خالی بودن عرصه ادبیات داستانی دفاع مقدس از زیرساختهای تفکر ساز اصیل انقلابی اسلامی، گاهی راه را برای نعل وارونه زدن هموار میکند.
به گزارش گروه فرهنگی بین الملل به نقل از خبرگزاری مهر، اولین سطرهای داستان جنگ تحمیلی را اولین گلولههای شلیک شده به خاک ایران نوشتند. خون شهدا، جوهر شدند و شهیدان، محوریترین کاراکترهای داستان جنگ؛ با این همه رمان نویسی و ادبیات دفاع مقدس در ایران به اندازه خود جنگ فراز و نشیب دیده است.
در میان منتقدان و اهالی ادبیات، داستان نویسی با موضوع دفاع مقدس معمولا به چند بخش تقسیم میشود. دوران اول که مصادف است با سالهای وقوع جنگ، دروه نوشتن داستان هایی است که عمده هدف از نوشتن آنها برانگیختن روحیه استقامت و شهادت طلبی در جامعه است. این داستانها به طور عمده کارکرد استفاده در دوران جنگ را دارد و به سادهترین شکل بیان، منجر به تقویت روحیه میشده است.
داستان جنگ، روایت یک دگردیسی
پس از پایان جنگ و در دهه هفتاد با توجه به شرایط خاص اقتصادی و اجتماعی کشور، ادبیات دفاع مقدس به شکلی ویژه به یادآوری ارزشها و آرمانهای انقلاب اسلامی توجه نشان میدهد. داستانها از هیجان دور میشوند و بیش از هر چیز به آرمانگرایی انقلابی روی میآورند. شخصیتها مجال بیشتری برای بیان عقیده پیدا میکنند. داستان آنها دیگر تنها داستان عملشان نیست بلکه آنها در سرگذشت و رفتار و کلامشان، آرمانی را فریاد میزنند که به خاطر آن مخاطرات را به جان خریدهاند.
با این همه سیطره نگاههای اجتماعی لیبرالی در جامعه ایران در دهه هفتاد و هشتاد در نهایت داستان جنگ را نخست از محوریت ادبیات انقلاب به یکی از ژانرهای ادبی پس از انقلاب در کنار اجتماعی و سیاسی تقلیل میدهد و در دهه هشتاد حتی جهانبینی نویسندگان شناخته شده در این عرصه نیز تغییر پیدا میکند. دهه هشتاد با وجود خلق داستانهای متعددی با موضوع دفاع مقدس دهه دگردیسی بزرگی در این ادبیات به حساب میآید. نگاه انسانی به جنگ و بررسی پدیده جنگ فارغ از توجه مضمونی به پدیدهای با عنوان «دفاع مقدس» خود را در ادبیات نشان میدهد. رمانهای خلق شده در این عرصه اگر به سبک قبل نوشته میشدند انگ شعارزدگی داشتند و اگر میخواستند سری در میان سایر آثار بلند کنند، به ناچار باید نویسنده آنها به نوعی به تلخی و سیاهی پدیده جنگ اشاره میکرد و وجوهی از آرمانگرایی انقلابی دفاع مقدس که در قالب مفاهیمی مانند شهادت و یا جانبازی خودش را نشان میداد در این آثار جای خود را به شدت و خشم موجود در جنگ میدهد.
دهه هشتاد با وجود خلق داستانهای متعددی با موضوع دفاع مقدس دهه دگردیسی بزرگی در این ادبیات به حساب میآید. نگاه انسانی به جنگ و بررسی پدیده جنگ فارغ از توجه مضمونی به پدیدهای با عنوان «دفاع مقدس» خود را در ادبیات نشان میدهد.دهه نود نیز که این روزها در نیمه آن هستیم، پدیده جنگ در ادبیات فارسی را با رویدادهای تازهای تفسیر و تعریف کرده است. داستانهای این دهه اگر دفاع مقدس را با تعریف تمامی جنگهای منطقهای یک دهه گذشته تعریف نکند، آن را مصداقی بومی برای تغییر ظالمانه بسیاری از ساختارهای زیستی، اجتماعی و بر باد دهنده بسیاری از رویاها، آرزوها و مسائل ظریف انسانی نشان میدهد.
تداوم این رویکرد در روزگاران اخیر است که این سوال را پدید آورده است که آیا نوشتن از جنگ این روزها توام با مخاطره است و یا اینکه جبر اجتماعی ناشی از تغییر ساختار فکری جامعه نوع نوشتن درباره جنگ را در ذهن نویسندگان تغییر داده است؟
فکری به حال تعابیر دوگانه باید کرد
شهریار عباسی نویسنده برگزیده جایزه ادبی جلالآل احمد که در بسیاری از آثار داستانی او میتوان ردی از واقعه دفاع مقدس گرفت در این زمینه به مهر میگوید: نوشتن از جنگ همیشه برای نویسندگان سوژه جذاب و بکری بوده است و اتفاقا رسیدن به سوژه جنگی برای نوشتن داستان کار سختی نیز هست و مشکل می توان آن را جفت و جور کرد. این مساله در کنار تجربه نکردن این اتفاق توسط نویسندگان جوان نیز مزید علت شده تا ادبیات داستانی جوان ما کمتر به سراغ این پدیده برود
عباسی در ادامه به پدیده دوگانه دفاع مقدس در ادبیات داستانی کشور اشاره کرده و میگوید: برخی در نوشتن از این پدیده به وجوه حماسی و مقدس این پدیده اشاره دارند و در مقابل برخی دیگر نیز از مقدس نامیدن این پدیده ابا دارند. این عده میگویند در امر نویسندگی و رمان چیزی به نام مقدس نداریم. رمان باید بیطرفانه ببیند و قضاوت کند و برای امر مقدس نمیشود رمان نوشت.
این نویسنده همچنین به مسالهای به نام ادبیات ضد جنگ در تعابیر موجود درباره نوشتن از جنگ اشاره کرده و میگوید: به باور من هر آدم عاقلی ضد جنگ است اما این پدیده در رمان دو وجه دارد. یک سوی آن نوشتن از بلایای جنگ است که این روزها رایج است و البته بر تابیده نمیشود، مساله بعد اما زیرسوال بردن کلیت آن است که از سوی برخی منتقدین با مساله اول گاه آمیخته و اشتباه گرفته میشود.
عباسی در پایان به این نکته قابل توجه نیز اشاره میکند: ممکن است امروز تعداد آثار داستانی درباره جنگ کمتر شده باشد اما این فضا برای نوشتن کارهای عمیق مناسبترین و بهترین فضاست. اگر ما سالی یک یا دو اثر بنویسیم اما خوب بنویسیم بهتر است از تعدد نوشتن و بیکیفیت بودن. امروز زمان عمیق نوشتن از جنگ مهیا شده است و به نظرم وقتش رسیده که رمانهای اصولی توام با تفکر درباره جنگ نوشته شود.
شهریار عباسی: به باور من هر آدم عاقلی ضد جنگ است اما این پدیده در رمان دو وجه دارد. یک سوی آن نوشتن از بلایای جنگ است که این روزها رایج است و البته بر تابیده نمیشود، مساله بعد اما زیرسوال بردن کلیت آن است که از سوی برخی منتقدین با مساله اول گاه آمیخته و اشتباه گرفته میشود.مشوقها رنگ باخته است
نگاه ابراهیم حسنبیگی از نویسندگان صاحب سبک در ادبیات دفاع مقدس نیز به این پدیده قابل توجه است. وی با اشاره به اینکه نویسندگان فعال در این عرصه از نوشتن درباره آنها خسته و کسل نشدهاند و حتی از ننوشتن خودشان نیز دلخور هستند، میگوید: کمشدن تولید اثر شاخص در این زمینه به مشوقهای بیرونی ارتباط پیدا میکند.
حسن بیگی معتقد است: از سویی ناشران علاقهمند به انتشار این دست آثار کم شدهاند. از تولید و چاپ این آثار نیز حمایت نمیشود و در طرف دیگر ناشران هم عنوان میکنند بازار تمایلی به این آثار ندارد. این اتفاق تاجایی پیش رفته که حتی ناشران قوی در این عرصه نیز میگویند که آثار با کیفیت قدیمی آنها هم افت فروش پیدا کرده است
وی در ادامه با انتقاد از موجسازی و موجسواری روی پدیده ادبیات دفاع مقدس، میگوید: ناشران و رسانهها میتوانند سلیقه مردم را در این زمینه هدایت کنند اما از این مساله غافل هستند. اگر بدترین کتاب دفاع مقدس را با عامل انگیزشی مثل مسابقه کتابخوانی «خندوانه» به مردم معرفی کنند، ذائقه آنها تغییر نکرده و کتاب را نمیخرند؟ پاسخ مثبت است اما ابهام در انفعال رسانه نهفته است.
این نویسنده باسابقه میگوید: واقعا چرا حاکمیت با ابزارهای اینچنین سعی ندارد تا این فضا را تغییر دهد؟ در شرایط فعلی تداوم وضع موجود یعنی تداوم سلیقه محوری ناشر و ننوشتن نویسنده و معرفی نکردن توسط رسانه و همه اینها یعنی کمرنگ و فراموش شدن این ادبیات و از بیت رفتن قدرت تاثیرگذاری آن.
وی تصریح میکند: برخی غر میزنند که اثر خوب منتشر نمیشود و گرنه میخواندند. به باور من ولی کار خوب منتشر میشود اما مردم از انتشارش بیاطلاعند. یعنی چرخه نویسنده، ناشر، رسانه و مخاطب است که در عرصه ادبیات دفاع مقدس معیوب مانده است.
ابراهیم حسنبیگی: اگر بدترین کتاب دفاع مقدس را با عامل انگیزشی مثل مسابقه کتابخوانی «خندوانه» به مردم معرفی کنند، ذائقه آنها تغییر نکرده و کتاب را نمیخرند؟ پاسخ مثبت است اما ابهام در انفعال رسانه نهفته است. جنگ، سیاست و بیمایگی ادبیات
علی موذنی دیگری نویسنده شناخته شده در عرصه داستانهای اجتماعی و دفاع مقدس نیز نوشتن با موضوع جنگ را امری مخاطره انگیز برای اهال قلم امروز میداند و میگوید: مخاطره را از این جهت می پذیرم که ما واقعا در جامعه بیمار و نا متعادلی زندگی میکنیم و در مورد قضیه جنگ که سیاست زدگی غوغا میکند. از اول جنگ هم همین طور بود. یا باید شعاری مینوشتی که شعاری نوشتن یعنی دور شدن از واقعیات چه در شخصیت پردازی چه طراحی داستان. سیاه و سفید دیدن.
موذنی معتقد است: اثری که با این نگاه نوشته شود، جز به ذائقه مسئولانی که این نگاه را دیکته می کنند، خوش نمی آید. نویسنده هم از سوی جامعه کتابخوان به عنوان وابسته شناخته میشود بی این که از این وابستگی بهرهای جز چاپ کتابش ببرد که به صورت هدیه در کنار چند هدیه دیگر در سمینارها یا دیدارها اهدا می شود و دریغ از آن که خوانده شود.
وی میگوید اگر بخواهد واقعیات را چنان که می بیند و احساس می کند بنویسد که مغضوب واقع می شود، حتی اگر برادری اش را هم اثبات کرده باشد. نکته مهم دیگر این است که جنگ را برخی در قالب دفاع مقدس میبیند و کثیری از جامعه این نگاه را برنمیتابند و در مقابل آن جبهه میگیرند، چون از بعد از جنگ روند وقایع به گونهای پیش رفته که نسبتی با ارزشهای مورد نظری که در دوران جنگ تبلیغش میشده، ندارد و رواج دنیازدگی و بی عدالتیهای اقتصادی جامعه را نسبت به آن ارزشها بی اعتنا کرده است.
موذنی معتقد است: اگر ادبیات را بتوان آئینهای از جامعه مخاطبانش به شمار آورد و آن را فصلالخطابی برای آنان برشمرد، ادبیات داستانی دفاع مقدس و پیکر نحیفی که امروزه از آن باقی مانده است را نیز باید آئینهای از میزان پابرجایی از نوع ارائه ارزشهای ارائه شده از دفاع مقدس در جامعه دانست. وضعیت این ادبیات در حال حاضر را باید زنگ خطری درباره تاثیرگذاری شیوه برخورد ما با ارزشهای انقلاب اسلامی و قدرت محرک آن به شمار آورد. اگر این ادبیات کم جاذبه شده و یا اتفاق ویژهای در ذهن خالقانش شکل نمیدهد مشکل را نباید در خالق که در بستر خلق اثر یافت و برایش تدبیر کرد.
در آستانه سی سالگی این پدیده مهم تاریخ معاصر ایران، اگر زمان را برای تولید عرصه آثار ماندگار در این زمینه بهترین زمان بدانیم، خالی بودن عرصه از زیرساختهای تفکر ساز اصیل انقلابی اسلامی در این موضوع، راه را برای نعل وارونه زدن ازحقیقت آن هموار میکند. حال سوال این است که این خطر در کجای ذهن سیاستگذران فرهنگی و تصمیمگیرندگان در این زمینه قرار دارد.