در ميان تقسيمبنديهايي كه در صحنه منطقه ای براي جهتدهي به نظام آتي منطقه ای و بین المللی مطرح است، تقسيمبندي جبهه مقاومت و رقباي آن از ديگر تقسيمبنديها بارزتر است بر اساس تقسیم بندی، صحنه كنوني منطقه، تقسيمبندي يك گروه جبهه مقاومت است كه متشكل از جمهوري اسلامي و همپيمانان آن (حزب الله، حماس، جهاداسلامی، سوریه، عراق، انصارالله و...) است و گروه ديگر مخالفان جبهه مقاومت است كه شامل رژيم صهيونيستي، امريكا و همپيمانان آنها در منطقه(عربستان، ترکیه، قطر و...) ميشود. با این وجود به نظر می رسد که جبهه مقاومت در شكلدهي به نظم جديد منطقه ای و بین المللی نقشي محوري خواهد داشت. امروز جنگها و درگيريهاي متعددي سرتاسر غرب آسیا را فراگرفته و منطقه دچار يك نوع بيثباتي شده است، بی ثباتی که می توان آن را نوعی بی ثباتی سازنده دانست؛ زیرا به نظر می رسد که کیفیت حل و فصل منازعات در این منطقه سرنوشت آینده نظام منطقه ای و بین المللی و کیفیت توزیع قدرت در آنها را مشخص خواهد کرد.
به عبارتی، دنیا در يك مرحله گذار قرار دارد؛ يعني به سمت يك نظام جديد جهاني در حال حركت است و آن تعريفي كه قدرتهاي بزرگ پس از جنگ جهاني دوم و همچنين فروپاشي اتحاد جماهير شوروي سابق از نظام جهاني ارائه و بحث مديريت جهان را براي خود تعريف كردند اعتبار خود را از دست داده است. به عبارتي، تحولات و بحرانهاي متعدد خصوصاً در غرب آسيا نشان دهنده آن است كه نظام تك قطبي، دو قطبي يا تعاريفي مثل اينها اعتبار خود را از دست دادهاند. در واقع، روند تغییر ساختار نظام بينالملل، كه از دهه 1990 شروع شد، همچنان ادامه دارد و به نظر ميرسد تحولات منطقه غرب آسیا، بویژه سوریه در مشخص كردن سمت و سوي اين روند انتقالي نقشي بيبديل خواهد داشت. به عبارتی، در شرایطی که در میانه یک نقطه عطف جهانی و یک پیچ بزرگ تغییر نظام منطقهای و بین المللی هستیم، تحولات سوریه می تواند سمت و سوی این تغییر را مشخص سازد. با این وجود، روند تحولات در این کشور به گونه ای است که شاهد تغییر موازنه قدرت و در نتیجه آن، تغییر ساختارها به ضرر مخالفان جبهه مقاومت هستیم. در این راستا، ميتوان از روز 9 شهريور 1392 وقتي آمريكا و همپيمانان آن، كه تصميم قطعي براي حمله به سوريه به عنوان يكي از اركانهاي مهم جبهه مقاومت به بهانه استفاده سوریه از سلاح شیمیایی گرفته بودند اما بنا به دلایلی مجبور شدند صرف نظر كنند، به عنوان نقطه عطف بزرگي در نظام جهاني نام برد. هر چند قبل از این نظام جمهوری اسلامی ایران با ایستادگی ها داهیانه در مقابل این نظام ظالمانه آن را شالوده شکنی کرده است اما برهه مذکور را ميتوان نقطه عطف مهمی در زیرسؤال رفتن هژمونی منطقه ای و بین المللی آمریکا به شمار آورد. در واقع آنها به اين نتيجه رسيدند كه در دنيا فقط آنها نيستند كه حرف ميزنند بلكه هستند طرفهاي ديگري كه بايد به حرفهاي آنها گوش كرد و بر همين اساس خيلي مصممتر و جديتر نسبت به مراحل گذشته پاي ميز مذاكرات هسته ای حاضر شدند و به حرف طرف مقابل؛ يعني جمهوري اسلامي ايران به عنوان حامي و رهبر جبهه محور مقاومت گوش دادند. اما جمهوري اسلامي ايران و همپيمانان آن به مرحلهاي از قدرت رسيدهاند كه طرف مقابل را مجبور كردند از برج نخوت فرود آیند.
خود اوباما رئيسجمهور امريكا به اين مسئله اذعان كرد. اوباما بعد از صدور بيانيه لوزان اعلام كرد كه ما بايد راهكار نظامي يا تحريم يا گفتوگو را با ايران به كار ميگرفتيم كه نه راهكار نظامي ميتواند به اهداف دست يابد و نه تحريمها مؤثر بودند پس بايد گفتوگو ميكرديم. این حرف اوباما به اين معني است كه ديگر نظام تكقطبي نيست بنابراين در مرحله گذار هستيم و نظام نوين جهاني كه در آن جبهه مقاومت با هدايت و حمايت جمهوري اسلامي ايران نقش برتر دارد.
ذکر دو نکته در تأیید ادعای فوق و به عنوان مستندات آن می تواند مفید باشد:
1- حداقل طي هفت مرحله از سال 1993 در جنگهايي كه رژیم صهیونیستی عليه لبنان و غزه داشته تحت تأثير انقلاب اسلامي شكست خورده است، بنابراين موازنه قدرت بنا بر اعتراف خود صهیونیست ها به نفع محور مقاومت به هم خورده است.
2- مواضع اخیر غربی ها در سوریه، به عنوان بخشی از جبهه مقاومت، بیانگر آن است که آنها از مواضع قبلی خود کوتاه آمده و دست برتر مقاومت در سوریه و منطقه را پذیرفته اند. در واقع اظهارنظرها و مواضع غربيها اساساً به اين سمت در حال چرخش است كه اصلاً سوريه راهحلي بدون بشار اسد ندارد. اين مسائل نشاندهنده پيشرفت جبهه مقاومت است.
بنابراین، همانگونه که لاوروف وزیر خارجه روسیه در کنفرانسی خبری در سال 1392 مدعی شده بود که آینده نظام بین الملل تابع تحولات سوریه است، از این پس می توان از تبدیل جبهه مقاومت و همپیمانان آن به عنوان قدرتی تعیین کننده در صحنه بین المللی سخن گفت. هر چند باید تا حصول به پیروزی قطعی و نابودی کامل کفر و تکفیر کوشید.