صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

صفحات داخلی

سیاسی >>  انقلاب اسلامی >> اخبار ویژه
تاریخ انتشار : ۱۳ آبان ۱۳۹۴ - ۱۰:۰۶  ، 
شناسه خبر : ۲۸۳۴۶۶
آمريکا در طول حيات ابرقدرتي خود به طرق مختلف کشورهاي مخالف با نظم جهاني موردنظرش را به تسليم و دست کشيدن از مواضع انقلابي واداشته است. در اين ميان، تنها کشوري در جهان که همچنان بر مواضع انقلابي خود پايداري کرده و استکبارستيزي را به طور عملي در رفتار خود به نمايش گذاشته است، جمهوري اسلامي ايران است.
پایگاه بصیرت / مصطفي قرباني

گروه سياسي/ پرسش از تکليف آرمان، سياست و راهبرد استکبارستيزي جمهوري اسلامي ايران در دوره پسابرجام، همانگونه که در ديدار دانشجويان و نمايندگان تشکل‌هاي دانشجويي با مقام معظم رهبري نيز مطرح شد، يکي از مهمترين دغدغه ها و مسائلي است که نياز به پاسخ دادن و واکاوي دارد. نکته مهم در اين خصوص، ترسيم شرايط و فضايي است که تداوم اين سياست را به يک ضرورت اساسي تبديل مي کند. مهمترين مواردي که بيانگر اهميت و ضرورت اين موضوع است، عبارت اند:

1- تلاش آمريکا براي نشان دادن جمهوري اسلامي ايران به عنوان نظامي تغيير رفتار داده: دقت در تاريخ سياست و روابط بين الملل در دوره جنگ سرد و بعد از آن، حياتي بودن اين موضوع را براي آمريکايي ها نشان مي دهد؛ بدين معنا که در دوران مذکور، کشورهاي انقلابي که در مقابل نظم جهاني آمريکايي قرار گرفته بودند يا دچار فروپاشي شدند و يا اينکه از مواضع انقلابي و ضدامپرياليستي خود کوتاه آمده و دچار استحاله در نظام جهاني شدند. از اين دست کشورها بايد به اتحاد جماهير شوروي سابق اشاره کرد که اساساً توان رقابت در مقابل آمريکا را از دست داد و دچار فروپاشي شد، نمونه ديگر چين کمونيست است، ‌که با وجود داشتن مواضع انقلابي و ضدامپرياليستي در دوره مائو، با روي کار آمدن دنگ شيائوپينگ در اين کشور، اساساً از مواضع انقلابي خود دست کشيد و به نوعي نظم آمريکايي حاکم بر سياست و روابط بين الملل را پذيرفت و در اين نظم استحاله شد. جمهوري کوبا در آمريکاي لاتين نمونه ديگري است، که سال‌ها پس از فروپاشي شوروي و استحاله چين، همچنان به مواضع ضدآمريکايي خود پايبند بود که اين کشور نيز با کنار رفتن فيدل کاسترو، رئيس جمهور سابق اين کشور و روي کار آمدن رائول کاسترو در اين کشور، پذيرفته است که در ازاي رفع تحريم هاي تجاري آمريکا عليه اين کشور، از مواضع انقلابي خود عليه آمريکا دست بردارد.

آنچه گفته شد نشان مي دهد که آمريکا در طول حيات ابرقدرتي خود به طرق مختلف کشورهاي مخالف با نظم جهاني موردنظرش را به تسليم و دست کشيدن از مواضع انقلابي واداشته است. در اين ميان، تنها کشوري در جهان که همچنان بر مواضع انقلابي خود پايداري کرده و استکبارستيزي را به طور عملي در رفتار خود به نمايش گذاشته است، جمهوري اسلامي ايران است. از اين رو، طبيعي است که آمريکا به طرق مختلف مي کوشد اين کشور را از مواضع انقلابي و ضداستکباري اش تهي سازد. در همين راستا، آمريکايي ها به برجام و پسابرجام به عنوان بزنگاهي براي تغيير رفتار داده نشان دادن ايران هستند. از اين رو، تداوم سياست استکبارستيزي از سوي جمهوري اسلامي ايران به معناي عدم تغيير رفتار اين نظام است. در واقع، براندازي، تغيير رفتار و ايجاد مانع براي پيشرفت جمهوري اسلامي ايران و در انزوا قراردادن آن (محدودسازي) به ترتيب، اهداف بلندمدت، ميان مدت و کوتاه مدت آمريکا در قبال جمهوري اسلامي ايران است و در شرايطي که طرف مقابل از تحقق هدف براندازي جمهوري اسلامي نااميد شده است، مي کوشد تا حداقل به تغيير رفتار جمهوري اسلامي دل ببندد و درصدد تحقق آن باشد. منظور آنها از تغيير رفتار نيز اين است که جمهوري اسلامي ايران به نوعي از داعيه ها و شعارهاي هويت بخش خود کوتاه بيايد، کشوري محدود به مرزهاي جغرافيايي خود باشد نه کشوري با عمق راهبردي در منطقه و ...

توضيح آنکه،‌ شرايط پسابرجام بهانه و بزنگاهي است تا آمريکايي ها به اين هدف خود جامه عمل بپوشانند، بدين معنا که در تصور آنها، حال که ايران برجام را پذيرفته است، مدل برجام و مذاکرات هسته اي بايد به ساير حوزه ها از جمله،‌ سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران در منطقه، تغيير شعارها و آرمان هاي انقلابي اين نظام و... نيز تعميم و تسري داده شود. به بيان ديگر، از ديدگاه آمريکايي ها پسابرجام بهانه اي است که به نوعي ايران انقلابي تغيير رفتار دهد و در واقع، به تغيير شعارها و داعيه هاي هويتي خود مانند استکبارستيزي، مبارزه با آمريکا، ضديت با صهيونيسم، حمايت از مظلومين و... بپردازد و به نوعي در اين زمينه ها کوتاه بيايد. بنابراين تداوم استکبارستيزي در شرايط کنوني به معناي زيرسؤال بردن تمامي مفروضات و آرزوهاي آمريکايي هاست. در اين شرايط مقام معظم رهبري با درک صحيح اين راهبرد طرف مقابل در مذاکرات، همواره تأکيد دارند که جمهوري اسلامي ايران فقط در بحث هسته اي با طرف مقابل مذاکره مي کند و اين مذاکرات و دستيابي به توافق نيز نبايد منجر به محدودسازي جمهوري اسلامي و عدم حمايت آن از محور مقاومت اسلامي در منطقه، استکبارستيزي، مبارزه با رژيم صهيونيستي و... شود. ايشان در اين زمينه فرمودند: « ... حرکت نبايد سست بشود؛ جهت حرکت اشتباه نبايد بشود؛ جهت حرکت به سمت استکبار است، مقابله‌ي با استکبار است. ما هم که اسم آمريکا را بارها مي‌آوريم؛ ملّت ما، خود ما؛ [چون‌] مسئله‌ي آمريکا به‌خاطر استکبار است، چون آمريکا يک دولت استکباري است. ....چه توافق هسته‌اي بشود، چه نشود؛ اين را بدانيد امنيت اسرائيل تأمين نخواهد شد چه توافق هسته‌اي بشود و چه نشود. ...» (بيانات مقام معظم رهبري در ديدار اعضاي مجمع عالي بسيج، 6/9/1393)

2- استکبارستيزي از جمله دال هاي برتر گفتمان انقلاب اسلامي ايران است: استکبارستيزي و مبارزه عملي با استکبار که از جمله دال هاي هويت بخش گفتمان انقلاب اسلامي ايران مي باشد، موضوعي است که رهبر معظم انقلاب همواره بر آن تأکيد داشته اند، بويژه پس از هر بار مذاکره و نشست و برخاست با مقام هاي غربي و آمريکايي. ايشان در اين خصوص در ديدار دانشجويان فرمودند: «مبارزه با استکبار و نظام سلطه، براساس مباني قرآني، هيچگاه تعطيل پذير نيست و امروز آمريکا کامل ترين مصداق استکبار است.» در واقع، معناي ضمني هرگونه کم توجهي يا بي توجهي به شعارها و آرمان هاي انقلابي مانند استکبارستيزي مي تواند زيرسؤال رفتن دال هاي هويت بخش و برتر گفتمان انقلاب اسلامي باشد. بنابراين، در اين صورت نظام اسلامي از داعيه هايي که عامل قدرت و اقتدار ملي و منطقه اي آن محسوب مي شوند،‌ تهي مي شود. در واقع، در شرايطي که آمريکا هنوز جمهوري اسلامي ايران را دشمن خود مي داند و از تغيير روش و نه تغيير راهبرد در قبال ايران سخن مي گويد،‌ آنگونه که باراک اوباما، رئيس جمهور و جان کري وزير خارجه آمريکا بارها بر اين نکته تصريح کرده اند، هر گونه تغيير راهبرد در مقابل آن و کم رنگ شدن آرمان هايي مانند استکبارستيزي مي تواند به معناي تغيير در دال هاي برتر گفتمان انقلاب اسلامي باشد.

بنابراين، تداوم سياست استکبارستيزي انقلاب اسلامي به معناي عدم تغيير رفتار نظام اسلامي، اتقان و استحکام هويت گفتماني اين انقلاب و حفظ عناصر قدرت آفرين آن است. در واقع، برخلاف تصور عده اي که استکبارستيزي را سبب انزواي ايران در نظام بين الملل مي دانند، کنار گذاشتن اين آرمان نه تنها سبب عزت ايران اسلامي نمي شود که قدرت و نفوذ منطقه اين نظام را نيز محدود مي کند. زيرا استکبارستيزي پشتوانه اساسي نفوذ منطقه اي و بين المللي جمهوري اسلامي ايران و به مثابه عاملي براي تضمين آن محسوب مي شود.

نام:
ایمیل:
نظر: