روزنامه کیهان **
صورت و سیرت انقلاب / سید محمدسعید مدنی
1- همه مردم مکه از فقیر و غنی، «یتیم عبدالله» را میشناختند. او بعد از آنکه در 8 سالگی پدربزرگش را هم از دست داد، به خانه عمویش جناب ابوطالب رفت که کفالت او را پذیرفته بود. بعد از یکی، دو سفر تجارتی، وقتی سنش از ده گذشت، به شبانی گوسفندان مردم مکه مشغول و از این پس به «چوپان قراریط» معروف شد. و بعد از آنکه به سنین جوانی رسید، با ثروتمندترین زن مکه، یعنی خانم خدیجه بنت خویلد، ازدواج کرد، و از این پس برخلاف سالهای نوجوانی و جوانی، زندگی را تا رسیدن به سن پختگی در آرامش و رفاه به سر برد، در این زمان به خاطر رفتار و کردار آرام و شخصیت محترم و بیآزار او، در میان مردم مکه به «محمد امین» معروف شد، مردی که بتپرست نبود، همه میدانستند او یکتاپرست است، خدای بزرگ و واحد را میپرستد، بعضی از نزدیکان بسیار نزدیک او میدانستند که از وضعیت اعتقادی و طبقهبندی خشن اجتماعی و شرایط اقتصادی که بر محور نابرابری فاحش اقتصادی میچرخید و بر مکه حاکم بود، سخت رنجور و ناراضی است اما هرگز برای اشراف مکه و خدایان آنها دردسری ایجاد نکرده بود و هرگز (مثل افرادی چون عثمان بن حویرث و یا زید بن عمرو یا عدی بن حاتم و...) علنی به بتان حمله و به بتپرستان اعتراض نکرده بود... به همین دلیل همه مردم مکه، از فقیر و غنی، «محمد امین» را دوست داشتند و به او احترام میگذاشتند.
2- آن شب نیز محمد امین چون همه روزها و سالهای اخیر که معمولاً تنها به صحرا میرفت و میاندیشید و یا در غار حرا معتکف و به راز و نیاز با خدای یکتا و تفکر درباره هستی و آفرینش میپرداخت، در غار حرا به عبادت و اندیشه مشغول بود که ناگهان فرشته وحی بر وی ظاهر شد و به وی که سخت مضطرب و هراسان شده بود، فرمان داد: «اقراء... اقراء... اقراء باسم ربک الذی خلق...»! و محمد که خواندن نمیدانست، خواندن آغاز کرد و... و رسالت محمد(ص) به عنوان پیامبر خاتم و وارث و کاملکننده شریعت ابراهیم و موسی و عیسی (علیهمالسلام) آغاز شد. و رسول خدا(ص) برای انجام مأموریت بزرگ و سنگین و مسئولیت خطیری که خدای بزرگ بر عهدهاش نهاده بود، با دستان خالی از غار حرا سرازیر شد... و چون رهبری بادرایت و مدیری متفکر و بابرنامه، رسالت خود را برای ابلاغ آخرین دین خدا و تغییر نگرش و جهانبینی و فرهنگ حاکم آغاز کرد.
3- سه سال اول، دعوت در خفا صورت میگرفت. پیامبر(ص) در این مرحله به سراغ کسانی میرفت و افرادی را به دین خود دعوت میکرد که آنها را «خویشاوند فکری» خود میدانست. کسانی که او را میفهمیدند، پیام وی را درک میکردند و... کسانی که حضرت(ص)، از قبل و در همان سالهای سکوت و تفکر و تنهایی... آنها را شناسایی کرده و آنان را برای پذیرش آیین الهی سخت مستعد و آماده یافته بود.
درست است که در این سه سال دعوت در خفا و پنهانی صورت میگرفت، اما این به آن معنی نبود که بزرگان مکه از آنچه محمد(ص) بدان مشغول شده، و دعوتی که انجام میدهد و دینی را که تبلیغ میکند، اطلاع نداشته باشند. در شهر کوچک مکه، خبرها زود میپیچید اما آنان میدیدند که محمد(ص) و دین او، کاری به «منافع» آنان ندارد. دعوت او بیشتر «اثباتی» است تا «سلبی» پس آنها هم کاری به او نداشتند، چه بهتر از این، در شهر مکه که شهر پرستشهای مختلف بود و کعبه نه شهر خدا، که شهر خدایان و به «پانتئون»ی برای نگهداری بتان و شمایل قدیسین مذاهب مختلف تبدیل شده بود، ظهور دین تازه، به نفس خود مشکلی نداشت. برای آنان مهم آن بود که «محتوی» و جهتگیری و در یک کلام «سیرت» آن دین با منافع سرشار و جایگاه اشرافی آنها، تضاد نداشته باشد. به ویژه وقتی آورنده و پیامآور آن دین همان شخص محترم، ساکت و بیمزاحمت شهر، یعنی «محمد امین» باشد!
4- «فاصدع بما تؤمر...» فرشته وحی این بار از جانب خدا، محمد(ص) را چنین خطاب قرار داد: «حال با صدای بلند [علنی] مأموریت خودت را ابلاغ کن...» و ادامه میدهد: «و اعرض عن المشرکین، انا کفیناک المستهزئین» (حجر/ 94 و 95) این آیات جهتگیری و «سیرت» دین جدید را معلوم میدارد. «از مشرکان دوری کن و نگران مسخرهچیها نباش که خدا تو را در برابر آنها کفایت میکند.» از اینجا به بعد وقتی بر همگان معلوم میشود که دین جدید، دین زندگی است، وقتی اشراف مکه میبینند که مخاطب این دین «همه»، برده و اشرافی، ضعیف و قوی، مرد و زن، و در یک کلمه «ناس» است، و... وقتی بر آنها معلوم میشود که اسلام فقط یک دین فردی و عبادی نیست، بلکه دینی است که فرهنگ هم هست یعنی با نهادهای جامعه و نیازهای مردم کار دارد و برای همه جنبههای زندگانی اجتماعی از حکومت گرفته تا اقتصاد، و از حکومت گرفته تا قضاء و... برنامه و راه و رسم خودش را دارد، وقتی جهتگیری عدالتمحور، ظلمستیز، ضد اشرافی و ضد طاغوتی آن، صراحتاً معلوم میشود و... ماهیت و «سیرت» آن آشکار میشود، آن گاه نقابها از چهرهها کنار میرود. چهرههای مهربان و متبسم و حتی گاه حامی محمد بن عبدالله و اسم و رسم ایشان، به سرخی و خشونت میگراید و زبانهای چرب و نرم و احترامآمیز به تهدید و ناسزاگویی و عربدهکشی باز میشود، آنگاه از نظر آنان «محمد امین» به کذاب و ساحر و شاعر و... تبدیل میشود!... و آنگاه تاکتیک شکنجه و تحریم و تبعید به کار گرفته میشود و... آنگاه داستان هجرت و جهاد و شهادت آغاز میشود... و در مسیر زمان و طول تاریخ به جریان میافتد.
5- وقتی «سیرت» حکومت علی(ع) آشکار و معلوم میشود، وی واقعاً قرار است آنچه را بر منبر و روز «بیعت عام» به عنوان «برنامه حکومتی» اعلام کرد، عملی سازد و اجرایی کند، و حکومت خود را چون حکومت رسول خدا در 25 سال پیش بر مبنای قانون، و آن هم قانونی که جوهره آن عدالت است، برپا و اداره کند و... آنگاه صفآرایی ناکثین و قاسطین و مارقین در مقابل حکومت او آغاز شد. چنان که اجازه ندادند آن امیر مظلوم در آرامش و فضای بدون جنگ حکومت کند. آنها به کسی اجازه ندادند که خود او به خاطر رعایت مصلحت اسلام، از حق مسلم خود گذشت و 25 سال خار در چشم و استخوان در گلو، سکوت و تحمل کرده بود! باندها و جریانات مخالف، علی(ع) را دوست داشتند، بسیاری از آنها فداکاریها و جانبازیهای او را در راه اسلام به یاد داشتند، حتی برخی از آنها امیری او را قبول داشتند، اما آنها علی(ع) را بدون «عدالت»، بدون عمل به قانون میخواستند!
6- آنگاه عاشورای حسینی پیش میآید و... اینجا نیز کسی؛ حتی یزید با نام و صورت و شخص حسین بن علی(ع) مشکلی نداشت، از نظر آنان حسین(ع) هرکس میخواهد باشد، فقط با یزید کاری نداشته باشد، حسین(ع)، هر مرامی که میخواهد داشته باشد، هر چه را دوست دارد تبلیغ و ترویج کند و خود به عبادت و راز و نیاز مشغول باشد، اما به ظلم و ستمی که یزیدیان بر مردم روا میدارند، نباید حساسیت داشته باشد و احساس مسئولیت کند. جبهه استکبار که در آن زمان در حکومت یزید متجلی بود، خواهان حسین(ع) بدون قیام، حسین(ع) بدون امر به معروف و نهی از منکر بودند. آنها حسین(ع) بدون شمشیر میخواستند، حسین(ع) باشد، اما کربلا نباشد، آنان صورت حسین(ع) را میخواستند، اما سیرتش را نه!، آنان اسم «حسین(ع)» را میخواستند، اما «رسمش» را نه...! چنانکه پیش از این آنان با محمد(ص) بدون رسالت، با یتیم عبدالله، چوپان قراریط و امین مکه، مشکلی نداشتند، و دشمنیشان هم با علی(ع) با نام و سوابق او نبود، با ذوالفقار و عدالت و سیرت حکومت علی(ع)، دشمن بودند و...
7- و این داستان امروز هم ادامه دارد تا بیش از هر چیز راستی و درستی این شعار که «همه روزها عاشورا و همه زمینها کربلاست» به اثبات برسد. امروز هم «تمام اسلام با همه کفر» درگیر است. امروز هم دشمنان «حفظ صورت و تغییر سیرت نظام حق» را که اینک در «ایران سرفراز و انقلابی» متجلی شده است، هدف اصلی قرار دادهاند. امروز که دشمن علاوه بر جنگ «سخت»، به جنگ «نرم» که به مراتب خطرناکتر و نفسگیرتر و ویرانگرتر از جنگ سخت است، روی آورده است: «جنگ نرم» بر خلاف «جنگ سخت» آشکار و قابل فهم و ملموس نیست و حتی در برخی موارد، طرف مقابل ضربه خود را میزند، اما جامعه هدف، دچار خوابآلودگی و عدم احساس حمله است.
با این همه و با همه توطئهها و نقشهها و دشمنیها، به لطف حق و هشیاری رهبری و مقاومت مردم فهیم و صاحب تشخیص ایران- که علیرغم بعضی ناملایمات اما پای اعتقادات خود و آرمانهای انقلاب خود ایستادهاند- دشمنان راه به جایی نبردهاند و «شعارها بحمدالله زنده است، حرکت انقلابی حرکت زندهای است و این از استثناهای تاریخ است»، چراکه «هیچ انقلابی را در دنیا ما سراغ نداریم که در طول 35 سال، 40 سال، با این همه مخالفت، با این همه دشمنی، آن خط مستقیم و صراط مستقیم خودش را توانسته باشد ادامه دهد، وجود ندارد... انقلابهای واقعی که اتفاق افتاده، نتوانستهاند راه خودشان را ادامه بدهند. هدفها تغییر پیدا کرده، همین هم هست که دشمنان ما را عصبانی میکند، همین است که امروز- اگر با خبرهای خارجی آشنا باشید- مکرر میشنوید گفته میشود تا وقتی ایران دنبال انقلاب است، کار ما با ایران مشکل است، راست میگویند...»
با این وجود ما میدانیم و میبینیم که جبهه استکبار دستبردار نیست و اگر او نیز بعد از 36 سال تلاش بیامان از شکست و سقوط «جمهوری اسلامی ایران» ناامید شده، حالا به شدت در پی آن است که آن را استحاله و مسخ کند، به این معنی که اسم و فرم و ظاهر و در یک کلام «صورت» آن باقی باشد، اما راه و مرام و آرمانها و در یک کلام «سیرت» آن از بین برود. اگر نمیتوانند آن را «تسلیم» کنند، تلاش کنند به نفع خود «تغییر» دهند. آنها ایران انقلابی نمیخواهند، آنها «ایران»ی را میخواهند ولو «با رهبری یک معمم» اما دستبسته و تسلیم تمامعیار آنها باشد، و برای این کار تاکتیک «نفوذ» و «رخنه» را در مراکز حساس و ارکان و حتی کوچه پسکوچههای نظام بیش از گذشته در دستور کار قرار دادهاند، برنامهریزی و کار و تلاش مستقیم و خستگیناپذیر را ادامه میدهند و آنی غافل نیستند. در این پیکاری که در پیش گرفتهاند (جنگ نرم) بیش از هر جا فرهنگ و هویت و شخصیت ملی و انقلابی ما را هدف قرار دادهاند و کارسازترین سلاح آنها در این شیوه از جنگ، تبلیغات بیوقفه و «رسانهها» هستند، به قول رهبر معظم انقلاب «حرکت عظیم رسانهای که با کمک رسانههای نوپدید» و «پیشرفتهای روزافزون محیط مجازی در خدمت تحقق اهداف جنگ نرم است» حرکتی که با «لشکر عظیم نخبگان فکری، سیاسی، ادبی، اجتماعی و فعالان برجسته ارتباطات و رشتههای مختلف هنری و...» پشتیبانی میشود.
آری دشمن ما را و این نبرد را سخت جدی گرفته است. اروپا و آمریکا و رژیمهای وابسته و خودفروخته و رژیم صهیونیستی هم در یک صف قرار دارند، دموکرات و جمهوریخواه هم در نوع «تاکتیک»، (مذاکره و دیپلماسی یا جنگ و هجوم نظامی) اختلاف نظر دارند، اما در زدن ایران انقلابی، هدف مشترک دارند. «نبردی عجیب و عظیم» برپاست و جا دارد در این معرکه همه ما به وظیفه انقلابی و ملی خود عمل کنیم، مسئولان ما در هر جا که هستند و در هر سنگری که قرار دارند، رسانههای ما در هر زمینه و حوزهای که فعالیت میکنند، با همان جدیتی که دشمن در اعمال و سخن خود و از بین بردن «سیرت» انقلاب تلاش میکند، بلکه بیشتر از آن مراقب و هشیار باشند و در حفظ «صورت و سیرت انقلاب» هر دو، آنی غفلت نکنند....
***************************************
روزنامه قدس **
مردم به کفش و جوراب مسؤولان کاری ندارند!/خسرو معتضد
آقای نوبخت، سخنگوی دولت گاهی سخنان بامزه و نغزی میگویند که هم خواندنی است، هم شنیدنی و هم نقل کردنی. ایشان هر زمان جلوی خبرنگاران ظاهر میشوند و مطالبی اظهار میدارند که نتایج شگفتآوری دارد. برای نمونه، خبر گران نشدن کالایی، خدماتی و تعرفهای را اعلام میکنند، درست نتیجه برعکس و آن مورد گران میشود. هر زمان به مردم اطمینان خاطر میدهند واقعهای رخ میدهد که سبب پریشانی و اضطراب ملی میشود.
به باور من، ایشان از بیشتر تصمیم گیریهای دولت بیخبرند و زیاد هم اهل سخنوری نیستند.
به نظرم اگر قرار باشد مسابقه سخنوری بین خانم افخم و آقای نوبخت اجرا شود خانم افخم جلو میافتند، زیرا در مصاحبههایشان مطالب سنجیده و شیوایی بیان میکنند و رموز دیپلماتیک را به کار میبرند.
بتازگی آقای نوبخت گفتهاند بهتر است ثروت و دارایی مسؤولان دولتی اعلام نشود و مردم ندانند آقای نوبخت چند کفش و چند خانه دارند. آقاجان! کفش چه ارتباطی به کاخ و خودروهای میلیاردی و صدها هزار هکتار زمین و ملک و مستغلات دارد.
زیبایی و ظرافت کلام را میبینید؟ کفش یا جوراب ایشان چه ربطی به تعداد خانهها و کوشکها و ویلاها دارد؟
چرا باید مردم ندانند فلان مسؤول که در ابتدای تصدی فلان پست دولتی با موتورسيكلت یا دوچرخه موتوری به سر کار میآمد و دولتسرایش در جنوب شهر بود، چه شد که ناگهان در پایان خدمتگزاری، دولتسرایش به فرمانیه یا خیابان فرشته منتقل شد؟
صاحب یکی دو برج شد، پشت فرمان پورشه و بنز و فراری و مازراتی نشست و حساب بانکیاش در تهران و دوبی و لندن و ژنو سر به میلیونها دلار کشید؟
بسیاری از میلیاردرهای جهان که با کار و کوشش خستگی ناپذیر وبارها زمین خوردن و بلند شدن از فقر و فاقه به مراحل بالا رسیدهاند، در کتابهایی که به چاپ دهم میرسد، رموز موفقیت خود را مینویسند.
چه ایرادی دارد مردم و بویژه جوانان آگاهی یابند چگونه یک فرد عادی پس از چند سال تصدی مشاغلی به صورت یک مولتی میلیاردر درمیآید؟
چرا مردم نباید بدانند. مردم که به نان خوردن حلال ایرادی نمیگیرند. آقای نوبخت، انگار با بچههای صغیر طرف هستند. از راه کار شرافتمندانه و تلاش و خدمت ثروتمند شدن که گناه و خطا نیست که معاندان از آن سوءاستفاده کنند؟
آخر داشتن کفش و جوراب و حتی آپارتمان و خانه و اتومبیل که هیچ فرد عاقلی ایراد نمیگیرد. کسی از راه درست و حلال میلیاردر هم بشود که مردم اعتراضی ندارند.
عیب آنجاست که بسیاری از عاملان فساد مالی در ایران به یک یا دو یا حتی 10 خانه هم اکتفا نمیکنند و چشم حریص آنان را فقط خاک کور میکند.
با این دست اندازی به بیتالمال چرا باید چنین قانونی دست نخورده بماند؟ مردم میخواهند امثال بابک زنجانیها و مه آفریدها و فاضل خدادادها جرأت نکنند میلیاردها هزار اموال بیتالمال را بدزدند و تازه طلبکار هم باشند و آقای بابک زنجانی در اینستاگرام خود از مردم و کشور طلبکار هم باشد و خود را سردار ملی که میلیون میلیون پول وارد کشور میکرده، بشناساند.
عیب بزرگ آقای دکتر روحانی عزیز این است که تعصب زیادی روی برخی همکاران خود که در کابینه تدبیر و امید، لنگ میزنند و حرکت دیگران را هم از شتاب به یورتمه و به لنگ شدن میرسانند، دارد و حمایت غیرضروری از آنان میکند. در یونان قدیم، تمامی حکام و والیان و مسؤولان در پایان یک سال خدمت به شورایی احضار میشوند و کارنامه خدمت یک ساله به اضافه مقدار ثروت و املاکشان از آنها مطالبه میشد.
این رسم خوبی بود پس از کودتای خونین 14 ژوییه عراق که قانونی به نام «از کجا آوردهای؟» در شورای انقلاب (قیاده الثوره) آن کشور تصویب شد، در ایران نیز دولت اقبال لایحهای به نام «از کجا آوردهای؟» به مجلس برد که تصویب و مقرر شد هر سال وزیران و سناتورها و وکلا و مدیران عامل و مدیران کل و کارمندان دولت ثروت خود را گزارش بدهند.
این قانون کمکم جنبه شلم شوربا و مسخره پیدا کرد و کسی آن را جدی نمیگرفت و به همین علت فساد مالی گسترش یافت و اختاپوسهای هفت سر پدید آمدند. آقای نوبخت که اکنون میفرماید نباید مردم شمار کفشها و جورابها و خانههای مسؤولان را بدانند خوب است بفرماید ملاک حذف یارانه فقیرترین و مستضعفترین طبقات مردم چیست؟
من هر مستضعفی را میبینم میگوید یارانه او را قطع کردهاند. یارانه فقیران را قطع کرده که معاون سازمان تأمین اجتماعی 27 میلیون تومان حقوق ماهانه بگیرد و 500 میلیون تومان به او وام مسکن با اقساط 500 هزار تومانی بدهند؟
آقای نوبخت! مردم میخواهند بدانند چه میشود که هر کس به نام و مقامی رسیده، برج نشین و صاحب چند برج و یا چند ویلا میشود و فرزندانش چرا مانند ملک زادگان زندگی میکنند.
کارگری در روزنامه نوشته بود با قرض و قوله خانهای در حوالی شهر مشهد ساخته، فرزندش بیمار شده، هزینه درمان، 50 میلیون تومان شده، هیچ سازمان و مقامی به او کمک نکرده است. جناب آقای نوبخت! مردم از چنین مسایلی گلایه دارند.
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
تحلیل سیاسی هفته
بسمالله الرحمن الرحیم
بارندگیهای اخیر که از واپسین روزهای هفته گذشته در حدود نیمی از استانهای کشور آغاز شده بود به نحو کمسابقهای در هفته جاری نیز ادامه یافت و این تداوم و شدت، باعث وقوع سیل در برخی مناطق و وارد آمدن خسارات وسیع به استانهای ایلام ولرستان گردید.
در بعضی از استانها میزان بارش در روزهای اخیر به اندازه کل نزولاتی بود که طی دو سال در این مناطق میبارد، به همین علت به دلیل عدم وجود تاسیسات زیربنایی لازم برای جمعآوری و مهار این آبها، بارندگی که از قاعده لطف، بایستی رحمت به همراه بیاورد، نغمتآفرین شد و خسارات زیادی را به مردم وارد آورد. ابعاد خسارات سیلاب در استانهای ایلام و لرستان بسیار زیاد بود و همین امر باعث شد رئیس سازمان برنامه و بودجه و دیگر مسئولان سازمانها و ادارات را به منطقه بکشاند.
به هرحال بارندگیهای پرحجم اخیر در استانهای مختلف کشور علیرغم خساراتی که داشت، این امید را در مردم ایران ایجاد کرد که بتواند التیامی بر سالها خشکسالی حاکم بر جغرافیای منطقه باشد. البته در این میان آنچه که برای مدیریت کشور باید درسآموز باشد، لزوم برنامهریزی برای فعال کردن ستادهای مدیریت بحران در استانها جهت مقابله با حوادث غیرمترقبه وسوانحی است که هر لحظه در کمین این کشور حادثهخیز بوده و هر بار که حادثهای روی میدهد، همه غافلگیر میشوند ولی بعد از آن، همه مسائل به دست فراموشی سپرده میشود. از این رو جا دارد دولتی که عنوان دولت تدبیر وامید را بر خود دارد، با این موضوع به طور اساسی برخورد کرده و شالوده ایجاد مدیریت مقابله با بحران را به گونهای علمی در کشور پایهگذاری کند.
در این هفته مجموعه سفرا و کارداران جمهوری اسلامی که در تهران برای برگزاری نشست سالانه گردهم آمده بودند، به اتفاق وزیر امور خارجه با رهبر معظم انقلاب دیدار کردند. در این ملاقات حضرت آیتالله خامنهای با تبیین اصول و راهبردهای ثابت و پایدار سیاست خارجی والزامات ناشی از آن، راهحلهای منطقی و مستحکم ایران درباره مسائل مهم منطقهای از جمله فلسطین، سوریه، یمن و بحرین را تشریح و تاکید کردند: «اهداف آمریکا در منطقه 180 درجه با اهداف جمهوری اسلامی ایران متفاوت است.» ایشان همچنین تعبیر رزمندگان و جنگآوران خطوط مقدم در عرصه بینالملل را شایسته شغل وشان مسئولان و کارکنان وزارت خارجه خوانده وافزودند: «وزارت خارجه با توجه به اهداف و وظایف خود، به خوبی فعال است و بخصوص در تجربه اخیر مذاکرات هستهای، آقای دکترظریف و همکارانشان آزمون خوبی از سر گذراندند.» رهبر انقلاب با تحسین تلاش وجدیت تیم مذاکرهکننده گفتند: «احساس قدرت ونشستن در مقابل 6 قدرت جهانی، دفاع از اهداف و تثبیت حضور و وجود خود به طرفهای مقابل، از جمله نقاط قوت مذاکرهکنندگان کشورمان در مذاکرات هستهای بود.» ایشان، تدین را مهمترین نقطه قوت آقای ظریف خوانده وافزودند: «بنده مکرر برای شما عزیزان دعا میکنم.»
این هفته با یک مناسبت مهم در تاریخ انقلاب مصادف بود که از اهمیت ویژهای برخوردار بوده و تاثیرات شگرفی را باقی گذاشته است. سیزدهم آبان به واقع از مهمترین روزهای تاریخ معاصر ایران محسوب میشود، هنگامهای مهم که در نهان خود شاهد وقوع سه رویداد حساس همچون تبعید امام خمینی(ره) به ترکیه در سال 43، راهپیمایی و شهادت دانشآموزان علیه رژیم طاغوت در سال 57 و تسخیر سفارت آمریکا در سال 58 بوده است.
مبارزات ملت ایران در طول نیم قرن گذشته حکایت از خشم خروشانی برای مقابله با طاغوتیان ودستیابی به استقلال و آزادی دارد. تسخیر لانه جاسوسی آمریکایی در سال 58 و یکسال پس از سرنگونی رژیم طاغوت به دلیل ادامه حمایتهای کاخ سفید از عوامل این رژیم وتلاش برای سرنگونی نظام جمهوری اسلامی، سرآغاز تحولات بسیاری در مسیر حرکت نظام بود و شعار مرگ بر سیاستهای استکباری آمریکا را در ایران و جهان نهادینه کرد، به همین مناسبت رهبر معظم انقلاب روز سهشنه و در آستانه سیزده آبان و تظاهرات سراسری روز ملی مبارزه با استکبار در دیدار پرشور هزاران نفر از دانشجویان ودانشآموزان، بر مقابله منطقی و برخاسته از عقل وتجربه با استکبار جهانی تاکید کرده و شعار مرگ بر آمریکا را به معنای مقابله با سیاستهای ظالمانه وکینهتوزانه مسئولان آمریکایی و نه مردم آمریکا خواندند.
ایشان تاکید کردند: «واقعیت این است که اهداف آمریکا در قبال جمهوری اسلامی ایران، هیچ تغییری نکرده و رهبران آمریکا اگر بتوانند جمهوری اسلامی را نابود کنند لحظهای درنگ وتامل نخواهند کرد اما نمیتوانند، و به یاری حق، در سایه همت جوانان، گسترش وتعمیق بصیرت ملت و پیشرفت ایران، در آینده هم، در تحقق این هدف ناکام میمانند.»
در بررسی مسائل خارجی هفته، به تحولات سوریه، یمن و ترکیه میپردازیم.
در روند بحران 5/4 ساله سوریه، برگزاری نشست وین در جمعه گذشته نقطه عطفی محسوب میشود که روزنههای امیدی در افق تیره این بحران ایجاد کرده است. در این نشست برای نخستین بار بود که تقریباً همه طرفهایی که به نوعی در بحران سوریه دخیل هستند بر سر یک میزگرد آمدند تا بلکه برای این بحران که اکنون به یک فاجعه بشری تبدیل شده است چارهای پیدا کنند. دعوت از ایران برای شرکت در این نشست تاکیدی بر این واقعیت بود که بدون حضور ایران چنین نشستهایی درباره سوریه بینتیجه است.
چهار و نیم سال است که آتش فتنه بحران در سوریه توسط دولتهایی که به دنبال منافع سیاسی و نامشروع خود هستند افروخته شده است و این دولتها از هیچ اقدامی برای رسیدن به اهدافشان فروگذار نبودهاند ولی نه تنها به مقاصدشان نرسیدهاند بلکه گسترش ابعاد این بحران و غیرقابل مهار شدن آن، این دولتها را تحت فشار گذاشته است تا در رفتار خود در سوریه تجدیدنظر کنند.
مثلث غرب، ارتجاع عرب و ترکیه از 5/4 سال قبل جرقه آتش بحران را با بهرهبرداری از خیزشهای همگانی درجهان عرب، آغاز کردند و تمامی تلاش خود را به کار گرفتند تا دولت سوریه را که باب میل و همسوی منافع آنها نبود سرنگون ساخته و دولت مورد نظر خود را در سوریه بر سر کار آورند که موفق نشدند. اکنون بحران سوریه به یک شکست بزرگ و یک رسوایی برای بانیان آن تبدیل شده است. در این میان جمهوری اسلامی ایران برای اینکه ثابت کند طالب حل بحران و قطع خونریزی در سوریه است در مذاکرات اخیر شرکت کرده است.
آنچه که قابل تامل است این که در نشست اخیر، اصراری بر برکناری بشار اسد رئیس جمهوری سوریه نشد و این، نشانه یک تحول مثبت است. ایران به همراه روسیه تاکید میکند که تعیین سرنوشت حکومت آتی سوریه بر عهده مردم سوریه است و ملت سوریه هر تصمیمی را که میگیرد باید مورد قبول و احترام سایر کشورها قرار بگیرد.
این هفته، در تحولات یمن نیز شاهد اتفاقات تازه بودیم. همزمان با اعلام خبر مشارکت رژیم صهیونیستی در جنگ علیه مردم یمن، وزیر خارجه عربستان از نزدیک شدن پایان عملیات نظامی ریاض و متحدانش در یمن خبر داد. «عادل الجبیر» وزیر خارجه عربستان با اعلام این خبر مدعی شد که ریاض تقریباً به اهدافش در یمن رسیده است و بزودی حملات به یمن را پایان میدهد.
در این خصوص دو نکته قابل تامل وجود دارد. نخست اینکه مقامات ریاض با این گونه اظهارات قصد دارند خود را اصلاح طلب جلوه داده و جنایات عظیمی را که در طول هشت ماه گذشته در حق مردم بیدفاع یمن مرتکب شدهاند، تحت الشعاع قرار دهند. دوم اینکه با طرح این ادعا، این گونه وانمود شود که عربستان در یمن به اهدافش رسیده است.
عربستان طی هشت ماه گذشته جنایات گستردهای را در یمن مرتکب شده و به شکل کاملاً روشن مرتکب جنایت جنگی گردیده و مستوجب پیگیری و مجازات در دادگاههای بینالمللی است. ریاض با انواع سلاحها بیش از پنج هزار یمنی را به قتل رسانده، هزاران نفر را زخمی کرده، زیرساختهای این کشور فقیر را نابود کرده و موجب قحطی و فلاکت یمنیها شده است و این اظهارات فریبکارانه نمیتواند جنایتکار بودن ریاض را کتمان کند.
از سوی دیگر، همه ناظران مسائل یمن بر شکست کامل ریاض در یمن اذعان دارند و مقامات ریاض با اینگونه اظهارات نمیتوانند رسوایی شکست را در یمن از خود دور کنند.
این هفته، انتخابات زودهنگام مجلس در ترکیه برگزار شد و حزب توسعه و عدالت متعلق به اردوغان به پیروزی رسید. حزب اردوغان در این انتخابات توانست حدنصاب لازم برای تشکیل دولت به تنهایی را کسب کند و از این بابت اردوغان میتواند خوشحال باشد، ولی آنچه را که نباید از نظر دور داشت، شیوهای است که اردوغان پس از شکست در انتخابات خرداد ماه گذشته در پیش گرفت تا به این نتیجهای که امروز به آن رسیده است، دست یابد. اردوغان، بنابه اذعان قریب به اتفاق ناظران سیاسی، از حربه ناامنی و ایجاد ترس در مردم ترکیه سود جست تا آنها را وادار سازد علیرغم اکراه خود، به حزب عدالت و توسعه رای دهند.
در ناامنیهایی که در طول پنج ماه گذشته ترکیه وارد آن شد، رد پای اردوغان کاملاً در آن پیدا بود. اردوغان کوشید تا با تشدید جنگ با کردها، مردم ترکیه را از آینده نامعلوم و بیثباتی احتمالی کشور وحشت زده کند و نتیجه انتخابات اخیر نیز نشان داد ظاهراً در این شیوه غیراخلاقی توفیق داشته است. اردوغان اکنون بار دیگر زمزمه تغییر قانون اساسی را سر داده است که قدرت خود را افزایش داده و در صورت امکان مادام العمر نماید. تحولات آتی نشان خواهد داد آیا اردوغان در این هدف نیز موفق خواهد شد یا نه.
***************************************
روزنامه خراسان**
سند چشم انداز به نیمه راه رسید؛ ما کجاییم/مصطفی طاهری
سالروز ابلاغ «سند چشم انداز جمهوری اسلامی ایران در افق 1404»، فرصتی مناسب برای ارزیابی مسیر طی شده و آسیب شناسی تحقق آن است. روزنامه خراسان از چند سال قبل در چند نوبت با طرح پرسشی از شخصیت های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی، از آنان پرسید که این سنددر چند صفحه نوشته شده است؟ متاسفانه درصد بسیار کمی از این افراد که با سلایق گوناگون انتخاب شده بودند، پاسخ سؤال را به درستی دادند.برخی از 40 تا 50 صفحه و برخی از چند جلد تا 10 الی 15 صفحه سخن به میان آوردند درحالی که کل سند چشم انداز در 2 صفحه نوشته شده است.
بنابر تصریح قانون اساسی یکی از وظایف رهبری در نظام جمهوری اسلامی ایران، تعیین سیاست های کلی کشور است. ترسیم این سیاست ها از سوی رهبر معظم انقلاب با هدف ایجاد همسویی قوای مختلف کشور و در موضوعات گوناگون انجام می شود. برنامه های پنج ساله توسعه کشور، سیاست های کلی اصل44، سیاست های جمعیت، سلامت، شرح مأموریت های دوره ای برای مسئولان عالی کشوری و لشکری و... همه نمونه هایی از خط مشی گذاری های کلان رهبری برای کشور است. اما در این میان شاید بتوان«سند چشم انداز جمهوری اسلامی ایران در افق ۱۴۰۴» را مهمترین سیاست های کلی کشور دانست زیرا همانطور که در این سند آمده است متن این سند باید«مبنای سیاست های کلی چهار برنامه پنج ساله کشور»و «بودجه های سالیانه کشور نیز متناسب با آن تنظیم و تعیین گردد».
چشم انداز مطلوب کشور در این سند دوصفحه ای، این گونه ترسیم شده است:«جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقه» که البته باتوجه به ظرفیت های عظیم انسانی دستیابی به افقی فراتر از آن نیز توقعی بیجا نیست. خوشبختانه با تلاش مسئولان ادوار مختلف و با توجه به آمار، پیشرفت قابل توجهی در حوزه های علمی، فناوری و همچنین اقتصادی در ده سال ابتدایی این چشم انداز حاصل شده است. اما رسیدن به این مطلوب در برخی از حوزه ها و یا تثبیت و حفظ برخی از موقعیت های به دست آمده، نیازمند همت و تلاشی مضاعف است. تحقق این چشم انداز تنها با همکاری و همدلی دستگاه های مختلف، به خصوص قوه مقننه و قوه مجریه حاصل می شود. قانونگذاری متناسب با این سند، و برطرف کردن خلاءها و موانع قانونی و ساختاری از طرف مجلس از یک سو و اجرای شایسته و دقیق آنها از طرف دولت، لازمه این همکاری و همدلی است. «کنار گذاشتن اختلافات جزئی، سیاسی و جناحی»، «غرق نشدن در سیاست های جاری و روزمره» و «پرهیز از اقدامات غیرکارشناسانه و عجولانه» از دیگر الزامات امتداد«خط پیشرفت کشور بر مدار افق 1404»خواهد بود.
رهبر معظم انقلاب در سالهای اخیر سعی نموده اند گام های رسیدن به این چشم انداز را نیز برای دستگاه های ذی ربط تعیین کنند. سیاست های کلی علم و فناوری در سال 93 و سیاست های کلی اقتصاد مقاومتی در سال 92 را همانطور که در متن این سند آمده است:«با هدف...دستیابی به اهداف سند چشم انداز بیست ساله» ابلاغ کردند.
شاید بتوان سند چشم انداز را ابزاری مناسب برای تشخیص درستی یا نادرستی جهت گیری های هر یک از قوا دانست. به تعبیری دیگر سند چشم انداز، «قطب نمای»کارگزاران باید باشد. اکنون که سال پایانی مجلس شورای اسلامی است، این قوه باید مشخص کند برای تحقق این سند تاکنون چه اقدامات و برنامه هایی را داشته و انجام داده است. همچنین این دولت و دولت های قبل نیز باید گزارش عملکرد خود برای تحقق این سند را ارائه نمایند.
در کنار وظایف دستگاه های مختلف در راستای تحقق اهداف چشمانداز، «نظارت عمومی» و «نظارت ساختاری» و «برخورد قانونی با متخلفین» نیز نباید فراموش شود. دانشجویان، نخبگان، خواص جامعه، رسانه و به خصوص رسانه ملی یکی از محورهای اساسی «نظارت» و «مطالبه» خود از مسئولان را باید تحقق این سند بدانند. در خصوص نظارت ساختاری نیز همانطور که برخی از اعضای مجمع تشخیص مصلحت اشاره کرده اند، باتوجه به ابلاغ آئین نامه نظارت از سوی رهبر معظم انقلاب به مجمع تشخیص مصلحت نظام ، این نهاد مسئولیت نظارت بر حسن اجرای سیاست های کلی کشور در سطوح مختلف را دارد و می بایست به صورت جدی و مستمر تحقق این سند را پیگیری نماید. قوه قضائیه نیز باید با طراحی سازوکارهایی مشخص با همکاری مجمع تشخیص مصلحت نظام با تخلفات مسئولان مربوطه در این زمینه برخورد کنند.
با کنار هم قرار گرفتن قسمت های مختلف این پازل گسترده، می توان امید داشت که شرط اساسی تحقق سند چشم انداز که ایجاد گفتمان عمومی است، حاصل شود، گفتمانی که هنوز به طور کامل و فراگیر در بین مسئولان و مردم محقق نشده است.« ما اگر می خواهیم یک خواسته ای تحقّق پیدا کند، قدم اوّل این است که این خواسته را به صورت یک گفتمان پذیرفته شده دربیاوریم» « گفتمان یعنی باور عمومی؛ یعنی آن چیزی که به صورت یک سخنِ مورد قبول عموم تلقی بشود، مردم به آن توجه داشته باشند».
با این شرایط به درستی مشخص نیست اگر دوباره به سراغ مسئولان، شخصیت ها و چهره های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی که در گزارش های خود از آن ها درباره تعداد صفحات سند چشم انداز سوال کردیم برویم آیا پاسخ دقیقی خواهند داد؟
***************************************
روزنامه ایران**
خطرناکتر از «نفـوذ»/ محمدرضا تابش
ایران به دلیل اهمیت تاریخی و موقعیت ژئوپولتیک و استراتژیک خود همواره با چالش «نفوذ» مواجه بوده است. این مسأله در دهههای اخیر به دلیل وقوع انقلاب اسلامی که در واقع انقلابی استکبارستیز بود و به منافع قدرتهای استکباری غرب در ایران پایان داد، از اهمیت بیشتری برخوردار شد.
با وجود این، مقابله با «نفوذ» کار پیچیده و تخصصی است و بخشی از آن به آگاهیها و آموزشهایی باز میگردد که سبب میشود مردم متوجه فرآیندهای پیچیده «نفوذ» باشند. همچنین آموزشهای تخصصی به مسئولان در ردههای مختلف مسئولیتی و حاکمیتی از اهمیت ویژهای برخوردار است. بخش دیگری از مقابله با نفوذ نیز کاری فوق تخصصی است که مسئولیت آن برعهده نهادهای امنیتی کشور قرار دارد.
بنابراین بازی کردن با کلمات و واژهها در مهار «نفوذ» حل کننده مشکلات نیست. همان طور که رئیس جمهوری نیز در سخنان دیروز خود اشاره کردند، نباید از بیاناتی که رهبری معظم انقلاب به نحو هوشمندانه مطرح کردهاند، استفاده سیاسی و جناحی شده و سخنان ایشان درباره مقابله با «نفوذ» مصادره به مطلوب شود. بلکه ضروری است هرکس در هر موقعیتی و هر نهادی به فراخور وظایف تخصصی و حاکمیتی خود، درستترین اقدام را برای تحقق رویکردهای مورد اشاره رهبری نظام به عمل آورد.
خدای نکرده نباید موضعگیری رهبر معظم انقلاب و توصیههای ایشان به مسئولان عالیرتبه کشور فتح بابی برای به وجود آمدن انشقاق در جامعه شود و به گسترش افترا، تهمت و دروغپراکنیهای ناجوانمردانه در جامعه بینجامد. زیرا هر موضوع و موضعی که باعث اختلاف و انشقاق در میان مردم و مسئولان شود، سم مهلکی است که از نفوذ بیگانگان نیز بدتر و خطرناکتر عمل میکند. زیرا سد اصلی کشور در مقابل «نفوذ»، چه از جنبه عملیات روانی و چه اقدامات فیزیکی خود مردم هستند. اگر مردم به حاکمیت اعتماد داشته باشند و کنار مسئولان صف واحدی تشکیل دهند و وحدت پدید آید، بدخواهان جمهوری اسلامی نمیتوانند نقشهها و توطئههایشان را علیه انقلاب اسلامی به مرحله اجرا دربیاورند و پروژه نفوذشان شکست خواهد خورد. اما اگر این اتحاد وحدت آحاد مردم از میان برود، آنگاه بستر «نفوذ» و عملیات ایذایی دشمنان چه در بعد فیزیکی و چه در بعد روانی فراهم میشود.
بنابراین برای مقابله با نفوذ بیگانگان و دشمنان در نظر گرفتن چهار نکته بر هر اقدام دیگری ارجحیت دارد؛ نخست آنکه باید صف واحد باشیم تا وحدت جامعه در مقابل ترفندهای قدرتهای استعماری حفظ شود. دومین راهکار آن است که برای حفظ اعتماد عمومی و یکپارچگی ملی باید از بهرهبرداری سیاسی و جناحی موضوعاتی که رهبری نظام در توصیههای خود میفرمایند، با جدیت تمام اجتناب کنیم. نکته دیگر آنکه دستگاههای حاکمیتی باید وظایف خود را در حوزههای آموزشی، ارتباطی و فنی جدیتر برگزار کنند. اما مهمترین نکته آن است که مردم چنان که تاکنون نیز عمل کردهاند، باید وحدت خودشان را حفظ کنند و برای مقابله با ترفندهای قدرتهای استکباری هشیار باشند تا در برابر نفوذ دشمنان اعم از نفوذ فیزیکی یا عملیات روانی آنها با تمام توان ایستادگی کنند.
***************************************
روزنامه جام جم **
بودجه 95 و اقتصاد مقاومتی / رحیم زارع
با توجه به عرف بودجهنویسی در کشورمان تا امروز همواره اکثر درآمدهای دولت براساس درآمدهای نفتی تعیین شده و در واقع اقتصاد ایران، اقتصادی تکمحصولی است. اما وقتی قیمت نفت از دو سال گذشته به این سو با کاهش چشمگیری روبهرو شد و به تبع آن درآمد نفتی دولت به یک سوم کاهش پیدا کرد، دولت مجبور شد تا بهای نفت در بودجههای سنواتی خود را به پایینترین قیمت ممکن کاهش دهد.
این در حالی است که براساس پیشبینیها ممکن است رقم درآمد نفتی دولت در سال آینده نیز کاهشی دیگر داشته باشد. بنابراین حفظ منابع درآمدی کشور یکی از مهمترین موارد است که باید دولت و مسئولان اقتصادی در حین نوشتن لایحه بودجه 95 آن را مدنظر داشته باشند و کارآمدترین نسخه برای این امر نیز رعایت فرمودههای مقام معظم رهبری مبنی بر اجرای سریع و موثر اقتصاد مقاومتی است؛ سیاستی که میتواند بسیاری از مشکلات اقتصادی کشور را حتی در بدترین شرایط مدیریت کند.
بر این اساس یکی از مزایای اقتصاد مقاومتی را با توجه به نکتهسنجیهایی که در خود دارد، میتوان در جبران کاهش درآمد نفت از طریق رشد تولید ملی صادراتمحور در نظر گرفت. به همین دلیل در صورت رعایت اصول اقتصاد مقاومتی، قیمت نفت در بودجه آینده تابعی از قیمت واقعی جهانی آن ـ زیر 50 دلار ـ خواهد بود نه این که قیمتی غیرواقعی را درنظر بگیریم و در واقعیت با کمبود منابع مواجه شویم.
لذا برای رسیدن به واقعیت اقتصاد مقاومتی باید سیاستگذاری و اقدام کنیم که به نظر میرسد محورهای ذیل، مهمترین بخشهای این برنامه باشد.
1ـ با ایجاد فرهنگ پرداخت مالیات، سهم مالیات را از بودجه و درآمدهای دولت افزایش دهیم.
2ـ با استفاده از راهکارهای علمی، مانع از افزایش قیمتها باشیم.
3ـ مدیریت واردات حتی در بهترین شرایط (پسا تحریم) برای جلوگیری از هدررفت منابع و سیاستگذاری برای ورود فناوری به جای کالای مصرفی اجرا شود.
4ـ حمایت از تولیدات ملی و ایجاد زمینه ارتقای کیفیت آنها.
5 ـ مدیریت منابع بلوکه شده در دوران پساتحریم برای سرمایهگذاری در زیرساختهای اقتصاد.
6 ـ زمینهسازی برای رشد و رونق تولید صادراتمحور از طریق رفع موانع کسب و کار.
***************************************
روزنامه وطن امروز **
استرس انقلابی زیستن!/علی هدایت
ملت ایران در شرایطی که همه اندیشکدهها و اتاقهای فکر غربی انتظار داشتند به واسطه افزایش فشار اقتصادی، نظام اسلامی را رها کرده و قید انقلاب را بزنند، با متانت و صبوری اسطورهای، سختترین شرایط را متحمل شدند و حاضر به رویارویی با نظام مردمی خود نشدند. بهرغم بهرهمندی نظام جمهوری اسلامی ایران از بهترین مردمی که حقیقتا نقیض دنیای مادیگرا و ارزشستیز فعلی هستند، اصرار عجیبی در میان بخشی از دولتمردان برای «افزایش فشار سیاسی روزمره» بر آنها وجود دارد. این روزها اگر از کنار دیوارهای سفارت سابق آمریکا یا «لانه جاسوسی» در تهران عبور کرده باشید، با شعارنویسیهای جدیدی با مضمون «مرگ بر آمریکا 2015» و «مرگ بر اسرائیل» مواجه میشوید که ایرانیها همچون دوره ابتدای انقلاب روی دیوار به یادگار گذاشتهاند. برخی چنین رفتاری در دوره اقتدار جمهوری اسلامی به عنوان «استکبارستیزترین» حاکمیت جهانی را غیرضروری ارزیابی میکنند اما آیا کسی تلاش کرد علت استرس و نگرانی مردم درباره «حذف شعار مرگ بر آمریکا» را درک کند؟
حقیقت این است که مردم از برخی رفتارها و شعارها و عکسالعملهای لیبرالهای غربگرا در عرصه سیاست «نگران» شدهاند و از استرس روزانه وارده به جامعه به سبب تعدی به ارزشها و آرمانهای انقلاب در عذاب هستند.
مردم مشاهده میکنند روزنامههای زنجیرهای غربگرا با سرعتی قارچگونه و با ثروت قارونهای پشتپرده، رشد میکنند و گیشه را در تصاحب خود درآوردهاند اما معدود رسانههای حامی ارزشهای انقلاب، از کیهان و «وطن امروز» گرفته تا خبرگزاریهایی همچون تسنیم و نسیم و فارس و جهاننیوز و موج، با فشار سیاسی و اقتصادی روزانه دولتیها مواجهند!
در روزی که رئیس مجمع تشخیص مصلحت از تریبونی رسمی اعلام میکند «اگر انقلاب با اندیشه امام پیش میرفت وضعیت بهتری داشتیم»، فراکسیونی که خود را «رهروان ولایت» میخواند رئیس صدا و سیما را به علت اجرای فرمان رهبر انقلاب و پایبندی به آرمان انقلابی «دانستن، حق مردم است»، بازخواست میکند! مردم با چشم و گوش باز همه این رفتارها را میبینند و میشنوند.
مردم خواندند که «هدف از مذاکره تابوشکنی رابطه با آمریکا بود» و دیدند که «دست دادن اتفاقی با اوباما» آرمان و آرزوی چند رسانه زنجیرهای و کدام سیاستمداران را به حقیقت تبدیل کرد. همه مردم نگران خط امام شدند.
سرنگونکنندگان مجسمههای شاه و همسرش، از بازگشت رفتارهای ارباب – رعیتی نگران شدند وقتی شنیدند فرزند شهیدی توسط محافظ مادرشوهر عروس آقای هاشمی کتک خورده است و متاسفانه موارد بسیاری از رفتارهای تیم حفاظت آن شخصیت را در شبکههای اجتماعی به عنوان مرکز غیررسمی انتشار اطلاعات، به اشتراک گذاشتند. خیلیها از مطالعه چنین اخباری دردشان آمد و بیش از آن سیل «تهمت و فحاشی» روانه شده از سوی تیم رسانهای وقیحتر حامی همان افراد اذیتشان کرد...آنجا که خواندند «لاجوردیها از ابتدا هم کینه هاشمیها را به دل داشتند» و بزرگ سردار اقامهگر اخلاق اسلامی در مواجهه با منافقین را «قاتل لاهوتیها» خطاب کردند. «اسدالله لاجوردی» هنوز درگیر با منافقین است و از جمل زخم میخورد و از امیرالمومنین اجر جهاد طلب میکند؛ اما آیا کسی از حال خوانندگان انقلابی که پلیدیهای لشکر رسانهای ساکنان سهراه یاسر را شنیدهاند خبر دارد؟ کسی میداند چند کهنهسرباز خمینی که از نزدیک لاجوردی را میشناختند از «قاتل خواندن وی» به بهانه تصادف عروس هاشمی رفسنجانی با فرزند شهید، دل خون شدهاند؟
اینجا استرس انقلابی زیستن حقیقتا بالاست و کسانی شبانهروز مشغول کارند تا با اجرای انواع تکنیکهای کثیف، روح و روان ملت را آلوده به شالوده وجود «حاکمیت دوگانه» در کشور کنند. حاکمیت موهومی که خود را مدعی خط امام میداند و از تحریف کربلا نیز ابایی ندارد!
از جایگاه ویژه که پایین بیایی و در جمع عزاداران حسینی دستکم 10 شب سیر و سلوک کنی صحبت کردن از «مردم» و «خواستهها» و نخواستههایشان راحت میشود. شاید اگر غربگرایان به قول خود وفادار میماندند و «سیاست خارجی غیرایدئولوژیک» بدون کف و تکبیر را اجرایی میکردند درد و رنج و فشار عصبی مردم کمتر از دهه اول محرم 94 میشد.
محرمی که در آن روحانیون ناچار شدند به تأسی از ولی فقیه، شبهات «مذاکره توهمی امام حسین و عمرسعد» را پاسخ دهند و مردم روضه اباعبدالله را از دریچه نامردمیهای ابوهریرهای تاریخ، با سینهای مملو از درد، گوش فرا دهند! کاش ماجرا در همین سطح رسمی باقی میماند! در شبکههای مجازی غوغایی برپا بود و اتاق فکر حامی مذاکره با شیطان بزرگ، چنان تأویلهای مضحکی از آیات قرآن و روایات منتسب به ائمه درباره ضرورت «مصافحه با دشمن» پخش میکرد که بیا و ببین! محرم امسال بنا بود دین بازیچه دست سیاسیونی شود که حلیت اعمال و رفتارهای ضد دینی خود را در تحریف شریعت جستوجو میکردند و اگر مقاومت روحانیون و علما به عنوان بزرگ حافظان تاریخی دین و سیره آلالله نبود، خدا میداند عاقبت برخی با این سیاست ایدئولوژیک دینگریز به کجا میکشید!
«آزادی بیان» شعار دیگران بود اما امروز شعائر سیاست جور دیگر حکم میکند. شعارشان کماکان «نقد منصفانه و پاسخ مسؤولانه» است اما امکان خبررسانی بدون استرس و فشار اقتصادی و تهدید و ارعاب روزانه را تنها برای «طیف غربگرا» فراهم ساختهاند و دیگران رسما ترجیح دادند قید همکلامی با مخاطبان انقلابی را با ترک اردوگاه حزبی که ذیل چادر مطبوعاتی حاکمیت علم کردهاند، بزنند.
پس اگر در نمایشگاه مطبوعات امسال «تکصدایی» رایج شد بدانید که این اعتراضی رسمی به تکانههای سیاسی و استرس وارده به زندگی آرمانی و انقلابی مردم است. مردمی که «مرگ بر آمریکا» را به عنوان نشانهای بزرگ از پا برجا بودن نفی ظلم و مبارزه با ظالم، بهرغم همه فشارهای سیاسی و اقتصادی زنده نگاه داشتهاند و برای تعریف بدون لکنت و انحراف «خط امام» نیازمند هیچ واسطهای نیستند. آیا گمان میکنید مردمی که مکدونالد و کوکاکولای دوره شاهنشاهی را ترک گفتند تا چای و شربت روضه اباعبدالله را بدون استرس نوش جان کنند، در حسرت مزه کردن فلان نوشیدنی، دست به آمریکا میدهند و جای آن نفتشان را با هالیبرتون معامله میکنند؟ حاشا و کلا! این آخرین شعلههای جنگ روانی با ملت نیست اما هیزم آتشافروزان رو به اتمام است.
***************************************