صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۱ اسفند ۱۳۹۴ - ۰۷:۲۵  ، 
شناسه خبر : ۲۸۷۶۰۶

روزنامه کیهان **

10 نکته درباره یک ادعا/ محمد صرفی

چندی پیش سخنگوی ارتش عربستان اعلام کرد؛ «عربستان سعودی در صورت موافقت رهبران ائتلاف، آماده شرکت در تمام عملیات زمینی علیه داعش در سوریه است.» آمریکا به سرعت به این خبر واکنش نشان داد. اشتون کارتر، وزیر دفاع آمریکا گفت: «این خبر بسیار خوبی است.» با گذشت حدود 10 روز از این خبر، روز گذشته اعلام شد 20 جنگنده سعودی در پایگاه هوایی اینجرلیک بر زمین نشسته‌اند. درباره احتمال مداخله زمینی ریاض در جنگ سوریه چند نکته قابل تامل وجود دارد؛

1- اولین هدف ریاض از اتخاذ این موضع، تقویت روحیه درهم شکسته معارضان مسلح در سوریه است. پیروزی‌های پی در پی چند هفته اخیر در مناطق مختلف سوریه، به‌ خصوص استان حلب، وضعیت تراژیکی را برای شورشیان رقم زده است. ریاض با این ادعا می‌خواهد به معارضان روحیه داده و روحیه ارتش سوریه را متزلزل کند. شنود مکالمات بی‌سیمی معارضان در حلب حاکی است آنها به شدت از کشورهای حامی خود - در رأس آنها عربستان سعودی- و نمایندگان سیاسی معارضه که در زمان عملیات نصر2-که منجر به شکستن محاصره نبل و الزهرا شد- در ژنو بودند، عصبانی هستند. اولین مخاطب سخنگوی ارتش عربستان فرماندهان عصبانی معارضین هستند که؛ ما شما را فراموش نکرده و پشتتان را خالی نکرده‌ایم.

2- عده زیادی از تحلیلگران معتقدند موضع ریاض منجر به اقدام عملی نخواهد شد و از حد حرف فراتر نخواهد رفت. این تحلیلگران به وضعیت جنگی یمن استناد می‌کنند. در یمن، شورای همکاری خلیج فارس به سرکردگی عربستان سعودی تمام ظرفیت نظامی خود را پای کار آورده اما به پیروزی نرسیده است. فارغ از عملیات سنگین هوایی عربستان، نیروی زمینی و میدانی در یمن عملاً مزدور است؛ از سودان گرفته تا شبه نظامیانی از آمریکای لاتین تا آدم‌کش‌های حرفه‌ای بلاک واتر. در چنین وضعیتی ورود زمینی به کارزار سوریه نیز مانند یمن صرفاً با نیروهای مزدور خواهد بود.

3- واقعیت آن است که عربستان آنچه 10 روز پیش گفت را از چهار سال پیش عملیاتی کرده است. گروه‌های شورشی جبهه النصره، احرارالشام، جیش الفتح، نورالدین زنکی، ارتش آزاد و ده‌ها گروه مسلح ریز و درشت دیگر در این سال‌ها به نیابت از که در سوریه جنگیده‌اند و عملاً ارتش کدام کشور بوده‌اند؟ عربستان از این گروه‌ها چه حمایتی - اعم از مالی، اطلاعاتی، لجستیکی، سیاسی، رسانه‌ای و...- نکرده است؟ ادعای ورود نظامی به سوریه از سوی عربستان قرار است کدام معادله را تغییر دهد و اساساً اگر ریاض برگی برای تغییر معادله داشت، تا کنون رو کرده بود.

4- یک موضوع جدی در این سناریو، علاقه وافر ریاض به کشاندن پای ارتش آمریکا به زمین سوریه است. آمریکایی‌ها نیز تا کنون مانند عربستان از هیچ تلاشی برای ساقط کردن اسد دریغ نکرده‌اند و تنها کار باقیمانده آنها لشکرکشی مستقیم به سوریه است. حدود 3 سال پیش وقتی دولت دمشق به دروغ متهم به استفاده از سلاح شیمیایی در جنگ شد، بحث‌ها درباره لزوم حمله مستقیم آمریکا به سوریه بالا گرفت و واشنگتن نیز جنجال‌های سیاسی و رسانه‌ای فراوانی در این زمینه به راه انداخت اما در نهایت ماجرا به توافقی میان سوریه، روسیه و آمریکا برای نابودی سلاح‌های شیمیایی سوریه ختم شد و واشنگتن دست به اقدام نظامی نزد. پاپس کشیدن آمریکا از عملیات مستقیم در سوریه، ریاض را به شدت عصبانی کرد و سران آن رسماً و آشکارا گفتند مسکو و دمشق، واشنگتن را فریب دادند. ریاض به خوبی و بهتر از هرکسی می‌داند ورود به جنگ سوریه بدون همراهی عملی آمریکا خودکشی محض و غیرممکن است. آنها به رئیس جمهور بعدی آمریکا امید بسته‌اند و با این مانورهای سیاسی و تبلیغاتی می‌کوشند زمینه برای ترغیب وی به تجاوز به سوریه را فراهم سازند. سعودی‌ها طی 10 روز اخیر نیز بارها اعلام کرده‌اند عملیات احتمالی زیر چتر ائتلاف به رهبری آمریکا خواهد بود.

5- کُردهای سوریه عاملی تعیین‌کننده در معادله پیچیده این جنگ هستند. ریاض اعلام کرده است هدف از ورود به سوریه مبارزه با داعش است. وضعیت میدانی و جغرافیایی صحنه نبرد به گونه‌ای است که بدون همراهی و همکاری کردها، پیروزی و حتی آغاز درگیری با داعش غیرممکن است. مهم‌ترین خط تماس با مناطق اشغالی داعش، در اختیار کردهاست. اگرچه کردهای شمال سوریه هم با آمریکایی‌ها و هم با روسیه و دولت دمشق در تعامل هستند اما در صورت تمایل نیز راه همکاری بسته است. ترکیه، کردها را خط قرمز خود می‌داند و در مذاکرات ژنو نیز اصلی‌ترین مخالف حضور آنها، آنکارا بود. طی روزهای اخیر ترکیه بمباران توپخانه‌ای کردها در شمال سوریه را آغاز کرده است. ترکیه اجازه به رسمیت شناخته شدن کردها در این نبرد را نمی‌دهد و بدون اجازه عبور آنکارا، عربستان راهی برای همکاری با کردها نخواهد داشت.

6- ورود نظامی سعودی به میدان جنگ در شمال سوریه - حداقل از منظر جغرافیایی- بدون همراهی و همکاری ترکیه عملاً ممکن نیست. جدا از موضوع درگیری و مخالفت عمیق آنکارا با کردهای شمال سوریه، این کشور عملاً با کردهای کشور خود نیز در حال جنگ است. 5 استان کردنشین ترکیه بحرانی است و از این تعداد 3 استان عملاً شرایط جنگی دارند. رسانه‌های منطقه و جهانی این جنگ داخلی و پرتلفات را به دلایل مختلف سانسور کرده‌اند اما عوارض و نتایج تحمیلی این درگیری را نمی‌توان مهار کرد و اثرات خاص خود را خواهد داشت. در چنین شرایطی ورود ترکیه به جنگ سوریه در کنار عربستان و زیر پرچم آمریکا، مانند ریختن آتش بر امنیت داخلی شکننده و آسیب‌دیده ترکیه است. ترکیه متحمل بیشترین خسارت‌ها از بحران سوریه شده است و نمی‌خواهد با ورود مستقیم به جنگ، این خسارت‌ها و هزینه‌ها را چند برابر کند.

7- دو مورد فوق مبتنی بر ورود ائتلاف آمریکایی- سعودی به سوریه برای مبارزه با داعش است. فارغ از مسائل و محدودیت‌های خاص جغرافیایی و برآیند بازیگران میدانی این نبرد، راهبرد آمریکا و عربستان در این مقطع به هیچ عنوان جنگ با داعش نیست. از منظر آنها داعش یک کارت بازی در میدان سوریه و عراق است که به جای نابودی، باید حفظ و کنترل شود. وجود یک داعش کنترل شده، به آنها قدرت مانور سیاسی و در صورت لزوم نظامی می‌دهد. از بین بردن داعش در این مقطع زمانی کمکی به سعودی‌ها و آمریکایی‌ها نمی‌کند و شاید در کوتاه‌مدت دستاورد تبلیغاتی داشته باشد اما در میان‌مدت و نتیجه نهایی، سود آن در جیب دولت دمشق خواهد بود.

8- به جز شمال سوریه که مختصات و محدودیت‌های آن در بالا ذکر شد، دو منطقه دیگر برای ورود نظامی باقی است. یکی از غرب عراق که با استان دیرالزور هم‌مرز است و به دلیل مخالفت بغداد، امکان ورود گسترده نیروهای سعودی از این منطقه ممکن نیست و در صورت نبود این محدودیت نیز، مسائل فوق درباره کردها و ترکیه همچنان باقی است. راهرو بعدی شرق استان ادلب در همسایگی ترکیه است. ورود گسترده از این منطقه به دلایل خاص جغرافیایی و نظامی، شبیه آن است که کسی خود را از ساختمانی چند طبقه به پایین پرت کند و امیدوار باشد، سالم به زمین برسد! ورود از این گذرگاه سخت و کوهستانی، یعنی آغاز جنگ با سوریه، ایران و روسیه. همان چیزی که نخست وزیر روسیه نام آن را جنگ جهانی سوم گذاشت و وزیر خارجه عربستان به سرعت اعلام کرد قصد درگیری با مسکو را ندارد.

9- آخرین منطقه احتمالی برای ورود به میدان جنگ سوریه برای سعودی‌ها از طریق مرز اردن در جنوب این کشور است. سه استان کوچک و جنوبی سوریه - سویدا، درعا و قنیطره- با شمال اردن هم‌مرز بوده و فاصله دمشق تا مرز اردن حدود 100 کیلومتر است. این فاصله نسبتاً اندک - به نسبت فاصله پایتخت با سایر مرزها- چندین بار آمریکایی‌ها را وسوسه کرده است از این مسیر کار دولت اسد را یکسره کنند. فروردین سال 93 بود که رسانه‌ها از طراحی عملیات «تیر خلاص» توسط آمریکا و رژیم اسرائیل برای حمله تروریست‌ها از مرز اردن به دمشق و ساقط کردن اسد خبر دادند. اما وضعیت فعلی متفاوت است. به دلایل مختلف، اردن نمی‌خواهد از سایه خارج شود و نقش پررنگ‌تری در این جنگ برعهده بگیرد. اردن به طور محرمانه با دمشق در ارتباط است و پیروزی اخیر و راهبردی ارتش سوریه در شهر شیخ مسکین در استان درعا، با کمک اطلاعاتی اردن انجام شد. حال که ورق جنگ در سوریه برگشته، اردن تمایلی برای شرط‌بندی امنیت خود، روی اسب لنگ عربستان ندارد.

10- نوع و شدت عکس‌العمل ایران و روسیه به تجاوز عربستان به سوریه، خود موضوع مفصل و مجزای دیگری است. تهران و مسکو هرکدام دلایل خاص خود را برای نفرت از ریاض دارند و شاید در برابر برخی حرکت‌های ایذایی و تبلیغاتی مانند بمباران هوایی و اعزام عده‌ای نیروی ویژه، عکس‌العمل سختی نشان ندهند اما بدون شک به ریاض اجازه نخواهند داد از خط قرمز تهدید و درگیری با ارتش سوریه عبور کند. عبور از این خط برای سعودی‌ها گران تمام می‌شود.

***************************************

روزنامه قدس **

تمایل به آتش‌بس یا تجدید قوای تکفیری‌ها

آتش‌بس موقت در سوریه آغاز شده و اما همه می‌دانند شکننده است و اعتباری به آن نیست.

نشان‌های آن نیز بلافاصله پس از اعلام بیانیه مونیخ آشکار شده و «ریاض حجاب» رئیس هیأت عالی معارضان در گفت‌وگوهای ژنو مدعی شد آن‌ها بیانیه مونیخ را قبول ندارند.

مدت‌هاست سوریه تشنه آتس‌بس است، شهرهایی نظیر «نبل» و «الزهرا» سال‌ها در محاصره تکفیری‌ها بودند و برخی نظیر «فوعه» و «کفریا» هنوز هم هستند.

اما هیچگاه قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای تا بدین حد پیگیر آتش‌بس و ارسال کمک‌های بشردوستانه به مناطق محاصره شده نبودند.

به خوبی روشن است که کسانی بیرون از سوریه از پیشروی ارتش این کشور نگران شده و با تمهیداتی نظیر آتش‌بس درصدد کمک به مخالفان اسد و بویژه تکفیری‌های شکست خورده در حومه حلب هستند.

همه طرف‌های بیانیه مونیخ پذیرفته اند داعش و النصره شامل این توافق نمی‌شوند و جنگ با آن‌ها باید ادامه یابد. اگر این دو گروه اصلی تروریستی را کنار بگذاریم، مابقی آن‌ها که شامل و طرف این آتش‌بس شده و باید به آن وفادار بمانند، همان معارضانی هستند که «ریاض حجاب» سخنگوی آن‌هاست. اما آن‌ها هم مدعی شده‌اند بیانیه مونیخ را قبول ندارند. او آشکارا گفته است آمریکا و روسیه آن‌ها را فریب داده‌اند چرا که آنچه اعلام شده کاملا خلاف آن چیزی است که بر سر آن توافق صورت گرفته است.

عربستان به عینه شاهد است که تروریست‌های مورد حمایتش هم در عراق ( با فتح کامل رمادی) و هم در سوریه با پیشروی‌های سفیر در حال فروپاشی‌اند. آل سعود ابتدا مخالفان را تحریک کرد تا مذاکرات ژنو را ترک کنند. این اولین عکس العمل آن‌ها بود. در قدم بعدی مدعی شدند 150 هزار نیرو به سوریه می‌فرستند.

از ابتدا روشن بود این یک بلوف است و آن‌ها چنان در باتلاق یمن فرو رفته اند که تاب اداره همان جبهه را نیز ندارند. هدف اصلی تقویت روحیه تروریست‌ها برای مقاومت بیشتر و ممانعت از پیشروی ارتش سوریه در حومه حلب بود.

اکنون هم آل سعود با کمک آمریکا در صددند با کوبیدن بر طبل آتش بس، تکفیری‌ها فرصت تجدید قوا بیابند.

در همین حال رسانه‌های همسوی غربی و عربی و مقامات آل سعود و متحدان غربی آن‌ها پی در پی روسیه را متهم می‌کنند که در سوریه بدنبال مبارزه با داعش نیست و باید حملات هوایی خود را متوقف کند.

این یعنی حملات هوایی روس‌ها بسیار عرصه را بر تکفیری‌ها و حامیانشان سخت کرده و به وضوح حامیان آشکار و پنهان آن‌ها درصدند آنچه را که در میادین نبرد از کف دادند، بار دیگر از طریق میزهای گفت‌و‌گو و با نیرنگ‌های دیپلماتیک بدست آورند.

***************************************

روزنامه جمهوری اسلامی**

اخلاق و تبلیغات انتخاباتی

بسم‌الله الرحمن الرحیم

کمتر از یک هفته به انتخابات مهم مجلس خبرگان رهبری و مجلس شورای اسلامی باقی مانده و مهلت تبلیغات داوطلبان نمایندگی این دو مجلس نیز با امروز 5 روز است. اینکه امام خمینی می‌فرمودند انتخابات یک امتحان الهی است، از یکطرف به کاری که داوطلبان نمایندگی مردم برای جلب آراء آنان در ایام تبلیغات انجام می‌دهند نظر داشتند و از طرف دیگر بر حضور مسئولانه مردم در پای صندوق‌های رای تاکید می‌کردند.

هر بار که انتخابات نزدیک می‌شود، به اهمیت و حساسیت این فرموده امام بیش از گذشته واقف می‌شویم که انتخابات واقعاً امتحان الهی است هم برای داوطلبان و هم برای مردم. داوطلبان اگر در تبلیغات انتخاباتی به اخلاق پای بندی نشان بدهند، مردم آگاهانه‌تر انتخاب خواهند کرد و هنگامی که مردم با آگاهی به پای صندوق‌های رای بروند، افراد صالح را انتخاب می‌کنند و مجلسی با ویژگی‌های در خور نظام جمهوری اسلامی تشکیل خواهد شد.

میان وظیفه‌ای که نمایندگان در دوران تبلیغات انتخاباتی برعهده دارند و وظیفه‌ای که برای حضور در پای صندوق‌های رای برعهده مردم است، هر چند نمی‌توان فرق چندانی قائل شد ولی در این نکته نیز نمی‌توان تردید کرد که تبلیغات تاثیر زیادی بر مردم و تصمیم‌سازی برای آنها دارد و به همین دلیل باید بر ضرورت رعایت اخلاق در تبلیغات انتخاباتی توسط داوطلبان نمایندگی تاکید شود. چگونگی تبلیغات و میزان دور یا نزدیک بودن آن با معیارهای اخلاقی وسیله خوبی برای سنجش میزان مفید بودن داوطلبان برای نمایندگی مردم در مجلس است. اشاره به بعضی از شاخصه‌های پای بندی به اخلاق می‌تواند به شفاف‌تر شدن این موضوع کمک کند.

توجه به مفهوم تبلیغ، نکته مهمی را به کسانی که در صدد انجام تبلیغات هستند تفهیم می‌کند و آن اینست که تبلیغات به معنای رساندن پیام و ابلاغ آن به مخاطب است. آنچه بیش از این درباره تبلیغات در اذهان وجود دارد، اضافاتی است که خارج از معنا و مفهوم واقعی تبلیغ است. در عرف بازرگانی، امروزه تبلیغ کالا بر مبالغه کردن در تعریف از آن منطبق شده که به نوعی گمراه کردن مردم محسوب می‌شود. این نوع تبلیغات، با هدف سوداگری صورت می‌گیرد و از نظر اخلاقی دچار مشکل است. متاسفانه همین کار را بعضی از داوطلبان نمایندگی مردم در مجلس انجام می‌دهند و به جای آنکه فقط واقعیت‌های مربوط به توانائی‌های خود را بگویند یا بنویسند، مطالب خلاف واقع به خورد مردم می‌دهند که از جمله آنها دم زدن از توانائی خود برای حل تمام مشکلات مردم اعم بی‌کاری، معیشت، آلودگی هوا، تولید ثروت و... می‌باشند. جالب اینست که هیچیک از این امور مستقیماً در محدوده وظایف نمایندگی مردم در مجلس تعریف نشده است. نمایندگان مجلس فقط موظف به قانون‌گذاری و نظارت بر اجرای آن هستند و بقیه امور به ویژه آنها که معمولاً در تبلیغات انتخاباتی می‌آیند، از وظایف قوه مجریه است. اینگونه تبلیغات، شبیه همان تبلیغات بازرگانی است که موجب گمراهی مردم می‌شود و قدرت انتخاب صحیح را از مردم سلب می‌کند و اقدامی غیراخلاقی است.

نمونه دیگر، تخریب رقیب است که نمونه بارز بداخلاقی است و افراد بداخلاق، فاقد صلاحیت ورود به مرکز قانونگذاری کشور هستند. متاسفانه بعضی از داوطلبان به جای آنکه به بیان ویژگی‌ها، امتیازات و توانائی‌های خود اکتفا کنند، به سراغ رقبای خود می‌روند و به تخریب آنها می‌پردازند. این اقدام، نشانه کمبود شخصیتی فردی است که مرتکب آن می‌شود. او می‌خواهد کمبودهای خود را با تخریب دیگران جبران کند هر چند نه تنها جبران نمی‌شود بلکه جامعه را آلوده می‌کند و مردم را دچار تشویش و تردید می‌نماید. این ویژگی منفی، حتی از کاری که در تبلیغات اغراق آمیز صاحبان کالاهای قلابی صورت می‌گیرد نیز زشت‌تر است، زیرا آنها فقط از کالاهای خود به گزاف تبلیغ می‌کنند اما از کالای دیگران بدگوئی نمی‌کنند. این، نمونه‌ای بارزتر و مذموم‌تر از بداخلاقی نوع اول است که بهیچوجه زیبنده نظام جمهوری اسلامی نیست و باید با آن با قاطعیت مبارزه شود.

در این میان، این مردم هستند که باید با هوشیاری به رفتار و گفتار داوطلبان بنگرند و به این نکته مهم توجه کنند که افراد غیرمقید به اخلاق هرگز شایستگی نمایندگی آنها را در جایگاه مهمی همچون مرکز قانونگذاری کشور ندارند. اگر مردم به این واقعیت توجه نمایند، قطعاً در انتخاب افراد صالح موفق خواهند بود.

علاوه بر این، مردم با حضور یکپارچه در پای صندوق‌های رای و انتخاب افراد شایسته‌ای که از اخلاق و سایر الزامات نمایندگی مردم در مرکز قانونگذاری کشور برخوردار هستند، می‌توانند به شکل گرفتن مجلسی که در خور شان نظام جمهوری اسلامی باشد کمک کنند و مانع ورود افراد فاقد این ویژگی‌ها به مجلس شوند.

***************************************

روزنامه خراسان**

کمپین روانی شرکت های خارجی و لزوم هوشیاری مسئولان اقتصادی/دکتر علی ماروسی

از زمان برداشته شدن بخشی از تحریم های اقتصادی علیه ایران هنوز مدت زیادی نگذشته که بتوانیم در خصوص آثار اقتصادی، حقوقی و بین المللی آن بحث کنیم. از این رو، سخن در خصوص اینکه آیا اقتصاد ایران در دوران پساتحریم موفق تر از گذشته عمل خواهد کرد موضوعی است که نیازمند بررسی بیشتر است. البته نگاهی به دیدگاههای مطرح مبین این است که برخی معتقدند که صرف حذف تحریم ها برای پیشرفت اقتصاد ایران مثبت است و باید اجازه داد که اقتصاد با تکیه بر مولفه هایی مانند رقابت به تنظیم بازار عرضه و تقاضا و کیفیت بپردازد. این نظریه مبتنی بر اقتصاد بازار و سرمایه داری است که حتی در اروپا هم در اجرای این نوع نگرش با احتیاط زیاد برخورد می شود. اما برخی دیگر محتاطانه تر به مساله حذف تحریم ها نگاه می کنند و ضمن طرح سوالاتی در خصوص اهداف و نحوه ورود شرکت های خارجی به بازار ایران، معتقدند که راه نجات اقتصاد ایران باز کردن درهای اقتصادی به سوی شرکتهای خارجی و واسطه ها که فقط به منافع اقتصادی خویش می اندیشند نیست ، بلکه اقتصاد بین المللی یک مسیر دو سویه است که مستلزم حمایت همه جانبه از تولیدات ملی، توسعه صادرات و حتی محدودیت واردات کالا و سرمایه در موارد لزوم است.

در حقیقت برداشته شدن تحریم ها علیه ایران، راه را برای گسترش بیش از پیش مناسبات تجاری کشور با دیگر کشورهای جهان گشوده است. این به معنی گشوده شدن درهای بازار 80 میلیون نفری ایران به روی سرمایه، تکنولوژی، کالا و خدمات است. ورود مدیریت شده سرمایه و تکنولوژی امری کاملا مفید است، ولی ورود کالاها و خدمات مختلف اگر چه طیف انتخاب ها را برای مصرف کنندگان گسترش می دهد و به تقویت بازار رقابتی می انجامد اما در عین حال این اشتیاق و حضور شرکتهای خارجی که صرفا برای سود بیشتر به دنبال بازارها هستند، اگر به درستی مدیریت نشود می تواند آثار تخریبی بلند مدتی بر ساختار اقتصادی و اجتماعی کشور بر جای بگذارد. در حقیقت این نکته نباید از نظر دور بماند که گشودن در به روی تجار و سرمایه گذاران فقط محدود به آثار اقتصادی آن نیست، بلکه آثار اجتماعی و حتی زیست محیطی بسیاری را نیز به دنبال دارد که نیازمند بررسی بیشتر است.

نگاهی به تیتر اخبار رسانه ها مبین حجم بالای توافقات شرکت های خارجی برای فروش کالا و خدمات به ایران است ، ولی می بایست مراقب بود بازار ایران پس از برداشته شدن تحریم ها به مقصد کالاهای خارجی تبدیل نشود. در حقیقت اگر نگاه به لغو تحریم ها فقط با تکیه بر آزادسازی ورود خارجی ها به بازار ایران باشد، این امر نه تنها به اقتصاد ایران کمکی نخواهد کرد بلکه باعث تضعیف اقتصاد ملی، نابودی تولید و بالا رفتن نرخ بیکاری در میان مدت خواهد شد.

در این خصوص انجام مطالعات میدانی و علمی بسیار مفید است. تجربه جلسات با مدیران نهادها، موسسات و شرکت های بزرگی که در حال بررسی برای وارد شدن به بازار ایران هستند، مبین این واقعیت است که اغلب آنها مرتبا سخن از مشکلات تحریم و نگرانی های آن به میان می آورند و صرف اینکه حاضرند وارد بازار ایران شوند را خدمت بزرگی به کشور ایران می دانند. ولی این موضوعات فقط ظاهر قضیه است!! این صرفا کمپینی روانی است که این شرکت ها با هماهنگی اتاق های فکر خود به راه انداخته و می اندازند. در حقیقت آنها از اوضاع و موقعیت بازار ایران و ریسک های آن آگاهی کامل داشته و دارند، لذا این نحوه مواجهه را ابزاری برای بالا بردن قدرت چانه زنی خویش می دانند و بس. این در حالی است که نباید فراموش کرد ایران نه تنها یک بازار بدوی نیست، بلکه پتانسیل های بسیار قدرتمندی دارد و از این رو بابت سرمایه گذاری در آن نباید منتی بر کشور بار شود.

نتیجه این که در دوران پساتحریم مدیریت تجارت خارجی و ورود سرمایه گذار شرط موفقیت در تقویت اقتصاد ایران است. در این حوزه دو نکته نباید از نظر دور بماند. نخست این که در ایجاد تعهد نسبت به سرمایه گذاران و تجار خارجی می بایست با چشم کاملا باز عمل کرد زیرا بازرگانان و صاحبان سرمایه خارجی صرفا جهت منافع خود و با برنامه ریزی وارد بازار ایران می شوند. از این رو شرکت ها، چه دولتی و چه خصوصی، می بایست در تامین منافع خود ناشی از سرمایه گذاری و تجارت با شرکای خارجی اوج دقت را به کار بندند و از چانه زنی برای گرفتن امتیاز بیشتر نهراسند.دوم، جریان سرمایه گذاری و تجارت بین المللی نباید یک سویه باشد. صرف اعلام خرید و عقد قرارداد برای واردات کالا و خودرو را نباید چاره درد اقتصاد ایران دانست. بلکه همزمان با ورود شرکت های خارجی به ایران باید در جهت تقویت زیرساخت های تولیدی، توسعه بازار، صادرات و بازاریابی محصولات ایرانی در حوزه های قدرتمندی چون تولیدات بومی، معدنی، صنایع دستی و پتروشیمی تلاش شود. در این خصوص، نباید منفعلانه نشست و منتظر ورود خارجی ها به بازار ایران بود، بلکه باید با برنامه ریزی دقیق، و بررسی بازار دیگر کشورها، این باور را در شرکتهای ایرانی تقویت کرد که، آری ما نیز می توانیم در حوزه های بسیاری در بازارهای اروپایی و آمریکا حضور داشته باشیم. این یعنی اینکه ایران تنها میزبان و مصرف کننده نیست بلکه با الهام گرفتن از اقتصاد مقاومتی در دوران پساتحریم ، می توانیم از حالت منفعلانه خارج، و آماده رقابت در سطح بین المللی شویم. البته این امر با شعار عملیاتی نمی شود و باید با تلاش و برنامه ریزی به آن جامه عمل پوشاند.

***************************************

روزنامه ایران**

ویروس ماجراجویی و «ایران هراسی»/ حسام الدین آشنا

در مناظره تلویزیونی «نفوذ»، کوشیدم مرز بین نفوذ واقعی را از تبادل فرهنگی و از نفوذی جلوه دادن آن چیزی که در ذات خود از جنس اندیشه و تفکر است، تفکیک کنم.

رخداد‌های اخیر منطقه و افزایش دامنه تنش‌ها و تشابه خطرناک آن با دوران تدارک لشکرکشی امریکای جرج بوش به منطقه، ضرورت باز اندیشی درباره بارزترین وخطرناک ترین جلوه‌های نفوذ یعنی ماجراجویی و بهانه‌سازی برای مداخله نظامی بیگانگان و تغذیه اسلام هراسی و «ایران هراسی» جنگ طلبان حرفه‌ای و صهیونیستی را به ذهن متبادر می‌سازد. من در مناظره مذکور به استناد مشاهدات دست اول خودم از یک «کیس» مشخص سخن گفتم که هدف از آن کشاندن ایران به دام مداخله گری نظامی در عراق بود و دقیقاً در امتداد تهاجم امریکا به عراق عمل می‌کرد. ویروس ماجراجویی دقیقاً قدرت نرم افزاری نظام اسلامی یعنی توان سخنگویی به نام ستمدیدگان و مظلومین جهان را هدف قرار می‌دهد و کارکردش این است که در منظر افکار عمومی، موقعیت قربانی و مظلوم ایران تبدیل به موقعیت سلطه‌جویی و قدرت طلبی‌های استکباری و امپراتور مآبانه شود.

ویروس ماجراجویی در صورت نفوذ در حساس ترین مواقع کلیدی نظام، تصویر مخدوشی از ایران در افکار عمومی جهانی تولید کرده و سیمای مقاومتی و دفاعی ایران را در ذهن توده‌های مظلوم منطقه وجهان، تبدیل به یک تصویر توسعه طلبانه خواهد کرد. اگر در نامه حکیمانه مقام معظم رهبری به جوانان غرب، تأمل کافی به عمل آید، می‌توان آن متن را به شکل یک «کیفر خواست جهان اسلام» علیه مصادیقی مشخص از جنبه جنگ افروزانه و خشونت پرور جهان غرب قرائت کرد. سطر سطر نامه رهبری معیار دقیقی به دست می‌دهد که می‌تواند راهنمای عمل ملی برای پرهیز از لغزش به دام مذکور باشد. نامه رهبری، جهان غرب را به شکل یکپارچه و مشحون از پلیدی‌ها نمی‌بیند، بلکه به دقت توان خود انتقادی غرب را که به گواهی تاریخ در موارد متعدد علیه خود قیام کرده و عذر تقصیر در پیشگاه مظلومین جهان آورده، مخاطب قرار می‌دهد. ایران هنگامی می‌تواند به سهم خود، نیروی خود انتقادی جوامع غربی را به جنبش در آورد که در فراسوی مرزهای ملی، یک حوزه وسیع تمدنی را در جغرافیای اسلام نمایندگی کند. به عنوان مثال، اگر به شیوه سخنگویی وزیر امور خارجه ایران دکتر ظریف در مجامع جهانی دقت کنیم، به وضوح خواهیم دید که این سردار سترگ عرصه قدرت نرم نظام، نوعی توازن و حد وسط طلایی میان دو نوع زبان یعنی زبان سرد استدلالی و زبان گرم همدلی ایجاد کرده است. ظریف آنجا که «برادران ترکیه‌ای و عرب» منطقه را مخاطب خود قرار می‌دهد و آنجا که بر مبنای منطقی کوبنده، جنگ طلبی و مداخله گرایی بیگانگان را به پرسش می‌گیرد، در رفت و برگشتی مدام میان سویه‌های متقارن زبان مغز‌ها و عاطفه هاست. آن چه که می‌توان در مفهوم دقیق و منفی کلمه «نفوذ» نامید، ساختار شکنی خشونت بار همین زبان ارتباطی و تعاملی است که متأسفانه گاه در زیر لایه‌ای نازک از ملی گرایی کاذب پنهان می‌شود.

واقعیت آن است که تراکم کینه‌ها و عصبیت‌های جاهلی منطقه را به شکل انبار باروت در آورده و هیچ چیز بهتر از ملی گرایی‌های‌نژاد پرستانه و امپراتورمآبانه نمی‌تواند چاشنی بمب ایران هراسی را منفجر کند. ایران در مرحله اجرایی‌سازی «برجام» در موقعیتی قرار گرفته که می‌تواند نفوذ معنوی خود در افکار عمومی جهانی را گامی فراتر برده و دست کم بخشی از مضمون عمیق نامه مذکور را در چشم انداز قابل رویت قرار دهد. طرح مسأله عذرخواهی یا انتقاد از نقش امریکا در سرنگون‌سازی دولت قانونی و منتخب دکتر مصدق در انتخابات امریکا را می‌توان در همین چارچوب پیش‌گفته ارزیابی کرد. باید پرسید که پس از چندین دهه که از آن کودتای شوم می‌گذرد، چه چیزی بازخوانی آن پرونده را امکان پذیر کرده است و آیا به موزه سپرده شدن پرونده هسته‌ای ایران می‌تواند عمق تازه‌ای به خود انتقادی امریکایی‌ها تا مرحله گسست کامل و بی‌شائبه از همه اشکال براندازی بدهد؟ چگونه می‌توان فرایند خود انتقادی امریکایی‌ها را دامن زد و به این ترتیب پیامد‌های جنبی برجام را به نقطه آغاز یک فصل واقعاً نوین در تعامل جهانی تبدیل کرد؟ این‌ها سؤال هایی است که جز در یک زمین و اقلیم مساعد ملی نمی‌روید و هدف نفوذی‌ها این است که ایران چنان در زیر آوار سنگین گذشته و خاطره‌های تلخ گرفتار آید که مجالی برای پشت سر گذاشتن استعلایی گذشته و نگاه به آینده نیابد.

***************************************

روزنامه جام جم**

انتخابات و گرایش مردمی به رسانه ملی / دکتر علی‌اصغر جعفری

از جمله پدیده‌هایی که به‌واسطه تغییرات تکنولوژیکی به‌وجود آمدند، ایجاد شبکه‌های اینترنتی و مجازی است.

شبکه‌های اینترنتی دارای مزیت‌های بسیاری مانند افزایش سرعت، سهولت انتقال پیام، برقراری ارتباطات صوتی و تصویری، شکل‌گیری گروه‌های اجتماعی و تخصصی و... هستند. بنابراین داشتن نگاه منفی به شبکه‌های اجتماعی، یک اشتباه است چرا که این شبکه‌ها یک نوع فرصت‌اند نه تهدید، وقتی تهدید می‌شوند که ما ندانیم چگونه باید از آنها استفاده کرد.

شبکه‌های اجتماعی می‌توانند برای ارسال اخبار و اطلاعات به مخاطب به کمک رسانه ملی بیایند و در موازات صدا و سیما باشند نه در مقابل آن. رسانه ملی را می‌توان به یک سد بزرگ پرآب تشبیه کرد که برای رساندن آب به مصرف‌کننده، روزگاری از سامانه آنالوگ استفاده می‌شد و امروز از سامانه‌های دیجیتالی و فضای مجازی و اینترنتی. چون رسانه ملی شامل یک مجموعه عظیم از متادیتا (Metadata) است و شبکه‌های اینترنتی و اجتماعی می‌توانند این اطلاعات بسیار را در سریع‌ترین زمان به مخاطبان انتقال دهند. اما باید توجه داشت که اگر آموزش و معرفی صحیح فناوری‌های جدید مانند چگونگی کار با شبکه اجتماعی برای عموم مردم وجود نداشته باشد، کاربران نمی‌توانند استفاده درستی از شبکه‌های مجازی و اجتماعی داشته باشند و به خطا می‌روند.

حال سوال اینجاست که آیا شبکه‌های اجتماعی می‌توانند

در ایام منتهی به انتخابات فرصت مناسبی برای حضور حداکثری مردم باشند؟ باید گفت در حال حاضر شبکه‌های اجتماعی این ظرفیت را ندارند تا بتوانند فرآیندی مانند انتخابات را متأثر از حضور خود کنند یا کنش‌های مردم را سمت و سو بدهند. بر اساس تازه‌ترین نظرسنجی‌ها، مردم، شبکه‌های اجتماعی را در بهترین حالت در رده سوم و چهارم عوامل تأثیرگذار اجتماعی دانسته‌اند و یک فاصله معنی‌داری برای دریافت خبر میان رسانه‌های مرجع مانند صدا و سیما با شبکه‌های اجتماعی وجود دارد. اما شبکه‌های اجتماعی ظرفیت رو به رشدی دارند و از سرعت بالایی برخوردارند، اما در حال حاضر که دوره آزمون و خطا را طی می‌کنند، این گونه نیست که بتوانند افکارعمومی را مدیریت کنند، گرچه این امکان در آینده وجود خواهد داشت.

مخاطب عام به صورت سنتی گرایشی ناخواسته به سمت رادیو و تلویزیون برای دریافت اخبار دارند. از سوی دیگر، مردم تجربه دارند که در برخی حوادث مانند حادثه مهاباد، شبکه‌های مجازی و اجتماعی در انعکاس اخبار صحیح موفق نبودند و بیشتر به دستگاه کپی پیست شایعات تبدیل شده بودند و بعد از این که حادثه آرام شد مردم دریافتند قصه چیز دیگری بوده است و حتی مشخص شد که بسیاری از خبرسازی‌ها و موج آفرینی‌های حادثه مهاباد از طرف رسانه‌های سعودی انجام می‌شد. نمونه‌های اینچنینی باعث می‌شود مردم به‌راحتی به اخبار شبکه‌های مجازی اعتماد نکنند.

طبق آمار، بیش از 75 درصد گروه‌های شکل گرفته در شبکه‌های مجازی گروهای فان و جوک و سرگرمی هستند. با این بیان مختصر باید مدعی شد که شبکه‌های اجتماعی پدیده‌هایی نو هستند که قطعاً در انتخابات هم تأثیرگذار هستند. بسیاری از کاندیداها در این بستر کانال و گروه تشکیل داده‌اند و تبلیغات می‌کنند. یک رابطه یک‌سویه در کانال‌ها و دو سویه در گروه‌های اجتماعی بین مردم و کاندیداها و پرسش و پاسخ ایجاد شده است. لذا شبکه‌های اجتماعی در راستای حرکت رسانه ملی می‌توانند در این ایام خاص، فرصتی باشند برای ایجاد همدلی ملی و حضور حداکثری مردم در انتخابات مجلس شورای اسلامی و انتخابات خبرگان رهبری.

***************************************

روزنامه وطن امروز**

عصبیت سیاسی/حجت‌الاسلام و المسلمین سید سعید لواسانی

عصبیت خطری است که ما را تهدید می‌کند. تعبیرهایی چون فلانی برادر من است، دوست من است، هم‌گروه من است، هم‌مسلک من است، فرزند مراد من است و همین‌طور تا آخر که همه‌اش گروه‌بازی و حقه‌بازی است، جایی برای حق و ایمان نمی‌گذارد! حتی چه بسا از حق دفاع ‌کنیم، اما نه به دلیل اینکه حق است، بلکه طرفداری از گروه مورد علاقه ماست. پس در واقع ما از حق دفاع نمی‌کنیم، بلکه از هم‌گروه خود دفاع می‌کنیم و در این‌صورت چقدر دوریم از حق! معلوم است که اینگونه نمی‌توان اخلاق اسلامی را در جامعه پیاده کرد و خدا را خواند.

اما عصبیت هم 2 طرف دارد، کسی که تعصب می‌ورزد و کسی که برای او تعصب ورزیده می‌شود. هشدار امام صادق(ع) را که از زبان مبارک پیامبر خدا(ص) بیان شده است، مدنظر قرار دهیم: «مَنْ‏ تَعَصَّبَ‏ أَوْ تُعُصِّبَ‏ لَهُ فَقَدْ خَلَعَ رِبْقَه الْإِیمَانِ مِنْ عُنُقِه؛ کسی که عصبیت ورزد یا برای او تعصب روا شود، ایمان از گردن او برداشته شده است».[الکافی: 2/307 ـ 308] خیلی روایت عجیب و هشداردهنده‌ای است. تعصب‌کنندگان بدانند و بخوانند، آنانی که برایشان عصبیت می‌شود هم بدانند و بخوانند، هر دو از ایمان بیرون رفته‌اید. اگر من دیدم کسی دارد از من با تعصب دفاع می‌کند، حتی اگر حق با من باشد، باید با صراحت بگویم که او در اشتباه است، زیرا او از حق دفاع نمی‌کند. اگرنه من هم گرفتار حمیت جاهلی شده‌ام و ایمان را رها کرده و به باطل روی آورده‌ام. آزادی از ایمان یعنی اینکه ارتباط من با خدا قطع شده است و پناه می‌بریم از اینکه با عصبیت ارتباط خود با خدا را قطع کنیم.

ببینید رسول خدا(ص) درباره چنین افرادی چه می‌فرماید: «مَنْ کَانَ فِی قَلْبِهِ حَبَّه مِنْ خَرْدَلٍ مِنْ عَصَبِیَّه بَعَثَهُ اللهُ یَوْمَ الْقِیَامَه مَعَ أَعْرَابِ الْجَاهِلِیَّه؛ هرکس در قلبش به اندازه دانه‌ای خیلی ریز عصبیت باشد، خدا او را روز قیامت با اعراب جاهلیت مبعوث می‌فرماید». [الکافی: 2/308] هشدارها را جدی بگیریم. ما و مبعوث‌شدن با اعراب جاهلی؟! اسلام از جایی آغاز می‌شود که جاهلیت پایان می‌یابد و بعد ما به سوی جاهلیت برگردیم؟!

عصیبت ما را به دوران جاهلیت برمی‌گرداند، یعنی حقیقت عصبیت بازگشت به جاهلیت است و در قیامت هم کسانی که دارای این خصلت هستند، همراه آنان محشور می‌شوند. زیرا قیام ظرف ظهور حقیقت است.

اما امام سجاد(ع) درباره عصبیت ملاک جامعی در اختیار ما می‌گذارند. از امام(ع) درباره حقیقت عصبیت پرسیده شد. امام(ع) فرمودند: «العَصَبِیَّه الّتی یَأثَمُ عَلَیها صاحِبُها أن یَرَى الرَّجُلُ شِرارَ قَومِهِ خَیراً مِن خِیارِ قَومٍ آخَرینَ؛ عصبیتی که صاحب آن گناهکار است، آن است که انسان بدان گروه خود را بهتر از خوبان گروه‌ دیگر ببیند». [الکافی: 2/309- 310] این مساله چقدر در جریانات سیاسی ما بروز و ظهور دارد؟ اهل قلم، اهل تبلیغ، اهل سیاست تا چه حد به این عصبیت گرفتار هستند؟ عصبیت جاهلی حق‌کشی و ترویج باطل است، و ما و اهل سیاست و قلم بدانیم که وارث امامی هستیم که جز حق را نمی‌جست و تا پایان عمر شریفشان جز حق نگفت و جز به حق عمل نکرد.

مبادا حتی از امام دفاع کنیم، نه برای اظهار حق و ابطال باطل؛ بلکه به این دلیل که ما به امام علاقه داریم! و امام بزرگوار خود را دوست داریم! امام ذوب در حق بودند و ما را هم در حق ذوب کردند. و به ما آموختند که فقط از حق دفاع کنیم و حق‌گرایی طرفداری و دفاع از امام است. اهل سیاست که بناست چراغ راه مردم باشند و راه سعادت را به آنان نشان دهند، باید در ظاهر و باطن حق را در نظر بگیرند و هیچ‌گاه عصبیت نورزند. البته این امر اصلاح دائمی درون می‌خواهد. مبادا اهل سیاست و صاحبان رسانه و تبلیغ مردم را فاسد کنند که گناهی بزرگ‌تر از این نیست که ایمان مردم را به اسم دین بدزدند. چه صحنه‌ای است انتخابات که عصبیت‌ها آشکار می‌شود تا جایی که حتی معاندان انقلاب و اسلام هم به کمک گروهی می‌آیند، با نامزدهایی نرد عشق می‌بازند و با نامزدهایی دشمنی می‌کنند و ما هم چشم‌مان را به این قباحت بسته‌ایم!

آری برادران و خواهران! عصبیت خیانت به انقلاب اسلامی و مکتب امام است و حق‌ناشناسی است. کسی که به خدمت در نظام اسلامی بار یافت، بداند که به وادی مقدس خدمتگزاری به اسلام وارد شده است و باید کفش‌های منیت‌ها و عصبیت‌ها را درآورد: «فَاخْلَعْ نَعْلَیْک إِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً‏».[طه: 12] نظام اسلامی ودیعه الهی است و حرمت دارد و نباید حرمت آن را شکست که گناهی بزرگ است و در قیامت باید پاسخگوی شهدای بزرگوار باشیم. امام و شهدای ما حق‌گرا بودند و از باطل گریزان، یقیناً حق‌کشی و عصبیت ما موجب می‌شود که آنان از ما ناراضی شوند و چه سخت که حضرت امام ما را عاق کنند، زیرا ایشان پدر معنوی و روحانی ما هستند و ناخشنودی ایشان سخت‌تر از ناخشنودی پدر و مادر ماست.

کلام آخر اینکه ما می‌توانیم افراد مختلف را دوست داشته باشیم، بلکه لازم است روابط اجتماعی خود را بر مبنای دوستی بنا کنیم، بویژه درباره ارحام، بستگان و خویشاوندان خود، اما دوست‌داشتن امری است و طرفداری از باطل امری دیگر. ما باید در هر صورت از حق دفاع کنیم، چه به ضرر ما، دوستان، گروه و جریان سیاسی ما باشد، چه به نفع ما، دوستان و هم‌گروه‌های ما.

***************************************

نام:
ایمیل:
نظر: