صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۱ تير ۱۳۹۵ - ۰۹:۳۰  ، 
شناسه خبر : ۲۹۲۴۱۵
چنین و چنان صفحه ای است که در آن داستان ها و حکایت های کوتاه با موضوعات اخلاقی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و... برای استفاده مخاطبین به صورت روزانه بارگذاری می شود.
حجت الاسلام قرائتی چنین نقل می کند که؛ در سنين جوانى و اوائل طلبگى خواستم از نجف اشرف به مكه بروم. توصيه شد كه براى بين راه و آنجا مقدارى نان خشك كنم، به نانوائى 40 نان سفارش دادم. شب كه خواستم تحويل بگيرم به ذهنم رسيد يك نان هم براى استفاده امشب بگيرم، امّا گفتم: كسى كه 40 نان دارد گرسنگى نمى‏ ماند.

خلاصه نانها را آوردم وچون حجره خودم كوچك و حجره دوستم بزرگ بود، نانها را در حجره او براى خشك شدن پهن كردم.

شب كه خواستم شام بخورم ديدم نان در حجره ندارم، به حجره دوستم رفتم تا از آنجا نان بردارم، ديدم او درب را بسته و رفته است، خلاصه براى تهيه نان به حجره‏هاى ديگر رفتم تا چند تكّه نانِ خشك بدست آوردم. آن شب كه 40 نان داشتم، به گدائى افتادم!

چنان است که انسان به داشته خود نباید غره شود و تدبیر لازم برای امور زندگی را همیشه باید متناسب با شرایط داشته باشد.

نام:
ایمیل:
نظر: