در روز بیستم آذرماه ۱۳۶۰ رخ می‌دهد و آن به شهادت رساندن عالم ربانی، استاد اخلاق شهید آیت‌الله سیدعبدالحسین دستغیب، امام جمعه شیراز بود. او که عمری را در محراب و عبادت خدمت کرده بود، در حالی که عازم نماز جمعه بود، در یکی از کوچه‌ها با انفجار بمبی از سوی منافقین به شهادت می‌رسد و تعدادی از همراهان او هم شهید و مجروح می‌شوند. در این ایام ترور شخصیت‌های انقلابی از طریق نفوذی‌ها به شیوه ترورهای انفجاری ادامه داشت. 9. پرونده انفجارات جنایت‌ها و فجایعی که از سوی منافقین از طریق شاخه نفوذی‌های‌شان شکل می‌گرفت، پرونده‌های قطوری را به خود اختصاص داده که یکی از مهم‌ترین و معروف‌ترین آنها پرونده انفجار نخست‌وزیری است و اشخاص و افراد متعددی در این پرونده دخیل هستند، از جمله مشهورترین آنها خسرو تهرانی، جواد قدیری، محسن سازگارا، کشمیری، داداشی، رضوی، و تقی محمدی، بهزاد نبوی و... است و برای هر یک نقشی تعریف شده است و توضیح و تشریح آن خود ماجرایی دارد، اما یکی از عناصر عجیب این حادثه، قضیه تقی محمدی است که پس از انفجار هشت شهریور، در فاصله کوتاهی در سمت مأمور دفتر اطلاعات و تحقیقات نخست‌وزیری به کویت اعزام می‌شود و سپس در سمت کاردار ایران در افغانستان منصوب می‌شود. دادستان انقلاب به دلیل نزدیکی او با مسعود کشمیری، عامل انفجار نخست‌وزیری با هماهنگی وزارت‌خارجه و بدون آشکار کردن موضوع، او را از کابل فرامی‌خواند و بازداشت می‌کند. تقی محمدی پس از شنیدن برخی اعترافات هم‌پرونده‌هایش علیه او، در بازداشتگاه برای اعتراف اعلام آمادگی کرده بود. پس از بیان برخی نکات با نظر کارشناسان مربوطه ساعاتی فرصت استراحت دریافت می‌کند، اما در این فاصله به طرز مشکوکی خودکشی می‌کند. از نظر برخی خودکشی او حاصل القائات رابطان بیرونی بوده است تا از سوخته شدن مهره‌های سازمان منافقین جلوگیری شود. گویا تقی محمدی در بازجویی به ارتباط با جواد قدیری (عامل انفجار مسجد ابوذر و ترور امام خامنه‌ای در ششم تیرماه ۱۳۶۰) اعتراف کرده بود. 10.طرح اختلاف بین سران نظام به نظر می‌آید که برای پوشش گذاشتن برجنایت‌ها و پنهان‌ کردن سرنخ نفوذی‌ها، به طرح اختلاف بین مسئولان بالای نظام دامن زده می‌شد. شروع به کار ریاست‌جمهوری امام خامنه‌ای در آبان ماه سال ۱۳۶۰، با مطرح کردن نخست‌وزیری میرحسین موسوی جریان اختلاف موسوم به چپ و راست در دولت شکل گرفت، عده‌ای از وزرا به حمایت از خط‌مشی دولتی شدن شرکت‌ها و بخش‌های صنعتی و تولیدی با محوریت افرادی که در سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را عضو بودند، بهزاد نبوی، یکی از متهمان پرونده انفجار نخست‌وزیری و همراه شدن تعدادی از وزرا با نظرات او و با مواضع حمایتی نخست‌وزیر همصدایی می‌‌کردند و این جمع به جناح چپ مشهور شدند و در مقابل تعدادی از وزرا که بر اسلامی شدن حکومت و مقررات تأکید می‌کردند به جناح راست و بازار موسوم شدند ، این جناح‌بندی ساختگی به همه اقشار جامعه و مراکز سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، قضایی و نظامی کشور سرایت داده می‌شد و به‌عبارتی جامعه را به دوقطبی شدن سوق می‌دادند و مدت‌ها بر سر این موضوع کشمکش‌ بود، حتی مسئولان و رؤسای دستگاه قضایی در سمت جناح چپ قرار داده می‌شدند که به‌نوعی پرونده انفجارات مختومه شد و این اختلاف آسیب‌های زیادی به نظام وارد کرد و بسیاری را در غفلت نگه‌داشت و دشمنان از آن سود بردند و بسیاری از منافقین و نفوذی‌ها از فرصت استفاده کردند و گریختند. 11.مهار ضد انقلابیون و آرامش در کشور با وجود توطئه‌هایی که صورت گرفته بود، نیمه دوم سال ۱۳۶۰ ، انقلاب و نظام در مسیر ثبات و امنیت قرار گرفت، به‌‌طوری که در ماه‌های زمستان سال ۶۰ نه‌تنها توطئه‌ای بروز نکرد، بلکه به‌سرعت جریان‌های آشوبگر و خشن به لانه‌های‌شان خزیدند، یا به خارج از ایران گریختند و تقریباً نیروهای امنیتی و اطلاعاتی هرگونه اقدام ضدانقلابی در سراسر کشور را مهار کردند. علاوه بر آن، پیشروی در جبهه‌های جنگ هم تحولات سرنوشت‌سازی را رقم زد. به‌عبارتی، قطب انقلاب اسلامی پیروزی‌های ظفرمندانه‌ای را نصیب خود می‌کرد و در مقابل، دشمنان مستأصل شده و در موقعیت گریز بودند و نمی‌توانستند هیچ واکنشی از خود نشان دهند. در نوروز سال ۱۳۶۱ رزمندگان، طرح و تدارک عملیات‌های بزرگ، مانند فتح‌المبین و الی‌بیت‌المقدس و آزادسازی خرمشهر و دیگر سرزمین‌های اشغال شده را در دستور کار خود داشتند و امام، دولت و مجلس و دیگر دستگاه‌های قضایی و امنیتی در موضع قدرت بر اوضاع حاکم شده بودند و هرگونه تحرکی را خنثی می‌کردند. در زمستان سال ۱۳۶۰ توطئه‌ها و تحرکات ضدانقلاب کاملاً رو به افول بود و نیروهای امنیتی و اطلاعاتی بسیار بیدار و هوشیار و منسجم شده بودند و خیلی سریع هرگونه توطئه‌ای را شناسایی، کشف و خنثی می‌کردند. نمونه‌های آن در بهار سال ۱۳۶۱ و زمستان سال ۱۳۶۰ فراوان رخ داد که روزهای خوشی برای ملت ایران بود؛ اما در این ایام مبارک که موفقیت‌های بزرگی نصیب ملت ایران می‌شد، توطئه‌ها یکی پس از دیگری کشف می‌شد. 12.سقوط خانه‌های تیمی نیروهای عملیاتی سپاه پاسداران،‌ کمیته‌ انقلاب اسلامی با همکاری دستگاه قضایی و دادگاه انقلاب به سرعت ابتکار عمل را به‌دست گرفتند و خانه‌های تیمی گروهک‌ها را شناسایی کردند، به‌ویژه مرکزیت آنها که شخصیت‌های اصلی در آن جلسات‌شان را برگزار می‌کردند با محوریت فرد شماره دو سازمان و رهبر داخل ایران موسوم به موسی خیابانی در روز ۲۲ بهمن سال ۱۳۶۰ در سالروز پیروزی انقلاب شناسایی شد و مورد محاصره قرار گرفت و در کمترین فرصت نیروهای اصلی‌شان از جمله موسی خیابانی و اشرف ربیعی و... به هلاکت رسیدند و عده‌ای از آنها دستگیر شدند و این ضربه سنگینی بر این گروهک‌ توطئه‌گر و تروریست بود. همچنین، در بهار سال ۱۳۶۱ اقدامات حماسی در کنار عملیات‌های بزرگ و پیروزمندانه‌ جبهه‌ها جریان داشت، به‌ویژه در ۱۲ اردیبهشت سال ۱۳۶۱ در یک اقدام عملیاتی منسجم و هماهنگ بیش از بیست خانه تیمی ضدانقلاب با درگیری تصرف شد و حدود چهل نفر از کادرهای بالای‌شان کشته شدند و هفده نفر دستگیر شدند و دیگر خانه‌های‌شان در تهران هم محاصره شد. علاوه‌ بر این، سایر گروهک‌ها در شهرهای دیگر وضعیت‌شان مشابه تهران بود. مرتب کشف و دستگیر می‌شدند. مانند گروهک پیکار که مرکز آن در شیراز کشف شد و حدود شصت نفر از آنها دستگیر شدند، اوضاع در بهار سال ۱۳۶۱ به‌گونه‌ای رقم خورد که برای گروهک‌های سیاسی مسلح ضد انقلاب دیگر هیچ جای امنی وجود نداشت. پایگاه‌های‌شان از هم پاشیده شد و هواداران‌شان در جست‌وجوی راه گریز به خارج از کشور بودند، ثبات و امنیت در کشور جاری شد و خانه‌های تیمی گروهک‌ها همگی در روند فروپاشی و سقوط قرار گرفتند و شکست را پذیرفتند. 13.کشف طرح کودتا در فروردین سال ۱۳۶۱ دادگاه انقلاب اسلامی ارتش از کشف یک توطئه پرده برداشت که کارگردان و محوریت اصلی انجام آن صادق قطب‌زاده بود که به‌منظور براندازی نظام جمهوری اسلامی تربیت یافته بود. صادق قطب‌زاده که در گذشته عضو نهضت آزادی و جبهه ملی بود و در سمت مبارز خارج از کشور مشهور بود و در سال‌های ۵۷ و ۶۰ در نظام جمهوری مسئولیت‌های متعددی داشت، از قبیل رئیس سازمان صداو‌سیما، عضو شورای انقلاب، وزیر خارجه دولت موقت و... وی پس از دستگیری در یک مصاحبه تلویزیونی اعتراف کرد که شبکه تروریستی او قصد ترور امام خمینی(ره) و اعضای شورای عالی دفاع، از جمله: رئیس‌جمهور وقت ـ امام خامنه‌ای و رهبر معظم انقلاب در حال حاضر ـ و رئیس مجلس شورای اسلامی وقت، هاشمی رفسنجانی را داشت و قرار بود این کار از طریق انفجار اقامتگاه امام و به توپ بستن جماران صورت گیرد. قطب‌زاده اعتراف کرد که با شخصی به نام «ویل آلوین» از اعضای جامعه سوسیالیست‌های فرانسه مرتبط بوده و او سلاح‌های مورد نیازش برای انجام توطئه براندازی را تهیه و تأمین می‌کند. در ضمن «ویل آلوین» رابط شبکه قطب‌زاده با سازمان جاسوسی آمریکا C.I.Aبوده است. 14.طرح ترور امام از طریق نفوذی‌ها اعترافات صادق‌ قطب‌زاده پس از دستگیری به جرم توطئه‌ براندازی جمهوری اسلامی از تلویزیون پخش شد. وی گفت: «حدود سه ماه قبل یک سازمان افسری با من تماس گرفتند و بحث و گفت‌وگویی پیرامون تحلیل‌ها از مسائلی که فعلاً در کشور ما می‌گذرد، شد. در این تحلیل من یک مقدار نقطه‌نظرهایی داشتم و بعد از قبول نقطه‌نظرهای من و چارچوبی که باید در آن باشیم، بحث و گفت‌وگو راجع‌به قصد براندازی حکومت و نه نظام جمهوری اسلامی شد که در اطراف بیت امام چه می‌توان کرد و بر اساس این، بحث اول آنها صحبت از محاصره بود و آنها درباره محاصره نقشه‌ای می‌خواستند. من این نقشه را از سوی یکی از دوستان که تهیه شده بود به آنها دادم. یک نقشه عادی بود. آنها گفتند که این نقشه به‌نظر ما درست نمی‌آید و لازم است که ما از نزدیک برویم آنجا را ببینیم، آنها رفتند و من یکی از دوستانی که در آنجا منزلی بغل منزل امام داشت، معرفی کردم و اینها رفتند منزل را دیدند. در مراجعت وقتی نشستیم، صحبت کردیم، گفتند که این منزل محل بسیار مناسبی برای انفجار است...» قطب‌زاده در اعترافاتش به چگونگی انتقال مواد منفجره به منزل امام اشاره ‌کرد و گفت: «صحبت از این شد که توسط مصالح ساختمانی که به آنجا می‌رود. این آقایی که یکی از این افسرهاست، گفت من متعهد می‌شوم که از طریق مصالح ساختمانی مواد منفجره را به داخل منزل امام ببرم، ولی خود او هم پس از مدتی به این نتیجه رسیده بود که فقط راهش کوبیدن از راه دور است و از نزدیک امکاناتش بسیار ضعیف است.» 15.گروه پشتیبان کودتا انجام کودتا با محوریت قطب‌زاده با حمایت‌های خارجی همراه بود. علاوه بر آن، در داخل کشور هم یک گروه پشتیبانی‌کننده دیده شده بود که به گمان خودشان از نفوذ اجتماعی برخوردار بودند. در رأس انجام این جنایت شخصی به نام سیدکاظم شریعتمداری که از جایگاه مرجعیت تقلید برخوردار بود قرار داشت. او کسی بود که در روند انقلاب خواستار حفظ ساختار نظام شاهنشاهی بود و در جریان توطئه‌ گروهک خلق مسلمان هم در سمت مرجعیت آنها تعیین شده بود، اما در این توطئه یک جریان دیگری از قشر روحانیت واسطه شده بودند و آنها عناصری بودند که در سال‌های پیش از انقلاب به‌منزله شاگرد امام مطرح بودند و از سخنرانان و منبری‌های مشهور بودند و به‌گمان خودشان از پایگاه اجتماعی برخوردار بودند. افرادی چون سیدعبدالرضا حجازی، سیدمهدی مهدوی، جواد مناقبی که هریک از ویژگی‌های اخلاقی و جهت سیاسی انحرافات قابل‌توجهی داشتند. اینها به‌واسطه داماد شریعتمداری به نام عباسی گروه پشتیبانی‌کننده کودتا را عهده‌دار شده بودند و شریعتمداری به اینها قول مساعد داده بود که پس از انجام کودتا آن را تأیید کند و حمایت‌ مالی بشود. قطب‌زاده در ادامه اعترافات خود گفت: «مهدوی در مراجعت [از قم] به من گفت که نظر ایشان [شریعتمداری] همان است و اگر براندازی انجام شد، ایشان تأیید خواهند کرد. البته، یکی دو روز بعدش آقای مهدوی پولی هم در حدود پانصد هزار تومان به من دادند و [این] تنها پولی بود که به من رسید.» مهدی مهدوی از عناصر کودتا و از مخالفان جریان انقلاب در سال‌های ۵۶ و ۵۷ و با تفکر انجمن حجتیه‌ای برخورد می‌کرد، پس از پیروزی انقلاب اقدام به برقراری رابطه با سعودی‌ها داشته که سید کاظم شریعتمداری در سخنانش به رئیس‌ دادگاه انقلاب و ارتش اشاره دارد و می‌گوید: «ایشان [مهدوی] شروع کرد به شرح جریان مسافرتش به خارج و گفت: مقصد اول من کشور سوریه بود و چند روزی آنجا بودم و بعد به آلمان رفتم و در آنجا با بعضی مقامات آلمانی ملاقات کرده‌ام و از طرف قطب‌زاده و خودم وضع خراب ایران را برای آنها تشریح کرده‌ام.» مهدوی می‌گفت از آنجا به سعودی رفته‌ام و در آنجا هم با مقامات سعودی ملاقات کرده‌ام... سعودی‌ها هم شکایت مفصلی از ایران به ایشان کرده‌اند... شریعتمداری در ادامه سخنانش از این تصمیم و دخالت در این ماجرا اظهار پشیمانی می‌کند و می‌گوید: «از اینکه فکر صحیح در این کار نکرده‌ام و اینها را راه داده‌ام و گزارش اینها را شنیده‌ام و به مقامات به‌موقع اطلاع نداده‌ام خودم را در پیشگاه خداوند مقصر می‌دانم و بسیار پشیمانم. اینکه به سیدمهدی مهدوی پولی فرستادم هر چند به‌عنوان قرض به ایشان داده شده است و این کار را نوعی تأیید عملی از افراد توطئه‌گر تلقی کرده، پشیمانم و استغفار می‌کنم... ملتزم می‌شوم که در آینده امثال این امور تکرار نشود، بلکه با شدت با این نوع افکار و اعمال مبارزه کنم و از حضرت آیت‌الله‌العظمی آقای خمینی(دامت برکاته) با ملاحظه مراتب معروضه تقاضا می‌کنم که دستور فرمایند جلوی این تبلیغات رسانه‌های گروهی و روزنامه‌ها و سخنرانی‌ها در موضوع راجع به ما صحبت نکنند که موجب ناامنی است و خطر جانی برای ما دارد.»